### Glossary title:	Math
### Author:	Mohammad110
### Description:	resources: Mathematics and Statistics Dictionary (Iranian Mathematical Society) &Gholzam's Dictionary of Mathematics& glossary in end of books: "Principles of Mathematical Analysis By Rudin,Linear Algebra By Hoffman,Topics in Algebra By Herstein,Calculus By Silverman,Complex Analysis of Churchill,Differential Equation By Simmons" ****** my email: aahaay@gmail.com****** my weblog: www.parsaspace.com/hichkas
### Source language:	English
### Source alphabet:	Default
### Target language:	Farsi
### Target alphabet:	Arabic
### Icon:
### Browsing enabled?	Yes

15 gon
15 ضلعي



a
رقم 10 در مبناي شانزده، اولين حرف الفباي انگليسي



a cross b
a ضرب در b



a first degree vertex
يک رأس درجه ي يک



a fortiori
به طريق اولي



a half
نيمه ي a



a half of m
در نيمه ي اول a ي m



a.m.
بعد از نيمه شب، قبل از ظهر، صبح



a module
a-مدول، a قطعه



a posteriori
پسين، پس از تجربه، بعدي، از قبل



a posteriori probability
احتمال پسين



a posteriori proposition
قضيه ي بعدي



a precedes b
a قبل از b است



a priori
پيشين، مقدم بر تجربه، از پيش، از راه قياس



a priori distribution
توزيع پيشين



a priori estimate
برآورد پيشين



a priori probability
احتمال پيشين



a priori proposition
قضيه ي پيشين، قضيه ي قبلي



a.s.n. curve
منحني ميانگين تعداد نمونه



a succeeds b
a بعد از b است



a variety of
نوعي، نسخه اي، تغييري



a variety of other
نسخه ي ديگري، انواع ديگري، انواع مختلف ديگري



ab initio
از ابتدا، از آغاز



abac
آباک



abacus
چرتکه



abatement
کاهش، تنزل، رفع، تخفيف



abbreviate
مختصر کردن، خلاصه کردن، علامت اختصار به کار بردن



abbreviation
مخفف، اختصار، مختصر، تلخيص



abel continuity theorem
قضيه ي پيوستگي آبل



Abel inequality
نابرابري آبل



abel integral equation
معادله ي انتگرال آبل



abel limit theorem
قضيه ي حد آبل



abel partial summation formula
فرمول جمع جزئي آبل



abel problem
مسأله ي آبل



abel summability
مجموع پذيري آبل



Abel theorem
قضيه ي آبل



abel's identity
اتحاد آبل



abel's inequality
نامساوي آبل، نابرابري آبل



abel's method of summation
روش جمع زني آبل



abel's problem
مسأله ي آبل



abel's test
آزمون آبل



abel's test for convergence of series
آزمون آبل در مورد همگرايي سري ها



abel's theorem
قضيه ي آبل



abel's theorem on power series
قضيه ي آبل در مورد سري هاي تواني



abelian
آبلي



abelian category
دسته ي آبلي، رسته ي آبلي



abelian differential
ديفرانسيل آّبلي



abelian equation
معادله ي آبلي



abelian extension
توسيع آبلي



abelian free group
گروه آزاد آبلين



abelian function
تابع آبلي



abelian group
گروه جابجايي، گروه آبلين، گروه آبلي، گروه تعويض پذير



abelian ideal
ايده آل آبلي



abelian integral
انتگرال آبلي



abelian lie algebra
جبر لي آبلي



abelian lie group
گروه لي آبلي، گروه لي تعويض پذير



abelian p group
p-گروه آبلي



abelian projection operator
عملگر تصوير آبلي



abelian ring
حلقه ي آبلي



abelian subvariety
زيرچندگوناي آبلي



abelian sum
مجموع آبلي



abelian surface
رويه ي آبلي



abelian theorem
قضيه ي آبلي



Abelian theorems
قضيه هاي آبلي



abelian variety
چندگوناي آبلي



aberration
انحراف، عدم انطباق کانوني، ابيراهي



ability
توانائي، قابليت



ability to pay theory
نظريه ي توانايي پرداخت



abnormal
غير عادي، ناهنجار، نابهنجار



abnormal curve
خم نا نرمال



abnormal spoilage
ضايعات غير عادي



abort
ناتمام ماندن، لغو کردن



about
حول، در حول، در حدود، پيرامون



above
از بالا



above bounded set
مجموعه ي از بالا کراندار



above mentioned
مذکور



abrasion
ساييدگي، سايش، خراشيدگي



abrasive
سايشي، ساينده، خراشنده، ماده ي ساينده



abrasive cleaning
تميزکاري سايشي



abridge
خلاصه کردن، کوتاه کردن، مختصر کردن



abridged
مختصر



abridgement
خلاصه، اختصار



abruptly
ناگهان



abscissa
طول، خفت، مختص طول، طول نقطه (در دستگاه مختصات)



absent
حذف کردن



absolute
مطلق



absolute complement
متمم مطلق



absolute constant
ثابت مطلق



absolute continuity
پيوستگي مطلق



absolute convergence
تقارب مطلق، همگرايي مطلق، خطاي مطلق



absolute convergence series
سري همگراي مطلق، سلسله ي تقارب مطلق



absolute cumulative frequency
فراواني جمعي مطلق



absolute curvature
خميدگي مطلق



absolute derivation
مشتق گيري مطلق



absolute deviation
انحراف مطلق



absolute differentiation
مشتق گيري مطلق، مشتق يابي مطلق



absolute dispersion
پراکندگي مطلق



absolute error
خطاي مطلق



absolute error of an approximation
خطاي مطلق يک تقريب



absolute extremum
فرينه ي مطلق، اکسترمم مطلق



absolute frequency
فراواني مطلق، بسامد مطلق



absolute frequency of event
فراواني مطلق حادثه، فراواني مطلق پيشامد



absolute geometry
هندسه ي مطلق



absolute inequality
نامساوي مطلق، نابرابري مطلق



absolute maximum
ماکزيمم مطلق، بيشينه ي مطلق



absolute maximum modulus principle
اصل کالبد ماکزيمم مطلق



absolute minimum
مي نيمم مطلق، کمينه ي مطلق



absolute moment
گشتاور مطلق



absolute norm
نرم مطلق



absolute number
عدد مطلق



absolute numbers
اعداد مطلق



absolute retract
درون بَر مطلق



absolute stability
پايداري مطلق



absolute term

• constant term

absolute term in an expression
جمله ي ثابت در يک عبارت



absolute term of a polynomial
جمله ي ثابت ِ يک چندجمله اي، جمله ي ثابت چندجمله اي



absolute value

• modulus

قدر مطلق



absolute value function
تابع قدر مطلق



absolute value of a complex number
مطلق عدد مختلط، مدول يک عدد مختلط، قدرمطلق يک عدد مختلط، اندازه ي يک عدد مختلط



absolute value of a real number
قدرمطلق يک عدد حقيقي



absolute value of a sequence
قدرمطلق يک دنباله



absolute value of a vector
قدرمطلق يک بردار



absolute velocity
تندي مطلق، سرعت مطلق



absolute zero
صفر مطلق، ريشه ي مطلق



absolutely
به طول مطلق، مطلق، مطلقا



absolutely closed space
فضاي مطلقا بسته



absolutely continuous
پيوسته ي مطلق



absolutely continuous function
تابع مطلقا پيوسته



absolutely continuous spectrum
طيف مطلقا پيوسته



absolutely convergent
به طور مطلق همگرا، همگراي مطلق، مطلقا متقارب، متقارب مطلق، همگرا به طور مطلق



absolutely convergent double series
سري دوگانه ي همگراي مطلق، سري دوگانه ي مطلقا همگرا



absolutely convergent power series
سري تواني مطلقا همگرا



absolutely convergent series
سري به طور مطلق همگرا



absolutely convex set
مجموعه ي مطلقا محدب



absolutely irreducible character
مشخصه ي مطلقا تحويل ناپذير



absolutely irreducible representation
نمايش مطلقا تحويل ناپذير



absolutely minimal model
مدل مطلقا مينيمال



absolutely series




absolutely unbiased estimator
برآورد کننده ي مطلقا نااريب



absorbency
جاذبيت



absorbent
جاذب



absorbent element
عنصر جذب کننده



absorbing
جاذب



absorbing barrier
سد جاذب



absorbing boundary
مرز جاذب



absorptance
ضريب جذب



absorption
جذب، جذب شدن



absorption coefficient
ضريب جذب



absorption costing
هزينه يابي جذبي



absorption law
قانون جذب



absorption of light
جذب نور



absorption probability
احتمال جذب



absorption rule

• absorption law

abstract
مجرد، انتزاعي، مطلق، غير محسوس، غير مجسم، برآهيخته، آهنجيده



abstract algebra
جبر مجرد



abstract element
عنصر مجرد



abstract group
گروه مجرد



abstract integral
انتگرال مجرد



abstract L space
L فضاي مجرد



abstract Lp space
Lp فضاي مجرد



abstract m space
m-فضاي مجرد



abstract mathematics
رياضيات محض، رياضي مجرد، رياضيات مجرد، رياضي آهنجيده



abstract number
عدد انتزاعي، عدد غير محسوس، عدد مجرد، عدد مطلق



abstract riemann surface
رويه ي ريمان مجرد



abstract set
مجموعه ي مجرد



abstract space
فضاي مجرد



abstract system
دستگاه مجرد



abstract variety
چندگوناي مجرد



abstract word
کلمه ي مجرد



abstraction
تجريد



abstractness
تجريد



absurd
باطل، ممتنع



absurd hypothesis
فرض خلف



absurd relation
نسبت پوچ، رابطه ي ممتنع، نسبت ممتنع، رابطه ي مزخرف



absurd statement
حکم باطل



absurdant
فراوان، بسيار، اضافي، زايد



absurdant number
عدد زائد



absurdity
پوچي، بيهودگي، مزخرف بودن، مزخرف



abundant number
عدد زائد



accelerate
تسريع کردن، تند شدن، شتاباندن، شتاب دادن، شتاب گرفتن



accelerated
تند شونده، شتابي، مسرعه، شتاب دار



accelerated convergence
همگرايي تسريع يافته



accelerated motion
حرکت تند شونده، حرکت شتابدار، حرکت مسرعه



accelerated particle
ذره ي شتاب دار



accelerating field
ميدان شتاب دهنده



accelerating vector
بردار شتابان



acceleration
شتاب



acceleration depreciation
استهلاک تسريعي



acceleration of gravity
شتاب ثقل



acceleration vector
بردار شتاب



accelerator
شتاب دهنده



accelerattor
شتاب دهنده



accept
قبول کردن، قبولي، پذيرش



acceptability constant
ضريب قابليت پذيرش



acceptable process level
سطح فرايند قابل قبول



acceptable quality level
سطح کيفيت قابل پذيرش، سطح کيفيت مورد قبول، سطح کيفيت قابل قبول



acceptance
تصويب، قبول، قبولي، پذيرش، دريافت



acceptance criteria
معيار پذيرش



acceptance inspection
بازرسي براي پذيرش



acceptance number
عدد پذيرش، عدد قبولي، تعداد قابل قبول



acceptance priority rule
قاعده ي اولويت پذيرش



acceptance region
ناحيه ي پذيرش، ناحيه ي مورد قبول، ناحيه ي قبول



acceptance sampling
نمونه برداري پذيرشي، نمونه گيري رد يا قبول، نمونه گيري براي پذيرش، نمونه گيري معتبر، نمونه گيري پذيرفتني



acceptance test
آزمون پذيرش



acceptation
پذيرش



accepting
پذيرفته شدن، پذيرفتني، قابل قبول



accepting state
حالت قبول شده



acceptor
پذيرنده



access
دسترس، دستيابي، ورود، کمکي، دخول



access time
زمان دسترسي، زمان دستيابي



accessible
قابل دسترسي



accessible boundary point
نقطه ي مرزي دست يافتني



accessible services
خدمات بارگيري و تخليه ي بار، خدمات ضمني، خدمات معين



accessible states
وضعيت هاي قابل دسترسي



accessorial services
خدمات براگيري و تخليه ي بار، خدمات ضمني، خدمات معين



accessory
همدست، فرعي، جانبي



accessory parameter
پارامتر فرعي، پارامتر مازاد



accident
تصادف، واقعه، حادثه، پيشامد



accident frequency rate
نرخ فراواني تصادف



accident insurance
بيمه ي حوادث



accidental
تصادفي، اتفاقي، غير مترقبه



accommodate
وفق دادن، جا دادن، تطبيق کردن، اصلاح کردن



accommodation
همسازي، تطابق، جادادن، تسهيلات، مساعده، وام



accompanied by
همراه با



accompanying
همراه



accord
تطبيق دادن، مطابقت دادن



accordance
مطابقت



accordant
مطابق



according as
با توجه به، برحسب اين که، هرگاه، اگر، که معادل است با



according to
برحسب، بر طبق، طبق، با توجه به، به موجب، به قول، مطابق، به عقيده ي



accordingly
بر اساس آن، متناسب با آن، بنابراين



account
حساب، صورت حساب، گزارش، مشتري، شرح، مسئول بودن



account balance
مانده حساب



account book
دفترچه حساب



account turn over
محاسبه ي برگشت سرمايه



accountability
حسابرسي، حسابدهي، پاسخگويي، ذيحسابي، مسئوليت، جوابگويي



accountable
قابل توضيح، مسئول



accountancy
حسابداري



accountant
حسابدار



accounting
حساب، محاسبه، حسابداري، اصول حسابداري، بررسي اصل و فرع



accounting cycle
دوره ي حسابداري، دوره ي عمل حسابداري



accounting management
مديريت حسابداري



accounting period
دوره ي محاسباتي، دوره ي حسابداري، دوره ي عمل حسابداري



accounting price
قيمت محاسباتي، قيمت حسابداري



accounting rate of interest
نرخ بهره ي حسابداري، نرخ بهره ي محاسباتي



accounts payable
حساب بستانکاران، حساب هاي قابل پرداخت، حساب پرداختني، حساب هاي پرداختني، حساب هاي بستانکاران



accounts receivable
حساب بدهکاران، بدهکاران، حساب هاي دريافتني



accredite
به رسميت شناختن، معتبر ساختن



accretive operator
عملگر افزاينده



accroissement
افزايش



accros
افقي



accruals accounts
حساب هاي معوق



accrue
حاصل شدن، افزوده شدن، تعلق گرفتن، منتج گرديدن، فراهم شدن



accumulate
جمع کردن، جمع شدن، انباشتن



accumulate depreciation
ذخيره ي استهلاک، استهلاک جمع شده



accumulated
مجتمع



accumulated error
خطاي مجتمع، خطاي انباشته، خطاي جمع شدگي



accumulation
انباشتگي



accumulation factor
ضريب انباشتگي، ضريب تجمع



accumulation point
نقطه ي تجمع، نقطه ي انباشتگي، نقطه ي حدي، نقطه ي اجتماع



accumulative error

• cumulative error

accumulator
مخزن



accunulate
انباشتن، تجمع



accuracy
دقت، درستي، صحت



accuracy to n decimal places
دقت تا n رقم اعشار



accurate
درست، دقيق، تحقيقي، صحيح



accurate control
بازبيني دقيق، کنترل درست



accurate to
با تقريب



accurately
با دقت



ace
تک خال، آس



achieve
انجام دادن، رسيدن، موفق شدن



achievement test
آزمون کاميابي، آزمون موفقيت، آزمون توفيق



acicular bainite
بينيت سوزني شکل



acisular ferrite
فريت سوزني شکل



ackermann function
تابع آکرمان



acnode
نقطه ي مزدوج، نقطه ي مجزا، نقطه ي منفرد، نقطه ي تنها



acoustic
صوتي، مربوط به صدا



acoustic memory
حافظه ي صوتي



acoustical
صوتي



acoustics
صدا شناسي، علم الاصوات



acquire
به دست آوردن



acquit
انجام دادن، ادا کردن



acquitance
مفاصه حساب، برائت نامه



acre
آکر، در حدود 4047 متر مربع، جريب فرنگي



across
از وسط، از روي، از ميان، سرتاسر، بر روي



act
انجام دادن، عمل کردن، اثر کردن



act on
وارد شدن، اثر کردن



actible repair time
زمان فعال تعميراتي



action
اثر، عمل، فعاليت، واکنش، کنش، اقدام، انجام



action at a distance
اثرات از راه دور، عمل از فاصله ي دور



action integral
انتگرال کنش



action lines
خطوط عمل



action of a group
عمل يک گروه، کنش يک گروه



action principle
اصل کنش



action space
فضاي عمل



action variable
متغير کنش



activator
راه انداز، فعال کننده، حساب گر، فعال ساز



active
فعال، موثر، بهره بردار، جاري، تنزيل بردار، کاري، کارگر، کنشي، ربح دار، داير



active binding tight constraint
محدوديت فعال-مار-تنگ



active constraint binding tight
محدوديت فعال-مار-تنگ



active element
عنصر فعال



active power
توان مؤثر



active state
حالت فعال



activity
کار، عمل، فعاليت، تأثير



activity analysis
تحليل فعاليت



activity dummy
فعاليت مجازي



activity free slack
فرصت آزاد-فعاليت



activity level
سطح فعاليت



activity sampling
نمونه برداري از کار



activity total slack
فرصت کل فعاليت



actual cost
قيمت تمام شده ي واقعي، هزينه ي واقعي



actual policy
سياست واقعي



actual value
ارزش واقعي، مقدار واقعي، مقدار حقيقي، ارزش حقيقي



actually
در حقيقت، واقعا، بالفعل، واقعيت، فعليت



actuarial
آماري، تعيين شدن توسط آمار



actuary
آمارگير، کارشناس، کارشناس بيمه، آمارگري، آمارگر



actuate
به راه انداخت، راه انداختن، به کار انداختن



actuator
کارانداز، راه انداز، به کار اندازنده، محرک



acute
تند، حاده، حادالزاويه



acute angle
زاويه ي حاده



acute angled
حادةالزاويه، زاويه ي حاده



acute angled triangle
مثلث حاده



acute triangle
مثلث حاده



acuteness
تندي، شدت، حدت



acyclic
غير حلقوي، نادوري، زنجيري، بدون دور، نادور، غير دوري



acyclic graph
گراف بي دور



acyclical
غير دوري، غير دوره اي



ad absurdum
برهان خلف



ad absurdum statement
قياس خلف، برهان خلف، گزاره ي خلف



ad infinitum
تا بينهايت، به همين ترتيب تا آخر، به سمت بينهايت



ad valorem duty
حقوق گمرکي بر اساس ارزش کالا



Adams Bashforth method
روش آدمز بشفرت



adams moulton method
روش آدمز-مولتن



adapt
سازش کردن، توافق کردن، تطبيق دادن



adaptability
قابليت انطباق، وفق پذيري، تطبيق پذيري



adaptation
انطباق، سازش، سازگاري، توافق، تناسب



adaptive control
کنترل تطبيقي، کنترل وفقي



adaptive method
روش تطبيقي



add
جمع کردن، اضافه کردن، افزودن



add based histogram
نمودار پله اي پايه افزوده



add up
جمع کردن



added
اضافي، اضافه شده



addend
عدد افزوده، افزودني، مضاف، جمعوند



addendum
افزوده، قسمت بالايي دندانه، اضافه، ضميمه



addendum circle
دايره ي سردنده، دايره ي سردندانه



adder
جمع کننده، افزاينده



adder subtractor
مدار جمع و تفريق کننده



addibility
قابليت جمع، جمع پذيري



addible
افزودني، قابل جمع زدن



adding
افزون



adding machine
ماشين، جمع زني، ماشين حساب



addition
جمع



addition axioms
اصول موضوع جمع



addition function
تابع جمع



addition law
قانون جمع



addition of figures
جمع ارقام



addition of matrices
جمع ماتريس ها



addition of two polynomial functions
جمخع دو تابع چندجمله اي



addition of vectors
جمع بردارها



addition principle
قضيه ي جمع احتمالات، اصل جمع



addition property of equalities
خاصيت جمع تساوي ها، خاصيت جمع برابري ها



addition property of inequalities
خاصيت جمع نامساوي ها، خاصيت جمع نابرابري ها



addition sign
علامت جمع



addition system
دستگاه (عدد نويسي) جمعي



addition table
جدول جمع



additional
اضافي، افزوده، تکميلي، افزايشي، بيشتر



additive
جمعپذير



additive category
دسته ي جمعي، رسته ي جمعي



additive constant
مقدار ثابت افزودني



additive function
تابع اضافي، تابع جمع پذير، تابع جمعي



additive functional
تابعک جمعي



additive functor
تابعگون جمعي



additive group
گروه جمعي



additive group of rational numbers
گروه جمعي اعداد گويا



additive identity
عضو خنثي در جمع، عضو هماني جمع



additive interval function
تابع بازه اي جمعي



additive inverse
معکوس جمعي، عنصر متقارن، قرينه، عکس جمعي، وارون جمعي، قرينه ي جمعي، عضو معکوس در جمع



additive inverse element
عنصر وارون جمعي



additive law
قانون جمعي



additive model
مدل جمع پذير



additive nature
خصوصيت جمعي، ماهيت جمعي



additive notation
نماد جمعي



additive number theory
نظريه ي جمعي اعداد



additive property
خاصيت جمع پذيري



additive set function
تابع مجموعه اي جمعي



additive structure
ساختار جمعي



additive subgroup
زيرگروه جمعپذير



additive valuation
ارزه ي جمعي



additively
جمعي



additives
افزودني، ماده ي بهساز، مواد افزودني، افزايه



additivity
خاصيت جمعي، خاصيت جمع پذيري، ويژگي جمع پذيري، جمع پذيري، ويژگي جمعي



additivity assumption
فرض جمع پذيري



additivity of lebesgue measure
جمعي بودن اندازه ي لبگ



addressee
مخاطب، گيرنده ي نامه



adequach
کفايت



adequate
کافي، مناسب، مساوي ساختن، متساوي بودن



adequate sample
نمونه ي کافي



adequately
به قدر کافي



adhere
چسبيدن، متصل بودن، دوسيدن



adherence
چسبيدگي، چسبندگي، دوسيدگي



adherent
چسبيده



adherent point
نقطه ي چسبيده



adhesion
چسبيدگي، نيروي جاذبه، نيروي ربايش، چسبندگي



adhesive bounding
الحاق چسبي، چسباندن، اتصال چسبي



adhesive joining
اتصال چسبي



adiabatic
بي دررو



adiabatic approximation
تقريب بي در رو



adiabatic curve
خم بي در رو



adiabatic curves
آدياباتيک، منحني هاي بي در رو



adiabatic expansion
انبساط بي دررو



adinfinitum
به همين ترتيب تا آخر، بينهايت، الي آخر، به سمت بي نهايت



adjacence
مجاورت، نزديکي، همسايگي



adjacency
همجواري، مجاورت، همسايگي



adjacency list
ليست مجاور



adjacency matrix
ماتريس مجاورت



adjacency structure
ساختار مجاورتي



adjacency table
جدول مجاورت



adjacent
نزديک، در مجاورت بودن، متصل بودن، هم جوار، مجاور، نزديک، هم پهلو



adjacent angle
زاويه ي مجاور



adjacent angles
زواياي مجاور



adjacent basis
پايه ي مجاور



adjacent extreme point
نقطه ي غايي مجاور، نقطه ي فرين مجاور



adjacent fundamental product
حاصل ضرب اساسي مجاور



adjacent point
نقطه ي مجاور



adjacent points
نقطه هاي مجاور



adjacent side
ضلع مجاور



adjacent sides
اضلاع مجاور



adjacent supplementary angles
زواياي مجانب مکمل، زواياي مجانب، زواياي مکمل مجاور



adjacent vertice
رأس مجاور



adjacent vertices
راس هاي مجاور



adjoin
ملحق کردن، ضميمه کردن، وصل کردن، منضم کردن



adjoined
الحاقي، وابسته، ضميمه



adjoined determinant
دترمينان الحاقي



adjoining
اضافه کردن، الحاق، متصل، پيوسته، تکيه داشتن، مجاور



adjoining a square root to a ring
الحاق يک جذر به يک حلقه



adjoint
الحاقي، پيوند، معاون، وابسته، اضافه کردن



adjoint boundary condition
شرط مرزي الحاقي



adjoint boundary value problem
مسأله ي مقدار مرزي الحاقي



adjoint differential equations
معادله هاي ديفرانسيل الحاقي



adjoint differential expression
عبارت ديفرانسيل الحاقي



adjoint equation
معادله ي الحاقي



adjoint functor
تابعگون الحاقي



adjoint kernel
هسته ي الحاقي



adjoint Lie algebra
جبر لي الحاقي



adjoint matrix
ماتريس الحاقي، مزدوج ماتريس، ماتريس متمم، ماتريس همال



adjoint operation
عمل الحاق



adjoint operator
عامل الحاق، عملگر الحاقي



adjoint partial differential equation
معادله ي ديفرانسيل جزئي الحاقي



adjoint process
فرايند الحاقي



adjoint representation
نمايش الحاقي



adjoint space
فضاي الحاقي



adjoint to
اضافه شونده



adjoint transformation
تبديل الحاقي، تبديل وابسته



adjonit matrix
ماتريس الحاقي



adjugate
متمم



adjugate matrix
ماتريس متمم، ماتريس همال



adjunction
پيوست، الحاق، افزايش



adjunction space
فضاي الحاقي



adjunstment for seasonal variation
تنظيم براي تغييرات فصلي



adjust
تنظيم، ميزان کردن، مطابق کردن، تعديل کردن، تنظيم کردن



adjustable
قابل تنظيم، قابل تطبيق، قابل تعديل



adjustable wrench
آچار قابل تنظيم، آچارفرانسه



adjusted
تطبيق شده، تراز، تراز شده



adjusted trial balance
تراز آزمايشي اصلاح شده



adjustment
سازگاري، تعديل، تنظيم، تطبيق



adjustment for calendar variation
تنظيم براي تغييرات تقويمي



adjustment time
زمان تنظيم



adjustment value
ارزش تعديل



administration
امور اداري، مديريت، دستگاه، اداره



administrative cost
هزينه ي اداري



administrative duties
وظايف اداري



administrative expenditures
هزينه هاي اداري



administrative functions
وظايف اداري، نقش هاي اداري



administrative hierarchy
سلسله مراتب اداري



administrative management
مديريت اداري



administrative manager
مدير اداره



administrative organization
سازمان اداري



administrative staff
کادر اداري



admissible
مجاز



admissible aequence
دنباله ي پذيرفتني



admissible decision function
تابع تصميم پذيرفتني



admissible estimator
برآورد کننده ي پذيرفتني



admissible function
تابع پذيرفتني



admissible homomorphism
هم ريختي پذيرفتني



admissible hypothesis
فرض پذيرفتني



admissible isomorphism
يکريختي پذيرفتني



admissible lattice
مشبکه ي پذيرفتني



admissible monomial
يک جمله اي پذيرفتني



admissible normal subgroup
زيرگروه نرمال پذيرفتني



admissible range
ميدان مجاز



admissible rule
قاعده ي قابل قبول



admissible sequence
دنباله ي پذيرفتني



admissible subgroup
زيرگروه پذيرفتني



admissible value
مقدار قابل قبول



admission
پذيرش، تصديق



admit roots
ريشه پذيرفتن



adopt
اتخاذ کردن



adoption
اتخاذ



adsorption
برآشام، انقباض گاز ها و مايعات روي سطوح



advance
افزايش دادن، پيش بردن، پيش رفتن، جلو رفتن



advance payment
پيش پرداخت



advanced
پيشرفته، عالي



advanced analysis
آناليز پيشرفته، آناليز عالي



advanced calculus
حساب ديفرانسيل و انتگرال پيشرفته



advancement
پيشرفت



advantage
سود، صرفه، مزيت، آوانتاژ، بهره



advection
وزش افقي



advertising




advisable
قابل قسمت، مقتضي



advise
آگاهي دادن، مناسب



adviser
مشاور



aeq function
تابع هم ارز



aerator
هوا دهنده، دمنده ي هوا، بادزن



aerodynamics
آئروديناميک



aerostatics
علم هوانوردي، علم خواص مکانيکي هوا



affect
تغيير کردن



affine
مستوي



affine algebraic group
گروه جبري آفين



affine algebraic variety
چند گوناي جبري آفين



affine basis
پايه ي مستوي



affine binormal
قائم دوم آفين



affine chain
زنجير مستوي



affine congruent subset
زيرمجموعه ي آفيني همنهشت



affine connection
التصاق آفين



affine coordinates
مختصات آفين، مختصات مستوي



affine curvature
خميدگي آفين



affine differential geometry
هندسه ي ديفرانسيل آفين



affine distortion
دگرشکلي آفين



affine equivalence
هم ارزي مستوي



affine geometry
هندسه ي آفين



affine hyperplane
ابر صفحه ي آفين



affine line
خط مستوي



affine linear variety
تنوع خطي مستوي



affine locally symmetric space
فضاي موضعا متقارن آفين



affine mapping
نگاشت مستوي، گسترش مستوي



affine minimal surface
رويه ي مينيمال آفين



affine morphism
ريختي آفين



affine normal
قائم آفين



affine plane
صفحه ي آفين



affine reference
چارچوب آفين



affine ring
حلقه ي آفين



affine simplex
سادک مستوي



affine space
فضاي مستوي، فضاي آفين



affine torsion
تاب آفين



affine transformation
تبديل آفين، تبديل مستوي، تبديل خطي يک انتقال



affine variety
چندگوناي آفين



affinely congruent subsets
زيرمجموعه هاي آفيني-همنهشت



affinity
تبديل آفين



affirm
اثبات کردن، تصديق کردن، اظهار کردن



affirmation
اثبات، اظهار، تصديق، تأييد، ايجاب



affirmative
مثبت، موجب، کلمه ي اثبات



affirmative action choice
خط مشي تأثير مثبت



affirmative particular proposition
قضيه ي موجبه ي جزئي



affirmative proposition
گزاره ي موجب، قضيه ي موجبه



affirmative sentence
گزاره ي موجب



affirmative statement
گزاره ي موجب



affirmative universal proposition
قضيه ي موجبه ي کلي



affirmatively
به طور مثبت



affix
علامت گذاشتن، نشان دادن، چسباندن، ضميمه کردن، نگار، نشان کردن، همزاد



afterward
پس از آن، بعدا، سپس، بعد از اين



age hardening
پيراسازي، سخت کردن زماني، سختگرداني



age theory
نظريه ي سن



agency
بنگاه، نماينده، مؤسسه، نمايندگي، عامليت



agent
نماينده، ضريب، عامل



aggregate
انبوهه، مرتب، دسته، توده، انبوه، جمع شده، مجموعه، مبلغ کل



aggregate corporation
تصدي جمعي، شرکت مرکب، بنگاه مرکب



aggregation
اجتماع، مجموع، توده، مجتمع، انبوهش، تجمع



aggregative
جمعي، جامع



aggregative index
شاخص انبوهي



aggregative model
مدل انبوهي



aggressive investment
سرمايه گذاري متهورانه



aging
سالخوردگي، فرسودگي، پير شدن، کهنه شدن، کهنگي



agiotage
صرافي، معاملات بروات



agitate
به هم زدن



agitation
آشفتگي



agonic
بي انحراف، بي ميل، بي گوشه



agree with
سازگار بودن، يکي بودن، متحد بودن



agreement
قرارداد، پيمان، قرار، قبول، توافق



aim
هدف، منظور



aim of a mapping
نتيجه ي يک نگاشت



air
هوا



air clamp
بست بادي، گيره ي هوايي



air gage
درجه ي باد، سنجه ي هوايي



air gap
فاصله ي هوايي، شکاف هوايي، دهانه ي ورود و خروج هوا، شکاف، چاک



air hardening
خنک کردن در هوا، سختي پذيري در هوا، سختسازي فلز در هوا



air quality problem
مسأله ي کيفيت هوا



air resistance
مقاومت هوا



air vessel
هواگير، محفظه ي هوا، مخزن هوا



aircraft assignment problem
مسأله ي تخصيص هواپيما



airy body
شکل هوايي



ajar
نيم باز



aleph
حرف الف



aleph identity
اتحاد الف



aleph naught
الف صفر



aleph null
الف صفر



Alexander ideal
ايده آل الگزاندر



Alexander polynomial
چندجمله اي الگزاندر



alexander pontryagin duality
دوگاني الگزاندر-پونترياگين



alexandroff compactification
فشرده سازي الکساندروف



algebra
جبر



algebra homomorphism
همريختي جبر ها



algebra isomorphism
همريختي جبرها



algebra of events
جبر حوادث



algebra of linear transformations
جبر تبديل هاي خطي



algebra of logic
جبر منطق



algebra of o symbols
جبر o ها



algebra of propositions
جبر گزاره ها



algebra of sets
جبر مجموعه ها



algebra of simplex method
جبر روش سيمپلکس



algebra of treatments
جبر تيمار ها



algebra parametrical representation
نمايش پارامتري جبري



algebraic
جبري



algebraic addition
جمع جبري



algebraic algebra
جبر جبري



algebraic calculus
حساب جبري



algebraic closure
بستار جبري



algebraic complement
متمم جبري



algebraic composition
ترکيب جبري



algebraic curve
خم جبري



algebraic dependence
وابستگي جبري



algebraic derivative
مشتق جبري



algebraic deviation
انحراف جبري



algebraic dimension
بعد جبري



algebraic division
تقسيم جبري



algebraic division algebra
جبر بخشي جبري



algebraic dual space
فضاي دوگان جبري



algebraic element
عنصر جبري



algebraic equation
معادله ي جبري



algebraic expression
عبارت جبري



algebraic extension
توسيع جبري



algebraic extension of a field
توسعه ي جبري يک ميدان



algebraic family
خانواده ي جبري



algebraic function
تابع جبري



algebraic geometry
هندسه ي جبري



algebraic group
گروه جبري



algebraic homotopy
هوموتوپي جبري



algebraic hull
غلاف جبري



algebraic identify
اتحاد جبري



algebraic identity
اتحاد جبري



algebraic inequality
نابرابري جبري



algebraic integer
عدد صحيح جبري



algebraic invariant
ناورداي جبري



algebraic law of composition
قانون ترکيب جبري



algebraic logarithm
لگاريتم جبري



algebraic multiplication
ضرب جبري



algebraic multiplicity of an eigen value
چند گانگي جبري ويژه مقدار



algebraic multiply of an eigenvalue
ضرب جبري مقدار ويژه



algebraic number
عدد جبري



algebraic number theory
نظريه ي جبري اعداد



algebraic numbers
عدد هاي جبري



algebraic of degree n
جبري از درجه ي n



algebraic operation
عمل جبري



algebraic operations
اعمال جبري



algebraic representation
نمايش جبري



algebraic scheme
طرح جبري



algebraic sheaf
بافته ي جبري



algebraic simbols
علائم جبري



algebraic singularity
تکيني جبري



algebraic solution
حل جبري، جواب جبري



algebraic structure
ساختار جبري



algebraic subtraction
تفريق جبري



algebraic sum
حاصل جمع جبري، مجموع جبري



algebraic surface
رويه ي جبري



algebraic system
ساختمان جبري، دستگاه جبري



algebraic systems
دستگاه هاي جبري



algebraic topology
مکان شناسي جبري، توپولوژي جبري



algebraic torus
چنبره ي جبري



algebraic value
مقدار جبري



algebraic variety
چند گوناي جبري



algebraic vlaue of vector
مقدار جبري بردار



algebraical composition
ترکيب جبري



algebraical operation
عمل جبري



algebraically
به طور جبري، از راه جبر



algebraically closed
بسته ي جبري



algebraically closed field
هيأت جبري بسته



algebraically equivalent cycle
دوره ي جبري هم ارز



algebraically equivalent cycles
دورهاي جبري-هم ارز



algebraically independent element
عنصر جبري مستقل



algebraically independent elements
عنصر هاي جبري-مستقل



algebraist
جبردان



algorism
الگوريتمي



algorist
الگوريتمساز



algorithm
الگوريتم



algorithmic
الگوريتمي، خوارزميک



algorithmic language
زبان الگوريتمي



alias
دگرنام، هم اثر



aliasing
هم اثر سازي



alibi
دگر جا



alidade
عضاده،آليداد



align
به خط کردن، رديف کردن، در يک امتداد قرار دادن



aligned
همراستا، همتراز، رديف شده، تراز شده



alignment
صف بندي، صف، رديف، همراستايي، راستگي، همطرازي، امتداد، همترازي



alignment chart
نموگرام، نمودار



alike
يک جور، مساوي، يکسان، متشابه، شبيه



aline of action
خط اثر



aliquant
باقيمانده دار



aliquant part
قسمت باقيمانده دار



aliquot
عاد کردن، عاد کننده، جزء



aliquot part
جزء عاد کننده، مقسوم عليه



aliquot parts
اجزا



aliquot parts of a number
اجزاي عدد



alkaline
قليائي



all
هر، همه، کليه، تمام



all around
اطراف



all crash point
نقطه ي همه شکنايي



all integer programming
برنامه ريزي صحيح محض



all purpose
همه کاره، همه منظوره



all risks insurance
بيمه ي تمام خطر



all umbilic surface
رويه ي تمام ناف، رويه ي همه نقطه نافي



allocate
تخصيص دادن



allocation
تخصيص



allocation of resources
تخصيص منابع



allocation of samples to the strata
انتساب نمونه ها به طبقات



allotment
تخصيص اعتبار، تخصيص، تقسيط اعتبار، تسهيم، سهم، اختصاص، تخصيص سهم



allow
اجازه دادن، جايز شمردن، پذيرفتن، مجاز به استفاده بودن



allowable
مجاز، جايز، روا



allowance
تغيير مجاز، حد مجاز، مجاز، اجازه، فضاي مجاز، مقدار مجاز، فوق العاده، مزايا، مستمري، هزينه ي مجاز



allowance for depreciation
اندوخته ي استهلاک



allowance for discounts
اندوخته ي براي تحقيقات نقدي فروش



allowance for seles returns
اندوخته براي برگشت از فروش



allowances
فوق العاده ي حقوق، بيکاري هاي مجاز



alloy
همبسته، آلياژ، عيار زدن



almanac
تقويم نجومي، تقويم سالانه



almost
تقريبا



almost all zero
تقريبا همه صفر



almost certainly convergence

• almost surely convergence
• convergence with probability one

همگرايي تقريبا حتمي، همگرايي با احتمال يک



almost everywhere
تقريبا در همه جا، گويي در هر جا



almost everywhere continuous function
تابع تقريبا همه جا پيوسته



almost everywhere convergent
تقريبا همه جا همگرا



almost everywhere convergent sequence
دنباله ي تقريبا همه جا همگرا



almost invariant test
آزمون تقريبا ناوردا



almost periodic
تقريبا متناوب، تقريبا دوره اي



almost periodic function
تابع تقريبا دوره اي، تابع تقريبا متناوب



almost sure convergence
همگرايي قريب به يقين



almost surely
قريب به يقين



almost surely convergence
همگرائي تقريبا حتمي، همگرايي با احتمال يک



almost uniform convergence
همگرايي تقريبا يکنواخت



along
در امتداد، روي، در طول



alpha
آلفا، حرف اول الفباي يوناني



alphabet
الفبا



alphanumeric
حرفي عددي، الفبايي عددي، الفبا-عددي، ترکيب الفبايي-شماره اي، الفبا-شماره اي



already
درگذشته، قبلا، اکنون



also
باز هم



alter
تغيير دادن، تغيير کردن، اصلاح کردن



alteration
تغيير، دگرگوني، اصلاح



altered number
عدد غيري



alternate
تبديل کردن، جايگزين کردن، گردش، تغيير دادن، يک در ميان تغيير دادن، متقابل، متبادل، صورت ديگر، عوض، شق، ديگر، نوبت، به نوبت عوض کردن، بدل، متناوب کردن، تناوب داشتن، استحاله



alternate angle
زاويه ي متبادل



alternate angles
زاويه هاي متبادل



alternate definition
تعريف ديگر



alternate exterior angle
زاويه ي متبادل بروني



alternate exterior angles
زاويه هاي متبادل بروني



alternate hypothesis
فرض مقابل



alternate interior angle
زاويه ي متبادل دروني



alternate interior angles
زاويه هاي متبادل دروني



alternate ratio
ابدال نسبت



alternate sequence
دنباله ي متناوب



alternated
متناوب



alternately
متناوبا، به تناوب، به عبارت ديگر، يک در ميان



alternating
متناوب



alternating bilinear mapping
نگاشت دو خطي متناوب



alternating character
شخصيت متناوب



alternating current
جريان متناوب



alternating form
صورت متناوب



alternating function
تابع متناوب



alternating group
گروه متناوب



alternating harmonic
هم آهنگ متناوب، همساز متناوب، توافقي متناوب، توافقي واري



alternating harmonic series
سري توافقي متناوب



alternating matrix
ماتريس متناوب



alternating multilinear function
تابع چندخطي متناوب



alternating p linear mapping
نگاشت متناوب p-خطي



alternating polynomial
چندجمله اي متناوب، چندجمله اي واري



alternating sequence
دنباله ي متناوب



alternating series
سلسله ي متناوب، سري متناوب، رشته ي متناوب، سلسله ي يک در ميان مثبت و منفي



alternating series test
آزمون سري متناوب



alternating trilinear mapping
نگاشت سه خطي يک متناوب



alternation
ترکيب فصلي



alternative
روش، مقابل، فرض مقابل، تناوبي، جايگزين، گزينه، شق، راه، بديل، دگرين، متناوب، چاره



alternative algebra
جبر متناوب



alternative denial
ناسازگاري متقابل



alternative field
هيأت متناوب



alternative hypothesis
فرض مقابل، فرض جانشين، فرضيه ي مقابل



alternative optimal solutions
جواب هاي بهينه ي دگرين



alternative ring
حلقه ي متناوب



alternative series
سري متناوب



alternative solution
جواب ديگر



although
با آن که، هر چند، با اين که



altimeter
فرازياب، ارتفاع سنج، اوج نما



altitude
ارتفاع، بلندي، فرازا، افزار، بالا، فراز، ارتفاع از سطح دريا



altitude of figure
ارتفاع شکل



altitude of triangle
عمود مثلث



altitude theorem
قضيه ي ارتفاع



altitudinal
مربوط به ارتفاع، ارتفاعي، وابسته به اوج



altogether
روي هم



amalgamated product
حاصل ضرب ملقمه اي



amalgamated sum
مجموع ملقمه اي



ambient
محيط، احاطه کردن



ambiguity
ابهام



ambiguous
مبهم، تاريک، دو پهلو



ambiguous point
نقطه ي مبهم



ambiguousness
ابهام



ambit
حدود، پيرامون، محوطه، حوزه



amicable numbers
اعداد متحاب



amid
وسط



amiss
نادرست



among
از جمله، در ميان، در زمره ي



amorphous
بي رخ، بي شکل، بي نظم



amortization
استهلاک، استهلاک بدهي، استهلاک سرمايه، استهلاک تدريجي



amortization of a dept
استهلاک بدهکاري، استهلاک دين



amortization rate
ضريب استهلاک



amortize
تقسيط قرض، مستهلک کردن



amortized
مستهلک



amount
مقدار، ميزان، مبلغ، حاصل



amount of information
مقدار اطلاعات، مقدار آگاهي



ampere
آمپر، واحد شدت جريان



ample
وسيع، فراوان



amplification
بسط، توسعه، دامنه دهي، تفصيل، تقويت، بزرگ کردن، فزونسازي، تقويت، دامنه زدن



amplifier
تقويت کننده



amplitude
دامنه، پهنه، زاويه ي نوسان، دامنه ي نوسان، دامنه ي نوسان، فاصله ي تغييرات، دامنه ي آرگومان، فاز



amplitude of a complex number
زاويه ي عدد، اندازه ي يک عدد مختلط



amplitude of a point
زاويه ي قطبي



an indeterminacy resolving
رفع ابهام



an infinitive mass
جرم بينهايت بزرگي



an inspection of
با بررسي و تحقيق، با بررسي



analog
مشابه، قياسي



analog computer
کامپيوتر قياسي



analog data
داده هاي قياسي



analog quantity
کميت قياسي



analogical reasoning
استدلال تمثيلي



analogize
قياس کردن



analogous
مشابه، تشابهي، قياسي، به همين ترتيب، نظير، مشابه با، قابل مقايسه، متشابه، قابل قياس، شبيه، متناظر



analogous switching circuit
مدار الکتريکي مشابه، مدار کليد دار هم ارز



analogously
به طور مشابه، به طريقي مشابه، به همين ترتيب



analogue
نظير، مانند، تشابهي، مدل هاي مشابه، شبيه، مشابه، قياسي



analogy
قياسي، مشابه سازي، مطابقت، تشابه، شباهت، قياس، مشابهت، قياس تشبهي، قياس مشابهت، مشابهت قياس، تمثيل



analyse
تجزيه و تحليل کردن، تجزيه کردن، تجزيه و تحليل، مطالعه کردن



analyser
تحليل گر



analysis
آناليز



analysis big
آناليز بزرگ



analysis into single degree of freedom
تجزيه به درجات آزادي منفرد



Analysis of covariance
تحليل کوواريانس



analysis of variance
تجزيه و تحليل پراش، تحليل پراش، تجزيه ي واريانس، تجزيه و تحليل واريانس، تحليل واريانس



analysis of variance in two way classification
تجزيه ي واريانس دو طرفه



analysis sheet
تحليل نامه



analysis situs
تحليل موضعي (توپولوژي)



analyst
آناليز دان، تحليل گر



analytic
تحليلي



analytic at a point
تحليلي در يک نقطه



analytic capacity
گنجايش تحليلي



analytic continuation
امتداد تحليلي، تمديد تحليلي، ادامه ي تحليلي



analytic curve
خم تحليلي، منحني تحليلي



analytic engine
ماشين تحليل گر



analytic function
تابع تحليلي



analytic geometry
هندسه ي تحليل، هندسه ي تحليلي، هندسه ي آراسته



analytic geometry plane
صفحه ي هندسه ي تحليلي



analytic immersion
فروبري تحليلي



analytic index
شاخص تحليلي



analytic isomorphism
يکريختي تحليلي



analytic judgement
حکم تحليلي



analytic method
روش تحليلي، روش تحليل



analytic model
نمونه ي تحليلي، مدل تحليلي



analytic neighborhood
همسايگي تحليلي



analytic number theory
نظريه ي تحليلي اعداد



analytic plane
صفحه ي تحليلي



analytic plane geometry
هندسه ي مسطحه ي تحليلي



analytic predicate
محمول تحليلي



analytic prolongation
ادامه ي تحليلي



analytic representation
نمايش تحليلي



analytic solid geometry
هندسه ي فضايي تحليلي



analytic vector
بردار تحليلي



analytical
تحليلي



analytical estimation
تخمين تحليلي



analytical mechanics
مکانيک تحليلي



analytical presentation of distribution
نمايش تحليلي توزيع



analytical presentation of probability
نمايش تحليلي احتمال



analytically
به طور تحليلي، تحليلي بودن



analyticity
تحليلي بودن



analyze
تجزيه و تحليل کردن



analyzer
تجزيه کننده، تحليلگر، تحليل کننده



ancestor
نيا، نيايي، جد، پدربزرگ



ancestoral
نيايي



anchor
لنگر انداختن، لنگر



anchor ring
چنبره



ancillary
کمکي، دستيار، فرعي



ancillary information
اطلاع کمکي



ancillary statistic
آماره ي کمکي



ancillary statistics
آمار فرعي



and
و، ترکيب عطفي



and function
تابع وَ



and so forth
به غيره



and so on
و به همين ترتيب، و غيره



and the like
و غيره



angle
زاويه، گوشه، نبشي، زانويي، مفصل



angle at circumference
زاويه هاي محاطي



angle at the center
زاويه ي مرکزي



angle bending
خم کردن ورق



angle between a line and a plane
ميل يک خط نسبت به يک صفحه، ميل، زاويه ي بين خط و صفحه



angle between two intersecting curves
زاويه ي بين دو منحني متقاطع



angle between two planes
زاويه ي بين دو صفحه



angle bisector
نيمساز زاويه



angle exterior to parallel straight lines
زاويه ي خارج از خط هاي راست موازي



angle exterior to triangle
زاويه ي خارج از مثلث



angle formed by a tangent and a chord
زاويه ي ظلي



angle gage block
سنجه ي زاويه، شابلن زاويه سنج



angle in a circle
زاويه ي محاطي



angle in a segment
زاويه ي پذيرفته ي قوس



angle of a lune
زاويه ي هلال



angle of bite
زاويه ي درگيري نورد، زاويه گاز نورد، زاويه ي نورد کاري



angle of declivity
زاويه ي نشيب



angle of depression
زاويه ي شيب



angle of elevation
زاويه ي فراز، زاويه ي ترفيع



angle of friction
زاويه ي اصطکاک



angle of incidence
زاويه ي تابش



angle of inclination
زاويه ي شيب، زاويه ي ميل



angle of reflection
زاويه ي انعکاس



angle of refraction
زاويه ي بازتاب، زاويه ي شکست، زاويه ي انکسار



angle of rotation
زاويه ي دوران



angle of two vectors
زاويه ي بين دو بردار



angle preserving mapping
تبديل حافظ زاويه، نگاشت حافظ زاويه



angle rotation of conformal angstrom unit
واحد بين المللي طول موج، واحد انگستروم



angstrom
آنگسترم



angstrom unit
واحد آنگستروم



angular
زاويه اي، مربوط به زاويه، زاويه دار، گوشه اي



angular acceleration
شتاب زاويه اي



angular coefficient
ضريب زاويه اي



angular coordinate
مختص زاويه اي



angular distance
فاصله ي زاويه اي



angular distribution
توزيع زاويه اي



angular frequency
فراواني زاويه اي، بسامد زاويه اي



angular measure
اندازه ي زاويه



angular moment
گشتاور جنبشي، گشتاور زاويه اي



angular momentum
اندازه ي حرکت زاويه اي، گشتاور جنبشي، گشتاور زاويه اي، گشتاور گوشه اي



angular point
نقطه ي زاويه اي



angular region
ناحيه ي زاويه اي



angular sector
قطاع زاويه اي



angular speed
تندي زاويه اي



angular velocity
سرعت زاويه اي



angularly
به طور زاويه اي



angularly simple
ساده به طور زاويه اي



angularly simple region
ناحيه ي ساده به طور زاويه اي



angulate
زاويه دار، گوشه اي



angulation
زاويه دار سازي، گوشه دار سازي



anharmonic
ناهمساز، غير توافقي، ناتوافقي، ناموزون



anharmonic ratio
نسبت ناتوافقي، نسبت ناموزون، نسبت نامتوافق، غير توافقي، نسبت ناهمساز



anisotropic quadratic form
صورت درجه ي دوم ناهمروند



annealing
نرم کردن، برگشت دادن، تاباندن، تابکاري



annex
اضافه کردن، افزودن، ضميمه کردن



annihilate
پوچ کردن، نابود کردن، صفر کردن، باطل کردن، منهدم کردن، پوچ ساختن، پوچ کردن



annihilating ideal
ايده آل پوچساز، ايده آل صفرساز



annihilating polynomial
چندجمله اي پوچساز



annihilation
صفر سازي، باطل سازي، فنا، نيستي



annihilation operator
عملگر پوچسازي



annihilator
پوچساز



annihilator subspace
زيرفضاي متعامد



annual
ساليانه، صفر کردن، از بين بردن



annual budget
بودجه ي سالانه



annual earning
عوايد سالانه



annual financial statement
گزارش مالي سالانه



annual return
برگشت سالانه، بازده سالانه



annuitant
حقوق بگير



annuity
قسط السنين، قسط طي سال ها، حقوق ساليانه، مستمري، ساليانه، حقوق بازنشستگي، سالواره



annuity method
روش قسط السنين



annul
از بين بردن، صفر کردن



annular
حلقوي، حلقه اي شکل، طوقي، دايره اي



annular domain
حوزه ي طوقي



annulated
حلقوي، حلقه دار



annulator
از بين برنده، صفر کننده



annulus
تاج دايره، طوق، حلقه، چنبره، حلقه ي دايره



annulus of integrity
حلقه ي درست، حلقه ي بي عيب



annum
سال



anomalus threshold
آستانه ي بي هنجار



anomaly
بي هنجاري



another
يکي ديگر، ديگري



answer
جواب دادن، جواب، نتيجه



answer in affirmative
جواب مثبت دادن، جواب مثبت



antecedent
مقدم، صورت، صورت کسر، صورت نسبت، پيشرو، سابق، قبل



antedate
پيش بيني کردن، سبقت



anthropological mathematics
رياضيات انسان شناسي



anthropometric
آنترپومتريک



anti
ضد، پيشوند به معني ضد و مخالف، عکس



anti automorphism
ضد خودساني



anti clockwise
جهت مثبت، خلاف جهت عقربه ي ساعت، غير ساعت وار، جهت مثلثاتي، پادساعتگرد، عکس جهت عقربه هاي ساعت



anti commutative
غير جابجايي



anti hermitian
پاد هرميتي، ضد هرميتي



anti isomorphism
پاد يکريختي



anti rank
پاد رتبه، ضد رتبه



anti sense
جهت مخالف مثلثاتي



antiautomorphism
پادخودريختي



anticipate
پيشي گرفتن بر، جلو انداختن، پيش بيني کردن



anticipation
پيش بيني



anticommutative
پاد جابجايي



anticommutative rule
قاعده ي پاد تعويضپذيري



anticosine
معکوس کسينوس، عکس کسينوس



anticotangent
عکس کتانژانت



antiderivative
پاد مشتق



antiendomorphism
پاد درونريختي



antihyperbolic function
تابع معکوس هذلولي



antilexicographical
ضد فرهنگ لغتي



antilinear
پادخطي، ضد خطي



antilogarithm
آنتي لگاريتم، پاد لگاريتم، عکس لگاريتم



antilogarithmic
عکس لگاريتمي



antimodal
ضد نمايي



antimodal distribution
توزيع ضد نمايي



antinomy
تنازع احکام، تناقض دو قانون



antiparallel
غير موازي، نامتوازي، موازي مخالف، زاويه هاي راست به تبادل



antipodal
دو سر قطر، متقاطر



antipodal map
نگاشت متقاطر



antipodal point
نقطه ي متقاطر



antipodal points
نقاط دو سر قطر، نقاط متقاطر



antipodes
نقاط متقاطر



antireflexive
ضد انعکاسي، ضد بازتابي، غير انعکاسي، نابازتابي



antireflexive relation
رابطه ي غير انعکاسي، رابطه ي ضد انعکاسي، رابطه ي ضد بازتابي



antisine
معکوس سينوس، عکس سينوس



antisymmetric
ضد متقارن، نامتقارن، متقابل



antisymmetric law
قانون پادمتقارن



antisymmetric matrix
ماتريس پادمتقارن، ماتريس متقارن چاوله



antisymmetric multilinear mapping
نگاشت چندخطي پادمتقارن



antisymmetric relation
رابطه ي پاد متقارن



antisymmetric tensor
تانسور پادمتقارن



antisymmetrisation
نامتقارن سازي، ضد متقارن کردن، نامتقارن کردن، پادمتقارن کردن



antisymmetry
بي تقارني، ضد تقارني، تقارن مخالف، پاد تقارني



antitangent
معکوس تانژانت، عکس تانژانت



antithesis
آنتي تز، برابر نهاد



antitrigonometric function
تابع معکوس مثلثاتي



anumerate
شمردن



any event
در هر صورت



any more
ديگر



any of
يکي از



any pair
هر دو



any two of the four atoms
دو اتم از چهار اتم



any where
نقطه ي دلخواهي



anywhere
هر قسمت، هرگز



anywhere else
در هر جاي ديگري



aortic
آئورت



aortic valve
دريچه ي آئورت



apart
به فاصله، غير از، جدا، دور از هم، مجزا



apart from
غير از



apeak
راست، به طور عمودي



aperiodic
غير دوره اي، نامتناوب، بي تناوب، نادوره اي، بدون دوره، بي توالي، بي دوره، غير متناوب



aperiodic endomorphism
درونريختي نادوره اي



aperiodic motion
حرکت غير دوره اي



aperture
روزنه، شکاف، سوراخ



apex
فرق، قله، رأس مثلث، رأس مخروط، اوج، نوک، قله، بالاترين نقطه، رأس، تارک، رأس مخروط يا هرم، رأس مقابل به قاعده در مثلث



apex angle
زاويه ي رأس، زاويه ي فوقاني



aphelion
نقطه ي اوج، دورترين فاصله، دورين



apical
رأسي، مربوط به رأس



apocenter
ورامرکز



apodictic
برهانف قابل توضيح، مستلزم بيان حقيقت



apodictic judgement
حکم ضروري



apodosis
جواب شرط



apodosis thesis
تالي



apogee
اوج



aposteriori
بعدي، پسين، از معلول به علت رسيده



apothem
ارتفاع، سهم، فاصله ي مرکز چندضلعي منتظم تا يکي از اضلاع آن



apparatus
دستگاه



apparent
ظاهري، ظاهر، آشکار، شفاف، پيدا



apparent divisor
مقسوم عليه آشکار



apparent outline
دوره ي ظاهري



appear
ظاهر شدن، قرار داشتن، به نظر رسيدن، نشان دادن



appearance
ظهور، حضور، نمايش، نمود، احتمال، سيما، شکل، طرح صورت



append
ضميمه کردن، اضافه کردن



appendage
ضميمه، اضافه



appendix
پيوست، ضميمه، زائده



applicable
قابل اجراء، کاربردي، عملي



applicate
بلندي، ارتفاع



application
درخواست، عملکرد، پرسشنامه، اعمال، کاربرد، مورد استعامال، نگاشت، گسترش، کاربست، استعمال، اثر، تقاضانامه، کاربردي، استفاده، درخواست نامه



applications of linear programming
کابردهاي برنامه ريزي خطي



applied
قابل اجرا، کاربسته، کاربردي، عملي، کاربرده



applied emf
emf اعمال شده



applied force
نيروي مؤثر، نيروي وارده



applied mathematics
رياضيات کاربردي، رياضي کاربردي



applied statistics
آمار عملي، آمار کاربردي



apply
به کار بستن، استعمال کردن، بر هم منطبق کردن، اثر کردن، به کار بردن، وارد شدن، اعمال کردن، اجرا کردن



apply to
اثر کردن بر، اعمال شدن بر



applying
با استفاده از، با توجه به



apportion
تقسيم کردن، قسمت کردن، بخش کردن



apportionable
قابل تقسيم، قابل قسمت، بخش پذير



apportionment
تقسيم، قسمت، بخش



appraisal
ارزيابي، تقويم، تعيين قيمت، تعيين قيمت، ارزشيابي، برآورد قيمت، برآورد، تقويم، ارزيابي



appraise
تقويم نمودن، ارزيابي کردن



appreciation
تقويت ارزش پول، افزايش قيمت دارايي



approach
ميل، ميل کردن، تمايل، طريقه ي برخورد، روند، رويکرد، نگرش، مکتب، گرايش، شيوه



approach a limit
نزديک شدن به سمت حد



appropriate
مناسب، مخصوص، مقتضي، اختصاص دادن، متناظر با، مربوطه، متناظر آن، درست و مناسب



appropriate order
ترتيب درست، ترتيب مناسب



appropriate square
مربع مربوطه



appropriation
اختصاص، تخصيص، ذخيره ي اختصاصي، تخصيص وجه



approximate
تقريب زدن، نزديک شدن، نزديک ساختن، به تقريب زدن، تعيين مقدار تقريبي، محاسبه ي تقريبي، تقريب، تقريبي، تخمين زدن



approximate %95 confidence interval
فاصله ي تقريبي 95% اطمينان بخش



approximate derivative
مشتق تقريبي



approximate eigenvalue
ويژه مقدار تقريبي



approximate from above
تقريب از بالا (اضافي)



approximate from below
تقريب از پايين (نقصاني)



approximate integration
محاسبه ي تقريبي انتگرال



approximate normality
نرمال بودن تقريبي



approximate polynomial
چندجمله اي تقريب



approximate quotient
خارج قسمت تقريبي



approximate solution
جواب تقريبي، حل تقريبي



approximate test
آزمون تقريبي



approximate theorem
قضيه ي تقريب



approximate value
مقدار تقريبي



approximately
به تقريب، تقريبا، تخمينا، تقريب زدن



approximation
تقريب



approximation calculus
حساب تقريب



approximation formula
فرمول تقريب



approximation formulas
فرمول هاي تقريب



approximation from above
تقريب نقصاني



approximation from below
تقريب نقصاني



approximation method
روش تقريبي



approximation theorem
قضيه ي تقريب



approximation theorem of weierstrass
قضيه ي تقريب وايراشتراس



approximation theory
نظريه ي تقريب



approximation to function
تقريب به تابع



approximative
تخميني، نزدشي، تقريبي



apriori
از علت به معلول رسيده، پيشين، علنا، قبلي



apron conveyor
نقاله ي صفحه دار، نقاله ي تسمه اي، نقاله ي زنجيري صفحه دار



apse line
قطر اطول مسير، خط رئوس، خط اوج و حضيض، قطر اطول يا اقصر مدار سياره، محور بزرگ مسير



apse of a curve
نقطه ي اوج يک منحني، نقطه ي نهايي



apsis
اوج، حضيض، نزدور



aqueous
مايع



Ar




arabic figures
ارقام عربي، ارقام هندي



arabic letters for numerals
شمارها به حروف عربي



arabic numbers
اعداد عربي



Arabic numerals
رقم هاي عربي



arbitrarily
به طور دلخواه، اختياري



arbitrarily small
به طور دلخواه کوچک



arbitrarily small quantity
مقدار کوچک دلخواه



arbitrariness
دلخواهي، اختياري



arbitrary
دلخواه



arbitrary assumption
فرض اختياري



arbitrary constant
ثابت دلخواه



arbitrary number
عدد اختياري



arbitrary parameter
پارامتر اختياري



arbitrary small
به طور دلخواه کوچک



arbor
محور مرکزي، ميل محور، ميله ي فرز، قانجاق ريختگي، محور



arc
کمان، قوس، آرک، طاق



arc blow
انحراف قوس، وزس قوس، انحراف جرقه



arc cosecant
آرک کسکانت



arc cosine
آرک کسينوس



arc cotangent
قوس ظل تمام، آرک کتانژانت



arc function
تابع طول قوس، تابع درازاي کمان



arc length
طول کمان



arc length function
تابع طول قوس



arc length of a curve
طول قوس يک منحني



arc resistance furnace
کوره ي قوسي مقاومتي



arc secant
آرک سکانت



arc sine
آرک سينوس



arc stabilizer
پايدار کننده ي قوس



arc tangent
آرک تانژانت، قوس ظل



Archimede axiom

• Archimedean axiom

اصل موضوع ارشميدس



archimede problem
مسأله ي ارشميدس



archimede spiral
مارپيچ ارشميدسي



archimedean
ارشميدسي



archimedean axiom
اصل موضوع ارشميدس



archimedean law
قانون ارشميدسي، قانون ارشميدس



archimedean order
ترتيبي ارشميدسي



archimedean ordered field
هيأت مرتب ارشميدسي



Archimedean principal
اصل ارشميدس



archimedean principle
اصل ارشميدسي



Archimedean property
ويژگي ارشميدسي



Archimedean solids
اجسام ارشميدسي



archimedean spiral
مارپيچ ارشميدسي



archimedean totally ordered group
گروه کاملا مرتب ارشميدسي



Archimedean valuation
ارزه ي ارشميدسي



archimedes principle
اصل موضوع ارشميدس



archimedes spiral
پيچ ارشميدسي، پيچ بي انتها



arcwise
کماني، کمانوار



arcwise connected
همبند قوسوار



arcwise connected set
مجموعه ي مسيري همبند، مجموعه ي همبند کمانوار



arcwise connected space
فضاي قوسي همبند



are
آر، صد متر مربع



are aware of
مطلع شويد



are contained in
در ... باشد



are equally spaced
هم فاصله هستند



are in order
به ترتيب بايد مورد توجه قرار گيرد



are need
مورد نيازند



are to
بايد بخواهيم، خواسته باشيم



are to be
بايد، بايستي



area
ناحيه، مساحت، اندازه ي سطح، وسعت، سطح، رويه



area element
عنصر مساحت، جزء سطح



area sample
نمونه ي منطقه اي، نمونه ي ناحيه اي



area sampling
نمونه گيري منطقه اي



area shaded
سطح سايه دار



area under curve
سطح زير منحني نرمال



areal
سطحي



areal coordenates
مختصات گرانيگاهي



areal integral
انتگرال روي سطح



areal velocity
سرعت مساحتي



aren't permitted
مجاز نباشد



argand diagram
نمودار آرگان



argand's diagram
نمودار آرگاند



argue
بحث کردن، با دليل ثابت کردن



argument
آوند، برهان، مستند، زاويه ي هادي، دليل، متغير، استدلال، اثبات، بحث، شناسه، آرگومان



argument of a complex number
شناسه ي يک عدد مختلط، آرگومان يک عدد مختلط



argument of a function
متغير مستقل، آرگومان تابع



argument of complex number
آوند عدد مختلط



argument of function
شناسه ي تابع



argument principle
اصل آوند



argumentation
استدلال، مباحثه، مناظره، بحث، مناظرات، اقامه ي حجت



arise
ناشي شدن، به وجود آمدن



aristotelian logic
منطق ارسطو



arithmetic
قوانين حساب، حساب، حسابي، علم حساب، عددي



arithmetic calculus
حساب



arithmetic expression
عبارت حسابي



arithmetic function
تابع حسابي



arithmetic genus
گوناي حسابي



arithmetic logarithm
لگاريتم حسابي



arithmetic mean
ميانگين حسابي



arithmetic mean weighted
ميانگين حسابي وزني



arithmetic modular group
گروه کالبدي حسابي



arithmetic operations
عمليات حسابي



arithmetic progression
تصاعد عددي، تصاعد حسابي، دنباله ي حسابي



arithmetic proposition
تناسب حسابي، تناسب عددي



arithmetic scale
مقياس حسابي، سنجه ي حسابي



arithmetic sequence
تصاعد حسابي، دنباله ي حسابي



arithmetic series
سري حسابي



arithmetic subgroup
زيرگروه حسابي



arithmetic sum
مجموع حسابي



arithmetic triangle
مثلث حسابي



arithmetical
حسابي، مربوط به علم حساب



arithmetical character
ويژگي حسابي، خصلت حسابي



arithmetical decimal system
دستگاه اعشاري حساب



arithmetical function
تابع حسابي



arithmetical number
عدد حسابي



arithmetical operations
عمليات حسابي



arithmetical progression
تصاعد عددي، تصاعد حسابي



arithmetical proportion
تناسب حسابي



arithmetical system
دستگاه حسابي



arithmetician
عالم علم حساب



arithmetising
حسابيدن



arithmometer
نوعي ماشين محاسبه



arm
ضلع، بازو



arm conveyor
نقاله ي بازويي



arm elevator
بالابر بازودار



armillary sphere
کره ي مشبک



arms of an angle
اضلاع يک زاويه



around
دو طرف، اطراف، دور تا دور، گرداگرد،پيرامون



arrange
مرتب شدن، ترتيب دادن، مرتب کردن، تنظيم شدن، قرار دادن، تعبيه کردن، آراستن



arrange a polynomial in order of descending powers
چندجمله اي را بر حسب قواي نزولي مرتب کردن



arranged
آراسته، مرتب شده



arrangement
آرايش، ترتيب، جايگشت، مجموعه ي مرتب، نظم و ترتيب، نظم



array
آرايش



arrear
به عقب، پس افت، بدهي پس افتاده



arrival
وارد، ورودي



arrival rate
آهنگ ورود



arrow
پيکان، تير، فلش، سهم، خيز



arrow category
دسته پيکان



arrow diagram
نمودار پيکاني



arrow network
شبکه ي برداري



arrowhead
نوک پيکان



arrows
پيکان ها



articulation
مفصل بندي



artificial
فرضي، ابتکاري، مصنوعي، ساختگي



artificial activity
فعاليت مصنوعي



artificial aging
کهنه کردن مصنوعي



artificial basis technique
روش پايه ي ساختگي



artificial constraint
محدوديت مصنوعي، محدوديت فرضي، قيد فرضي



artificial intelligence
هوش مصنوعي



artificial intelligence modeling approach
رهيافت مدل هوش مصنوعي



artificial technique
روش مصنوعي



artificial variable
متغير فرضي، متغير مصنوعي، متغير ساختگي



artificial vector
بردار مصنوعي، بردار ساختگي



artin symbol
نماد آرتين



artinian
آرتيني



artinian module
مدول آرتيني



Artinian ring
حلقه ي آرتيني



as
به صورت، وقتي که، هر بار که



as a result of
در نتيجه، برآمد، پيامد، در اثر



as a whole
تمامي



as asserted
که حکم مورد نظر است



as before
شبيه حالت قبل، که همان مقدار قبلي است، مانند گذشته داريم



as claimed
نتيجه ي مورد نظر، همان گونه که مطرح شد



as compared with
نسبت به، پيش، در مقايسه با



as far as
تا آنجا که



as follow
به طريق زير



as in
مانند، نظير



as indicated above
عبارت بالا را، همانطور که در بالا به آن اشاره شد



as is now common practice
چنان که متداول است، طبق معمول



as large as we wish
هر چقدر بخواهيم بزرگ کنيم



as long as
تا وقتي که، مادامي که، به شرطي که



as required
که نتيجه ي مورد نظر بوده است، نتيجه ي مورد نظر



as scalars
به صورت اسکالر



as soon as
اگر



as though
با اين که، گوئي



as well
هم



as well as
مانند، و



as with
همچون، همانند



as yet
تاکنون، که فعلا



ascend
صعود کردن، بالا رفتن، عروج کردن



ascendant
صعودي، بالارو



ascendant curve
خم صعودي



ascendant function
تابع صعودي، تابع بالارو



ascending
صعودي، فزاينده، فرازي



ascending central series
سري مرکزي افزايشي



ascending chain
زنجير فزاينده



ascending chain condition
شرط زنجير فزاينده



ascending error
خطاي فزاينده



ascending power
توان صعودي، قوه ي صعودي



ascending powers
توان هاي فزاينده، قواي صعودي



ascending reduction
برداشتن عدد، رفع عدد



ascension
صعود، عروج



ascensional
صعودي



ascent
صعود، فراز، عروج



ascertain
تحقيق کردن، معلوم کردن، ثابت کردن



ascoli arzela theorem
قضيه ي آسکولي-آرتسلا



ascoli theorem
قضيه ي آسکولي



ascribe
نسبت دادن، اسناد دادن، حمل کردن



aside
صرف نظر از



ask
پرسيدن، سئوال کردن



aslant
کج، مورب، حرکت مايل



aslope
سرازير



aspect
ويژگي، جنبه، ظاهر، صورت، سيما، منظر



asperity angle
زاويه ي درستي، زاويه ي خشني



aspriation level models
مدل هاي سطح انتظار



assay
عيار گرفتن، سنجش، عيار



assemblage
جمع آوري، مجموعه، عمل سوار کردن



assemble
سوار کردن، روي هم سوار کردن، همگذاردن



assembler
سر هم کننده، همگذار



assembling
جفت کردن، سوار کردن، اتصال ادوات



assembly
سوار کردن، همگذاري، مجموعه، اجتماع، گروه



assembly chart
نمودار منتاژ



assembly head
کله گي مونتاژ



assembly line
خط همگذاري، خط توليد، مسير مونتاژ، خط مونتاژ، خط زنجير مونتاژ



assert
دفاع کردن از، اظهار قطعي کردن، اثبات کردن، حاکي بودن، شرح دادن، نشان دادن



assertion
تصديق، حکم، بيان، تأييد، اثبات، ادعا، تأکيد



assertoric judgement
حکم واقعي



asserts that
بيان مي کند



assess
ارزيابي کردن، تشخيص دادن



assessed value
بهاي ارزيابي شده



assessment
تخمين، تشخيص، تعيين، ارزيابي، برآورد، سنجش، ماليات بندي، اظهار نظر



assessor
ارزياب



asset
سرمايه، دارائي



asset turnover
گردش دارايي



assets
دارايي، ترکه ها، دارايي ها، موجودي ها



assign
تخصيص دادن، حواله کردن، واگذار کردن، اختصاص دادن، انتقال دادن، منصوب کردن، گماردن، نسبت دادن، جايگزين کردن، قراردادن



assignable cause
عوامل قابل شناسايي، علت قابل تشخيص



assignable cause variation
انحراف با دليل



assignable causes of variations
علل قابل تشخيص



assignable variation
تغيير قابل انتساب



assignment
نسبت دهي، تخصيص، واگذاري، گمارش، به کار گماشتن، انتصاب، انتقال قانوني، مأموريت، تکليف، وظيفه ي محوله، وظيفه



assignment problem
مسأله ي تخصيص، مسأله ي گمارش، مسأله ي کارگماري



assignment scheme
طرح نسبت دهي



assimilation
جذب، شبيه



associate
شرکت پذيري، مربوط ساختن، وابسته، وابسته بودن، شريک، نسبت دادن، شرکت دادن، شريک کردن، ترکيب کردن، پيوند يافتن، پيوند دادن، عضو وابسته، مربوط کردن، عمل شرکت پذيري، وابسته



associate curve
منحني وابسته



associate law
قانون شرکت پذيري



associate matrix
ماتريس وابسته



associate of an element
وابسته ي يک عنصر



associate operator
تابع هاي لژاندر وابسته، عملگر الحاقي



associate to the left
الحاق به چپ



associate with
مربوط به



associated
متناظر، وابسته، شبه، شريک، مربوط



associated chebyshev
شبه چبيشف



associated companion matrix
ماتريس وابسته ي همراه



associated ideal
ايده آل وابسته



associated lauguerre
شبه لاگر



associated legendre
شبه لژاندر



associated Legendre functions
تابع هاي لژاندر وابسته



associated radius of convergence
شعاع همگرائي مربوطه



associated with
مربوط به



associated with each
با هر ... وابسته است



associated with quadratic form
مربوط به فرم درجه ي دوم



association
شرکت، اتحاد، پيوند، ربط، انجمن، پيوند، ترکيب، وابستگي، مربوط کردن، ارتباط



association coefficient
ضريب پيوند



associative
شرکت پذيري، انجمني، شرکت پذير، پيوندي، ترکيب، جمعيت پذير، ترکيب پذير، همبند



associative algebra
جبر شرکت پذير



associative composition
همنهش انجمني



associative law
قانون شرکت پذيري، قانون انجمني، قانون ترکيب، قانون جمعيت پذيري، اصل شرکت پذيري



associative law of composition of mappings
خاصيت انجمني ترکيب نگاشت ها



associative of product
انجمني بودن ضرب



associative operation
عمل شرکت پذيري، عمل انجمني



associative property of addition
خاصيت شرکت پذيري جمع



associative relative to factors
انجمني نسبت به عوامل عدي



associative ring
حلقه ي شرکتپذير



associative rule
قاعده ي شرکتپذيري



associative subsets
زيرمجموعه هاي انجمني، زيرمجموعه هاي وابسته



associativity
شرکت پذيري



associativity law
قانون شرکت پذيري



associativity of composition of mappings
خاصيت شرکت پذيري ترکيب نگاشت ها



associativity of product
شرکت پذيري ضرب



assume
گرفتن، انگاشتن، در نظر گرفتن، فرض کردن، به شکلي در آمدن



assume a value
قبول کردن يک مقدار، مقدار پذيرفتن



assumed
مفروض، فرض شده



assuming that
اگر



assumption
پيش فرض، فرض، مفروض، گيرش



assumptions
فرضيات، مفروضات، فرضيه ها



assumptions in linear programming
فرضيه هاي برنامه ريزي خطي



assurance
اطمينان



assymptotic cone of a hyperboloid
مخروط مجانبي يک هذلولي



astable
ناپايدار



astroid
سيارک نما، منحني ستاره گون، ستاره گون، ستاره وار، خم ستاره اي، سيارک



astrolabe
اسطرلاب



astrology
تنجيم، علم ستاره شناسي، علم نجوم، احکام نجوم، علم هيئت، نتيجه



astronomer
منجم، هيئت دان



astronomic
نجومي، هيئتي



astronomical
نجومي، هيئتي



astronomy
ستاره شناسي، علم نجوم، نجوم، هيئت



asymmetric
نامتقارن، بي تقارن



asymmetric distribution
توزيع نامتقارن



asymmetric function
تابع غير متقارن، تابع نامتقارن



asymmetric relation
رابطه ي بي تقارن



asymmetrical
نامتقارن، ناهمال



asymmetry
نامتقارني، بي تقارني، عدم تقارن



asymptote
مجانب، خط مجانب



asymptote parabola
سهمي مجانب، مجانب سهمي، سهمي مجانبي



asymptotic
مجانبي، مجانب وار، مجانب، همگام



asymptotic behaviour
رفتار مجانبي



asymptotic cone
مخروط مجانبي



asymptotic cone of a hyperboloid
مخروط مجانبي يک هذلولي



asymptotic convergence
همگرايي مجانبي



asymptotic curve
خم مجانبي



asymptotic direction
امتداد مجانبي، مجانب راستا



asymptotic distribution
توزيع مجانبي



asymptotic efficiency
کارايي مجانبي



asymptotic expansion
بسط مجانبي



asymptotic formula
فرمول مجانبي



asymptotic formula of poisson
فرمول مجانبي پواسون



asymptotic line
خم مجانبي



asymptotic method
روش مجاني



asymptotic normality
نرمال بودن مجانبي



asymptotic parallel
موازي مجانبي



asymptotic point
نقطه ي مجانبي



asymptotic property
ويژگي مجانبي



asymptotic relative efficienct
کارايي نسبي مجانبي



asymptotic relative efficiency
کارايي نسبي مجانبي



asymptotic representation
نمايش مجانبي



asymptotic series
سري مجانبي



asymptotic set
مجموعه ي مجانبي



asymptotic standard error
خطاي معيار مجانبي



asymptotic sufficiency
بسندگي مجانبي



asymptotic tangent
مماس مجانبي



asymptotic test
آزمون مجانبي



asymptotic value theorem
قضيه ي مقدار مجانبي



asymptotical expansion
بسط مجانبي



asymptotical independence
نابستگي مجانبي



asymptotically
به طور مجانبي، مجانبا



asymptotically efficient estimator
برآوردکننده ي مجانبا کارا



asymptotically equal
مجانبا مساوي



asymptotically normal
مجانب طبيعي



asymptotically stable
به طور مجانبي پايدار



asymptotically unbiased estimator
برآورد کننده ي مجانبا اريب



at a loss
غير مطمئن، سردرگم، متحير



at a time
در هر بار، در يک زمان



at all events
در هر حال



at any n
به ازاي هر n



at countable
متنها شمارا



at hand
با کمي توجه، در دست



at least
حداقل، دست کم، کمينه



at most
منتها، خيلي باشد، حداکثر، بيشينه



at most countable set
مجموعه ي منتها شمارا



at most countably infinite
حداکثر نامتناهي شمارش پذير



at once
فورا، مستقيما



at random
به تصادف، بر حسب اتفاق، همين طوري، بي هدف، بدون منظور، به تصادف، به اتفاق



at rest
در حال سکون



at some point
در يک نقطه ي مشخص



at the most
به حداکثر



at which
که در آنجا



athwart
از اين سو به آنسو، از وسط، برضد



Atiyah Singer index theorem
قضيه ي شاخص عطيه-سينگر



atiyan singer index theorem
قضيه ي شاخص عطيه-سينگر



atlas
اطلس



atmosphere
جو، هوا



atmost countable
حداکثر شمارشپذير



atmost countable set
مجموعه ي حداکثر شمارشپذير



atom
اتم، ساده، ذره، کوچکترين جزء، غير قابل تجزيه



atomic
ساده، بسيط، اتمي، ذره اي



atomic bomb
بمب اتمي



atomic element
عنصر اتمي



atomic expression
عبارت اتمي



atomic formula
فرمول اتمي



atomic integral domain
حوزه ي صحيح اتمي



atomization
گردسازي، افشانش



attach
متصل کردن، متصل شدن، ضميمه کردن



attach to
متصل به، بسته نشده باشد



attached to
متصل به، وابسته



attachment
دستگاه الحاقي، ملحقات، توقيف، حکم ضبط، الحاق، حکم توقيف، ضميمه



attain
رسيدن، نائل شدن، بدست آوردن



attenuation
تظريف، نازک، رقيق، تلطيف



attenuator
کاهشگر، تضعيف کننده، رقيق کننده



attitude
وضع، ايستار



attract
جذب کردن، کشيده شدن، ربودن



attraction
ربايش، جذب، جاذبه



attractive
کششي، ربايش، جاذب



attractive potential
پتانسيل رباينده، پتانسيل جاذب



attribute
صفت کيفي



attribute characteristic
مشخصه ي وصفي



attribute sampling plan
طرح نمونه گيري وصفي



attributes inspection
بازرسي وصفي



auction
به مزايده گذاشتن، مزايده، حراج کردن، حراج



audit
ارزشيابي، حسابرس، مميزي حساب، رسيدگي، رسيدگي به حساب ها، مميزي، بازبيني حساب، رسيدگي کردن، مميزي کردن



audit of decisions
مميزي تصميمات



augment
زياد شدن، زياد کردن، علاوه شدن، افزودن



augmentation
اضافه، افزايش



augmentation of an algebra
افزايش يک جبر



augmented
افزوده، افزوده شده



augmented algebra
جبر فزوده



augmented histogram
نمودار آله اي افزوده



augmented matrix
ماتريس افزوده



augmented set
مجموعه ي افزوده شده



augmented solution
جواب گسترده



authenticity
درستي، اعتبار، صحت، سنديت



auto correlation
همبستگي خودکار، خودهمبستگي، خود رابط



auto regression
خودهمگرايي



auto tempering
بازگشت خود به خود



autocode
خودرمز



autoconjugte
مزدوج با خود، خود هميوغ



autocorrelation
خود همبستگي



autocorrelation function
تابع خود همبستگي



autocovariance
اتو کوواريانس



autofunction
تابع خاص



automata
ماشين هاي خودکار



automated gaging
اندازه گيري اتوماتيک



automated inspection
بازرسي اتوماتيک



automatic
خودکار، اتوماتيک، اتومات



automatic assembly
مونتاژ خودکار



automatic check
وارسي خودکار، مقابله ي خودکار



automatic coder system
سيستم سفارش اتوماتيک



automatic computer
کامپيوتر خودکار



automatic control
کنترل خودکار



automatic wokhead
کله گي خودکار



automatically
خود به خود



automation
خودکاري، ماشين خودکار، خودکار سازي، خودکاري، اتوماسيون



automorph
خودسان



automorphic
خودساني، خودريخت، هم شکل، خودديسه، خودشکل



automorphic function
تابع خودريخت، تابع خودساني



automorphism
خودريختي، هم شکلي، خودساني، خودديسگي، خودشکلي



automorphism identity
اتحاد خودساني



automorphism of group
خودساني گروه ها، اتومرفيسم گروه، خودساني گروه



automorphism of module
خودساني مدول، اتومرفيسم مدول



autonomous system
دستگاه خودگردان



autoregressive
اتورگرسيو، خود برگشتي



autoregressive process
فرايند خود برگشتي



autoregressive series
سري خود برگشتي



autumnal equinox
اعتدال پاييزي



auxiliary
معين، اضافي، کمکي، امدادي، معاون



auxiliary circle of a hyperbola
دايره ي اصلي هذلولي



auxiliary circle of an ellipse
دايره ي اصلي بيضي



auxiliary element
عنصر معين



auxiliary equation
معادله ي کمکي



auxiliary sample
نمونه ي کمکي



auxiliary unknown
مجهول معاون، مجهول کمکي



auxiliary variable
متغير کمکي



available
قابل استفاده، مهيا، موجود، فراهم، دسترس پذير، قابل دسترس، در دسترس



average
متوسط، معدل



average absolute deviation
متوسط قدرمطلق هاي انحرافات



average case
حالت ميانگين



average cost
هزينه ي متوسط



average cost variable
متغير هزينه ي متوسط



average curvature
خميدگي متوسط، انحناي متوسط



average density
چگالي متوسط



average deviation
متوسط انحراف، انحراف ميانگين، انحراف متوسط



average inventory
متوسط موجودي



average life
زمان زندگي



average net return
متوسط بازده خالص



average of a function
متوسط يک تابع



average of n numbers
متوسط n عدد



average outgoing quality limit
حداکثر متوسط کيفيت خروجي



average range
متوسط دامنه



average rate
نرخ متوسط، نسبت ميانگين، نسبت متوسط



average rate of change
متوسط ميزان تغيير، ميزان تغيير متوسط



average rate of increase
متوسط ميزان افزايش، نمو متوسط، نمو ميانگين



average rate of return
نرخ بازده متوسط



average revenue
درآمد متوسط



average sample number
متوسط تعداد نمونه



average speed
(مقدار) سرعت متوسط



average term
جمله ي ميانگين



average total inspection
متوسط کل قطعات بازرسي شده، متوسط تعداد کل مورد بازرسي



average value
مقدار متوسط، مقدار ميانگين



average velocity
سرعت ميانگين، سرعت متوسط، ميانگين سرعت



avoidable delay
تأخير قابل اجتناب



avoirdupois

• advp

مقياس اوزان سنگين، نوعي دستگاه اندازه گيري وزن



award
مشخص کردن



away

• apart

فاصله، دور، مخالف



axes
محور ها



axes of coordinates
محور هاي مختصات



axial
محوري، آسه اي



axial force
نيروي محوري



axial symmetry
تقارن محوري



axiom
اصل موضوع



axiom of addition
اصل جمع، اصل موضوع جمع



axiom of additivity
اصل جمع پذيري، اصل موضوع جمعي



axiom of archimedes
اصل ارشميدس



axiom of choice
اصل موضوع انتخاب



axiom of compatibility
اصل سازگاري



axiom of constructibility
اصل موضوع ساخت پذيري



axiom of continuity
اصل پيوستگي، اصل موضوع پيوستگي



axiom of extension
اصل موضوع محتويات



axiom of extensionality
اصل موضوع توسيع



axiom of hausdorff
اصل هاوسدورف



axiom of induction
اصل موضوع استقرا



axiom of infinity
اصل موضوع بينهايت، الص متعارف بينهايت



axiom of least upper bound
اصل کوچکترين کران بالا



axiom of linear completeness
اصل موضوع کمال خطي



axiom of neighborhoods
اصل همسايگي ها



axiom of nested inervals
اصل فواصل تو در تو، اصل بازه هاي تو در تو



axiom of pairing
اصل موضوع جفت کردن



axiom of parallels
اصل موضوع توازي



axiom of power set
اصل موضوع مجموعه ي تواني



axiom of recurrence
اصل استقرا



axiom of reducibility
اصل موضوع تحويل پذيري



axiom of separation
اصل تجزيه



axiom of specification
اصل تشخيص، اصل تجريد



axiom of zermelo
اصل زرملو



axiomatic
اصولي، اصل موضوعي



axiomatic definition of probability
تعريف اصل موضوعي احتمال



axiomatic field theory
نظريه ي اصل موضوعي



axiomatic method
روش اصل موضوعي



axiomatic probability theory
تئوري احتمالات



axiomatic set theory
نظريه ي اصل موضوعي مجموعه ها



axiomatic system
دستگاه اصل موضوعي



axiomatic theory
نظريه ي اصل موضوعي، تئوري اصل موضوعي



axiomatic theory of probability
تئوري موضوعي احتمال



axiomatically
به صورت اصل موضوعي



axiomatizable theory
نظريه ي اصل موضوع پذير



axiomatization
تدوين اصول، اصل گذاري، موضوعه



axiomatize
تدوين کردن اصول موضوعه، اصل گذاردن



axioms
بديهيات اوليه، علنوم متعارفه



axioms of probability
اصل موضوع احتمال



axis
خط محور، محور، قطب، قطر



axis of cone
تير مخروط، سهم مخروط



axis of coordinates
محور مختصات



axis of cylinder
تير ستون، سهم استوانه



axis of homology
محور تجانس



axis of revolution
محور دوران



axis of rotation
محور دوران



axis of symmetry
محور تقارن



axle
محور، محور چرخ، ميله



axonometric
نمايش نقاط بر حسب تصوير هاي شان در فضا



axonometric axes
محور هاي محور سنجه اي



axonometric projection
تصوير محور سنجه اي



axonometry
محور سنجي



azimuth
زاويه ي سمت، سمت، زاويه ي بردار وضع نقطه نسبت به محور مختصات قطبي، زاويه



B
دومين حرف الفباي انگليسي، رقم 11 در مبناي 16



babylonian numeration
عددنويسي بابلي



bac cab
بک - کب



bac cab rule
قاعده ي بک - کب



bachelier's method
روش باشوليه



back log
سفارشات انجام نشده، عقب افتادگي، تراکم، عقب افتاده، معوق



back off angle
زاويه ي آزاد پشت، زاويه ي پشت، زاويه ي آزاد پشت دندانه



back pressure
فشار تخليه، فشار انعکاسي، فشار برگشت، پس فشار



back slash
\، مميز وارونه



back substitution
جاي گذاري پس رو، جايگزيني پسرو



back to
دوباره برگشتن



back track
به عقب برگشتن، در جهت عکس پيمايش کردن، به بالا برگشتن



back tracking
در جهت عکس پيمايش کردن، مسير برگشتي



back up
حمايت، زاپاس، پشتيباني کردن، اضافي، يدکي، پشتيبان، پشت بند



background
پس زمينه، زمينه، سابقه، زمينه ي تجربي



backing bars
ميله هاي پشتي، شمش هاي پشت بند



backing ring
حلقه ي پشت بندي



backing strap
تسمه ي پشت بندي



backing strip
تسمه ي پشت بندي، تسمه ي پشت بند، پشت بندي تسمه اي



backlash
گشادي، لقي، جاي بازي، لقي



backtrack
از آخر به اول برگشتن، در جهت عکس پيمايش کردن، به بالا برگشتن



backward
پسرفتي، پس رو، به عقب، قهقرائي، به پشت



backward computations
محاسبات پسرو، محاسبات معکوسس



backward difference
تفاضل پسرو



backward difference operator
عملگر تفاضلي پسروس



backward differences
تفاضلات پسرو



backward emission
گسيل پسرو



backward equation
معادله ي پس رو، معادله ي قهقرائي



backward indention
پله اي به طرف عقب



backward induction
استقراي پسرو



backward induction method
روش استقراي پس رفتني



backward linkage
ارتباط پسين



backward pass
مرور به پس



backward planning
برنامه ريزي رو به عقب، طرح ريزي از جلو به عقب، طرح ريزي پس رو، طرح ريزي معکوس



backward substitution
جايگذاري از پايين



Bair category theorem
قضيه ي رسته اي بئر



Bair condition
شرط بئر



bair function
تابع بئر



bair measure
اندازه ي بئر



Bair set
مجموعه ي بئر



bair space
فضاي بئر



bair zero dimensional space
فضاي صفر بعدي بئر



bair's set
مجموعه ي بئر



balance
موازنه، توازن، تراز، مانده، تعادل، ترازو، مانده حساب، تتمه، باقيمانده، ترازش، متعادل کردن



balance carried forward
مانده ي منقول به صفحه ي بعد، مانده ي منقول



balance delay curve
منحني تأخير تعادل



balance equation
معادله ي تعادل



balance sheet
ترازنامه، بيلان



balance sheet equation
معادله ي ترازنامه



balance tree
درخت متوازن



balanced
متوازن، متعادل، ترازمند، ترازيده



balanced block design
طرح بلوکي متعادل



balanced circuit
مدار متعادل



balanced difference
تفاضل متعادل



balanced differences
تفاضل هاي متعادل



balanced functor
تابعگون متعادل



balanced hull
غلاف متعادل



balanced incomplete block design
طرح بلوکي ناکامل متعادل



balanced range of error
دامنه ي خطاي متعادل



balanced runner
راهگاه متوازن



balanced sample
نمونه ي متعادل



balanced set
مجموعه ي متعادل



balancing transportation model
مدل ترابري متوازن



balking
امتناع



ball
جسم کروي، گلوله، توپي، دکمه، ساچمه، توپ، گوي، مهره



ball bouncing
برگشت توپ



ball bouncing problem
مساله ي برگشت توپ



ball in metric space
گوي در فضاي متريک



ball shaped
گوي مانند، کروي، به شکل گوي



ball valve
شير کروي، شير ضربه اي، سوپاپ ساچمه اي



ballistics
پرتابه شناسي، علم پرتاب



ballot
برگه ي انتخابات



ballot box
صندوق رأي



ballot problem
مسأله ي رأي گيري



ballot theorem
قضيه ي رأي گيري



Banach algebra
جبر باناخ



banach analytic space
فضاي تحليلي باناخ



Banach area of a surface
مساحت باناخ يک رويه



banach dieudonne theorem
قضيه ي باناخ-ديودونه



banach fixed point theorem
قضيه ي نقطه ي ثابت باناخ



banach integral
انتگرال باناخ



banach lattice
مشبکه باناخ



banach mazur convergence theorem
قضيه ي همگرايي باناخ-مازور



banach space
فضاي باناخ



banach star algebra
جبر ستاره اي باناخ



banach steinhaus theorem
قضيه ي باناخ-اشتينهاوس



Banach Tarski paradox
پارادوکس باناخ-تارسکي



band
نوار، نواره



band chart
نمودار نواري



band gap
ظرفيت نواري



band machine
ماشين اره ي نواري



band matrix
ماتريس نواري



banded
نواري



banded above

• banded from above

بالا کراندار



banded below

• banded from below

پايين کران دار



banded convergence theorem
قضيه ي همگرايي (دنباله هاي) کران دار



banded function
تابع کران دار



banded linear operator
عملگر خطي کران دار



banded linear transformation
تبديل خطي کران دار



banded matrix
ماتريس کران دار



banded measurable function
تابع اندازه پذير کراندار



banded measure




banded measure space
فضاي اندازه ي کران دار



banded metric space
فضاي متريک کراندار



banded operator
عملگر کراندار



banded sequence
دنباله ي کران دار



banded set
مجموعه ي کران دار



banded uniform space
فضاي يکنواخت کراندار



banded variation
تغيير کراندار



bandedness principal
اصل کرانداري



bank credit
اعتبار بانکي



bank interest
ربح بانکي، بهره ي بانکي



bank rate
نرخ بانکي



bank rate of discount
نرخ تنزيل بانکي



banked
مانع



banked curve
منحني مانع



banks
موجودي نزد بانک ها



bar
خط، ميله، اهرم، بند، ميله ي مدرج، خرپا، پايه، حايل، خط کسري



bar chart
نمودار ميله اي، نمودار ستوني، نمودار مستطيلي، نمودار نواري



bar code
رمز ميله اي، رمز نواري



bar code reader
خواننده ي رمز نواري



bar diagram
شکل ستوني، نمودار ميله اي، نمودار ستوني، نمودار خطي



bar printer
چاپگر ميله اي



barn
واحد سطح معادل 1024 سانتيمتر مربع



barometric
فشاري



barometric equation
معادله ي فشاري



barrel
بشکه، لوله، استوانه ي گردان، بشکه اي، قرقره ي غلتک



barrel printer
چاپگر بشکه اي



barrel tamble
گردان بشکه اي



barreled space
فضاي چليکي



barrier
حصار، سد، مانع، تکه ي جدار، تور سيمي



barycenter
گرانيگاه، مرکز ثقل، مرکز فشار، گران مرکز، مرکز جرم



barycenteric coordinates
مختصات گرانيگاهي، مختصات مرکز ثقل، مختصات مرکز جرم



barycentric coordinates
مختصات گرانيگاهي



base
پايه



base angles of a triangle
زواياي مجاور به قاعده ي مثلث



base circle
دايره ي مبنا



base criteria
معيار اصلي



base field
هيئت پايه



base for a topology
پايه ي توپولوژي



base for logarithm
پايه براي لگاريتم، مبناي لگاريتم



base level of consumption
سطح پايه ي مصرف



base line
خط صفر، خط مبنا، خط اصلي، خط کور



base of a logarithmic function
پايه ي تابع لگاريتمي



base of a number system
پايه ي دستگاه عددي، مبناي يک دستگاه شمار



base of a solid
قاعده ي يک جسم



base of a topological space
پايه ي فضاي توپولوژيک



base of a triangle
قاعده ي مثلث



base of natural logarithm
پايه ي لگاريتم طبيعي



base of neighborhoods
پايه ي همسايگي ها



base of triangle
قاعده ي مثلث



base period
دوره ي پايه



base price
قيمت مبنا



base space of a fiber bundle
فضاي پايه ي کلاف تاري



base value
مقدار پايه



based on
بر اساس، بر پايه ي



bases adjacent
پايه هاي مجاور



basic
اصلي، اساسي، پايه، پايه اي، مبنايي، مقدماتي، اصلي



basic condition
شرط اساسي



basic control
کنترل اساسي



basic data
داده هاي پايه اي، داده ي اصلي



basic dual solution complementary
مکمل جواب پايه ي دوگان



basic feasible
شدني پايه



basic feasible partition
افراز شدني پايه



basic feasible solution
جواب شدني پايه، جواب ممکن بنيادي، جواب شدني اصلي، جواب اساسي، جواب اساسي موجه



basic field of a linear space
هيأت پايه اي فضاي خطي



basic form
فرم اساسي



basic fractions
کسر هاي بنيادي



basic induction principle
اصل استقراي اساسي



basic information
اطلاع پايه اي



basic Jordan block
قالب ژردان اساسي



basic jordan blocks
قطعات بنيادي ژردان



basic matrix
ماتريس بنيادي



basic operation
عمل اصلي



basic policy
سياست اساسي



basic reason
دليل اساسي



basic rectangle
مستطيل اساسي



basic sets of a linear space
مجموعه هاي پايه اي فضاي خطي



basic solution
جواب پايه اي، جواب پايه، حل اساسي



basic space
فضاي پايه



basic standard
استاندارد اساسي



basic time
زمان پايه



basic variable
بردار پايه، متغير اصلي، متغير پايه، متغير پايه اي، متغير اساسي



basic variables
متغير هاي پايه



basic vector
بردار پايه اي



basicaly

• basic

اساسي، اساسا، ابتدايي، بنيادي، پايه اي



basis
پايه



basis frequency
کم بسامد



basis of a vector space
پايه ي فضاي برداري، پايه ي يک فضاي برداري



basis of commutative group
پايه ي گروه جابجايي پذير



basis of module
پايه ي مدول



basis of vectors
بردار هاي پايه، بردار هاي پايه اي



basis vector
بردار پايه



batch
دسته، دسته اي، بسته اي، تک برنامه اي



batch control sheet
برگ کنترل دسته



batch processing
پردازش دسته اي، تعمير دسته دسته



batch production
توليد انبوه، توليد دسته اي



batck
انباشته، گروه، قسمت-قسمتي، دسته، مقدار، يک سري، يک سفارش، يک محموله



bath
حوضچه، حمام، خزينه



baye's action
عمل بيز



baye's basic theorem
قضيه ي اصلي بيز



baye's corollary
قضيه ي فرعي بيز



baye's criterion
ملاک بيزي، محک بيز



baye's formula
فرمول بيز



baye's loss
زيان بيز



baye's postulate
اصل بيز، فرض مسلم بيز



baye's rule
قاعده ي بيز، قانون بيز



baye's thereom
قضيه ي بيز



bayes decision rule
قاعده ي تصميم بيز



bayes estimator
برآورد کننده ي بيزي



bayes formula
فرمول بيز



bayes loss
زبان بيز، زيان بيزي



bayes procedure
شيوه ي بيز



bayes risk
مخاطره ي بيزي، مخاطره ي بيز، مخاطره ي بيس



bayes rule
قانون بيس



Bayes theorem
قضيه ي بيز



bayesian
بيزي



bayesian analysis
تجزيه و تحليل بيزي



bayesian concept
مفهوم بيزي



bayesian criterion
ملاک بيزي، معيار بيزي



bayesian distribution
توزيع بيزي



bayesian inference
استنباط بيزي، استنباط به شيوه ي بيز



bayesian interval
فاصله ي بيزي



bayesian limit
حد بيزي



bayesian method
روش بيزي



bayesian prediction
پيشگويي بيزي



be able to
قادر باشد



be sure
ثابت کنيد، مطمئن، يقينا، محققا، البته، در حقيقت، مسلم، به طور قطع



bead
برجستگي، زبانه، لايه، زنجيره، مهره



beam
دسته، اشعه، پرتو، شعاع، تير



beam compass
پرگار بازو دار



beam numbers
عدد هاي تيري



bearin mind
توجه داريم که



bearing
تکيه گاه، سمت و جهت، وضعيت نقطه اي نسبت به مبدأ، محور



beat
تپش



beats
ضربان



because
چون، زيرا



because of
بدين دليل، بواسطه، اما به علت



bed
بستر، کف، کفي، لايه، پشته، طبقه، لايه بندي، بستر گذار



bee line
اقصر فاصله، خط راست



before decimal
قسمت صحيح عدد حقيقي



behave
عمل کردن، رفتار کردن



behavior
طرز عمل و عکس العمل، رفتار، وضع، روش عمل، کردار



behaviour
رفتار



Behrens Fisher test
آزمون برنس-فيشر



behrense fisher's problem
مسأله ي بهرنز-فيشر



bei
بي



bei function
تابع بي



being processed
که پردازش مي شوند



bell curve
منحني زنگي شکل، منحني زنگ



bell graph
نگار زنگسان، نمودار زنگي



bell shaped
زنگي شکل، زنگوله اي، زنگديس، زنگي، زنگوله اي شکل



bell shaped curve
خم زنگديس



belong
متعلق بودن، تعلق داشتن



belonging
متعلق بودن، تعلق داشتن، تعلق



belonging relation
رابطه ي تعلق



below
پائين، زير



belt
نوار، بند، زبانه ي قفل، تسمه، منطقه



belt theorem
قضيه ي تسمه



bench
ميز دستگاه، ميز، کارگاه، ميز کار



bench inspector
بازرس ميز کار



bench vise
گيره، گيره ي ميزي



benchmark
مارک دستگاه، معيار، نشانه ي مبنا، نشان، محک، نشانه



bend
خم کردن، خمش، خم، خميدگي، گره، زانويي



bend point
نقطه ي خمش



bend point of a curve
نقطه ي عطف منحني



bend up

• bend

خميدگي، خم کردن، پيچ



bending
خمشي، خمش، انحناء، خميدگي، خمکاري



bending a surface
خماندن رويه



bending invariant
پاياي خمش



bending moment
گشتاور خمشي



benefit
منفعت، سود، نفع، مستمري، استفاده



benefit cost analysis
تحليل هزينه-فايده



benefit cost ratio
نسبت فايده-هزينه



bent
خمش، قاب، مقدار خمش، خم، پايه



Bernoulli differential equation
معادله ي ديفرانسيل برنولي



Bernoulli distribution
توزيع برنولي



bernoulli equations
معادلات برنولي



bernoulli function
تابع برنولي



bernoulli lemniscate
پروانه ي برنولي



bernoulli method
روش برنولي



bernoulli model
مدل برنولي



bernoulli number
عدد برنولي



bernoulli numbers
اعداد برنولي



bernoulli perodic functions
توابع متناوب برنولي



bernoulli polynomial
چندجمله اي برنولي



bernoulli polynomials
چندجمله اي هاي برنولي



bernoulli process
فرآيند برنولي



bernoulli scheme
شماي برنولي، طرح برنولي



Bernoulli shift
تغيير جاي برنولي



bernoulli spiral
مارپيچ برنولي



Bernoulli theorem
قضيه ي برنولي



bernoulli trial
امتحان برنولي، آزمايش برنولي



Bernoulli trials
امتحان هاي برنولي



bernoulli's differential equation
معادله ي فاصله ي برنولي



bernoulli's equation
معادله ي برنولي



bernoulli's form of law of larg numbers
قانون اعداد بزرگ به صورت برنولي



bernoulli's formula
فرمول برنولي



bernoulli's theorem
قضيه ي برنولي



Bernstein curve

• associate curve
• conjugate curve

خم برتران، خم مزدوج



Bernstein theorem
قضيه ي برشتين



bertrand curve
خم برتران، خم مزدوج، منحني برتراند



bertrand's paradoxes
باطل نماي برتران



bertrand's postulate
اصل برتراند



bessel differential equation
معادله ي ديفرانسيل بِسل



bessel functions
تابع هاي بسل



bessel inequality
نابرابري بسل



bessel integral
انتگرال بسل



bessel interpolation formula
فرمول درونيابي بسل



bessel's inequality
نامساوي بسل



best approximation
بهترين تقريب



best approximation of a continuous function
بهترين تقريب تابع پيوسته



best approximation of an irrational number
بهترين تقريب عدد گنگ



best asymptotically normal
بهترين به طور مجانبي نرمال، بهترين مجانبا نرمال



best asymptotically normal estimator
بهترين برآورد کننده ي مجانبا نرمال



best decimal approximation
بهترين تقريب اعشاري



best distribution
توزيع بتا



best estimate
بهترين برآورد



best estimator
بهترين برآورد کننده



best invariant estimator
بهترين برآوردکننده ي ناوردا



best linear unbiased estimate
بهترين برآورد خطي نااريب



best linear unbiased estimator
بهترين برآوردکننده ي خطي نااريب



best of a logarithmic function
پايه ي تابع لگاريتمي



best prediction equation
بهترين معادله ي پيش بيني



best prediction line
بهترين خط پيش بيني



best predictor
بهترين پيشبين



bet
شرط بستن، شرط بندي



beta
دومين حرف الفباي يوناني، بتا، ?



beta distribution
توزيع بتا



beta distribution law
قانون توزيع بتا



beta function
تابع بتا



beta integral
انتگرال بتا



beta probability distribution
توزيع احتمالات بتا



beta sistribution




betti group
گروه بتي



betti numbers
عدد هاي بتي



between
ميان، بين، در ميان



betweenness
ميانوند، بينيت، ميان بودن



betweenness axiom
اصل موضوع ميانبود، اصل موضوع بينيت



betweenness axioms
بنداشت ميانبود



bevel
شيبدار، اريب، گونيا، نبشي، مورب



bevel protractor
نقاله ي نجاري، نقاله ي مورب



beyond
ماوراء، خارج است، دورتر، برتر از



Bezout theorem
قضيه ي بزو



bezout's theorem
قضيه ي بزو



bi
پيشوندي به معناي دوتايي يا دودويي



biadditive
دو جمعي، دو جمعپذير



biadditive mapping
نگاشت دو جمعي



bianchi identities
اتحاد هاي بيانکي



bianchi identity
اتحاد بيانگي، هماني بيانکي



bias
اريبي، اريب، پيش طوري، تمايل يک طرفه، مور، مايل، پيش قدر، متمايل، تورش



bias error
خطاي اريبي



bias in cluster sampling
اريبي در نمونه گيري خوشه اي



biased
اريب شده، پيشقدر، اريب، تور



biased estimator
برآورد کننده ي اريب



biased sample
نمونه ي اريب



biased sampling
نمونه برداري غير تصادفي، نمونه برداري نامتعادل، نمونه گيري جهت دار، نمونه گيري اريب، نمونه برداري، نمونه برداري غير تصادفي



biased statistic
آماره ي اريب



biased test
آزمون اريب



biaxial
دو محوري



bicompact set
مجموعه ي فشرده



bicomplex
مجتمع مضاعف



biconcave
مقعر الطرفين



biconditional
دو شرطي، ترکيب دو شرطي، گزاره دو شرطي



biconditional composition
ترکيب دو شرطي



biconditional connective
ادات ترکيب دو شرطي



biconditional proposition
گزاره ي دو شرطي



biconditional sentence
گزاره ي دو شرطي



biconditional statement
گزاره ي دو شرطي



bicone
دو مخروطي، دو مخروط با قاعده ي مشترک



bicontinuous
از دو سو پيوسته، دو پيوسته، پيوسته ي دو سويي



bicontinuous function
تابع دو پيوسته



bicontinuous mapping
نگاشت دو سو پيوسته



biconvex
محدب الطرفين



bicorn
دو شاخه



bicorn curve
منحني دو شاخه



bicuspid
دو گوشه، دو دندانه، دو پايه



bidual
همزاد دوم، دوگان دوم، همتاي دوم



bidual space
فضاي دوگان دوم



bieberbach conjecture
حدس بييرباخ



bifocal
دو کانوني



big
بزرگ



big bang
صداي بزرگ



big crunch
انهدام بزرگ



big M method
روش M-بزرگ



big M method analysis
آناليز روش M بزرگ



bigraph
گراف دو بخشي



biharmonic
دو هماهنگ، دو همساز



biharmonic boundary value problem
مسأله ي مقدار مرزي همساز دوگانه



biharmonic function
تابع همساز دوگانه



biholomorphic mapping
يک ريختي تحليلي



bijection
تابع دو سو، نگاشت دو سو، دوسويي، نگاشت دو سويي، نگاشت يک به يک و پوشا



bijection mapping
نگاشت دو سويي، دو سويي، نگاشت دو سو



bijective
دو سويي، متقابل، نگاشت دو طرفه، گسترش



bijective correspondence
رابطه ي دو سويي



bijective function
تابع پوشا، تابع دو سو



bijective transformation
تبديل دو سو، تبديل دو خطي



bilateral
دو طرفه، دو جانبه



biliear form
صورت دو خطي، صورت مضاعف خطي، فرم دو خطي



bilinear
دوخطي



bilinear form
فرم دوخطي



bilinear functional
تابعک دو خطي



bilinear interpolation
درون يابي دو خطي



bilinear mapping
تبديل دو خطي، نگاشت دو خطي



bilinear operation
عمل دو خطي



bilinear transformation
تبديل دو خطي



bill
برات، سياهه، پيشنهاد، سياهه ي کالا، طرح قانوني، صورتحساب



bill of loading
بارنامه ي کشتي، بارنامه ي حمل کالا



bill of material
صورت ريز مواد، ليست مواد



bill payable
سفته هاي پرداختني، اسناد پرداختني، برات پرداختني



billet
شمش چهارگوش، شمش سبک



billing
نوشتن صورت حساب
ارسال صورت حساب، صورتحساب نويسي، صدور صورتحساب



billion
ميليارد، بيليون، در آمريکا 109، در انگلستان 1012



bimetallic strip
زوج فلز تسمه اي، نوار دو فلزي، تسمه ي دو جنسه



bimodal
دو نمايي، دو مدي



bimodal distribution
توزيع دو مدي



bimodule
دو مدول



binary
در مبناي دو، دو تايي، دودويي، دو جايي، دو گانه، پايه ي دودويي، مضاعف، دو وضعيتي، مزدوج



binary arithmetic
حساب در مبناي دو



binary base
مبناي دو، پايه ي دو



binary binet's rule
قاعده ي بينه دودويي



binary connective
ادات دو طرفي، ادات دو تايي



binary counter
شمارنده ي دودويي



binary digit
بيت، رقم دودويي



binary experiment
آزمايش دوتايي



binary fission
انشقاق دويي



binary logarithm
لگاريتم دودويي



binary number system
دستگاه اعداد دودويي، دستگاه اعداد در مبناي دو، دستگاه دودويي



binary operation
عمل دوتايي، قانون ترکيب داخلي، عمل دو جايي



binary relation
رابطه ي دوتايي



binary scale
مقياس دودويي



binary system
دستگاه دودويي، دستگاه اعداد دودويي، دستگاه عددنويسي پايه ي دو، دستگاه اعداد مبناي دو، دستگاه دوتائي



binary tree
درخت دودويي



binary tree traversal
پيمايش درخت دودويي



bind
مرتبط کردن، بستن



binding constraints active tight
محدوديت هاي فعال مار تنگ



binet formula
فرمول بينه



binomial
دوجمله اي



binomial approximation
تقريب دو جمله اي



binomial array
مثلث خيام-پاسکال



binomial coefficient
ضريب دوجمله اي



binomial coefficients
ضرايب دوجمله اي، ضريب هاي دوجمله اي



binomial congruence
همنهشتي دوجمله اي



binomial distribution
توزيع دوجمله اي



binomial distribution law
قانون توزيع دوجمله اي



binomial equation
معادله ي دوجمله اي



binomial expansion
بسط دوجمله اي، بسط نيوتن



binomial expression
عبارت دو جمله اي



binomial formula
فرمول دوجمله اي



binomial indicatrix
نشانگر قائم دوم



binomial integral
انتگرال دوجمله اي



binomial probability distribution
پخش احتمال دوجمله اي، توزيع احتمال دوجمله اي



binomial series
سري دوجمله اي



binomial theorem
قضيه ي دوجمله اي، دستور دوجمله اي، دوجمله اي نيوتن



binomial trial
امتحان دو جمله اي



binormal
بي نرمال، قائم دوم، هنجار دوم، دو ستون



binormal indicatrix
نشان گر قائم دوم



bioassay
آزمون زيستي



biorthogonal
دو متعامد، دو متعامدي



bipartite
دو قسمتي



bipartite graph

• bigraph

گراف دو بخشي



bipoint
دو نقطه



bipolar
دو قطبي



bipolar coordinates
مختصات دو قطبي



bipolar theorem
قضيه ي دو قطبي



bipunctual coordinates
مختصات نسبت به دو نقطه



bipyramid
دو هرم با قاعده ي مشترک، هرم مضاعف



biquadratic
درجه ي چهارم، دو مجذوري



biquadratic equation
معادله ي دو مجذوري، معادله ي درجه ي چهارم



birectangence
دو انکساري، دو شکستي



birectangular spherical triangle
مثلث کروي دو قائمه اي



birkhoff integral
انتگرال برکاف



birth
تولد



birth and death
تولد و مرگ



birth and death process
فرايند زاد و مرگ



birth process
فرايند زاد



birth rate
ميزان تولد



bisect
دو نيمه کردن، نصف کردن



bisect in area
منصف در مساحت



bisection
تنصيف، دو بخشي، نيمسازي



bisection method
روش تنصيف



bisection transposition method
روش تنصيف-تراش



bisector
منصف، نيمساز



bisector of a line segment
عمود منصف، منصف يک پاره خط



bisector of angle
نيمساز زاويه



bisector plane
صفحه ي منصف، نيمساز



bisectrix
منصف، نيمساز و خط منصف، منصف زاويه



bisquare equation
معادله ي دو مجذوري



bissextile
سال کبيسه



bit
بيت، نوکي، نيش، رقم دودويي، ذره، خرده



bitmap
نقشه ي بيتي



biunique
دو سويي، يک به يک و دو جانبه



biunique correspondence
تناظر يک به يک



biunivocal
دو سويي



biunivocal correspondence
رابطه ي دو سويي



biunivocal mapping
گسترش دوسويي



bivariant
دو متغيري



bivariate
دو متغيري، دو متغيره



bivariate analysis
تحليل دو متغيره



bivariate binomial distribution
توزيع دو جمله اي دو متغيره



bivariate conditions
شرايط مرزي، شرايط حدود، شرايط کرانه اي



bivariate distribution
توزيع دو متغيره



bivariate generating function
تابع مولد دو متغيره



bivariate normal distribution
توزيع نرمال دو متغيره



bivariate normal surface
سطح دو متغيري نرمال



bivariate transformation
تبديل دو متغيره



bivector
دو برداري



black
سياه



black box
جعبه ي سياه



black hole
چاله ي سياه



bladed ejector
پران تيغه اي



bladed wheel
چرخ پره دار، چرخ پره



bland's cycling prevention rule
قاعده ي ممانعت دوري بلند



blanded surface
سطح آميخته، رويه ي آميخته



blank
ستون خالي، جاي خالي، کار نشده، فضاي خالي، خالي، صفحه ي فرم



blanket insurance
بيمه ي کلي، بيمه ي جامع



blistering
طبله کردن



block
قطعه، بستن، سد شدن، توده، سد کردن، مانع، بلوک، دسته، بخش، بلاک، جدول، جسم، قطعه اي بجرم، دسته



block design
طرح بلوکي



block diagonal matrix
ماتريس قطري قطعه اي



block diagram
نمودار قطعي، نمودار خانه اي، نمودار بلوکي



block effect
اثر بلوکي



block effects
اثر هاي بلوکي



block matrix
ماتريس بلاکي



block multiplication
ضرب جدولي، ضرب بلوکي



block pivot
محور گيري بلوکي



block pivoting
محورگيري بلوکي



block scanning
قطعه خواني



blocking
قطعه بندي، قالب کردن، قالبزني



blocking hyperplane constraint
محدوديت ابرصفحه مسدود کننده



blocking variable
متغير بلوک بندي



blood
خون



blood pressure
فشار خون



blow
دميدن، وزيدن



blow hole
مک هوا، حفره، مک



blue print
چاپ آبي، نقشه ي محصول، چاپ اوزاليد، نقشه، طرح، نقشه ي اوزاليد



blunder
خبط



bob
شاقول، وزنه



body
جسم، بدنه



bogie
چرخ جفتي، واگن تخت، واگن بي لبه



boil
جوشيدن، جوشش



boiler
ظرف، شکل



bold face type
حروف سياه برجسته



bolster plate
صفحه ي بالشتک



Boltzmann constant
ثابت بولتسمان



boltzmann costant
ثابت بولتسمان



Boltzmann equation
معادله ي بولتسمان



boltzmann relation
رابطه ي بولتسمان



bolyai geometry
هندسه ي بويايي



bolzano weierstrass theorem
قضيه ي بولتسانو-وايراشتراس



bolzano's theorem
قضيه ي بولزانو



bond
قرضه، اوراق قرضه، سند قرضه، تعهد قانوني، اتصال، ضمانت نامه، قيد، بست



bond discount
تنزيل اوراق قرضه، تنزيل اوراق بهادار



bonds payable
اوراق قرضه، اوراق قرضه ي پرداختني



Bonnet mean value theorem
قضيه ي مقدار ميانگين بونه



bonnet theorem
قضيه ي بونه



bonus
پاداش، اضافه پرداخت، جايزه، فوق العاده، انعام



book keeping
دفترداري، حسابداري



book of original entry
دفتر روزنامه



book value
ارزش دفتري



bookkeeping system
سيستم دفترداري



boolean
بولي، بولييَن



boolean algebra
جبر بول



boolean equation
معادله ي بولي



boolean expression
عبارت بولي



boolean function
تابع بولي



boolean lattice
مسأله ي بولي، جبر بولي



Boolean logic
منطق بولي



boolean matrix
ماتريس 0 و 1، ماتريس بولي



boolean notation
نمادگذاري بولي



boolean operation
عمل بولي



boolean operations
عمل هاي بولي



boolean product
ضرب بولي، حاصل ضرب بولي



boolean ring
حلقه ي بولي



Boolean space
فضاي بولي



booster
توان افزاي، فشار افزاي، توان افزا



bootstrap loader
بار کننده ي خود راه انداز



border
کران، کنار، لبه، کناره، مرز، دوره، سرحد، مرز، حاشيه، مرز بستن



border line
خط مرزي



border price
قيمت مرزي



bordered hessian determinant
دترمينان مرزي هسين



bore
سوراخ کردن، سوراخ، دهانه، قطر داخلي، حفره، کردن قطر داخلي لوله، روزنه، گرد



borel class
رده ي بورل، کلاس بورل



borel field
هيأت بورل، رده ي بورل



Borel Lebesgue theorem
قضيه ي بورل-لبگ



Borel measurable
برل - اندازه پذير



Borel measurable function
تابع برل - اندازه پذير



Borel measure
اندازه ي بورل



Borel sets
مجموعه هاي بورل



boring mill
فرز سوزاخ تراشي، ميله ي داخل تراشي



Bose Einstein distribution
توزيع بوز-اينشتين



boss centered leadership
رهبري با تمرکز روي مدير



both inclusions
اين دو رابطه ي شمول



both quotients
هر دو کسر



Bott generators
مولد هاي بوت



bott genertor
مولد بوت



bott isomorphism
يکريختي بوت



bottleneck
تنگنا، دهانه ي بطري، گلوگاه، گلوگاه توليدي



bottom
ته، پايين، کف، در پايين



bottom up
پايين به بالا



bottoming tap
قلاويز پسرو، قلاويز نهايي، قلاويز انتها رزوه کن



bouncing
برگشت



bound
کران



bound from above
کراندار از بالا



bound from below
کران دار از پايين



bound index
انديس مقيد



bound occurrence
مورد پابند



bound of a function
کران تابع



bound variable
متغير پابند، متغير مقيد



boundary
مرزي، کرانه، مرز، سرحد، حد، کرانه



boundary above
از بالا کراندار، کران دار از بالا



boundary condition
شرط مرزي



boundary conditions
شرايط مرزي، شرايط کراني، شرايط حدي



boundary equation
معادله ي مرزي، معادله ي حدي



boundary layer
لايه ي مرزي



boundary line
خط مرزي، دوره، مرز



boundary of a set
مرز مجموعه



boundary operator
عملگر مرزي



boundary point
نقطه ي مرزي، نقطه ي کرانه اي



boundary point of a set
نقطه ي مرزي يک مجموعه



boundary set
مجموعه ي مرزي



boundary space
فضاي مرزي



boundary value problem
مساله ي مقدار مرزي



boundary values
مقادير مرزي



boundaryless
نامحدود، بي لبه، بي کران



bounded
کراندار، محدود، کرانه دار، محصور، پاياندار



bounded above
از بالا محدود باشد به، از بالا محدود، از بالا کراندار، کراندار از بالا



bounded away from zero
کراندار دور از صفر



bounded below
از پايين محدود، از پايين کراندار، کراندار از پايين



bounded by
محدود به



bounded convergence
همگرايي محدود



bounded convergence theorem
قضيه ي همگرايي (دنباله هاي) کراندار، قضيه ي همگرايي محدود



bounded distance
فاصله ي کراندار، دوري کراندار



bounded distributive lattice
شبکه ي پخش پذير کران دار



bounded from above
کراندار از بالا



bounded from below
کران دار از پايين



bounded from the left
محدود از چپ



bounded from the right
محدود از راست



bounded function
تابع کراندار، تابع محدود



bounded interval
فاصله ي کراندار، بازه ي کراندار



bounded linear operator
عملگر خطي کراندار



bounded linear transformation
تبديل خطي کراندار



bounded matrix
ماتريس کراندار



bounded measurable function
تابع اندازه پذير کراندار



bounded measure
اندازه ي کراندار



bounded measure space
فضاي اندازه ي کراندار



bounded metric space
فضاي متريک کراندار



bounded operator
عملگر کراندار



bounded sequence
دنباله ي کراندار، دنباله ي محدود، دنباله ي کناره دار



bounded set
مجموعه ي کراندار



bounded sets
مجموعه هاي کراندار



bounded simplex algorithm
الگوريتم سيمپلکس محدود



bounded simplex tableau
جدول سيمپلکس کران دار



bounded subset from the left
بخش کراندار از پايين



bounded subset from the right
بخش کراندار از بالا



bounded system
دستگاه مقيد



bounded uniform space
فضاي يکنواخت کراندار



bounded variable
متغير کراندار



bounded variables
متغير هاي محدود، متغير هاي با پايان، متغير هاي حد دار، متغير هاي کراندار



bounded variables case
حالت متغير هاي کران دار



bounded variation
با تغييرات محدود، تغيير کراندار



boundedly
به طور کراندار، محدودا، به طور محدود، کران دار



boundedly convergence
همگرايي کراندار، همگرايي محدود



boundedly convergence sequence
دنباله ي همگراي کراندار، دنباله ي محدودا همگرا



boundedness
کرانداري



boundedness principle
اصل کرانداري



boundedness theorem
قضيه ي کرانداري



boundless
نامحدود، بي کران



bow
کمان، قوس، خم شدن



bow compass
نوعي پرگار



bow compasses
پرگار کروي



bowl
کاسه، پياله، کاسه ي راهنما، جام



box
مربع، خالي



box design
طرح مستطيلي، طرح جعبه اي



box jig
جيگ صندوقي



brace
ابرو، آکولاد، آغوشک



braces
دو ابرو، آکولاد



brachistochrone
خم کوتاه ترين زمان



brachistochrone problem
مسأله ي خم کوتاهترين زمان



bracket
قلاب، کروشه، پرانتز، چنگک



bracket function
تباع درست، تابع بخش، درست



bracket product
حاصلضرب کروشه اي



bracketing method
روش محاصره، روش محدود سازي



brackets
کروشه هاي [ ]



branch
شاخه اي



branch cut
برش فرعي، بريدگي شاخه اي



branch of a curve
شاخه ي يک منحني



branch of a function
شاخه ي تابع



branch of a hyperbola
شاخه ي يک هذلولي



branch point
نقطه ي انشعاب، نقطه ي شاخه، نقطه ي فرعي، نقطه ي شاخه اي



branched chain
زنجيره ي شاخه وار



branching
شاخه ايجاد کردن، شاخه اي



branching process
فرايند شاخه اي



Brauer group
گروه براوئر



brauer theorem
قضيه ي براوئر



breadth
عرض، پهنا، پهنه



breadth first search
جستجوي عرضي، جستجوي رديفي



break
قطع



break down
تجزيه کردن



break even
سر به سر شدن، بي سود، سر به سر



break even analysis
تجزيه و تحليل نقطه ي سر به سر، تجزيه و تحليل سر به سري، تحليل نقطه ي سر به سري



break even point
نقطه ي سر به سري، نقطه ي سر به سر



breakdown
از کار افتادگي



Brianchon theorem
قضيه ي بريانشون



bridge
پل



bridge crane
جرثقيل پلي



bridge deck
يک دسته ورق بازي



bridge of a graph
پل گراف



bridge welding
جوش پل واره



briefly
مختصرا



briggs logarithm
لگاريتم بريگس



briggs logarithm base
مبناي لگاريتم بريگس



bring into
به روي بردن، مورد دقت قرار دادن، گذاشته شدن



british association thread
پيچ اتحاديه ي مهندسين انگليسي



broad
عريض، پهن، گشاده، منبسط



broaden
تعريض، پهن کردن



broadway
از عرض، از پهنا



broadwise
از عرض، از پهنا



broken
شکسته، منکسر



broken interval
فاصله ي منقطع



broken line
خط شکسته، خط منکسر



brouwer's fixed point theorem
قضيه ي نقطه ي ثابت براور



brownian motion
حرکت براوني



browser
بررسي کننده



browsing
بررسي



btran
پسرو



bubble
حباب، جوشيدن



bucket
سبد، ملاغه، سطل



bucket conveyor
نقاله ي سطلي



bucket elevator
بالابر سطلي زنجيره اي



buckle
سگک، قلاب، کمانه کردن



budan's theorem
قضيه ي بودان



budget
بودجه



budget allotment
تخصيص بودجه



budget of survey
بودجه ي آمارگيري



budgetary accounting
حسابداري بودجه، حسابداري بودجه اي



budgetary control
کنترل بودجه



budgeting
تنظيم بودجه، بودجه بندي



buffer
ميانگير، سپر، واسطه، گردآورنده، ضربخور، ذخيره کننده ي موقت، ضربگير، حافظه ي واسطه اي کامپيوتر



buffer gate
دريچه ي ميانگير



buffer stock
موجودي محافظ، موجودي ذخيره، موجودي واسطه



buffon needle problem
مسأله ي سوزن بوفون



buffon's needle
سوزن بوفون



buffon's needle problem
مسأله ي سوزن بافون



bug
خطا، اشکال



build in
از پيش آماده



build out of
ساخته شدن از، از ... ساختن



build up
ايجاد کردن، ساختن



built in
سرخود، تعبيه شده



built up
انباشته، انباشت، روکش



bulb
توپي، تابانه، لامپ



bulging
باد کردن



bulging die
قالب گشادکننده



bulk
تنه، جسم، توده، انبوه، حجيم، دسته جمعي



bulk arrival
ورود گروهي



bulk queue
صف دسته اي



bulk sampling
نمونه گيري قله اي، نمونه گيري دسته اي



bulk service
خدمت گروهي



bumps
به هم ريختگي



bundle
کلاف، بافه



bundle group
گروه کلافي



bundle mapping
نگاشت کلافي



bundle morphism
ريختي کلافي



bundle of circles
دسته ي دواير، اشعه ي دواير



bundle of lines
بافه ي خط



bundle of planes
دسته ي صفحات، بافه صفحه



bundle space
فضاي کلافي، فضاي کلي



bunker
مخزن، سيلو، انبار



buoyancy
شناوري



buoyancy force
نيروي شناوري



buoyant force
نيروي بالابر



bureau
اداره ي کل، دفتر



burnside theorem
قضيه ي برنسايد



burrel tumbling
گرداندن بشکه اي



burst event
واقعه ي جوششي



bush
بوش زدن، بوش انداختن، بوش



bushel
مقياس وزن معادل 4 پک و 32 کوارتز، پيمانه ي غله و ميوه معادل 36 ليتر



business
اداري، مؤسسه ي بازرگاني، تجارت، دادوستد، سوداگري، بنگاه بازرگاني، شغل بازرگاني، کسب و کار



business system
نظام کاري، نظام بازرگاني



busy
اشغال، مشغول



busy cycle
چرخه ي اشتغال سيستم



busy period
دوره ي اشتغال



but
مگر، غير از، که



butt
لب به لب کردن، لب به لب، سر به سر



butterfly lemma
لم پروانه اي



button clamp
گيره ي صفحه اي



buttress tooth
دندانه ي اره اي



buzz group
گروه غير رسمي



by
طبق، بنا به، روش، با ، از طريق، به وسيله ي



by analogy with
بنا به تشابه با



by contrast
در مقابل آن، بر عکس



by deleting
از حذف



by far
با اين حال، با اين وجود



by hypothesis
بنا به فرض



by idempotency
خودتواني، بنا به قانون خودتواني



by inspection
با بررسي، با بررسي و تحقيق



by inspection of
با بررسي



by means of
به وسيله ي، به کمک



by parts
جزء به جزء



by placing checks
علامت گذاشتن



by product
فرآورده ي نوعي، محصول جنبي، محصول فرعي



by successively labeling
با برچسب زدن متوالي



by the principle of
بر اساس



by the quantity
به اندازه



by the way
به هر حال



by utilizing
با استفاده از



by virtue of
پس، طبق، بر طبق، بنا به، به کمک



by which
که از طريق آن، که بر طبق، که به وسيله ي آن



C
حرف سوم الفباي انگليسي، رقم 12 در مبناي 16



c-chart
نمودار، نمودار تعداد نقص



c covering space
c-فضاي پوششي



c-flow
طرح توسعه ي c شكل



c-group
c-گروه



cab minus bac formula
دستور کب منهاي بک



cable
طناب سيمي



calculable
محاسبه پذير، قابل محاسبه



calculable number
عدد محاسبه پذير



calculate
محاسبه کردن، حساب کردن



calculating machine
ماشين حساب



calculation
حساب، محاسبه



calculator
حسابگر، ماشين حساب، حساب کننده، محاسب



calculus
حساب ديفرانسيل و انتگرال، حساب جامعه و فاضله، حسابان



calculus of differences
حساب تفاضل ها



calculus of errors
حساب خطا ها



calculus of finite differences
حساب تفاضل هاي متناهي



calculus of individuals
حساب مفردات



calculus of probabilities
حساب احتمالات



calculus of residues
حساب مانده ها



calculus of variance
حساب واريانس



calculus of variations
حساب تغييرات



calendar
سالنامه، تقويم



caliber
قطر داخلي لوله، قطر دهانه ي لوله



calibrate
قطر داخلي چيزي را اندازه گرفتن



calibration
مدرج سازي، درجه بندي، زينه بندي



calibration contor
کنترل درجه بندي



calibre
نمونه ي قانوني، واحد نمونه



caliper
پرگار، پرگار قطرسنج، اندازه گير



call
ناميدن، گرفتن، فرض کردن



call back
مراجعه ي مجدد



call loans
مطالبات آني، وام هاي عند المطالبه



calliper compass
پرگار قطرسنج



callipers
قطرسنج



cam
ضامن، بادامک



camber
خميدگي، برآمده، قوس کوژ



can be imbedded
مي توان نشانيد



cancel
باطل کردن، ساده شدن، حذف کردن، ساده کردن، صفر کردن، از بين بردن، تحويل کسر، حذف کردن



cancel out
ساده کردن



cancellation
حذف، اسقاط، تحويل کسر، ساده کردن، تحويل



cancellation error
خطاي حذفي



cancellation law
قانون حذف، قانون حذف کردن، قاعده ي حذف



cancellation law of multiplication
قانون حذف در ضرب



cancellation rule
قاعده ي اسقاط، قاعده ي حذف، قانون حذف



cancelling rule
قانون حذف



candlepower
شمع، واحد اندازه گيري شدت نور



canonical
متعارف



canonical base
پايه ي کانونيک



canonical basis
پايه ي متعارف



canonical bijection
نگاشت دوسويي متعارف



canonical bilinear mapping
نگاشت دو خطي متعارف



canonical class
رده ي متعارف، کلاس متعارف



canonical coordinate system
دستگاه مختصات متعارف



canonical coordinates of the first kind
مختصات متعارف نوع اول



canonical coordinates of the second kind
مختصات متعارف نوع دوم



canonical correlation
همبستگي متعارف



canonical correlation coefficient
ضريب همبستگي متعارف



canonical decomposition
تجزيه ي متعارف



canonical equation
معادله ي متعارف



canonical factorization
تجزيه ي متعارف



canonical form
شکل متعارفي، صورت استاندارد، فرم متعارف، صورت متعارف، شکل متعارف



canonical form of duality
شکل متعارفي دوگان



canonical form of linear program
شکل متعارفي برنامه ي خطي



canonical function
تابع متعارف



canonical homomorphism
همريختي متعارف



canonical injection
انژکسيون متعارف، نگاشت يک به يک طبيعي



canonical mapping
نگاشت متعارف گسترش رسمي



canonical measure
اندازه ي متعارف



canonical of simplex tableau
شکل متعارفي جدول سيمپلکس



canonical product
حاصلضرب رسمي



canonical rational
گوياي متعارف



canonical representation of a space curve
نمايش متعارف يک منحني فضايي



canonical surjection
پوشاي متعارف، پوشايي متعارف، پوشايي طبيعي



canonical transformation
تبديل متعارف



canonical variable
متغير متعارف



canonical variables
متغير هاي متعارف



canonical variate
متغير تصادفي متعارف



canonically
به طور متعارفي



canonically bounded complex
مجتمع متعارفا کراندار



canpacitability
گنجايش پذيري



cant
سطح مورب، سطح مايل



cantor diagonal process
فرايند قطري کانتور



cantor discontinuum
ناپيوستار کانتور



cantor function
تابع کانتور



Cantor intersection theorem
قضيه ي اشتراک کانتور



cantor-lebesgue theorem
قضيه ي کانتور-لبگ



cantor-like set
مجموعه ي شبه کانتور



cantor number
عدد کانتور



cantor set
مجموعه ي کانتور



cantor space
فضاي کانتور



cantor teranry set
مجموعه ي سه سه اي کانتور، مجموعه ي کانتور، ناپيوستار کانتور



Cantor ternary set

• Cantor set
• Cantor discontinuum

مجموعه ي سه سه اي کانتور، مجموعه ي کانتور، نا پيوستار کانتور



cantor theorem
قضيه ي کانتور



cap
کلاه، کپه، سرپوش، دربند، تاق، طاق، عرقچين کروي، کلاهک، علامت اشتراک مجموعه، عرقچين کروي



cap product
حاصلضرب تاقي



capability
قابليت، توانايي، کفايت



capacitability
گنجايش پذيري



capacitable set
مجموعه ي گنجايش پذير



capacitance
ظرفيت الکتريکي، توان



capacitor
خازن



capacitory dimension
بعد گنجايشي



capacity
گنجايش، ظرفيت، صلاحيت، استعداد



capacity cost
هزينه ي کل يک کارخانه، هزينه ي ظرفيت، هزينه ي کل واحدي توليدي



capacity storage
ظرفيت حافظه



capacity utilization
استفاده از ظرفيت



capillary force
نيروي مويينگي



capital
ارزش ويژه در ترازنامه، سرمايه



capital accumulation
انباشت سرمايه



capital asset
سرمايه ي ثابت، دارايي سرمايه اي، دارايي عمده



capital budgeting
بودجه بندي سرمايه، بودجه بندي سرمايه اي



capital budgeting problem
مساله بودجه بندي سرمايه



capital coefficient
ضريب سرمايه



capital expenditures
هزينه هاي سرمايه اي



capital flow
انتقال سرمايه



capital gain
سود سرمايه، افزايش ارزش سرمايه، بهره ي عمده، درآمد سرمايه



capital good
کالاي سرمايه اي



capital intensive
سرمايه بر، سرمايه طلب



capital intensive technology
تکنولوژي سرمايه بر



capital investment
سرمايه گذاري، سرمايه گذاري ثابت، سرمايه گذاري هنگفت



capital-output coefficient
ضريب توليد سرمايه



capital-output ratio
نسبت سرمايه به محصول



capital recovery
بازيافت سرمايه اي، استرداد سرمايه اي



capital statement
صورتحساب سرمايه



capital stock
سهام سرمايه



capstan
چرخ لنگر، چرخ و طناب، ميله ي گردان، چرخ لنگردار



captial equipment
کالاي سرمايه اي، تجهيزات سرمايه اي، دستگاه هاي سرمايه اي



capture
حاوي، شامل، متضمن



car-type conveyor
نقاله ي ارابه اي



caracterization
مشخص سازي



caracterize
مشخص ساختن



Caratheodory measure
اندازه ي کاراتئودوري



caratheodory outer measure
اندازه ي بروني کاراتئودوري



Caratheodory theorem
قضيه ي کاراتئودوري



carbon arc
قوس کربني



carbon electrode
الکترود ذغالي، الکترود کربني



card
برگ، ورق



Cardan
کاردان



cardan's formula
فرمول کاردان



Cardan's formulas
دستور هاي کاردان



cardano formula
فرمول کاردان



cardinal
اصلي



cardinal number
عدد اصلي



cardinal number of a set
عدد اصلي مجموعه، توان مجموعه، قوت مجموعه



cardinal points
جهات اصلي



cardinal's arithmetic
حساب کاردينال



cardinality
عدد اصلي مجموعه، عدد اصلي، کاردينال قوت، اندازه



cardinality of a set
عدد اصلي مجموعه، تعداد عناصر يک مجموعه



cardinality of real numbers
عدد اصلي اعداد حقيقي



cardioid
دلوار



career service
خدمات حرفه اي



cargo loading
بارگيري بار، بارگيري کالا



carousel
چرخ فلک



carriage
حامل، حماله، زين حمال



carrier
حمل کننده، حامل، متصدي حمل و نقل، حماله



carrier fixture
کارگيري حامل



carrier of a differential form
محل صورت ديفرانسيل



carrier of a function
محل يک تابع



carrier pallet
سکوي حامل



carry
آويخته است، به ستون بعد



carry into effect
به اجرا درآوردن، اجرا کردن



carry out
کردن، انجام دادن، محاسبه کردن



carry over
گرفتن



carry to account
منظور کردن به حساب



carrying
حمل



carrying capacity
ظرفيت حمل



cartan connection
التصاق کارتان



cartan formula
فرمول کارتان



cartan maximum principle
اصل ماکزيمم کارتان



cartan space
فضاي کارتان



cartan subalgebra
زيرجبر کارتان



cartan theorem
قضيه ي کارتان



carter
گودال، چاله



cartering
لب زدگي، لب پريدگي، پريدگي لبه



cartesian
دکارتي، کارتزين



Cartesian axes
محور هاي دکارتي



cartesian capacity
ظرفيت دکارتي



cartesian coordinate
مختص دکارتي



cartesian coordinate system
دستگاه مختصات دکارتي



Cartesian coordinates
مختصات دکارتي



cartesian coordinates in the plane
مختصات دکارتي در صفحه



cartesian equation
معادله ي کارتزين، معادله ي دکارتي



cartesian geometry
هندسه ي دکارتي



cartesian plane
صفحه ي دکارتي



cartesian product
حاصل ضرب کارتزين، حاصل ضرب دکارتي، حاصل ضرب مستقيم، ضرب دکارتي



cartesian product of distances
حاصل ضرب دکارتي فواصل



cartesian product of intervals
حاصل ضرب دکارتي فواصل



cartesian product of sets
حاصل ضرب دکارتي مجموعه ها



cartesian space
فضاي دکارتي



cartesian surface
رويه ي دکارتي



cartesian tensor
تانسور دکارتي



cartier operator
عملگر کارتيه



cartography
نقشه برداري، نقشه کشي



cartridge
نوار، سوپاپ اطمينان، خشاب، فشنگي



cartridge heater
گرمکن نواري



cascade
معلق



cascade dequence
کلاهي، پله اي



case
حالت، مورد، قضيه، پوشينه



case depth
عمق سخت شده، ضخامت پوسته ي سخت شده



case hardening
سخت کردن جلدي، سخت کردن پوستي، سخت کردن سطحي



case of unbounded dual
حالت دوگان نامتناهي



case-sensitive
نسبت به حرف کوچک و بزرگ حساس (تمايز قائل) است.



case study
مطالعه ي موردي، بررسي موردي، مطالعه ي موارد خاص، مطالعه ي موارد خاص



cash
حساب صندوق، پول نقد، موجودي، صندوق، نقد



cash assets
دارايي هاي نقدي



cash basis
سيستم حسابداري نقدي، روش نقدي



cash budget
بودجه ي نقدي



cash discount
تخفيف نقدي



cash flow
جريان نقدي، نقدينگي، جريان نقدينگي، گردش وجوه نقد، گردش نقدينگي



cash flow statement
صورت جريان، صورت جريان نقدينگي



cash-in flow
جريان ورودي نقدي، جريان نقدي، جريان نقدينه ي ورودي



cash-out flow
جريان خروجي نقدي، جريان نقدي خروجي، جريان نقدينه ي خروجي



cashier
تحويلدار، صندوق دار



casing
بدنه



casorati determinant
دترمينان کازوراتي



cassini oval
خاگيوار کاسيني



cassinian
کاسيني



cassinian oval
بيضي کاسيني



cast
قالب، طرح، ريخته شده، ريختني



cast-out-the nines

• casting out nines

نُه نُه خارج کردن، نُه نُه طرح کردن



casting
قالب ريزي، قطعه ي ريخته شده، ريخته، ريختگي، ريخته گري



casting out nines
نُه نُه طرح کردن، طرح نُه نُه، امتحان ضرب، امتحان تقسيم



casus irreducibilis
حالت تحويل ناپذير



catalog
فهرست



catcher roll
قرقره ي گيرنده ي محصول



categorical
جازم، حملي، مطلق، قطعي، بي شرط، جزمي



categorical axiom
بنداشت جازم



categorical proposition
قضيه ي حملي



categorical syllogism
قياس اقتراني



categorical system of axioms

• complete system of axioms

دستگاه جازم اصل هاي موضوع، دستگاه کامل اصل هاي موضوع



category
رسته



category theory
نظريه ي رسته ها



catenary
زنجيره، زنجيري، زنجير، خم زنجيري، خم زنجير، منحني زنجيري



catenary curve
منحني زنجيري



catenoid
زنجيره وار، زنجيروار، رويه ي زنجيري مانند، زنجيرگون



cathod ray tube
لوله ي اشعه ي کاتدي، مانيتور



catuion
احتياط، توجه، اخطار



Cauchy
کشي



cauchy condensation test
آزمون چگالش کوشي



cauchy condition
شرط کوشي



cauchy condition for convergence of sequences
شرط کوشي براي همگرايي دنباله ها



cauchy condition for convergence of series
شرط کوشي براي همگرايي سري ها



cauchy condition for uniform convergence
شرط کوشي براي همگرايي يکنواخت



cauchy criterion
محک کوشي، معيار کوشي



Cauchy distribution
توزيع کوشي



cauchy distribution law
قانون توزيع کوشي



cauchy-goursat theorem
قضيه ي کوشي-گورسا



cauchy-hadamard formula
فرمول کوشي-آدامار



cauchy inequality
نابرابري کوشي



cauchy integral
انتگرال کوشي



cauchy integral formula
دستور انتگرال کوشي، فرمول انتگرال کوشي



cauchy polygon
چندضلعي کوشي



Cauchy principal value
مقدار اصلي کوشي



cauchy principal value of integral
مقدار اصلي کوشي انتگرال



cauchy process
فرايند کوشي



cauchy product
حاصل ضرب کوشي



cauchy product of power series
حاصل ضرب کوشي سري هاي تواني



cauchy product of series
حاصل ضرب کوشي هاي سري ها



Cauchy remainder
باقي مانده ي کوشي



cauchy representation
نمايش کوشي



cauchy residue theorem
قضيه ي باقيمانده ي کوشي



cauchy-riemann equations
معادله هاي کوشي-ريمان، معادلات کوشي-ريمان



cauchy-schwarz inequality
نامساوي کوشي-شوارتس



cauchy-schwarz inequality for inner product
نامساوي کوشي-شوارتز در مورد حاصل ضرب داخلي



cauchy-schwarz inequality for integrals
نامساوي کوشي-گورسا براي انتگرال ها



cauchy sequence
دنباله ي کوشي، رشته ي کوشي، توالي کوشي



cauchy sequence in a metric space
دنباله ي کوشي در فضاي متريک، دنباله ي اصلي در فضاي متريک



cauchy sequence of rational numbers
دنباله ي کوشي اعداد گويا، دنباله ي اصلي اعداد گويا



Cauchy sequence of real numbers

• fundamental sequence of real numbers

دنباله ي کوشي اعداد حقيقي، دنباله ي اصلي اعداد حقيقي



cauchy theorem
قضيه ي کوشي



Cauchy's condensation
تراکم کشي



Cauchy's condensation test
آزمون تراکم کشي



Cauchy's criterion
محک کشي



cauchy's inequality
نامساوي کوشي



cauchy's integral theorem
قضيه ي انتگرال کوشي



cauchy's product of series
حاصل ضرب کوشيِ سري



cauchy's rule
قاعده ي کوشي



causal forecasting
پيش بيني سببي



causality
عليت



causation
عليت



cause
سبب شدن، علت، سبب



cause and effect
علت و معلول



cause and effect diagram
نمودار علت و معلول



caused by
ناشي از



cavalieri solid
جسم کاواليري



cavity
فضاي خالي، گودي، حفره ي داخلي، محفظه، حفره



cavity space
فضاي فرمگيري محفظه



cayley's theorem
قضيه ي کيلي



ceiling
حداکثر، حد بالا، سقف، حداکثر مجاز



ceiling effect
توقف منحني در حداکثر



ceiling function
تابع سقف



celerity
سرعت نور



celestial equator
استواي سماوي



celestial mechanics
مکانيک سماوي



celestial meridiam
نصف النهار سماوي



celestial meridian
نصف النهار سماوي



celestial pole
قطب سماوي



celestial sphere
کره ي سماوي



cell
محفظه، مخزن، خانه، حجره، عنصر، سلول



cell complex
مجتمع حجره اي



cell frequency
فراواني خانه اي



cellar effect
توقف منحني در حداقل



cellular cohomology group
گروه همانستگي حجره اي



cellular decomposition
تجزيه ي حجره اي



cellular homology group
گروه مانستگي حجره اي



cellular mapping
نگاشت حجره اي



celsius scale
مقياس سانتيگراد، مقياس سلسيوس



cementation
سخت كردن، سخت كاري



cemented steel
فولاد سخت شده



censored
بازداشته، سانسور شده



censored normal distribution
توزيع نرمال بازداشته



censure point
نقطه ي سانسور



census
سرشماري، آمار، آمارگيري، احصاء



cent
پيشوند به معني صد



center
وسط، مرغك، مركز، به مركز رساندن، متمركز كردن، مبدأ، گردآمدن



center drill
مته ي مركززن



center gate
مدخل مركزي



center head
اتصال پرگاري، مركزياب



center line
خط مركز



center line crack
ترك ميان خطي



center of a group
مركز گروه



center of a ring
مركز حلقه



center of curvature
مرکز خميدگي



center of gravity
مركز گراني، مركز ثقل، گرانيگاه



center of group
مركز گروه



center of homothetic figure
شكل مركز هوموتسي



center of homothety
مركز تجانس



center of inversion
مركز انعكاس، مركز انعكاسي، قطب انعكاس



center of lamina
مرکز ورقه



center of mass
مرکز جرم



center of mass system
دستگاه مركز ثقل



center of mean position
مركز ثقل مثلث



center of projection

• vertex of projection

مرکز تصوير



center of similitude
مركز تشابه، مركز تجانس



center of symmetry
مركز تقارن



center punch
سمبه نشان، سمبه نشان قائم



center seeking
طالب مركز



centeral
مركزي



centeral field
ميدان مركزي



centered affine
آفين مركزدار



centering
گردآيي



centering tool
ابزار مركز كن



centeripetal force
نيروي جذب به مركز، نيروي كشش از مركز



centesimal
صد قسمتي، صدتايي، صدم



centesimal division
تقسيمات صدتايي



centesimal system
دستگاه صدتايي



centesimal system of measuring angles
سيستم صد قسمتي براي اندازه گيري زوايا



centi
سانتي، يك صدم



centigrade
سانتي گراد، يكصدم گراد، صد قسمتي، صد بخشي



centile
صدك



centimeter
يكصدم متر، سانتي متر



centoid
مرکز گون



centoid of a curve
مرکزگون يک منحني



central
مركزي، متمركز، متمركز شده



central angle
زاويه ي مركزي



central area
قطعه ي مياني



central collineation
تبديل همخطي مركزي



central concept
مفهوم اصلي



central confidence limits
حدود اعتماد مركزي



central difference
تفاضل مرکزي



central difference operator
عملگر تفاضل مركزي، عمل تفاضل مركزي



central diviation of random variable
انحراف مركزي كميت تصادفي



central field
ميدان مرکزي



central force
نيروي مرکزي



central gravitational force
نيروي گرانشي مرکزي



central image
نگاره ي مركزي، نگارنده ي منظري



central intervals
فواصل مركزي



central limit
حد مركزي



central limit theorem
قضيه ي حد مركزي



central moment
گشتاور مركزي، گشتاور متمركز



central porosity
تخلخل مركزي



central processing unit
واحد پردازش مركزي، واحد پردازنده ي مركزي، واحد پردازشگر، واحد مركزي پروش داده ها، پردازشگر مركزي



central projection

• gnomonic projection

تصوير مرکزي



central quadrics
رويه هاي درجه دوي مرکز دار



central rectangle
مستطيل مرکزي



central rectangle of a hyperbola
مستطيل مركزي يك هذلولي



central scores
نمره هاي مركزي



central similitude
تجانس مركزي، تشابه، همساني، تركيبي از دوران و تجانس



central symmetry
تقارن مرکزي



central tendency
گرايش به مرکز



central value
مقدار متوسط



centrality
مركزيت



centralization
تمركز



centralize
به متمركز رساندن، متمركز سازي، تمركز دادن، متمركز كردن



centralized control
نظارت متمركز، كنترل متمركز



centralized data processing
داده پردازي متمركز



centralized inspection
بازرسي متمركز



centralized planning
برنامه ريزي متمركز، طرح ريزي متمركز



centralizer
مركز ساز، مركز ياب، مركز



centralizer of a subset of a group
مركز ساز زيرمجموعه ي گروه



centralizer of a subset of a ring
مركز ساز زيرمجموعه ي حلقه



centrally located
واقع شده در مركز



centre
مركز، وسط



centrifugal
گريز از مركز، گريزان از مركز



centrifugal casting
ريخته گري چرخشي، ريخته گري گريز از مركز



centrifugal force
نيروي گريز از مركز، نيروي گريزش از مركز، نيروي مركز گريز



centrifugal hopper feeder
تغذيه كننده ي قيفي گريز از مركز



centrifugation
گريز از مركز



centrifuge
دستگاه مركز گريز، گريز از مركز



centripetal
مرکز گرا



centripetal acceleration
شتاب مركز گرا



centroid
مركز هندسي، گرانيگاه، مركز ثقل، گرانيگاه هندسي، مركز وار، مركز گون



centroid of a set
مرکز وار مجموعه



centroid of a triangle
مرکز وار مثلث، مرکز ثقل مثلث



centuplicate
صد برابر كردن



century
قرن، صد سال



certain
حتمي، معين، مشخص، يقين، مسلم، قطعي، يقيني



certain event
پيشامد حتمي، حادثه ي يقين، پيشامد يقيني



certain outcome
پيشامد حتمي



certain scalar
اسكالري



certainty
معين بودن، تعيين، قطعي، يقين، اطمينان، قطعيت آوري



certainty conditions
شرايط اطمينان، شرايط يقين



certificate of balance
ترازنامه



certificate of inspection
گواهي بازرسي



certificate of quality
گواهي كيفيت



certificate of weight
گواهي وزن



cesaro method of summation
روش مجموع يابي چزارو



cesaro sum
مجموع چزارو



cesaro summability
مجموع پذيري چزارو



cesaro summable
مجموع پذير چزارو



cesaro summable sequence
دنباله ي مجموع پذير چزارو



ceva theorem
قضيه ي سوا



chain
زنجيره اي، زنجيري، زنجير كردن، زنجير



chain clamp
انبر قفلي زنجيري



chain complex
مجتمع زنجيري



chain condition
شرط زنجيري



chain conveyor
نقاله ي زنجيري



chain derivatives
مشتقات زنجيري، مشتقات زنجيره اي



chain group
گروه زنجيري



Chain homotopy
هوموتوپي زنجيري



chain index
شاخص زنجيري



chain mapping
نگاشت زنجيري



chain mesh belt
تسمه ي مشبك، تسمه ي زنجيري مشبك



chain of command
زنجير فرماندهي، سلسله مراتب فرماندهي، سلسله مراتب



chain of minors
زنجيره ي مينور ها



chain pattern
انگاره ي زنجيره اي



chain reaction
واکنش زنجيره اي



chain rule
قاعده ي زنجيره اي



chain rule for derivatives
قاعده ي زنجيري براي مشتقات



chain rule for real functions
قاعده ي زنجيري براي توابع حقيقي



chain rule for vector valued functions
قاعده ي زنجيري براي توزيع توابع برداري



chain sampling plans
طرح هاي نمونه گيري زنجيره اي



chainette
زنجير، قاعده ي زنجيري، قاعده ي زنجيره اي، دستور زنجيري



chairman
رئيس هيئت مديره، رياست عالي، صدر رئيس



chairperson
رئيس



chamber
حفره، محفظه، جان لوله



chamfer
پخدار كردن، پخ، شكاف، كجي



chance
تصادف، شانس، بخت، اتفاق، بختي



chance phenomenon
پديده ي شانسي



chance variation
انحراف اتفاقي



change
تغيير، پول خرد، عوض شدن، عوض كردن، دگرگوني، تغيير دادن، تبديل، تعويض، تعويض كردن، تغيير كردن



change in
تغيير در



change in basis
تغيير پايه، تغيير مبنا



change no walls
طرح توسعه بدون تغييرات فيزيكي ساختمان



change of base
تغيير مبنا



change of basis
تغيير در پايه، تغيير مبنا



change of constraint coefficients
تغيير در ضرايب محدوديت



change of coordinates
تغييرات دستگاه مختصات



change of coordinates system
تبديل دستگاه مختصات



change of cost vector
تغيير در بردار هزينه



change of dependent variable
تغيير متغير وابسته



change of independent variable
تغيير متغير مستقل



change of parameter
تغيير پارامتر



change of rate
تغيير نسبت، تغيير ميزان



change of right hand side
تغيير در سمت راست



change of variable
تغيير متغير



change score
نمره ي تغيير



changeable
قابل تغيير، ناپايدار، تغيير پذير



changeful
تغيير پذير، بي ثبات



changing
تغيير



changing the reference
تغيير چارچوب



channel
مجرا، شيار، ناوداني، راهگاه، باجه، ناودان، كانال، ترعه



channel jig
الگوي كار دروازه اي



chaos
بي نظمي، آشفتگي



chapper box
جعبه ي زباله



chapter
فصل، باب، بخش، جداكننده



character
سرفصل هزينه، كاركتر، حرف، مواد هزينه، علائم، منش، رقم، سرشت، شخصيت، خصلت، مشخصه، حروف



character group
گروه مشخصه ها



characterisation
سرشت نمايي



characteristic
ويژگي،‌ هنر، مفسر، مشخصه، سرشت نما، خصيصه، خصلت، خصوصيت، سرشت نماي، صفت، مبين، مشخص كننده



characteristic class
رده ي مشخص



characteristic cone
مخروط مشخصه



characteristic curve
منحني مشخصه، خم مشخصه



characteristic curves
منحني هاي مشخصه



characteristic determinant
دترمينان مشخصه، دترمينان مشخص



characteristic direction
امتداد خاص، امتداد مشخص



characteristic equation
معادله ي ويژه، معادله ي مفسر، معادله ي مشخصه، معادله ي سرشت نما



characteristic equation of matrix
مشخصه ي ماتريس، معادله ي سرشتي ماتريس، معادله ي سرشت نماي ماتريس



characteristic function




characteristic function of random variable
تابع مشخصه ي متغير تصادفي



characteristic function of sum of random variables
تابع مشخصه ي حاصل جمع متغير هاي تصادفي



characteristic function of system of random variables
تابع مشخصه ي دستگاه از متغير هاي تصادفي



characteristic linear system
دستگاه خطي مشخصه



characteristic manifold
خمينه ي مشخصه



characteristic matrix
ماتريس مشخصه



characteristic numbers
اعداد مشخصه



characteristic of a logarithm
مفسر لگاريتم



characteristic of a ring or a field
مشخصه ي يك حلقه يا يك ميدان



characteristic of logarithm
مفسر لگاريتم



characteristic of the logarithm
مفسر لگاريتم



characteristic point
نقطه ي تماس



characteristic polynomial
چندجمله اي سرشت نما



characteristic property
خاصيت مشخص، ويژگي سرشتي، ويژگي سرشت نما



characteristic root
مقدار خاص، ريشه ي سرشت نماي، ريشه ي خاص، ويژه، مقدار، مقدار مشخصه، ريشه ي مشخصه



characteristic series
سري مشخصه



characteristic set
مجموعه ي مشخصه



characteristic solution
جواب مشخصه



characteristic strip
نوار مشخصه



characteristic subgroup
زيرگروه سرشت نما



characteristic value
مقدار سرشت نما



characteristic vector
بردار مشخص



characteristics
خصوصيت، ويژگي، خصوصيات، خواص، مشخصات



characterization
مشخص سازي، سرشت نمايي، مشخص كردن، سرشتي كردن، خصوصيت بخشيدن



characterize
سرشت نمودن، مشخص كردن، مشخص ساختن، توصيف كردن



charge
بار الكتريكي، بار، پر كردن



charge density
چگالي بار



charges
مخارج، هزينه



charging box
جعبه ي بار



charging machine
ماشين بارگيري



charismatic authority
اعمال قدرت، اعمال قدرت براي جذابيت



charlier's check
كنترل شارليه



chart
ترسيم آماري، نقشه، نمودار، جدول



chart of accounts
فهرست حساب ها



charter of the project
منشور پروژه



chase
شيار، لرزش، بريدگي، لقي



chasle's relation
رابطه ي شال



chatter
لرزش



chebyshev approximation
تقريب چبيشف



chebyshev formula
فرمول چبيشف



Chebyshev inequality
نابرابري چبيشف



Chebyshev interpolation
درونيابي چبيشف



Chebyshev polynomial
چند جمله اي چبيشف



chebyshev's differential equation
معادله ي ديفرانسيل چبيشف



chebyshev's form of the law of large numbers
قانون اعداد بزرگ به صورت چبيشف



chebyshev's lemma
لم چبيشف



chebyshev's polynomials
چندجمله اي هاي چبيشف



chebyshev's theorem
قضيه ي چبيشف



check
بررسي، رسيدگي، محاسبه، رسيدگي كردن، آزمايش كردن، آزمون، تطبيق، مقابله، نظارت، وارسي



check bit
ضربه ي كنترل، بررسي كردن، بررسي



check column
ستون امتحان



check office
اداره ي بازبيني



check out
امتحان كردن، آزمايش كردن، وارسي، امضاي خروج جنس، تسويه حساب كردن، بررسي كردن



checkboard pattern
الگوي شطرنجي



checking
كنترل، بررسي



checking differences
كنترل تفاضل ها



checklist
صورت مقابله، صورت وارسي، سياهه ي وارسي، ليست كنترل، ليست، سؤالات بررسي، روش مقابله اي، فهرست آزمون، پرسشنامه ي خاص



checkpoint
نقطه ي مقابل، نقطه ي بررسي، نقطه ي مقابله، نقطه ي وارسي



cheek
درجه ي مياني



chemistry
شيمي



cheque
چك، برات، حواله



Chern caracter
مشخصه ي چرن



chern character
مشخصه ي چرن



chern classes
رده هاي چرن



chern numbers
اعداد چرن



chi distribution
توزيع توان دوم كاي، توزيع كاي دو



chi square
مجذور كاي، مربع كاي، توان دوم خي، توان دوم كاي، كاي دو



chi square distribution
توزيع مربع خي، توزيع مربع كاي، توزيع كاي-دو



chi square test
آماره ي مربع خي، آزمون كاي-دو



chi square test of goodness of fit
آزمون نيكويي برازش مربع خي



chi squire
مربع خي، توان دوم خي



chi squire distribution
توزيع مربع خي



chi squire statistic
آماره ي مربع خي



chi squire test
آزمون مربع خي



chi squire test of goodness of fit
آزمون نيکويي برازش مربع خي



chi statistic
آماره ي خي



chi test
آزمون مجذور كاي



chief
رئيس، سرپرست، مدير



chief officer
مدير ارشد



children
همرديف، برادر، بچه



chill
تبريد، سردكنندهف قالب فلزي، خنك كن



chill crystalls
بلور هاي سرد شده



chill ring
حلقه ي پست بندي، نوار مبرد



chiller
سرد كننده، مبرد



Chinese
چيني



chinese remainder theorem
قضيه ي باقيمانده ي چيني



chip
تراشيدن، خرد كردن، تراشه، براده



chip type machining
ماشين كاري تراشه اي



chipping
براده برداري، صفحه تراشي، قلمكاري، تراشه برداري، كنده كاري



chisel
تيزبر، قلم، قلم برش، قلم درز، اسكنه



chock
گوه، ميخ محوري، قيد اهرم



choice
انتخاب



choice function
تابع انتخاب



choice set
مجموعه ي انتخاب



choke
گلويي، مسدود كننده ي جريان



chomology theory
نظريه ي همانستگي



choose
انتخاب كردن، انتخاب، گزيدن



chopping
بريدن



chopping error
خطاي بريدن



chord
وتر، وتر قوس، وتر دايره، وتر



chord method
روش وتري، روش پاره خط



chord of an ellipse
وتر يک بيضي



chord theorem
قضيه ي وتر



chordal pitch
گام وتري



christoffel darboux formula
فرمول كريستوفل-داربو



christoffel symbols
نمادهاي كريستوفل



chromatic
کروماتيک



chromatic function
تابع فامي



chromatic number
عدد فامي، عدد رنگي



chromatic scale
مقياس کروماتيک



chromatical
به ترتيب وقوع



chronology
وقايع نگاري



chronometer
زمان سنج، كرونومتر



chuck
نظام، سه نظام، سه نظام مته



chuck plate
صفحه ي نظام



chunk sampling
نمونه گيري دسته اي



chute
سطح شيبدار، ناوداني، ناودان، سرسره



chute conveyor
نقاله ي ناوداني



cipher
رقم، صفر، رقم گذاشتن، به رمز گذاشتن، صفر گذاردن، عدد صفر، حروف رمزي



circinate
قوسي



circle
دايره، دور[منطق]



circle geometry
هندسه ي دايره ها



circle graph
نمودار مدور



circle of convergence
دايره ي تقارب، دايره ي همگرايي



circle of convergence series
دايره ي همگرايي سري



circle of curvature
دايره ي انحناء، دايره ي خميدگي



circled set
مجموعه ي دايره اي



circles inside each other
دواير متداخل



circles outside each other
دواير متخارج



circlet
دايره ي كوچك



circuit
مدار، گشتگاه، دور



circuit element
اجزاي تشكيل دهنده ي مدار، عضو مدار



circuit matrix
ماتريس دور



circuit matrix of a graph
ماتريس دور يك گراف



circulant
گردشي



circulant determinant
دترمينان دوري



circulant matrix
ماتريس دوري



circular
مستدير



circular arc
قوس مستدير



circular chart
نمودار دايره اي



circular closed region
ناحيه ي مدور بسته



circular cone
مخروط مستدير



circular conical surface
رويه ي مخروطي مستدير



circular continuity
پيوستگي دايره اي



circular cylinder

• circular cylindrical surface

استوانه ي مستدير، رويه ي استوانه اي مستدير



circular cylindrical surface
استوانه ي مستدير، رويه ي استوانه اي مستدير



circular definition
تعريف دوري



circular disk
قرص مستدير، گرده مستدير، قرص مدور، صفحه ي مدور



circular distribution
توزيع دايروي



circular function
تابع دايره اي، تابع مستدير، تابع دوري، تابع مثلثاتي، تابع دايره گون



circular helix
مارپيچ مدور، پيچ مستدير



circular measure
اندازه ي زاويه بر حسب راديان



circular motion
حركت دايره اي، حركت دوراني، حركت مستدير، حركت گرد



circular normal distribution
توزيع نرمال مستدير



circular oblique cone
مخروط مايل مستدير



circular path
گذر مستدير، مسير مدور



circular permutation
جايگشت مستدير، جايگشت دايره گون، تبديل مستدير، تبديل دوراني، جايگشت مدور، جايگشت دوري



circular pitch
گام قوسي، گام دايره اي



circular right cone
مخروط قائم مستدير



circular sector
قطاع دايره اي، قطاع دايره، قطاع مستدير دايره اي



circular systematic sampling
نمونه گيري منظم دايره اي



circular uniform motion
حرکت يکنواخت مستدير



circularity
دوري، استداره، گردي



circularize
مستدير كردن، مدور كردن



circulate
به جريان انداختن، چرخش، بخشنامه كردن



circulating assets
دارايي در جريان



circulating capital
سرمايه ي جاري، سرمايه در گردش



circulating capital good
كالاي سرمايه اي در گردش



circulating decimal
عدد اعشاري متناوب



circulation
گردش، گردش يك سيال در مسير بسته، جريان، دوران، نورد، گشت



circulation of a vector field
گردش ميدان برداري



circulation of fluid
گردش سيال



circum
پيشوندي به معناي «در اطراف» يا «در حدود»



circumambiency
احاطه



circumambient
احاطه كننده، محيط



circumcenter
مركز دايره ي محيطي



circumcenter of a triangle
مركز دايره ي محيطي مثلث



circumcircle
دايره ي محيطي



circumference
دوره، طول محيط، محيط، پيرامون، پيرامون دايره، محيط دايره، طول محيط دايره، دور



circumferential
واقع بر محيط دايره، محيطي



circumscribe
محيطي بودن، محيط كردن، محيط شدن، پيرا كشيدن



circumscribed
محيطي، پيراكشيده



circumscribed circle
دايره ي محيطي



circumscribed circle of a polygon
دايره ي محيطي يك چندضلعي



circumscribed cone of a pyramid
مخروط محيطي يك هرم



circumscribed polygon
چندضلعي محيطي



circumscribed prism of cylinder
منشور محيطي يك استوانه



circumscribed pyramid of a cone
هر محيطي يك مخروط



circumscribed sphere
كره ي محيطي



circumscription
محدوديت، تعريف



circumsphere
كره ي محيطي



circumstance
شرط، وضع، موقعيت، چگونگي



circumstances
شرايط، شرايط محيط



cissoid
پيچك وار، پيچك نما



cissoid of diocles
پيچك نماي ديوكلس



claims
مطالبات



clairaut differential equation
معادله ي ديفرانسيل كلرو



clairaut partial differential equation
معادله ي ديفرانسيل جزئي كلرو



clairaut's differential equation
معادله ي ديفرانسيل كلرو



clamp
قيد، بستن، بست، پايه، تكيه گاه، محكم كردن، قلاب



clamped
مقيد



clamped cubic spline
اسپلاين درجه ي سه ي مقيد



clamping plate
صفحه ي اتصال، صفحه ي پشتيبان، صفحه ي تكيه گاه، صفحه ي نگهدارنده



clarity
وضوحي، روشني



clasical risk theory
نظريه ي كلاسيك مخاطره، نظريه ي مخاطره ي فردي



class
رده، كلاس، مجموعه، طبقه، دسته، مرتبه، رتبه، نوع، درجه



class characteristics
مشخصات دسته



class closed under differentiation
رده ي بسته نسبت به مشتق گيري



class closed under integration
رده ي بسته نسبت به انتگرال گيري



class equation
معادله ي رده اي



class frequency
فراواني رده



class interval
بازه ي رده، دامنه ي طبقه، فاصله ي طبقه، فاصله ي رده اي، فاصله ي گروه



class limit
حد طبقه



class mark
نشان طبقه، نماينده ي دسته، نشانه ي رده، نقطه ي كلاس، نماينده ي رده



class midpoints
نقاط ميان رده اي



class of elements
طبقه ي عوامل، كلاس عناصر



class of equivalence arrows
كلاس هاي پيكان هاي هم ارز



class of sets
كلاس مجموعه ها



class of x modulo r
طبقه ي x به سنج r



class width
عرض كلاس



classes of permutations
كلاس هاي تبديلات



classes of residues
كلاس هاي مانده ها



classic
كلاسيك



classical
رده اي، كلاسيك، سنتي، قديمي



classical adjoint
الحاقي کلاسيک



classical definition of probability
تعريف كلاسيك احتمال



classical example
مثال قديمي



classical groups
گروه هاي كلاسيك



classical logic
منطق كلاسيك



classical mechanics
مكانيك كلاسيك



classical probability definition
تعريف احتمال كلاسيك



classical risk theory

• individual risk theory

نظزيه ي کلاسيک مخاطره، نظريه ي مخاطره ي فردي



classical statistical mechanics
مکانيک آماري کلاسيک



classical theory of calculus of valuations
نظريه ي کلاسيک حساب تغييرات



classical theory of calculus of variations
نظريه ي كلاسيك حساب تغييرات



classification
دسته بندي، طبقه بندي، گروه بندي، رده بندي، درجه بندي



classification problem
مسأله ي رده بندي



classification procedure
شيوه ي رده بندي



classification theorem
قضيه ي رده بندي



classificatory procedure
شيوه ي رده بندي



classified data
داده هاي رده بندي شده



classify
دسته بندي كردن، طبقه بندي كردن، قسمت بندي كردن، گروه بندي كردن، درجه بندي كردن، رده بندي كردن



clause
عبارت، جزء، قسمت



claw
زبانه، قلاب، چنگك



clear
آشكار، واضح،‌حذف



clearance
فضاي آزاد، ترخيص، فضاي خالي، بادخور، اعتبار، اجازه، آزادي



clearance angle
زاويه ي آزاد، زاويه ي لقي



clearing of fractions
حذف مخرج ها



cleavage
شكافت، شكاف پذيري، تورق



clerical service
خدمات دفتري



clerk
منشي، كارمند، متصدي، كارمند دفتري



clientele
مشتريان، ارباب رجوع



Clifford algebra
جبر کليفرد



clifford angebra
جبر كليفرد



clifford group
گروه كليفرد



clifford numbers
اعداد كليفرد



clip
بست، انبر، گيره



clipped
سنجاق شده



clipped function
تابع سنجاق شده



clock wise
راستگرد، در جهت عقربه هاي ساعت، ساعتگرد، ساعتگون



clock work
ساعت كار



clockwise
راستگرد، در جهت عقربه هاي ساعت، ساعتگرد، ساعتگون



clockwise rotation
دوران ساعتگرد



close
بستن، نزديك، نزديك به هم



close a bracket
بستن پرانتز



close accuracy
دقت فوق العاده



closed
بسته



closed and open set
مجموعه ي بسته و باز



closed ball
گوي بسته



closed broken line
خط شكسته ي بسته



closed card
ورق آخر



closed contour
مرز بسته



closed convex curve

• oval

خم بسته ي محدب، خاگي



closed convex surface
رويه ي بسته ي محدب، خاگيوار



closed current
جريان بسته



closed curve
منحني بسته، خم



closed disc
گرده ي بسته، ديسك بسته



closed form
فرم بسته



closed graph theorem
قضيه ي نمودار بسته



closed group
گروه بسته



closed half space
نيم فضاي بسته



closed interval
فاصله ي بسته، بازه ي بسته



closed line
خط بسته، خط مسدود



closed linear subspace
زيرفضاي خطي بسته



closed loop
مدار بسته، حلقه ي بسته



closed manifold
خمينه ي بسته



closed mapping
نگاشت بسته



closed multi dimensional interval
فاصله ي چند بعدي بسته



closed open interval
بازه ي بسته، باز



closed operator
عملگر بسته



closed path
مسير بسته



closed region
ناحيه ي بسته



closed sequence system
سيستم با توالي بسته



closed set
مجموعه ي بسته



closed space figure
شكل فضايي بسته



closed spanning path
مسير فراگير بسته



closed subset
زيرمجموعه ي بسته



closed system
دستگاه بسته، سيستم بسته، نظام بسته



closed trail
گذر بسته



closed traversable trail
گذر فايل پيمايش بسته



closed under
نسبت به ... بسته است



closed unit interval
فاصله ي بسته ي واحد، بازه ي يكه ي بسته



closing inventory
موجودي كالاي پايان دوره



closure
دربند، بستار، بست، چسبندگي، چسبيدگي، بستگي، بسته بودن



closure axioms
اصل موضوع بسته بودن



closure of set
بستار مجموعه، بست مجموعه



closure operator
عملگر بستار



closure property
ويژگي بستار، ويژگي بسته بودن



closure set
مجموعه ي بست، مجموعه ي بستار



clothoid
كلوتوئيد



clue
راهنما، نشان، كليد، مدرك، اثر



cluntable
قابل شمارش، شمارا، شماره پذير



clurse
دنده ي درشت، مسير حركت، دوره، خشن، دور ميدان



cluster
خوشه، خوشه اي، دسته



cluster gear
چرخ دنده ي خوشه اي



cluster point
نقطه ي انباشتگي، نقطه ي تجمع



cluster porosity
تخلخل خوشه اي



cluster roll
غلتك خوشه اي



cluster sampling
نمونه گيري خوشه اي، نمونه گيري گروهي، نمونه برداري گروهي



clusters of equal size
خوشه هاي مساوي



clusters of unequal size
خوشه هاي نامساوي



co
پيشوندي به معناي »مشترك« و »هم«



co directional
هم راستا، هم جهت



co domain
هم دامنه، متمم دامنه



co domain of a function
هم دامنه ي يك تابع



co terminal angles
زواياي مزدوج



coadjoint
هم الحاقي



coarse
درشت، ضخيم، خشن، سخت، زبر، زمخت



coarse file
سوهان خشن، سوهان درشت



coarsening
درشت شدن، خشن شدن دانه ها، رشد دانه اي



coarser
درشت تر، زبر تر



coarser abrasive
ورقه ي ساينده، كاغذ سنباده



coarser topology
توپولوژي ضعيف تر



coated abrasive
ورقه ي ساينده، كاغذ سنباده



coaxial
داراي محور مشترك، هم محور، هم مركز



coaxial circles
دايره هاي هم محور



coaxial planes
صفحات هم محور



cobordant
كبردانت



cobordism
كبرديسم



coboundary
دوگان، مرز



cochain
دوگان، زنجير، هم زنجير



cochran's theorem
قضيه ي ككران



cocycle
همدور



code
کد، رمز



coder
كدگذار، رمز گذار، به رمز درآور، رمز كن



codiagonal
دو قطري



codimension
همبعد، متمم بعد، نقص بعد



codimensional
هم بعد



coding
اثر به كد درآوردن



coding method
روي كدگذاري



coding theory
نظريه ي كدگذاري



codomain
همدامنه



codomain of function
ناحيه ي مقصد تابع



coefficient
عامل مشترك، ضريب، همگر، همگزار



coefficient field
هيأت ضريب ها



coefficient matrix
مارتيس ضرايب، ماتريس ضريب ها



coefficient of colligation
ضريب اتصال



coefficient of concentration
ضريب تمركز



coefficient of concordance
ضريب هماهنگي



coefficient of contingency
ضريب توافقي



coefficient of correlation
ضريب همبستگي



coefficient of determination
ضريب دترمينان، ضريب توضيح، ضريب تشخيص، ضريب تعيين



coefficient of dispersion
ضريب پراكندگي



coefficient of dynamic friction
ضريب اصطكاك ديناميكي



coefficient of elasticity
ضريب حساسيت، ضريب كشش



coefficient of friction
ضريب اصطكاك، ضريب سايش، ضريب مالش



coefficient of kurtosis
ضريب كشيدگي



coefficient of linear expansion
ضريب بسط خطي



coefficient of multiple correlation
ضريب همبستگي چندگانه



coefficient of partial correlation
ضريب همبستگي جزئي



coefficient of peakedness
ضريب كشيدگي



coefficient of quartile deviation
ضريب انحراف چاركي



coefficient of random variable
ضريب تغييرات متغير تصادفي



coefficient of regression
ضريب برگشت، ضريب رگرسيون



coefficient of restitution
ضريب برگشت



coefficient of skewness
ضريب انحنا، ضريب عدم تقارن، ضريب چولگي



coefficient of sliding friction
ضريب اصطكاك لغزشي



coefficient of variation
ضريب پراكندگي، ضريب تغيير، ضريب تغييرات



coefficient of viscosity
ضريب چسبندگي



coefficient of volume expansion
ضريب انبساط حجمي



coefficient ring
حلقه ي ضريب ها



coextensive
هم کشش



coextensive equation
معادله ي هم کشش



cofactor
هم عامل، همسازه



cofactor expansion
بسط همسازه اي



cofactor of a matrix
هم عامل يك ماتريس



cofinal object
شئ آغازي



cofocal
هم كانون



cofunction
تابع متمم، همتابع



cofunctions
توابع مثلثاتي متمم يك زاويه



cognition
شناخت



cognitive
تشخيصي



coherence
انسجام، چسبيدگي، وابستگي، ارتباط



coherent
مربوط، بسامان، چسبيده، مرتبط، پيوسته، داراي ارتباط منطقي



cohesive strength
استحكام چسبندگي، استحكام پيوستگي



cohesiveness
چسبندگي، چسبندگي بين مولكولي



cohomologically connected space
فضاي همانسته ي همبعد



cohomology
همانستگي



cohomology classes
رده هاي همانستگي



cohomology exact sequence
دنباله ي كامل همانستگي



cohomology group
گروه همانستگي



cohomology theory
نظريه ي همانستگي



cohomotopy
كوهموتوپي



cohort
گروه



coil
سيم پيچ، پيچك، فنر، بوبين، مارپيچي، توپ، لوله ي مارپيچ، قرقره



coiler
كلاف پيچ



coimage
همنگاره، همنقش، هم تصوير



coin
سكه



coin tossing
پرتاب سكه



coincide
منطبق شدن، برابر است، برابر بودن، منطبق بودن، مقارن بودن، تصادف كردن



coincidence
انطباق



coincident
منطبق، برابر، يكسان



coincident configurations
اشكال منطبق



coincident root
ريشه ي منطبق، ريشه ي بر هم



coining
سكه زني، ضرب سكه، سكه كاري، مهر زدن، تابگيري



cokernel
هم هسته



colatitude
متمم عرض جغرافيايي، متمم عرض



cold bending
خمش سرد



cold crack
ترك سرد



cold drawing
كشيدن سرد، كشش سرد



cold extrusion
حديده كاري سرد، روزنراني سرد



cold forming
شكل دادن سرد، تغيير شكل سرد



cold heading
كله سازي، سرپخ كردن



cold molding
قالب گيري سرد



cold rolling
نورد كاري سرد



cold welding
جوش سرد، جوشكاري سرد



cold working
سرد كاري



collapse
متلاشي شدن، فروريختن



collapsed strata
طبقه هاي ادغام شده، طبقه در هم شده



collapsibility
قابليت ادغام شده، طبقه هاي در هم شده



collar
پيوست، طوقه، بوشن، فاصله گير، مهره، همگير



collate
مقابله و تطبيق كردن



collateral
متوازي، پهلو به پهلو



collect
وصول كردن،‌جمع آوري، گردآوري كردن، گرد آوردن، گردآوري



collecting
گردآوري، جمع كننده



collection
گردآورده، دسته، گردايه، مجموعه، پرانتز، جمع آوري، گنجينه، وصول، گردآورد



collection of statistical data
جمع آوري داده هاي آماري



collective behavior
رفتار جمعي



collective proposition
قضيه ي جمعي



collective risk theory
نظريه ي مخاطره ي جمعي



collectively
با هم



collector
جمع كننده



collet
طوقچه، طوقه ي نگهدارنده، گيره ي فشنگي، طوقه



collet chuck
گيره ي فشنگي



collet sleeve
پوشش طوقه



colligation coefficient
ضريب اتصال



collimate
موازي قرار دادن، هم راستا كردن



collinear
بر يك امتداد، هم راستا، بر يك استقامت



collinear opposite vectors
بردار هاي متقابله، نقاط هم راستا، بردار هاي متقابل



collinear planes
صفحه هاي همخط



collinear points
نقطه هاي همخط، نقاط واقع بر يك استقامت، هم راستايي، نقاط بر يك امتداد، نقطه هاي بر يك استقامت



collinear vectors
بردار هاي هم خط



collinearity
هم راستايي، همخطي



collineation
تبديل هم راستايي، همخطي، تبديل همخطي



collineatory transformation
تبديل همخطي



collision
برخورد، تصادم



collocate
هم محل بودن، هم مكان بودن



collocation
هم محل



colocation polynomial
چندجمله اي هم محل



colony
دسته



color class
رده ي رنگي



color graphic monitor
صفحه ي تصوير رنگي، مونيتور رنگي



color handling
به كارگيري رنگ، استفاده از رنگ



colored graph
گراف رنگي



coloring
رنگ آميزي



colour code
رمز رنگي



column
ستون، ستوني، تكيه گاه، برج، ستون حامل



column and curve
ستون و منحني



column chart
نمودار ستوني



column diagram
نمودار ستوني



column echelon form
شكل پلكاني ستوني



column matrix
ماتريس ستوني



column nullity of a matrix
ستون-پوچي ماتريس



column of a matrix
ستون يك ماتريس



column of determinant
ستون دترمينان



column of matrix
ستون ماتريس



column operation
عمل ستوني



column operations
عمل هاي ستوني



column pivot
محورگيري ستوني



column pivoting
ستون محورگيري



column player
بازيكن ستوني



column rank
رتبه ي ستوني، مرتبه ي ستوني



column simplex method
روش سيمپلكس ستوني



column space
فضاي ستوني



column sum criterion
معيار مجموع ستوني



column vector
بردار ستوني، ماتريس ستوني، بردار ستون



colure
دايره ي عظيمه اي بر روي كره ي سماوي كه از قطبين مي گذرد



comared to
نسبت به



comaximal
هم بيشين



combination
تركيب، همگيري، تأليف، ائتلاف، تركيبات، هماوند، مركب، اتصال



combination affine
تركيب آفين



combination analysis
آناليز تركيبي



combination broach
خانكش مركب



combination drill
مته ي مركب



combination four jaw chuck
چهار نظام مركب



combination in statistics
تركيب در آمار



combination mill
نورد مركب



combination set
گونياي مركب، خط كش مركب



combination with repetition
ترکيب با تکرار



combination without repetition
تركيب بدون تكرار



combinational analysis
آناليز ترکيبياتي



combinational circuit
مدار تركيبي



combinational theory
تئوري تركيبات



combinatorial
تركيبات، تركيبي، هماوندي



combinatorial analysis
آناليز تركيبي، آناليز تركيباتي، تركيبات



combinatorial circuit
مدار ترکيبي



combinatorial immersion
فروبري تركيباتي



combinatorial manifold
خمينه ي تركيباتي



combinatorial mathematics
رياضيات تركيباتي، رياضي تركيبي



combinatorial problems
مسأله هاي تركيبياتي



combinatorial product
حاصلضرب تركيبي



combinatorial theory
نظريه ي تركيبياتي



combinatorial topology
توپولوژي تركيبياتي



combinatorics
رياضيات تركيبياتي، تركيبيات



combinatory analysis
آناليز تركيبي



combinatory mathematics
رياضيات تركيبي



combine
بكار بردن، قرار دادن، تركيب كردن، استفاده كردن، آميختن



combined
مركب، تركيب شده



combined activity
فعاليت تركيبي



combined double specification limit
حد مشخصه ي فني دو طرفه ي مركب



combined event
واقعه ي مركب



combined variance
واريانس تركيب شده، واريانس ادغام شده



combining
تركيب شدن



combining comfortable for addition
سازگار براي جمع



combining for multiplication
سازگار براي ضرب



combustion ratio
نسبت احتراق



come down
منجر شدن



come from
تشكيل شدن، ناشي شدن، به دست آمدن، ايجاد شدن



comma
كاما، ويرگول



command
دستور دادن، دستور، فرمان، علامت كنترل، فرمان دادن، فرمان حركت



commencement
ابتدا، آغاز



commensurable
مضرب مشترك، هم مقياس، متوافق، اندازه پذير، اندازه گرفتني، سنجش پذير



commensurable magnitude
كميت اندازه پذير



commensurable numbers
اعداد اندازه پذير



commensurable subgroups
زيرگروه هاي متوافق



commensurate
متناسب



comment
توضيح دادن، توضيح



commercial
صنعتي، غير دقيق، تجاري، بازاري، تجارتي



commission
كارمزد، حق الزحمه، حق العمل، حق دلالي، دلالي



commite
حاصل، حاصل مشكل



commodity
جنس، كالا، متاع



common
مشترک



common denominator
مخرج مشترك



common difference
تفاضل مشترك، قدر نسبت



common divisor
مقسوم عليه مشترك، عامل مشترك



common exterior tangent
مماس مشترك خارجي



common factor
سازه ي مشترك، عامل مشترك، مقسوم عليه مشترك



common fraction
كسر متعارفي



common interior tangent
مماس مشترك داخلي



common logarithm
لگاريتم اعشاري، لگاريتم در مبناي ده، لگاريتم معمولي، لگاريتم متعارفي، لگاريتم دهدهي



common measure
اندازه ي مشترك



common multiple
مضرب مشترك، شمرده ي مشترك، شمارده ي مشترك



common notions
بديهيات اوليه، علوم متعارفه



common point
نقطه ي مشترك



common principles
اصول عام، اصول مشترك



common ratio
نسبت مشترك، قدر نسبت



common refinement
تظريف مشترک



common tangent
مماس مشترك



common tangent of two circles
مماس مشترك دو دايره



communicating states
حالت هاي مرتبط



communication
انتقال اطلاعات، مكاتبه، ارتباط، پيامرساني، خبر، مراوده



community selection
انتخاب ناحيه



commutate
تعويض پذير، جابجا پذير



commutation
استقلال از ترتيب، جابجايي، تعويض، تبديل



commutation law
قانون جابجايي



commutative
جابجايي، تعويض پذير، جابجا پذير، مستقل از ترتيب، جابجايي پذير



commutative algebra
جبر تعويض پذير



commutative diagram
نمودار تعويض پذير، نمودار جابجا پذير



commutative elements
عناصر تبديل پذير



commutative field
هيئت تبديل پذير، هيأت تعويض پذير



commutative group
گروه تعويضپذير(ي)



commutative law
قانون جابجايي، قانون تعويض پذيري، اصل جابجايي



commutative law of addition
قانون جابجايي ضرب



commutative law of multiplication
قانون جابجايي ضرب



commutative lie group
گروه لي تعويض پذير



commutative operation
عمل جابجاپذير، عمل جابجايي



commutative ring
حلقه ي تعويضپذير(ي)



commutative rule
قاعده ي تعويضپذيري



commutative semigroup
نيم گروه جابجاپذير



commutativity
ويژگي جابجايي، خاصيت جابجايي، تعويض پذيري، جابجاپذيري، تبديل پذيري، استقلال از ترتيب



commutativity in lattice
تعويض پذيري در مشبكه



commutativity law
قانون تبديل پذيري



commutativity of product
جابجايي بودن ضرب



commutator
تعويض گر، تغيير دهنده، برگرداننده، جابجا گر، برگردان



commutator element
عنصر مبدل



commutator group
گروه مبدل



commutator subgroup
زيرگروه تعويضگر



commute
جابجايي بودن، جابجا شدن، تبديل كردن، تعويض كردن



commutes
تعويض مي شود (مي گردد)



compact
فشرده كردن، جفت هم شده، به هم فشرده، تنگ هم قرار گرفته، خلاصه شده، فشردن، تنگ هم قرار دادن، تو پر كردن، فشرده، متراكم، محكم، متراكم كردن



compact basis
پايه ي فشرده



compact form
صورت فشرده



compact form compact
شكل فشرده تركيب



compact interval
فاصله ي فشرده، بازه ي فشرده



compact metric space
فضاي متري فشرده، فضاي متريك فشرده



compact operator
عملگر فشرده، عملگر كاملا پيوسته



compact set
مجموعه ي فشرده



compact simple lie group
گروه لي ساده ي فشرده



compact space

• bicompact space

فضاي فشرده



compact strength
مقاومت به ضربه، مقاومت در برابر ضربه



compactification
فشرده سازي، فشرده شده



compaction
عمل به هم فشرده



compactness
فشردگي



companion
همدم، لنگه، همراه



companion matrix
ماتريس همراه



companion relation
رابطه ي لنگه، رابطه ي همراه



comparability
قابليت مقايسه



comparable
قابل مقايسه، قياس پذير، مقايسه پذير، سنجيدني، سنجش پذير، مانند، نظير



comparable functions
تابع هاي مقايسه پذير، توابع قابل مقايسه



comparable set
مجموعه ي قابل مقايسه



comparative
مقايسه اي



comparator
مقايسه كننده، مقايسه گر



compare
مقايسه كردن، سنجيدن



comparison
مقايسه، سنجش، مقايسه اي، همسنجي، همسنجش



comparison against
مقايسه با



comparison of simplex and revised simplex
مقايسه ي سيمپلكس و سيمپلكس اصلاح شده



comparison of topologies
همسنجيدن توپولوژي ها



comparison of two phase and big M meghods
مقايسه ي روش دو فازي و M-بزرگ



comparison property
خاصيت مقايسه، خاصيت مقايسه اي



comparison series
سري سنجش، سلسله ي مقايسه



comparison test
آزمون مقايسه، قاعده ي مقايسه، آزمون مقايسه اي، آزمون همسنج، آزمون همسنجش



comparison theorem
قضيه ي مقايسه



comparison with big M method
مقايسه با روش M بزرگ



comparison with simplex method
مقايسه روش با سيمپلكس



comparison with two phase method
مقايسه با روش دو فازي



compart
جدا كردن، تقسيم كردن



compartment
قسمت، بخش



compass
پرگار



compass with an invariable opening
پرگار با فرجه ي ثابت



compasses

• compass

پرگار



compatibility
سازگاري، توافق، همخواني



compatible
سازگار، متوافق



compatible distance
دوري سازگار، فاصله ي سازگار



compensate
جبران كردن



compensation
پاياپاي، تهاتر، جبران خسارت، حقوق و مزايا، جبران



competent
مجاز، صالح، ذيصلاح



competition
مقايسه، مسابقه ي ورودي، رقابت، سبقت جويي



competition problem
مسأله ي رقابت



competitive commodity
كالاي جانشين



compilation
ترجمه برنامه



compile
مرتب كردن، ترجمه كردن، تدوين كردن، همگرداني، برگردان، همگردان، تدوين



compiler
پردازنده ي برنامه ي عادي به زبان خاص كامپيوتر، مترجم، همگردان، برنامه ي مبدل



complement
مكمل، متمم، تمام كردن، پركن



complement law
قانون متمم گيري، قانون مكمل ها



complement of a graph
متمم گراف



complement of a set
متمم مجموعه



complement of an angle
متمم زاويه



complement of arc
تمام قوس، متمم قوس



complement of graph
متمم گراف



complement of operation
عمل متمم گيري



complement of relation
مكمل رابطه



complement of set
مكمل مجموعه



complement of sine
تمام جيب



complement of the switch
متمم كليد



complement orthogonal set
مجموعه ي متعامد مكمل



complement set
مجموعه ي مكمل، مجموعه ي متمم



complementarity theorem
قضيه ي مكمل



complementary
تكميل كننده، تكميلي، متمم، مكمل، پيچيدگي محاسباتي، تعريف شده



complementary angle
زاويه ي متمم



complementary angles
زاويه هاي متمم



complementary basic variable
متغير اساسي مكمل



complementary commodity
كالاي مكمل



complementary dual basis
پايه ي دوگان مكمل



complementary event
پيشامد متمم



complementary events
حوادث مكمل



complementary function
تابع مكمل، تابع متمم



complementary matrix
ماتريس متمم



complementary minor
مينور متمم



complementary modular lattice
مشبكه ي مدولي متمم دار



complementary module
مميز متمم



complementary set
مجموعه ي مكمل، مجموعه ي متمم



complementary slackness
كمك مكمل، مكمل خفيف، لنگي مكمل



complementary submodule
مكمل زيرمدول



complementary subspace
زيرفضاي متمم



complementary trigonometric function
تابع متمم مثلثاتي



complementation
متمم گيري، مكمل سازي، متمم سازي



complementation law
قانون متمم گيري



complementation laws
قاعده هاي مكمل گيري



complementation variable
متغير متمم دار



complemented lattice
شبكه ي متمم دار، مشبكه ي متمم دار



complemented variable
متغير متمم دار



complements of parallelogram
متمم متوازي الاضلاع



complete
تام



complete accumulation point
نقطه ي انباشتگي كامل



complete additivity
جمعي بودن كامل



complete arrangement
ترتيب كامل



complete binary tree
درخت دودويي كامل



complete bipartite graph
گراف دوبخشي كامل



complete block design
طرح بلوكي كامل



complete class
رده ي كامل



complete combination
تركيب كامل



complete equation
معادله ي كامل



complete graph
گراف كامل



complete group of events
گروه كامل حوادث



complete group of possible outcomes of trials
گروه كامل نتايج ممكن آزمايش ها



complete induction
استقراء كامل، استقراي كامل، استقراي تام



complete lattice
مشبکه ي کامل



complete linear system
دستگاه خطي كامل



complete local ring
حلقه ي موضعي كامل



complete metric space
فضاي متريك كامل، فضاي متري كامل، فضاي متري تام



complete minimal
كامل مينيمال



complete number
عدد متمم



complete numeration
سرشماري



complete ordered field
هيأت مرتب كامل



complete probability
احتمال كامل



complete quadrangle
چهارضلعي كامل



complete rank
رتبه ي كامل



complete residue system
دستگاه باقيمانده ي كامل، دستگاه كامل مانده ها



complete residue system modulo m
دستگاه کامل مانده ها (به پيمانه ي m)



complete residues system modulo m
دستگاه كامل مانده ها به پيمانه ي m



complete residus system
دستگاه كامل مانده ها



complete sequential machine
ماشين ترتيبي كامل



complete set
مجموعه ي تمام، مجموعه ي تام



complete set of residues
كلاس هاي كامل مانده



complete solution
جواب كامل



complete space
فضاي كامل



complete statistic
آماره ي كامل



complete subset
زيرمجموعه ي كامل، بخش كامل



complete sum of products form
صورت كامل مجموع حاصلضرب ها



complete topological group
گروه توپولوژيك كامل



complete tree
درخت كامل



complete uniform space
فضاي يکنواخت کامل



complete vector space
فضاي يكنواخت كامل



completed jobs
سفارشات تكميل شده



completed tree
درخت كامل



completely
كاملا، تماما، به طول كامل



completely additive measure
اندازه ي كاملا جمعي



completely continous operator
عملگر كاملا پيوسته



completely monotonic function
تابع کاملا يکنوا



completely multiplicative
ضريب پذير تام



completely multiplicative sequence
دنباله ي ضريب پذير تام



completely normal space
فضاي كاملا نرمال



completely ordered
به طور كامل مرتب



completely randomized blocks design
طرح بلوك هاي كامل تصادفي



completely randomized plots design
طرح نقاط كاملا تصادفي



completely reducible group
گروه كاملا تحويل پذير



completeness
تاميت، كامل بودن بحث، كمال، تماميت، كامل بودن، تام بودن



completeness axiom
اصل موضوع تماميت، اصل موضوع تاميت



completeness of real nubmers
كمال اعداد حقيقي



completeness of real numbers
کمال اعداد حقيقي



completing
کامل کردن



completing the square
مربع کامل کردن



completion
تكميل، كامل سازي، كامل ساختن



completion of a measure space
تكميل شده ي فضاي اندازه



completion of a metric space
تکميل شده ي فضاي متريک



completion of an ordered set
تکميل شده ي مجموعه ي مرتب



completion of measure space
تكميل شده ي فضاي اندازه



completion of metric space
تكميل شده ي فضاي متريك



complex
مختلط



complex analysis
آناليز مختلط



complex analytic function
تابع تحليلي (مختلط)



complex banach space
فضاي مختلط باناخ



complex conjugate
مزدوج مختلط



complex coordinates
مختصات مختلط



complex cosine
كسينوس مختلط



complex exponential function
تابع نمايي مختلط



complex exponents
تابع نمايي مختلط



complex field
ميدان اعداد مختلط، ميدان مختلط



complex fourier series
سري فوريه ي موهومي



complex function
تابع مختلط



complex hilbert space
فضاي هيلبرت مختلط



complex imaginary
موهومي-مختلط



complex integers
فضاي خطي مختلط



complex linear space
فضاي خطي مختلط



complex logarithm
لگاريتم مختلط



complex number
عدد مختلط



complex number plane

• Gauss Argand plane
• Gaussian plane

صفحه ي (اعداد) مختلط، صفحه ي گاوس-آرگان، صفحه ي گاوسي



complex number system
دستگاه عدد هاي مختلط



complex plane
صفحه ي مختلط



complex potential
پتانسيل مختلط



complex power
توان مختلط



complex quadratic form
صورت درجه ي دوم مختلط



complex root
ريشه ي موهومي



complex special orthogonal group
گروه متعامد خاص مختلط



complex spectral measure
اندازه ي طيفي مختلط



complex sphere
كره ي مختلط



complex unit
واحد مختلط



complex valued
مختلط



complex valued function
تابع مختلط مقدار



complex variable
متغير مختلط



complex variable theory
نظريه ي متغير هاي مختلط



complex vector bundle
کلاف برداري مختلط



complex vector bundle$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$




complex vector space
فضاي برداري مختلط



complexity
پيچيدگي



complexity function
تابع پيچيدگي



complexity of functions
پيچيدگي وظايف



compltetion of an ordered set
تكميل شده ي مجموعه ي مرتب



component
مولفه



component analysis
تحليل مؤلفه ها



component dominance
تسلط قطعات



component experiments
آزمايش هاي مؤلفه اي



component interval
بازه ي مؤلفه



component of a graph
مؤلفه ي گراف



component of a matrix
عضو ماتريس



component of a tensor
مؤلفه ي تانسور



component of a vector
مؤلفه ي بردار



component of variance
مؤلفه ي واريانس



components of a tensor field
مؤلفه هاي ميدان تانسوري



components of random variables
اجزاي كميت هاي تصادفي



components of system
اجزاي دستگاه



componentwise
مولفه اي، مولفه به مولفه، مؤلفه ي متناظر



componentwise differentiation
مشتق گيري مؤلفه اي



compose
تركيب كردن،‌ همنهشتن



composed function
تابع مرکب



composed group
گروه مركب



composed sentence
گزاره ي مركب



composistion of functions
تركيب تابع ها



composite
همنهاده، مركب،‌تركيب، تركيب شده، همنهشته



composite equations
مقترنات برابر يكديگر



composite event
حادثه ي مركب



composite field
هيأت مركب



composite function
تابع مرکب



composite hypothesis
فرض مرکب



composite mapping
نگاشت تركيب شده



composite midpoint rule
قاعده ي نقطه ي مياني مركب



composite number
عدد مركب، عدد غير اول



composite proporsition
گزاره ي مركب



composite sentence
گزاره ي مركب



composite simpson rule
قاعده ي سيمپسون مركب



composite statement
گزاره ي مركب



composite trapezoidal rule
قاعده ي ذوزنقه ي مركب



composition
همنشين، همنهش، عمل تركيب، تنظيم، تلفيق، همنهي، تركيب، تركيب بندي، آرايش، تركيب، ساختمان، سازمان، ساخت



composition function
تابع تركيب، تابع مركب، گسترش مركب



composition indices
انديس هاي تركيبي



composition law
قانون تركيب



composition of bijections
تركيب دو سوئي ها



composition of correspondences
تركيب تناظر ها



composition of distribution laws
تركيب قوانين توزيع ها



composition of functions
تركيب توابع



composition of mappings
تركيب نگاشت ها



composition of operators
تركيب عملگر ها



composition of ratio
تركيب نسبت



composition of relations
تركيب رابطه ها، تركيب روابط، همنهش رابطه ها



composition pendulum
آونگ مركب



composition probability
احتمال مركب



composition proposition
گزاره ي مركب



composition quotient group
گروه خارج قسمت تركيبي



composition ratio
نسبت مؤلف



composition sentence
گزاره ي مركب



composition series
سري تركيبي



composition statement
گزاره ي مركب



composition syllogism
قياس مركب



compound
مركب، غير بسيط، همنهاده



compound curve
خم مرکب



compound distribution
توزيع مرکب



compound event
پيشامد مركب



compound growth
رشد مركب



compound interest
بهره ي مركب، سود مركب، به بهره ي مركب گذاشته شدن



compound measure
اندازه ي مرکب



compound number
عدد مركب



compound poisson process
فرايند پواسون مركب



compound proposition
گزاره ي مركب



compound value interest factor
عامل بهره ي ارزش مركب



compounding cost
مركب كردن هزينه ها



comprehensiveness
جامعيت



compressed air
هواي متراكم، هواي فشرده



compressibility factor
عدد مركب



compressing
متراكم كردن، فشردگي



compression
فشردگي، تراكم، درهم فشردگي، كوتاه شدگي، متراكم سازي، فشار



compression molding
قالبگيري فشاري، تحت فشار



compressional force
موج تراكمي



compressional wave
موج تراکمي



compressive force
موج تراكمي



compressor
اسباب تراكم هوا، فشار افزا، متراكم كننده



compromise
سازيش، جرح و تعديل



compulsive motion
حركت قسري



compulsory insurance
بيمه ي اجباري



compund pendulum
آونگ مركب، پاندول مركب



computable
قابل محاسبه، شمارش پذير، شماره پذير



computable function
تابع محاسبه پذير



computation
محاسبه، حساب، شمارش



computational definition
تعريف محاسبه اي



computational symbol
نماد محاسبه اي، نماد عملياتي



compute
محاسبه كردن، حساب كردن



computer
محاسب، رايانه، كامپيوتر، ماشين محاسبه ي الكترونيكي، ماشين حسابگر، شمارگر، حسابگر



computer aided design
طراحي كامپيوتري، طراحي به كمك كامپيوتر



computer aided drafting
نقشه كشي به كمك كامپيوتر



computer aided manufacturing
توليد به كمك كامپيوتر



computer control
كنترل كامپيوتري



computer graphic
نمودار کامپيوتري



computer network
شبكه ي كامپيوتري



computer representation
نمايش كامپيوتري، نمايش كامپيوتر



computer run
اجراي كامپيوتري



computer science
علم كامپيوتر



computer simulation
شبيه سازي كامپيوتري



computer storage
حافضه ي كامپيوتري



computer terminal
پايانه ي كامپيوتري



computerized
كامپيوتري شده، كامپيوتريزه



concatenate
متصل كردن



concatenation
اتصال



concatenation operation
عمل اتصال



concave
كاو، مقعر، گود، توخالي، واگرا



concave angle
زاويه ي مقعر



concave concave
مقعر الطرفين، از دو سو كاو



concave convex
مقعر-محدب، كاو-كوژ



concave downward
مقعر به پايين، مقعر به طرف پائين، تقعر به سمت پايين، كاو به سوي پايين



concave function
تابع مقعر



concave polygon
چندضلعي مقعر



concave polyhedron
چندوجهي مقعر



concave quadrilateral
چهارضلعي مقعر



concave side
طرف مقعر



concave test
آزمون تقعر



concave upward
مقعر به طرف بالا، مقعر به بالا، بالا كاو، تقعر به سمت بالا، كاو به سوي بالا



concavity
تقعر، کاوي



conceive
تصور كردن، پنداشتن



concentrate
تمركز دادن، متمركز كردن، متمركز ساختن، ميان گراييدن



concentrate about
نزديك شدن



concentrated
متمركز



concentration
تمركز، غلظت، تراكم، ميان گرايش



concentration curve
خم تمركز



concentration function
تابع تمرکز



concentrative
تمركز دهنده، تمركزي



concentrator
متمركز كننده، متمركز شونده



concentric
هم مركز، متقارن متحدالمركز



concentric circles
دايره هاي متحد المرکز (هم مرکز)



concentrically
به طور هم مركز، به طور متحد المركز



concept
مفهوم، تدبير، اصل، خط مشي، خلاصه، تصور، پنداره



concept in the small
مفهوم موضعي



concept of event
مفهوم حادثه



concept of probability
مفهوم احتمال



conceptual
ادراكي، مفهومي، پنداري، تصوري



conceptual design
طراحي فكري



concern
سروكار داشتن، بحث كردن، مربوط شدن



conchoid
حلزونگون



conchoid curve
منحني صدفي، صدف نما



conchoid of nicomedes
صدف نماي نيكومد، صدفوار نيكومد



conchoidal curve
خم صدفوار



concise expression
عبارت فشرده



conclude
منتج، خاتمه دادن، به پايان رسانيدن، نتيجه گرفتن، اختتام



conclusion
نتيجه، حكم، حكم قضيه، حكم پيامد



conclusion of a theorem
حكم قضيه



concordance
هماهنگي، توافق



concordant
هماهنگ



concordant sample
نمونه ي هماهنگ



concrete
خاص، معين، واقعي، ملموس، مجسم، مقيد، محسوس، مشخص



concrete number
عدد مقيد



concrete solution
جواب دقيق



concrete system
سيستم سخت



concurremcy
همرسي



concurrency
همرسي



concurrent
متقارب، متقاطع، دوبدو، همزمان، همرس



concurrent lines
خطوط متقارب، خطوط متقاطع، خطوط همرس، خط هاي همرس



concurrent validity
سازگاري



concurrent vectors
بردار هاي همرس



concyclic
هم دايره، هم دوري



concyclic points
نقاط هم دايره، نقطه هاي هم دايره



condensation
انباشتگي، چگالش، تكاثف، تراكم، هم چگالش، فشردگي، فشرده كردن، انقباض، تغليظ، تراكم



condensation point
نقطه ي تراكم، نقطه ي انباشتگي، نقطه ي چگالش



condensation test
آزمون انباشتگي، قاعده ي تراكم



condense
به هم فشردن، غليظ كردن، همچگال، متراكم، منقبض كردن، متراكم كردن، فشرده كردن، هم چگال كردن، تغليظ كردن، همچگاليدن



condensed
چگاليده



condensed network
شبكه ي فشرده



condifional probability
احتمال شرطي



condition
شرط



condition necessary
شرط لازم



condition number
شرط عددي، عدد وضعي



condition under which
تحت چه شرايطي



conditional
شرطي، مشروط، تركيب شرطي، گزاره ي شرطي



conditional branch
انشعاب شرطي



conditional composition
تركيب شرطي



conditional connective
رابط تركيب شرطي، رابط شرط



conditional convergence
تقارب مشروط، همگرائي مشروط، همگرائي شرطي



conditional density function
تابع چگالي مشروط، تابع چگالي شرطي



conditional density function of random variable
تابع چگالي شرطي كميت تصادفي



conditional dispersion
پراكندگي شرطي



conditional distribution
توزيع شرطي



conditional distribution function
تابع توزيع شرطي



conditional distribution function of random variable
قانون توزيع شرطي كميت تصادفي



conditional equations
معادلات شرطي



conditional events
پيشامد هاي شرطي



conditional expectation
اميد رياضي شرط، اميد شرطي، اميد مشروط، ميانگين شرطي



conditional expectation of random variable
اميد رياضي شرطي كميت تصادفي



conditional frequency
فراواني شرطي



conditional inequality
نامعادله ي شرطي، نابرابري شرطي



conditional inequations
نامعادلات شرطي



conditional mean
ميانگين شرطي، اميد شرطي



conditional moment
گشتاور شرطي



conditional observations
مشاهده هاي شرطي



conditional operation
عمل شرطي



conditional probability
احتمال شرطي



conditional probability distribution
توزيع احتمال شرطي



conditional profit matrix
ماتريس بهره وري شرطي



conditional relative extremum
اكسترمم نسبي شرطي



conditional sentence
گزاره ي شرطي



conditional stability
پايداري شرطي



conditional statement
گزاره ي شرطي



conditionally
به طور مشروط



conditionally convergent
متقارب مشروط، نيمه متقارب، همگراي مشروط، نيمه همگرا



conditionally convergent series
سري شرطي-همگرا



conditionally independent
نابسته ي مشروط، مستقل شرطي



conditionally probability
احتمال شرطي، احتمال مشروط



conditionally probability density function
تابع چگالي احتمال شرطي



conditionally probability distribution
توزيع احتمال مشروط



conditionally probability of certain event
احتمال شرطي حادثه ي يقين



conditionally probability of contrary events
احتمال شرطي حوادث معکوس



conditionally probability of impossible event
احتمال شرطي حادثه ي غير ممکن



conditionally proof
دليل شرطي



conditionally proposition
گزاره ي شرطي، قضيه ي شرطيه ي متصله



conditionally relative frequency
فراواني نسبي شرطي



conditionally sentence
گزاره ي شرطي



conditionally statement
گزاره ي شرطي



conditionally statistical model
مدل آماري شرطي



conditionally syllogism
قياس استثنايي متصل



conditionally variance
واريانس شرطي، پراکندگي شرطي



conditioned
تالي، اجزاي شرط



conditions of consistency
شرايط سازگاري



conditions of experiments
شرط هاي آزمايش ها



conditions of trials
شرط هاي آزمايش ها



conduce
هدايت کردن



conductance
رسانايي



conduction
رسانش



conductivity
قابليت هدايت



conductor
كارفرما، مدير، رسانا، هادي، مميز، هدايت کننده



conductor of an abelian extension
هادي توسيع آبلي



cone
مخروطي، مخروط، کلاهک ايمني



cone angle
زاويه ي مخروط



cone of revolution
مخروط دوراني، مخروط مستدير قائم



confer
مشورت کردن



conference
جلسه، مشاوره، مجمع، کنفرانس



confict
امکان تصادف، امکان برخورد، تضاد



confidence
اطمينان تخمين، اطمينان، جزم، قطعيت، اعتماد



confidence band
نوار اطمينان



confidence belt
کمربند اعتماد



confidence coefficient
ضريب اطمينان، ضريب اعتماد



confidence interval
محدوده ي اطمينان، فرجه ي اعتماد، پاره ي اطمينان، فاصله ي اعتماد، حد اطمينان، دامنه ي اطمينان، بازه ي اطمينان



confidence interval of the mean
حدود اعتماد ميانگين



confidence interval theorem
قضيه ي حدود اعتماد



confidence level
سطح اطمينان



confidence limits
حدود اطمينان



confidence limits concept
مفهوم حدود اعتماد



confidence limits function
تابع حدود اعتماد



confidence lines
خطوط اعتماد



confidence method
روش اعتماد



confidence region
ناحيه ي اعتماد، ناحيه ي اطمينان



confidence set
مجموعه ي اطمينان، مجموعه ي اعتماد



confidence statement
بيان حدود اعتماد



confidential
محرمانه



configuration
شکل، ساختار، متصل کردن، تشکل، پيکربندي، ترکيب، شکل بندي، هيئت، تشکيلات، ترتيب، هيئت پذيري، آرايش



confine
محدود کردن



confirm
تأييد کردن، تثبيت کردن



confirmation
تأييد، تصديق، تأييديه



confluence
هم جرياني، هم ريزي



confluent
هم ريز، هم جريان



confluent hypergeometric function
تابع فوق هندسي متلاشي



confocal
هم کانون، داراي کانون مشترک



confocal conic sections
مقطع هاي مخروطي هم کانون



confocal conics
مقاطع مخروطي هم کانون



confocal ellipses
بيضي هاي هم کانون



confocal parabolas
سهمي هاي هم کانون



confocal quadrics
رويه هاي درجه ي دوي هم کانون



conform
انطباق دادن، وفق دادن، مطابقت کردن، همديس، همشکل، همنوايي کردن، يکنواخت، مطابق، موافق



conformable
قابل تطبيق



conformal
همديسي، مطابق، همديس، هم شکلي



conformal connection
التصاق همديس



conformal geometry
هندسه ي تطبيقي، هندسه ي همديس



conformal mapping
نگاشت همديس



conformal representation
تبديل همديس، هم شکل، نمايش مطابق، نمايش همديس



conformal space
فضاي همديس



conformal transformation
تبديل همديس، تبديل حافظ زاويه



conformally equivalent riemann surfaces
رويه هاي ريماني همديس



conformance
تطابق



conformity
مطابقت، همنوايي، هم شکلي



confounding
اختلاط، مخلوط شدگي، مغشوش شده



confusion
اختلاط



congestion
تراکم



conglomerate diversification
گسترش مماس



congruence
همنهشتي، تطابق، هم ارزي، تساوي، هم باقيماندگي، هم قدري، همساني، قابليت انطباق، توافق



congruence axiom
اصل موضوع همنهشتي



congruence class
کلاس مانده ها، دسته ي همنهشتي



congruence equation
معادله ي همنهشتي



congruence group
گروه انطباق



congruence method
روش همنهشتي



congruence modulo
همنهشتي به پيمانه ي ...



congruence modulo mod n
همنهشتي به پيمانه ي n، همنهشتي به سنج n



congruence modulo n
همنهشتي با کالبد n



congruence of lines
دسته خطوط



congruence relation
رابطه ي همنهشتي



congruency
تساوي، همنهشتي، هم ارزي



congruent
همنهشت



congruent figures
شکل هاي همنهشت، شکل هاي يکسان، اشکال متساوي مستقيم، اشکال متساوي قابل انطباق اشکال همنهشت، اشکال مساوي، اشکال قابل انطباق



congruent integers
اعداد صحيح هم مقدار



congruent matrices
ماتريس هاي هم ارز



congruent modulo m
همنهشت به پيمانه ي m



congruent numbers
اعداد همنهشت



congruent transformations
تبديل هاي همنهشت



conhomology classes
رده هاي همانستگي



conic
مخروطي



conic equation
معادله ي مقطع مخروطي



conic screw line
مارپيچ مخروطي



conic section
مقطع مخروطي



conic sections
مقاطع مخروطي، برش هاي مخروطي، قطوع مخروطي



conical
مخروطي، به شکل مخروط



conical coordinates
مختصات مخروطي، آراينده هاي مخروطي، هماراهاي مخروطي



conical function
تابع مخروطي



conical helix
پيچ مخروطي، مارپيچ مخروطي



conical hopper
قيف مخروطي



conical location
موضعدهي مخروطي



conical numbers
عدد هاي مخروطي



conical pendulum
پاندول مخروطي



conical surface
رويه ي مخروطي



conicity
زاويه ي شيب، کونيکي



conicoid
مخروطوار



conics
مخروطي ها، مخروطات



conjecture
گمان، حدس، گمان بردن، ظن،احتمال



conjoint
متصل، پيوسته



conjoint negations
نفي هاي متصل



conjuction of propositions
ترکيب عطفي گزاره ها



conjuctional operation
عمل عطفي



conjuctive
رابط



conjuctive composition
ترکيب ربطي، ترکيب عطفي



conjuctive nurmal form
صورت نرمال عطفي



conjuctive proposition
قضيه ي منفصله ي مانعة الجمع



conjugacy
تزويج



conjugate
تزويجي، مزدوج



conjugate angles
زاويه هاي مزدوج، زواياي مزدوج



conjugate arcs
قوس هاي مزدوج



conjugate axes of a hyperbola
محور هاي مزدوج هذلولي



conjugate axis
محور هميوغ، محور مزدوج



conjugate class
رده ي تزويجي



conjugate complex
مختلط مزدوج



conjugate complex number
مزدوج عدد مختلط



conjugate convex functions
تابع هاي محدب مزدوج



conjugate curve
خم مزدوج



conjugate diameral planes
صفحه هاي قطري مزدوج



conjugate diameters
قطر هاي مزدوج، قطر هاي هميوغ



conjugate diametral planes
صفحه هاي قطري مزدوج



conjugate direction
امتداد مزدوج، جهت مزدوج



conjugate directions
امتداد هاي مزدوج



conjugate elements
عنصر هاي مزدوج



conjugate fields
هيأت هاي مزدوج



conjugate Fourier integral
انتگرال فوريه ي مزدوج



conjugate function
تابع مزدوج



conjugate gradient
گراديان مزدوج



conjugate gradient method
روش گراديان مزدوج



conjugate harmonic functions
تابع هاي همساز مزدوج



conjugate hyperbola
هذلولي مزدوج



conjugate of complex number
مزدوج عدد مختلط



conjugate permutations
تبديلات مزدوج



conjugate points
نقاط مزدوج، نقطه هاي مزدوج



conjugate quaternions
چارگان هاي مزدوج



conjugate root
ريشه ي مزدوج



conjugate roots
ريشه هاي مزدوج



conjugate space
فضاي مزدوج



conjugate subgroups
زيرگروه هاي مزدوج



conjugate transpose
ترانهاده ي مزدوج



conjugate triangles
مثلث هاي مزدوج



conjugating permutation
جايگشت هميوغگر



conjugation
زوجايي، ازدواج، هميوغگي، ترکيبي عطفي، عطف، حرف ربط، حاصل ضرب منطقي



conjugation function
تابع تزويجي



conjunction

• logical product

ترکيب عطفي، حاصلضرب منطقي



conjunction of propositions
ترکيب عطفي گزاره ها



conjunctive normal form
صورت نرمال عطفي



connect
بستن، اتصال، وصل کردن، به هم وصل کردن، اتصال دادن، پيوستن، وصل شدن، به هم بسته شدن، همبند، مربوط بودن، مرتبط، متصل کردن



connected
يکپارچه، همبند، مرتبط، پيوسته، همبسته، هموسته



connected 2 regular graph
گراف همبند 2-منتظم



connected algebraic group
گروه جبري همبند



connected component
مؤلفه ي همبند



connected components
مؤلفه هاي همبند، مؤلفه هاي همبسته



connected domain
حوزه ي همبند



connected graph
گراف همبند



connected interval
فاصله ي يکپارچه



connected map
نقشه ي همبند



connected metric space
فضاي متري همبند



connected network
شبکه ي متصل



connected open
باز همبند



connected open set
مجموعه ي باز همبند



connected planar multigraph
گراف جداگانه ي مسطح همبند



connected regular graph
گراف منتظم همبند



connected set
مجموعه ي همبند



connected space
فضاي همبند



connected surface
سطح مرتبط



connected topological space
فضاي توپولوژيک همبند



connectedness
همبندي



connection
التصاق



connection matrix
ماتريس همبندي



connective
رابط، ادات، پيوندي، حرف ربط يا عطف



connectivity
ارتباط، همبندي، پيوستگي، هموستگي، ربط



connectivity number
عدد همبندي



connector
رابط



connexity
پيوستگي



conoid
مخروط گون، شبيه مخروط، شبه مخروط



conoidal
شبيه مخروط، شبه مخروط



consecutive
متوالي، پي در پي، پياپي، دنبال هم



consecutive integers
عدد هاي صحيح متوالي



consensus
توافق، همراهي



consensus method algorithm
الگوريتم روش توافق



consequence
پي آمد



consequent
تالي، پيامد، مخرج، جواب شرط، مؤخر، بعدي، مخرج کسر، نتيجه



consequently
درنتيجه، بنابراين



conservation
بقاء، حفظ



conservation field
ميدان بقا



conservation law
قانون پايستگي، قانون بقا، اصل بقاء



conservation of energy
پايستگي انرژي،بقاي انرژي



conservative
نگهدار، نگهدارنده، نگاهدارنده



conservative chain
زنجير پايستار



conservative field
ميدان نگهدار، ميدان پايا، ميدان مستقل از مسير



conservative measurable transformation
تبديل اندازه پذير پايستار



conservative process
فرايند پايستار



conservative system
دستگاه حافظ انرژي



conserve
محفوظ ماندن، حفظ کردن، نگهداشتن



consider
در نظر گرفتن، مورد نظر بودن، مشاهده کردن



consideration
ملاحظه، توجه



considered as
به عنوان ... در نظر گرفتن



considering that
با توجه به اين که



consignee
گيرنده ي کالا، گيرنده



consignment
حمل، مرسوله، ارسال، محموله



consignor
فرستنده ي کالا، فرستنده



consist
مشتمل بودن، شامل بودن



consist of
تشکيل شدن از



consistant
ساز گار



consistence
سازگاري



consistency
سازگاري



consistency condition
شرط سازگاري



consistency of axioms
سازگاري اصول



consistency of system of equations
سازگاري دستگاه معادلات



consistency proof
برهان سازگاري



consistent
متوافق، نامتناقض، استوار، پايدار، يکدست، سازگار، موافق



consistent enumeration
شمارش سازگار



consistent equation
معادله ي سازگار



consistent equations
معادله هاي سازگار



consistent estimate
برآورد سازگار



consistent estimator
برآورد کننده ي سازگار



consistent factor
عامل سازگار



consistent functioning
تابع گيري سازگار



consistent inequalities
آزمون سازگار



consistent system
دستگاه سازگار



consistent test
آزمون ثابت



consists of
عبارت است از



consol
کنسول رابط



console
ميز فرمان، صفحه ي کنترل، کنسول



consolidated balance sheet
ترازنامه ي تلفيقي



constancy
پيوسته، دائما، ثبات، ثابت بودن



constant
پايا



constant acceleration
شتاب ثابت



constant coefficient
ضريب ثابت



constant efficiency
بهره وري ثابت، راندمان ثابت



constant error
خطاي ثابت، راندمان ثابت



constant failure rate
ميزان شکست ثابت



constant force
نيروي ثابت



constant function
تابع ثابت



constant map
نگاشت ثابت



constant mapping
نگاشت ثابت، نگاشت پايا



constant number
عدد پايا، عدد ثابت



constant of integration
ثابت انتگرالگيري



constant of proportionality
ثابت تناسب، عامل تناسب



constant polynomial
چندجمله اي پايا



constant product minimum sum principle
اصل حاصلضرب ثابت-مجموع مينيمم



constant rate of substitution
نرخ جانشيني ثابت



constant sequence
دنباله ي ثابت



constant spring
فنر ثابت



constant sum game
بازي ثابت-مجموع



constant sum maximum product principle
اصل مجموع ثابت حاصلضرب ماکزيمم



constant term
جمله ي ثابت، جمله ي پايا



constant velocity
سرعت ثابت



constituent
جزء اصلي، سازنده، سازا، تشکيل دهنده



constitute
تشکيل دادن، تشکيل شدن، تأسيس کردن، بنا کردن



constrained
مقيد



constrained extremum
اکسترمم مقيد



constrained game
بازي محدود



constrained mechanism
مکانيسم مقيد



constrained optimization
بهينه سازي مقيد



constrained optimum
بهينه ي مقيد



constraint
قيد



constraint matrix
ماتريس محدوديت



constraint set
مجموعه ي مقيد



construct
ايجاد کردن، ساختن، ساخته شدني، ساخت پذير



constructible
ساختني، قابل ساختن، ساخته شدني، ساخت پذير



constructible point
نقطه ي ساختني



constructible set
مجموعه ي ساخت پذير



construction
ساختمان، ساخت، ساختن، ترسيم، رسم



construction by ruler and compass
ترسيم با خط کش و پرگار



construction of basic fasible solutions
ساختار جواب هاي شدني پايه



construction with compass and ruler
ترسيم با پرگار و خط کش، ترسيم با استفاده از خط کش و پرگار



constructive
سازنده، ساختني



constructive existence proof
برهان وجود ساختماني



constructive method
روش تأسيسي، روش سازنده، روش ساختماني



constructive ordinal number
عدد ترتيبي تأسيسي



constructive proof
اثبات ساختماني، اثبات سازنده



consultation
مشاوره



consume
در نظر گرفتن



consumer
مصرف کننده



consumer good
کالاي مصرفي



consumer's risk
ريسک مصرف کننده



consumption
مصرف



consumption good
کالاي مصرفي



contact
سايش، تماس، تماس گرفتن، مجاورت، اتصال، ارتباط، برخورد



contact trasformation
تبديل تماسي



contagious
واگيري



contain
در بر داشتن، حاوي بودن، واقع است، واقع بودن، شامل بودن، شامل، مشتمل



contained
مشمول، در بر، مندرج، محتوا



container
مخزن، ظرف، نگهدارنده، محفظه، مخزن، نگهدارنده



containing relation
رابطه ي احتوا



contamination
آلودگي، ناخالصي



contanct transformation
تبديل تماسي



content
محتوا، محتوي، موجود، فهرست مطالب، گنجايش



content of a set
قدر مجموعه



content polynomial
چندجمله اي محتوا



content zero set
مجموعه ي صفر قدر



contents
فهرست مطالب



conterminal
هم مرز



contest
مسابقه



context
زمينه، مبحث، متن، محدوده، زمينه، بافت، ساختمان



context free
مستقل از متن



context free grammar
دستور زبان مستقل از متن



context sensitive
حساس به متن



context sensitive grammar
دستور زبان حساس به متن، دستور وابسته به متن



contextual definition
تعريف ضمني



contiguous
پيوسته، نزديک، متصل، مجاور



contingency
احتمال، محتمل، برخورد، توافقي، ارتباط، همسايي، واقعه، پيشامد، امکان خاص، سازگاري



contingency coefficient
ضريب توافقي



contingency table
جدول احتمالات، جدول توافق، جدول توافقي



contingent
احتمال، محتمل الوقوع



continuation
قضيه ي يکتايي ادامه ي تحليلي، ادامه، تمديد، انبساط، امتداد



continue
يافتن، ادامه يافتن، ادامه دادن



continued
پيوسته، متصل، اتصالي



continued fraction
کسر مسلسل



continuity
پيوستگي، تداوم، اتصال، توالي، استمرار



continuity correction
تصحيح پيوستگي



continuity equation
معادله ي پيوستگي



continuity from left
پيوستگي از چپ، اتصال از چپ



continuity from right
پيوستگي از راست، اتصال از راست



continuity from the right
پيوستگي از راست



continuity principle
اصل پيوستگي



continuity theorem
قضيه ي پيوستگي



continuoiusly differentiable
به طور پيوسته مشتقپذير



continuous
اتصالي، پيوسته، دنباله دار، مداوم، متصل، دائمي



continuous curve
منحني پيوسته



continuous decision processes
فرآيند هاي تضميني پيوسته



continuous discounting
تنزيل پيوسته



continuous distribution
توزيع پيوسته



continuous events simulation
شبيه سازي وقايع پيوسته



continuous extension
تمديد پيوسته



continuous extension of maps
تمديد نگاشت ها به طور پيوسته



continuous extrusion
حديده کاري مداوم، اکستروژن مداوم



continuous frequency function
تابع فراواني پيوسته



continuous from left
پيوسته از چپ، از چپ پيوسته



continuous from right
پيوسته از راست، از راست پيوسته



continuous function
تابع پيوسته



continuous geometry
هندسه ي پيوسته



continuous homomorphism
همريختي پيوسته



continuous image
نگاره ي پيوسته، تصوير پيوسته، نقش پيوسته



continuous map
نگاشت پيوسته



continuous mapping
نگاشت پيوسته



continuous medium
محيط پيوسته



continuous ont to one
يک به يک پيوسته



continuous operator
عملگر پيوسته



continuous plane curve
خم مسطح پيوسته



continuous population
جامعه ي پيوسته



continuous probability distribution
توزيع احتمال پيوسته



continuous production
توليد متصل، توليد پيوسته، توليد دائمي



continuous quantity
کميت متصل، چندي پيوسته



continuous random variable
متغير تصادفي پيوسته، کميت تصادفي پيوسته



continuous representation
نمايش پيوسته



continuous sampling plan
طرح نمونه گيري پيوسته



continuous spectrum
طيف پيوسته



continuous time
زمان پيوسته



continuous time markov chain
زنجيره ي مارکوف با زمان پيوسته



continuous topology
توپولوژي پيوسته



continuous transformation
تبديل پيوسته



continuous type distribution function
تابع توزيع پيوسته



continuous variable
متغير پيوسته، کميت پيوسته



continuously
به طور پيوسته، به طور متصل



continuously compounded
به طور پيوسته مرکب شده



continuously compounded interest
سود به طور پيوسته مرکب شده



continuously differentiable
مشتق پذير پيوسته



continuously differentiable curve
منحني به طور پيوسته مشتقپذير



continuously differentiable function
تابع پيوسته مشتقپذير



continuously differentiable mapping
نگاشت به طور پيوسته مشتقپذير



continuum
متصله، پيوستار، پيوستگي، پيوسته



continuum hypothesis
فرض پيوستار



continuum of numbers
محيط متصل اعداد



continuum of real numbers
پيوستگي خطي



continuum problem
مسأله ي مجموعه ي پيوسته



contour
مسير، طرح، انحنا، پيچ و خم، پوش، مرز، تراز، مرزي، خط الرأس، کانتور، منحني بسته ي ساده



contour comparator
مقايسه گر محيطي



contour curves
منحني هاي تراز



contour integral
انتگرال مسيري، انتگرال روي منحني بسته ي ساده، انتگرال پيرامني



contour line
خط تراز، منحني تراز، خط پيرامني



contour map
خط تراز



contour of integration

• path of integration

مسير انتگرالگيري



contouring control
کنترل پوششي



contract
قرارداد، جمع کردن، پيمان، مقاطعه، عقد، منقبض شدن، منقبض



contracted cycloid
چرخنما ي منقبض، چرخ زاد کوتاه



contracted parabola
سهمي منقبض



contracted tensor
تانسور ادغام شده



contractible
انقباض پذير، ادغام پذير



contracting sequence
دنباله ي منقبض شونده



contraction
انقباض، ادغام، در هم رفتگي



contraction constant
پاياي انقباض



contraction of a mapping
ادغام نگاشت



contraction of a tensor
ادغام تانسور



contraction operator
عملگر انقباض



contraction principle
اصل انقباض



contractive
تناقض داشتن



contractive production
قاعده ي جايگزيني فشرده کننده



contradiction
گزاره ي هميشه نادرست، هميشه نادرست، تناقض، تضاد



contradictory
متناقض، نقيض



contradictory formal system

• inconsistent formal system

دستگاه صوري متناقض



contradictory formula system
دستگاه صوري متناقض



contradictory statements
گزاره هاي متناقض



contradicts
متناقض است



contragradient
پارگراديان



contragredient matrix
ماتريس وارون ترانهاده



contragredient matrix of a matrix
ماتريس وارون ترانهاده ي يک ماتريس



contragredient of a linear mapping
وارون ترانهاده ي نگاشت خطي



contraharmonic mean
ميانگين ناهمساز



contraparallelogram
چهارضلعي پروانه اي



contrapositive
عکس نقيض



contrariety
تقابل، تضاد



contrariwise
برعکس



contrary
متضاد، ضد، عکس قضيه، متقابل، برهان خلف، معکوس، مخالف، خلاف، مقابل



contrary events
حوادث معکوس



contrary hypothesis
فرض مخالف



contrast
مقايسه ي قيد، مقايسه، تفاوت رنگ، فرق داشتن، تضاد، تباين نوري، مقابله، مقايسه کردن



contrast to

• contrast in

برخلاف، در مقايسه



contravariance
پادورايي، پادوردي، ناهمگردي، پادگردايي



contravariant functor
تابعگون پارادورا



contravariant index
انديس ناهمگرد، شاخص پادودا



contravariant tensor
تانسور پادوردا



contravariant vector
بردار پارادورا



contravariant vector field
ميدان برداري پارادورا



contribution
همکاري و کمک، سهم



contribution margin
حاشيه ي فروش



contrngredient of a linear mapping
وارون ترانهاده ي نگاشت خطي



control
کنترل، بازرسي، نظارت، بازبيني کردن، شاهد، کنترل کردن



control card
کارت کنترل



control card analysis
تجزيه ي کارت کنترل



control chart
نمودار کنترل، نمودار هدايت



control flow
روند کنترل، گردش کنترل



control function
تابع کنترل



control group
گروه مقايسه اي، گروه گواه



control limits
حدود کنترل



control panel
تابلوي فرمان، صفحه ي تنظيم مدار هاي کنترل، تابلوي کنترل



control station
ايستگاه کنترل



control system
سيستم کنترل



control theory
نظريه ي کنترل



control unit
واحد کنترل



control variable
متغير کنترل



controllability
کنترل پذيري



controlled
کنترل شده



controller
حسابرس، مميز، کنترل کننده، ذيحساب، ناظر



controlling account
حساب کنترل، حساب موازنه



convariant
هم وردا



convector
هم بردار



convenience
ساحتي، ساده، مناسب



convenience sample
نمونه ي راحت



convention
عرف، قرارداد، همايش



conventional
سنتي، قراردادي، معمولي



conventional estimate point
نقطه ي برآورد مرسوم



converge
نزديک شدن، متقارب بودن، متقارب شدن، همگرا بودن، ميل کردن، گراييدن، تقارب نمودن



convergence
همگرايي، تقارب، گرايش



convergence criterion
معيار همگرايي



convergence domain
حوزه ي همگرايي



convergence in a metric space
همگرائي در يک فضاي متريک



convergence in distribution
همگرايي در توزيع، همگرايي در پخش



convergence in law
همگرايي در قانون، همگرايي قانوني



convergence in measure
همگرايي در اندازه



convergence in probability
همگرايي در احتمال، همگرايي احتمالي، گرايش بر طبق احتمال



convergence in quadratic mean
همگرايي در ميانگين درجه ي دوم



convergence in the mean of order p
همگرايي در ميانگين مرتبه ي p



convergence of a sequence
همگرايي دنباله



convergence of a series
همگرايي سري، همگرايي سري ها



convergence test
آزمون همگرايي



convergence tests
آزمون هاي همگرايي



convergence with probability one
همگرائي تقريبا حتمي، همگرايي با احتمال يک



convergency
همگرايي



convergent
همگرا



convergent improper
مجازي همگرا



convergent improper integral
انتگرال مجازي همگرا



convergent iteration
تکرار همگرا



convergent product
حاصلضرب همگرا



convergent sequence
دنباله ي همگرا



convergent series
سري همگرا



convergently parallel
به طور همگرا موزاي



converse
معکوس، وارون، مخالف، عکس، واگرد



converse bernoulli theorem
قضيه ي عکس برنولي



converse domain
حوزه ي عکس



converse limit theorem
قضيه ي حدي معکوس



converse limit theorem of characteristic function
قضيه ي حدي معکوس تابع مشخصه



converse of a relation
عکس يک رابطه



converse of a theorem
عکس قضيه



converse of theorem
قضيه ي معکوس، قضيه ي متقابل



conversely
برعکس، به عکس، متقابلا



conversion
واگرداني



conversion factor

• conversion ratio

ضريب واگرداني



conversion per accidens
عکس به تحديد



conversion ratio
ضريب واگرداني



conversion table
جدول تبديل



conversional marketing
بازاريابي تبديلي، بازاريابي بازگشتي



convert
درآوردن، تحويل کردن، معکوس کردن، تغيير کردن، تبديل کردن، تبديل، انتقال دادن، تغيير دادن، برگرداندن، عوض کردن، معکوس کردن



convert degrees into grades
تحويل کردن درجه به گراد



convertible
قابل تبديل، تحويل پذير، تغيير پذير



convex
محدب



convex analysis
آناليز تحليلي



convex body
جسم محدب



convex cell
حجره ي محدب



convex combination
ترکيب محدب



convex cone
مخروط محدب



convex function
تابع کوژ، تابع محدب



convex hull
غلاف محدب، غلاف گوژ، پوسته ي محدب، غلاف محدب، پوسته ي کوژ



convex linear combination
ترکيب خطي محدب



convex linear hull

• convex linear span

غلاف خطي محدب



convex linear span
غلاف خطي محدب



convex neighborhood
همسايگي محدب



convex optimization
بهينه سازي محدب



convex polygon
چندضلعي محدب، چندضلعي کوژ، کثيرالاضلاع محدب



convex polyhedron
چندوجهي محدب



convex programming
برنامه ريزي محدب



convex quadrilaterals
چهارضلعي هاي کوژ



convex region
ناحيه ي محدب



convex sequence
رشته ي کوژ، دنباله ي محدب



convex set
مجموعه ي محدب



convex span
غلاف محدب



convex subset
زيرمجموعه ي محدب، بخش کوژ، زيرمجموعه ي کوژ



convex surface
سطح محدب، رويه ي کوژ



convexity
کوژي، تحدب، همگرايي



convexity of risk set
کوژي مجموعه ي خطر



convexity theorem
قضيه ي تحدب



convexo concave
محدب-مقعر، کوژ-کاو



convexo convex
محدب الطرفين، از دو سو کوژ



conveying
انتقال



conveyor
نوار نقاله، دستگاه انتقال، ناقل، نقاله، نوار ناقل



conveyor feed press
پرس با تغذيه ي نقاله اي



convince
ثابت کردن



convolution
کنولوسيون



convolution formula
دستور تلفيق، دستور پيچش



convolution integral
انتگرال پرش



convolution of distributions
پيچش توزيع ها



convolution of functions
پيچش تابع ها



convolution of two functions
انتگرال حاصلضرب تلفيقي دو تابع



convolution theorem
قضيه ي امتزاج



cool off
سردشدن



cooling
تبريد، سردشدن



cooling curve
منحني سردشدگي، منحني سرد شدن، خم خنک سازي، منحني تبريد



cooling problem
مسأله ي تبريد



cooling rate
سرعت انجماد، نرخ سردن شدن



cooling stress
تنش سردشدگي، زمان خنک شدن، تنش ناشي از سرد شدن



cooling time
زمان خنک شدن



coordiante function
تابع مختصي



coordinate
مختص



coordinate axes
محور هاي مختصات، محور هاي آراينده، محور هاي هما



coordinate axis
محور مختصات



coordinate bundle
بافه ي مختصات



coordinate diagram
نمودار مختصاتي



coordinate function
تابع مختصي



coordinate geometry
هندسه ي آراسته



coordinate height
مؤلفه ي بعد سوم، رقوم، برز



coordinate inverse transformation
تبديل معکوس مختص



coordinate neighborhood
همسايگي مختصي



coordinate one to one transformation
تبديل يک به يک مختص



coordinate plane
هامن آراسته



coordinate system
دستگاه مختصات، دستگاه آراينده، دستگاه همارا، دستگاه محور هاي مختصات



coordinate transformation
تبديل مختصي



coordinates
مختصات



coordinates free
رها از مختصات، آزاد از مختصات، آزاد مختصات



coordinates function
تابع مختصات



coordinates of an element of module
مختصات عنصري از مدول



coordinates of tensor
مختصات تانسور



coordinates on the line
مختصات روي خط



coordination
همارايي، هماهنگي، همکاري



cope and drag pattern
مدل صفحه اي يکطرفه



copernican theory
نظريه ي کوپرنيک



copla
رابطه



coplanar
همصفحه، يک صفحه اي در يک صفحه، هامني



coplanar lines
خط هاي هم صفحه



coplanar points
نقطه هاي همصفحه



coplanar vectors
بردار هاي هم صفحه



coplane
هم صفحه



coprime
نسبت به هم اول، متباين



coprime ideals
ايده آل هاي نسبت به هم بيگانه



coprime numbers

• relatively prime numbers

اعداد متباين، اعداد نسبت به هم اول



copunctal planes
صفحه هاي هم نقطه



cord
سيم، ريسمان



core
هسته، مغزه، مغز، نمونه گيري کردن، چنبره، ماهيچه



core box
قالب ماهيچه، جعبه ي ماهيچه، قالب لنگر



core insert
مغزي ماهيچه، جاگذاري ماهيچه



core print
تکيه گاه ماهيچه



core pulls
حرکت دهنده ي ماهيچه



core storage
حافظه ي حلقوي، حافظه ي مرکزي



cored
هسته دار، مغز شده، متمرکز شده، مغزه



coresponding elements
عضو هاي نظير به نظير



coring
مغزه گيري، مغزه بندي، نمونه گيري



cork
چوب پنبه



corner
کنج، رأس، گوشه دار کردن، نبش، گوشه، زاويه، گوش



corner flange
گوشه اي لب برگشته



corner point
نقطه ي گوشه، نقطه ي کراني، نقطه ي گوشه اي



corner point solution
جواب گوشه، راه حل نقطه ي گوشه



cornered
زاويه دار، گوشه دار



cornu spiral
مارپيچ کورنو



cornuls spiral
حلزوني کورنو



cornuls spiral function
تابع حلزوني کورنو



corollary
نتيجه



corona
تاج، گرد



corporation
بنگاه، شرکت سهامي



corr decimal expansion
بسط هاي اعشاري مربوط به خود



correct
دقيق، تصحيح کردن، صحيح، راستاندن، راستانده



correct confidence limits
حدود اعتماد صحيح



correct symbol
علامت درست، نماد درست



correct to n places
درست تا n رقم



corrected estimate
برآورد تصحيح شده



correction
تصحيح، صحيح، درست، راستانش



correction coefficient
ضريب همبستگي



correction curve
خم همبستگي



correction factor
ضريب تصحيح، عامل تصحيح



correction for continuity
اصلاح براي پيوستگي



correction matrix
ماتريس همبستگي



correction measurement
اندازه گيري همبستگي



correction of continuity
تصحيح پيوستگي



correction of derivations
تصحيح انحرافات



correction of grouping
تصحيح گروه بندي



correction ratio
نسبت همبستگي



corrective actions
اقدامات اصلاحي



corrective maintenance
تعميرات اصلاحي



correctness
صحت، درستي



corrector
تصحيح کننده، درستگر



correlate
قرينه سازي، همبسته سازي، وابسته بودن، هم بسته بودن، همبستگي داشتن



correlated
هم بسته، وابسته، همبسته، قرينه



correlation analysis
تحليل همبستگي، تجزيه و تحليل همبستگي



correlation coefficient
ضريب همبستگي



correlation coefficient matrix
ماتريس ضرايب همبستگي، ماتريس ضريب هاي همبستگي



correlation curve

• correlogram

خم همبستگي



correlation diagram
نمودار همبستگي، جدول همبستگي



correlation matrix
ماتريس همبستگي



correlation matrix of multidimensional random variable
ماتريس همبستگي کميت تصادفي چندبعدي



correlation measurement
اندازه گيري همبستگي



correlation of attributes
همبستگي صفات، همبستگي متغير هاي کيفي



correlation ratio
نسبت همبستگي، رابطه ي همبستگي، نسبت همبستگي



correlogram
همبستگي نگار، خم همبستگي



correspond
مطابق بودن، متناظر بودن، مربوط بودن، همخوان بودن



correspondence
تناظر



correspondence between two sets
تناظر بين دو مجموعه



correspondent
متناظر، هم پاسخ، همخوان، نظير



corresponding
مربوط به خود، متناظر، نظير به نظير، متقابل، هم پاسخ، متناظر، مطابق



corresponding angles
زواياي متناظر، زواياي متقابل



corresponding components
مؤلفه هاي نظير به نظير



corresponding elements
عنصر هاي نظير به نظير، عضو هاي نظير به نظير، اجزاء متناظر



corresponding elements of two similar triangles
اجزاي متناظر دو مثلث متشابه، اجزاي نظير به نظير دو مثلث متشابه



corresponding hypotheses
فرض هاي نظير



corresponding instances
نمونه هاي متناظر



corresponding sets
مجموعه هاي متناظر



corresponding sides
اضلاع متناظر



corresponding values
مقادير متناظر



corresponding vertices
رئوس متناظر



correspondingly
به طريق مشابه، به طور مشابه



corrogate
کنگره دار



corrosion
زنگ زدن، خوردگي، خورندگي، رفتگي، زنگ زدگي



corrosion fatigue
خستگي خوردگي، فرسودگي در اثر خوردگي، شکست در اثر خوردگي



cos accounting
حسابداري قيمت تمام شده، حسابداري صنعتي



cosecant
کسکانت



cosecant function
تابع کسکانت



cosecant inverse
عکس (معکوس) کسکانت



coset
همدسته، هم مجموعه، همرده، همدست، زيرمجموعه ي وابسته



coset multiplication
ضرب هم مجموعه ها



coset representation
نمايش همرده اي



coset representive system
دستگاه نماينده ي هم مجموعه



cosine
کسينوس



cosine curve
منحني کسينوس



cosine function
تابع کسينوس



cosine integral
انتگرال کسينوسي



cosine inverse
عکس (معکوس) کسينوس



cosine series
سري کسينوسي



cosinusoid
کسينوس وار



cosinusoidal
کسينوس گون، کسينوس وار



cosinusoidal oscillation
نوسان کسينوس گون



cosmography
شرح جهان، کيهان نگاري



cost
بهاي تمام شده، هزينه، قيمت، ارزش، بها، خرج، قيمت مايه کاري، قسمت تمام شده، مخارج



cost analysis
تجزيه و تحليل قيمت تمام شده، آناليز هزينه



cost and freignt
بهاي كالا و كرايه



cost average
متوسط هزينه



cost benefit analysis
تحليل هزينه-منفعت، تحليل سود-هزينه اي، تحليل هزينه-فايده



cost center
مركز هزينه



cost coefficient
ضرايب هزينه



cost control
نظارت بر هزينه، كنترل هزينه



cost cubic function
تابع مکعبي هزينه



cost equation
معادله ي مخارج



cost formula
فرمول تعيين ارزش، فرمول تعيين بها



cost function
تابع هزينه



cost of carrying
هزينه ي نگهداري موجودي كالا



cost of goods sold
بهاي تمام شده ي كالاي فروش رفته، قيمت تمام شده ي كالاي فروش رفته



cost of not carrying
هزينه ي عدم نگهداري



cost of sampling
هزينه ي نمونه گيري



cost of surveying
مخارج آْمارگيري



cost overrun
سرريز هزينه، هزينه ي غالب



cost slope
ضريب زاويه ي هزينه



cost unit
قيمت واحد تمام شده



cost variable
متغير هزينه



cost vector
بردار هزينه



costing
هزينه يابي



costing system
سيستم هزينه يابي



cotangent
كتانژانت، ظل تمام



cotangent function
تابع ظل تمام، تابع كتانژانت



cotangent inverse
عکس (معکوس) کتانژانت



cotee
رقومي



coterminal angles
زاويه هاي متقابل به رأس



coterminous
هم مرز، هم كرانه



count
رعايت كردن، شمردن، شمارش، حساب كردن



count twice
دو بار شمارش شدن



countability
شمارشپذيري



countability axiom
اصل موضوع شمارايي، اصل موضوع شمارش پذيري



countable
مجموعه ي شمارا، شمارش پذير، شمارايي، شمارا، منتها شمارا، قابل شمارش



countable additivity
جمعپذيري شمارشپذير



countable alphabet
الفباي شمارش پذير



countable base
پايه ي شمارشپذير



countable collection
گردايه ي شمارا، دسته ي شمارش پذير



countable family
خانواده ي شمارا



countable local basis
پايه ي شمارش پذير موضعي، پايه ي شمارش پذير همسايگي ها



countable set
مجموعه ي شمارش پذير، مجموعه ي شمارش پذير، مجموعه ي شمارا



countable simplicial complex
مجتمع سادكي شمارا



countable union
اجتماع شمارش پذير



countably
به طور شمارش پذير، به طور شمارا



countably additive
شمارا اضافي، جمع پذير شمارش پذير



countably additive class
رده ي شمارا، جمعي



countably additive measure
سنج شمارا اضافي



countably compact space
فضاي شمارا-فشرده



countably equivalent sets
مجموعه هاي شمارا هم ارز



countably infinite
شماراي بي پايان، نامتناهي شمارش پذير، نامتناهي-شمارا



countably infinite set
مجموعه ي نامتناهي-شمارا، مجموعه ي شماراي نا متناهي



counter
شمارنده



counter clockwise
در خلاف جهت عقربه ي ساعت، پاد ساعتگرد، خلاف گردش عقربه هاي ساعت، برخلاف عقربه هاي ساعت



counter example
مثال نقض



counter marketing
بازاريابي در جهت عكس



counter sink
خزينه ي مخروطي، خزينه سازي، مته ي خزينه زاويه دار، خزينه ساز مخروطي



counter sunk rivet
پرچ سر صاف



counterbalance
موازنه



counterclockwise

• ccw

جهت خلاف عقربه هاي ساعت، در خلاف جهت حركت عقربه هاي ساعت، جهت مثبت، جهت خلاف عقربه ي ساعت، در جهت عكس حركت عقربه هاي ساعت، درجهت عكس حركت عقربه ساعت، غير ساعت وار



counterclockwise rotation
دوران پاد ساعتگرد



counterdomain
حوزه ي عكس



counterexample
مثال ناقض، ضد مثال، مثال نقض، مثال خلف



counterimage
پيش تصوير، تصوير عكس



counterpart
معادل، هماورد، نقطه ي مقابل



counterweight
سربار، متعادل كردن، وزنه ي تعادل



counting
شمردن، شمارنده، شمارش، در نظر گرفتن



counting measure
اندازه ي شمارشي



counting number
عدد شمارنده



counting numbers
اعداد شمارشي



counting principle
اصل شمارش



counting system
دستگاه شمار



counting techniques
فنون شمارش



couple
دو، بستگي، پيوند، جفت كردن، جفت نيرو، زوج، جفت، مزدوج شدن



coupled
جفت شده، وصل كردن



coupled vectors
بردار هاي زوج



coupling
جفت ساز، پيوست، جفت شدگي، همبندي، بوشن، اتصال



coupon collecting
جمع آوري كالابرگ



course
درس، دوره



course period
مدت دوره



course sequence
توالي دوره



court scheduling problem
مسأله ي زمان بندي دادگاه



covalence
هم ظرفيتي



covariance
هموردايي، كوواريانس، هموردي، همپراش، همگردي، همپراشي، همگردايي



covariance function
تابع همپراش



covariance matrix

• dispersion matrix

ماتريس کوواريانس، ماتريس پراکندگي



covariance matrix of multidimensional random variable
ماتريس كوواريانس كميت تصادفي چند بعدي



covariant
هم پراش، همورد، همگرد، همگردا



covariant components
مؤلفه هاي هموردا



covariant derivation
مشتق گيري همگرد



covariant derivative
مشتق هموردا



covariant differentiation
مشتق گيري هم پراش، ديفرانسيل گيري همگرد، ديفرانسيل گيري همگردا



covariant functor
تابعگون هموردا



covariant index
انديس همگرد، شاخص هموردا



covariant tensor
تانسور هموردا



covariant vector
بردار هموردا



covariant vector field
ميدان برداري هموردا



covariate
متغير تصادفي کمکي



covector
همبردار



cover
پوشش



cover glass
شيشه ي محافظ



cover of a set
پوشش مجموعه



coverage
مبلغ جبراني، تحت پوشش، پوشش، پوشش دادن



covering
پوشش



covering differentiable manifold
خمينه ي مشتق پذير پوششي



covering group
گروه پوششي



covering manifold
خمينه ي پوششي



covering mapping
نگاشت پوششي



covering of a set
پوشش يك مجموعه، پوشش مجموعه



covering space
فضاي پوششي



covering surf ace
رويه ي پوششي



covering surface
رويه ي پوششي



covering theorem
قضيه ي پوشش



covering transformation
تبديل پوششي



coversed sine
سهم تمام



cozonal
هم ناحيه



cpu

• central processing unit

واحد پردازنده ي مركزي



crack
تركيدگي، شكاف، ترك، نقص، پارگي



cradle
كمربند، گهواره



Cramer
کرامر



cramer formula
دستور كرامر



cramer rao inequality
نابرابري كرامر-رائو



cramer rule
دستور كرامر، قاعده ي كرامر



cramer system
دستگاه كرامر



Cramer's rule
قاعده ي کرامر



cramer's theorem
قضيه ي كرامر



cramp bar
اهرم قيد



crane
جراثقال، كلنگ، جرثقيل



crane truck
تراك جرثقيلي



crank
دسته ي محور، لنگر، دسته، تنه، بازو، دسته ي لنگ، ميل لنگ



crank shaft
ميل لنگ



crash
فشرده



crash cost
هزينه ي ضربتي، هزينه ي مسير كوتاه شده، هزينه ي فشرده، هزينه ي مجمل



crash point
نقطه ي شكنايي



crash time
كمترين زمان ممكن، زمان فشرده، زمان انجام فعاليت پس از كوتاه شدن



crating analysis
روش تحليلي



create
ايجاد كردن، خلق كردن، آفريدن



credible
قابل باور



credible interval
فاصله ي قابل باور



credit
اعتبار، بستانكار، ستون بستانكار، طلب، قرض، وعده، نسيه



creditor
بستانكار، طلبكار



creeping change
تغيير تدريجي



crescent
هلال، هلالي شكل، هلال ماه



crest
پهناي سردندانه، تارك دندانه، رأس، قله، بحران



crisis
بحران



criss cross algorithm
الگوريتم كريس-كراس



criteria
معيار، ضابطه، معيار ها، محك ها



criterion
محک



criterion variable
متغير ملاك



critical
مرزي، وخيم، خطير، مهم، بحراني، استثنايي، حساس



critical cooling rate
سرعت سرد شدن بحراني، سرعت بحراني آب دادن



critical damping
ميرايي بحراني



critical defect
نقص بحراني



critical density
چگالي بحراني



critical determinant
دترمينان بحراني



critical level
سطح بحراني



critical limit
حد مبين



critical mass
جرم بحراني



critical path
مسير بحراني



critical point
نقطه ي بحراني



critical probability
احتمال بحراني



critical radius
شعاع بحراني



critical ratio
نسبت بحراني



critical region
ناحيه ي بحراني، ناحيه ي رد



critical speed
تندي بحراني



critical temperature
دماي بحراني، نقطه ي بحراني، درجه ي حرارت بحراني



critical temperature range
محدوده ي حرارتي بحراني



critical value
مقدار بحراني



critically
به طور بحراني



critically damped
به طور بحراني ميرا



critically damped oscillation
نوسان به طور بحراني ميرا



crochet
چنگك، كروشه



crooked
منحني، خميده



crooked line
منحني، خم،‌ خط منحني، خط خميده



cross
عرضي (خارجي)



cross bar conveyor
نقطه ي ميله اي، نقاله با ميله هاي عرضي



cross cap
كلاه صليبي



cross chek
كنترل متقابل



cross correlation
همبستگي متقابل



cross country mill
نورد چليپايي، نورد متقاطع



cross cover type carriage
حماله ي تمام عرضي، حامل نوع تمام عرضي



cross cut
برش عرضي(خارجي)



cross elasticity of demand
كشش متقابل تقاضا



cross hatch
هاشور متقاطع



cross hatched area
سطح شطرنجي



cross multiplying
طرفين وسطين كردن



cross over
ضربدري، چليپايي



cross over design
طرح ضربدري



cross over discount rate
نرخ تنزيل برابر كننده



cross partition
افراز متقابل، افراز جانبي، افراز متقاطع



cross product
ضرب خارجي



cross ratio
نسبت ناتوافقي، نسبت ناموزون، نسبت نامتوافق، ناهمساز، نسبت صليبي، نسبت غير توافقي، نسبت ناهمساز



cross rolling
نورد كاري عرضي، نورد متقاطع، نورد عرضي، نورد عمودي



cross section
مقطع عرضي



cross sectional area
مساحت سطح مقطع، مساحت مقطع عرضي



cross sectional area function
تابع مساحت مقطع عرضي



cross tabulation
جدول بندي متقاطع



cross wire welding
جوش شبكه



crossbar theorem
قضيه ي قطعه بر



crossed
متقاطع، صليب گونه، چليپايي



crosshatched
شطرنجي



crossing
اختلاط، جفت گيري، نقطه ي تقاطع



crossing edge
يال متقاطع



crosswise
چليپايي، متقاطع، به شكل ضربدر



crown
نوك، قوس تاج



crt

• cathod ray tube

صفحه ي نمايش تلويزيوني



cruciform curve
منحني صليبي شكل



crude approximation
تقريب خام



crude mode
نماي ظاهري



crunode
گره



crunoude
نقطه ي دوگانه، نقطه ي تقاطع يك منحني با خودش، نقطه ي مضاعف



crush dressing
تيز كردن، خرد كردن



crushing
سنگ شكني، خرد كردن



cryptarithmetic
حساب رمز، حساب ابجد



crystallographic groups
گروه هاي بلور شناختي



cubage
مكعب پذير، كعب پذير، تبديل به مكعب، تخمين به مكعب



cube
مكعب، توان سه، مكعب كردن، به توان سه رساندن



cube of a number
مكعب يك عدد



cube of a quantity
مكعب يك كميت، مكعب يك مقدار



cube root
ريشه ي سوم، مكعب، كعب، ريشه ي كعب، جواب ريشه



cubed
به توان سه



cubial parabola
سهمي درجه ي سه



cubic
مکعبي



cubic centimeter

• cc.

سانتيمتر مکعب



cubic curve
خم درجه ي سه، منحني درجه ي سوم، منحني درجه ي سه



cubic curve of agensi
خم مكعبي آنيزي



cubic equation
معادله ي درجه ي سوم، معادله ي درجه ي سه



cubic form
مكعب، تاسي شكل



cubic parabola
سهمي مكعبي



cubic polynomial
چندجمله اي درجه ي سه، چندجمله اي درجه ي سوم



cubic resolvent
حلال درجه ي سه



cubic root
ريشه ي كعب، ريشه ي سوم



cubic system
دستگاه مكعبي



cubic twisted
پيچ خورده ي مکعبي



cubical
مكعب، تاسي شكل



cubical parabola
سهمي درجه ي سه



cuboid
مكعب مستطيل



cull
زايده



culminate
به اوج رسيدن



culture
فرهنگي، فرهنگ



cumulant
مجمع انباشته، انبارنده



cumulate
جمع كردن، توده كردن، انباشتن



cumulative
تراكمي، جمعي، انباشته، يكجا، مجتمع، تجمعي، انباشتي، جمع شونده



cumulative curve
نمودار تراكمي



cumulative distribution
توزيع تجمعي، توزيع انباشته، توزيع متراكم



cumulative distribution function
تابع توزيع تجمعي



cumulative error
خطاي انباشتگي، خطاي تجمعي



cumulative frequency
فراواني تجمعي، فراواني جمعي، تراكمي، فراواني متراكم



cumulative frequency curve
خم فراواني تجمعي



cumulative frequency distribution
توزيع فراواني تجمعي، توزيع فراواني تراكمي



cumulative frequency function
تابع فراواني تجمعي



cumulative frequency graph
نمودار فراواني متراكم



cumulative function
تابع تجمعي



cumulative normal distribution
توزيع نرمال تجمعي



cumulative percentage curve
منحني درصد فراواني تجمعي، طاق نمايي، درصد فراواني متراكم



cumulative probability
احتمال تجمعي



cumulative probability distribution
توزيع تجمعي احتمال



cumulative probability function
تابع احتمال تجمعي



cup
علامتي براي اتحاد مجموعه ها، ناو، كاسه اي، كاسه، ظرف، درپوش



cup product
حاصلضرب ناوي



cup product reduction theorem
قضيه ي تحويل حاصلضرب ناوي



curiosity
كنجكاوي، شگفتانه



curl
تاو، چرخش، كرل، روتاسيون، چرخه



curling die
قالب لبه دهنده



curly bracket
آكولاد



current
شدت جريان



current asset
دارايي جاري



current budget
بودجه ي جاري



current estimates
برآورد هاي جاري



current expenditure
هزينه ي جاري



current expense
هزينه ي جاري



current liabilities
بدهي هاي جاري



current peak
شدت جريان



current price
نرخ روز، قيمت روز، قيمت جاري



current rate of yield
نرخ بازده ي جاري



current ratio
نسبت جاري



current steady state
حالت پايدار شدت جريان



cursor
نشانگر، لغزه، مكان نما



curtailed inspection
بازرسي كوتاه



curtailment inspection
بازرسي نا تمام



curtate cycloid
چرخزاد كوتاه



curva integra
خميدگي كل



curvate
خميدگي، منحني شكل



curvation
انحنا



curvature
خمش، انحنا، خميدگي



curvature form
صورت انحنا، صورت خميدگي



curvature line
خط انحنا



curvature of a curve
خميدگي خم



curvature of a surface
خميدگي رويه، انحناي يك سطح



curvature tensor
تانسور خميدگي



curvature vector
بردار انحنا



curve
خم، نمايش، منحني، انحنا، ترسيمي



curve fitting
برازش منحني، برازش خم، برازاندن خم،‌برازاندن منحني، انطباق منحني



curve integral
انتگرال منحني



curve of probabilities
خم احتمالات



curve of pursuit
منحني تعقيب



curve of revolution
خم چرخي، منحني دوار



curve of steepest descent
خم تندترين سقوط



curve of variations of function
خم تغييرات تابع



curve sketching
رسم منحني



curve tracing
ترسيم خم



curved
منحني، خميده، منحني شكل



curved chart
نمودار غيرخطي، چارت غيرخطي



curved line
خط منحني، منحني



curved prediction line
خط غير مستقيم پيش بيني



curved surface
سطح خميده، سطح منحني



curves
پوش دسته اي از منحني هاي يك پارامتري



curvilinear
منحني الخط، خميده، منحني، خميده خط



curvilinear coordinate system
دستگاه مختصات خميده خطي



curvilinear coordinates
مختصات خميده خطي، مختصات منحني الخط، مختصات منحني



curvilinear correlation
همبستگي منحني، همبستگي خميده خطي، همبستگي منحني وار، همبستگي انحنايي



curvilinear integral
انتگرال چندخطي، انتگرال منحني الخط، انتگرال روي منحني



curvilinear motion
حرکت خميده ي خطي



curvilinear regression
برگشت خميده ي خطي، رگرسيون منحني



curvilinear trend
روند خميده ي خطي



curvilinear triangle
مثلث منحني الاضلاع



cusp
تيزه، نقطه ي برگشت، نقطه ي بازگشت، بازگشت، تيزي



cusp of the first kind

• simple cusp

تيزه ي نوع اول، تيزه ي ساده



cusp of the second kind
تيزه ي نوع دوم



cusp point
نقطه ي بازگشت، نقطه ي تيزه



customer
مشتري، مأمور گمرك، خريدار



customers population
جمعيت مشتريان بالقوه



customs duty
حقوق گمركي



cut
برش، قطع كردن، جدا كردن، بريدگي، بريدن



cut branch
بريدگي شاخه اي



cut method
روش بريدگي



cut off
جداكردن



cut-off date
تاريخ خاتمه



cut-off saw
قالب برش



cut out
خم كردن



cut point
نقطه ي برش



cutset
مجموعه ي برش



cutset matrix
ماتريس مجموعه ي برش



cutting edge
لبه ي برش، لبه ي برنده، لبه ي تيغه



cutting method
روش برشي



cutting plane algorithm
الگوريتم صفحه ي برش



cutting stock
برش كالا



cutting stock problem
مسأله ي برش كالا



cyber space
فضاي مجازي



cybernatics
علم ارتباطات و كنترل، علم كنترل خودكار، سيبرنتيك



cycle
دور



cycle decomposition
وانهش به دور



cycle-free
بدون دور



cycle matrix of a graph
ماتريس دور گراف



cycle of length n
دوره به طول n



cycle per second
دور بر ثانيه



cycle permutation
جايگشت دوري



cyclegraph
سيكل نما، سايكلوگراف



cyclic
دوري، حلقوي، دور، دوره اي، چرخه اي، مدور



cyclic code
كد دوري



cyclic curve
خم دوري



cyclic decomposition
تجزيه ي دوري



cyclic determinant
دترمينان دوري



cyclic equation
معادله ي دوري



cyclic extension
توسيع دوري



cyclic group
گروه حلقوي، گروه دوري، گروه گردشي، گروه مدور، گروه چرخه اي



cyclic jacobi method
روش دوري ژاكوبي



cyclic permutation
جايگشت دوري، جايگشت چرخه اي



cyclic points
نقطه هاي برهوني



cyclic quadrilateral
چهارضلعي محاطي



cyclic ring
حلقه ي دوري



cyclic subgroup
زيرگروه دوري



cyclic subgroup generated by
زيرگروه دوري توليد شده به وسيله ي



cyclic subspace
زيرفضاي دوري



cyclic sum
مجموع دوره اي، حاصلجمع چرخه اي



cyclic-symmetric matrix
ماتريس دوره اي متقارن



cyclic vector
بردار دوري



cyclical
دوري، دايره اي



cyclical budget
بودجه ي ادواري



cyclically
به طور دوري



cycling
دوري



cycling example
مثال دوري



cycloid
چرخزاد



cycloid curve with the vertex at origin
خم چرخنما رأس در مبدأ



cycloidy
چرخنمايي



cyclometry
سيكلومتري



cyclomix equation
معادله ي تقسيم دايره



cyclotomic
دايره بر، دايره ي بري



cyclotomic equation
معادله ي دايره بُري، معادله ي تقسيم دايره



cyclotomic field
هيأت دايره بُري



cyclotomic polynomial
چندجمله اي دايره بُري



cyclotomy
دايره بري



cyclotron
سيکلوترون



cyclotron frequency
فرکانس سيکلوترون



cylinder
استوانه



cylinder shaped
استوانه اي



cylindrical
استوانه اي، استواني، استونه اي



cylindrical coordinate
مختص استوانه اي



cylindrical coordinates
مختصات استوانه اي



cylindrical helix
پيچ استوانه اي



cylindrical location
موضع دهي استوانه اي



cylindrical shell
لايه ي استوانه اي



cylindrical spiral
مارپيچ استوانه اي



cylindrical surface
رويه ي استوانه اي



cylindrical symmetry
تقارن استوانه اي



cylindrical wedge
گوه ي استوانه اي



cylindroid
شبه استوانه اي



D
چهارمين حرف الفباي انگليسي، رقم 13 در مبناي 16



d' alembert criterion
معيار دالامبر



d' alembert solution
جواب دالامبر



d' alembert test
آزمون دالامبر، آزمون تعميم يافته ي نسبت



d' alembert wave equation
معادله ي موج دالامبر



d' alembert's test for convergence
آزمون دالامبر براي همگرايي



D'Alembert criterion
معيار دالامبر



D'Alembert solution
جواب دالامبر (براي مساله ي کوشي)



D'Alembert test

• generalized ratio test

آزمون دالامبر، آزمون تعميم يافته ي نسبت



daily-paid employee
كارمند روزمزد



daily pay
مزد روزانه، پرداخت مزد روزانه



daily rate
روزمزدي، نرخ روزانه



daily rate worker
كارگر روزمزد



daily resource sum
مجموع روزانه ي منبع



dalambert's ratio
نسبت دالامبر



dam
بستن، سد، مسدود كردن، مسدود كننده ي جريان، بند



damage
خسارت، ضرر، زيان، صدمه، غرامت، خرابي، وجه خسارت، تاوان



damped
ميرا، مستهلك شونده



damped motion
حركت ميرا، حركت مستهلك شونده



damped oscillation
نوسان ميرا



damped vibration
ارتعاش ميرا



damped vibrations
نوسانات ميرا



damped wave
موج ميرا



damper
درپوش، دريچه ي خفه كن، خفه كن، تضعيف كننده، ضربه گير، مستهلك كننده، مانع، عايق



damping
ميرايي



damping coefficient
ضريب ميرايي



damping factor
ضريب ميرايي، عامل ميراننده



damping force
نيرو ي ميرا



damping spheres
كره هاي دندلين



dantzig's rule
قاعده ي دانتزيك



Darboux curve
خم داربو



darboux theorem
قضيه ي داربو



darboux's theorem
قضيه ي داربو



dash
كشه، خط تيره، خط فاصله، خط چين، تكه خط



dashed
خط چين شده، خط چين



dashed circle
دايره ي خط چين شده



dashpot
ميرا ساز



data
اطلاعات خام،‌معلوم، معلومات، اطلاعات، دانسته، يافته، اطلاعات ورودي، داده ي آماري، اطلاعات خام



data abstraction
مجزاسازي داده ها



data analysis
تحليل داده ها، داده كاوي



data bank
مركز اطلاعاتي، اطلاعاتي، بانك اطلاعاتي



data base
پايگاه داده ها، بانك اطلاعات، پايگاه اطلاعاتي، ذخيره ي اطلاعات



data base file
فايل بانك اطلاعات



data base management system
سيستم مديريت بانك اطلاعات



data base memo
فايل يادداشت بانك اطلاعات



data collecting
گردآوري داده ها



data collection
جمع آوري داده ها



data communication
انتقال داده ها و سوابق، ارتباطات داده اي، مخابره ي داده ها



data convertion
پانچ، تبديل اطلاعات



data date
تاريخ دانسته ها



data digestion
گوارش اطلاعات



data entry
داده هاي وارد شده



data feedback
بازخور داده ها



data file
پرونده ي اطلاعاتي



data fitting
برازش داده ها



data handling
برداشت داده ها



data item
عنصر اطلاعاتي، اقلام داده اي



data processing
پردازش اطلاعات، داده ي آمايي، فراوري اطلاعات، پرورش داده ها، مركز فرابري داده



data processing personel
كاركنان فرابري داده



data recording
مشخصات، داده نگاري، ضبط داده، ثبت داده ها



data reduction

• reduction of data

تلخيص داده ها



data set
مجموعه ي داده ها



data sheet
ورقه ي آماري، برگه ي اطلاعاتي، برگ آمارگيري



data size
اندازه ي داده ها، تعداد داده ها



data smoothing
همسازي داده ها



data structure
ساختار داده ها



data system
دستگاه اطلاعاتي، سيستم اطلاعاتي، سيستم داده ها



data table
جدول داده ها



data transmission equipment
وسيله ي انتقال داده ها



data type
نوع اطلاعات



date of arrival
تاريخ ورود



date of delivery
تاريخ تحويل



date of grace
مهلت



date of maturity
تاريخ سررسيد



date of payment
تاريخ پرداخت



datum
داده



dcision rule
قاعده ي تصميم گيري، قاعده ي تصميم



De Moivre formula
فرمول دمواور



de moivre's formula
دستور دوموآور، فرمول دوموآور



de moivre's theorem
دستور دوموآور، قضيه ي دوموآور



De Morgan
دمرگان



De Morgan law
قانون دمورگن



De Morgan rules
قاعده هاي دمرگان



de morgan's rules
قواعد دمورگان، قواعد دومورگان



de morgan's theorems
قضاياي دمورگان



De Rham decomposition
تجزيه ي دُرام



dead angle
زاويه ي خفا



dead file
بايگاني راكد



deadheading pay
هزينه ي اياب و ذهاب، حق اياب و ذهاب



deadline
سررسيد، موعد



deal
كلنجار رفتن، معامله كردن، اندازه، قدر، مقدار



deal with
سروكار داشتن، مربوط به، سروكار پيدا كردن



death
مرگ (و مير)



death benefit
مستمري وظيفه، مستمري قوت



death process
فرايند مرگ



death rate
ميزان مرگ (و مير)



debased histogram
نمودار پله اي پايه كاسته



debasing
پايه كاهي، كاستن پايه



debatable
قابل بحث، قابل مناظره



debenture
برگ و سند قرضه، قرضه، حواله ي دولتي، قرارداد بيمه، ورقه ي قرضه، اوراق قرضه، سند قرضه، گواهينامه ي گمركي



debit
بدهكار كردن، بدهي، بدهكار، ستون بدهي، ستون بدهكار، در ستون بدهي ثبت كردن



debit a sum to a person
مبلغي را بحساب بدهي كسي گذاشتن



debit instrument
سند بدهي



debit interest
بهره ي بدهكار




debit memorandum
برگ بدهكار



debt
وام، بدهي، قرض



debt ratio
نسبت بدهي



debtor
ستون بدهكار دفتر روزنامه، ستون بدهكار، مقروض، بدهكار



debug
تصحيح اشتباهات، اشكالزدايي، خطايابي، برطرف كردن اشكالات، عيب



deburring
خشزدايي، صاف كردن لبه هاي تيز



deca
ده، ده برابر، ده تايي، پيشوند يوناني به معني ده



decade
دوره ي ده ساله، دهه



decadent
زايل شونده، منحط، رو به انحطاط



decadic logarithm
لگاريتم متعارفي، لگاريتم دهدهي



decadic system
دستگاه دهدهي، دستگاه اعشاري



decagon
ده ضلعي



decagonal
ده ضلعي گون، ده ضلعي، داراي ده ضلع



decahedral
ده وجهي



decahedron
ده وجهي



decameter
دکامتر



decanting chamber
اطاق تخليه



decastere
ده متر مكعب



decay
تباه شدن، تحليل رفتن، تباهي، واپاشي، تلاشي، تحليل



decay constant
ثابت تحليل



decelerate
كاستن، كند كردن



decelerated
مبطئه، كند شونده



deceleration
كند شوندگي، كندي، شتاب كاهشي، شتاب منفي، واشتاب، كاهش سرعت، فرايند برگشت پذير، كندمان



decend
نزول كردن، كاهش يافتن



decentral inspection
بازرسي غير مركزي



decentralization
غيرمتمركز ساختن، تمركز زدايي، عدم تمركز



decentralized filing
بايگاني غير متمركز



decentralized hiring
استخدام غيرمتمركز



decentralized planning
برنامه ريزي غير متمركز، طرح ريزي غير متمركز



deci
پيشوندي يوناني به معني يك دهم



decibel
دسيبل



decidability problem
مسأله ي تصميم پذيري



decidable
تصميم پذير



decide
تصميم گرفتن



decided
مصمم، قطعي



decigram
يكدهم گرم، دسي گرم



decile
دهک



decillion
دسيليون، در انگليس 10 به توان 60 است.



decilliter
يكدهم ليتر، دسي ليتر



decimal
دهدهي، اعشاري، عشر



decimal approximation
تقريب اعشاري



decimal approximations
تقريب هاي اعشاري



decimal equivalent of a fraction
معادل اعشاري يك كسر متعارفي



decimal expansion
بسط دهدهي،‌بسط اعشاري



decimal fraction
كسر دهدهي، كسر اعشاري



decimal logarithm
لگاريتم دهدهي، لگاريتم اعشاري



decimal notation
مرتبه هاي وضعي



decimal number
عدد دهدهي، عدد اعشاري



decimal numbers
اعداد اعشاري



decimal place
مرتبه ي اعشاري، ارقام اعشاري



decimal point
مميز



decimal representation
نمايش دهدهي، نمايش اعشاري



decimal system

• decadic system

دستگاه دهدهي، دستگاه اعشاري



decimalize
اعشاري كردن



decimeter
يك دهم متر، دسيمتر



decipher
كشف رمز نمودن، از رمز خارج كردن



decision
مشخص كردن، تصميم، تعيين، داوري



decision box
جعبه ي تصميم



decision criteria
ضابطه هاي تصميم گيري، معيار هاي تصميم گيري



decision function
تابع تصميم



decision making
تصميم گيري، اخذ تصميم، نظريه ي تصميم گيري



decision making body
مقام تصميم گيرنده، مرجع تصميم گيرنده



decision making under certainty
تصميم گيري در شرايط اطمينان



decision making under conflict
تصميم گيري در شرايط تعارض



decision making under risk
تصميم گيري در شرايط ريسك، تصميم گيري در حالت ريسك



decision making under uncertainty
تصميم گيري در حالت عدم اطمينان كامل، تصميم گيري در شرايط عدم اطمينان كامل



decision model
مدل تصميم



decision problem
مساله ي تصميم



decision rule
قاعده ي تصميم



decision space
فضاي تصميم



decision symbol
نماد تصميم گيري



decision table
جدول تصميمي، جدول تصميم گيري



decision theory
تئوري تصميم، نظريه ي تصميم، نظريه ي تصميم گيري



decision tree
تصميم گيري شاخه اي، درخت تصميم گيري، درخت تصميم



decision variable
متغير تصميم، متغير تصميم گيري



decision variables
متغير هاي تصميم گيري



deck
دست، دسته، كارت، دسته ي كارت، يك دست ورق



declarative sentence
گزاره



declination
ميل، انحراف، تمايل، شيب، مايل



decline
سرازير شدن، كاهش، تنزل، نقصان



declining balance method
روش موازنه ي كاهشي، روش محاسبه ي استهلاك بر مبناي قيمت دفتري



declivity
شيب، سرازيري



decode
از حالت رمز خارج كردن، كشف رمز كردن، رمز گشودن، از رمز خارج كردن، تبديل كد به شكل اصلي، گشودن رمز، رمز برگردان كردن، برداشتن رمز، رمز برگرداني



decoder
رمز گشا



decoding
رمز خواني، رمز گشايي، رمز برداري، كشف رمز، رمز يابي



decoiler
كلاف بازكن



decomposable
تجزيه پذير



decomposable into particular events
حادثه ي قابل تجزيه به حوادث خاص



decomposable set
مجموعه ي تجزيه پذير



decompose
واهمنهشتن، وانهادن، تجزيه شدن، تجزيه كردن، تبديل كردن



decomposible operator
عملگر تجزيه پذير



decomposition
تجزيه



decomposition into prime factors
تجزيه به عوامل اول



decomposition into primes
تجزيه به اعداد اول



decomposition of a fraction
تجزيه ي كسر



decomposition of a matrix
تجزيه ي يك ماتريس



decomposition of event into particular events
تجزيه ي حادثه به حوادث خاص



decomposition of vector
تجزيه ي بردار



decomposition principle
اصل تجزيه



decoposible operator
عملگر تجزيه پذير



decrease
نزول کردن



decreasing
نزولي، كاهشي، كاهنده



decreasing cost industry
صنعت با هزينه هاي نزولي



decreasing divided differences
تفاضل هاي منقسم نزولي



decreasing failure rate
ميزان شكست كاهنده



decreasing function
تابع نزولي، تابع كاهشي



decreasing function of one variable
تابع يك متغيره ي نزولي



decreasing mapping
نگاشت كاهشي، نگاشت نزولي



decreasing marginal rate of substitution
نرخ نهايي جانشيني نزولي



decreasing sequence
دنباله ي نزولي



decreasingly
به طور نزولي



decrement
تنزل، كاهش، نقصان، نزول، كاهش



decuple
ده برابر كردن، ده برابر



dedekind axiom of continuity
اصل موضوع پيوستگي ددكيند



dedekind cut
برش ددكيند



Dedekind definition of finiteness
تعريف ددکيند از تناهي



dedekind dicriminant theorem
قضيه ي مبيّن ددكيند



Dedekind discriminant theorem
قضيه ي مبيّن ددکيند



Dedekind domain
حوزه ي ددکيند



dedekind eta function
تابع اتاي ددكيند



dedekind sum
مجموع ددكيند



dedekind's theorem
قضيه ي ددكيند



dedicated machine
ماشين اختصاصي



dedline date
موعد قرارگذاشته شده



deduce
كاستن، استنتاج كردن، نتيجه گرفتن، به دست آوردن



deduct
استنتاج كردن، كسر كردن، كم كردن



deduction
استقرا، تخفيف، كسور، استنتاج، قياس، استنباط، استدلال، نتيجه گيري، استنتاج، كاهش، قياس، كسر



deduction par analogie
استنتاج تمثيلي



deduction theorem
قضيه ي استنتاج



deductive
استنتاجي، قياسي، برانگيزشي



deductive argument
استدلال استنتاجي، استدلال قياسي



deductive completeness
تماميت قياسي



deductive method
روش قياسي



deductive reasoning
استدلال قياسي، استدلال استنتاجي



deductive science
علم قياسي



deductive system
دستگاه قياسي، دستگاه استنتاجي



deductive theory
تئوري قياسي



deep
ژرف، عميق، گود



deep drawing
كشيدن عمقي، كشش عمقي



deep hole drill




default disk drive
ديسك خوان فرض شده



default value
ارزش قراردادي



defect
اشتباه، خرابي، خطا، نقص،‌عيب، نقصان، كاستي، معيوب ساختن



defect free
بدون نقص



defective
ضايع، قطعه ي معيوب در ماشين، ناقص، معيوب



defective equation
معادله ي ناقص



defective matrix
ماتريس ناقص



defective number
عدد ناقص



defective unit
واحد معيوب



defered correction
تصحيح نهايي



deferred credit
اعتبار انتقالي



deferred income
پيش دريافت درآمد، درآمد هاي انتقالي



deferred payment credit
اعتبار با پرداخت معوق



deficiency
ناكارايي، عدم كارايي، كمبود، نقص



deficiency index
شاخص نا کارايي



deficient
ناقص



deficient number
عدد ناقص



deficit
كسر درآمد، كسر محل، كسر، كسري، كمبود، كسري موازنه، كسر بودجه، كسري تراز، پرداخت ها



define
تعريف كردن، بيان كردن، شناساندن



defined
تعريف شده، معين



defined every where
همه جا تعريف شده



defined term
حد تعيين شده



definiendum
معرّف



definiens
معرف (منطق)، معرف ها



defining
تعريف



defining equation
معادله ي معرف



defining hyperplane
تعريف ابرصفحه



defining ideal
ايدآل معرّف



defining relation
رابطه ي معرف، رابطه ي تعريف كننده



defining variable
تعريف متغير



definite
معين، مشخص، قطعي، معلوم



definite description
شرح مشخص، توصيف مشخص، توصيف رسا



definite integral
انتگرال معين، جامعه ي معين



definite integration
انتگرالگيري معيّن



definite intergral
انتگرال معين



definite negative
مطلقا منفي



definite on an interval
معين روي يك فاصله



definite order
ترتيب معين



definite positive
مطلقا مثبت



definiteness
تعيين، معين بودن، قاطعيت، تصريح، صراحت



definition
تعريف



definition by abstraction
تعريف به تجريد



definition by induction
تعريف به استقرا، تعريف بوسيله ي استقرا



definition by recurrence
تعريف به استقرا، تعريف برگشتي، تعريف تراجعي



definition constraint
محدوديت تعريف



definition of a function
تعريف يك تابع



definition of concept
تعريف مفهوم



definition of distribution function
تعريف تابع توزيع



definition of event
تعريف حادثه



definition of notion
تعريف مفهوم



definition of operations of events
تعريف عمليات روي حوادث



definitive
قطعي



deflaction
كجي، شكم انداختن



deflated newton method
روش نيوتن ترميم يافته



deflated polynomial
چندجمله اي كاهش يافته



deflation
كاهش، انقباض، ركود، تورم زدايي، ضد تورم، جمع شدن، تنزيل قيمت ها، تعديل



deflation method for an eigenvalue problem
روش كاهشي براي مسأله ي ويژه مقدار



deflect
كج شدن، منحرف شدن، منعكس كردن، منحرف، شكستن، منحرف كردن



deflection
انحناء، شكست، خيز، انحراف، كجي، انكسار، واخمش



deflective
انحرافي



deflector
منحرف كننده



deflexed
منحرف شده



deform
تغيير شكل دادن، بدشكل شدن



deformability
دگرديس پذيري



deformable
دگرديس پذير، تغيير پذير



deformation
دگرديسي، تغيير شكل به حالت بدتر، ناقص، تبهگون



deformation retract
درون بَرِ تغيير شكل، درونكش تغيير شكل



degeneracy
تباهيدگي، تبهگني، تباهي، انحطاط، ناقصي



degeneracy and shadow prices
تباهيدگي و قيمت هاي سايه



degeneracy in basic feasible solutions
تباهيدگي و قيمت هاي سايه



degeneracy order
درجه ي تباهيدگي



degenerate
تباهيده



degenerate basic solution
جواب پايه اي تباهيده



degenerate bilinear form
صورت دو خطي تبهگون



degenerate bounded variables
متغير هاي كراندار تباهيده



degenerate closed interval
استحاله فاصله ي بسته ي زوال يافته، بازه ي بسته ي تبه شده



degenerate conic
مقطع مخروطي تباهيده، تبهگون، مقطع مخروطي منحط، مخروط تبهگون، مخروطي تبهگون، مخروط ناسره، مخروطي ناسره



degenerate conic section
مقطع مخروطي تباه شده



degenerate eigenvalue
ويژه مقدار تباهيده



degenerate equation
معادله ي تبهگون



degenerate extreme point
نقطه ي فرين تباهيده



degenerate iteration/pivot
تكرار/محورگيري تباهيده



degenerate mapping
نگاشت تباهيده



degenerate matrix
ماتريس مخصوص



degenerate quadric surface
رويه ي درجه ي دوي تباهيده



degenerate quadric surfaces
رويه هاي درجه دوي تباهيده



degenerate saddle point
نقطه ي زيني تباهيده



degenerate series
سري تباهيده



degenerate solution
حل منحط



degenerate tree
درخت تبهگون، درخت تباهيده



degenerated
تبهگن، منحط، زوال يافته، غير اصيل، تبهگون



degenerated dilatation
انبساط ضايع شده



degrade
تنزل دادن، تنزل كردن



degrease
گريس زدايي، چربي زدايي



degree
درجه



degree function
تابع درجه



degree measure
مقياس درجه



degree modulo 2
درجه به پيمانه ي 2



degree of a curve
درجه ي يك منحني



degree of a polynomial
درجه ي يك چندجمله اي



degree of accuracy
دقتي، تقريب،‌تقريبي



degree of an equation
درجه ي يك معادله



degree of belief
درجه ي اعتقاد



degree of censore
درجه ي سانسور



degree of certainty
درجه ي اطمينان، درجه ي اعتماد



degree of contact
درجه ي تماس، درجه ي سايش



degree of freedom
درجه ي آزادي



degree of generalization
درجه ي تعميم



degree of interaction
درجه ي مواجهه



degree of permutation
درجه ي تبديل



degree of preventive maintenance
درجه ي فعاليت هاي نگهداري



degree of proposition
درجه ي اعتماد گزاره



degree of proposition likelihood
درجه ي درست نمايي گزاره



degree of the system
درجه ي دستگاه



degree of variability
درجه ي تغييرپذيري



degressive
نزولي



degresstion
نزول



deka
ده



del
دل، عامل



del operator
عملگر دل، عملگر نابلا



delambre analogies
قياس هاي دلامبر، فرمول هاي گاوس



delay
تأخير، به تأخير، درنگ، درنگ كردن، انداختن، تأخير كردن، عقب افتادن، دير كردن، ديركرد، توقف، تأخير، تعويق، مكث



delay differential equation
معادله ي ديفرانسيل تاخيري



delay in delivery
تأخير در تحويل



delete
حذف كردن، از بين بردن، حذف نمودن، كنار گذاشتن



deleted
سفته



deleted limit
حدّ سوده



deleted neighborhood
همسايگي محذوف



deleted neighbourhood
همسايگي سفته



deleting
حذف



deletion
حذف



delicate
ظريف



delimit
محدود كردن، تعيين حدود



delimitate
تعيين حدود كردن، محدود كردن



delineate
نمايش دادن، مشخص كردن، توصيف كردن، ترسيم كردن



delineation
نمايش،‌توصيف، تصوير،‌طرح



delineator
كيلومتر شمار، توصيف كننده،‌طراح



delinquency tax
ماليات تعويض



deliver
تحويل دادن



delivere
توليد شدن



delivery
ارسال، واگذاري، تحويل



delivery chute
سرسره ي تحويل



delivery date
تاريخ تحويل



delivery equipment
وسيله ي نقليه، وسيله ي تحويل



delivery expense
هزينه ي تحويل



delivery point
نقطه ي تحويل



delivery rate
ميزان تحويل



delivery tube
لوله ي تحويل



delta
مساحي، حرف چهارم زبان يوناني



delta function
تابع دلتاي ديراك



deltodieus
سه گوش، دلتا مانند



deltohedron
دوازده وجهي



deltoid
سه گوش، دلتا مانند، دلتاوار



demagnete
مغناطيس زدا



demand
تقاضا، مطالبه، درخواست، مطالبه كردن، تفاضل كردن، نياز



demand bill
حواله ي عندالمطالبه



demand debt
بدهي عندالمطالبه



demand forecasting
پيش بيني نياز



demand function
تابع تقاضا



demand surface
سطح تقاضا



demarcate
محدود كردن، تعيين حدود كردن، حدفاصل تعيين كردن



demi
پيشوندي به معناي نيم و نصف



demography
مردم نگاري



demoivre-laplace integral theorem
قضيه ي انتگرالي دوموآور-لاپلاس، قضيه ي انتگرال دوموآور-لاپلاس



demoivre-local theorem
قضيه ي دوموآور-لاپلاس



demoivre's formula
دستور دموآور



demoivre's theorem
قضيه ي دموآور



demolition
انهدام، تخريب



demonstrate
ثابت كردن، نشان دادن، به دست آوردن، به نمايش در‌ آوردن، ثبوت، اثبات كردن، برپايي



demonstration by contradiction
برهان خلف



demonstrative
برهاني، اثباتي



demonstrative syllogism
قياس برهاني



demorgan's law
قانون دمورگان



demostration
نمايش، تظاهر، برهان، اثبات، بازنمود



demotion
تنزيل رتبه، تنزيل مقام



dendrite
دندانه اي شكل، شاخه نباتي، شاخوار



denial
ضد يك حكم، خلف، نفي، تكذيب، انكار، رد،



denial of the antecedent
رد مقدم



denitration
تكنولوژي ضد آلودگي، دنيتره كردن



denjoy integrals
انتگرال هاي دانژوا



denominator
مخرج كسر، مخرج، نامان



denominator function
تابع مخرج كسر، تابع مخرج



denominator of a progression
قدرنسبت



denote
نشان دادن، نمايش دادن، نماياندن، علامت گذاشتن، نشان كردن، علامت گذاري



dense
چگال



dense set
مجموعه ي چگال



dense subset
زيرمجموعه ي متراكم، زيرمجموعه ي چگال



density
چگالي



density function
تابع چگالي، تابع چگالي احتمالي، تابع فراواني



density function of multidimensional random variable
تابع چگالي كميت تصادفي چندبعدي



density function of random variable
تابع چگالي كميت تصادفي



density of probability distribution
چگالي توزيع احتمال



density property
خاصيت چگالي



dented
دندانه دار



denticulate
دندانه دار، كنگره دار، مضرس



denumerable
شماراي نامتناهي، شماراي بي پايان، شمارش پذير، شمارا، منتها شمارا، شماره پذير، شمردني، قابل شمارش



denumerable set
مجموعه ي قابل شمارش، مجموعه ي شمارا، مجموعه ي شمارشپذير، مجموعه ي شماره پذير



denumerably infinite
شمارا



denumerate
شمردن



denumeration
شمارش



department
اداره، بخش، دايره،‌ وزارتخانه، حوزه



department head
رئيس اداره، رئيس دايره



department report
گزارش قسمت،‌گزارش دايره



departmental
اداره اي، دايره اي



departmental aims
اهداف واحدي



departmental organization
واحد تشكيلاتي



departmental policy
سياست واحدي



departmentation
واحدسازي اداري، تقسيم وظايف، گروه بندي وظايف، دپارتمان بندي، طبقه بندي



departmentation by process
طبقه بندي بر اساس فرايند



departmentation by product
طبقه بندي برحسب محصول



departmentation by time
طبقه بندي برحسب زمان



departure
فاصله جبري، خروجي، خروج، حركت،‌انحراف، شروع حركت، اندازه ي جبري فاصله



departure rate
آهنگ خروج



depend
مستقل نبودن، بستگي داشتن، مربوط بودن، وابسته بودن



depend on
با توجه به، مبتني بر، بسته بودن



dependence
اتكا، ارتباط، وابستگي، نااستقلال، بستگي، عدم استقلال



dependence intensity
شدت وابستگي



dependence measure of intensity
اندازه شدت وابستگي



dependence of events
وابستگي حوادث



dependency
بستگي، ارتباط، وابستگي



dependent
وابسته



dependent constraints
محدوديت هاي وابسته



dependent differentiation
مشتق گيري وابسته



dependent equations
معادلات وابسته



dependent event
پيشامد وابسته



dependent events
پيشامد هاي غيرمستقل، پيشامد هاي وابسته



dependent function
تابع وابسته، تابع غير مستقل



dependent functions
توابع وابسته



dependent on
وابسته‌به، مربوط به، وابسته به



dependent samples
نمونه هاي وابسته



dependent set
مجموعه ي نامستقل



dependent variable
متغير وابسته



dependent vectors
بردار هاي وابسته



depict
نشان دادن، معين شدن، رسم كردن، نقش كردن



deplating
پوسته برداري، آبكاري معكوس، ورقه برداري



deposit
پوشش، امانت، وجه اماني، وديعه، سپرده، رسوب، نهاده



deposit rate
نرخ سپرده



deposition efficiency
بازدهي رسوب



deposition rate
نرخ رسوب



depositor
امانت گذار، صاحب سپرده



depreciable
مستهلك شونده، استهلاك پذير، مستهلك شدني، كم بها شدني



depreciate
مستهلك كردن، كم بها كردن



depreciation
افت بها، استهلاك، ميرايي، كاهش بها



depreciation accounting
حساب داري استهلاك



depreciation base
قيمت تمام شده ي دارايي ثابت



depreciation based on income
روش چند درصد سود



depreciation expense
هزينه ي استهلاك



depressed
تنزل يافته



depressed equation
معادله ي تنزل يافته



depression
تنزل، ركود، نشيب، كساد شدن، كم شدن‌، كسادي، بحران



depth
عمق



depth first search
جستجوي عمقي



depth gage
عمق سنج، ژرفا سنج، ژرفا نما، كوليس سوراخ، كوليس عمق سنج



depth line
خط ژرفا



depth of an ideal
ژرفاي يک ايده آل



depth of cut
عمق تراشه برداري، عمق برش



depth of fusion
عمق ذوب



depth of smoothness
عمق نرمي



depth of teeth
گودي دندانه، ارتفاع دندانه



deputy
قائم مقام، معاون، جانشين



derange
به هم زدن ترتيب، بر هم زدن، پريشيدن



derangement
پريش، بي ترتيبي، در هم ريختگي



derangements number
تعداد پريش ها



derivable
قابل اشتقاق، مشتق پذير، قابل مشتق گيري، داراي مشتق، مشتق دار



derivable in the ordinary sense
مشتق پذير به مفهوم معمولي



derivation
مشتق گيري، استخراج، اشتقاق، به دست آمدن



derivation of ring
مشتق حلقه



derivation tree
درخت اشتقاق، اشتقاق درخت



derivative
مشتق، شاخه، وامد،‌جدامه، فرعي



derivative function

• derived function

تابع مشتق



derivative of a complex function
مشتق يك تابع مختلط



derivative of a real function
مشتق يك تابع حقيقي



derivative of a vector valued function
مشتق يك تابع برداري



derivative of an integral
مشتق انتگرال



derivative of determinant
مشتق دترمينان، مشتق معين



derivative of function
مشتق تابع



derivative of linear form
مشتق فرم درجه ي اول



derivative of matrix
مشتق ماتريس



derivative of quadratic form
مشتق صورت درجه ي دوم



derivative set
مجموعه ي مشتق



derivative with respect to x
مشتق نسبت به x



derive
مشتق گرفتن، نتيجه گرفتن، پيدا كردن، استخراج كردن، به دست آوردن



derive from
به دست آمدن از، مشتق شدن از



derived
ثابت كرده، مشتق شده، به دست آمده، استخراج شده



derived curve
خم مشتق



derived demand
تقاضاي مشتق



derived function
تابع مشتق، تابع جدامد



derived group
گروه فرعي، زيرگروه تعويض گر



derived rule
قاعده ي مشتق



derived set
مجموعه ي مشتق



derived subgroup
زيرگروه مشتق



derived unit
واحد فرعي



derogatory matrix
ماتريس تخفيف پذير



Desargues
دسارگ



Desargues configuration
ترکيب دسارگ



desargues theorem
قضيه ي دزارگ



Descartes theorem

• Descartes rule of signs

هندسه ي دکارت، قاعده ي علامت هاي دکارت



descartes' rule of signs
قانون علايم دكارت



descendable
قابل نزول، قابل كاهش



descendant
نزولي، پايين رو، نازل، نسل، نسل بعدي



descendant curve
خم نزولي



descendant function
تابع نزولي



descendant node
كسر سطح پايين تر



descending
نزولي، كاهشي، كاهنده نزولي



descending central series
سري مركزي كاهشي



descending chain
زنجير كاهشي



descending order
ترتيب كاهشي، ترتيب نزولي



descending powers
قواي نزولي



descent
نزول، سقوط، هبوط، نشيب



descent time
زمان سقوط



describe
توضيح دادن، توصيف كردن، شرح دادن، رسم كردن



described
رسم كردن، توصيف شده، وصف شده، موصوف



description
تشريح، شرح، توصيف، تقرير، وصف



description big
توصيف بزرگ



description of a set
توصيف يك مجموعه



descriptive
تشريحي، توصيفي، ترسيمي



descriptive geometry
هندسه ي ترسيمي



descriptive scale
مقياس ترسيمي، مقياس توصيفي



descriptive statistic
آماره ي توصيفي، شاخص توصيفي



descriptive statistics
آمار توصيفي



descriptive study
مطالعه ي توصيفي، مطالعه ي تشريحي



design
طرح، نقشه، طرح كردن، طراحي، رسم، رسم كردن



design date sheet
برگ اطلاعات طراحي



design matrix
ماتريس طرح



design of an experiment
طرح آزمايش



design of experiment
طرح آزمايش، طراحي آزمايش



design of sampling
طرح آمارگيري نمونه اي



design of weldment
طراحي جوش



design review
مرور طرح



design workshop
كارگاه طراحي



designate
نمايش دادن، نشان دادن، تخصيص دادن، در نظر گرفتن، تعيين كردن، انتخاب كردن، علامت گذاري كردن، معين كردن، گماشتن، گماردن، مشخص كردن



designated vertex
رأس مشخص



designation
معرفي، سمت، نقش



designer
نقشه كش، طرح آفري، طراح



designing
طرح ريزي



desire
`+تمايل داشتن، تمايل



desired function
عمل مورد نظر



desk calculation
محاسبات دستي



desk calculator
ماشين حساب روميزي



desktop
صفحه ي نمايش



despite
در صورت



destination
مقصد



destroy
خراب شدن، از بين رفتن



destructive test
آزمايش تخريبي، آزمايش مخرب



detachable part
قطعه ي قابل انفصال



detached
منفصل، جدا



detachment
تجزيه، تفكيك



detail
مشخصات، جزئيات، تفصيلات



detail drawing
رسم تفصلي



detailed
مفصل، تفصيلي



detailed network
شبكه ي تفضيلي



details
جزئيات، تفصيل



detect
كشف كردن، آشكار ساختن، يافتن



detecting
رديابي



detecting error
آشكار سازي خطا



detection
آشكارسازي، كشف، يافت، تشخيص



determinant
تعيين كننده، بازدارنده، مانع، دترمينان، مبين، جداگر، معين، نمايانگر



determinant equation
معادله ي دترمينان



determinant function
تابع دترمينان



determinant of a linear transformation
دترمينان يك تبديل خطي



determinant of a matrix
دترمينان يك ماتريس



determinant of a system of linear equation
دترمينان يك دستگاه معادلات خطي



determinant of an endomorphism
دترمينان يك درساني



determinant of linear transformation
دترمينان تبديل خطي



determinant of matrices
دترمينان ماتريس ها



determinant of matrix
دترمينان ماتريس



determinant of system of linear equations
دترمينان دستگاه معادلات خطي



determinant rank
رتبه ي دترمينان



determinant tensor
تانسور دترمينان



determinantal
دترميناني



determinate
تعيين حدود كردن، معين، مشخص



determination
سامان، تعيين



determine
تعيين كردن، تعريف شدن، معين كردن، مشخص كردن



determined
تعيين شده، مصمم



determined system
دستگاه معين



determining
تعيين كردن، قطع كردن



determining relation
رابطه ي تعيين كننده



deterministic
غير احتمالي، قطعي، تثبيتي، قطع شده، جبري، تعيني، معين قطعي



deterministic assumption
فرض قطعي بودن، فرض معين بودن



deterministic distribution
توزيع قطعي



deterministic model
مدل قطعي



deterministic problems
مسأله هاي قطعي



deterministic process
فرايند قطعي



deterministic system
سيستم قطعي، دستگاه معين



deterministic time
زمان معين



detract
كم كردن، كاستن



detraction
كاهش



detractive
كاهشي



devaluation
كاهش ارزش پول، كاهش ارزش، تقليل ارزش پول، تضعيف ارزش پول رايج



develop
پيدا كردن، به دست آوردن، بسط دادن، گستردن، توسعه دادن، آماده ي بهره برداري كردن، طرح و تدوين، پيشرفت، ارائه ي روش خوب، گسترش دادن



developable
قابل بسط، قابل توسعه، گستردني، قابل گسترش، گسترش پذير



developable surface
سطح گسترش پذير، رويه ي گستردني



developed countries
كشور هاي پيشرفته



developer
توسعه دهنده، ظاهر كننده



developing countries
كشور هاي در حال توسعه



development
گسترش، بسط، توسعه، عمران، پرورش، پيشرفت، تحت تكفل، عائله، بهسازي، ايجاد



development budget
بودجه ي عمراني



development of determinant
بسط دترمينان



development plan
طرح توسعه



development project
پروژه ي توسعه اي



deviable
قابل انحراف، انحراف پذير



deviate
انحراف ورزيدن، منحرف شدن، منحرف



deviation
انحراف



deviation angle
زاويه ي انحراف



deviation of random variable
انحراف كميت تصادفي



deviation point
نقطه ي انحراف



deviation points
نقطه هاي انحراف



deviation score
نمره ي انحرافي



deviator
اختلاف سنج، انحراف سنج



device
وسيله، اسباب، شيوه، آلت، دستگاه، خار، ضامن، نقشه، قطعه، طرح



devider
بخش كننده، بخشگر، تقسيم كننده، جدا كننده، پرگار، پرگار تقسيم،‌ مقسم



devider caliper
پرگار اندازه گير، پرگار اندازه گيري



devisor
مقسوم عليه، بخشياب



devition
انحراف



devote
وقف كردن، تخصيص دادن



dexidization
اكسيژن گيري، اكسيژن زدايي، اكسيد زدايي



dexidizer
اكسيژن گير، اكسيژن زدا



diagnosis
تشخيص، شناخت، عيب يابي



diagnosis system
سيستم تشخيص



diagnosis time
زمان تشخيص



diagonable
قابل تبديل به يك ماتريس قطري



diagonal
قطر



diagonal canonical form
شكل متعارف قطري



diagonal element
عنصر قطري



diagonal elements
عضو هاي روي قطر



diagonal form
شكل قطري



diagonal matrix
ماتريس قطري



diagonal of a polygon
قطر چند ضلعي



diagonal of the product
قطر حاصل ضرب



diagonal partial sum
مجموع جزئي قطري



diagonal point
نقطه ي تقاطع قطرها



diagonal process
فرآيند قطري



diagonal relation
رابطه ي قطري



diagonalizable
قطري پذير



diagonalizable linear transformation
تبديل خطي قطري پذير



diagonalizable linear transformations
تبديل خطي قطري شدني



diagonalizable matrix
ماتريس قطري پذير



diagonalizable operator
عملگر قطري شدني



diagonalization
قطري کردن



diagonalize
به صورت قطري درآوردن، قطري كردن



diagonalized
قطري شده



diagonalizing matrix
ماتريس قطري كننده



diagonally dominant
مسلط قطري



diagonally dominant matrix
ماتريس با قطر غالب



diagonally dominant system
دستگاه مسلط قطري



diagonizable linear transformation
تبديل خطي قطري شدني



diagram
نمودار، تصوير، وانگار، نما،‌نگاره، شكل، نمايش، نمودار خطي



diagram of a function
نمودار تابع



diagrammatic
نمايشي، نموداري



diagrammatically
به طور نمايشي، به طور نموداري



dial
شماره گير، ساعت، صفحه مدرج، ساعتي، شماره گرفتن، صفحه ي مدرج، صفحه ي شماره گير، صفحه ي ساعت، دگمه ي صفحه مدرج، شماره گرفتن



dial gage
اندازه گير ساعتي، سنجه ي عقربه اي



dial indictor
عرقبه ي نشان دهنده، سنجه، ساعت اندازه گير، اندازه گير ساعتي، شمارنده ي نمايشگر



dial press
پرس با ميز گردان



dialectical syllogism
قياس جدلي



diameter
قطر



diameter of a circle
قطر دايره



diameter of a conic
قطر مقطع مخروطي



diameter of a set in a metric space
قطر مجموعه در فضاي متريک



diameter of an ellipse
قطر يک بيضي



diametral
قطري، وابسته به قطر، واقع در طول قطر



diametral pitch
گام قطري



diametrical
قطري، متقاطر



diametrically
در طول قطر، در جهت قطر، كاملا، شديدا



diametrically opposite
قطرا متقابل، متقاطر



diamond
لوزي، الماس، خشت



diangonal
قطر



diaphragm gate
مدخل ديافراگمي



dice
تاس



dichotomic
دو ارزشي،‌ثنايي



dichotomous
دو حالتي، دو ارزشي



dichotomous variable
متغير دو حالتي



dichotomy
دو رستگي، دوگانگي، تقسيم دو ارزشي، طبقه بندي دو ارزشي، تقسيم به دو بخش، انشعاب به دو شعبه، دو حالتي بودن



dicontinuity
ناپيوستگي



dicontinuous group
گروه ناپيوسته



dictionary order
ترتيب فرهنگ لغتي



dictionary order topology
توپولوژي ترتيب قاموسي



dictum de omni et nullo
احكام همه و هيچ



dicyclic group
گروه دو گردشي



dido's problem
مسأله ي ديدو



die
تاس ها،‌ قالب، ماتريس، تاس،‌حديده كردن، سنبه، حديده اي



die and stock
حديده و دسته



die block
ماتريس قالب سازي، جعبه ي حديده، جاقالبي



die holder
ماتريس نگهدار، نيمه ي پاييني قالبگير، حديده نگهدار، قالبگير، كفشك پاييني



die land
كفي دور قالب



die making
قالب سازي



die opening
مجراي باز، دهانه ي قالب، منفذ ورود به قالب، قالب



die set
مجموعه ي نگهدارنده، دست قالب، قالب نگهدار



dielectric
نارسانا، نارساناي برقي،‌ عايق، دي الكتريك



diet problem
مسأله ي رژيم غذايي



diffeomorphism
وابرريختي، وابرساني



differ
اختلاف داشتن



difference
تفاضل



difference equation
معادله ي تفاضلي



difference from
بجز، متمايز شدن



difference group
گروه تفاضلي، گروه تفاضل



difference medule
گروه تفاضل



difference method
روش تفاوت نمره ها، روش تفاضلي، روش متغير گسسته



difference methods

• discrete variable methods

روش هاي تفاضلي، روش هاي متغير گسسته



difference module
مدول تفاضل



difference notation
نماد تفاضل



difference of cardinal numbers
تفاضل اعداد اصلي



difference of events
تفاضل حوادث



difference of ordinals
تفاضل اعداد ترتيبي



difference of relations
تفاضل روابط، تفاوت روابط



difference of sets
تفاضل مجموعه ها



difference of two sets
تفاضل دو حافظه، تفاضل دو مجموعه، متمم نسبي دو مجموعه



difference of zero
تفاضل صفر



difference operator
عامل تفاضل،‌عملگر تفاضلي



difference property
خاصيت تفاضل، خاصيت تفاضلي



difference quotient
خارج قسمت تفاضلي



difference quotients

• divided differences

خارج قسمت هاي تفاضلي



difference score
نمره ي تفاوت



difference sequence
دنباله ي تفاضل ها



difference set
مجموعه ي تفاضل



difference table
جدول تفاضل، جدول تفاضل ها



different
به صورت ديگر، متمايز، مختلف، متفاوت، نابرابر



different numbers
اعداد متفاوت



differentiability
مشتقپذيري



differentiability continuous
به طور مشتقپذير پيوسته



differentiable
مشتق پذير، ديفرانسيل پذير، اشتقاق پذير، قابل ديفرانسيل گيري، داراي مشتق



differentiable atlas
اطلس مشتق پذير



differentiable chain
زنجير مشتقپذير



differentiable function
تابع مشتقپذير



differentiable manifold
خمينه ي مشتق پذير



differentiable simplex
سادک مشتقپذير



differential
ديفرانسيل، مشتق گيري



differential and integral calculus
حساب ديفرانسيل و انتگرال



differential calculus
حساب ديفرانسيل



differential coefficient
مشتق،‌ضريب ديفرانسيل



differential cost
هزينه ي تفاضلي



differential element
عنصر ديفرانسيل، عنصر بينهايت كوچك



differential equation
معادله ي ديفرانسيل، معادله ي فاضله



differential equation of high degree
معادله ي ديفرانسيل مرتبه ي عالي، معادله ي ديفرانسيل درجه ي عالي



differential equation with constant coefficients
معادله ي ديفرانسيل با ضرايب ثابت



differential equation with nonseparated variables
معادله ي ديفرانسيل با متغير هاي جدا نشده



differential equation with second side
معادله ي ديفرانسيل با طرف ثاني



differential equation with separated vaiables
معادله ي ديفرانسيل با متغير هاي جداشده



differential equation with variables coefficients
معادله ي ديفرانسيل با ضرايب متغير



differential equation without second side
معادله ي ديفرانسيل بدون طرف ثاني



differential estimate
برآورد تفضيلي



differential form
فرم ديفرانسيل



differential geometry
هندسه ي ديفرانسيل



differential invariant
پاياي ديفرانسيل



differential invariants
پايا هاي ديفرانسيل



differential of composite function
ديفرانسيل تابع چند متغير



differential operator
عملگر ديفرانسيل



differential piece work plan
طرح پاره كاري نسبي



differential quotient
مشتق ديفرانسيلي،‌ خارج قسمت



differential topology
توپولوژي ديفرانسيل



differentiale
مشتق پذير



differentialindexing
تنظيم جزئي



differentiate
مشتق گرفتن، ديفرانسيل گرفتن



differentiation
مشتق گيري، ديفرانسيل گيري، اشتقاق، تفكيك، تمايز، تخصص گرايي



differentiation of an integral
ديفرانسيل گيري از يك انتگرال



differentiation of integral
مشتق انتگرال



differentiation operator
عملگر مشتقگيري



differentiation transformation
تبديل مشتق گيري، تبديل ديفرانسيل گيري



differnce set
مجموعه ي تفاضل



diffidence region
ناحيه ي بي اعتمادي



diffract
به اجزاء تقسيم شدن،‌ پراشيدن



diffraction
پراش، انكسار



diffuse
پخش كردن، منتشر كردن، افشاندن



diffusion
انتشار، اشاعه، پراكنش، پخش، تراوش، نفوذ



diffusion annealing
تابكاري همگنساز، آنيل ديفوزيوني



diffusion coefficient
ضريب نفوذ، ضريب ديفوزيوني



diffusion equation
معادله ي پخش



diffusion process
فرايند پخش، فرآيند پراش، مرحله ي انتشار



dificiency index
شاخص ناكارايي



digest
خلاصه ي اطلاعات، خلاصه كردن، هضم كردن



digit
رقم،‌ انگشت، پيكر



digital
عددي، پيكره اي، شماره اي، نمره اي، رقمي



digital analog
رقمي-تشخيصي، رقمي-قياسي



digital computer
كامپيوتر ديجيتال، كامپيوتر عددي، كامپيوتر رقمي، حسابگر رقمي، شمارگر رقمي



digital control
كنترل رقمي



digital device
كامپيوتر رقمي



digital quantity
كميت رقمي



digital table
تخته ي ترافيكي



digitizer
رقم ساز، رقمي كننده



digraph
گراف جهت دار



dihedral
دو وجهي، دو سطحي، فرجه



dihedral angle
زاويه ي دو سطحي، زاويه ي دو وجهي، فرجه، زاويه ي مسطحه ي فرجه



dihedral group
گروه دو وجهي، گروه زاويه ي دو وجهي



dihedron
دو وجهي، فرجه، زاويه ي دو وجهي



dilatation
گسترش، انبساط، تجانس



dilation
اتساع



dilatometer
گسترش سنج، انبساط سنج



dilemma
ذوالوجهين، برهان قاطع دو وجهي، قياس ذو حدين



dilute
رقيق كردن،‌رقيق



dilution
ترفيق، رقت،‌ميزان رقت، رقيق سازي



dilution problem
مسأله ي ترفيق



dimension
بعد، اندازه، مقدار، پيمانه، اندازه گيري



dimension function
تابع بعد



dimension of basis
بعد پايه



dimension of euclidean space
بعد فضاي اقليدسي



dimension of linear variety
بعد واريته ي خطي



dimension of probability density
بعد چگالي احتمال، اندازه ي چگالي احتمال



dimension of vector space
بعد فضاي برداري



dimension theory
نظريه ي ابعاد، ‌نظريه ي بعد



dimensional
با بعد، ابعادي، اندازه اي



dimensional analysis
تحليل ابعادي، تحليل كميت هاي فيزيكي بر حسب ابعاد اصلي



dimensional formula
فرمول ابعادي



dimensional stability
پايداري اندازه، ثبات بعدي، دوام ابعادي



dimensionality
تعداد ابعاد، بعد-چندي



dimensionality problem
مسأله ي تك بعدي



dimensioning
اندازه گيري



dimensionless
بي بعد، فاقد بعد



dimensionless covariance
كوواريانس بي بعد



dimensionless number
عدد بي بعد، عدد مطلق



dimensions of a rectangular figure
ابعاد يك شكل راست گوشه



dimensions of space
بعد هاي جايگاه، ابعاد مكان



dimetric skew axonometry
محور سنجي كج دو واحدي، محور سنجي جبهي



diminish
كم شدن، كم كردن، كم جلوه دادن، كاستن



diminishing efficiency
بهره وري نقصاني



diminishing rate
نرخ نزولي



diminishing returns
بازده نزولي



diminution
كاهش، تقليل



dimple hole
حفره ي كله قندي



Dini derivatives
مشتق هاي ديني



Dini series
سري ديني



dini surface
رويه ي ديني



Dini test
آزمون ديني



dini's theorem on fourier series
قضيه ي ديني در مورد سري هاي فوريه



dini's theorem on uniform convergence
قضيه ي ديني در مورد همگرايي يكنواخت



diophantine
ديوفانتوسي، ديوفانتي



diophantine analysis
آناليز ديوفانتوسي،‌آناليز ديوفانتي، تحليل ديوفانتي



diophantine appoximation
تقريب ديوفانتوسي، تقريب ديوفانتي



Diophantine approximation
تقريب ديوفانتي



diophantine equation
معادله ي ديوفانتوسي، معادله ي ديوفانتي



diophantine equations
معادلات ديوفانتوسي، معادلات چندجمله اي با مجهولات صحيح



dip
فرورفتگي، شيب



dip transfer
انتقال عمقي، انتقال قطره اي



dipole
دو قطبي، دي پل



Dirac
ديراک



Dirac delta function

• delta function

تابع دلتاي ديراک، تابع دلتا



dirac deta function
تابع دلتاي ديراك، تابع دلتا



dirac distribution
توزيع ديراك



direct
مستقيم، راهنما، سرراست، درست، جهت دادن، راسته، موافق، راست



direct access
دسترسي مستقيم، با دسترسي مستقيم



direct addition
جمع مستقيم



direct analytic continuation
ادامه ي تحليلي مستقيم



direct control
كنترل مستقيم



direct correlation
همبستگي مستقيم



direct cost
هزينه ي مستقيم



direct costing
هزينه يابي مستقيم



direct current
شدت جريان مستقيم



direct decomposition of a group
تجزيه ي مستقيم گروه



direct factor of a group
عامل مستقيم گروه



direct investment
سرمايه گذاري مستقيم



direct labor
كار مستقيم، دستمزد مستقيم



direct labor cost
هزينه ي كار مستقيم



direct labor hours
ساعات كار مستقيم



direct limit
حد استقرايي، حد مستقيم



direct limit theorem
قضيه ي حدي مستقيم



direct limit theorem of characteristic function
قضيه ي حدي مستقيم تابع مشخصه



direct material
مواد مستقيم، مصالح مستقيم



direct measurement
اندازه گيري مستقيم



direct method allocation
روش سرشكن كردن مستقيم



direct network
شبكه ي جهت دار



direct numerical control
كنترل عددي هدايت شده



direct observation method
روش مشاهده ي مستقيم



direct of some groups
حاصل ضرب مستقيم چند گروه



direct orientation
جهت مستقيم



direct process
توليد مستقيم



direct product
حاصل ضرب دكارتي، حاصل ضرب مستقيم، ضرب مستقيم، حاصل ضرب سرراست



direct product of modules
حاصل ضرب مستقيم چند مدول



direct product of sets
حاصل ضرب دو مجموعه



direct product of two rings
حاصل ضرب مستقيم دو حلقه



direct product of two sets
حاصل ضرب مستقيم دو مجموعه



direct product of two vectors
حاصل ضرب اسكالر دو بردار، حاصل ضرب مستقيم دو بردار



direct proof
برهان مستقيم



direct proportion
تناسب مستقيم



direct reduction
احياء مستقيم



direct relationship
بستگي مستقيم



direct sense
جهت موافق، جهت مخالف، جهت مستقيم، جهت مثلثاتي، حركت عقربه هاي ساعت



direct sum
مجموع مستقيم، حاصل جمع مستقيم



direct sum decomposition of a k module
تجزيه به مجموع مستقيم يك k مدول



direct sum of submodules
مجموع مستقيم زيرمدول ها



direct summand
سازه ي مستقيم



direct supervision
سرپرستي مستقيم، نظارت مستقيم



direct syllogism
قياس مستقيم



direct tax
ماليات مستقيم



direct trigonometric function
توابع مثلثاتي مستقيم



direct variation
تغيير مستقيم



directed
سو دار، جهت دار، توجيه شده، هدايت شده



directed angle
زاويه ي سودار



directed circle
دايره ي سودار



directed curve
منحني جهت دار



directed distance
فاصله ي جهت دار، فاصله ي سو دار، فاصله ي راستا دار



directed edge
يال جهت دار



directed family
خانواده ي سودار



directed graph
گراف سو دار، گراف جهت دار



directed line
خط سو دار، خط راستا دار، خط جهت دار



directed line segment
پاره خط جهت دار، پاره خط راستا دار



directed number
عدد جبري



directed set
مجموعه ي سو دار



directedness
جهت دار، توجيه، جهت دار بودن



directing
فرماندهي، رهبري، ارشاد، هدايت كردن، هدايت



direction
سو، امتداد، راستا، جهت، ظرف، هادي، جهت، فرماندهي، سمت، ارشاد، راستا، هدايت



direction angle
زاويه ي هادي



direction angles
زاويه هاي خط راستا نما



direction associated with unbounded solution
جهت متناظر با جواب نامتناهي



direction cosine
کسينوس هادي (جهت)



direction field
راستاي ميدان، ميدان راستا، ميدان سو ها



direction number
پارامتر هادي، عدد راستا، عدد راستا نما



direction numbers
اعداد هادي



direction of asymptote
راستاي مجانب



direction of convex set
جهت مجموعه ي محدب



direction of polyhedral set
جهت مجموعه ي چندوجهي



direction of ray
بعد شعاع



direction of the asymptote
راستاي مجانب



direction parameter
پارامتر هادي



direction ratio
نسبت هادي



direction ratios
نسبت هاي هادي



direction set
مجموعه جهت



direction symbol
نماد جهت



direction vector
بردار هادي، راستاي خط، بردار



directional
راستا، جهت دار، سوئي، جهتي، هادي



directional cosine
كسينوس هادي



directional derivative
مشتق جهت دار، مشتق سويي، مشتق جهتي، مشتق امتدادي



directional derivative of function
مشتق راستا دار تابع، مشتق تابع در يك راستا



directional parameter
پارامتر جهتي



directive
دستور، دستور كامپايلر، جهت دار، جهت دهنده، ارشادي، دستورالعملي، هدايت كننده، هادي



directivity
راستا، استقامت



directly congruent figures
شكل هاي مستقيما همنهشت



directly induced topology
توپولوژي نگار، توپولوژي مستقيما القاء شده



directly proportional
مستقيما متناسب، متناسب مستقيم



directly proportional quantities
كميت هاي مستقيما متناسب، كميت هاي متناسب



directly similar
مجانس مستقيم، مستقيما متشابه



director
هادي



director circle
دايره ي هادي



director circle of a hyperbola
دايره ي هادي هذلولي



director cone
مخروط هادي



directory
فهرست راهنما، جدول راهنما، راهنما، فهرست



directrix
هادي، خط هادي، منحني هادي، راهنما



directrix focus
کانون هادي



directrix focus distanse
فاصله ي کانون هادي



directrix focus property
خاصيت کانون هادي



directrix of a conic
خط هادي مقطع مخروطي



directrix of a parabola
خط هادي سهمي



directrix of conic
خط هادي مقطع مخروطي



directrix of parabola
راهنماي سهمي



directrix vertex
راس هادي



directrix vertex distance
فاصله ي راس هادي



dirichlet conditions
شرط هاي ديركله



dirichlet drawer principle
اصل كشوي ديركله



dirichlet integral
انتگرال ديريكله



dirichlet kernel
هسته ي ديريكله



dirichlet principle
اصل ديريكله



dirichlet problem
مسأله ي ديريكله



dirichlet product
حاصل ضرب ديريكله



Dirichlet series
سري ديريکله



Dirichlet test
آزمون ديريکله



Dirichlet transform
تبديل ديريکله



dirichlet unit theorem
قضيه ي يكاي ديريكله



dirichlet's function
تابع ديريكله



dirichlet's test
آزمون ديريكله



dirichlet's test for convergence of series
آزمون ديريكله براي همگرايي سري ها



dirichlet's test for uniform convergence of series
آزمون ديريكله براي همگرايي يكنواخت سري ها



dirty float
نوسان شديد، ارز شناور مشروط



disability
از كار افتادگي



disability benefit
مستمري از كار افتادگي



disability pension
حقوق وظيفه، مستمري از كار افتادگي



disabled status
حالت از كار افتادگي



disadvantage
عيب



disappear
پاك شدن



disbursments
پرداخت نقدي، مخارج



disc
صفحه ي مدور، قرص، گرده



disc cam
بادامك صفحه اي



disc gate
مدخل صفحه اي



disc of convergence
قرص همگرايي، گرده ي همگرايي



disc type clutch
ديسك كلاچ، كلاچ ديسكي



discharge
تسويه ي حساب، اخراج كردن، تخليه الكتريكي، مصرف، تخليه شدن، مصرف شدن



discipline
نظم، انضباط، نظام، مجازات



discoloration
تبديل رنگ، رنگ رفتگي، بي رنگي، تغيير رنگ



disconnect
ناهمبند كردن



disconnected
ناهمبند، گسسته، نامرتبط



disconnected metric space
فضاي متري ناهمبند، فضاي متريك نامرتبط، فضاي متريك ناهمبند، فضاي متريك گسسته



disconnected set
مجموعه ي گسسته، مجموعه ي ناهمبند، مجموعه ي نامرتبط



disconnectedness
ناهمبندي



discontinued
قطع شده



discontinuity
ناپيوستگي



discontinuity point
نقطه ي ناپيوستگي



discontinuous
ناپيوسته، منفصل، ناپيوسته، گسسته، منفصل، شكسته، انفصالي



discontinuous distribution
توزيع ناپيوسته



discontinuous function
تابع ناپيوسته



discontinuous group
گروه ناپيوسته



discontinuous oscillatory function
تابع نوساني ناپيوسته



discontinuum
ناپيوستار



discordance
اختلاف



discordant
ناهماهنگ



discordant sample
نمونه ي ناهماهنگ



discount
تخفيف، تخفيف دادن، تنزيل،‌ برات را تنزيل كردن



discount factor
عامل تنزيل، عامل تخفيف



discount lost
تخفيف از دست رفته



discount rate
نرخ تنزيل



discounted cash flow
جريان نقدي تنزيل شده



discounted value
ارزش تنزيل شده



discounting
تنزيل، تخفيف



discounting revenue
تنزيل كردن درآمد



discrece distribution
توزيع گسسته، توزيع مجزا



discrepancy
تفاوت، اختلاف، فرق، مغايرت



discrete
گسسته، حالت گسسته، جدا،‌ريزدانه، منقطع، چندپارچه، منفصل ناپيوسته، تُنُك، مجزا، جدا



discrete approach
روش عددي، نگرش تكه تكه



discrete deterministic process
فرايند قطعي گسسته



discrete distance
دوري گسسته، فاصله ي گسسته، فاصله ي مجزا



discrete distribution
پخش جدا، پخش گسسته، تقاضاي گسسته



discrete entity
موجوديت گسسته



discrete events simulation
شبيه سازي وقايع گسسته



discrete metric
متر مجزا



discrete metric space
فضاي متري گسسته، فضاي متري مجزا، فضاي متريك مجزا، فضاي متريك گسسته



discrete model
مدل ناپيوسته



discrete optimization
بهينگي گسسته



discrete probability distribution
توزيع احتمالي ناپيوسته



discrete probability function
تابع احتمال گسسته، تابع احتمال مجزا



discrete probability space
فضاي احتمال گسسته



discrete quantity
كميت منفصل، چندي گسسته



discrete random variable
متغير تصادفي گسسته



discrete reandom variable
متغير گسسته، كميت تصادفي ناپيوسته، متغير تصادفي گسسته، متغير تصادفي مجزا



discrete set
مجموعه ي گسسته، مجموعه ي مجزا



discrete space
فضاي گسسته



discrete structure
ساختمان گسسته



discrete topological space
فضاي توپولوژيك گسسته



discrete topology
توپولوژي گسسته



discrete type distribution function
تابع توزيع ناپيوسته



discrete valuation
ارزه ي گسسته، مقدار مجزا



discrete variable
متغير ناپيوسته، كميت ناپيوسته، متغير گسسته، متغير منفصل، متغير جدا



discretion
احتياط، رعايت



discretization
گسسته سازي



discriminant
مبيّن



discriminant function
تابع مميز، تابع تشخيص



discriminant of a polynomial equation
مبين يك معادله ي چندجمله اي



discriminant of a quadratic equation
مبين معادله ي درجه ي دوم



discriminate analysis
تجزيه و تحليل تمايزي



discrimination
تميز دادن، تشخيص



discriminatory
تشخيص دهنده



discriminatory analysis
تجزيه ي تشخيص دهنده ها



discuss
توضيح دادن، بررسي كردن، مطرح كردن، بحث كردن



discussion
بحث، مذاكره، بررسي



disequilibrium
قانون عدم تعادل، عدم تعادل



dished
مقعر،‌گود



disintegrate
مورد تلاشي قرار گرفتن



disintegration
از هم پاشيدگي،‌ تلاشي



disj unction

• logical sum

ترکيب فصلي، مجموع منطقي



disjoin
جدا شدن، جدا كردن



disjoined
مجزا، جدا شده، جدا



disjoint
منفصل، غير متصل، مجزا، جدا از هم، از هم جدا، جدا، نامتقاطع، ناپيوسته، ناهمبند



disjoint cycles
حلقه هاي از هم جدا، حلقه هاي جدا



disjoint disk
قرص جدا از هم



disjoint events
پيشامد هاي مجزا، حوادث نامتقاطع، حوادث ناسازگار



disjoint finite set
مجموعه ي با پايان جدا از هم



disjoint set
مجموعه ي جدا از هم



disjoint sets
مجموعه هاي از هم جدا، مجموعه هاي جدا از هم، مجموعه هاي نامتقاطع، مجموعه هاي منفصل، مجموعه هاي نا پيوسته، مجموعه هاي مجزا



disjoint spaces
فضا هاي مجزا از هم



disjoint tree
درخت مجزا، درخت متمايز، درخت جدا از هم



disjoint union
اجتماع جدا از هم



disjointed
مجزا، جدا،‌متغاير، از هم جدا شده



disjunction
تركيب فصلي، مجموع منطقي، فصل، انفصال



disjunction of cases
فصل حالت ها، تفصيل حالت ها



disjunction of propositions
تركيب فصلي گزاره ها



disjunctive
فصلي، مجزا



disjunctive canonical form
صورت متعارف تركيب فصلي



disjunctive composition
تركيب فصلي



disjunctive normal form
صورت متعارف فصلي، صورت نرمال تركيب فصلي، صورت نرمال فصلي



disjunctive proposition
قضيه ي شرطيه ي منفصله



disjunctive syllogism
قياس استثنايي منفصل



disk
قرص



disk algebra
جبر قرصي



disk drive
ديسك چرخان، گرده ي چرخان، ديسك خوان، گرده راه



disk of convergence
گرده ي همگرايي، قرص همگرايي



disk operating system
سيستم عامل ديسك



disk storage
حافظه ي مغناطيسي صفحه اي شكل، حافظه ي صفحه اي



dislocation
جابجاشدگي، تغيير محل، نابجايي، جدايي، جا به جايي



dismember
تجزيه كردن، جدا كردن، بريدن اندام



dismiss
منفصل كردن، مطرح نكردن، مرخص كردن



disorder
بي نظمي، اخلال



disorganization
بي سازماني



dispatch
مخابره، تسريع، ارسال، اعزام، توزيع



dispatch office
دفتر توزيع، اداره ي ارسال مراسلات



dispatching
ارسال



dispense
حذف كردن



dispenser
پخش كن، مخزن پخش كن



dispersion
تجزيه ي نور، پراكندگي، انتشار، پخش، پاشيدگي، پاشندگي، پراكنده، واگرايي، تعليق



dispersion index
شاخص پراكندگي



dispersion matrix
ماتريس كوواريانس، ماتريس پراكندگي



dispersion of components of multidimenstional random variable
پراكندگي اجزاي كميت تصادفي چند بعدي



dispersion of frequencies
پراكندگي فراواني ها



dispersion of random variable
پراكندگي كميت تصادفي، واريانس كميت تصادفي



dispersion of two random variables
واريانس دو كميت تصادفي



dispersion strengthening
سخت گرداني پراكندگي، سخت سازي پراكندگي



displacement
جا به جا شدن، تعويض، جابجايي، تغيير مكان، جابجا كردن، جابجا شدن، جابجا شدگي



displacement vector
بردار تغيير مكان، بردار مكان، بردار موضعي



displacing group
جا به جايي گروهي



display
نمايش، آشكار كردن، نمايش دادن، ظاهر شدن



display control
كنترل نمايشي، كنترل تصويري



display screen
صفحه نمايش، پرده نمايش



disposable
يكبار مصرف



disposable personal income
درآمد شخصي قابل تصرف



disposing of fixed asset
خروج دارايي ثابت از جريان



disposing of variances
بستن حساب هاي انحراف



disproof
ابطال، برهان خلف، رد



disproportion
بي تناسب كردن، بي تناسبي



disproportionate
بي تناسب كردن، بي تناسب



disproportionately
نامتناسبا



disproportionateness
بي تناسبي



disprove
رد كردن



disregard
صرف نظر كردن



disrete probability distribution
توزيع احتمال منفصل، توزيع احتمال مجزا



dissimilar
نامتشابه، ناهمانند



dissimilar terms
جمله هاي نامتشابه



dissipation
به هدر رفتن، گراكندگي، اتلاف



dissipation of energy
اتلاف انرژي



dissipative
تلف كننده



dissociate
جدا كردن، تفكيك كردن



dissociation
تفكيك، گسستگي، جدا سازي، شكند



dissociation pressure
تنش تفكيك، فشار تفكيكي



dissolution
فسخ،‌انحلال، تجزيه



dissymmetric
نامتقارن



dissymmetry
عدم تقارن، نامتقارني



distance
فاصله (دو نقطه)



distance between two skew lines
فاصله ي بين دو خط متنافر



distance formula
فرمول فاصله



distance function
تابع فاصله، تابع دوري



distance relations
رابطه ي متري،‌ رابطه ي طولي



distance set
مجموعه ي فاصله



distant
فاصله دارد، فاصله دار، دور



distillery
تقطير



distillery problem
مساله ي تقطير



distinct
متمايز، ناهمانند، مجزا، متفاوت



distinct direction
جهت متمايز



distinct root
ريشه ي متمايز



distinct roots
ريشه هاي متمايز



distinct sets
مجموعه هاي متمايز



distinct solution
جواب متمايز، ريشه ي متمايز



distinct system of parameters
دستگاه متمايز پارامتر ها



distinction
تشخيص، بازشناخت، فرق، امتياز، برتري، ترجيح، تفاوت، تمايز



distinguish
تميز دادن، بازشناختن، فرق گذاشتن، متمايز كردن



distinguished
مشخص كردن، اختلاف زا، ممتاز، متشخص



distinguished element
عضو متمايز، عضو مشخص



distinguished inequalities
نابرابري هاي دگرشكلي



distinguished normal form
صورت نرمال اصلي



distorsion inequalities
نابرابري هاي دگر شکلي



distorsion theorem
قضيه ي دگرشكلي



distort
تغيير شكل دادن، از شكل انداختن، مسخ



distortion
تغيير شكل، اعوجاج، تحريف، پيچيدگي، واپيچش، پيچيدگي و تاب داشتن، اختلال



distributable
قابل پخش، پخش پذير، قابل توزيع



distribute
پخش پذير بودن، توزيع كردن، پخش كردن، تقسيم شدن، انتشار



distributed
توزيع شده، منبسط



distributice lattice
شبكه ي پخش پذير



distribution
بيان تحليلي توزيع احتمال، پخش، توزيع، پراكندگي، توزيع، تابع تعميم يافته، انتشار



distribution cost
هزينه ي توزيع، هزينه ي پخش



distribution curve
منحني توزيع، خم توزيع



distribution derivative
مشتق تابع تعميم يافته



distribution free
آزاد-توزيع



distribution free method
روش آزاد-توزيع



distribution function
تابع توزيع، تابع پخش، تابعي توزيعي



distribution function in general sense
تابع توزيع به مفهوم كلي



distribution function of components of system
تابع توزيع اجزاي دستگاه



distribution function of multi dimensional random variable
تابع توزيع كميت تصادفي چند بعدي



distribution function of random variable
تابع توزيع كميت تصادفي



distribution function of subsets of system
تابع توزيع زيرمجموعه هاي دستگاه



distribution function of system of variables
تابع توزيع زيرمجموعه هاي دستگاه



distribution function of two dimensional random variable
تابع توزيع كميت تصادفي دو بعدي



distribution function properties
خواص تابع توزيع



distribution function table
جدول تابع توزيع



distribution law
قانون توزيع



distribution law of frequency
قانون توزيع فراواني



distribution law of function of random variable
قانون توزيع تابع از كميت تصادفي



distribution law of multidimensional random variable
قانون توزيع كميت تصادفي چند بعدي



distribution law of random variable
قانون توزيع كميت تصادفي



distribution law of sum of random variables
قانون توزيع حاصل جمع كميت هاي تصادفي



distribution law of two random variables
قانون توزيع دو كميت تصادفي



distribution manager
مدير توزيع



distribution of frequencies
توزيع فراواني ها



distribution of function of random variables
توزيع كميت هاي تصادفي



distribution of multidimensional random variable
توزيع كميت تصادفي چندبعدي



distribution of partial correlatoin coefficient
توزيع ضريب همبستگي جزئي



distribution of primes
توزيع اعداد اول



distribution of random variable
توزيع كميت تصادفي



distribution of two random variables
توزيع دو كميت تصادفي



distribution problem
مسأله ي توزيع



distribution test
آزمايش توزيع آزاد



distributional
توزيعي،‌پخشي



distributional gain
سود توزيع



distributive
پخشپذيري



distributive lattice
مشبکه ي توزيع پذير



distributive law
قانون توزيعي، قانون پخشي، قانون پخش پذيري، قانون توزيع پذيري



distributive number
عدد توزيعي



distributive properties of set operations
خواص توزيعي اعمال مجموعه اي



distributive property
پخش پذيري، خاصيت توزيعي



distributive rule
قاعده ي پخشپذيري



distributivity
پخش پذيري، توزيع پذيري، خاصيت توزيعي، خاصيت پخشي



disturb
مختل كردن



disturbance
بي نظمي، آشفتگي، اختلال



ditution
درجه ي دقت



divalent
دو ظرفيتي



divergence
واگرايي



divergence of a vector field
ديورژانس ميدان برداري



divergence theorem
قضيه ي ديورژانس



divergent
واگرا



divergent integral
انتگرال واگرا



divergent product
حاصل ضرب واگرا، حاصل ضرب متباعد



divergent sequence
دنباله ي همگرا



divergent series
سري واگرا



divergently parallel
به طور واگرا موازي



diverging
واگرا



diverging to zero
واگرا به صفر



diverse
گوناگون، مختلف



diverse ingredient
اجزاء مختلف



diversification
گسترش، متنوع سازي



diversity
تمايز



dividable
قابل تقسيم



divide
تقسيم کردن، بخش کردن، عاد کردن



divide through
با تقسيم دو طرف بر



divided
تقسيم شده، مقسوم، منقسم



divided difference
تفاضل منقسم، تفاضل تقسيم شده



divided differences
تفاضل هاي تقسيم شده



dividend
سود سهام، مقسوم،‌بخشي



dividend per share
سود هر سهم



dividend yield
بازده سود سهم



divident
مقسوم



dividers
پرگار اندازه گير



divides
عاد مي کند



dividing head
سر تقسيم كننده، كله گي تقسيم



divisibility
بخشپذيري



divisibility assumption
فرض تقسيم پذيري



divisibility on
بخش پذيري بر



divisibility ralation
رابطه ي تقسيم پذيري



divisibility relation
رابطه ي تقسيمپذيري



divisible
بخش پذير، تقسيم پذير، قابل قسمت



divisible a module
a-مدول تقسيم پذير



divisible element
عنصر تقسيم پذير



diVisible subgroup
زيرگروه تقسيم پذير



division
بخش



division algebra
جبر تقسيم، جبر تقسيمي



division algorithm
الگوريتم تقسيم



division in extreme and mean ratio
تقسيم به نسبت ذات وسط و طرفين



division manager
مدير اداره



division of labor
تقسيم كار



division of work
تقسيم كار



division ring
حلقه ي تقسيم،‌ حلقه ي بخشي، حلقه ي تقسيمي، هيئت



division ring of quaternions
هيئت كواترنيون



divisional
تقسيمي



divisor
مقسوم عليه



divisor of zero

• zero divisor

مقسوم عليه صفر



divisor value
مقدار مقسوم عليه



DNA
DNA



DNA molecule
مولکول DNA



do commute
جا به جا پذير بودن



dock
لنگرگاه، بارانداز



doctrine
تز، دكترين



doctrine of chances
اصول تصادفات



document
سند، پرونده، مدرك



documentary credit
اعتبار اسنادي



documentary draft bill
برات اسنادي



documentary letter of credit
اعتبار نامه ي اسنادي



documentation
مستندات، مستند سازي



documents against payment
تحويل اسناد در قبال پرداخت



documents analysis
تجزيه و تحليل اسناد



dodecagon
دوازده ضلعي، دوازده گوشه



dodecahedral
مربوط به دوازده وجهي



dodecahedral group
گروه دوازده وجهي



dodecahedron
دوازده وجهي، شكل فلكي



dodge romig sampling plans
طرح هاي نمونه گيري داج-راميگ



doesn't matter
مهم نيست



dog
لبه گير، نوك گير،‌گيره ي قلبي، توك گير، رينگ، زبانه، حايل، سگ دست، قلاب، گيره، بازو، قلاب، چنگك



dog plate
صفحه بند، صفحه ي نوك گير، صفحه ي لبه گير



dogmatic
قاطع، متعصب، جزمي، كوتاه فكر



dolly
بوبين، صفحه ي چرخدار، آرايه ي مستحكم



domain
حيطه، زمينه، ناحيه، دامنه ي تعريف، حدود، دامنه، قلمرو، ميدان، حوزه



domain of a function
دامنه ي يك تابع



domain of a mapping
دامنه ي يك نگاشت



domain of a relation
دامنه ي يك رابطه



domain of a variable
دامنه ي يك متغير



domain of definition
حوزه ي تعريف، دامنه ي تعريف



domain of definition of a function
حوزه ي (تعريف) تابع



domain of function
حوزه ي تعريف تابع، ناحيه ي تعريف تابع



domain of gaussian integers
دامنه ي اعداد صحيح گوسي، حوزه ي اعداد صحيح گوسي



domain of holomorphy
حوزه ي تمام ريختي



domain of influence
حوزه ي نفوذ



domain of mapping
مجموعه ي تعريف



domain of quantification
دامنه ي سور، دامنه ي سورگيري



domain of relation
تلخيع ي تعريف رابطه



domain of variability
حوزه ي تغيير پذيري



domain set
مجموعه ي قلمرو



domestic resource cost
هزينه ي منابع داخلي



domestic value added
ارزش افزوده داخلي



dominant
مسلط، غالب، مستولي، مشرف



dominant causes
علل مسلط



dominant eigenvalue
مقدار ويژه ي مسلط



dominant eigenvector
بردار ويژه ي مسلط



dominant sequence
دنباله ي غالب



dominant vector
بردار غالب، بردار مسلط



dominated
تسلطي



dominated convergence
همگرايي تسلطي



dominated convergence theorem
قضيه ي همگرايي مغلوب



dominated convergene
همگرايي مستولي



dominating integral
انتگرال غالب



dominating principle
اصل غلبه، اصل ماكسيمال كارتان



dominating series
سري غالب



domination
تسلط



domination principle

• Cartan maximum principle

اصل غلبه، اصل ماکسيمم کارتان



don't care
مقدارش مهم نيست، مهم نبودن



dos external command
دستورات خارجي داس



dos internal command
دستورات داخلي داس



dot
نقطه، نقطه گذاردن، خال



dot diagram
نمودار نقطه اي



dot matrix printer
چاپگر نقطه ماتريسي، چاپگر با ماتريس نقطه اي، چاپگر نقطه اي



dot product
ضرب داخلي، حاصل ضرب داخلي، ضرب نقطه اي، حاصل ضرب نقطه اي



dot prompt
علامت نقطه



dotted
نقطه چين



double
دو برابر بودن، دو برابر كردن، مضاعف، دو برابر، دوگانه



double angle
زاويه ي مضاعف



double angle formula
فرمول زاويه ي مضاعف



double bar
دو خط مضاعف عمودي



double blowing
دمش مضاعف، دميدن مجدد



double calssification
طبقه بندي مضاعف



double circle
دو دايره



double complex
مجتمع مضاعف



double concave
دو كاو، مقعر الطرفين



double connectivity
پيوستگي مضاعف، همبندي مضاعف، ارتباط مضاعف



double convex
دو كوژ، محدب الطرفين



double coset
هم مجموعه ي مضاعف



double cusp
نقطه ي بازگشت مضاعف



double dual
دوگان مضاعف



double entry
حسابداري دوبل، حسابداري مترادف



double entry accounting
دفتر داري دوبل



double entry bookkeeping
دفتر داري با ثبت دو طرفه، روش ثبت مترادف، دفتر داري دوبل، دفتر داري دو طرفه



double exponential
نمايي دوباري



double exponential distribution
توزيع نمايي دو گانه



double helix
مارپيچ مضاعف



double in reverse order
به ترتيب عكس، با عكس ترتيب



double inequality
نامساوي دوگانه



double integral
انتگرال مضاعف



double interchange
تعويض دوگانه، دو بار تعويض



double knockout mold
قالب با بيرون انداز دوگانه



double length
با طول مضاعف



double limit
حد مضاعف



double mathematical induction
استقراي دوگانه ي رياضي



double negation
نقيض دوگانه



double periodicity
تناوب مضاعف



double point
نقطه ي دوگانه، نقطه ي مضاعف



double precision
دقت مضاعف، دقت دوگانه



double prime
زگوند، "، علامت (")



double product
حاصل ضرب مضاعف



double pyramid
هرم مضاعف



double ratio
نسبت همساز



double reduction helical gear
مارپيچ دو كاهشي، چرخ دنده هاي نوع هليكال



double root
ريشه ي مضاعف، ريشه ي دوگانه



double sample acceptance sampling
روش نمونه برداري و مرحله اي



double sampling
نمونه گيري مضاعف، نمونه گيري دوباري، نمونه گيري دوگانه



double sampling plan
طرح دو نمونه اي



double sequence
دنباله ي دوگانه، رشته ي مضاعف، دنباله ي مضاعف



double series
سري مضاعف، سلسله ي مضاعف، رشته ي مضاعف، سري دوگانه



double sided drive
ديسك خوان دو طرفه



double specification limits
مشخصه ي فني با حدود دو طرفه



double sum
حاصل جمع مضاعف، مجموعه ي مضاعف



double summation
جمع دو طرفي



double tangent
مماس دو گانه



double tempering
بازگشت دو مرحله اي



double valued
دو مقداري



double valued function
تابع دو مقداري



doublet
دو قطبي، زوج، جفتي، دوگان



doubling
مضاعف سازي



doubling of cube
تضعيف مكعب



doubling time
زمان مضاعف سازي



doubly
به طور دوگانه، دو بار، دوباري، دو تايي، مضاعفا



doubly asymptotic
دو مجانبي



doubly balanced
دو بار متعادل



doubly equidistant curve
منحني مضاعف هم فاصله



doubly periodic
دو تناوبه، با دو تناوب



doubly periodic function
تابع دو تناوبه، تابع دو تناوبي، تابع دو دوره اي



doubly ruled surface
رويه ي دو خط خطي



doubly stochastic
تصادفي دو باري



doubly traced
دو ردي،‌ دو اثري



doubly transitive permutation group
گروه جايگشتي دوگانه ي ترايا



doubtfut debts
مطالبات مشكوك الوصول



doudecimal scale
مقياس دوازدهي



dowel
ميل مهار، ميخ چوبي، خار اتصال، مفتول



dowel pin
پين قالب



down
عمودي



down milling
فرزكاري همراه



down nose
دماغه به پايين



down time
از كار افتادگي، زمان خوابيدگي، خوابيدن، زمان از كار افتادگي، زمان بي كاري



downhand
مسطح و پايين



downhill
رو به پايين، سرپاييني



downward
به سمت پايين



downward bias
پايين-اريبي



downward concave function
تابع مقعر روبه پايين



downward concavity
تقعر به طرف پايين



downwards
به پايين به طرف پايين



dozen
دو جين



draft
ترسيم كردن، نقشه كشيدن، برات،‌حواله، يخ، شيب، پيش رسم، نقشه، حواله، مدل، ترسيم، كشش



drafting
ترسيم، نقشه كشي



draftsman
رسام، نقشه كش، طراح



draftsmanship
نقشه كشي، رسم فني



drag
حركت پويا، خطوط موجي برش، درجه، پسكشي، درجه ي زير، درجه ي پاييني، درجه ي تحتاني، مانع، كشش



dragout phase
فاز كشيدگي



dram
درم



drastic
شديد



draw
رسم كردن، از حساب برداشتن، برداشت، ترسيم، ثابت كردن، بيرون آوردن، كشيدن، خارج كردن، عبود دادن، بيرون كشيدن، قرعه كشي



draw a conclusion
نتيجه گرفتن



draw a line
مرور دادن يك خط، رسم يك خط



draw bar
ميله ي اتصال، ميل كشش، ميله ي كشش، سپربند



draw from
مرسوم از



draw out
بيرون كشيدن، استخراج كردن



draw spike
ميله در آور



draw through
عبور كردن



draw with replacement
استخراج با جايگذاري



draw without replacement
استخراج بدون جايگذاري



drawing
رسم، استخراج، قرعه كشي، ترسيم، طرح، طراحي، كشيدن، رسم، كشش، نقشه، آب گرفتن فلز، نقشه كشي



drawing account
حساب برداشت



drawing board
تخته رسم



drawing cutter tube
لوله ي مسي كشيده شده، لوله ي مسي بدون درز



drawing die
قالب كشش، قالب كششي



drawing editor
اديتور نقشه كشي



drawing elements
عناصر نقشه



drawing extent
وسعت نقشه



drawing limit
محدوده ي نقشه



drawing lots
استخراج تصادفي، اقتراع، قرعه كشي



drawing paper
كاغذ رسم



drawing pin
پونز



drawingless
بي شكل



drawingless flowchart
نمودار گردشي بي شكل



drawn parts
قطعات كشيده شده



drawn up in duplicte
صادر شده در دو برگ



drier
خشك كننده، خشك كن



drift
سوراخ كردن، گوه، مته



drill bush
بوش راهنماي مته



drill rod
ميله ي مته



drilling
مته كاري، سوراخ كردن



drive
طي كردن، پيمودن، راه انداز، راندن، كشش، محركه، محرك



driving force
نيروي محرك



drop
رسم كردن، فرود آمدن، كاهش يافتن، افتادن، تنزل، قطره، حذف كردن



drop hammer punch
سمبه ي ضربه اي، سمبه با چكش رها شدني



dropped
اخراج كردن، كاهش يافته، تنزل يافته



drug
دارو



drug dosage
جرعه ي دارو



drug dosage problem
مساله ي جرئه ي دارو



drum
بشكه، استوانه ي كوچك، استوانه، غلتك، طوقه، قرقره



dry bottom
كف خشك كوره



dual
همزاد، ثنوي، دوگان، دوگانه، جفت، ثانويه، دو واحدي



dual and lagrangian multipliers
دوگاني و ضرايب لاگرانژ



dual basis
پايه ي دوگاني



dual bundle
كلاف دو گان



dual canonical form
شكل متعارفي دوگان



dual category
رسته ي دو گان



dual cell
حجره ي دوگان



dual complementary basis
پايه ي مكمل دوگان



dual curve
خم دو گان



dual equation
معادله ي دوگان



dual feasibility and primal optimality
بهينگي اوليه و شدني دوگان



dual figure
شكل دوگان



dual flow plasma
پلاسما با لايه ي ثانويه ي گاز



dual gap
فاصله ي دوگاني



dual graph
گراف دوگان



dual group
گروه دوگان



dual homomorphism
همريختي دوگان



dual identity
شناسايي دوگانه، هويت



dual isomorphism
يكريختي دوگان



dual lattice
مشبکه ي دوگان



dual map
نقشه ي دوگان



dual mixed form
شكل هاي مختلط دوگان



dual module
مدول دوگان



dual of a right k module
دوگان يك راست k- مدول



dual of dual
دوگان دوگان



dual of restricted primal problem
مساله ي اوليه ي محدود شده ي دوگان



dual operation
عمل دوگان



dual operator
عملگر دوگان



dual order
ترتيب دوگان



dual problem
مساله ي ثانويه، مساله ي دوگانه، مساله ي دوتايي



dual set
روش سيمپلكس دوگان



dual simplex algorithm
الگوريتم سيمپلكس دوگان



dual simplex method
روش سيمپلكس دوگان، روش سيمپلكس مزدوج، روش سيمپلكس ثانويه



dual simplex method convergence
همگرايي روش سيمپلكس دوگان



dual simplex tableau
جدول سيمپلكس دوگان



dual space
فضاي دوگاني



dual standard form
شكل استاندارد دوگان



dual statement
گزاره ي دوگان



dual supervisor's principle
اصل ناظر دوگاني



dual tensor
تانسور دوگان



dual variable
متغير دوگان



dual variables
متغير هاي دوگان



duality
دويي، تناظر، دوگان، دوگاني، همزادي، دوگانگي، دوتايي، ثنويت، تقويت، زوجيت



duality in space
دوگاني در فضا



duality of polyhedra
دوگاني چندوجهي ها



duality principle
اصل دوگاني



duality property
ويژگي دوگاني



duality theorem
قضيه ي دوگاني



duality theorems
قضاياي دوگاني



ductile
شكل پذير، قابل كشش، قابل مفتول شدن، مفتول پذير، نرم



ductility
انعطاف پذيري، نرمي،‌خاصيت كش آمدن، نرمش، شكل پذيري، مفتول پذيري، تورق



due
در جهت، به سمت، درست، مقتضي، كاملا، طلب، بدهي، حق، قابل پرداخت



due date
تاريخ سررسيد، سررسيد



due from bank
طلب از بانك



due to regression
به واسطه ي رگرسيون



due to the continuity of function
نظريه ي پيوستگي تابع



dummy
ظاهري



dummy activity
فعاليت مجازي، فعاليت موهومي



dummy bar
ميله ي كف بند



dummy index
انديس ظاهري



dummy index of a tensor
شاخص ظاهري تانسور



dummy level
سطح مجازي



dummy origin
منبع ساختگي، منبع مصنوعي



dummy variable
متغير مجازي، متغير ظاهري، متغير بي تفاوت، نشانه ي بي تفاوت



duo
دو، زوج



duodecimal
دوازدهي، دوازده تايي



duodecimal numeration system
روش شماره گذاري در مبناي دوازده



duodecimal scale
مقياس دوازدهي



duodecimal system
پايه ي دوازده، دستگاه شمار در مبناي دوازده



duplex process
فرايند دوگانه، روش دوگانه



duplicate
دو نسخه اي،‌المثني، دو نسخه، تكراري، نسخه دوم، كپي، دو برگ



duplicate ratio
نسبت به قوه ي دو



duplicating attachment
دستگاه الحاقي كپي ساز



duplication
كپي، تكرار كردن، دو برابر كردن، دو برابر، نسخه برداري، تكرار، نسخه برداري، دوباره كاري، تكثر، رونوشت برداري



duplication check
مقابله از راه تكرار



duplication formula for gamma function
فرمول دو برابر سازي براي تابع گاما



duplication formulas
دستور هاي دو برابر



duplication of the cube
تضعيف مكعب



duration
استمرار، دوام، مدت دوام، دوران، ديري، مدت، زمان، طول مدت، طول دوره، دبرش



durometer
سختي سنج، سختي سنج لاستيك، دورومتر



duty
وظيفه، حقوق گمركي، تكليف، عوارض



duty analysis card
كارت تجزيه و تحليل وظايف



duty free
معاف از عوارض گمركي، معاف از حقوق گمركي



dwarf
کوتوله



dwell
توقف، مكث



dyad
دويي، زوج، جفت، دوگان



dyadic
دودويي، ثنايي، دوتايي، دوگانگي، مجازي، ظاهري، ساختگي



dyadic number system
دستگاه اعداد دودويي، دستگاه دودويي



dyadic product
ضرب دوگاني



dyadic relation
نسبت دوتايي



dyadic system
دستگاه دوتائي، دستگاه شمار در مبناي دو



dynamic
متحرك، متغير، پويا، ديناميك



dynamic analysis
تجزيه و تحليل تحركي، تجزيه و تحليل پويايي



dynamic equilibrium
تعادل پويا، تعادل ديناميك، تعادل ديناميكي



dynamic instability
پايداري پويا



dynamic optimization
اپتيمم سازي ديناميک



dynamic programming
برنامه ريزي پويا، برنامه ريزي ديناميك



dynamic specification
مشخصات ديناميكي



dynamic system
دستگاه پويا



dynamical system
دستگاه ديناميكي



dynamics
پويايي، پويايي شناسي، جنبشي، ديناميك، علم ديناميك، نيرو شناسي، علم القوا



dynamometer
توان سنج، نيرو سنج، گشتاور سنج، توان متر، دينامومتر



dyne
دين



e
پنجمين حرف الباي انگليسي،‌انرژي، رقم 15 در مبناي 16، عدد نپر، عدد اويلر



e function
e-تابع



e.g.
براي مثال، مثلا



each occurance
هر مورد، هر وقوع، هر نمونه



each of which
كه هر يك از آنها، در هر يك از آنها



each other
با يكديگر



ear protection
محافظ گوش



earlier
قبلا



earliest finish
زودترين زمان ختم



earliest start
زودترين زمان شروع



earliest time of occurance
زودترين زمان وقوع



early finish time
زودترين زمان پايان



early start date
زودترين تاريخ آغاز



early start time
زودترين زمان شروع



earning
سود خالص، عادي



earning capacity
ظرفيت درآمد



earning per share
عايدي هر سهم، درآمد هر سهم



earth
زمين



earth line
خط زمين، خط ارض



earthy body
شكل زميني، شكل ارضي



ease of attendance
سهولت كاربرد



ecart
تابع شبه متريك



eccentric
خارج از مركز، مختلف المركز



eccentric angle
زاويه ي خروج از مركز، زاويه ي مركزگريز



eccentric clamp
گيره با مكانيسم خارج از مركز



eccentric sequence
دنباله ي مركزگريز



eccentric set
مجموعه ي مركزگريز



eccentricity

• off centeredness

مركزگريزي، خروج از مركز، برون مركزي



echelon
پله مانند



echelon form
صورت پلكاني، پلكاني شكل، صورت پله اي، پلكاني



echelon matrix
ماتريس پله اي، ماتريس پلكاني



echo
انعكاس صورت، منعكس شدن، پژواك



eclipse
گرفتگي، كسوف و خسوف



eclipse of the moon
ماه گرفتگي، خسوف



eclipse of the sun
خورشيد گرفتگي، كسوف



ecliptic
خسوفي و كسوفي، دايره البروج



econometric model
مدل اقتصاد سنجي، مدل اكونومتريك



econometrics
اقتصاد سنجي



economic
اقتصادي



economic appraisal
ارزيابي اقتصادي، تقويم اقتصادي



economic development
توسعه ي اقتصادي، رشد اقتصادي



economic efficiency
كارايي اقتصادي



economic engineering
مهندسي اقتصاد



economic equilibrium
تعادل اقتصادي



economic good
كالاي اقتصادي



economic growth
رشد اقتصادي



economic interpretation
تعبير اقتصادي



economic life
عمر اقتصادي



economic lot size
ميزان سفارش اقتصادي



economic of duality
تعبير اقتصادي دوگان



economic order quantity
مقدار سفارش اقتصادي



economic ordering quantity
سفارش مقرون به صرفه، با صرفه ترين مقدار سفارش، مقدار مقرون به صرفه سفارش



economic planning
برنامه ريزي اقتصادي



economic statistics
نرخ بازده اقتصادي



economic structure
بناي اقتصادي، ساختار اقتصادي، ساخت اقتصادي



economic system
نظام اقتصادي



economic trends
گرايش هاي اقتصادي، روند هاي اقتصادي



economical
اقتصادي



economically
از لحاظ اقتصادي



economics
علم اقتصاد



economics of scale
صرفه جويي هاي مقياسي، صرفه جويي هاي مقياس



economist
اقتصاد دان



economy
اقتصاد، صرفه جويي



ecsaine
جرم مصنوعي



eculidean
اقليدسي



eculidean algorithm
الگوريتم اقليدسي



eculidean distance
دوري اقليدسي، فاصله ي اقليدسي



eculidean division
تقسيم اقليدسي



eculidean geometry
هندسه ي اقليدسي



eculidean line
خط اقليدسي



eculidean metric
متر اقليدسي



eculidean plane
صفحه ي اقليدسي



eculidean sphere
فضاي اقليدسي



edge
كنار، گوشه، دوره، لبه، زاويه، نبش، يال



edge angle
زاويه ي يالي



edge bisector
نيمساز ضلع



edge dislocation
جابجايي لبه اي، نابجايي لبه اي



edge file
فايل يال



edge joint
اتصال لبه اي



edge of a graph
يال گراف، خط گراف



edge of regression
يال بازگشت



edge weld
جويش لبه اي



edges of a graph

• lines of a graph

يال هاي گراف، خط هاي گراف



edgin
حاشيه گذاري، لبه سازي



edit
تنظيم كردن، ويراستن، ويرايش كردن، ويرايش، تصحيح كردن، مرتب كردن



edition
ويرايش



edomorphism
درونريختي



educe
استنباط كردن، استنتاج كردن، استخراج كردن



eduction
استنتاج بيواسطه



effect
انجام دادن، اجرا كردن، اثر، معلول، تاييد، نتيجه، نتيجه ي اجرا، نتيجه ي اثر، اثر كردن



effective
اثربخش، كارامد، موثر، ثمربخش، سودمند



effective address
نشاني موثر



effective constructability
ساخت پذيري موثر



effective constructibility
ساخت پذيري موثر



effective control
كنترل كارامد، كنترل موثر



effective cross section
سطح مقطع موثر



effective error
خطاي موثر



effective force
نيروي موثر



effective time
زمان موثر



effective transformation group
گروه تبديل هاي موثر



effectiveness
كارايي، اثربخشي، كارامدي، مثمر بودن، سودمندي، ثمربخشي



efficiency
کارايي



efficiency of cluster sampling
كارايي، نمونه گيري خوشه اي، سودبخشي نمونه گيري خوشه اي



efficiency of ratio estimate
سودبخشي برآورد نسبتي



efficiency of stratification
سود بخشي طبقه اي



efficiency of two stage sampling
سود بخشي نمونه گيري دو مرحله اي



efficiency rating
ارزيابي كارايي



efficient
كارا، كارامد، بهره ور، با راندمان، مؤثر



efficient estimate
برآورد سودبخش



efficient estimator
برآورد كننده ي كارا



efficient solution
جواب كارا



efficient solutions
جواب هاي كارا



Egorov theorem
قضيه ي يگوروف



eigen
خاص، مشخص، مشخصه، راكد



eigen element
ويژه بردار، بردار مشخصه



eigen frequency
بسامد ويژه



eigen function
ويژه تابع، تابع ويژه، تابع مشخصه، تابع خاص



eigen function expansion
بسط ويژه ي تابعي



eigen matrix
ويژه ماتريس



eigen space
فضاي ويژه



eigen state
حالت ويژه



eigen value
مقدار ويژه، ويژه مقدار، مقدار مشخصه، ريشه ي مشخصه، مقدار ويژه، مقدار خاص، ريشه ي راكد، مقدار راكد



eigen value equation
معادله ي ويژه مقدار ها



eigen value of a matrix
مقدار خاص ماتريس



eigen vector
بردار راكد، بردار ويژه، بردار خاص، ويژه بردار، بردار مشخصه



eigenfunction
تابع ويژه



eigenfunction expansion
بسط ويژه تابع



eigenmatrix
ويژه ماتريس



eigenvalue
مقدار ويژه



eigenvalue equation
معادله ي ويژه مقدار ها



eigenvector

• eigenelement
• characteristic vector
• proper vector
• characteristic solution

ويژه بردار، بردار مشخصه



eight
هشت



eight leaved rose curve
خم گلبرگ هشت برگي



eighteen
هيجده



eighteenth
هجدهمين، هيجدهم، يك هيجدهم



eighth
هشتمين، هشتم، يك هشتم



eightieth
هشتادمين، يك هشتادم



eighty
هشتاد



eign column
ستون ويژه



einstein
اينشتين



einstein convention
قرارداد اينشتين



einstein equivalency principle
اصل هم ارزي اينشتين، اصل هم ارزي



einstein series
سري اينشتين



einstein space
فضاي اينشتين



Eisenstein
آيزنشتاين



Eisenstein criterion
محک آيزنشتاين



either
هر كدام، هر يك، هم، هر يك از، هر



either diagram
يكي از نمودار ها



either group operation
هر عمل گروهي



eject
بيرون راندن، پس زدن، دفع كردن



ejection
اخراج، دفع، پس زني، بيرون پاشي، پراندن، بيرون انداختن قطعه، بيرون راني



ejector
بيرون انداز، افشانك، پاشنده، پخش كننده، پران



ejector bar
شمش پران



ejector blade
تيغه ي پران



elapse
پيمودن



elapsed time
مدت زمان سپري شده



elastic
كشسان، كش دار، ارتجاعي، مرتجع، الاستيك، جهمند، قابل ارتجاع، قابل انبساط، لاستيك سان



elastic body
جسم کشسان



elastic demand
تقاضاي الاستيک



elastic force
نيروي كشسان



elastic limit
حد الاستيك، حد مهمندي، حد كشساني، مرز ارتجاعي



elastic restoring
بازگردان الاستيک



elastic restoring force
نيروي بازگردان الاستيک



elastic spring
فنر قابل ارتجاع



elasticity
حالت ارتجاعي، ارتجاع پذيري، قابليت ارتجاع، كشساني، جهمندي، كشش، ويژگي ارتجاعي



elasticity demand
تقاضاي الاستيسيته



elasticity of cost
الاستيسيته ي هزينه



elasticity of demand
الاستيسيته ي تقاضا



elasticity of supply
حساسيت عرضه، كشش عرضه



elasticity of total cost
انعطاف پذيري هزينه ي كل



elasticity production
كشش توليد



elect
انتخاب كردن، منصوب كردن



electic circuit
مدار الكتريكي



electric
كهربايي، برقي



electric arc
قوس الكتريكي، جرقه ي الكتريكي



electric cell
باطري



electric charge
بار الكتريكي



electric circuit
مدار الکتريکي



electric field
ميدان الکتريکي



electric force
نيروي الکتريکي



electric intensity
شدت ميدان الكتريكي



electric network
شبكه ي الكتريكي



electric typewriter
ماشين تحرير الكتريكي



electrical condenser
خازن الكتريكي



electrical equivalent
هم ارز الكتريكي



electricity
الكتريسيته



electrocoating
پوشاندن الكتريكي



electrode
برق رسان، الكترود



electrode extension
طول مؤثر الكترود



electrode lead
كابل الكترود



electrode polarity
قطب الكترود



electromagnetic
الکترومغناطيسي



electromagnetic interaction
بر هم كنش الكترومغناطيسي



electromagnetic radiation
تشعشع الکترومغناطيسي



electromagnetic wave
موج الکترومغناطيسي



electromagnetism
الكترومغناطيس



electronic computer
کامپيوتر الکترونيکي



electronic data processing
پرورش داده هاي الكترونيكي، داده پردازي الكترونيكي



electrostatic
الکتروستاتيک



electrostatic potential
پتانسيل الکتروستاتيک



electrostatics
علم ايستا برقي، برق ساكن، الكتريسيته ي ساكن



element
عنصر، عضو



element function
تابع عضو



element of a matrix
درايه ي ماتريس، عنصر ماتريس



element of a set
عنصر مجموعه، عضو مجموعه، عنصر يك مجموعه، هر يك از عناصر يك مجموعه



element of arc
جزء قوس



element of arc length
عنصر طول قوس



element of area
عنصر مساحت، عنصر سطح



element of determinant
درايه ي دترمينان، عنصر دترمينان



element of integration
جزء انتگرال، جزء انتگرال گيري



element of mass
جزء جرم



elemental
اصلي،‌ بسيط



elementary
مقدماتي، ابتدايي، عادي، بسيط، جزئي



elementary algebra
جبر مقدماتي



elementary analysis
آناليز مقدماتي



elementary column operation
عمليات مقدماتي ستوني



elementary column operations
عمل هاي ستوني ابتدايي



elementary diffusion equation
معادله ي مقدماتي پخش، معادله ي مقدماتي انتشار



elementary divisor
مقسوم عليه مقدماتي



elementary divisors
مقسوم عليه هاي مقدماتي



elementary event
حادثه ي ساده، پيشامد ساده،‌ پيشامد مقدماتي



elementary function
تابع مقدماتي، توابع مقدماتي، توابع ابتدايي



elementary functions
تابع هاي مقدماتي



elementary geometry
هندسه ي مقدماتي



elementary matrix
ماتريس مقدماتي



elementary matrix operations
عمليات ماتريس مقدماتي



elementary neighborhood
همسايگي مقدماتي



elementary operation
عمل مقدماتي



elementary particle
ذره ي بنيادي



elementary row operation
عمل مقدماتي



elementary row operations
عمل هاي سطري ابتدايي



elementary set
مجموعه ي مقدماتي



elementary symmetric function
تابع متقارن ابتدايي



elementary symmetric functions
توابع متقارن مقدماتي



elementary transformation
تبديل ابتدايي، تبديل مقدماتي، تراديسي ابتدايي



elementary units
واحد هاي مقدماتي



elementary waves
امواج مقدماتي



elements
مباني



elements of a matrix
درايه هاي ماتريس، اجزاي ماتريس، عنصر هاي ماتريس



elements of a set
عناصر مجموعه



elements of a triangle
اجزاء مثلث، اجزاي اصلي مثلث



elements of geometry
مباني هندسه



elements sum
مجموع عضو ها



elevation
فراز، ارتفاع، ترفيع



elevation of a given point
فراز يك نقطه ي مفروض



elevator
نقاله ي مكانيكي، آسانسور، بالابر



eligible
واجد شرايط



eliminate
حذف كردن، رفع نمودن



eliminate indeterminacy
رفع ابهام



elimination
رفع، دفع، زدودگي، حذف



elimination constant
ثابت حذف



elimination form of the inverse
شكل حذفي ماتريس معكوس



elimination method
روش حذفي، روش حذف



elimination of an unknown
حذف يك مجهول



elimination process
فرآيند حذف



elipses of spread
بيضي هاي پراكندگي



ellipse
بيضي



ellipses of canonical form
بيضي هاي شكل قانوني



ellipsis
انداختن لغات، حذف، انداختگي



ellipsoid
بيضي وار



ellipsoid of concentration
بيضي وار تمركز



ellipsoid of inertia
بيضي وار لختي



ellipsoid of revolution
بيضي وار دوراني، كره وار، بيضوي گون دوار، بيضي وار دوار



ellipsoidal
شبيه بيضي،‌شبه بيضي



ellipsoidal coordinates
مختصات بيضيواري



ellipsoidal harmonic function
تابع همساز بيضي واري



elliptic
مربوط به بيضي، بيضوي، بيضي وار، بيضي گون، مرغانه اي، تخم مرغي، بيضي شكل



elliptic cone
مخروط بيضوي،‌مخروط بيضي گون



elliptic coordinates
مختصات بيضوي



elliptic cylinder
استوانه ي بيضوي



elliptic cylinder function
تابع استوانه اي بيضوي



elliptic cylindrical coordinates
مختصات استوانه اي بيضي وار



elliptic cylindrical sufrace
استوانه ي بيضوي،‌ رويه ي استوانه اي بيضوي



elliptic differential equation
معادله ي ديفرانسيل بيضوي



elliptic differential geometry
هندسه ي ديفرانسيل بيضوي



elliptic equation
معادله ي بيضي گون



elliptic function
تابع بيضوي،‌ تابع بيضي گون



elliptic geometry
هندسه ي بيضوي،‌هندسه ي نااقليدسي



elliptic integral
انتگرال بيضوي



elliptic intergral
انتگرال بيضوي



elliptic irrational function
تابع گنگ بيضوي



elliptic modular group
گروه مدولي بيضوي



elliptic operator
عملگر بيضوي



elliptic paraboloid
سهمي وار بيضوي، سهمي گون بيضوي، سهمي وار بيضوي گون



elliptic point of a surface
نقطه ي بيضوي رويه



elliptical
مربوط به بيضي



elliptical cylinder
استوانه ي بيضوي، استوانه ي بيضي وار، استوانه ي بيضي گون



elliptical geometry
هندسه ي بيضوي



ellipticity
پختي، نسبت تفاضل دو نيم قطر بيضي به قطر اطول آن



elongation
بزرگ شدن، ازدياد طول، تطويل



elongation of a vector
كشيدگي بردار



else
در غير اين صورت



elsewhere
در ساير نقاط،‌ جاي ديگر



elucidate
توضيح دادن



emanate
ناشي شدن، جاري شدن، بيرون آمدن، سرچشمه گرفتن



embed
محاط كردن، جا دادن، نشاندن، غوطه ور كردن، خواباندن



embeddable
جاپذير، قابل نشاندن



embeddable space
فضاي نشاندني



embedded
محاطي، فرو رفته



embedded blank
فضاي خالي وسط



embedded markov chain
زنجير ماركوف نشانده شده



embedding
جادهي، نشاننده، نشاندن



embedding theorem
قضيه ي نشاندن



embeded
متداخل، تو در تو، فرو رفته، محاط شده، نشانده



embossing
قلمزني، چاپ برجسته، برجسته كاري



embrittlement
شكنندگي، ترد شكندگي، تردي



emergency maintenance
نگهداشت اضطراري



emergent system
سيستم غالب، سيستم مسلط



emigrate
مهاجرت كردن



eminence
برجستگي، بلندي، تعالي



emission
نشر، انتشار



emission theory
نظريه ي گسيلي



emit
تخليه كردن، منتقل كردن، ساطع كردن



emitter
انتشار دهنده



emphasize
تاكيد كردن



empirical
آزمايشي، تجربي



empirical constants
ثابت هاي تجربي



empirical curve
منحني تجربي



empirical distribution
توزيع تجربي



empirical distribution function
تابع توزيع تجربي



empirical formula
فرمول تجربي



empirical probability
احتمال تجربي



employ
به كار گماشتن، به خدمت گرفتن، به كار بردن، استخدام كردن



employed
معمول، رايج



employee
حقوق بگير، مستخدم، كارمند، كاركن



employee evaluation
ارزيابي كارمندان



employer
صاحبكار، كار فرما



employment
استفاده، اشتغال، استخدام، شغل، كار، حرفه، پيشه



employment coefficient
ضريب اشتغال



employment rate
درجه ي اشتغال،‌ ميزان اشتغال



emptiness problem
مسأله ي تهي بودن



empty
تهي، خالي



empty class
مجموعه ي خالي



empty feasible region
ناحيه ي شدني تهي



empty graph
گراف تهي



empty intersection
اشتراك هاي تهي



empty product
حاصلضرب تهي



empty relation
رابطه ي تهي



empty sequence
دنباله ي پوچ، رشته ي تهي



empty set

• null set

مجموعه ي تهي



empty sets
مجموعه ي خالي، مجموعه ي تهي



empty space
فضاي پوچ، فضاي تهي



empty string
رشته ي پوچ، رشته ي تهي



empty subset
زيرمجموعه ي تهي



empty tree
درخت تهي



empty word
كلمه ي پوچ، كلمه ي خالي، كلمه ي تهي



emulsifying solution
حلال تعليق ساز



emulsion
شيرابه



en masse conveyor
نقاله ي محفظه دار



encapsulation
محفوظ سازي اطلاعات، در حفاظ قرار دادن اطلاعات



encircle
دور گرفتن، در بر داشتن، احاطه كردن، دور زدن



enclose
محصور كردن، قرار داشته باشد، در جوف قرار دادن، داخل پرانتز گذاشتن



enclosed
محصور شده، محاط



enclosed with
محدود به



enclosing
در ميان گرفتن، بين آنها ... قرار دارد، محطي



encode
به رمز در آوردن



encoding
رمز گذاري، كدگذاري



encompass
احاطه كردن، شامل بودن



encounter problem
مسأله ي ملاقات به پايان رسيدن، انتها، نقطه ي منتها، دو سر، فرجام، آخر، پايان، كناره



end
به پايان رسيدن، انتها، نقطه ي منتها، دو سر، فرجام، آخر، پايان، كناره



end clearance
زاويه ي آزاد انتهايي








end mill
تيغه ي فرز انگشتي، فرز قشنگي، فرز انگشتي



end point
نقطه ي پايان، نقطه ي سر، نقطه ي انتهايي



end points
نقاط انتهايي



end product
محصول تمام شده، حاصل كار، حاصل، فراورده ي نهايي، محصول نهايي



end return
ماهيچه كاري



end to end control
كنترل ته به ته



end to start control
كنترل ته به سر



end use
كاربرد



end value
ارزش انتهايي



end vertex
راس منتها، راس پاياني



ended
مختوم، پايان يافته



ended line
خط مختوم



endless
بي پايان، بي انتها، لايتناهي، بدون نهايت



endless rolling
نورد كاري يكسره،‌نورد بي انتها، نورد يكسره



Endlessness
بي نهايت، بي پاياني، بي انتهايي



endlong
از طول، از درازا



endo
دروني



endomorphic
درون ريخت، درون شكل، درون ديسه



endomorphism
درونريختي



endomorphism of fields
درون ريختي هيئت، درونساني هيئت، اندومورفيسم هيئت



endomorphism of groups
درون ريختي گروه، درونساني گروه، اندومورفيسم گروه



endomorphism of rings
درون ريختي حلقه، درونساني حلقه، اندومورفيسم حلقه



endpoint
نقطه ي انتهايي



energy
انرژي



energy integral
انتگرال انرژي



energy principle
اصل انرژي



engaging
كاربرد



engine
ماشين



engineer
مهندس



engineering
مهندسي



enlarge
گسترش دادن، بزرگ كردن



ennead
يك دسته ي نه تائي



enriques surface
رويه ي انريكس



ensure
به دست آمدن



enter
وارد شدن، وارد كردن



entering
وارد شدن



entering basic variable
متغير ورود به پايه، متغير اساسي ورودي



entering variable
متغير وارد شونده، متغير ورودي



entire
تام



entire complex plane
صفحه ي مختلط كامل



entire function
تابع تام



entire linear transformation
تبديل خطي تام



entire number scale
مجموعه ي تمام اعداد حقيقي



entire ring
حوزه ي صحيح



entire series
سري تام، رشته ي درست، سلسله ي كامل، سلسله ي تام



entire space
فضاي تام



entirely
به طول كامل، به كلي، تماما، كاملا



entity
نهاد، شئ، واحد مستقل، جوهر، موجوديت، ذات، هستي، وجود، گوهر



entourage
پيرامون



entries
درايه ها، اجزاء، عناصر



entries of a matrix
عناصر ماتريس، جمله هاي يك ماتريس



entring
وارد شدن



entropy
آنتروپي، كهولت، حالت گرايش به سمت بي نظمي، اختلال و فقدان، هدف در سيستم



entropy of a partition
آنتروپي افراز



entropy of an endomorphism
آنتروپي درونريختي



entry
فقره



entry block
كنده ي مدخل



entry criterion
معيار ورودي به پايه



entry criterion basis
معيار ورودي به پايه



entry of a determinant

• element of a determinant

درايه ي دترمينان، عنصر دترمينان



entry of a matrix
درايه ي ماتريس، عنصر ماتريس



enumerable

• denumerable

شماراي نا متناهي



enumerable sets
مجموعه هاي شمارش پذير



enumerably infinite
شمارا



enumerate
شمردن، برشمردن، شماره گذاري كردن، يك يك نام بردن



enumerating
شمارش، شمردن



enumeration
شماره گذاري، شمارش



enumeration problem
مسأله ي شمارش



enumeration theorem
قضيه ي شمارش



enumerative
شمارشي



envelope
پوش



environment
فراگير، محيط برنامه نويسي، محيط، دور و بر



environmental
محيطي



environmental elements
عوامل محيطي



epicycle
مقدار تدوير



epicycloid
برون چرخزاد، برون چرخنما



epigraph
اپي گراف



epimorphic
بروريخت، برديسه



epimorphism
برو ريختي



epitrochoid
برون چرخه زاد، اپي تروكوئيد



epitrochoidal curve
منحني اپي تروكوئيدي



epsilon
اپسيلون، حرف پنجم الفباي يوناني



epsilon chain
زنجير اپسيلون



epsilon delta
اپسيلن - دلتا



epsilon delta method
روش اپسيلن - دلتا



eqipotential
هم پتانسيل، هم ظرف، هم قوت



equal
برابر، مساوي، متساوي، معادل، هم ارز، مساوي بودن



equal events
حوادث يكسان، حوادث همانند، حوادث مساوي، حوادث برابر



equal matrices
ماتريس هاي مساوي، ماتريس هاي برابر



equal probabilities
احتمال هاي مساوي



equal sets
مجموعه هاي مساوي، مجموعه هاي برابر



equal vectors
بردار هاي همسنگ، بردار هاي برابر، بردار هاي مساوي



equality
تساوي، مساوات، برابري



equality constraints
براي محدوديت هاي مساوي



equality of funcitons
تساوي توابع



equality of numbers
تساوي دو عدد



equality of ordered pairs
تساوي زوج هاي مرتب



equality of polynomials function
تساوي دو تابع چندجمله اي



equality of sets
تساوي دو مجموعه، تساوي مجموعه ها



equality of triangles
تساوي مثلث ها



equality of two complex numbers
تساوي دو عدد مختلط



equality of two mappings
تساوي دو نگاشت



equality of two matrices
تساوي دو ماتريس



equality of vectors
همسنگي بردار ها



equality relation
رابطه ي برابري



equality sign
علامت برابري



equalization
برابر سازي، تسويه



equalize
تساوي،‌مساوي شدن، مساوي كردن، برابر كردن، يكسان كردن



equalizer
برابر ساز



equally
به تساوي،‌متساويا، به طور مساوي



equally likely
همشانس، متساوي الاحتمال، با احتمال برابر، متساوي الاحتمال، با احتمال برابر، همچند، همسان، همتراز، احتمال يكسان



equally likely events
پيشامد هاي داراي احتمال مساوي،‌ پيشامد هاي داراي احتمال همتراز، پيشامد هاي همشانس، پيشامد هاي متساوي الاحتمال



equally power events
حوادث همتوان



equally probable
همتراز



equally probable events
حوادث هم احتمال



equally probable outcoms
نتايج هم احتمال



equally spaced points of subdivision
نقاط تقسيم متساوي الفاصله



equally well
همين طور



equate
برابر قرار دادن، مساوي فرض كردن،‌مساوي كردن،‌ معادل قرار دادن، معادل كردن، برابر كردن



equation
برابري، موازنه، تساوي،‌معادله، همچندي، همسنگي، رابطه، برابري



equation of a hyperplane
معادله ي يك زبر صفحه



equation of continuity
معادله ي پيوستگي



equation of equinoxes
معادله ي اعتدالين



equation of harmonic oscillator
معادله ي نوسانگر همساز



equation of heat conduction
معادله ي رسانش گرما



equation of motion
معادله ي حركت



equational
معادله اي، تعديلي



equations of a homomorphism
معادلات يك همساني



equations of a linear variety
معادلات يك متغيره ي خطي



equations of Enneper
معادله هاي انپر



equations of motion
معادله هاي حركت



equations of transformation
معادله هاي تراديسي نيمان، استوا، خط استوا، دايره ي استوا، خط استوا



equator
نيمان، استوا، خط استوا، دايره ي استوا، خط استوا



equator of an ellipsoid of revolution
دايره ي عظيمه ي بيضوي دوار



equator of movement
منطقه ي حركت



equatorial
استوائي



equatorial quantum number
عدد كوانتومي استوايي



equi
پيشوندي به معني هم يا مساوي



equiangle
زاويه ي مساوي



equiangle spiral
مارپيچ زاويه ي برابر



equiangular
همزاويه، متساوي الزاويه



equiangular hyperbola
هذلولي متساوي الساقين



equiangular polygon
چندضلعي متساوي الزوايا، چندضلعي برابر زاويه



equiangular triangle
مثلث متساوي الزوايا



equicontinuity
يكسان پيوستگي، همپيوستگي، هم اتصالي



equicontinuous
همپيوسته



equicontinuous functions
تابع هاي يكسان پيوسته



equidimensional
همبعد



equidistance
متساوي الفاصله، هم فاصله



equidistant
هم فاصله، متساوي الفاصله، متساوي البعد



equidistant curve
خم هم فاصله



equidistant hypersurface
ابر رويه ي هم فاصله



equidistributed
همتوزيع



equilateral
متساوي الاضلاع، متساوي الزاويه



equilateral hyperbola
هذلولي متساوي الساقين، هذلولي دو پهلو برابر، هذلولي متساوي القطرين



equilateral hyperbolic coordinates
مختصات هذلولوي متساوي الساقين، مختصات هذلولوي قائم



equilateral polygon
چندضلعي متساوي الاضلاع



equilateral spherical polygon
چندضلعي منتظم كروي



equilateral triangle
مثلث متساوي الاضلاع، مثلث سه پهلو، برابر، مثلث راست پهلو



equilateral triangle group
گروه مثلث متساوي الاضلاع



equilibrium
به حالت تعادل، تعادل، موازنه، همتراز



equilibrium demand
تقاضاي تعادل



equilibrium diagram
نمودار ساختماني، نمودار تعادلي، نمودار تعادل



equilibrium price
بهاي تعادل



equilibrium problems
مسائل تعادل



equilibrium supply
توليد تعادل



equimultiple
هم ضريب، هم مضرب



equinmerous sets
مجموعه هاي هم عدد



equinoctial point
نقطه ي اعتدال



equinox
اعتدال شب و روز، نقطه ي اعتدال



equinumerate
همعداد



equinumerous
همعدد، همقوه



equinumerous sets
مجموعه هاي همعدد



equioceillation
نوسان يكسان



equipment compatibility
هماهنگي تجهيزات



equipment failure
خرابي تجهيزات



equipollent
ابزار، تجهيزات، ساز و برگ، وسايل، اثاثه، وسيله، ساز و برگ، لوازم، كارافزار، دستگاه



equipollent sets
مجموعه هاي هم ارز، مجموعه هاي همتوان



equipollent vectors
بردار هاي همسنگ



equipotency
هم تواني، هم قوه اي



equipotent sets
مجموعه هاي هم ارز، مجموعه هاي هم توان



equipotential
همپتانسيل



equipotential lines
خطوط هم پتانسيل



equipotential surface
رويه ي هم پتانسيل، سطح هم پتانسيل



equiprobable
هم احتمال



equiprobable space
فضاي هم احتمال



equirepartition
همبخشي



equitable
عادلانه، منصف



equity
سرمايه ي شخصي، سرمايه ي صاحبان سهام، دارايي خالص، ارزش ويژه



equity capital
سرمايه ي سهامداران، حقوق صاحبان سهام



equivalece classes
دسته هاي معادل



equivalence
تعادل



equivalence class
دسته ي هم ارزي، كلاس هم ارزي، رده ي هم ارزي، دسته ي هم ارز



equivalence classes
دسته هاي معادل



equivalence of distances
هم ارزي دو دوري



equivalence of ideals
هم ارزي ايدآل ها



equivalence of mass and energy
تعادل جرم و انرژي



equivalence of paths
معادل بودن مسير ها



equivalence of two arrows
هم ارزي دو فلش



equivalence problem
مسأله ي هم ارز بودن



equivalence relation
نسبت هم ارزي، رابطه ي هم ارزي، بستگي هم ارزي، رابطه ي تعادلي



equivalent
هم بها، مساوي، هم ظرفيت، هم ارز بودن، هم ارز، معادل، متعادل، متساوي، هم ارزش، برابر



equivalent affinity
تبديل آفين هم ارز



equivalent annual cost
هزينه ي معادل سالانه



equivalent assertions
حكم هاي هم ارز



equivalent criteria
معيار هاي هم ارز



equivalent electrical circuit
مدار الكتريكي هم ارز



equivalent elements
عناصر هم ارز



equivalent equations
معادله هاي هم ارز



equivalent events
حوادث هم ارز



equivalent figures
اشكال معادل



equivalent fractions
کسر هاي هم ارز



equivalent ineqalities
نامعادلات هم ارز



equivalent inequalities
نابرابري هاي هم ارز



equivalent matrices
ماتريس هاي هم ارز



equivalent representation
نمايش معادل



equivalent sets

• equipollent sets
• equipotent sets
• equinumerable sets

مجموعه هاي هم ارز، مجموعه هاي هم توان



equivalent solids
اجسام متعادل، اجسام معادل



equivalent transformations
تبديل هاي هم ارز



equivalent vectors
بردار هاي هم ارز



equivalent weights
وزن هاي معادل



equivalently
به طور هم ارز، معادلا، به طور معادل، معادل آن، به بيان ديگر



equivocal
داراي دو معني، دو پهلو، مبهم



eqution of motion




erasable
پاك شدني



eraser
مداد پاك كن



erg
اِرگ



ergodic
ارگوديک



ergodic chains
زنجير هاي ارگوديك



ergodic Markov chain

• irreducible Markov chain

زنجير مارکوف ارگوديک، زنجير مارکوف تحويل نا پذير



ergodic source
منبع ارگوديك



ergodic theory
نظريه ي ارگوديك



ergonomy
ارگونومي



erlangen
ارلانگي



erlangen distribution
توزيع ارلانگي



Erlangen program

• Erlanger program

برنامه ارلانگن



erlanger program
برنامه ي ارلانگر، برنامه ي ارلانگن



erogodic
همه سويي



erratic
ناسازگار، اشتباه آميز، مغلوط



erroneous
نادرست،‌ نامعقول، غلط



error
خطا، اشتباه، لغزه، بيراهي، غلط



error analysis
تحليل خطا



error and trial
آزمايش و خطا



error bound
كران خطا، كران خطايي



error detecting
كشف خطا



error due to measurement
اشتباه اندازه گيري



error extrema
اكسترمم هاي خطا



error function
تابع خطا



error generation
توليد خطا



error of




error of an approximation
خطاي يک تقريب



error of estimate
خطاي برآورد



error of input data
خطا هاي داده هاي ورودي



error of measurement
خطاي اندازه گيري



error of the first kind
خطاي نوع اول، اشتباه نوع اول



error of the second kind
خطاي نوع دوم، اشتباه نوع دوم



error of type i
خطاي نوع اول



error of type ii
خطاي نوع دوم



error probability
احتمال خطا



error range
برد خطا، نرخ خطا



error rate
ميزان خطا، نرخ خطا



error space
فضاي خطا



error sum of squares
مجموع مربعات خطا ها، مجموع توان دوم خطا ها



error term
جمله ي خطا، جمله ي نماينده ي خطا



error theorem
قضيه ي خطا



errors of input data
خطا هاي داده هاي ورودي



escalation
افزايش ارزش



escalator
آسانسور، پلكان متحرك، پلكان برقي



escape
فرار



escape velocity
سرعت گريز، سرعت فرار



escompte
تنزيل،‌تخفيفات نقدي



escribe
محاط خارج كردن، از خارج محاط كردن



escribed
محاطي خارج، محاطي خارجي



escribed circle
دايره ي محاطي خارجي



escribed circle of a triangle
دايره ي محاطي خارجي مثلث



esential singularity
essential singularity (singular point)
نقطه ي استثنائي اصلي



essential
اساسي



essential constant
ثابت اساسي



essential singular point
نقطه ي تکين اساسي



essential singularity
تکيني اساسي



essential spectrum
طيف اساسي



essential supremum
سوپرمم اساسي



essentially
اساسا، ضرورتا، ذاتا



essentially bounded measurable function
تابع اندازه پذير اساسا كراندار



essentially complete class
رده ي اساسا کامل



essentially indirect proof
استدلال ذاتا غير مستقيم



establish
پيدا كردن،‌ ثابت كردن، برقرار كردن، استوار كردن



estalon
معيار اوزان و اندازه ها



esteem needs
نياز هاي مربوط به مقام و احترام



estimable parameter
پارامتر برآوردپذير



estimate
تخمين،‌ تخمين زدن، حساب كردن، برآورد كردن،‌ ارزيابي كردن، برآورد، ارزيابي



estimate and test about multiple correlation coefficient
برآورد و آزمون درباره ي ضريب همبستگي چندگانه



estimate of error
برآورد خطا



estimated process average
تخمين متوسط فرايند



estimated regression line
خط رگرسيون تخميني



estimation
برآورد، تخمين، برآورد كردن، تخمين زدن، ارزيابي، تقريب



estimation accuracy
دقت تخمين



estimation error
خطاي تخمين



estimation of accuracy
برآورد درستي



estimation of mean
برآورد ميانگين



estimation space
فضاي برآورد



estimation theory
تئوري تخمين



estimator
ارزياب،‌ برآورد كننده، برآوردگر، برآورنده



eta variable
متغير اِتا



eta vector
بردار اِتا



etc

• et cetera

و غيره، الي آخر



etching
حك كاري، حكاكي، تيزابكاري



euclid axiom
اصل موضوع اقليدس



euclid's axioms
اصول اقليدس



euclid's elements
كتاب اصول اقليدس



euclid's lemma
لم اقليدس



euclid's line
خط اقليدسي



euclid's plane
صفحه ي اقليدسي



euclidean
اقليدسي



Euclidean algorithm
الگوريتم اقليدسي



euclidean construction
ترسيم اقليدسي



euclidean distance
فاصله ي اقليدسي



euclidean division algoritm
الگوريتم اقليدسي تقسيم



euclidean function
تابع اقليدسي



euclidean geometry
هندسه ي اقليدسي



euclidean line
خط اقليدسي



euclidean metric
متريك اقليدسي



euclidean norm
نرم اقليدسي



euclidean plane
صفحه ي اقليدسي



euclidean ring
حلقه ي اقليدسي



euclidean space
فضاي اقليدسي، فضاي دكارتي



euclidean sphere
كره ي اقليدسي



Euclidean vector space
فضاي برداري اقليدسي



euclidian
اقليدسي



Euler
اويلر



euler angles
زاويه هاي اويلر، زواياي اويلر



euler characteristic
مشخصه ي اويلر،‌مشخصه ي اويلر-پوانكاره



euler circuit
دور اويلري



Euler constant
ثابت اويلر



Euler criterion
محک اويلر



euler diagram
نمودار اويلر



Euler formula
فرمول اويلر



euler function
تابع اويلر



euler integral of the second kind
انتگرال اويلر نوع دوم



euler lagrange equations
معادلات اويلر-لاگرانژ



euler method
روش اويلر



Euler multiplier
ضريب اويلر



euler product
حاصل ضرب اويلر



euler sum formula
دستور جمعزني اويلر



euler summation formula
دستور جمع بندي اويلر



Euler theorem on polyhedra
قضيه ي اويلر در چند وجهي ها



euler transformation
تبديل اويلر



euler venn diagram
نمودار اويلر-ون



euler's constant
ثابت اويلر، مقدار ثابت اويلر



euler's diagram
تصوير اويلر، نمودار اويلر



euler's differential equation
معادله ي اويلر



euler's equation
معادله ي اويلر



Euler's equidimensional equation
معادله ي همبعد اويلر



euler's function
تابع اويلر



euler's integral of the first kind
انتگرال نوع اول اويلر



euler's theorem for polyhedrons
قضيه ي اويلر در مورد چندوجهي



euler's theorem on homogeneous functions
قضيه ي اويلر در مورد توابع همگن



eulerian
اويلري



Eulerian graph
گراف اويلري



eulerian path
مسير اويلري



eulerian pointcare characteristic
مشخصه ي اويلر-پوانكاره، مشخصه ي اويلر



eulerian trail
گذر اويلري



Eutectic
همگداز، خوشگداز



evaluate
مقدار ... محاسبه كردن، ارزيابي كردن، محاسبه كردن، ارزيابي كردن، محاسبه كردن، تعيين كردن، برآورد كردن



evaluate a limit
رفع ابهام



evaluate of a curve
ارزيابي يك منحني



evaluate of a surface
ارزيابي يك سطح



evaluation
برآورد، رفع ابهام، ارزيابي، سنجش، ارزشيابي، محاسبه، تخمين



evaluation map
نگاشت ارزيابي



evaluation of a limit
رفع ابهام از يك حد



evaporating
تبخير



evaporation
تبخير



even
زوج، حتي، هموار، جفت



even function
تابع زوج، تابع متقارن



even integer
عدد صحيح زوج



even inversion
انعكاس زوج



even number
عدد زوج



even parity bit
بيت توازن زوج



even periodic extension
گسترش زوج دوره اي



even permutation
جايگشت زوج



even polynomial
چندجمله اي رخ



even though
حتي اگر



even vertex
رأس زوج



even when
حتي در حالي كه



evenly
به طور مساوي



evenly even
زوج الزوج



evenly even odd
زوج الزوج و الفرد



evenness
خاصيت زوج يا فرد بودن، زوج بودن، زوجيت، خاصيت زوج بودن



event
پيشامد، فراواني نسبي شرطي حادثه، اندازه امكان وقوع حادثه، رويداد، حالت، صورت، واقعه



event space
فضاي واقعه



eventual
احتمالي



eventually
سرانجام، در نتيجه، بنابراين



evenwhen
حتي در حاليكه



ever
اصلا



ever decrease
مدام كم شدن



every dense
همه جا متراكم، همه جا سنگين،‌ همه جا چگال



every dense subset
زيرمجموعه ي همه جا چگال



everywhere
هميشه، همواره، همه جا



everywhere dense
همه جا چگال، همه جا متراكم



everywhere dense set
مجموعه ي همه جا چگال



everywhere dense subset
زيرمجموعه ي همه جا چگال، بخش همه جا چگال



evidence
صراحت، آشكاري، وضوح



evident
آشكار، واضح، صريح



evidential equivalence
هم ارزي مقرون به دليل



evidential interpretation
تفسير مقرون به دليل



evidential meaning
معني مقرون به دليل



evidently
بديهي است كه، ظاهرا



evoke
احضار كردن



evolent
گسترش دهنده، گسترنده



evolute
گسترده، گسترش، خم مركزي، پيچ، گسترنده



evolute of a curve
گسترده ي خم، گسترده ي يك منحني



evolute of a surface
گسترنده ي يك سطح



evolution
ريشه يابي



evolve
كامل شدن



evolvent
پيچ



ex stock
موجودي انبار



exact
دقيق، صحيح، تحقيقي، درست، كامل



exact confidence interval
فاصله ي اعتماد دقيق



exact density
چگالي دقيق



exact differential
ديفرانسيل کامل



exact differential equation
معادله ي ديفرانسيل كامل



exact differential form
صورت ديفرانسيل كامل



exact division
تقسيم بودن باقيمانده، تقسيم كامل



exact equation
معادله ي كامل



exact form
فرم کامل



exact functor
تابعگون كامل



exact limit
حد واقعي



exact number
عدد صحيح



exact sciences
علوم دقيقه



exact sequence
دنباله ي کامل



exact sequence of groups
دنباله ي درست از گروه ها



exact solution
حل دقيق، جواب دقيق



exact total differential
فاصله ي جمع كامل



exact value
ارزش دقيق



exactly
تنها، دقيقا، به درستي، به دقت، عينا



examination
آزمايش



examine
تجزيه و تحليل، امتحان كردن، آزمايش كردن، بررسي، بررسي كردن، بازرسي كردن، بازديد كردن



example
مثال، نمونه، مسأله



exceed
بزرگتر بودن، بيشتر است، فراتر رفتن، متجاوز بودن از، تجاوز كردن از



exceeding
بزرگتر، بيش از



exceedingly
بي نهايت، بي حد، متجاوزا



excellent
خوبي



excenter
مركز دايره ي محاطي خارجي محيطي مثلث



excenter of a triangle
مركز دايره ي محاطي خارجي مثلث



excentricity
خروج از مركز



except
به استثناي غير از، استثناء كردن، به جز، مگر



except for order
صرف نظر از ترتيب، به جز از نظر ترتيب



except that
با اين تفاوت كه



except while
به جز در مواردي



exception
استثناء



exception principle
اصل استثناء



exceptional
استثنائي



exceptional compact simple lie group
گروه لي ساده ي فشرده ي استثنايي



exceptive proposition
قضيه ي مفيد استثنا



excess
زيادي، افزوني، فزوني، مانده، اضافي، تفاضل، بيشي،‌فزوني، مازاد



exchange
عوض كردن، معادله، معاوضه



exchange control
كنترل ارزي، كنترل ارز



exchange integral
انتگرال تبادل



exchange matrix
ماتريس تعويض



exchange sort
مرتب كردن معاوضه اي



excircle
دايره ي محاطي خارجي



excircle of a triangle
دايره ي محاطي خارجي مثلث



excitation
برانگيختگي



excited
برانگيخته، تهييج شده



exclude
شامل ... نيست، مستثني كردن، خارج كردن، شامل نبودن، طرد كردن



excluded
خارج شده، منتفي شده، مطرود



excluded middle
نفي ثالث، طرد شق ثالث، طرد شق وسط



excluding
بدون احتساب، به استثناي، به جز



exclusion
استثناؤ، عدم شمول



exclusion principle
اصل طرد



exclusive
انحصاري، تنها، مخدود، نافي، ناسازگار و نافي



exclusive disjunction
فاضل مانع جمع، ياي انحصاري، تركيب فصلي



exclusive events
پيشامد هاي مجزا، پيشامد هاي ناسازگار



exclusive or
ياء مانع جمع، ياء مانعة الجمع، ياي انحصاري، or انحصاري



exclusive proposition
قضيه ي مفيد حصر



exclusive range
دامنه ي فراگير



exclusively
منحصرا



execute
اجرا كردن، انجام دادن، محاسبه كردن



executes
خواهد داشت، دارد



executing
انجام مي دهد، دارد



executive
اجرايي، رئيس، مدير اجرايي، مجري، انجام دهنده



executive director
مدير اجرايي



executive management
مديريت دايره، مديريت مياني، مديريت واسطه، مديريت اجرايي



executive manager
مدير اجرايي



exeption
استثناء



exercise
تمرين، ورزمان، پرسش، مسأله



exert
وارد كردن، اعمال كردن، اجرا كردن، به كار كردن



exhaust
پوشاندن



exhausted
فرسوده



exhaustion
افنا، اشباع



exhaustion method
روش افنا



exhaustion property
خاصيت اشباع



exhaustion property of area
خاصيت اشباع مساحت، روش افناي مساحت



exhaustive
فراگير، جامع، فرسا، فراشده، كامل



exhaustivity
فرسايي



exhausts
ندارد، شامل ... نيست



exhibit
نمودار، نمودار وضع حساب ها، ارائه دادن، نشان دادن، نمايش دادن



exist
موجود بودن، وجود داشتن، هست بودن



existence
وجود، هست، هستي، هستندگي



existence and uniqueness theorem
قضيه ي وجود و يگانگي



existence bounded variables
متغير هاي كران دار موجود



existence distribution function
تابع توزيع وجود، تابع توزيع موجوديت



existence proof
اثبات وجود



existence theorem
قضيه ي وجود و يكتايي، قضيه ي وجود و يكتايي



existence uniqueness theorem
قضيه ي وجودي يكتايي



existential
وجودي، هستي



existential quantifer
سور وجودي، كم جزئي



existential quantifier
سور وجودي



existential sentence
گزاره ي وجودي



exit criterion
معيار خروجي



exit criterion basis
معيار خروجي از پايه



expand
گستردن، بسط دادن، گسترانيدن



expandability
بسط پذيري، قابليت انبساط



expandable
قابل انبساط، بسط پذير



expanded
مبسوط



expanded economy
اقتصاد در حال گسترش



expanded notation
شكل مبسوط



expanded order
ترتيب مبسوط



expanding sequence
دنباله ي منبسط شونده، دنباله ي افزايشي



expansion
بسط



expansion coefficients
ضريب هاي بسط



expansion factor
عامل بسط



expansion in a series
بسط به سري



expansion of a determinant
بسط دترمينان



expansion of the universe
انبساط جهان



expansion path
مسير توسعه، مسير بسط، مسير گسترش



expect
انتظار داشتن



expectation
اميد، اميد رياضي، حد انتظار، توقع، انتظار



expectation function
تابع انتظاري، تابع اميد رياضي



expectation of components of system
اميد رياضي اجزاي دستگاه



expectation of frequency
اميد رياضي فراواني



expectation of product
اميد رياضي حاصل ضرب



expectation of random variable
اميد رياضي كميت تصادفي



expectation of relative frequency
اميد رياضي فراواني نسبي



expectation of sum
اميد رياضي حاصل جمع



expectation variance model
الگوي انتظار پراكندگي



expectations of components of multidimensional random variable
اميد رياضي اجزاي كميت تصادفي چند بعدي



expecte monetary value
ارزش پولي مورد انتظار



expecte profit
سود قابل انتظار، سود مورد انتظار



expecte return
بازده منتظره



expecte time
زمان مورد لزوم، زمان انتظاري



expecte utility criterion
معيار مطلوبيت مورد انتظار



expecte value
اميد رياضي، ارزش انتظاري، ازش مورد انتظار، ميانگين، ارزش منتظره، حد انتظار



expected
منتظره، چشم داشت



expected activity time
زمان مورد انتظار فعاليت



expected cell frequency
اميد فراواني خانه، اميد رياضي فراواني خانه



expected frequency
فراواني نظري، فراواني مورد انتظار



expected value
مقدار انتظاري، مقدار اميد رياضي، اميد رياضي، مقدار محتمل، مقدار ميانگين، مقدار منتظره، مقدار چشم داشتني



expected value of mean square
اميد ميانگين توان هاي دوم، اميد رياضي، ميانگين هاي توان هاي دوم



expected value of random variable
اميد رياضي كميت تصادفي



expend
مصرف كردن، از دست دادن



expendable
قابل صرفنظر كردن



expenditure
تعهد پرداخت، هزينه ي پرداخت، مخارج، هزينه، خرج



expense
هزينه، خرج



experience
تجربه كردن، وارد كردن، وارد بر، تجربه، آزمون، تجربه ي تصادفي، امتحان،‌آزمايش



experiment
آزمايش



experiment conditions
شرط هاي آزمايش



experimental
آزمايش، تجربه اي، تجربي، آزمايشي



experimental analysis
تحيل آزمايش



experimental conditions
شرايط آزمايشي



experimental data
داده هاي تجربي، داده هاي آزمايشي



experimental design
طرح آزمايشي



experimental evidence
مدرك آزمايشي



experimental group
گروه آزمايشي



experimental method
روي تجربي، روش آزمايشي



experimental probability
احتمال آزمايشي، احتمال تجربي



experimental sample space
فضاي نمونه اي آزمايشي



experimental sampling distribution
توزيع نمونه اي تجربي



experimenter
آزمايشگر



expert system
سيستم متخصص



expiration
انقضاء



expiration date
تاريخ انقضاء



expire
خاتمه، منقضي شدن، سپري شدن



explain
توضيح دادن، شرح دادن



explain why
علت را بيان كردن، علت را بيان كنيد



explained variation
تغييرات قابل توضيح



explementary angles
زواياي مزدوج



explicit
روشن، آشكار، واضح، صريح



explicit coordinates
مختصات صريح



explicit definition
تعريف بسيط



explicit formula
فرمول صريح



explicit function
تابع صريح



explicit scheme
طرح صريح



explicity
صريحا،‌به صراحت



exploitation
بهره برداري



exploratory move
حركت اكتشافي



explosion chart
فرم تفكيكي قطعات



explosive bonding
اتصال انفجاري



exponent
نما،‌نماينده، قوه، توان



exponent of differential equation
توان معادله ي ديفرانسيل



exponent of root
فرجه ي توان كسري،‌نماي كسري



exponent sign
نما،‌نماينده، قوه، توان



exponential
نمايي



exponential behaviour
رفتار نمائي



exponential curve
خم نمايي



exponential decay
نزول نمايي



exponential density function
تابع چگالي نمايي



exponential distribution
پخش نمايي، توزيع نمايي



exponential distribution family
خانواده ي توزيع هاي نمايي



exponential equation
معادله ي نمايي



exponential fit
برازش نمايي



exponential form
شكل نمائي



exponential form function
تابع با شكل نمايي



exponential fourier transform
تبديل نمائي فوريه، تبديل فوريه ي نمايي



exponential function
تابع نمايي



exponential growth and decay
رشد و تحليل نمايي



exponential integral
انتگرال نمايي، انتگرال قوه اي



exponential law
قانون نما ها



exponential model
مدل نمايي



exponential operator
عملگر توان



exponential order
مرتبه ي نمايي



exponential probability distribution
تابع توزيع نمايي



exponential random variable
متغير تصادفي نمايي



exponential regression
همبستگي نمايي، برگشت نمايي، رگرسيون نمايي



exponential series
سري نمايي،‌ بسط ماكلورن



exponential smoothing
براورد نمايي، هموارسازي نمايي،‌ نمو هموار



exponential to the base
نمايي در پايه ي



exponential values of sin x and cos x
مقادير نمائي سينوس x و كسينوس x



exponentially
به طور نمايي



exponentially damped
به طور نمايي ميرا



exponentially damped oscillation
نوسان به طور نمايي ميرا



exponentially decreasing
به طور نمايي نزولي



exponentially decreasing function
تابع به طور نمايي نزولي



exponentially increasing
به طور نمايي صعودي



exponentially increasing function
تابع به طور نمايي صعودي



exponentiation
نمايي كردن، نما



exponention
توان



exponents
نما ها



export documentary credit
اعتبار اسنادي صادراتي



exports
صادرات



express
بيان كردن، نشان دادن



express x as a function of y
x‌ را برحسب y بيان كردن



expression
عبارت، صورت، جمله، درايش



expressive
بيانگر، نشانگر



expressive completeness
تماميت بياني



expriment
آزمايش،‌ آزمون



exradius

• ex radius

شعاع دايره ي محاطي خارجي



extend
استفاده دادن، محدود بودن، تعميم دادن، گستردن، وسعت دادن، قابل گسترش است، امتداد دادن، عموميت دادن، بسط دادن، گسترش دادن، توسعه دادن، تعميم دادن، وسعت دادن، كشيدن در امتداد ... قرار داشتن



extended
توسعه يافته



extended axiom of addition
اصل تعميم يافته ي جمع



extended binary tree
درخت دو دويي گسترش يافته



extended complex
مختلط توسعه يافته



extended complex number system
دستگاه اعداد مختلط گسترش يافته، دستگاه عدد هاي مختلط وسعت يافته



extended complex plane
صفحه ي مختلط توسعه يافته، صفحه ي مختلط وسعت يافته، صفحه ي مختلط منبسط



extended mean value
مقدار ميانگين تعميم يافته



extended mean value theorem
قضيه ي مقدار ميانگين تعميم يافته



extended real line
خط حقيقي مختوم، خط حقيقي گسترش يافته



extended real number system
دستگاه اعداد حقيقي گسترش يافته، دستگاه اعداد حقيقي توسعه يافته، دستگاه عدد هاي حقيقي وسعت يافته



extended real numbers system
دستگاه منبسط اعداد حقيقي



extended state trasition function
تابع تبديل حالت تعميم يافته



extension
بسط، تعميم،‌عموميت، توسيع، توسعه، امتداد، گسترش، توسيع، تمديد،‌ توسعه ي لفظ، بسط، توسعه، انبساط، كشيدگي، دنباله، كشش،‌ قسمت الحاقي



extension factor
عامل توسيع



extension field
ميدان توسيع



extension of a field
توسيع هيأت



extension of identities principle
اساس تمديد هماني ها



extension of mapping
تعميم گسترش



extension of prediction
حمل مصداقي



extension ring
حلقه ي توسيعي



extensionality
محتوا



extent
گسترده، حيز، مكان،‌حد، دامنه تغييرات، وسعت، دامنه



exterimenter
آزمايشگر



exterior
برون



exterior algebra
جبر بروني، جبر گراسمان



exterior angle
زاويه ي خارجي، زاويه ي بروني



exterior content
قدر بروني



exterior derivative
مشتق بروني



exterior interior angles
زوايياي متناظر



exterior measure
اندازه ي بروني



exterior of a set
برون مجموعه



exterior point
نقطه ي خارجي



exterior point of a set
نقطه ي برون مجموعه



exterior product
ضرب خارجي، حاصل ضرب خارجي، حاصل ضرب برداري، حاصل ضرب بروني



exterior product of linear forms
حاصل ضرب خارجي فرم هاي خطي



exterior product of two vectors
ضرب خارجي دو بردار، حاصل ضرب خارجي دو بردار



exterior region
ناحيه ي بيروني، ناحيه ي خارجي



external
خارجي، بيروني، بروني



external angle
زاويه ي خارجي



external audit
حسابرسي مستقل، حسابرسي خارجي



external balance
تراز خارجي



external common tangents
مماس هاي مشترك بروني، مماس هاي مشترك خارجي



external composition
تركيب خارجي، همنهش بيروني



external data
داده هاي خروجي، اطلاعات خروجي



external direct product
حاصلضرب مستقيم بيروني



external direct sum
مجموع مستقيم خارجي



external division of a line segment
تقسيم بروني پاره خط



external failure costs
هزينه هيا نقص خارجي



external financing
تأمين مالي خارجي



external language
زبان بروني



external law
قانون خارجي



external node
گره خارجي



external operation
عمل بروني



external rate of return
نرخ بازده خارجي



external tangent
مماس بروني



external tangent of two circles
دواير مماس خارج



external tangents
مماس هاي بروني



external transactions
معاملات خارجي



externally tangent circles
دواير مماس خارج



extinction coefficient
ضريب خاموشي



extinction probability
احتمال انقراض



extinction time
زمان انقراض



extra
اضافي



extract
استخراج كردن، بيرون كشيدن



extract a root
استخراج جذر، ريشه گرفتن



extract a root of a number
استخراج ريشه ي عدد



extracting the cubic root
ريشه ي سوم گيري، كعب گيري



extracting the square root
ريشه ي دوم گيري، جذر گيري



extraction
استخراج



extralogical
فرامنطقي



extraneous
خارجي، نامربوط، بيگانه



extraneous root
ريشه ي خارجي



extraneous solution
جواب خارجي



extraneouse
غير اصلي، اضافي



extraplation
برونيابي



extrapolate
برون يابي، برون يابي كردن



extrapolation
درج مقادير برون مرزي، روند گذشته، برونيابي، برون يابش، پيش بيني، تخمين مجهول از معلوم



extrasensory perception
ادراكات فوق حسي



extremal
نهايي، انتهايي، سرامد، اكسترمال



extremal quasiconformal mapping
نگاشت شبه همديس اكسترمال



extreme
حد غايي، حدي، نهايت، فرين، منتهي اليه، اكسترم، فري، ماگزيموم و مينيمم،‌نهايي،‌مفرط، بنال،‌بنالي، اكستريم



extreme absolute value
قدر مطلق اکستريم



extreme constrained value
مقدار مقيد اکستريم



extreme direction
جهت راسي



extreme directions adjacent
جهت هاي رأسي مجاور



extreme local value
مقدار موضعي اکستريم



extreme of a function
اكسترمم تابع



extreme point
نقطه ي اكسترم، نقطه ي انتهايي، نقطه ي رأسي، نقطه ي گوشه اي، نقطه ي حدي، نقطه ي منتهايي،‌نقطه ي فرين، نقطه ي نهايي، نقطه ي كراني، نقطه ي غايي



extreme value
مقدار اکستريم



extreme value problem
مساله ي مقدار اکسترم



extreme value theorem
قضيه ي مقدار اكستريم



extremely
خيلي زياد، بغايت، بشدت، نهايتا، بي نهايت



extremes
طرفين، دو طرف



extremes of a proportion
طرفين در تناسب، طرفين تناسب، حدين، طرفين، رأسين



extremity
دو سر، دو انتها، انتها،‌ نهايت، حد نهايي



extremum
فرينه، اكستريم، غايي، حداقل يا حداكثر تابع، اكسترمم،‌حد نهائي، غائي



extremum of a function
اكسترمم تابع، حد اكثر يا حداقل تابع



extremum problems
مسائل اكسترمم



extrude
بيرون كشيدن، فشار كاري، حديده كاري



eye distance
فاصله ي عيني



eye estimate
برآورد عيني



eye protection
محافظ چشم



F
پنجمين حرف الفباي انگليسي، رقم 15 در مبناي 16



F distribution




f statistic
آماره ي f



f test
آزمون f



f(x) is bounded
f(x) کراندار است



fabricate
ساختن



fabrication
ساختن، ساخت، سوار کردن، توليد، ورقکاري



face
وجه، رويه، مسطح کردن، سطح، روکش، صورت، دندانه، پيشاني دندانه، وجه، نما، شير، روي



face angle
زاويه ي وجه



face bend
خمش رويي



face of a polyhedron
وجه چند وجهي



face of a simplex
وجه سادک



face operator
عملگر وجهي



face plate
صفحه ي گيره، صفحه ي مرغک، صفحه ي نظام



face shield
تابلو ايمني، تابلو حفاظتي، سير حفاظتي



face value
مبلغ ايمني، مبلغ صوري، ارزش ظاهري، قيمت سياهه، ارزش رسمي



face width
پهناي سينه، پهناي دندانه



facial
وجهي



facilites
امکانات، اعتبارات، تسهيلات، ابزار، وام، وسايل



facilities design
طراحي سيستم هاي فيزيکي



facility
امکان، سهولت، وسيله



facility cost
هزينه ي امکانات



facility layout
آرايش امکانات، نحوه ي استقرار امکانات



facility location
موقعيت امکاناتي



facility location problem
مسأله ي محل امکانات



facility management
مديريت امور تسهيلاتي، مديريت تسهيلات



facility planning
برنامه ريزي امکانات



facility requisition
درخواست تسهيلات



facs region
ناحيه شدني



fact
قانون، واقعيت، حقيقت، چگونگي امر



fact that
با استناد به اين که



faction
دسته بندي



factor
سازه



factor analysis
تحليل عامل ها



factor comparison method
روش مقايسه ي عوامل



factor factor relationship
رابطه ي عامل-عامل



factor group
گروه عاملي، گروه عامل، گروه خارج قسمت



factor of a polynomial
عامل چندجمله اي



factor of a term
فاکتور يک جمله



factor of an integer
عامل يک عدد صحيح



factor of production
عامل توليد



factor of proportionally
ضريب تناسب، نسبت تناسب



factor out
فاکتور گرفتن، عامل مشترک گرفتن



factor system
دستگاه عاملي



factor theorem
قضيه ي سازنده



factor theorem of algebra
قضيه ي عامل ها در جبر



factor tree diagram
نمودار درختي عوامل



factorability
قابليت تجزيه



factorable
تجزيه شدني، قابل تجزيه، قابل تجزيه به صورت حاصلضرب



factorable polynomial
چندجمله اي تجزيه پذير



factorial
فاکتوريل



factorial design
طرح عاملي



factorial experiment
طرح فاکتوريل



factorial function
تابع فاکتوريل، تابع سازه اي



factorial moment generating function
تابع مولد گشتاور عاملي



factorial notation
نماد فاکتوريل، !



factoring
عامليت، تنزيل



factorization
تجزيه



factorization method

• ladder method

روش تجزيه (به عامل ها)، روش نردباني



factorization of a matrix
تجزيه ي يک ماتريس



factorization of a natural number
تجزيه ي عدد طبيعي



factorization of a polynomial
تجزيه ي يک چندجمله اي



factorization of a transformation
تجزيه ي يک تبديل



factorization of an algebraic sum
تجزيه ي مجموع جبري



factorization theorem
قضيه تجزيه (به عامل ها)



factorize
تجزيه کردن به عوامل، تبديل کردن به صورت ضرب چند عامل، تجزيه کردن به عوامل، فاکتور گرفتن، به صورت عوامل ضرب در آوردن



factors of production
عوامل توليد



factory economy
اقتصاد کارخانه اي



factory overhead
سربار کارخانه



fade
محو شدن



fail
از کار افتادن، خراب شدن، شکست خوردن، موفق نشدن، رد شدن



fail back
پشتيبان، يدکي



failure
شکست



failure analysis
تحليل خرابي، تحليل نقص



failure costs
هزينه هاي نقص



failure rate
نرخ خرابي، ميزان شکست، نرخ شکست



failure rate function
تابع نرخ شکست



fair
منظم، خوب



fair coin
سکه ي سالم



fair game
بازي منصفانه



fair toss
تاس سالم



faithful
باوفا



faithful functor
تابعگون صادق



faithful linear representation
نمايش خطي صادق



faithful presentation
نمايش وفادار



faithful representation
نمايش صادق، نمايش وفادار



fall
سقوط کردن، سقوط، افتادن، تنزل



fallcy
استدلال هميشه نادرست، استدلال نادرست، مغالطه



fallible measure
اندازه ي خطا دار



falling
افتان



falling stone
سنگ افتان



falling stone problem
مساله ي سنگ افتان



false
غلط، دروغ، نادرست، باطل، کذب، بدل



false acceptance
پذيرش غلط



false position
نابجايي



false position method
روش نابجايي



false proposition
قضيه ي کاذبه



false rejection
رد غلط



false stratification
طبقه بندي غلط



falt spaces
فضا هاي تخت، فضاهاي مسطح



familiar
آشنا، معروف



familiar relation
رابطه ي آشنايي



family
خانواده، دسته، گروه



family allowance
فوق العاده ي تأهل، حق عائله مندي، حق تأهل



family of curves
دسته ي منحني ها



family of ellipses of dispersion
خانواده ي بيضي هاي چگالي هاي يکسان



family of equal densities
خانواده ي بيضي هاي چگالي هاي يکسان



family of functions
خانواده ي تابع ها



family of lines
دسته خطوط



family of points
خانواده ي نقطه ها



family of sets
خانواده ي مجموعه ها



family of similar ellipses
خانواده ي بيضي هاي مشابه



family of surfaces
دسته ي سطوح



fan gate
مدخل بادبزني



fan of errors
پره ي خطاها



fan shaped network
شبکه ي پنجه اي شکل



farey sequence
دنباله ي فاري



farkas lemma
لم فارکاس



fase solution
جواب شدني



fashion
روش، راه، طريقه



fast
سريع



fast Fourier transform
تبديل سريع فوريه



fastener
بست، خار، نگهدارنده، گيره، چفت، محکم کننده



fastening
چفت و بست



fatal error
خطاي مهلک



fathom
عمق پيمائي کردن، واحد عمق پيمايي، برابر شش يارد



fatigue
فرسودگي، خستگي



fatigue load
نيروي خستگي



fatigue loading
نيروي خستگي



fatigue strength
استحکام فرسايش، مقاومت در برابر خستگي، مقاومت خستگي



fatou's lemma
لم فاتو



fault
خطا، عيب، نقص، تقصير



fault analysis
تحليل عيب، عيب کاوي



fault detection
عيب يابي



favorable event
پيشامد مساعد



favourable
مساعد، مطلوب، مورد قبول



favourable case
حالت مساعد



favourable cases
حالت هاي مساعد



favourable cases number
تعداد حالات مساعد



favourable event
پيشامد برگزيده



favourable outcome
نتيجه ي مساعد



favourable pair
جفت مرجح



favoured event
پيشامد برگزيده



feasibility
امکان پذيري، شدني بودن، امکان، ميسر بودن، قابليت دسترسي



feasibility study
امکان سنجي، مطالعه ي عملي بودن، مطالعه ي امکان سنجي، امکان پذيري، بررسي امکان سنجي، مرحله ي امکان پذيري



feasible
قابل قبول، شدني، قابل دسترس، شدني، عملي، امکان پذير



feasible basic solution
جواب پايه اي قابل قبول



feasible point
نقطه ي قابل دسترس، نقطه ي شدني



feasible region

• constraint set

ناحيه ي ممکن، مجموعه ي مقيد



feasible solution
جواب قابل قبول، جواب شدني، جواب موجه، جواب ممکن، حل قابل قبول، پاسخ محتمل، راه حل محتمل



feather edge
لبه ي نازک شده، لب تيز، لبه ي تيز



feature
ترکيب، جنبه، چهره، ريخت، مظهر، سيما، شکل، طرح، صورت، کيفيت، ويژگي، طرح، مشخصه، خاص، خصيصه



fee
دستمزد، شهريه، اجرت، حق الزحمه، قيمت، وروديه، نرخ



feed
دادن، جلو بردن، بار، خوراندن، تغذيه، خوراک، تغذيه کردن، خورد، هدايت کردن



feed box
جعبه ي بار



feed into
به عنوان ورودي دادن، داده شدن، خوراک دادن، دادن



feed mix
ترکيب غذايي



feed mix problem
مسأله ي ترکيب غذا



feed pitch
گام پيشبري، گام تغذيه



feed power
قدرت بار



feed rate
نسبت بار، ميزان تغذيه



feed reel
حلقه ي خوراننده، چرخه ي تغذيه کن



feed rod
ميله ي گرد کار، مفتول تغذيه، ميله ي تغذيه



feed roller
غلتک خوراک دهنده، غلتک پيشبر، غلتک تغذيه کن، قرقره ي تغذيه کننده



feed track
شيار پيشبري، مسير تغذيه، کانال تغذيه



feedback
پس خور، بازخور، بازخورد، بازگشت، بازخوران، بازتاب، بازيافت، بازداد، پس خوران، پس خوراند، بازيابي، بازياب، برگشت، پس نگري، پسگير، وانگري



feedback loop
جريان انعکاسي، حلقه ي پس خور، بازخورد حلقوي، حلقه ي پس خورنده



feedback queue
صف با برگشت



feedback system
سيستم مدار بسته، سيستم داراي پس خور، سيستم بازيافت



feeder
خوراننده، بازده، خوراک دهنده، تغذيه کننده



feeding
تغذيه



feeding device
خوراننده، تغذيه کننده



Fejer kernel
هسته ي فِيِر



Fejer mean
ميانگين فِيِر



Fejer theorem
قضيه ي فِيِر



fejer's theorem
قضيه ي فيجر



Feller process
فرايند فلر



Fermat last theorem

• last theorem of Fermat

آخرين قضيه ي فرما



fermat numbers
اعداد اول فرما



fermat prime
عدد اول فرما



Fermat principl

• ---###text1###---

---###text2###---



Fermat principle
اصل فرما



Fermat theorem
قضيه ي فرما



fermat's last theorem
آخرين قضيه ي فرما



fermat's prime numbers
اعداد اول فرما



fermat's principle
اصل فرما



Fermat's principle of least time
اصل حداقل زمان فرما



fermat's spiral
مارپيچ فرما، حلزوني فرما



fermat's theorem
قضيه ي فرما



ferrari's solution of the quartic
حل معادله ي درجه ي چهار به روش فراري



ferrite core
چنبره ي مغناطيسي، چنبره فريتي



ferro magnetic
آهن مغناطيسي شده، فرم مغناطيسي



ferule
خط کش پهن



fessibility condition
شرط شدني بودن



fewer and more
کمتر و بيشتر



fi




fiber
لايه، ليف، تار



fiber bundle
کلاف تاري



fiber optic
رشته ي نوري



fiber product
حاصل ضرب تاري



fiber space
فضاي تاري



fibered
لايه اي



Fibonacci numbers
عدد هاي فيبوناتچي



fibonacci sequence
دنباله ي فيبوناچي



fibration
لايه سازي



fictitious year
سال پنداري



fiducial
بر پايه ي اعتقاد يا اعتماد



fiducial argument
بحث فيدوسيال



fiducial concept
مفهوم فيدوسيال



fiducial distribution
توزيع فيدوسيال



fiducial interval
فاصله ي فيدوسيال



fiducial limit
حد فيدوسيال



fiducial line
خط رويت، خط نما



fiducial method
روش فيدوسيال



fiducial probability
احتمال فيدوسيال



fiducial theory
نظريه ي فيدوسيال



field
هيات



field axioms
اصول موضوع هيات



field costs
هزينه هاي ميداني



field definition form
فرم تعريف حوزه



field equations
معادلات ميدان



field extension
توسيع ميدان



field intensity
شدت ميدان



field length
طول ميدان



field of a quotients
ميدان خارج قسمت ها، هيئت خارج قسمت ها



field of algebraic numbers
ميدان عدد هاي جبري



field of complex numbers
ميدان اعداد مختلط، هيئت خارج قسمت ها



field of events
ميدان پيشامد ها، ميدان حوادث



field of fractions
هيات کسر ها



field of integrity
ميدان بي عيبي



field of matrices
هيئت ماتريس ها



field of moduli
هيات هنگ ها



field of numbers
حوزه ي اعداد، هيئت اعداد، ميدان اعداد



field of quotients
ميدان خارج قسمت ها



field of rational fuctions
ميدان توابع گويا



field of rational numbers
ميدان عدد هاي گويا



field of real numbers
ميدان اعداد حقيقي، اعداد هيئت حقيقي



field of symmetric rational fuctions
ميدان توابع گوياي مقدماتي



field theory
نظريه ي هيات ها، نظريه ي ميدان ها



field work
کار عملي



fiery body
شکل آتشي، شکل ناري



fifo costing
هزينه يابي اولين صادره از اولين وارده



fifteen
پانزده



fifth
پنجمين، پنجم



fifth postulate of euclid
اصل پنچم اقليدس



fifty
پنجاه



figurable
شکل پذير



figurate number
عدد مصور



figurate numbers
اعداد مصور، اعداد چندضلعي شکل



figuration
صورت بندي



figurative
مجازي، تلويحي



figurative constant
ثابت تلويحي، ثابت مجازي، عدد، شکل، پيکر، رقم، شکل، صورت، نگاره، پيکره



figure
عدد، شکل، پيکر، رقم، شکل، صورت، نگاره، پيکره



figure circumscribed about a circle
شکل بر دايره، شکل محيط به دايره



figure eight curve
منحني شکل هشت



figure of merit
ميزان رويه



figure out
دريافتن، استنباط کردن



figure up
جمع زدن، به حساب آوردن



file
پر شدن، پر کردن، فهرست، پرونده، در پرونده گذاشتن، ضبط کردن، در بايگاني نگاه داشتن، فايل، پرونده، پرونده ي بايگاني، بايگاني کردن، فهرست



file label
برچسب فايل



file name
نام فايل



file specification
مشخصه ي فايل



fill
پر کردن



filler
پر کن، پر کننده، لايي، درز گير، ميله ي استحکام، نبشي



fillet
گرده، ماهيچه، فيله، راکورد



filling system
سيستم بايگاني



film analysis
تجزيه و تحليل فيلم



filter
پالايه، صافي، تصفيه کردن، زلال کردن، صاف کردن، پالودن



filter base
پايه ي پالايه



filter glass
شيشه ي صافي



filter press
صافي فشاري، روغنگير



filteration
عبور از صافي، زلال سازي، تصفيه



filteration degree
درجه ي پالايش



fin
زايده، تيغه ي نازک، پره



final
نهائي، پاياني، بنابراين، انتهايي، قطعي



final good
کالاي نهايي



final inspection
بازرسي نهايي



final object
شيء پاياني



final point
نقطه ي پاياني



final point vector
بردار نقطه ي انتهايي



final product
محصول نهايي، توليد نهايي



final result
نتيجه ي نهايي



final set
مجموعه ي پاياني



final state
حالت پاياني، حالت نهايي



final table
جدول نهايي



final topology
توپولوژي انجامي، توپولوژي پاياني



final value
مقدار انتهايي، ارزش نهايي



final value theorem
قضيه ي مقدار پاياني



finally
بنابراين



finance
داراي، مال، امور مالي، تامين مالي کردن، تهيه کردن سرمايه، امکانات مالي، بودجه، مالي



financial
مالي



financial account
حساب مالي



financial accounting
حسابداري مالي



financial analysis
تجزيه و تحليل مالي، تجزيه و تحليل صورت حساب هاي مالي



financial claims
مطالبات مالي، دعاوي مالي



financial leverage
اهرم مالي



financial position
وضعيت دارايي - مالي



financial rate of return
نرخ بازدهي مالي



financial resources information information system
سيستم اطلاعاتي منابع مالي



financial standing
اعتبار مالي، وضع مالي



financial statement
صورت مالي



financial status
قدرت پرداخت، وضع مالي



financial year
سال مالي



find
يافتن، پيدا کردن، به دست آوردن



find out
نشان دادن، تحقيق کردن



finding
تعيين، محاسبه، جستجوي، تشخيص، يافتن



finding cube root
پيدا کردن ريشه ي سوم



finding square root
پيدا کردن ريشه ي دوم



fine
خوب، جريمه، ريزه، ريز، نازک، ظريف، جريمه کردن



fine measurement
اندازه گيري دقيق



fine setting
پرداخت کاري، تنظيم دقيق



fine structure
ساختار ريز



fine teeth
دندانه ي ريز، دنده ي ريز، ريز دندانه



fine topology
توپولوژي ريز



fine tuning
ميزان سازي دقيق



finer
ظريفتر، ريز تر، نرم تر، خوب تر



finger
انگشتي، انگشت، انگشته، شاخ، ايندکس



finger computing
محاسبه ي سرانگشتي



finger dexterity test
مهارت سنجي انگشتان، تست مهارت انگشتان



finger gauge
ضخامت سنج



fingering
جوش انگشتي



finish
تمام کردن، خاتمه دادن، به پايان رسانيدن، پوشش نهايي، پرداخت کاري، پرداخت، تکميل، پايان، ختم، تميز کاري



finish allowance
ضريب پرداخت



finish to finish relationship
رابطه ي پايان به پايان



finish to start relationship
رابطه ي پايان به آغاز، ارتباط پايان به آغاز



finished
تمام شده، تمام، مختوم



finished good
کالاي ساخته شده



finished product
کالاي نهايي، محصول آماده، کالاي ساخته شده



finishing
پرداخت کردن، تکميل، پرداخت کاري، تمام کاري، پرداخت، روسازي



finishing cut
ظريف تراشي، باز پرداخت



finishing mill
نورد تکميل، دستگاه نورد نهايي، دستگاه پس نورد، نورد پايان



finishing pass
گذر نهايي، کاليبر نهايي



finishing stand
مقام پس نورد



finishing tooth
دندانه ي پرداخت



finite
با پايان، متناهي، محدود، پايان دار، معين، با کران



finite additive measure
اندازه ي جمعي متناهي



finite affine space
فضاي مستوي با بعد متناهي



finite algebraic gowth
نمو جبري متناهي



finite arithmetic
حساب متناهي



finite automata
ماشين خودکار با پايان



finite base
پايه ي متناهي



finite basis for an ideal
پايه ي متناهي ايدآل



finite boolean algebra
جبر بولي با پايان



finite cardinal
عدد اصلي متناهي



finite cardinal number
عدد اصلي متناهي



finite cell complex
مجتمع حجره اي متناهي



finite collection
دسته ي متناهي، گردايه ي متناهي، مجموعه ي متناهي



finite complement topology
توپولوژي مکمل هاي پايان دار ها، توپولوژي مکمل هاي پاياندار



finite connected graph
گراف همبند با پايان



finite continued fraction
کسر مسلسل متناهي



finite convergence
همگرايي متناهي



finite convergence set
همگرايي متناهي روش سيمپلکس



finite covering
پوشش متناهي



finite decimal representation
نمايش اعشاري متناهي



finite derivative
مشتق متناهي



finite derivatives
مشتقات متناهي



finite difference
تفاوت محدود، تفاضل محدود



finite difference method
روش تفاضل متناهي



finite differences
تفاضل متناهي، تفاضلات متناهي



finite dimensional
با بعد متناهي



finite dimensional linear space
فضاي خطي متناهي-بعد



finite dimensional space
فضاي متناهي البعد، فضا با بعد متناهي




finite dimensional vector space
فضاي برداري با بعد متناهي



finite directed graph
گراف جهت دار با پايان



finite division ring
حلقه ي بخشي متناهي



finite element
اجزاء محدود، عنصر محدود



finite equiprobable spaces
فضاهاي محدود هم احتمال



finite expansion
توسعه از درجه ي متناهي، بسط محدود، بسط پايان، بسط پاياندار، بسط متناهي



finite extension
توسيع متناهي



finite field
ميدان متناهي، هيأت متناهي، ميدان پايان دار، هيأت پايان دار



finite fraction
کسر متناهي



finite geometry
هندسه ي متناهي



finite group
گروه متناهي



finite increment
افزايش محدود



finite integral
انتگرال با حدود متناهي



finite intersection property
ويژگي اشتراک متناهي



finite interval
فاصله ي متناهي، فاصله ي کراندار، بازه ي باپايان



finite length
طول با پايان



finite limit
حد متناهي



finite limits
حدود متناهي



finite linear combination
ترکيب خطي متناهي



finite mathematics
رياضيات متناهي



finite matrix
ماتريس متناهي



finite moment theorem
قضيه ي گشتاور متناهي



finite morphism
ريختي متناهي



finite multigraph
گراف چندگانه



finite number
عدد متناهي



finite number of sets
تعداد متناهي از مجموعه ها، تعداد محدود مجموعه ها



finite optimal solution
جواب بهينه ي متناهي



finite ordinal number
عدد ترتيبي متناهي، عدد ترتيبي محدود



finite parameter space
فضاي پارامتري محدود



finite population
جامعه ي محدود



finite population correction
تصحيح جامعه ي محدود



finite population correction factor
عامل تصحيح جامعه ي متناهي، عامل تصحيح جامعه ي محدود



finite product
حاصل ضرب متناهي



finite quality
کميت متناهي



finite sequence
دنباله ي متناهي، مجموعه ي محدود، مجموعه ي پايان دار، مجموعه ي با پايان



finite set
مجموعه ي متناهي



finite space
فضا با بعد متناهي



finite state
حالت با پايان



finite state automata
ماشين خودکار با حالت با پايان



finite state transducer
مترجم حالت با پايان



finite stochastic process
فرايند تصادفي محدود



finite subcollection
زيردسته ي متناهي، زيرخانواده ي متناهي، زيرمجموعه ي متناهي



finite subcovering
زيرپوشش متناهي



finite tree
درخت با پايان



finite universe
جامعه ي محدود



finite vector space
متناهيا، با پايان، به طور با پايان، به طور متناهي



finitely
متناهيا، با پايان، به طور با پايان، به طور متناهي



finitely additive
متناهيا جمعي، متناهيا اضافيش، جمع پذير متناهي



finitely additive measure
سنج متناهيا اضافي، اندازه ي متناهيا جمعي



finitely generated
به طور متناهي توليد شده



finitely generated A module

• A module of finite type

A-مدول متناهيا توليد شده، A-مدول از نوع متناهي



finitely generated free commutative group
گروه جابجايي پذير آزاد از نوع متناهي



finitely generated goup
گروه از نوع متناهي



finitely generated group
گروه متناهي توليد شده



finitely generated ideal
ايده آل از نوع متناهي



finitely generated left ideal
ايده آل چپ از نوع متناهي



finitely generated module
مدول متناهي توليد شده



finitely generated ring
حلقه ي متناهي توليد شده



finiteness
تناهي، متناهي بودن



finiteness problem
مسأله ي با پايان بودن



Finsler geometry
هندسه ي فينسلر



Finsler metric
متريک فينسلر



finsler space
فضاي فينسلري



fire
پرداخت شدن



fire loss
زيان ناشي از آتش سوزي



fire prevention
پيشگيري از آتش سوزي



fire protection
حفاظت در مقابل آتش سوزي



fired
پخته شده



firm
بنگاه اقتصادي، بنگاه، موسسه، شرکت، کارخانه، واحد اقتصادي، تجارتخانه، واحد تجارتي



first
اول



first antecedent
اولين عضو اصلي



first boundary value problem
اولين مساله ي مقدار مرزي



first come antecedent serve
سرويس به ترتيب ورود



first come first serve
نظام نوبتي، اولين ورودي اول سرويس مي گيرد



first coordinate
مختص اول



first degree
درجه ي يک



first derivative
مشتق رتبه ي اول، مشتق مرتبه ي اول



first derivative test
آزمون مشتق اول



first difference
اولين اختلاف



first element
عنصر اول، ابتدا، عنصر اول، اولين عنصر، عنصر ابتدا



first element of a set
عنصر ابتداي يک مجموعه



first element of matrix
عنصر مقدم ماتريس



first element of set
کوچکترين جزء مجموعه



first entrace time
زمان اولين ورود



first fundamental form of a hypersurface
اولين صورت بنيادي ابر رويه



first in first out
به ترتيب ورود، به ترتيب، اولين صادر از اولين وارده، اولين خروجي از اولين ورودي



first isomorphism theorem
اولين قضيه ي يکريختي



first kind
نوع نخست، نوع اول



first law of cosines
قانون اول کسينوس ها



first mode
اولين نما



first octant
هشت يک اول



first of all
قبل از هر چيز



first order
مرتبه ي اول، رسته ي اول



first order derivative
مشتق رتبه ي اول



first order differen




first order differential
ديفرانسيل رتبه ي اول



first order differential equation
معادله ي ديفرانسيل مرتبه ي اول



first order differential operator
عملگر ديفرانسيل مرتبه ي اول



first order fundamental magnitude
نخستين شکل اساسي



first order logic
منطق مرتبه ي يک



first order polynomial function
تابع چندجمله اي درجه ي اول



first principal line
خط افقي



first projecting line
خط قائم



first projection
تصوير اول



first quadrant
چهار يک اول



first quarter
چهارک اول



first quartile
ربع اول



first side of an equality
طرف اول يک تساوي



first side of equality
طرف چپ تساوي



first two
دو تاي اول



first variation
اولين وردش



fiscal period
دوره ي مالي



fiscal policy
سياست مالي



fiscal year
سال مالي



fish tail piece
قطعه به شکل دم ماهي



fisher behrense distribution
توزيع فيشر-بهرنز



Fisher Z distribution
توزيع Z فيشر



Fisher Z transformation
تبديل Z فيشر



fisher's discriminant function
تابع تشخيص فيشر



fission
شکافتن، انشقاق



fit
برازيدن، مناسب بودن، انطباق، جور کردن، جذب و جفت کردن، برازاندن، مقتضي، شايسته، درخور، جادادن، جاگرفتن، اندازه بودن، سوار کردن قطعه ها، جفت و جور کردن، برازش



fit curve
برازاندن منحني



fit into
گنجانيدن، گنجيدن



fitted value
مقدار برازانده شده



fitting
برازش، برازاندن، برازندگي، مناسب، جفت سازي، سوار کردن، جور کردن، جوراندن، مهره، مهره ي اتصال، ماسوره



fitting constants
برازاندن ثابت ها



fitting curve
منحني انطباق ها



five lemma
ملم پنج



five square matrix
ماتريس مربعي مرتبه ي 5



fix
اصلاح کردن، تغيير دادن، استوار کردن، بستن، مرتبط کردن، مربوط کردن، برجا، ثابت، برجا بودن، مشخص شدن، بيان کردن، ثابت



fix up
مرتب کردن



fixed
مشخص، ثابت شده، ميزان، ثابت، پابرجا، ثابت، استوار، بسته، مرتبط، معين، برجا، تثبيت شده، مشخص



fixed asset
اموال غير منقول، دارايي ثابت



fixed assets turnover
گردش دارايي هاي ثابت



fixed budget
بودجه ي ثابت



fixed charge problem
مسأله ي هزينه ي ثابت



fixed charges
مخارج ثابت، مخارج مقطوع، طلب هاي معين، هزينه هاي ثابت



fixed coefficient production function
تابع توليد ضريب ثابت



fixed cost
هزينه ي ثابت



fixed field
هيئت ثابت



fixed interval inventory
زمان بين دو سفارش



fixed length
طول ثابت



fixed order interval
فاصله ي زماني سفارش ثابت



fixed order inventory model
مدل ميزان سفارش ثابت



fixed order size
مقدار سفارش ثابت



fixed point
نقطه ي ثابت، مميز ثابت



fixed point field
هيئت ثابت



fixed point iteration
تکرار نقطه ي ثابت



fixed point method
روش مميز ثابت، روش نقطه ي ثابت



fixed point of mapping
نقطه ي ثابت نگاشت



fixed point theorem
قضيه ي نقطه ي ثابت



fixed position layout
طرح بر اساس ثبات محل مواد



fixed proportion production function
تابع توليد نسبت ثابت



fixed ratio
نسبت ثابت



fixed value
مقدار ثابت



fixed vector
بردار ثابت، بردار بسته، بردار وابسته، بردار مرتبط



fixture
بست، نگهدارنده، کارگير، سه نظام، مکانيسم نگهدارنده ي قطعه ي کار، چفت و بست



flabby sheaf

• scattered sheaf

بافه ي پراکنده



flag
پرچم



flake
ورقه ورقه شدن، شاخته اي، پولک



flange
پيوند لوله، توپي، بال، باله



flanged joint
اتصال لبه برگردان



flank
شکم دندانه، ديواره، دامنه ي دندانه



flare
گشاد، شيپوره



flare beval
پخ بالي



flash
درخش، ريشه، جرقه، جرقه اي، ترشح، بيرون زدن، قي



flash back arreston
شير يک طرفه ي مانع برگشت گاز



flash point
درجه ي اشتعال، نقطه ي اشتعال



flat
هموار، تحت صاف، مسطح، يکنواخت، کفي، تحت، پنجره



flat A module
A-مدول تخت



flat angle
زاويه ي مسطح، زاويه ي نيم صفحه، زاويه ي 180 درجه



flat bottom
کفي تخت



flat chisel
قلم دم پهن، اسکنه ي دوم پهن، قلم تخت



flat form tool
رنده ي فرم مسطح



flat morphism
ريختي تخت



flat organization
سازمان مسطح



flat plate
صفحه ي تخت، صفحه ي صافي، صفحه ي هموار، تنکه ي هموار



flat point of a surface
نقطه ي تخت رويه



flat position
وضعيت تخت، حالت درازکش



flat space
فضاي مسطح



flat surface
رويه ي هموار، سطح تخت



flat type organization
سازمان مسطح



flatbed
مسطح



flatness
تختي



flattened ellipsoid

• oblate ellipsoid

بيضيوار پخ



flection
انحنا، خميدگي



fleed
سيلان



flex
نقطه ي عطف، برگشت، عطف



flex point
نقطه ي عطف



flexibility
انعطاف پذيري، خم پذيري، نرمي، خمش، قابليت انعطاف



flexible
انعطاف پذير، تاشو، خمش پذير، خم شونده، قابل انعطاف



flexible budget
بودجه ي قابل انعطاف، بودجه ي سقف متغير



flexible clamp
گيره ي تغيير پذير، بست تاشو، بست با انعطاف



flexible pipe
لوله ي خرطومي، لوله ي تاشو



flexible shaft grinder
سنگ خرطومي



flexible tool
ابزار خم شدني، قلم تاشو



flexion
خميدگي، انحناء



flexowriter
ماشين پانچ



flight number
شماره ي پرواز



flip
ضربه



flip flop
مدار دو ضربه اي، الاکلنگ، کليد الاکلنگي



float
شناور شدن، غوطه ور شدن، جسم، شناوري، فرجه، قايق، شناور، تأخير، تنخواه گردان



float factor
ضريب شناوري



float time
زمان شناوري



floating
شناوري، شناور، غوطه ور



floating pad
بالشتک آزاد



floating point
نقطه ي متغير، مميز شناور، مميز سيار، نقطه ي اعشار سيار، مميز غير صحيح، نقطه ي غير صحيح



floating point method
روش مميز شناور



floating point number
عدد با نقطه شناور



floor function
تابع کف



floppy disk
ديسک نرم، ديسک، ديسک لرزان، فلاپي ديسک، گرده ي لرزان، گرده ي لغزان



Floquet theorem
قضيه ي فلوکه



flor inspector
بازرس سيار



flow
شارش



flow chart
نمودار جريان کار، روند نما، نمودار گردش کار، نمودار گردش، نمودار گردشي، نمودگر



flow chart symbols
نمودار گردشي، نقشه ي جريان کار، نمودار گردش، نمودار گردشي، نمودگر



flow diagram
نمودار جريان



flow direction
جهت جريان



flow lines
خطوط جريان



flow of events
سيل حوادث، جريان حوادث



flow of intensity
شدت سيل حوادث



flow out
خارج شدن، خالي شدن



flow pattern
طرح جريان



flow process
پروسه ي جريان



flow process chart
نمودار جريان کار، نمودار جريان توليد، نمودار جريان، نمودار جريان فرايند



flow production
توليد پيوسته، توليد جرياني



flow rate
ميزان جريان، آهنگ جريان، نرخ جريان، آهنگ شارش



fluctuation
نوسان، تلاطم، تموج



fluent
سيال، روان، سليس، متغير، شارنده



fluent quantity
کميت روان، کميت سيال



fluid
شاره، سيال



fluid flow
جريان سيال



fluid mechanics
مکانيک شاره ها، مکانيک سيالات



fluid pressure
فشار مايع



flush
هم سطح کردن، هم سطح، هم تراز، لبريز، تراز، سرريز



flush pin gage
سنجه ي ميخ دار



flushing
خالي کردن بافر، تخليه کردن، فلاش کردن



flute
شکاف حلزوني، شيار، خياره، قاشقي، شکاف حلزوني



flux
شار



flux box
جعبه ي گدازه



flux cored
روانسازي مغزي



flux of a vector field
شار يک ميدان برداري



fluxed line
خط شار



fluxion
ميزان تغيير، سيالي، نرخ تغيير، فلوکسيون، حساب ديفرانسيل، تفاضل



fly wheel
چرخ لنگر



flyaway kit
کوله پشتي



flying shear
قيچي نورد، قيچي پروانه اي



flywheel
چرخ طيار، گردانه، چرخ لنگر



foam
کف آتش نشاني، کف، اسفنج



foamed plastic
پلاستيک اسفنجي، کف پلاستيکي، پلاستيک متخلخل



focal
کانوني



focal axis
محور کانوني



focal chord
وتر کانوني، شعاع کانوني



focal chord of a conic
وتر کانوني يک مقطع مخروطي



focal distance
فاصله ي کانوني



focal length
فاصله ي کانوني



focal plane
صفحه ي کانوني



focal point
نقطه ي کانوني



focal property
خاصيت کانوني



focal property of an ellipse
خاصيت کانوني بيضي



focal radius
شعاع کانوني



focalization
تمرکز در کانون



focalize
در کانون متمرکز کردن



focus
کانون، به کانون آوردن، نکته، ميزان کردن، نقطه ي احتراق، نقطه ي سوزان، متمرکز کردن



focus for a Gauss mapping
کانون نگاشت گاوس



focused
تمرکز يافته



fold
تا کردن



fold application
استفاده از چندتايي، کاربرد چندتايي



folded
دو تا



folium
منحني فوليوم، منحني شکل برگ



folium of descartes
برگ دکارتي، فوليوم دکارت



follow
بعد از، پس از، دنبال کردن، پشت سر هم قرار گرفتن، متابعت کردن، به دنبال، تعقيب کردن، منتج شدن، نتيجه دادن، حل شدن، به دنبال آمدن



follow from
نتيجه شدن از، نتيجه شدن



follow rest
کمربند متحرک، تکيه گاه متحرک



followed by
به دنبال آن، بعد از ... مي آيد (است)



following
زير، متعاقب، ذيل



foot
پا



footnote
پاورقي، زيرنويس



for
برحسب، به ازاي، به ازاء، در مورد، نسبت به، وقتي که



for all
به ازاي هر، براي هر



for all values of
به ازاي تمام مقادير، به ازاي جميع مقادير



for all x
هر چه باشد x، به ازاي تمام مقادير x



for completeness
مشخص شدن مسأله به عنوان يک مثال عيني، براي تکميل مطلب، براي کامل شدن بحث



for if
زيرا اگر



for instance
به عنوان مثال، مثلا، براي مثال



for our purpose
براي منظور فعلي ما



for performing
مورد نياز براي انجام



for some
به ازاي بعضي



for sufficiently large values
به ازاي مقادير به قدر کافي بزرگ، به ازاي جميع مقادير به اندازه ي کافي بزرگ



for the case
در حالت



for the reason
به اين ترتيب



for the sake of
به منظور



for this reason
بدين جهت



for typographical reasons
به دلايل چاپي



for values of




for whenever
زيرا اگر



for which
که در مورد آن



forbidden
غير مجاز، ممنوع



force
نيرو



force polygon
چندضلعي نيروها



forced
واداشته



forced ocillatory motion
حرکت نوساني واداشته



forced oscillation
نوسان واداشته



forced oscillations
نوسانات واداشته



forced vibration
ارتعاش واداشته



forced vibrations
نوسانات واداشته



fore going
فوق، مذکور، ذکر شده



forecast
پيش بيني کردن، پيش بيني، آينده نگري



foregoing
بنابر آنچه گفته شد



forehand welding
جوشکاري پيش دستي



forest
جنگل



fork
چنگالک، محل انشعاب، تير دو شاخه، قلاب، چنگک، چنگال



form
صورت



form of class
فرم از رده ي



formal
صوري، ديسي، رسمي، ظاهري، شکلي



formal certainty
يقين صوري



formal definition
تعريف صوري



formal definition of probability
تعريف صوري احتمال



formal expression
عبارت صوري



formal group
گروه رسمي



formal linear combination
ترکيب خطي صوري



formal logic
منطق صوري



formal method
روش رسمي، روش صوري



formal organization
سازمان رسمي



formal power series
سري تواني صوري



formal prerequisite
پيش نياز صوري



formal rule
قاعده ي صوري



formal statement
گزاره ي صوري



formal syntax
نحو منطقي



formal system
دستگاه صوري



formal variable
متغير صوري



formalism
صورت گرايي، ديس گرايي، اساس صوري، اصالت صورتس، اصالت شکل



formalization
صورت بخشي، قالب ريزي



formalize
قالب ريزي کردن، به صورت رسمي بيان کردن، شکل دادن، فرم دادن



formalized
صورت گرفته، صورت بسته



formally
مطابق تعريف، به طور صوري، ظاهرا، شبيه، معمولا، به طور رسمي



format
هيئت، شکل، قالب، فرم بندي، قالب بندي



formation
شکل يافتن، تشکيل، تشکل، تکوين



formation of inspection lot
تشکيل انباشته ي بازرسي



formative
تشکيل دهنده



formed by
حاصل از



former
اول، نوع دوم



formula
فرمول



formula of average of probabilities
فرمول احتمال متوسط



formula of direct transform
فرمول تبديل مستقيم



formula of finite increments
دستور نمو هاي محدود، رابطه ي نمود هاي محدود



formula of total probability
فرمول احتمال، فرمول احتمال کل



formulae
فرمول ها، دستور ها



formulae for change of basis
دستور هاي تعويض پايه



formulary
دستورنامه



formulate
به شکل فرمول درآوردن، به قاعده فرموله کردن درآوردن، فرمول بندي کردن، به قاعده درآوردن



formulation
فرمول، صورت بندي، فرموله کردن، فرمول بندي



formulation stage
مرحله ي طرح ريزي



formulization
دستور سازي



formulize
دستور ساختن، فرمول بندي کردن



fortune
سهم، مال، دارايي، شانس



forum
انجمن، مجمع



forward
انتقال، به جلو، پيش، به پيش، پيشرو، جلو، به طرف جلو، به طرف پيش، مستقيم، ارسال کردن، پيشرو



forward computations
محاسبات پيشرو



forward cycle
دور پيشرو



forward difference
تفاضل پيشرو



forward difference operator
عملگر تفاضلي پيشرو



forward differences
تفاضلات پيشرو، تفاضلات پيش رونده



forward differences operator
عملگر تفاضلات پسرو



forward emission
گسيل پيشرو



forward equation
معادله ي پيشرو



forward indention
پله اي به طرف جلو



forward pass
مرور به پيش، حرکت رفت



forward planning
طرح ريزي به جلو



forward shift
انتقال پيشرو



forward slash




forward subtitution
جاي گذاري از بالا



forwarding
حمل و نقل، انتقال مانده به صفحه ي بعد، ارسال



Foucault pendulum
آونگ فوکو



found
تأسيس کردن، بنا نهادن



foundation
اصل، مبدأ، بنيان، پاي بست، پايه، اساس، بنياد، پي ريزي، شالوده، زيربنا



foundations of geometry
بنياد هاي هندسه، مباني هندسه



foundations of mathematics
بنياد هاي رياضيات، مباني رياضيات



founder
بنيانگذار، پايه گذار، مؤسس



four
چهار



four basic operations
چهار عمل اصلي



four color conjecture
حدس چهار رنگ



four color problem
مساله ي چهار رنگ



four color theorem
قضيه ي چهار رنگ



four face
چهاروجهي



four fold
چهار برابر، چهارگانه، چهار جلسه اي



four fundamental operations
چهار عمل اصلي



four group
چهار گروه، چار گروه، گروه درجه ي دوم



four leaf clover
شبدر چهار برگ



four petaled
چهار پر



four petaled rose
رز چهار پر



four principal operations
چهار عمل اصلي



four sided
چهار بر، چهار ضلعي



four square theorem
قضيه ي چهار مربع



four step rule
قانون چهار مرحله اي



four way valve
شير چهار طرفه



Fourier analysis
آناليز فوريه



Fourier coefficients
ضريب هاي فوريه



Fourier cosine series
سري کسينوسي فوريه



Fourier double integral theorem
قضيه ي انتگرال دوگانه ي فوريه



Fourier integral theorems
قضيه هاي انتگرال فوريه



Fourier Laplace transform
تبديل فوريه-لاپلاس، مبدَّل فوريه-لاپلاس



Fourier series
سري فوريه



Fourier sine series
سري سينوسي فوريه



Fourier single integral theorem
قضيه ي انتگرال ساده ي فوريه



Fourier Stieltjes transform
تبديل فوريه-استيلتيس، مبدَّل فوريه-استيلتيس



Fourier theorem
قضيه ي فوريه



Fourier transform
تبديل فوريه، مبدَّل فوريه



fourth
چهارم



fourth degree
درجه ي چهارم



fourth degree polynomial
چندجمله اي درجه ي چهارم



fourth proportional
چهارمين جزءمتناوب



fourth quadrant
ربع چهارم



fractile
کسرک



fraction
کسر، برخه، عدد کسري



fraction defectives
نسبت ضايعات



fraction in lowest terms
برخه ي ساده نشدني



fraction line
خط کسري



fraction number
شمار برخه اي



fractional
کسري، برخه اي



fractional cut
برش کسري، بار ظريف



fractional distillation
تقطير جزء به جزء



fractional equation
معادله ي کسري



fractional exponent
نماينده ي کسري، توان کسري، نماي کسري، قوه ي کسري



fractional ideal
ايدآل کسري



fractional linear
خطي کسري



fractional linear transformation
تبديل خطي کسري



fractional part
جزء کسري



fractional power
قوه ي کسري



fracture
شکستگي، شکست، گسست، برش، گسيختگي، ترک



fracture stress
تنش شکست، بار پارگي



fragment
پاره، تکه، خرده ريزه، قطعه،تقسيم کردن، قطعه قطعه کردن، خرده، خرد کردن



fragmentation
کنج، دستگاه مختصات، چارچوب، قاب، قالب کردن، چهارچوب، چهارچوب گرفتن



frame
چارچوب، اسکلت بندي، بدنه، تنه، شاسي، قفسه، قاب



frame field
ميدان کنجي



frame of reference
دستگاه مرجع



frame of sampling
چارچوب نمونه گيري



framed
کنج دار



framed submanifold
زيرچندگوناي کنج دار



franchise
امتياز انحصاري، امتياز، امتياز فروش



Frechet derivative
مشتق فرشه



Frechet distance
فاصله ي فرشه



Frechet L space
L-فضاي فرشه



Frechet space

• quasinormed linear space

فضاي فرشه، فضاي خطي شبه نرمدار



Fredholm determinant
دترمينان فردهولم



Fredholm integral equations
معادله هاي انتگرال فردهولم



Fredholm method
روش فردهولم



Fredholm operator
عملگر فردهولم



free
آزاد، عاري از، بي، فاقد



free Abelian group
گروه آبلي آزاد



free alongside ship
قيمت تحويل تا پهلوي کشتي



free body diagram
نمودار جسم آزاد



free boundary
آزاد مرز



free distribution
توزيع آزاد



free fit
جا رفتن خوب، انطباق آزاد



free float
شناوري آزاد، تأخير آزاد، فرجه ي آزاد



free generators
مولد هاي آزاد



free group
گروه آزاد



free index
انديس آزاد



free machining steel
فولاد خوش تراش



free module
مدول آزاد



free neutron
نوترون آزاد



free occurrence
مورد آزاد



free on board
ارزش کالا در بندر مبدأ، هزينه ي حمل کالا تا نقطه ي معين، قيمت اصلي کالا در بندر محل فروش، قيمت تحويل روي کشتي، تحويل در مقصد



free on quay
تحويل روي اسکله



free on raliroad
تحويل روي واگن



free on truck
تحويل کالا روي کاميون



free oscillation

• free vibration

نوسان آزاد، ارتعاش آزاد



free parameter
پارامتر آزاد



free product of groups
حاصل ضرب آزاد گروه ها



free semigroup
نيم گروه آزاد



free space
خلاء



free system
دستگاه آزاد



free variable
متغير آزاد



free variable form
صورت متغير آزاد



free vector
بردار آزاد، حامل آزاد



free vibration
ارتعاش آزاد



freedom
آزادي



freedom degree
درجه ي آزادي



freight
هزينه ي حمل، بارکشي، کرايه ي کشتي، حمل، کرايه



freight in
هزينه ي حمل کالاي خريداري شده، حمل به داخل



freight out
هزينه ي تحويل کالا



frequency
فرکانس



frequency curve
خم فراواني



frequency density
چگالي فراواني



frequency diagram
نمودار بسامد، نمودار فراواني



frequency distribution
توزيع بسامد، پخش بسامد، توزيع فراواني، پخش فراواني، توزيع تواتر



frequency distribution graph
نمودار توزيع فراواني



frequency domain
دامنه ي تواتر، دامنه ي فراواني



frequency element
عنصر فراواني، جزء فراواني



frequency function
تابع فراواني



frequency of certain event
فراواني حادثه ي يقين



frequency of impossible event
فراواني حادثه ي غير ممکن



frequency of intersection event
فراواني حادثه ي مقطع



frequency of opposite event
فراواني حادثه ي معکوس



frequency of sum event
فراواني حادثه ي حاصل جمع



frequency of union event
فراواني حادثه ي اجتماع



frequency polygon
چندضلعي بسامد، چندضلعي فراواني، کثيرالاضلاع فراواني



frequency rate
ضريب حادثه



frequency surface
رويه ي فراواني



frequency table
جدول فراواني



frequent
مکرر



frequently
مکررا، غالبا، بکرات



fresnel integral
انتگرال فرنل



Fresnel integrals
انتگرال هاي فرنل



fresnel's integrals
انتگرال هاي فرنل



friction
سايش اصطکاک، اصطکاک، اصطکاکي، مالش



frictional
اصطکاکي، مالشي



frictionless
بي اصطکاک، بي مالش



friendly numbers
عدد هاي متحاب



frobenius theorem
قضيه ي فروبنيوس



from the fact that
از اين شرط که



from then on
از آنجا به بعد



from to chart
جدول از- به



from without
از خارج



front
پيش، جلو



front line
خط جبهه، خط مقدم



frontal
پيشي، جلوئي



frontal line
خط جبهي



frontier
مرز



frontier of a set
مرز مجموعه



frontier point of a set

• boundary point of a set

نقطه ي مرزي مجموعه



frustum
مخروط ناقص



frustum of a cone
مخروط ناقص



frustum of a pyramid
هرم ناقص



fuchsian
فوکسي



fucntion of two variables
تابع دو متغيري، تابع دو متغيره



fulfill
برآوردن، انجام دادن، اجرا کردن، برقرار بودن، صدق کردن، تمام کردن، تکميل کردن، برآوردن



full angle
زاويه ي تمام صفحه



full coding
کد گذاري کامل



full dimension
بعد کامل



full dimensional
بعد کامل



full disjunctive normal form
صورت نرمال فصلي کامل



full embedding theorem
قضيه ي نشاندن کامل



full employment
اشتغال کامل



full group
گروه تمام



full rank matrix
ماتريس رتبه ي کامل



fully complete space
فضاي تماما کامل



fully normal space
فضاي تماما نرمال



funcitonal type of organization
سازمان بر مبناي نوع عمليات با وظايف اصلي و تخصصي



function
تابع



function algebra
جبر تابعي



function functor
تابعگون



function generator
مولد تابع، تابع زا



function inverse
عکس (معکوس) تابع



function key
کليد عملياتي



function notation
نماد تابعي



function of a complex variable
تابع يک متغير مختلط



function of a function
تابع يک تابع



function of bounded variation
تابع با تغييرات کراندار



function of complex variable
تابع متغير مختلط



function of decision
نقش تصميم، معادله ي تصميم



function of funciton
تابع تابع، تابع مرکب



function of one real variable
تابع يک متغير حقيقي



function of random variable
تابع از کميت تصادفي



function of real variable
تابع متغير حقيقي



function of sequence of random variables
تابع از دنباله ي کميت هاي تصادفي



function of several variables
تابع چند متغيره



function of structure
تابع طرح



function space
فضاي تابعي



function table
جدول تابع



function theory
نظريه ي تابع



function value
مقدار تابع، تابع مقدار تابع



function vector
بردار تابع



functional
تابعک



functional analysis
آناليز تابعي، آناليز فونکسيونل



functional calculus
حساب تابعي



functional calculus of first order
حساب محمولات مرتبه ي اول



functional calculus of higher order
حساب محمولات مراتب بالاتر



functional chart
نمودار وظايف



functional constraint
قيد تابعي



functional design
طرح تابعي



functional determinant
دترمينان تابعي



functional equation
معادله ي تابعي



functional equations
معادلات تابعي



functional identity
اتحاد تابعي



functional inspection
بازرسي عملياتي



functional organization
سازمان تخصصي



functional relation
رابطه ي تابعي



functional scale
مقياس تابعي



functional supervision
سرپرستي تخصصي، نظارت فني



functionalization
تقسيم کار بر حسب نوع عمليات



functionary
تابعي



functioning
عملکرد



functions of class
توابع متعلق به طبقه ي



functor
تابعگر



fund
حساب، وجه، صندوق، به حساب ريختن، وجوه، نقدينه، ذخيره، تأمين کردن، وجوه احتياطي، وجه نقد



fundament
پايه، اساس، بنياد



fundamental
شالوده اي، مباني، بنيادي، اساسي، اصلي، اصولي، اولي



fundamental basis theorem
قضيه ي اساسي پايه ها



fundamental class
رده ي اصلي



fundamental cycle
دور اصلي



fundamental determinant
دترمينان بنيادي



fundamental equation
معادله ي بنيادي



fundamental exact sequence
دنباله ي کامل اصلي



fundamental form
صورت اصلي



fundamental frequency
فراواني اصلي



fundamental group
گروه اساسي



fundamental magnitudes
اندازه هاي اساسي



fundamental operations
اعمال اصلي



fundamental operations of arithmetic

• arithmetical operations
• arithmetic operations

چهار عمل اصلي حساب، عمل هاي اصلي حساب



fundamental period
دوره ي بنيادي



fundamental principle
اصل اساسي



fundamental product
حاصل ضرب اساسي



fundamental region
ناحيه ي اصلي



fundamental relation
رابطه ي اصلي



fundamental sequence
دنباله ي اساسي



fundamental set
مجموعه ي اساسي



fundamental solution of the Cauchy problem

• Riemann function of the Cauchy problem

جواب اصلي مساله ي کوشي، تابع ريمان مساله ي کوشي



fundamental space
فضاي اساسي



fundamental structure
ساختمان اصلي، ساختار اصلي



fundamental system of solutions
دستگاه اصلي جواب ها



fundamental theorem
قضيه ي اساسي



fundamental theorem of algebra
قضيه ي اصلي جبر، قضيه ي اساسي جبر



fundamental theorem of arithmetic
قضيه ي اساسي علم حساب، قضيه ي اساسي حساب



fundamental theorem of calculus
قضيه ي اساسي حساب ديفرانسيل و انتگرال



fundamental theorem of calculus of line integrals
قضيه ي اساسي حساب ديفرانسيل و انتگرال انتگرال هاي خط



fundamental theorem of duality
قضيه ي اساسي دوگان



fundamental theorem of Morse theory
قضيه ي اصلي نظريه ي مورس



fundamentally
اساسا



fundation
اساس، بنيان، پايه، شالوده، بنياد



funel
هرم، مخروط، قيف



funicular
مربوط به کشش کابل با ريسمانس



furlong
واحد اندازه گيري طول، تقريبا معادل 201.17



further
به علاوه، از اين گذشته، وانگهي، با تفضيل بيشتر، بعدي، به علاوه، بيشتر، ديگر، مطالب بيشتر، بالاخره



furthermost
دورترين



furthest
دورترين



furthest point of a curve
دورترين نقطه ي يک منحني



fusion
تلفيق، ترکيب، ذوب، در هم آميزي، ادغام، گداختن، همجوشي



fusion line
خط ذوب



future
آينده، آتي



future experiment
آزمايش بعدي



future sample
نمونه ي بعدي



g
هفتمين حرف الفباي انگليسي



g.c.d
بزرگترين مقسيوم عليه مشترک



g.c.f
بزرگترين مقسوم عليه مشترک



g.l.b
بزرگترين کران پايين



gage
درجه، اندازه، سنجه، فرمان، سنجيده، اندازه گير، معيار اندازه، پيمانه کردن، پيمانه، اندازه زدن، مقياس، معيار، مدرج کردن، قطر سنج، عقربه ي نشان دهنده



gage block
سنجه ي معکب مستطيلي، شابلون مکعب



gain
سود



gal
گال، واحد شتاب برابر با يک سانتيمتر بر مجذور ثانيه



galactic
کهکشاني



galaxy
کهکشان



galenic figure
شکل جالينوسي



gallery
تالار



gallon
گالن، واحد حجم برابر با 3.7853 ليتر



Galois algebra
جبر گالوا



Galois cohomology
همانستگي گالوا



galois equation
معادله ي گالوا



galois extension
توسيع گالوا



galois field
هيأت گالوا



Galois group
گروه گالوا



galois theorey
نظريه ي گالوا



Galois theory
نظريه ي گالوا



gambler ruin problem
مسأله ي ورشکستگي بازيکن



gambler's ruin
پاک باختگي قمار باز



game
يک دوره بازي، بازي، دور بازي، دست



game of chance
بازي شانسي، بازي تصادف آميز



game theory
تئوري بازي، نظريه ي بازي، تئوري مقابله، نظريه ي بازي ها



game theory problems
مسائل تئوري بازي



games
بازي ها



games of chance
بازي هاي تصادف آميز



gamma
سومين حرف يوناني، ?، ?



gamma arrival distribution
ورودي با توزيع گاما



gamma distribution
توزيع گاما



gamma function
تابع گاما، انتگرال نوع دوم اويلر



gamma function integral
انتگرال تابع گاما



gamma integral
انتگرال گاما



gamma probability decsity function
تابع چگالي احتمال گاما



gamma service
سريس گاما



gang
دسته، گروه



gang chart
نمودار گانت



gang milestone chart
نمودار پايان نماي گانت



gang milling
فرزکاري گروهي



gang punch
منگنه ي گروهي



gantt chart
چارت گانت، نمودار گانت



gap
فضاي خالي، شکاف، فاصله ي بين دو لبه ي خالي، فاصله، درز، رخنه، شکست، درز



gap gauge
شبلون دهان اژدري



gas metal arc
قوس فلزي، گازي



gas vent
مجراي عبور گاز



gasket
لايي، واشر، لايه ي آب بندي، قالپاق، درزگير، پولک



gate
دريچه، دروازه، پاي راهگاه، مدخل، راه قالب



gate cutter
شياربر



gate symbol
نماد دريچه



gather
گردآوردن، گردآمدن



gather up
جمع آوري کردن



gauge

• gage

پيمانه



gauge length
طول نمونه



gauge theory
نظريه ي پيمانه اي



gauge transformation
تبديل پيمانه اي



gauging
شيارزني، شابلون گيري، اندازه گيري



gauss curve
منحني گاوس



gauss differential equation
معادله ي ديفرانسيل گاوس



gauss error integral
انتگرال خطاي گاوس



Gauss formulas

• Delambre analogies

قياس هاي دلامبر، فرمول هاي گاوس



gauss hypergeometric differential equation
معادله ي ديفرانسيل فوق هندسي گوس



Gauss integral
انتگرال گاوس



Gauss interpolation formula
فرمول درونيابي گاوس



gauss jordan process
فرايند گاوس-ژوردان



gauss jordan reduction
تقليل گاوس- جردن، کاهش گاوس-جردن



gauss method
روش گاوس



gauss reduction method
روش کاهش گاوس



gauss sum
مجموع گاوس



gauss theorem
قضيه ي گوس



gauss type quadrature
تعيين مساحت زيرمنحني به روش گوس



gaussian
گوسي



gaussian algorithm
الگوريتم گاوسي



gaussian curvature
انحناي گاوسي، خميدگي گوسي، خميدگي گاوسي، خميدگي کلي



gaussian distribution
توزيع گوسين، توزيع گوسي، پخش گاوسي، توزيع گاوس، توزيع نرمال



gaussian elimination
روش حذف گوسي



gaussian elimination algorithm
الگوريتم حذف گاوسي



gaussian elimination method
روش حذف گاوسي



gaussian fourier coefficients
ضرائب عمومي فوريه



gaussian integer
عدد صحيح گاوسي، عدد هاي گاوسي



gaussian integers
عدد هاي صحيح گاوسي



gaussian jordan process
فرايند گوس ژردان، روند گوس ژوردان



gaussian plane
صفحه ي گاوسي، صفحه ي گوسي



gaussian probability density function
تابع چگالي احتمال گاوسي



gaussian process
فرايند گوسي، روند گوسي



gaussian reduction
کاهش گاوسي، تقليل گاوسي، تقليل گاوسين، کاهش گاوسين



gaussian reduction matrix
ماتريس کاهشي گوسي



gaussian sum
مجموع گوسي



gaussian triangularization
مثلثي گاوسي



gaze length
طول مؤثر



gear
درگيري، اسباب، افزار، ادوات، دنده، چرخ دنده



gear transmission
انتقال حرکت به وسيله ي دنده، جعبه دنده



gearing
انتقال حرکت به وسيله ي دنده، تطبيق دادن، تطابق



gelfand transform
تبديل گلفاند، مبدّل گلفاند



genealogy
نسب، شجره نامه



general
کلي (عمومي)



general analytic space
فضاي تحليلي عمومي



general antiderivative
پادمشتق کلي



general audit
مميزي عمومي، حساب رسي عمومي



general cantor set
مجموعه ي عام کانتور



general cone
مخروط کلي (عمومي)



general context
زمينه ي کلي



general control
کنترل عمومي



general curve
خم عمومي



general definition
تعريف عمومي



general demand
تقاضاي کلي



general expenses
هزينه هاي اداري و تشکيلاتي، هزينه هاي عمومي



general fourier coefficients
ضرايب عمومي فوريه



general inspection
بازرسي کلي، بازرسي عمومي



general inspection level
سطح بازرسي عمومي



general integral
انتگرال عمومي، جامعه ي عمومي



general journal
دفتر روزنامه ي عمومي



general judgement
حکم کلي



general ledger
دفتر کل



general linear group
گروه خطي عام



general manager
مدير کل



general mathematics
رياضيات عمومي



general polynomial
چندجمله اي کلي



general power
توان(ي) کلي (عمومي)



general power function
تابع توان(ي) کلي (عمومي)



general principle of convergence
ضابطه ي کلي همگرائي، اصل کلي تقارب، ضابطه ي کلي تقارب



general purpose
همه منظوره



general purpose machine
ماشين همه کاره، ماشين عمومي، ماشين همه منظوره



general relativity
نسبيت عام (عمومي)



general resultant
برايند کلي، برايند همگاني



general root
ريشه ي عمومي



general sequence
دنباله ي کلي



general setting
وضعيت عمومي



general solution
جواب عمومي



general solution of linear equations
جواب کلي معادلات خطي



general specification
مشخصه ي عمومي



general structure
ساختار کلي



general system theory
تئوري عمومي سيستم، نظريه ي عمومي سيستم، فرضيه ي عمومي سيستم



general term
جمله ي عمومي (کلي)



general term of series
جمله ي عمومي سري



general theorem of probability
فضيه ي عمومي احتمال



general theorem of repeated trials
قضيه ي عمومي آزمايش هاي تکراري



general theory
نظريه ي عمومي (کلي)



general theory of relativity
نظريه ي عمومي نسبيت



general topology
توپولوژي عمومي



general tree
درخت عمومي



generality
عموميت، هاماني، کليت



generalization
تعميم، عموميت، تعميم دادن، عموميت دادن، نتيجه گيري کلي و وسيع



generalizations
کليات



generalize
تعميم دادن، عموميت دادن، عموميت



generalized
توسعه يافته، تعميم يافته، هامانيده



generalized analysis of variance
تجزيه ي واريانس تعميم يافته



generalized continuum hypothesis
فرض پيوستار تعميم يافته



generalized coordinates
مختصات تعميم يافته، مختصات لاگرانژي



generalized function
تابع تعميم يافته



generalized inverse
معکوس تعميم يافته



generalized jacobian variety
چندگوناي ژاکوبي تعميم يافته



generalized poincare conjecture
تعميم حدس پوانکاره



generalized roll's theorem
قضيه ي رل تعميم يافته



generalized upper bound constraint
محدوديت عام حد فوفاني



generalized volume
حجم تعميم يافته



generally
در حالت کلي، به طور کلي، عموما، کلا



generally speaking
به طور کلي، قطع نظر از جزئيات، در حالت کلي



generate
توليد کردن



generated
توليد شده



generated by
توليد شده توسط، حاصل از، توليد شده بوسيله ي



generated by vectors
مخروط توليد شده با بردار ها



generated left ideal
ايده آل چپ ايجاد شده



generated subgroup
زيرگروه ايجاد شده



generated submodule
زيرمدول ايجاد شده



generating
مولد، پديدآور، مولد، ايجاد کننده



generating curve
خم مولد



generating element
عنصر مولد



generating function
تابع مولد، تابع ايجاد کننده



generating line
خط مولد



generating process
فرايند توليد، فرايند توليد چرخ دنده



generating set
مجموعه ي توليد کننده



generating system
دستگاه مولد



generation
نسل، توليد، پيدايش، مولد، نقطه



generative
توليدي



generative process
پروسه ي مولد



generator

• generatrix

مولد



generator of a cone
مولد مخروط



generator of a group
مولد گروه



generator of a prism
مولد منشور



generator of a surface of translation
مولد يک سطح انتقالي



generator of cone
پديدآور مخروط



generator of group
مولد گروه



generatrix
مولد، پديدآورنده، خط مولد



generatrix function
تابع مولد



generic
کلي، عمومي، جنسي، نوعي



genetics
علم وراثت، علم تکوين



geneva mechanism
مکانسيم جنوا



genral term
جمله عمومي، عبارت عمومي



genral term of a series
جمله ي عمومي سري



genral theory of groups
نظريه ي عمومي گروه ها



genral theory of relativity
نظريه ي نسبت عام



genral topology
توپولوژي عمومي



genralized
تعميم يافته، تعميم، عموميت داده شده



genralized form
شکل تعميم يافته، فرم کلي



genralized function
تابع تعميم يافته



genralized volume
حجم تعميم يافته



genus
گونا



genus of a surface
گوناي رويه



genus of surface
نوع رويه



geocentric coordinate system
دستگاه مختصات زمين مرکزي



geodesic
ژئودزيک



geodesic circle
دايره ي ژئودزيک



geodesic construction problem
مسأله ي ترسيم هندسي



geodesic coordinates
مختصات ژئودزيک



geodesic curvature
خميدگي ژئودزيک



geodesic curveture
خميدگي ژئودزيک



geodesic distribution
توزيع هندسي



geodesic figure
شکل هندسي



geodesic genus
گوناي هندسي



geodesic line
کوتاه ترين خط، خط ژئودزيک، خط مساحي



geodesic mean
ميانگين هندسي



geodesic number theory
نظريه ي هندسي اعداد



geodesic progression
تصاعد هندسي، دنباله ي هندسي



geodesy
شناخت (تعيين) شکل زمين از نظر رياضيات



geodetic
مربوط به کوتاه ترين خط اتصال وابسته به ژئودزي



geodetic surveying
نقشه برداري ژئودزي



geology
زمين شناسي



geomagnetism
ژئومغناطيس



geometer
هندسه دان



geometric
هندسي



geometric average
واسطه ي هندسي



geometric condition
شرط هندسي



geometric construction problem
مساله ي ترسيم هندسي



geometric derivative
مشتق هندسي



geometric distribution
توزيع هندسي، پخش هندسي



geometric distribution law
قانون توزيع هندسي



geometric figure
شکل هندسي



geometric genus
گوناي هندسي



geometric interpretation
تعبير هندسي



geometric interpretation inverse matrix
تعبير هندسي ماتريس معکوس



geometric locus
مکان هندسي



geometric mean
ميانگين هندسي



geometric number theory
نظريه ي هندسي اعداد



geometric probability law
قانون توزيع احتمال هندسي



geometric programming
برنامه ريزي هندسي



geometric progression
تصاعد هندسي، فرايازي هندسي



geometric property
ويژگي هندسي



geometric redundancy
تباهيدگي ترسيمي



geometric relation
رابطه ي هندسي، نسبت هندسي



geometric relationship
رابطه ي هندسي



geometric representation
نمايش هندسي



geometric sequence
دنباله ي هندسي



geometric sequence and series
دنباله و سري هندسي



geometric series
سري هندسي



geometric solution of linear programs
جواب ترسيمي برنامه هاي خطي



geometric vector
بردار هندسي



geometrical
ترسيم هندسي، هندسي، به روش هندسي



geometrical condition
شرط هندسي



geometrical construction
ساختمان هندسي



geometrical interpretation
تعبير هندسي



geometrical optics
اپتيک هندسي، نورشناسي هندسي



geometrical probability
احتمال هندسيسسسس



geometrical representation
نمايش هندسي



geometrical speaking
با بيان هندسي



geometrically
از طريق هندسي، به صورت هندسي، تعبير هندسي، به طريق هندسي، به طور هندسي، از لحاظ هندسي



geometrically speaking
با بيان هندسي



geometry
هندسه، علم هندسه



geometry of numbers
هندسه ي اعداد



geometry of sets
هندسه ي مجموعه ها



get
رسيدن، داريم، به دست آوردن، به دست مي آيد



getting started
شروع



giant star
ستاره غول آسا



gibb's phenomenon
پديده ي گيبس



Gibbs phenomenon
پديده ي گيبس



giga
يک بيليون (109)، يک ميليارد



give
حاصل شدن



give an example
مثال بزنيد



give rise to
ناشي از، منتهي شدن، باعث به وجود آمدن، منجر گرديدن، به دست دادن



given
داده شده، مفروض، فوق، معلوم، معين



given that
با اين فرض که، مي دانيم که، براي



given without proof
که آنرا بدون اثبات مي آوريم



glide
لغزه



global
همه جايي، در کل، جايي، فراگير، کروي، جامع، کلي، سرتاسري



global analytic functions
توابع تحليلي يکجا



global bisection
تنصيف جامع



global concept
مفهوم کلي، ويژگي کلي



global convergence
همگرايي جامع



global error
خطاي جامع، خطاي کل ميدان، خطاي سراسري



global maximum
ماکزيمم کلي



global minimum
مينيمم کلي، حداقل مطلق



global properties
خواص سرتاسري



global property
خاصيت عمومي، خاصيت کلي



globe
کره، گوي



globoid
گوي مانند، کروي



globular
گوي مانند، کروي



globular transfer
انتقال گلوله اي



glossary
فهرست لغات



glueing
چسباندن



gluing theorem
قضيه ي چسباندن



gnomon
عَلَم



go
دسترسي پيدا کردن



go gage
سنجه ي برو



go through
انجام دادن



goal
مقصد، آرمان، هدف



goal orientation
هدف جويي



goal oriented
مقصد گرا، هدف گرا



goal programming
برنامه ريزي آرماني



Godel completeness theorem
قضيه ي کمال گودل، قضيه ي تماميت گودل



Godel incompleteness theorem
قضيه ي عدم کمال گودل، قضيه ي ناتماميت گودل



godel numbering
عددگذاري گودلي



godel numbers
اعداد گودل



goldbach problem
مسأله ي گولدباخ



golden ratio
نسبت زرين، نسبت طلائي



golden ratio search
جستجوي نسبت طلايي



golden rectangle
مستطيل زرين



golden section
برش زرين، تقسيم زرين، تقسيم طلايي



gompertz curve
منحني گومپرتز



goniometer
زاويه سنج، وسيله اي براي اندازه گيري زاويه



good
محصول، کالا، جنس



good in process
کالاي در جريان ساخت



good will
حق کسب و کار، سرقفلي



goodness
شانس، نيکويي، خوبي



goodness of fit
نيکويي برازاندن، خوبي برازيدن، آزمون تطابق، زيبندگي، نيکويي برازش



goodness of fit test
تست خوبي انطباق، آزمون نيکويي برازش



googol
عدد يک با صد صفر جلوي آن (10100)



govern
اداره کردن، بيعت کردن، پيروي کردن



governing
حکومت



governing laws
قوانين حاکم



governmental accounting
محاسبات دولتي، حسابداري دولتي



governor
تنظيم کننده



grace period
مهلت اضافي پرداخت



grad
يک صدم زاويه ي قائمه، گراد



gradate
درجه بندي کردن



gradation
درجه بندي



grade
درجه بندي کردن، درجه، رتبه، ميزان، نوع، هموار کردن، شيب منظم دادن، طبقه، گراد، نمره، زينه



graded
مدرج، زينه بندي شده



graded a module
a-مدول مدرج



graded algebra
جبر مدرج



graded ideal
ايدآل مدرج



graded ring
حلقه ي مدرج



gradient
شيب، شيب دار، گراديان، ضريب زاويه، زيني، شيب چندبعدي



gradient field
ميدان گراديان



gradient method
روش گراديان



gradient of a function
گراديان تابع



gradient of a line
شيب خط



gradient of a stright line
ضريب زاويه ي خط راست



gradient of stright line
شيب، ضريب زاويه



gradient vector
بردار گراديان



grading
درجه بندي، نمره دادن، زينه بندي



grading method
روش رتبه بندي، روش درجه بندي



gradual
تدريجي



gradually
رفته رفته، به تدريج



graduate
درجه بندي کردن، مدرج کردن



graduated
درجه بندي شده، مدرج



graduation
درجه بندي، تقسيم بندي، مدرجه، درجه، زينه بندي، اعطاي درجه



graeco latin
لاتين-يوناني



grain
هسته، بلور، دانه، ذره



grain boundary
مرز دانه ها، مرز دانه اي



grain structure
ساختمان دانه اي



gram
واحد وزن برابر يک هزارم کيلوگرم



Gram Schmidt orthogonalization
عمود سازي گرام - اشميت



Gram Schmidt orthogonalization process
فرآيند عمود سازي گرام - اشميت



Gram Schmidt process
فرايند گرام-اشميت



gram theorem
قضيه ي گرام



grammar
دستور



grand
بزرگ، اکبر



grand lot scheme
طرح براي بسته ي بزرگ



grand mean
ميانگين کل



grand term
جمله ي بزرگ، حد اکبر



grandeur
بزرگي



granular
دانه اي، مدور، هسته اي، دانه دار



graph
نمودار



graph of a binary relation
نمودار يک رابطه ي دوتايي



graph of a correspondence
نمودار يک تناظر



graph of a function
نمودار تابع



graph of a relation
نمودار رابطه



graph of binary relation
نمودار رابطه ي دوتايي



graph of correspondence
گراف تناظر



graph of function
گراف تابع، نمودار تابع



graph of mapping
نمودار نگاشت، گراف نگاشت



graph of relation
گراف رابطه، نمودار رابطه



graph theory
نظريه ي گراف ها، نظريه گراف



graphic
نموداري، هندسي، گرافيک، ترسيمي، گراف، نگاره، خط نما، تصويري



graphic method
روش شکلي، روش ترسيمي



graphical
ترسيمي، منحني، به کمک رسم



graphical calculation
محاسبه ي نموداري



graphical differentiation
مشتقگيري نموداري



graphical evaluation and review technique
فن ارزيابي و بازنگري گرافيکي



graphical integration
انتگرالگيري نموداري



graphical presentation of probability distribution
بيان گرافيکي توزيع احتمال



graphical representation
نمايش گرافيکي، نمايش تصويري، نمايش ترسيمي، نمايش خم تغييرات، نمودار



graphical solution
حل ترسيمي، حل نموداري



graphically
از روي شکل، به وسيله ي شکل، از طريقه ي هندسه



graphics
علم ترسيم



grasp
گرفتن، محکم گرفتن، دستگيره، قلاب



grating
شبکه، شبکه بندي، مشبک



gravitate
گرانيدن، از قانون جاذبه پيروي کردن، گرانش، ثقل، جاذبه، گراني



gravitation
ثقل، گرايش



gravitational
ثقلي، گرانشي



gravitational attraction
جاذبه ي ثقلي



gravitational constant
ثابت گرانشي



gravitational field
ميدان گرانشي



gravitational force
نيروي گرانشي



gravitational interaction
بر هم کنش گرانشي



gravitational potential
پتانسيل ثقلي



gravitational radius
شعاع ثقلي



gravitational theory
نظريه ي جاذبي



gravity
گراني، نيروي ثقل، جاذبه ي زمين، گرانش، جاذبيت، کشش، ثقل



gravity screens
حايل هاي ثقلي



gravity wheel conveyor
نقاله ي چرخي وزني



great
بزرگ، زياد



great and small circles
دايره هاي خرد و بزرگ، دواير بزرگ و کوچک



great circle
دايره ي عظيمه



greater
بزرگتر



greater than
بزرگتر از



greater than or equal to
بزگتر مساوي با



greates element
بزرگترين عنصر



greatest
بزرگترين



greatest common divisor
بزرگترين مقسوم عليه مشترک، بزرگترين عامل مشترک، بزرگترين بخشياب مشترک



greatest common factor
بزرگترين مقسوم عليه مشترک



greatest common measure
بزرگترين اندازه ي مشترک



greatest element

• maximum element

بزرگ ترين عنصر، عنصر ماکسيمم



greatest integer
بزرگترين عدد صحيح



greatest integer function
تابع بزرگترين عدد صحيح، تابع جزء صحيح



greatest integer in
بزرگترين عدد صحيح در



greatest integer less than a real number
قسمت صحيح عدد حقيقي، بزرگترين عدد صحيح کوچکتر از يک عدد حقيقي معين



greatest integral
جامعه ي بالاترين، جامعه ي کامل



greatest lower bound
بزرگترين کران پاييني



greatest member
عضو اکثر، بزرگترين عضو



greatest possible error
بزرگترين خطاي ممکن



greek alphabet
الفباي يوناني



green formula
فرمول گرين



green functions
تابع هاي گرين



green measure
اندازه ي گرين



green sand
ماسه ي خام، ماسه ي تر، ماسه ي سبز



green's formulas
دستور هاي گرين، روابط گرين



green's function
تابع گرين



green's theorem
قضيه ي گرين



gregory leibniz formula
فرمول گريگوري-لايب نيتس



gregory newton formula
فرمول گري گوري-نيوتن



grid
تور، شبکه اي از نقاط نقطه چين، شبکه، فضا دهنده، توري، صفحه



grid sampling
نمونه گيري توري



grid search method
روش جستجوي شبکه اي



groove
شيار، چاک، فاق، بريدگي، شيارکندن، شيار



grooved part
قضيه ي شيار دار



grooved rool
غلتک شيار دار



gross
ناخالص، درشت، فاحش، مواد اوليه ي پلاستيکي، دوازده دوجين، معادل 144 عدد



gross average
خسارت مشترک، خسارت همگاني، زيان همگاني



gross domestic product
توليد ناخالص داخلي



gross error
خطاي نا خالص



gross income
درآمد ناويژه، درآمد کل، درآمد غير خالص



gross margin
سود ناويژه، سود ناخالص، سود غير خالص



gross national product
محصول ناخالص ملي، توليد ناخالص ملي



gross output
بازده ناخالص، توليد ناخالص



gross product
محصول ناخالص



gross profit
سود غير خالص، سود ناخالص، سود ناويژه



Gross theorem
قضيه ي گروس



ground
زمينه، زمين، اساس



ground field
هيئت زمينه، ميدان زمينه



ground line
خط الارض



ground ring
حلقه ي پايه اي



grouoped frequency distribution
توزيع فراواني گروه شده



group
گروه، گروه تبديل هاي سره، ناپيوسته، دسته



group algebra
جبر گروهي



group attitude
گرايش گروهي



group axioms
اصول گروه



group balance
توازن گروهي



group buns plan
طرح پاداش دسته جمعي



group character
مشخصه ي گروه



group constraint
محدوديت گروهي



group correlation
همبستگي گروهي



group development
پيشرفت گروهي، گسترش گروهي



group homomorphism
هم ريختي گروهي



group insurance
بيمه ي دسته جمعي



group isomorphism
ايزومورفيسم گروه ها



group layout
جانمايي گروهي، طرح گروهي، آرايش گروهي



group of automorphisms
گروه خودريختي ها



group of automorphisms of a module
گروه خودساني هاي يک مدول



group of homomorphisms
گروه همساني ها



group of inner automorphisms
گروه خودديسگي هاي دروني



group of motions
گروه حرکت ها



group of order n
گروه از مرتبه ي n



group of outer automorphisms
گروه خودديسگي هاي بيروني



group of permutations of a set
گروه جايگشت هاي يک مجموعه



group of permutations of n objects
جايگشت هاي n گروه شيء



group of quaternion units
گروه يکه هاي کوترنيوني



group of similitudes
گروه تشابهات



group of transformations
گروه تبديل ها



group of transformations of a set
گروه تبديلات يک مجموعه



group of units
گروه يکه ها



group operating on a set
گروه عامل بر يک مجموعه



group operation
عمل گروهي



group pressure
فشار گروهي



group replacement
تعويض گروهي



group representation
نمايش گروه



group ring of a compact group
حلقه ي گروهي يک گروه فشرده



group scheme
طرح گروهي



group structure
ساختار گروهي، ساخت گروهي



group technology
تکنولوژي گروهي



group theory
نظريه ي گروه



grouped
گروه بندي شده



grouped data
داده هاي گروه بندي شده



grouped frequency distribution
توزيع فراواني گروه شده



grouping
دسته بندي، گروه بندي، گروه بندي کردن



grouping error
خطاي طبقه بندي



grouping terms
دسته بندي جملات



groupoid
گروه وار



grow
رشد کردن، نمو کردن



growth
رشد



growth curve
خم رشد



growth factor
عامل رشد



growth function
تابع رشد



growth rate
ميزان رشد



guarantee
تضمين کردن، درست است، تأمين، گارانتي، ضمانت، ضمانت کردن، ضمانت نامه، سپرده، تضمين، وثيقه



guaranty
تضمين، سپرده، ضمانت نامه، وثيقه، ضمانت کردن، گارانتي، ضمانت



guard
حامل، حفاظ، نگهبان، محافظ، سپر، جلوبند



guarding figure
رقم محافظ



gudermanian
تابع گودرماني، گودرماني



gudermann function
تابع گودرمان



gudermannian
گودرماني



guess
حدس زدن، حدس



guessed mean
ميانگين فرضي



guessed score
نمره ي فرضي



guide
بست، راهنمايي کردن، کليد، ضامن، راهنما، گيره، هادي



guide curve
خم هادي



guide edge
لبه ي راهنما



guide pin
ميله ي راهنما، خار مرکزياب، ميل راهنما، ميله ي هدايت



guide post
ميل راهنما



guide tube
لوله ي راهنما



gum
چسب زدن، چسب، کائوچو، لاستيک



gunning process
فرايند تفنگي، روش تفنگي



gyrate
دوران کردن، دوران، دايره اي



gyration
چرخش، دوران، ژيراسيون



gyratory
دوراني



gyre
دوران، گردش دايره اي



gyro compass
قطب نماي ژيروسکوپي



gyrodial
مارپيچي



gyroscop
گردش نما، ژيروسکوپ



gyroscopic
گردش نمايي، چرخه نمايي



H
علامت اختصاري ساعت و ارتفاع، حرف هشتم الفباي انگليسي



H test
آزمايش H، H-آزمايش



ha
علامت اختصاري براي هکتار



haag's method
روش هاگ



hachure
هاشور، هاشور زدن



hacksaw
کمان اره، اره ي کماني، اره ي آهنبر



hacksaw frame
کمان اره ي دستي



had we expressed a as x
اگر x را بر حسب (به صورت) a بيان کرده بوديم



hadamard conjecture
حدس آدامار



Hadamard inequality
نابرابري آدامار



Hadamard multiplication theorem
قضيه ي ضرب آدامار



hadamard's three circle theorem
قضيه ي سه دايره ي هادامارد



hade
زاويه انحراف از قائم



hahn banach theorem
قضيه ي هان-باناخ



half
پيشوندي به معني نصف، نيمه، نصف، نيم



half angle
نيم (نيمه - نصف) زاويه



half angle formula
فرمول نصف زاويه



half angle substituiton
جانشاني نيم (نيمه - نصف) زاويه



half closed
نيم بسته



half infinite
نيمه متناهي



half infinite interval
فاصله ي نيمه نامتناهي



half interval
بازه ي نيم باز، فاصله ي نيم باز، بازه ي نيم متناهي



half life
نيمه ي عمر



half line
نيمخط، خط شعاعي، پرتو



half multidimensional interval
سنگفرش نيم باز



half open
نيم باز، نيم گشوده



half open interval
بازه ي نيمباز



half plaid
نيمه پيچازي



half plane
نيم صفحه



half range
نيم دامنه اي



half rotation
نيم دوران



half space
نيم فضا



halfline
نيم خط



halfspace
نيم فضا



halt state
حالت توقف



halting problem
مسأله ي توقف



halve
نصف کردن



halved
نصف شده



halving
تنصيف



ham sandwich theorem
قضيه ي ساندويچ هام



hamel basis
پايه ي همل



Hamilton canonical equation
معادله هاي متعارف هميلتوني



hamilton canonical equations
معادله هاي متعارف هميلتون



hamilton cayley theorem
قضيه ي هاميلتون-کيلي



hamiltonia




hamiltonian
هاميلتوني



hamiltonian circuit
مدار هميلتوني، دور هميلتوني



hamiltonian function
تابع هميلتوني



hamiltonian graph
گراف هميلتوني



Hamiltonian mechanics
مکانيک هميلتني



hand
سمت، دست، طرف



hand held
دستي



hand nut
مهره ي دستي، فلکه ي دستي



hand print
دستنويس



hand rammer
کوبه ي دستي



hand reame
برقوي دستي



hand shield
حفاظ دستي، ماسک دستي



hand tape
قلاويز دستي



handbook
کتاب راهنما، راهنما، کتاب دستي



handbuilt prototype
نمونه ي دست ساز



handing
جابجا کردن، جا به جايي، حمل و نقل



handle
به کار بردن



hang up
توقف غير برنامه اي، توقف ناخواسته



hanging
آويزان



hanging chain
زنجير آويزان



hankel function
تابع هنکل



hankel transform
تبديل هنکل



happening
رويداد



hard copy
کپي سخت افزار، نسخه ي قابل رؤيت، نسخه ي چاپي



hard disk
ديسک سخت



hard surfacing
سختي سطحي



hardening
سخت شدن، سخت کردن، آب دادن



hardening temperature
درجه ي حرارت سخت کردن



harder to see
به سختي قابل رؤيت هستند



hardfacing
پوشش سخت، پوشش سخت ساي، سخت پوشي، سخت کردن سطحي



hardness
استحکام، سختي



hardware
ابزارآلات، سخت افزار



hardy class
فضاي هاردي، کلاس هاردي



Hardy space

• Hardy class

فضاي هاردي



harmonic
همساز



harmonic alternating series
سري متناوب توافقي



harmonic analysis
آناليز همساز، آناليز هارمونيک



harmonic average
واسطه ي موزون



harmonic conjugate
مزدوج توافقي، مزدوج همساز



harmonic conjugates of two points
مزدوج هاي همساز دو نقطه، مزدوج هاي توافقي دو نقطه



harmonic continuation
فاصله ي همساز



harmonic damped oscillator
نوسان گر ميراي توافقي



harmonic division
تقسيم همساز، تقسيم توافقي، تقسيم موزون



harmonic division of a line
تقسيم توافقي يک خط



harmonic function
تابع همساز



harmonic mean
ميانگين توافقي



harmonic measure
اندازه ي همساز



harmonic motion
حرکت همساز



harmonic oscillation
نوسان هماهنگ



harmonic oscillator
نوسان گر همساز



harmonic pencil
اشعه توافقي، دسته خط توافقي، دسته خطوط توافقي، دسته خطوط موزون



harmonic points
نقطه هاي همساز، نقطه هاي توافقي



harmonic progression
تصاعد توافقي، تصاعد همساز، دنباله ي همساز



harmonic quadrilateral
چهارضلعي هارمونيک



harmonic quaternion
چهارگانه ي همساز



harmonic range
تقسيم توافقي، رشته توافقي



harmonic ratio
نسبت توافقي



harmonic row
تقسيم توافقي



harmonic sequence
تصاعد همساز، دنباله ي همساز



harmonic series
سري همساز، سلسله ي توافقي، رشته ي توافقي، سري توافقي



harmonic simple motion
حرکت ساده ي توافقي



harmonic spaces
فضا هاي موزون، فضاهاي هماهنگ



harmonic synthesis
ترکيب همساز



harmonic tetrad
چهاره ي توافقي



harmony
هماهنگي، همسازي، تطابق



hatch
هاشور، هاشور زدن



hatched
هاشور خورده، آژيده



hausdorff
هاسدورف



hausdorff axiom
اصل موضوع هاوسدورف، دومين اصل موضوع تفکيک



Hausdorff maximal principle
اصل ماکسيمال هاوسدورف



hausdorff space
فضاي هاوسدورف، t2-فضا



hausdorff subset
بخش مجزا



hausdorff topology
توپولوژي مجزا



have
قرار داشتن، واقع بودن، داراي ... است.



have to
بخواهيم



haversine
توان دوم سينوس نصف قوس



having
با در دست داشتن، که داراي



having completed
پس از اتمام



hazard
مخاطره، تصادف، خطر



hazard rate
ميزان خطر



hazardous
خيلي خطرناک، تصادفي، اتفاقي



head
رو، شاخک، شير، نوک، سر، رئيس، کله، کله گي، کلاهک، سرستون



head line
سرمقاله، تيتر



head on collision
برخورد روياروي يا مستقيم



head or tail
شير يا خط



head recursion
بازگشتي از ابتدا



head stock
پايه ي صفحه ي نظام، نگهدار مرغک ثابت، سر دستگاه



headed bush
بوش لبه دار



header
لوله ي پخش، لوله ي رابط، لوله ي اصلي



header node
سر گره



heading
در ابتدا



headless bush
بوس مسطح، بوش صاف



heap
حافظه ي پويا، حافظه ي آزاد



heat
حرارت، گرما



heat conduction equation
معادله ي رسانش گرما



heat conductoin equation
معادله ي رسانش گرما



heat equation
معادله ي گرما



heat sensitive
حساس به گرما، گرما-حساس



heat treatable
عمليات حرارتي پذير



heat treating
عمليات حرارتي، عمل با گرما



heat treatment
عمليات حرارتي، چاره کاري حرارتي، عمليات گرمايي



heater
مولد گرمايي، گرمکن



heater plates
صفحات گرم کننده



heating time
زمان گرمادهي



heaviside unit function
تابع يکه ي هوي سايد



heavy shape
پروفيل سنگين



heavy string
نيم سنگين



heavy tail
دنبال سنگين



hebrew number symbols
علايم عددي عبري



hecta
صد، صد برابر



hecta hectare
پيشوندي به معني صد يا صد برابر هکتار، واحد سطح برابر با 104 متر مربع



hecto
صد، صد برابر، پيشوندي به معني صد يا صد برابر



hectohedron
صدوجهي



heel
پاشنه



heel of the tool
نشيمن گاه قلم، پاشنه ابزار



heel pin clamp
گيره ي پايين پاشنه اي



height
ارتفاع، بلندي، قلاويژ پاشنه اي



heighten
بلند کردن، ارتفاع دادن، بلندتر نمودن



Hein Borel theorem
قضيه ي هاينه-بورل



heine borel property
خاصيت هاينه-بورل



heine borel theorem
قضيه ي هاينه-بورل



heine borel's theorem
قضيه ي هاينه-بورل



helical
ارتفاع، بلندي، حلزوني، مارپيچي



helical gear
حلزوني، مارپيچي، پيچي، پيچشي، دورپيچ فلزي



helice
منحني مارپيچي، منحني فنري



helicoid
پيچ وار، سطح مارپيچي، مارپيچ وار



helicoid insert
مغزي مارپيچ



helix
پيچ، مارپيچ مستدير، مارپيچ استوانه اي، منحني مارپيچي، منحني فنري، قرقره ي مارپيچي، منحني حلزوني، مارپيچ، حلزوني، توماري



helix angle
زاويه ي مارپيچ



helix inversion
انعکاس



hello centric
خورشيد مرکزي



hemi
پيشوندي به معني نيم، نصف، نيمه



hemicycle
منحني نيم دايره اي، نيم دايره



hemisphere
نيم کره



hemispherical
نيمه کروي، نيم کروي



hence
بنابراين، از اين رو



hence forth
من بعد، از اين پس، از اين به بعد



hendecagon
يازده ضلعي، يازده گوشه



hept
هفت



hepta
هفت



heptad
هفت گانه، هفت تائي



heptagon
هفت ضلعي



heptagonal
هفت ضلعي، هفت گوشه، هفت وجهي



heptahedron
هفت وجهي



herditary ring
حلقه ي موروثي



herditary semi ring
نيم حلقه ي موروثي



hereditary
ارثي، موروثي



hereditary property
ويژگي موروثي



hereditary ring
حلقه ي موروثي



hereditary semi ring
نيمحلقه ي مورثي



heritable
قابل توارث، برماندپذير



hermaphrodite caliper
اندازه گير نر و ماده، پرگار مرکزياب، پرگار نر-ماده، پرگار بغل، پرگار موازيکش



hermit polynomials
چندجمله اي هاي ارميت



hermite differential equation
معادله ي ديفرانسيل هرميت



hermite polynomials
چندجمله اي هاي هرميت



hermite's theorem
قضيه ي هرميت



hermitian
هرميتي



hermitian adjoint
الصاق هرميتي



hermitian form
صورت ارميتي، صورت هرميتي، فرم هرميتي



hermitian kernel
هسته ي ارميتي



hermitian matrix
ماتريس هرميتي، ماتريس ارميتي، ماتريس خودالحاقي



hermitian product
حاصلضرب هرميتي



hermitian space
فضاي هرميتي، فضاي هرميتي



hermitian transformation
تبديل هرميتي



hermitian triangle
مثلث هرميتي



heron's formula
فرمول هرون



hessian determinant
دترمينان هيسين



hessian matrix
ماتريس هيسين



heterogeneity
ناهمگني



heterogeneity of errors
ناهمگني خطا ها



heterogeneous
نامتناجس، ناهمگن



heterogenity
ناهمگني



heterological
ناهمگون



heteromecic number
عدد غيري



heteroscedastic
واريانس ناهمگن



heuristic
راهنما، رهگشا، ابتکاري، غير مستدل، راه حل حسي، ذهني، جنبه ي حسي



heuristic method
روش رهگشا



heuristic model
مدل ذهني



heuristic process
روش تجربه يافت



hew
شقه کردن، شقه، قطع کردن



hex
شش، شش تايي



hexaangular
شش گوشه



hexad
شش تائي



hexagon
شش ضلعي، مسدس



hexagonal
شش ضلعي، مسدس، مسدسي



hexagonal prism
منشور، مسدس القاعده



hexagonal system
دستگاه شش ضلعي، دستگاه مسدسي



hexagonal web
بافته ي شش ضلعيي، بافته ي مسدسي



hexagram
ستاره ي شش پر



hexahead cap screw
پيچ کله شش گوش، پيچ سرشش گوش



hexahedra
شش وجهي



hexahedral
شش وجهي گون، شش وجهي



hexahedral group
گروه شش وجهي



hexahedron
شش وجهي



heyperblic consine
کسينوس هذلولوي، کسينوس هيپربوليک



hierarchy
تقدم عمليات، سلسله مراتب



high
بلند، عالي



high alloy
آلياژ سخت



high frequency induction
فرکانس بالاي القايي



high frequency resistance
مقاومت با فرکانس



high frequency spark
جرقه ي فرکانس



high level
سطح بالا



high order
درجه ي عالي



high order derivative
مشتق رتبه ي عالي



high order differential
ديفرانسيل مرتبه ي عالي



high pitch
گام بلند



high speed steel
فولاد تندبر



high speed tool steel
فولاد ابزار تندبر



higher
بلند تر، بالاتر، بيشتر



higher arithmetic
حساب عالي، تئوري اعداد



higher derivative
مشتق بالاتر



higher derivatives
مشتق هاي مرتبه بالاتر، مشتق هاي مرتبه ي بالاتر



higher limit
حد بالايي



higher mathematics
رياضيات عالي



higher order
مرتبه ي بالاتر



higher order derivative
مشتق مرتبه ي بالاتر



higher order drivative
مشتق مرتبه ي بالاتر



highest
بالاترين، عالي ترين، بلند ترين



highest common divisor
بزرگترين مقسوم عليه مشترک



highest common factor
بزرگترين مقسوم عليه مشترک، بزرگترين عامل مشترک



highest priority
بالاترين اولويت



hilbert basis theorem
قضيه ي پايه ي هيلبرت



Hilbert cube
مکعب هيلبرت



Hilbert modular form
صورت مدولي هيلبرت



hilbert space
فضاي هيلبرت



hindu arabic numberals
ارقام هند و عربي



hint
راهنمائي



histogram
نمودار ستوني، نمودار پله اي، سابقه نما، بافت نگار، هيستوگرام، بافت نما، نمودار ستوني، بافت نگار



hitchcock transportation problem
مسأله ي حمل و نقل هيچکاک



hnmomorphism
همريختي



hobbing
مادگي سازي، قالب سازي



hoder
گيره، پايه ي نگهدارنده، بست، انبر، چنگک



hodograph
شتاب نگار، شتاب



hoeless
بيهوده، بي نتيجه، نوميد



hoist
جرثقيل، بالابر، قلاب، زنجيري، چرخ و زنجير، چرخ بالاکش



hold
صدق کردن، برقرار است، صحيح است



hold for
صادق بودن



hold tim
زمان نگهداري، درست است



holder condition
شرط هولدر



Holder inequality
نابرابري هلدر



holder's inequality
نابرابري هولدر، نامساوي هولدر



holding cost
هزينه ي نگهداري



holding time
زمان مکالمه، زمان درگيري، زمان مشغولي



hole
سوراخ، حفره، چاله



hollow
گودي، مجوف، حفره، توخالي



holo
پيشوندي به معني کامل، تمام، مشابه



hologram
تصوير سه بعدي، تصوير ليزري، هولوگرام



holohedron
چندوجهي کاملا متقارن، حالت کريستالي، کاملا متقارن



holomorph
هلوريخت



holomorphic
تمام ريخت



holomorphic continuation
ادامه ي تحليلي



holomorphic function
تابع تمام ريخت، تابع هولومرف، تابع تحليلي



holomorphic mapping
نگاشت تمام ريخت



holomorphism
هلوريختي



holonomic
هولونرم



homeomorphic
همسان ريخت، هم شکل، هم ساختمان، همانسان



homeomorphic graph
گراف همسان ريخت



homeomorphic spaces
فضا هاي همسان ريخت



homeomorphism
همانريختي، همساني، همسان ريختي، نگاشت توپولوژيک



homo
پيشوندي به معني همجنس، نظر، مانند، هم



homocentric
هم مرکز، متحدالمرکز



homogeneity
همگوني، همگني، تجانس



homogeneity property
خاصيت همگني



homogeneous
يک پارچه، متجانس، همگون، همگن، يکنواخت



homogeneous coordinates
مختصات متجانس، مختصات همگن



homogeneous difference equation
معادله ي تفاضلي همگن، معادله ي ديفرانسيل همگن، معادله ي فاضله ي همگن



homogeneous differential
ديفرانسيل همگن



homogeneous differential equation
معادله ي ديفرانسيل همگن



homogeneous distribution
توزيع همگن



homogeneous equation
معادله ي همگن



homogeneous equations
معادلات همگن



homogeneous expression
عبارت همگن



homogeneous function
تابع همگن



homogeneous function of degree
تابع همگن از مرتبه ي



homogeneous function of degree n
تابع همگن از مرتبه ي n



homogeneous ideal
ايده آل همگن



homogeneous integral equation
معادله ي انتگرالي همگن



homogeneous linear system
دستگاه خطي همگن



homogeneous markov chains
زنجيره هاي مارکوف همگن



homogeneous polynomial
چندجمله اي همگن



homogeneous property
خاصيت همگني



homogeneous space
فضاي همگن



homogeneous system
دستگاه همگن، دستگاه متجانس



homogeneous transformation
تبديل همگن



homogenizing
همگن کردن، يکنواخت کردن



homographic
هم نگار، هوموگرافيک



homographic function
تابع هوموگرافيک



homographic transformation
تبديل هم نگار، تبديل همنگاري



homography
هم نگاري



homological
همتايي، هومولوژيکي



homological algebra
جبر مانستگي



homological dimension
بعد مانستگي



homological mapping
نگاشت مانستگيي



homologically connected space
فضاي مانسته ي بسته



homologous
همانند، متشابه، همتا، هومولوگ



homologous cycles
دور هاي مانسته



homologous elements

• homologous elements

عنصر هاي متناظر



homology
همتايي، هومولوژي، همساني، مشابهت، تناظر يک به يک، مانستگي



homology classes
رده هاي مانستگي



homology exact sequence
دنباله ي کامل مانستگي



homology group

• Betti group

گروه مانستگي، گروه بتي



homology theory
نظريه ي مانستگي



homomorphic
همريخت، همشکل



homomorphic groups
گروه هاي هم ريخت، گروه هاي هومومرف، هومرفيسم گروه ها



homomorphic image
نگارنده ي هم ريخت، تصوير همسان، نگاره ي همديسه



homomorphism
هم شکلي، همساني، هم ساختماني، هم ريختي



homomorphism of fields
هومومرفيسم هيئت، همومورفيسم هيئت ها، همساني هيئت ها، همساني ميدان ها



homomorphism of groups
هومومرفيسم گروه ها، هومومرفيسم گروه، همساني گروه ها



homomorphism of rings
هومومرفيسسم حلقه، همومورفيسم حلقه ها



homomorphy
همساني، هم ساختماني، همومورفي، اشتراک اسم



homoscedastic
واريانس همگن



homoscedastic distribution
توزيع هم واريانس



homoscedasticity
يکساني پراش، يکساني پراکندگي



homothetic
متجانس، همسان



homothetic figure
مجانس، شکل مجانس



homothetic figures
شکل هاي متجانس



homothetic transformation

• transformation of similitude

تبديل تجانسي



homothety
تجانس



homothety with ratio
تجانس با نسبتِ ...



homothtic center
مرکز تجانس



homotopic
هم مکان، هموتوپيک، همجا



homotopic functions
تابع هاي هوموتوپيک



homotopic mappings
نگاشت هاي هوموتوپيک



homotopic paths
مسير هاي هم مکان



homotopy
هوموتوپي



homotopy class
رده ي هوموتوپي



homotopy equivalent systems
دستگاه هاي هوموتوپي-هم ارز



homotopy group
گروه هوموتوپي



homotopy set
مجموعه ي هوموتوپي



homotopy theorem
قضيه ي هوموتوپي



homotopy to a point
همجايي با يک نقطه



homotopy type
نوع هوموتوپي



hook
حلقه ي استوانه اي، چنگک، قلاب، کلاهک، گيره



hook's law
قانون هوک



hop
جهش



hopper
ناودان، جهنده، قيف، قيف ناوداني، دهانه، خزينه، ناوداني، لجنگير، محفظه ي خوراک دستگاه، کاسه اي



horizon
افق، سطح افق، خط افق



horizontal
افقي، ترازي



horizontal asymptote
مجانب افقي



horizontal axis
محور افقي



horizontal base
پايه افقي



horizontal direction
امتداد افقي، جهت افقي



horizontal expansion of a graph
بسط افقي يک گراف



horizontal integration
ادغام افقي



horizontal line
خط افقي



horizontal line property
خاصيت خط افقي



horizontal plane
صفحه ي افقي



horizontal projection
تصوير افقي



horizontal trace
اثر افقي



horizontal trimming
افقي چيدن، اصلاح افقي



horizontal vector
بردار افقي



horizontally
به طور افقي



horizontally simple
به طور افقي ساده



horizontally simple region
ناحيه ي به طور افقي ساده



horner's method
روش هورنر



horocycle
دايره ي زماني



horsepower
اسب بخار



host computer
کامپيوتر ميزبان



hot chamber die casting process
فرايند داي کاست با محفظه ي داغ



hot cracking
ترک خوردگي داغ، ترک گرمايي، ترک برداشتن گرم



hot hardness
سختي در درجه ي حرارت



hot resistance
مقاومت حرارتي



hot rolled steel
فولاد نورد گرم شده



hot rolling
نورد گرم



hot runner
راهگاه گرم



hot spinning
خم کاري گرم، خراطي گرم، چرخ کاري گرم



hot spray
پاشيدن گرم



hot work steel
فولاد گرم کار



householder method
روش خانوار



housing
بدنه ي اصلي، محفظه، بدنه، پايه، تکيه گاه، غلاف، بست، اتاقک، ديواره



housing renewal planning problem
مسأله ي طرح توسعه خانه سازي



how far
چقدر، تا کجا



how long
چه مدت، چقدر، تا کي



how long take
در ... طول مي کشد



how often
چند بار



however
اما، با اين وجود، به هر حال، ولي



hub
مرکز، توپي چرخ، مرکز چرخ، سر لوله، ماسوره، توپي



hull
قشر، غلاف، پوست، پوسته، نيام



hull kernel topology
توپولوژي هسته-غلافي



human error
خطاي بشري، خطاي انساني



humidity
رطوبت



hundred
عدد صد، 100



hundreds
صدگان، صدها، مرتبه صدگان



hundreds digit
رقم صدگان



Hurwitz
هرويتس



hurwitz criterion
معيار تصميم گيري هارويس، معيار ترکيب بد بينانه-خوش بينانه



Hurwitz ring
حلقه ي هرويتس



huygens formula
رابطه ي هويگنس



hybrid
پيوندي، دورگه، ترکيبي



hybrid method
روش پيوندي



hybrid search
جستجوي پيوندي، تجسس پيوندي



hydraulics
علم حرکت مايعات



hydro form press
پرس فرم هيدروليکي



hydrodynamic
مربوط به علم القواي مايعات هيدروليک، علم نيرو و حرکت آبگونه ها



hydrometer
آبگونه سنج، هيدرومتر، چگالي سنج



hydrostatic
هيدرواستاتيک



hydrostatic paradox
تناقض هيدرواستاتيک



hyper
فوق، فراتر، بالاتر، ابر، عالي، بالا



hyper graeco latin
فوق لاتين-يوناني



hyperbola
هذلولوي



hyperbolic
هذلولي گون



hyperbolic argument
شنا سه ي هذلولوي



hyperbolic cosecant
کسکانت هذلولي گون



hyperbolic cosecant inverse
عکس (معکوس) کسکانت هذلولوي



hyperbolic cosine
کسينوس هذلولي گون



hyperbolic cotangent
کتانژانت هذلولوي



hyperbolic cotangent inverse
عکس (معکوس) کتانژانت هذلولوي



hyperbolic cylinder
استوانه ي هذلولوي



hyperbolic cylinderal surface
رويه ي استوانه اي هذلولي گون



hyperbolic equation
معادله ي هذلولي گون



hyperbolic function
تابع هذلولوي



hyperbolic function inverse
عکس (معکوس) تابع هذلولوي



hyperbolic geometry
هندسه هذلولوي



hyperbolic identity
اتحاد هذلولوي



hyperbolic inverse
عکس (معکوس) هذلولوي



hyperbolic inverse function
تابع معکوس هذلولوي



hyperbolic logarithm
لگاريتم هذلولي



hyperbolic paraboloid
سهمي وار هذلولي گون، سهمي گون هذلولوي، سهمي گون هذلولي، زين اسبي



hyperbolic partial differential equation
معادله ي ديفرانسيل جزئي هذلولي



hyperbolic point
نقطه ي هذلولوي



hyperbolic point of a surface
نقطه ي هيپربوليک يک سطح



hyperbolic secant
سکانت هذلولوي



hyperbolic secant inverse
عکس (معکوس) سکانت هذلولوي



hyperbolic sector
قطاع هذلولي، قطاع هذلولي گون



hyperbolic sine
سينوس هذلولي



hyperbolic sine inverse
عکس(معکوس) سينوس هذلولوي



hyperbolic spiral
مارپيچ هذلولوي



hyperbolic substitution
جانشاني هذلولولي



hyperbolic tangent
تانژانت هذلولوي



hyperbolic trigonometry
مثلثات هذلولي



hyperboloid
هذلولي گون



hyperboloid of one sheet
هذلولي گون يک پارچه، هيپربولوئيد يک پارچه



hyperboloid of revolution
هذلولي گون دوار



hyperboloid of revolution of one sheet
هذلولي گون دوار يک پارچه



hyperboloid of two sheets
هذلولي گون دو پارچه



hypercomplex
فوق مختلط



hypercomplex number
عدد مختلط چند برگي



hypercomplex numbers
اعداد فوق مختلط



hypercube
ابرمکعب، فوق مکعب



hyperelliptic
زبر بيضي گون



hyperelliptic differential equation
معادله ي ديفرانسيل ابر هندسي



hyperelliptic integral
انتگرال ابربيضوي



hypereutectoid
روي شبه هم گداز، روي بوتکتوييد، هايپربوتکتوييد



hyperexponential
فوق نمايي



hyperexponential distribution
توزيع فوق نمايي



hyperexponential probability density function
تابع چگالي احتمال فوق هندسي



hypergeometric
فوق هندسي، ابر هندسي



hypergeometric differential equation
معادله ي ديفرانسيل فوق هندسي



hypergeometric distribution
توزيع ابر هندسي، توزيع فوق هندسي



hypergeometric equation
معادله ي فوق هندسي



hypergeometric function
تابع فوق هندسي، تابع ابرهندسي



hypergeometric series
سري فوق هندسي



hypergeometry
فوق هندسه



hyperparallel
اَبَر، زبرموازي



hyperplane
فوق صفحه، زبرصفحه، ابرصفحه



hyperplane coordinates
مختصات ابر صفحه



hyperplane definition
تعريف ابرصفحه



hyperspace
ابرفضا



hypersphere
فوق کره، زبرکره، ابرکره



hypersurface
هيپرسطح، ابررويه، ابرسطح، فوق سطح



hypervolume
ابرحجم، هيپرحجم، شبه حجم، زبرحجم



hyphen
کشک، خط فاصله، فاصله



hypo
زير، تحت، کمتر از حد معمول



hypocycloid
بتو چرخزاد



hypocycloid of four cusps
درون چرخزاد با چهار تيزي



hypocycloid three cusps
تيکوسپيد، هيپوسيکلوئيد با سه نقطه بازگشت خم



hypocycloid with four cusps
خم ستاره اي، خم هيپوسيکلوئيد با چهار نقطه عطف



hypoelliptic operator
عملگر زيربيضوي



hypoeutectoid
زير شبه هم گذار، زيريوتکتوئيد، هيپويوتکتوئيد



hypograph hyperplane
هيپوگراف ابرصفحه



hypoid bevel gear
چرخ دنده ي مخروطي قوسي



hypotenuse
وتر مثلث قائم الزاويه، وتر، وتر زاويه ي قائمه، قطر



hypothesis
فرض



hypothesis of equality
فرض مساوي بودن



hypothesis of no difference
فرض نبودن تفاوت



hypothesis testing
آزمون فرضيه، آزمون فرض، آزمون کردن فرض



hypothetic
فرضي



hypothetic proposition
قضيه شرطيه



hypothetical
فرضي، پنداشتي، شرطي، احتمالي



hypothetical event
حادثه ي فرضي



hypothetical imperative
امر مشروط



hypothetical syllogism
قياس استثنايي



hypotrochoid
درون چرخه زاد، هيپوتروکوئيد



i
نهمين حرف الفباي انگليسي



i.b.m
شرکت آي بي ام



i genus
i-گونا



i.s.o
سازمان بين المللي استاندارد ها



i th indexed member of a family
عضو i لم زيرنويس خانواده



ice cream cone
قيف بستني



ice cream cone proof
اثبات قيف بستني



icon
تصوير، شکل، شمايل



iconic model
مدل شمايل



icosa
بيست



icosahedral
بيست وجهي، گروه بيست وجهي



icosahedral group
گروه بيست وجهي



icosahedron
بيست وجهي



icosi
پيشوندي به معني بيست و بيست تايي



ide
محيط، محيط برنامه نويسي



idea
انگار، ايده، انديشه، مفهوم، انگاره، فکر، تصور



idea of the proof
نحوه ي اثبات



ideal
آرمان، ايده آل، آرماني، دلخواه، خيالي، ايدآل دو طرفه



ideal class
رده ي ايده آل



ideal class group
گروه رده هاي ايدآل



ideal elements
عناصر مثالي



ideal factors
عامل هاي مثالي



ideal gas
گاز کامل



ideal gas law
قانون گاز کامل



ideal line
خط آرماني، خط بي نهايت، خط ايده آل



ideal number
عدد مثالي



ideal point
نقطه ي ايده آل، نقطه ي آرماني، نقطه ي ايده آلي، نقطه ي مثالي، نقطه ي بي نهايت



ideal size
اندازه ي بحراني



ideal spanned by
ايده آل به وجود آمده توسط يک مجموعه، آرمان (ايده آل) پديد آمده به وسيله ي



ideal theory
نظريه ي ايدآل ها



idealize
دلخواه سازي، به صورت ايده آل درآوردن



idealizer
ايده آل ساز



ideals
ايده آل ها



ideate
تصور کردن



idempotence
خود تواني



idempotent
خودتوان



idempotent element
عنصر توان آزاد، عنصر خودتوان



idempotent law
قانون خود تواني



idempotent matrix
ماتريس توان آزاد، ماتريس خودتوان



idempotent measure
اندازه ي خود توان



idempotent operator
عملگر خودتوان



ident
تشخيص دادن، تعيين هويت کردن، تطبيق، تطبيق دادن



idented
مشخص شده، تعيين هويت شده



identic
همانند، همسان، يکسان



identical
همانند، يکسان



identical concept
مفهوم واحد



identical equality
برابري هماني



identical figures
اشکال همانند، شکل هاي معکوسا همنهشت



identical function
تابع هماني



identical mapping
گسترش يکسانس



identical sets
مجموعه هاي همانند



identical transformation
تبديل به خود



identical twins
هم شکمان يکسان، دو قلوي يکسان



identically
متحد، عينا، به طور همانند، به طور يکسان



identically distributed
مانند هم بخش شده، توزيع يکنواخت، هم توزيع، توزيع يکسان



identifiable
قابل شناسايي



identification
تعيين هويت، تشخيص، شناسايي، همانسازي، همانش، يکي گرفتن، شناسايي



identification number
عدد شناسايي



identification space
فضاي شناسايي



identified
يکي شده



identifier
شناسه، شناساگر، تشخيص دهنده، شاخص



identify
يکي گرفتن، بازشناخت، تعيين هويت کردن، تشخيص دادن، همانند شدن، همانند کردن



identities
اتحاد ها



identities for hyperbolic functions
اتحاد هايي در مورد توابع هذلولوي گون



identity
هماني، اتحاد



identity automorphism
خودساني هماني



identity character
مشخصه ي هماني



identity component of a topological group
مؤلفه هماني گروه توپولوژيک



identity element
عنصر هماني



identity for addition
هماني جمع



identity for multiplication
هماني ضربي



identity function
تابع هماني، نگاشت هماني، تابع بي اثر



identity law
قانون هماني



identity mapping
نگاشت هماني



identity matrix
ماتريس هماني، ماتريس يکه، ماتريس واحد



identity morphism
ديسگي هماني



identity of polynomials
هماني چندجمله اي ها



identity operation
عمل هماني



identity operator
عملگر هماني



identity permutation
جايگشت يکه



identity relation
رابطه ي هماني، نسبت هماني



identity theorem for analytic function
قضيه ي اتحاد براي توابع تحليلي



identity theorem for power series
قضيه ي هماني براي سري هاي تواني



identity transformation
تبديل هماني، گسترش يکسان، تبديل متحد



idle
بيهوده، بلااستفاده، مرده، هرز



idle capacity
ظرفيت بلااستفاده



idle period
دوره ي بيکاري، دوره ي وقفه، پريود بيکاري



if
به شرطي که، هرگاه



if and only if
اگر وتنها اگر، اگر وفقط اگر



if any
در صورت وجود، اگر باشد



if clause
عبارت شرطي، جزء شرطي جمله



if lacking
در صورت نبود



if m is given the input
اگر ورودي m باشد



if must
اگر لازم باشد



if not
مگر، مگر آن که



if possible
در صورت امکان



if statement
عبارت شرطي، دستور if



if then
اگر ... آنگاه



if we require that
اگر بخواهيم داشته باشيم



ignore
در نظر نگرفتن، چشم پوشي کردن، ناديده گرفتن



ill conditioned
نامساعد، بدحالت، بد طرح



ill conditioned differenced equation
معادله ي ديفرانسيل نامساعد، معادله ي ديفرانسيل بد وضع



ill conditioned matrix
ماتريس بد وضع، ماتريس نامساعد



ill conditioned system
دستگاه بد وضع



ill conditioning
بد حالت بودن



illumination
روشنايي، روشن



illustrate
توضيح دادن، شرح دادن، با مثال توضيح دادن، مصور کردن



illustrated brochure
بروشور مصور



illustration
مثال، تصوير، توضيح، شرح



illustrative
روشنگر، گويا، توضيح دهنده



ilustrate
نشان دادن



image
تصوير کردن، منعکس کردن، تصوير کردن، تجسم کردن، تصوير، نگاره، نقش، تنديس



image of a function
نگاره ي تابع



image of a homomorphism
تصوير يک همساني



image of function
نگاره ي تابع



image of point
تصوير نقطه



image of x under f
تصوير x تحت f



image set
مجموعه ي تصوير، مجموعه تصاوير



image under
نقش تحت



image value
مقدار تصوير



imaginary
موهومي



imaginary axis
محور موهومي، محور انگاري



imaginary circle
دايره ي موهومي



imaginary curve
منحني موهومي



imaginary function
تابع موهومي



imaginary geometry
هندسه انگاري



imaginary hypersphere
ابرکره ي انگاري



imaginary line
خط موهومي



imaginary number
عدد انگاري، عدد موهومي، عدد مختلط



imaginary of complex number
قسمت موهومي عدد مختلط



imaginary part
قسمت موهومي



imaginary point
نقطه ي موهومي



imaginary quantity
کميت موهومي، مقدار موهومي



imaginary root
ريشه ي انگاري، جواب موهومي، ريشه ي موهومي



imaginary roots
ريشه هاي موهومي



imaginary unit
واحد انگاري



imagination
تصوير، قدرت خلاقه، قدرت مقابله با مسائل



imaginative
فرضي



imaginatively
به طور تصوري، تصورا



imagine
در نظر گرفتن، تصور کردن، انگاشتن



imbed
جادادن، نشاندن، جاسازي کردن، محاط کردن، فرو کردن



imbedding theorem
قضيه ي نشانده



imbeded markov chain
زنجيره ي محاطي مارکوف



immaterial
جزئي، غير مادي، ناچيز



immeasurable
اندازه ناپذير



immediate
نظارت مستقيم، حافظه با دسترسي مستقيم، سرپرستي مستقيم، بي واسطه، بلافاصله، بلافصل، فوري، تالي، مابعد، پي آيند



immediate deduction
استنتاج مستقيم



immediate inference
استنتاج بي واسطه



immediate predecessor
فعاليت يک مرحله قبل، مقدم بي واسطه، مقدم بلافصل، سابق بلافصل، عنصر بلافاصله جلوتر



immediate successor
تالي بلافصل، تالي بي واسطه



immediately follows
بلافاصله پس از



immense
بي کران، بي اندازه



immensely
به طور بي اندازه، خيلي



immensity
بي کراني، زيادي



immersion
فروبري، غوطه وري، غوطه ور



immoderate
بيش از حد، افراطي



immplementation
انجام، اجرا، تکميل



immutability
تغيير ناپذيري



immutable
تغيير ناپذير



immutably
به طور تغيير ناپذير



impact
برخورد، ضربه اي، تأثير، تصادف، اثر، تصادم، ضربه



impact parameter
پارامتر هاي برخورد



impact strength
ضربه خوري، استحکام به ضربه، تحمل ضربه، مقاومت به ضربه، ايستادگي در مقابل ضربه



impart
به دست آوردن، تعيين کردن، مرتبط ساختن



impedance
مقاومت ظاهري



imperfect field
هيأت غير تام



imperfection
نقص



imperfectly
به طور ناقص



impermeable
ناتراوا، غير قابل نفوذ



implement
انجام دادن، فراهم نمودن



implementation
پياده سازي، اجرا، انجام



implicant
الزام



implication
التزام، استلزام، ايجاب



implication judgement
حکم به تضمن



implicit
ضمني، تلويحي، مفهوم، غير صريح



implicit coordinates
مختصات غير صريح



implicit differentiation
مشتق گيري ضمني



implicit function
تابع ضمني، تابع غير صحيح



implicit function theorem
قضيه ي تابع ضمني



implicit relation
رابطه ي ضمني



implicitly
ضمني، به تدريج، تلويحا



implied by
مستتر در



implies
نتيجه مي گيريم



imply
نتيجه گرفتن، تلويحا فهماندن يا دلالت کردن بر، نتيجه دادن، ايجاب کردن، اشاره داشتن بر، در برداشتن، معني دادن، مستلزم بودن



imporation
وارد کردن



import
واردات



import credit
اعتبار وارداتي



importance coefficient
ضريب اهميت



important
مهم، قابل ملاحظه، چشمگير



important identity
اتحاد مهم



impose
اعمال کردن



impossibility
عدم امکان



impossible
غير ممکن، ناممکن، ممتنع، محال



impossible construction problems
مسأله هاي ترسيم نشدني



impossible event
حادثه غير ممکن، پيشامد غير ممکن، پيشامد ناممکن



impossible outcome
پيشامد غير ممکن



impredicative definition
تعريف غير محموله اي



imprest cash
تنخواه گردان



imprest fund
تنخواه گردان



improbable
غير محتمل، بعيد



improbablility
عدم احتمال



improper
ناويژه، ناسره، غير عادي، مجازي



improper conic
مخروطي ناسره، مخروطي تبهگون



improper convergent integral
انتگرال همگراي مجازي



improper divergent
همگراي مجازي



improper divergent integral
انتگرال واگراي مجازي



improper face
وجه ناسره



improper fraction
کسر ناسره، کسر نما، کسر بزرگتر از واحد، کسر ناويژه، تابع ناسره



improper function
تابع ناسره



improper integral
انتگرال ناسره، انتگرال توسعي، انتگرال ناويژه



improper integral of the first kind
انتگرال ناويژه ي نوع اول، انتگرال ناسره ي نوع اول



improper integral of the second kind
انتگرال ناويژه ي نوع دوم، انتگرال ناسره ي نوع دوم



improper intergral
انتگرال ناسره



improper matrix
ماتريس نامنظم، ماتريس انعکاس پذير



improper point

• nonproper point

نقطه ي غير حقيقي



improper rational
گوياي مجازي



improper riemann integral
انتگرال ناويژه ي ريمان، انتگرال ريمان مجازي



improper subgroup
زيرگروه غير بديهي، زيرگروه خاص



improve
اصلاح کردن، بهتر کردن، پيشرفت کردن، بهتر شدن



improved euler method
روش اصلاح شده ي اويلر



improvement
اصلاح، بهتر کردن، بهبود، پيشرفت



improving basic feasible solutions
جواب هاي شدني پايه اصلاح شده



improving bounded variables
متغير هاي کراندار اصلاح شده (بهبود يافته)



impulse
ضربه، تحريک، برانگيزش



impulse function
تابع ضربه اي، تابع ضربه



impure
ناخالص



impurity
ناخالصي



imputed price
ارزش تخميني



in
داخل، موجود، در، درون، برحسب، نسبت به، به



in a moment
اندکي بعد



in a row
متوالي، پشت سر هم



in accord with
با توجه به، بنا بر



in accordance with
به موجب



in addition
علاوه بر اين، هم چنين



in addition to
علاوه بر، بعلاوه



in advance
از پيش، پيشاپيش



in agreement with
سازگار با



in all three cases
در هر سه حالت



in any sense
به هيچ وجه



in as much as
به موجب آن که



in bowl tooling
ابزار بندي درون کاسه اي



in cash
به صورت پولي، به صورت نقدي، نقدي، با پول



in certain cases
در بعضي موارد



in common
مشترک



in computing
در عمليات کامپيوتري، در محاسبات کامپيوتري



in conditioned nitial value problem
مساله با مقدار اوليه ي بد وضع



in connection with
مباحث مربوط به



in contrast to
برخلاف، در مقابل



in control
تحت کنترل



in debt
بدهکار، در قرض، زير قرض، مقروض



in detail
به تفصيل، با ذکر جزئيات



in doing so
به اين ترتيب



in effect
در حقيقت



in either
در يکي از دو



in enhanced version
نسخه ي پيشرفته اي



in general
به طور کلي، در حالت کلي



in half
از وسط



in handing
سروکار داشتن



in itself
بخودي خود



in kind
غير نقدي، کمک هزينه ي جنسي، جنسي، کلايي



in line free transfer machine
ماشين انتقال در خط



in line processing
پروروش پيوسته، پردازش در خط، پردازش فوري



in order
به ترتيب



in order to
براي، براي اين که



in other instances
يعني



in other notation
به عبارت ديگر



in our case
در اين حالت



in pairs
به دفعات زوج



in particular
در حالت خاص



in passing
به مسأله، به موضوع



in place of
به جاي



in point
درخور، بجا، مناسب



in practice
در عمل، عملا



in process inspection
بازرسي در فرايند



in process measurement
اندازه گيري در حين کار، اندازه گيري درون فرايند



in question
مورد بحث



in reference to
در رابطه با



in regard to
در مورد، راجع به، در خصوص



in sequence
به ترتيب



in series
به طور متوالي، به طور سري



in service training
کارآموزي ضمن خدمت، کارآموزي عملي، آموزش ضمن خدمت



in similar fashion
به همين ترتيب



in some areas
در پاره اي موارد



in such a case
در چنين حالتي



in such away
طوري که



in such fashion
به اين ترتيب



in summary
به طور خلاصه



in symbolic form
به صورت نمادي



in terms of
به صورت، برحسب



in that order
به همان ترتيب، به همين ترتيب



in the presence of
در حضور



in the sense of
طبق



in the sequence of
به دنبال، بعد از



in this context
در اين زمينه، در اين ارتباط



in this manner
به همين ترتيب، به اين صورت



in this sense
از اين نظر



in tune
هم کوک، کوک، هم ساز



in turn
به نوبه ي خود، به نوبت، به ترتيب



in use
قابل استفاده، در حال استفاده



in vibration
ضمن نوسان



in view
مورد نظر



in view of
با توجه به



in whitch case
به اين معني که، به اين صورت که



in words
با عبارت، به صورت لفظي، در قالب کلمات



inaccessible
غير قابل دسترس، غير قابل دسترسي



inaccessible point
نقطه ي دست نيافتني



inaccuracy
بي دقتي، عدم دقت



inaccurate
غير دقيق، نادرست



inaccurately
بدون دقت



inactive
غير فعال، بيکار، منتظر خدمت



inactive constraint
محدوديت هاي غير فعال



inadequacy
بي کفايتي، عدم تکافو، نارسائي



inadequate
ناکافي



inadmissible
غيرمجاز، ناپذيرفتني



inalienable
انتقال ناپذير



inalienably
به طور انتقال ناپذير



inappreciable
بي بها، ناچيز



incalcuability
محاسبه ناپذيري



incalcuable
غير قابل محاسبه، محاسبه نشدني



incandescence
افروختگي، گداختگي



incandescent
فروزان، گداخته، تابان



incenter
مرکز دايره ي محاطي مثلث، مرکز دايره ي محاطي داخلي مثلث، مرکز کره ي محاطي داخلي چهاروجهي



incenter of triangle
مرکز دايره ي محاطي داخلي مثلث



incentive
مشوق، پاداش، انگيزه، سائق



incentive payment
پرداخت مزد بر اساس زمان انجام کار



incentive system
سيستم تشويقي



incentre of a triangle
مرکز دايره ي محاطي داخلي مثلث، درون مرکز مثلث



inch
اينچ، واحد طول انگليسي تقريبا 2.54 سانتيمتر



incidence
تابش، برخورد، وقوع، تلاقي، حدوث



incidence axioms
اصول موضوع وقوع



incidence function
تابع وقوع



incidence geometry
هندسه ي وقوع



incidence matrix
ماتريس وقوع



incidence plane
صفحه ي وقوع



incidence relation
رابطه ي برخوردي



incident
منضم، اندرافتاده، واقعه، حادثه، تابنده، تابش، فرود آمدن، برخورد کردن



incident on
واقع شدن روي، واقع شدن



incidental defect
نقص جزيي، نقص فرعي



incidental sample
نمونه ي اتفاقي، نمونه ي تصادفي



incidental sampling
نمونه گيري تصادفي، نمونه گيري اتفاقي



incidentally
اتفاقا



incircle
دايره ي محاطي داخلي



incircle of triangle
دايره ي محاطي داخلي مثلث



incliable
تمايل پذير



inclination
ميل



inclination angle
مورب، کجکي، کج، شيبدار، مايل



inclination of a line in a plane
ميل خط در صفحه



inclination of a line in space
شيب خط در فضا، شيب يک خط فضايي



inclination of a plane
شيب يک صفحه



inclination of straight line
ميل خط راست



inclinatory
تمايل پذير، متمايل



incline
متمايل کردن، منحرف شدن، شيب دادن



inclined
مورب، شيب دار، مايل، سطح شيب دار، جرم، ذرات محبوس شده



inclined angle
زاويه ي بين دو ضلع زاويه ي شيب



inclined plane
سطح شيب دار، سطح مايل



inclinometer
شيب سنج



include
شامل بودن، شامل شدن، در بر داشتن، شامل ... است



included
مشمول، محتوا



included angle
زاويه ي بين



including
به انضمام، به ضميمه، شامل، با، به اضافه



inclusion
درآمد، شمول، اشتمال، جزئيت، دربري



inclusion and exclusion principle
اصل رد و قبول



inclusion exclusion principle
اصل شمول-عدم شمول



inclusion in large sense
شمول به معناي وسيع



inclusion in strict sense
شمول به معناي دقيق



inclusion map
نگاشت مشمول، نگاشت گنجان، نگاشت شمول



inclusion mapping
نگاشت شمول



inclusion of negatives
شمول قرينه



inclusion relation
رابطه ي شمول، رابطه ي اندراج



inclusion sign
علامت شمول



inclusive
شامل، مشمول، داشته باشد



inclusive or
ياي شمول



inclusive range
دامنه ي فراگير



inclution and exclusion principle
اصل رد و قبول، اصل شمول و عدم شمول



incoherence
بي ارتباطي



income
کشش درآمد



income statement
صورتحساب سود و زيان



income stream
جريان درآمد



income tax
ماليات بر درآمد، ماليات درآمد



incoming cash flow
جريان نقدي درآمد



incommensurability
مقياس ناپذيري طول ها



incommensurable
بي مقياس مشترک، نامتوافق، اندازه نگرفتني، اندازه ناپذير، بخش ناپذير



incommensurable magnitude
کميت اندازه ناپذير



incommensurable numbers
اعداد اندازه ناپذير، اعداد نامتوافق



incommon
مشترک



incommutable
غير جابجايي، تعويض ناپذير، جابجايي ناپذير



incomparable
ناهمسنجيدني، قياس ناپذير، ناسنجيدني، بي قياس



incompatibility
ناسازگاري



incompatible
نا همساز، ناسازگار، متناقض، متضاد



incompatible equations
معادله هاي ناسازگار



incompatible events
پيشامد هاي ناسازگار



incompletability
کمال ناپذيري



incomplete
نا کامل، ناقص، ناتمام



incomplete beta function
تابع بتاي ناتمام



incomplete block design
طرح بلوکي ناکامل



incomplete fluid
سيال تراکم ناپذير



incomplete gamma function
تابع گاماي ناتمام



incomplete gamma functions
توابع گاماي ناقص



incomplete induction
استقراي ناقص



incomplete ordered field
ميدان مرتب ناکامل



incompletely specified
به طور ناقص تعيين شده



incompleteness
ناکامل بودن



incompleteness of system of axioms
نا کامل بودن دستگاه آکسيوم ها



incompressible
تراکم ناپذير



incompressible fluid
مايع تراکم ناپذير



inconceivable
غير قابل فهم، غير قابل تصور



incongruent solution
جواب ناهمنهشت



inconsiderable
ناچيز، بي اهميت، جزئي



inconsistency
ناسازگاري



inconsistent
ناسازگار، متناقض، نا متوافق



inconsistent equations
معادلات ناسازگاري



inconsistent formal system
دستگاه صوري ناسازگار



inconsistent inequality
نابرابري ناسازگار



inconsistent system
سيستم ناسازگار



inconvertible
تبديل ناپذير



incorporate
تلفيق کردن، يکي کردن



incorporation
ترکيب، تلفيق



incorrect confidence limits
حدود اعتماد غلط



incorrectness
نادرستي



incosistency
ناسازگاري، تباين



increasable
افزايش پذير، قابل افزايش



increase
اضافي، ازدياد، افزايش دادن، افزايش يافتن، صعود کردن، افزودن، ترقي کردن، افزايش، نمو کردن



increasing
فزاينده، افزايشي، صعودي



increasing failure rate
ميزان شکست فزاينده



increasing function
تابع صعودي



increasing index
شاخص (انديس) صعودي



increasing mapping
نگاشت صعودي، نگاشت افزايشي



increasing order
ترتيب صعودي



increasing sequence
دنباله ي افزايشي، دنباله ي صعودي، رشته ي صعودي



increment
نمو، افزايش، رشد



increment notation
نماد نمو



increment of a function
نمو يک تابع



increment of variable
نمو يک متغير



increment of x
نمو x



incremental
نموي، تدريجي، افزايشي، اضافي، نهايي



incremental cash flow
جريان نقدي اضافي، جريان نقدي تفاضلي



incremental compiler
کامپايلر نموي



incremental cost of capital
هزينه ي سرمايه ي اضافي، هزينه ي سرمايه ي تفاضلي



incremental data
داده هاي نموي، داده هاي افزايشي



incumbent
شاغل، متصدي



incurvate
بداخل خميدن، بداخل خميده



incurvation
بداخل خميدگي



indecomposable
تجزيه ناپذير



indecomposable group
گروه تجزيه ناپذير



indecomposable set
مجموعه ي تجزيه ناپذير



indeed
واضح است



indefinability of the concept of truth
تعريف ناپذيري مفهوم راستي



indefinable
غير قابل تعريف



indefinite
نامعين



indefinite description
توصيف نامعين، شرح نامشخص



indefinite integral
انتگرال نامعين



indefinite integration
انتگرالگيري نامعين، يافتن تابع اولي



indefinite intergral
انتگرال نامعين



indefinite judgement
حکم معدول



indefinite number
عدد نامعين



indefinite quadratic form
صورت درجه ي دوم نامعين



indefinitely
به طور نامعين، تا ابد



indefiniteness
ابهام



indefinitiveness
ابهام



indegree
درجه ي ورودي



indemonstrable
غير قابل اثبات



indent
دندانه دار کردن، کنگره دار کردن



indentation
دندانه، کنگره، تورفتگي، پله اي



indented
دندانه اي، کنگره دار



indention
به صورت پله اي



indentities
اتحاد هاي اساسي مثلثاتي



independence
نابستگي، استقلال، ناوابستگي، جداسري، غيروابستگي



independence axioms
اصول موضوع مستقل



independence classes
رده هاي مستقل



independence equations
معادله هاي مستقل



independence events
پيشامد هاي مستقل



independence functions
تابع هاي مستقل



independence of events
نابستگي حوادث، مستقل بودن حوادث



independence random variables
متغير هاي تصادفي مستقل



independence theorem
قضيه ي استقلال



independent
مستقل



independent axioms
اصول موضوع مستقل



independent classes
رده هاي مستقل



independent contrasts
مقايسه هاي مستقل



independent element
عنصر مستقل



independent equation
معادله هاي مستقل



independent equations
معادلات مستقل



independent events
پيشامد هاي مستقل، پيشامد مستقل، حوادث مستقل، حوادث نابسته، پيشامد هاي نابسته



independent float
شناوري مستقل



independent functions
توابع مستقل



independent null hypothesis
فرض صفر مستقل



independent of the path
مستقل از مسير



independent random variable
متغير تصادفي مستقل



independent random variables
متغير هاي تصادفي نابسته، کميت هاي تصادفي نابسته



independent random vectors
بردار هاي تصادفي نابسته



independent set
مجموعه ي مستقل



independent set of functions
مجموعه ي مستقل توابع



independent trials
آزمايش هاي نابسته، آزمايش هاي مستقل



independent variable
متغير مستقل



independent vectors
بردار هاي مستقل



indestructibility
فنا ناپذيري، استواري، پايداري



indestructible
فنا ناپذير، تخريب ناپذير



indeterminacy
ابهام



indeterminate
مجهول، نامشخص، نامعين، مبهم، متغير



indeterminate equation
معادله ي سياله



indeterminate equations
معادله هاي سياله، معادله هاي مبهم



indeterminate expressions
عبارات مبهم، صور مبهم



indeterminate form
صورت مبهم، صورت نامعين



indeterminate forms
صور مبهم، صور نامعين، صورت هاي مبهم



indeterminate proposition
قضيه ي مهمله



indeterminate quantity
کميت مبهم



indeterminate system
دستگاه مبهم



indetermination
شک، ترديد



indetermined
مبهم، نامعين



indeterminedness
ابهام، نامعيني، نامعين بودن



index
انديس، فرجه، زيرنويس، زيرنويس نشانه، بخش کردن، نمايه، شاخص، ضريب، تقسيم، فهرست، نامساوي، فهرست الفبايي، تقسيم کردن، فهرست راهنما



index center
شاخص مرکز



index chart
نمودار شاخص



index number
عدد شاخص، شاخص



index of a permutation
شاخص جايگشت، شاخص يک جايگشت



index of a quadratic form
شاخص صورت درجه ي دوم



index of a radical
عدد واقع در فرجه ي راديکال



index of a subgroup
شاخص زير گروه



index of nilpotence
شاخص پوچتواني



index of summation
انديس جمع، انديس، محاسبه ي جمع بندي، عمل جمع، حاصلجمع يابي



index plate
صفحه ي تقسيم



index set
مجموعه ي زيرنويس



index set of a family
مجموعه ي زيرنويس خانواده



index sets
مجموعه انديس گذار



indexed class
کلاس انديس گذار، کلاس انديس دار



indexing
انديس کننده



indexing function
تابع انديس دار



indexing machine
دستگاه تقسيم



indexing rotating disk feeder
تغذيه کننده ي ديسکي دوار تقسيمي



indexing set
مجموعه ي انديس دار، مجموعه ي انديس گذار



indexing slot
شکاف تقسيم



indexing table
صفحه ي تقسيم



indicate
مجموعه ي زيرنويس خانواده، نشان دادن، مشخص کردن، ذکر کردن، اشاره کردن



indicated
مربوطه، داده شده، زير



indicating variable
متغير مشخصه



indication
نشان، راهنمايي، نشانه، دلالت، اشاره، اطلاعات



indicator
شاخص



indicator function
تابع نشانگر



indicator of an integer
معرف يک عدد صحيح



indicator variable
متغير شاخص



indicatrix
شاخص، انديکاتريس



indice
انديس



indices
زيرنويس ها، انديس ها، زيرنگاشت ها



indicial
انديسي، شاخصي، زيرنويسي



indicial equation
تابع نشانگر



indicial relations
روابط تعيين کننده



indidence
برخورد



indifference
بي تفاوتي



indifference curve
منحني بي تفاوتي



indifference point analysis
تحليل نقطه ي بي تفاوتي



indifferent
بي تفاوت



indifferent quality level
سطح کيفيت بي تفاوت



indiffidence
عدم بي اعتمادي



indirect
نا سرراست، غير مستقيم



indirect conformal mapping
معادله ي شاخصي



indirect control
کنترل غير مستقيم



indirect differentiation
مشتق گيري غير مستقيم



indirect jump
جهش غير مستقيم



indirect labor
دستمزد غير مستقيم، کار غير مستقيم



indirect material
مواد غير مستقيم



indirect measurment
اندازه گيري غير مستقيم



indirect method
روش غير مستقيم



indirect proof
اثبات غير مستقيم، برهان غير مستقيم



indirect proportionality
تناسب معکوس، نگاشت همديس نامستقيم



indirect tax
ماليات غير مستقيم



indirect time
زمان غير مستقيم



indiscerptibility
ناگسستگي



indiscrete
ناگسسته



indiscrete topology
توپولوژي ناگسسته، توپولوژي ناهموار



indistinguishable
غير قابل تمايز



individual
فرد، منفرد، جزء، خاص، شخصي، اختصاصي، تک، انفرادي، فردي، منحصر به فرد



individual member
عضو منفرد



individual variable
متغير فردي



indivisibility
بخش ناپذيري



indivisible
تقسيم ناپذير، غير قابل تقسيم، بخش ناپذير، تقسيم نشدني



induce
القاء کردن، انگيختن، موجب شدن



induced
انگيخته، القاء شده، القايي



induced by
القاء شدن توسط، القايي توسط



induced equivallence class
کلاس هم ارزي القاء شده



induced form
فرم القاء شده



induced homomorphism
همريختي القا شده، همريختي القايي



induced operation
عمل القاء شده، عمل القايي



induced operator
عملگر القا شده



induced order
ترتيب القاء شده، ترتيب القايي



induced order on
ترتيب القاء شده روي، ترتيب القايي بر



induced order relation
نسبت ترتيبي القايي



induced ordering relation
نسبت ترتيبي القاء شده



induced relation
رابطه ي القاء شده



induced representation
نمايش القا شده، نمايش القايي



induced topology
توپولوژي القا شده، توپولوژي القايي



inducement
موجب، القاء، انگيزش



induct
هدايت کردن، القاء کردن



inductance
ضريب خودالقائي، خودالقاء، خودالقائي



induction
استقرا، روش استقرا



induction economics
اقتصاد صنعتي



induction engineer
مهندس صنايع، مهندس صنعتي



induction hygiene
بهداشت صنعتي



induction management
مديريت صنعتي



induction mathematics
رياضيات استقرائي



induction principle
اصل استقراء



induction property
خاصيت استقرا



induction psychology
روان شناسي صنعتي



induction revolution
انقلاب صنعتي



induction safety
ايمني صنعتي، حفاظت صنعتي



induction union
اتحاديه ي صنعتي، سازمان صنعتي



induction welding
جوشکاري القايي



inductive
استقرايي



inductive assumption
فرض استقرايي



inductive definition
تعريف استقرايي



inductive hypothesis
فرض استقراء، فرض استقرائي



inductive limit

• direct limit

حد استقرايي، حد مستقيم



inductive proof
دليل استقرايي



inductive reasoning
استدلال استقرايي



inductive set
مجموعه ي استقرايي



inductive step
مرحله ي استقرايي



inductive system of sets

• direct system of sets

دستگاه استقرايي مجموعه ها، دستگاه مستقيم مجموعه ها



inductively
به صورت استقرايي



inductor
مقاومت القايي، القاء کننده، سلف



industrialization
صنعتي شدن، صنعتي کردن



industry
صنعت، سازه



inefficiency
عدم کارايي، ناکارايي



inefficient statistic
آماره ي ناکارا



inelastic demand
تقاضاي غير الاستيک



inequal
نابرابر، نامساوي



inequality
نامعادله، نامساوي، عدم تساوي، نابرابري



inequality constraints
محدوديت هاي نامساوي



inequation
نامعادله



inequiility
نامعادله، نابرابري



inequilateral
مختلف الاضلاع



inequivalence
نا هم ارزي



inertia
اينرسي (جبر)



inertia matrix
ماتريس لختي



inertia tensor
تانسور لختي



inertial
اينرسي، جبري، قوه ي جبري، خاصيت جبري



inertial coordinate system
دستگاه مختصات لخت



iness proposition
قضيه ي مطلقه



inessential
غير اساسي، غير ضروري



inessential map
نگاشت غير اساسي



inexact
غير دقيق، نادقيق، ناکامل



inextensibility
انبساط ناپذيري، غير قابل اتساع



infeasibility
نشدني



infeasible
نشدني



infeasible solution
جواب غير موجه، جواب نشدني



infeed
تغذيه به داخل، بار به تو، بار به داخل



infer
استنباط کردن، استنتاج کردن، اشاره کردن به، پي بردن به، حدس زدن



inference
استنباط، استنتاج



inferential
استنباطي



inferential statistics
آمار استنباطي



inferior
زيرين، پائيني، اسفل



inferior limit
حد پائيني، حد اسفل، حد زيرين



inferior point
نقطه ي پاييني، نقطه ي اسفل



inferior triangular matrix
ماتريس مثلثي زيرين



infima
زيرينه ها



infimum
زيرينه، بزرگترين کرانه ي پائيني، اينفيموم، کناره پايين



infinite
نامتناهي



infinite branch
شاخه بي پايان



infinite branch of a curve
شاخه ي نامحدود يک منحني



infinite cardinal
عدد اصلي نامتناهي



infinite cardinal number
عدد اصلي نامتناهي



infinite collection
دسته نامتناهي، گردايه ي نامتناهي، مجموعه ي نامتناهي



infinite continued fraction
کسر مسلسل نامتناهي



infinite cyclic group
گروه دوره اي نامتناهي



infinite decimal
اعشاري نامتناهي



infinite decimal fraction
کسر اعشاري نامتناهي



infinite decimal representation
نمايش اعشاري نامتناهي



infinite derivative
مشتق نامتناهي



infinite descent
نزول نامتناهي



infinite dimensional
نامتناهي البعد، بي نهايت بعدي، با بعد نامتناهي



infinite dimensional inner product space
فضاي ضرب داخلي با بعد نامتناهي



infinite dimensional linear space
فضاي برداري نامتناهي بعد



infinite dimensional space
فضاي با بعد نامتناهي، فضاي نامتناهي البعد



infinite discontinuity
ناپيوستگي نامتناهي



infinite field
ميدان نامتناهي



infinite group
گروه نامتناهي، گروه بينهايت، گروه نامحدود



infinite integral
انتگرال توسعي، انتگرال نامتناهي



infinite interval
بازه ي بي پايان، فاصله ي نامحدود، فاصله ي بينهايت



infinite lattice
شبکه ي بي پايان



infinite limit
حد نامتناهي، حد بينهايت



infinite limits
حدود نامتناهي



infinite number
تعداد بي پايان، عدد نامتناهي



infinite point
نقطه ي نامتناهي



infinite population
جامعه ي نامحدود، جامعه ي نامتناهي



infinite product
حاصل ضرب بي پايان، حاصل ضرب نامتناهي



infinite product of topological spaces
حاصلضرب بي پايان فضاهاي توپولوژيک



infinite queue
صف نامتناهي



infinite root
ريشه ي بينهايت



infinite sample space
فضاي نمونه ي نامحدود



infinite sequence
دنباله ي نامتناهي، رشته ي نامتناهي



infinite series
سري نامتناهي، رشته ي نامتناهي، سري هاي نامتناهي، سلسله هاي نامتناهي



infinite set
مجموعه ي نامتناهي، مجموعه ي بي پايان



infinite small quantity
کميت بينهايت کوچک



infinite topology
توپولوژي نامتناهي



infinitely
بي نهايتا، بينهايت، بي پايان، نامحدود، بيکران



infinitely differentiable
بي نهايت بار مشتقپذير



infinitely differentiable function
تابع بي نهايت مشتقپذير



infinitely divisible distribution
توزيع بي نهايت نقسيمپذير



infinitely great
بينهايت بزرگ



infinitely large
بينهايت بزرگ



infinitely many
بي نهايت



infinitely many element
بي نهايت عنصر



infinitely many points
بينهايت نقطه



infinitely many times
بينهايت بار



infinitely often
تقريبا بينهايت بار



infinitely proceeding
تا بينهايت جريان يابنده



infinitely quantity
کميت بينهايت بزرگ



infinitely small
بينهايت کوچک



infinitely small quantity
کميت بينهايت کوچک



infiniteness
بي پاياني، نامتناهي کوچک



infinitesimal
بي نهايت کوچک



infinitesimal analysis
آناليز فاصله، آناليز بينهايت کوچک ها



infinitesimal calculus
حساب بينهايت کوچک ها، آناليز مقادير بينهايت کوچک، آناليز فاصله



infinities
بينهايت ها



infinitude
نهايت، کميت غير شمارش پذير، عدد بينهايت، لايتناهي، حالت يا کيفيت نامتناهي بودن



infinity
بي نهايت



infinity in c*
بينهايت در دستگاه اعداد مختلط توسعه يافته



infinity in r*
بينهايت در دستگاه اعداد حقيقي توسعه يافته



infix
ميانوند



inflation
تورم



inflection
خميدگي، عطف، خمش، برتاب



inflection point
نقطه ي عطف



inflection tangent
مماس عطفي



inflection tangent to a curve
مماس بر منحني در نقطه ي عطف



inflectional
عطفي



inflectional tangent
مماس عطفي



inflexible
خم نشدني، غير قابل انحناء



inflexion
تغيير انحناء عطف



inflexion point
نقطه ي عطف



inflow
دريچه ي ورودي، جريان هاي ورودي



influence
اثر، نفوذ، تأثير



inform
مطلع کردن، آگاه ساختن



informal
غير صوري



informal group
ترکيب غير رسمي سازمان، گروه غير رسمي



informal organization
سازمان غير رسمي



informatics
انفورماتيک، خودکاري آگاهانه



information
خبر، اطلاعات، اطلاع، آگاهي، اطلاعا پردازش شده



information bits
ذره هاي اطلاعات، آگاهي



information content
مضمون اطلاعات



information feedback
بازخور اطلاعات، بازگشت اطلاعات



information flow
جريان اطلاعات، گردش اطلاعات



information interchange
تبادل اطلاعات



information link
به هم پيوستن، پيوند اطلاعات



information matrix
ماتريس اطلاعات



information media
ابزار اطلاعاتي، واسطه ي اطلاعاتي



information processing
پردازش داده ها، پردازش اطلاعات



information retrieval
به دست آوردن اطلاعات، بازيابي اطلاعات



information source
منبع اطلاعات



information system
دستگاه اطلاعات، سيستم اطلاعاتي، سيستم اطلاعات



information theory
نظريه ي اطلاعات



informatique
انفورماتيک، خودکاري آگاهانه



informative experiment
آزمايش آگاهي بخش



informative outcome
پيشامد آگاهي بخش



informed
با خبر، آگاه، مطلع



informer
خبردهنده، مخبر، آگاه گر



infra
مادون، پائين



infra red
مادون قرمز



infra red detector
آشکارساز مادون قرمز



infrequently
به ندرت، کم، گاهي گاهي



ingot
شمس مربع القاعده، شمس



ingredient
جزء ترکيبي، جزء عناصر، عوامل، اجزاء



ingredients
مواد متشکله، اجزاء متشکله، جزء



inherent
ذاتي، اصلي



inherent bias
اريبي ذاتي



inherent confidence level
سطح اعتماد ذاتي



inherent limits
حدود اعتماد ذاتي



inherent maintainability
قابليت نگهداري ذاتي



inherent significance level
سطح معني دار بودن ذاتي



inherently ambiguous
ذاتا مبداء



inheritance
ميراث



inhibit
جلوگيري کردن، نهي کردن



inhibition
جلوگيري، منع



inhomogeneity
ناهمگني



inhomogeneous
غير همگن، ناهمگن



inhomogeneous coordinates
مختصات نا همگن



inhomogeneous difference equation
معادله ي تفاضلي ناهمگن



initial
اوليه



initial and terminal lines
خطوط آغازي و پاياني



initial basic feasible solution
جواب شدني پايه آغازين



initial bounded variables
متغير هاي کراندار اوليه (آغازين)



initial condition
شرط آغازي



initial conditions
شرايط اوليه



initial error
خطاي آغازي



initial object

• cofinal object

شيء آغازي



initial ordinal number
عدد ترتيبي آغازي



initial overhead
هزينه ي بالا سري



initial phase
فاز اوليه



initial point
نقطه ي اوليه



initial point of a vector
نقطه ي آغازي بردار، ابتداي بردار



initial point of vector
نقطه ي شروع بردار



initial ray
شعاع نخستين



initial segment
بخش اوليه، بخش آغازي، قطعه يک مجموعه متعلق به يک عنصر



initial set
مجموعه اوليه، مجموعه ي آغازين



initial solution set
جواب اوليه ي روش سيمپلکس



initial state
حالت آغازي، حالت اوليه، حالت شروع



initial suffix
انديس مبداء، پسوند آغازي



initial time
لحظه ي شروع



initial topology
توپولوژي آغازي



initial value
مقدار اوليه



initial value problem
مساله با مقدار اوليه



initial value theorem
قضيه ي مقدار آغازي



initial velocity
سرعت اوليه



initial vertex
رأس اوليه



initial vertice
رأس ابتدا



initially
در آغاز، ابتداء، در ابتدا



initiate
براه انداختن، آغاز کردن، مورد استفاده قرار گرفتن



initiation
آماده سازي



initiator
بادي، آغاز کننده



injection
تابع يک به يک، نگاشت يک به يک، يک به يک



injective
يک به يک، يک سو



injective function
تابع يک به يک



injective mapping
نگاشت يک به يک، گسترش انژکتيو



inlet
ورودي، دهانه، مدخل



innate
فطري



inner
داخلي



inner automorphism
خودساني داخلي



inner composition
ترکيب داخلي



inner jordan content
محتواي ژوردان داخلي



inner measure
سنج دروني، اندازه ي داخلي، اندازه ي دروني



inner operation
عمل داخلي، عمل دروني



inner product
ضرب (حاصل ضرب) داخلي



inner product of sets
حاصل ضرب داخلي مجموعه ها



inner product of two vectors
ضرب داخلي دو بردار



inner product of vectors
ضرب داخلي بردار ها



inner product space
فضاي با (حاصل) ضرب داخلي، فضاي ضرب داخلي، فضاي حاصل ضرب داخلي



inner region
ناحيه ي داخلي



inner sum
مجموع داخلي



innotational form
با نماد رياضي



innovate
نو آوري کردن



innovation
ابداع، نو آوري



innumerable
بي شمار، شمارش ناپذير، ناشمار، غير محدود



innumerably
به طور بي شمار



innumerous
بي شمار



inorder
ميان ترتيب



inorder traversal
پيمايش ميان ترتيب



inprimitive system
دستگاه غير ابتدايي



input
ورودي



input alphabet
الفباي ورودي



input bit
بيت ورودي



input data
داده هاي ورودي



input device
دستگاه ورودي، نماد ورودي



input equation
معادله ي ورودي



input measure
اندازه ي ورودي



input output
ورودي-خروجي، ورودي و خروحي، داده-ستاده، داده-بازده، گذاشت-برداشت



input output device
طرح ورودي خروجي



input output management
مديريت ورود-خروج



input symbol
نماد ورودي



input tape expression
عبارت ورودي نوار



inradius
شعاع دايره، شعاع کره ي محاطي، شعاع دايره ي محاطي



inscribable
محاط شدني، قابل محاط



inscribe
محاط کردن، محاط شدن، محاطي بودن



inscribed
محاط شده، محاطي، محاط



inscribed angle
زاويه ي محاطي



inscribed circle
دايره ي محاطي داخلي، دايره ي محاطي



inscribed circle of a polygon
دايره ي محاطي يک چندضلعي



inscribed circle of a triangle
دايره ي محاطي يک مثلث



inscribed polygon
چندضلعي محاطي، چندضلعي محاط شده



inscribed region
ناحيه درون کشيده



inseparable
جدا ناشدني



inseparable element
عنصر تفکيک ناپذير



inseparable extension
توسيع تفکيک ناپذير



inseparable polynomial
چندجمله اي تفکيک ناپذير



insert
جايگزين کردن، قرار دادن، گذاشتن، جاي دادن، درج کردن، تيغچه، بوش، جا انداختن، قطعه ي اضافي داخلي، جا دادن، جا گذاري، فرو کردن



insertion
جايگزيني، درج



inside
داخل، داخلي، دروني، درون، تو



inside caliper
پرگار داخلي، پرگار داخل، پرگار دهانه سنج، قطر سنج داخلي



inside micrometer
ميکرومتر داخل سنج، ريزسنج داخلي، ميکرومتر داخلي



insoluble
غير قابل حل



insolvency
درماندگي نقدي



inspection
بازبيني، بازرسي، معاينه، کنترل



inspection by arrtibutes
بازرسي وصفي



inspection by variable
بازرسي کمي



inspection feedback
بازخور بازرسي



inspection frequency
تواتر بازرسي



inspection level
سطح بازرسي



inspection lot
انباشته ي بازرسي



inspection record
سابقه ي بازرسي



inspection station
ايستگاه بازرسي



inspector error
خطاي بازرس



instability
بي ثباتي، نااستواري، ناپايداري



installation
برپا کردن، نصب، استقرار، برپايي، دستگاه، برقراري



installed capacity
ظرفيت نصب شده، کارخانه



instalment
قسط



instance
نمونه



instance of a formula
نمونه فرمول



instant
دم، لحظه، آن



instantaneous
آني، لحظه اي



instantaneous axis
محور لحظه اي



instantaneous failure rate
ميزان شکست آني



instantaneous mean
ميانگين لحظه اي



instantaneous rate
نسبت لحظه اي، سرعت لحظه اي



instantaneous rate of change
ميزان آني تغيير، سرعت لحظه اي تغيير، ميزان لحظه اي تغيير



instantaneous value
مقدار لحظه اي



instantaneous velocity
سرعت لحظه اي



instead
بجاي



instead of
بجاي، در عوض



instruction
آموزش، دستورالعمل، دستور، تعليم، راهنما، ياددهي، تدريس



instructive
چيز ياد دهنده، عبرت آميز، آگاهي دهنده



instrument
راهنماي علائم، وسيله ي پرداخت، وسيله، سند، ابزار، سنجه، آلت



insufficient estimate
براورد غير کافي



insulate
جدا کردن، مجزا کردن



insulation
جداسازي



insurance
بيمه



insurance certificate
بيمه نامه



insurance expense
هزينه ي بيمه



insurance premium
حق بيمه



intake stroke
ضربه مکش



intangible asset
دارايي غير ملموس، دارايي غير مشهود، دارايي غير مادي، دارايي غير عيني، دارايي نامشهود



intangible fixed asset
دارايي ثابت غير مشهود



intedependence
ارتباط متقابل، وابستگي دروني



integer
عدد درست، عدد صحيح



integer modulo m
اعداد صحيح به پيمانه ي m



integer modulu
پيمانه ي صحيح



integer monic
تکين صحيح



integer multiplies of x
مضرب هاي صحيح x



integer number
عدد صحيح، عدد درست



integer part
قسمت صحيح



integer power
توان عدد صحيح



integer programming
برنامه ريزي اعداد صحيح، برنامه ريزي عدد صحيح، برنامه ريزي با اعداد صحيح



integer programming problem
مسأله ي برنامه ريزي صحيح



integer root
ريشه ي صحيح



integer variable
متغير صحيح



integers modulo p
اعداد صحيح به سنج p، اعداد درست به سنج p



integrability
انتگرال پذيري



integrability condition
شرط انتگرال پذيري



integrability of continuous function
انتگرالپذيري تابع پيوسته



integrable
انتگرال پذير



integrable differential equation
معادله ي ديفرانسيل انتگرال پذير



integrable function
تابع انتگرال پذير



integraing factor
عامل انتگرال گيري، عامل انتگرال ساز، فاکتور انتگرال



integral
تغيير متغير در انتگرال ريمان-استيلجس، صحيح، کامل، تام، تمام، انتگرال، تغيير متغير در انتگرال لبگ، درست



integral asymptotic formula of de moivre laplace
فرمول مجانبي انتگرال دوموآور-لاپلاس



integral by parts
انتگرال جزء به جزء



integral calculus
حساب انتگرال، حساب جامع، حساب جامعه



integral chain
r-زنجير صحيح



integral closure
بستار صحيح



integral coefficient
ضريب صحيح



integral cosine
کسينوس انتگرال



integral curvature
خميدگي انتگرالي، خميدگي گاوسي کل



integral curve
خم جامعه، منحني انتگرال



integral curves
خم هاي انتگرال



integral depending on a parameter
انتگرال وابسته به يک پارامتر



integral derivative rule
قاعده ي مشتق انتگرال



integral domain
قلمرو صحيح



integral element
عنصر صحيح، عنصر صحيحا وابسته



integral equation
معادله ي انتگرالي، معادله ي انتگرال



integral exponent
توان انتگرال



integral function
تابع صحيح، تابع تام



integral geometry
هندسه ي انتگرال ها



integral index
انديس صحيح



integral logarithm
لگاريتم انتگرال، انتگرال صحيح



integral multiple
مضرب صحيح



integral number
عدد صحيح



integral of the second kind
انتگرال نوع دوم، انتگرال دوگانه، انتگرال دوبل



integral of the third kind
انتگرال نوع سوم، انتگرال سه گانه، انتگرال تريپل



integral operator
عملگر انتگرالي، اپراتور انتگرالي



integral optimization
بهينه سازي با اعداد صحيح



integral part
جزء صحيح، بخش درست



integral power
قوه ي صحيح، توان صحيح



integral quaternion
کوترنيون صحيح



integral r chain
-rزنجير صحيح



integral r chain group
گروه -rزنجير صحيح



integral representation
نمايش انتگرالي



integral root
ريشه ي صحيح



integral set
مجموعه انتگرال



integral sign
علامت انتگرال



integral sine
سينوس انتگرال



integral symbol
علامت انتگرال



integral test
آزمون انتگرالي، آزمون انتگرال



integral test for convergence
آزمون انتگرال براي همگرايي



integral transform
تبديل انتگرالي



integral transformation
تبديل انتگرال



integral transforms
تبديلات انتگرالي



integral value
مقدار صحيح



integral with respect to x
انتگرال نسبت به x



integrally
به طور درست، به طور کلي



integrally closed ring
حلقه ي صحيحا بسته



integrally dependent
به طور صحيح وابسته



integrand
انتگرالده



integrant
مؤلفه، عنصر، مکمل، جزء يکپارچه



integraph
انتگرال نگار



integrate
بدست آوردن تابع، انتگرال گرفتن



integrated circuit
مدار کلي، مدار يک پارچه، مدار مجتمع



integrating
انتگرال ساز، انتگرال گيري



integrating factor
عامل انتگرالگيري



integration
انتگرال گيري، تراکم، مجتمع



integration by
انتگرالگيري به وسيله ي



integration by change of variable
انتگرال گيري با تعويض متغير



integration by part
انتگرالگيري جزء به جزء



integration by partial fractions
انتگرال گيري با استفاده از کسر هاي جزئي، انتگرال گيري به روش کسر هاي ساده



integration by parts
انتگرال گيري با اجزاء، انتگرال گيري جزء به جزء



integration by power series
انتگرال گيري با سري تواني



integration by substitution
انتگرال گيري به وسيله ي تغيير متغير، انتگرال گيري با تعويض متغير، انتگرال گيري از راه تبديل متغير



integration by use of series
انتگرال گيري با استفاده از سري ها



integration constant
jhfu hkj'vhg 'dvd



integration factor
عامل انتگرال گيري



integration operator
عملگر انتگرال گيري



integrator
انتگرال گير



integri
کامل، تمام



integro differential equation
معادله ي انتگرو ديفرانسيل



intelligent
باهوش، زيرک، انديشمند



intense
شديد، متمرکز



intensifier
تشديد کننده



intensity
شدت جريان، تمرکز، تندي، شدت، سختي، زيادي، قدرت



intensity of electric field
شدت ميدان الکتريکي



intensive
متوجه به يک نقطه، متمرکز، شديد



intensive lines
خطوط شديدا متمرکز



inter
بين، ميان، در ميان قرار دادن



inter arrival
بين دو ورود متوالي



inter arrival time
زمان بين دو ورود



interacluster correlation coefficient
ضريب همبستگي داخل خوشه ها



interaction
اثر متقابل، عکس العمل، بر هم کنش، تأثير متقابل، اثر متقابل، اندرکنش، فعل و انفعال



interaction effect
اثر متقابل



interactive
محاوره اي، سؤال و جوابي



interalia
ميان چند چيز ديگر



interarrival time
زمان بين دو ورود



intercensal
بين سرشماري



intercept
برخوردگاه، برخورد با محور، جلوگيري کردن، محدود شدن بين دو نقطه، دو منحني با دو سطح، بازداشتن، حائل شدن، بخش جدا شده



intercept elevation
عرض از مبدأ



intercept form
صورت طول و عرض از مبدئي



intercept of a line
قطع يک خط



intercepter
حائل، بازدارنده



interception
برش، جلوگيري، فصل، انقطاع



interceptor
بازدارنده، حائل



interchangability
معاوضه پذيري، تبادل پذيري، قابليت جايگزيني، يدک پذيري



interchange
عوض کردن، معاوضه، مبادله، تفويض، با تبديل، جابجا کردن، مبادله کردن، تعويض



interchangeability
قابليت تعويض متقابل



interchangeable
تعويض پذير



interchangeably
به جاي يکديگر، به جاي هم



interchanging
تعويض، تبديل، معاوضه، مبادله



interclass
بين گروه ها



intercluster
درون خوشه اي، بين خوشه اي



interconnected networks
شبکه هاي متصل به هم



interence
استنتاج، استنباط



intereqartile
ميان چارکي، بين چارک ها



interest
قابل توجه، مورد نظر بودن، مرابحه، سود تضمين شده، بهره، فايده، سود، تنزيل، ربح



interest expense
هزينه ي بهره



interest factor
عامل بهره



interest rate
نرخ بهره، نرخ ربح



interfere
مداخله کردن



interference
تداخل، اختلاف



interference filter
پالايه ي اختلال



interference of waves
تداخل موج ها



interferometer
تداخل سنج



intergral
انتگرال



interim statement
صورت حساب مالي موقت، صورت حساب بين دوره اي، صورت حساب موقت



interinsically
به طور ذاتي



interior
درون، دروني



interior angle
زاويه ي داخلي، زاويه ي متداخل



interior angle of a polygon
زاويه ي دروني چندضلعي



interior angles
زواياي داخلي



interior common tangent
مماس مشترک داخلي



interior content
قدر دروني



interior measure
اندازه ي داخلي، سنج داخلي



interior of a set
درون يک مجموعه، درون مجموعه



interior of an angle
درون زاويه



interior operator
عملگر دروني



interior point
نقطه ي داخلي



interior point of a set
نقطه ي دروني مجموعه



interior product
حاصلضرب دروني



interior region
ناحيه ي دروني



interjacent
واقع در ميان، مياني



interlocking
قفل دروني، قفل از داخلي، درو ن قفلي، در هم گير انداختن، در هم قفل انداختن



intermediat
منقطع، متناوب، دوره اي، غير پيوسته، مقطع



intermediat production
توليد منفصل، توليد ناپيوسته، توليد گهگاهي



intermediate
متوسط، بينابيني، واسطه، مياني، وسط، ميانه، بيني



intermediate calculations
محاسبات مياني



intermediate field
هيات مياني



intermediate frequency
ميان بسامد



intermediate good
کالاي واسطه، کالاي واسطه اي، کالاي مياني



intermediate mill
دستگاه ميان نورد



intermediate product
محصول واسطه، کالاي واسطه اي



intermediate space
فضاي مياني



intermediate value
مقدار مياني



intermediate value theorem
قضيه ي مقدار مياني



intermediate vertex
راس مياني



intermittent
متناوب، نوبتي



internal
داخلي، دروني، مياني



internal angle
زاويه ي داخلي



internal angle bisector
نيمساز داخلي، نيمساز زاويه ي داخلي



internal auditing
حساب رسي داخلي، رسيدگي داخلي



internal auditor
مميز داخلي، مميز، حساب رس داخلي



internal balance
تراز داخلي



internal bisector
نيمساز داخلي



internal chill
خنک کن داخلي



internal common tangent
مماس مشترک داخلي



internal composition
ترکيب داخلي



internal composition law
قانون ترکيب دروني



internal control
سيستم کنترل داخلي، کنترل داخلي



internal direct
مستقيم داخلي



internal direct product
حاصل ضرب مستقيم دروني



internal direct sum
مجموع مستقيم داخلي



internal division of a line segment
تقسيم دروني پاره خط



internal division of line segment
تقسيم دروني پاره خط



internal economic rate of return
نرخ بازدهي داخلي اقتصادي



internal external angles
زواياي داخلي خارجي



internal failure costs
هزينه هاي نقص داخلي



internal financial rate of return
نرخ بازده داخلي مالي



internal financing
تأمين مالي داخلي



internal law
قانون داخلي



internal node
گره داخلي



internal operation
عمل دروني



internal product
حاصل ضرب داخلي، ضرب داخلي



internal rate of return
نرخ بازده داخلي سرمايه، نرخ بازده داخلي



internal state
حالت داخلي



internal symmetry
تقارن دروني



internal tangent of two circles
مماس مشترک داخلي دو دايره



internal tangents
مماس هاي دروني



internal vertex
رأس داخلي



internally tangent circles
دواير مماس داخل



international standards organization
سازمان بين المللي استاندارد ها



interpolate
درون يافتن، واسطه يابي کردن، درونيابي کردن



interpolation
واسطه يابي، بين يابي، ميانگيني، ميانيابي، درونيابي، معدل گيري، درج وسائط، درج، درون پويش



interpolation formula
فرمول درونيابي



interpolation method
روش درونيابي



interpolation search method
روش جستجوي درون يابي، روش تجسس درون يابي



interpolation space
فضاي درونيابي



interpolation theorem
قضيه ي درونيابي



interpret
تعبير کردن، تفسير کردن



interpretation
تعبير، شرح، تفسير



interpretation in the frequency sense
تفسير به مفهوم فراواني



interpretation through KKT conditions
طريق شرايط KKT تعبير از



interpreter
مفسر، مترجم



interquartile
ميان چارکي، بين چارک ها



interquartile range
برد ميان چارکي، فاصله چارکي، دامنه ميان چارکي، حوزه ي ميان چارکي



interrupt
وقفه، ايجاد وقفه کردن



interruption
وقفه، انقطاع



intersect
متقاطع بودن، قطع کردن، متکي بودن، اشتراک داشتن



intersecting
متقاطع



intersecting lines
خطوط متقاطع



intersection
اشتراک، فصل مشترک، تقاطع، مقطع



intersection method
روش مقطعي، روش برش



intersection of events
اشتراک پيشامد ها، مقطع حوادث



intersection of family
مقطع خانواده



intersection of planes
تقاطع صفحات



intersection of relations
مقطع روابط، اشتراک روابط



intersection of sets
مقطع مجموعه ها، اشتراک مجموعه ها



intersection of subgruops
مقطع دو زيرگروه



intersection of two lines
تقاطع دو خط



intersection of two surface
مقطع دو رويه، فصل مشترک دو رويه



intersection of two surfaces
مقطع دو رويه، فصل مشترک دو رويه



intersection point
نقطه ي تقاطع



intersection point of the three altitudes of a triangle
نقطه تقاطع سه ارتفاع مثلث



interspace
جداساختن، فاصله، حائل



interspatial
ميان فضائي



interstice
فضاي واقع بين اشياء نزديک به هم



interstitial
واقع در فضاي با اشياء نزديک به هم، درون حفره اي، بين نشين



interval
بازه



interval connectedness
همبندي بازه



interval covering
فاصله ي پوشاننده



interval estimate
تخمين فاصله اي، برآورد فاصله اي



interval estimation
برآورد بازه اي



interval function
تابع بازه اي



interval halving
نصف کردن فاصله



interval linear programming
برنامه ريزي خطي بازه اي



interval mapping
نگاشت بازه



interval mapping theorem
قضيه ي نگاشت بازه



interval measurement
اندازه گيري فاصله اي



interval of confidence
دامنه اطمينان



interval of constancy
بازه ثبات، فاصله تغيير ناپذيري



interval of convergence
بازه همگرايي، فاصله ي تقارب، فاصله ي همگرايي



interval of indeterminacy
تازه ي ابهام



interval of inedterminacy
بازه ي ابهام



interval of integration
فاصله ي انتگرالگيري، بازه ي انتگرال گيري



interval of ratio measurement
اندازه گيري فاصله اي يا نسبي



interval of variation
فاصله ي تغييرات، حدود تغييرات



interval or scale
مقياس فاصله اي يا نسبي



interval scale
مقياس رتبه اي، مقياس فاصله اي



interval subset
زيرمجموعه ي بازه



intervalic
فاصله اي



interviewer
پرسشگر، مصاحبه کننده



interviewer bias
اريبي پرسشگر



into
غير پوشا، به تو، در، بتوي



into mapping
نگاشت بتوي



intra
پيشوندي به معني داخل، داخل، در طي، تو



intra block
درون بلوکي



intra block effects
اثر هاي درون، رده اي



intra class correlation
همبستگي درون-رده اي



intraclass
داخل گروه ها



intracluster
درون خوشه اي



intracluster correlation
همبستگي داخل خوشه ها



intransitive
ناتراگذر، نامتعدي



intransitive group
گروه ناترايا



intransitive permutation
تبديل غير انتقال پذير



intransitive relation
رابطه ي غير انتقال پذير



intrinsic
اصلي، باطني، ذاتي، اندروني



intrinsic equation
معادله ي ذاتي



intrinsic equations
معادله هاي ذاتي



intrinsic equations of a space curve
معادلات ذاتي يک منحني فضائي



intrinsic geometry
هندسه ي ذاتي



intrinsic properties
ويژگي هاي ذاتي



intrinsic properties of a curve
خصوصيت ذاتي منحني



introduce
معرفي شدن، عرضه کردن، معرفي کردن، در نظر گرفتن، مطرح کردن، نشان دادن، تعريف کردن، آشنا کردن



introduction
مقدمه، پيش گفتار، ديباچه



introductory
مقدماتي



intuition
شهود، دريافت ناگهاني، درک مستقيم، اشراق، بصيرت، بينش



intuitionalism
شهودگرايي



intuitionastic mathematics
رياضيات شهودي



intuitionism
شهودگرايي



intuitionistic
اشراقي، شهودي، ادراکي



intuitionistic logic
منطق شهودي



intuitionistic mathematics
رياضيات شهودي



intuitition




intuitive
دريافتي، شهودي، ادراکي



intuitive principle of abstraction
اصل ضهودي تجريد



intuitively
به طور شهودي



invalid
نادرست، غيرمجاز، ناکافي، ضعيف، نامعتبر



invalidity
بي اعتباري، عدم اعتبار



invariable
نامتغير، تغيير ناپذير، پايا، ثابت، استوار، بي تغيير، پابرجا



invariance
ناوردايي



invariance of cross ratio
ناوردايي نسبت ناهمساز



invariance principle
اصل ناوردايي



invariance theorem
قضيه ي ناوردايي



invariance under similarity transformation
پايايي تحت تبديل تشابه



invariant
تغيير ناپذير، نامتغير، پايدار، پايا، ناوردا



invariant delta function
تابع دلتاي ناوردا



invariant direction
امتداد خاص، امتداد ممتاز، امتداد تغيير ناپذير، امتداد پايا، جهت ثابت



invariant distribution
توزيع ناوردا



invariant element
عنصر ثابت



invariant estimator
برآورد کننده ي ناوردا



invariant factor
عامل پايدار، سازه ي پايا



invariant measure
اندازه ي ناوردا



invariant metric
متريک ناوردا



invariant property
ويژگي ناوردا



invariant subgroup
زيرگروه نامتغير، زيرگروه ثابت، زيرگروه تغيير ناپذير، زيرگروه پايا



invariant subset
زيرمجموعه ي ثابت



invariant subspace
زيرفضاي ناوردا



invariant vector
بردار خاص، بردارممتاز، بردار تغيير ناپذير، بردار پايا



invariants of an abelian group
ثابت هاي يک گروه آبلي



invent
ابداع کردن، اختراع کردن، جعل کردن



inventive
ابداعي، اختراعي



inventor
جاعل، مخترع



inventory
موجودي کالا، موجودي، انبار داري، کنترل موجودي، دفتر دارايي، دفتر موجودي، موجودي انبار، سياهه، صورت اموال



inventory card
کارت انبار



inventory control
کنترل موجودي کالا، کنترل موجودي



inventory control theory
نظريه ي کنترل موجودي



inventory count
شمارش موجودي



inventory model
مدل موجودي، مدل انبارداري



inventory problem
مسأله ي انبارداري



inventory reserve
اندوخته ي موجودي کالا



inventory turnover
گردش موجودي



inverse
وارون، معکوس، عکس، منعکس، وارونه



inverse analytic function
تابع تحليلي وارون



inverse bijection
دوسوئي عکس



inverse classes
کلاس هاي معکوس



inverse correlation
همبستگي غير مستقيم



inverse correspondence
تناظر وارون



inverse element
عنصر عکس، عامل معکوس، عضو معکوس، عضو وارون، عنصر وارون



inverse formula
فرمول معکوس



inverse formula for fourier transforms
فرمول معکوس براي تبديلات فوريه



inverse fourier transform
تبديل معکوس فوريه



inverse function
تابع معکوس



inverse function theorem
قضيه ي تابع معکوس



inverse hyprbolic functions
توابع هذلولي معکوس، توابع معکوس هيپربوليک



inverse image
نقش معکوس



inverse image of a set
نگاره ي وارون مجموعه



inverse image of point
تصوير معکوس نقطه



inverse image of under
تصوير معکوس ... تحت



inverse image under

• inverse image with respect to

نقش معکوس تحت



inverse image with respect to

• inverse image under

inverse interpolation
درونيابي وارون، درونيابي معکوس



inverse Laplace transform
تبديل لاپلاس معکوس



inverse logarithm
لگاريتم معکوس، پادلگاريتم، آنتي لگاريتم



inverse mapping
نگاشت وارون، مطابقه ي عکس



inverse matrix
ماتريس وارون، ماتريس عکس، ماتريس معکوس



inverse matrix calculation
محاسبه ي ماتريس معکوس



inverse matrix condition for existence
شرط وجود ماتريس معکوس



inverse matrix definition
تعريف ماتريس معکوس



inverse morphism
ريختي وارون



inverse number
عدد عکس، عدد معکوس



inverse of a function
معکوس يک تابع



inverse of a point
منعکس نقطه



inverse of a proposition
نقيض يک گزاره



inverse of function
عکس تابع



inverse of image
عکس تصوير



inverse of matrix
عکس ماتريس، معکوس ماتريس



inverse of ratio
عکس کسر، کسر معکوس



inverse operation
عمل معکوس، عمل وارون



inverse order
ترتيب معکوس



inverse point
نقطه ي معکوس



inverse points
نقاط منعکس



inverse probability
احتمال معکوس، احتمال وارون



inverse proportion
تناسب معکوس، نسبت متکافي، تکافي نسبت



inverse ratio
عکس کسر، نسبت معکوس، کسر معکوس



inverse relation
نسبت معکوس، رابطه ي معکوس



inverse relationship
بستگي معکوس



inverse tangent
تانژانت معکوس



inverse to itself
معکوس خودش



inverse transformation
تبديل معکوس، تراديسي وارون، تبديل وارون



inverse trigonometric function
تابع مثلثاتي معکوس



inverse trigonometric functions
تابع هاي مثلثاتي وارون، توابع مثلثاتي معکوس



inverse variation
تغيير به نسبت عکس



inversely
معکوس، برعکس، به طور معکوس



inversely congruent figures
شکل هاي معکوسا همنهشت



inversely induced topology
توپولوژي نگار وارون



inversely proportional
متناسب معکوس، معکوسا متناسب



inversely proportional quantities

• indirectly proportional quantities

کميت هاي معکوسا متناسب



inversely similar
مجانس معکوس، معکوسا متشابه، معکوسا مشابه



inverses of hyperbolic functions
معکوس هاي توابع هذلولي گون



inversion
انعکاس



inversion formula
فرمول انعکاس، فرمول معکوس، دستور معکوس کردن



inversion formula for fourier transfor
فرمول معکوس براي تبديل لاپلاس



inversion formulas
فرمول هاي انعکاس



inversion of permutation
انعکاس در تبديل



inversor
عاکس



invert
معکوس کردن، عکس کردن معکوس، وارون کردن



inverted
عکس شده، معکوس شده



inverted proportion
خلاف نسبت، عکس نسبت



inverted transform
تبديل وارون



inverter
عکس کننده، معکوس کننده



invertibility
وارون پذيري، قلب پذيري



invertible
معکوس پذير



invertible element
عنصر وارون پذير



invertible element of a ring
عنصر وارون پذير حلقه



invertible function
تابع معکوس پذير



invertible linear transformation
تبديل خطي معکوسپذير



invertible matrix
ماتريس عکس پذير، ماتريس معکوس پذير، ماتريس وارون پذير



invertible transformation
تبديل معکوسپذير



investigate
بازجوئي کردن، بررسي، بررسي کردن، تحقيق کردن، وارسي کردن، پژوهيدن



investigation
بررسي، رسيدگي، بازرسي، تحقيق، تحليل، بحث، پژوهش، مطالعه



investigator
پژوهشگر، بازجو، محقق



investment
سرمايه گذاري



investment problem
مسأله ي سرمايه گذاري



invisible
نامرئي



invoice
سياهه، صورت خريد، صورت حساب



involute
گسترده، پيچ، گسترنده، باز شده، گسترنده، گسترش دهنده



involute curve
منحني گسترده



involute of a curve
گسترنده ي خم



involute of a space curve
گسترده ي يک منحني فضايي



involute of a surface
گسترده ي يک سطح



involute of circle
پيچ دايره



involute of the circle
گسترده ي يک دايره



involution
به توان رساني، برگشت، تضامن، بسط



involution in a banach algebra
برگشت در جبر باناخ



involution law
قانون برگشتي، قانون برگشت



involution of algebraic correspondence
برگشت تناظر جبري



involutive element
عنصر تضامني



involutory
تضامني



involutory matrix
ماتريس خودوارون



involutory property
خاصيت تو در تو



involutory property duality
خاصيت تو در تو دوگاني



involutory system
دستگاه برگشتي



involve
همراه بودن، ناشي شدن، عبارت است از، به کار رفتن، مستلزم بودن، متضمن بودن، شامل شدن، ايجاب کردن



invoming inspection
بازرسي ورودي



inward
به طرف داخل، درونگرا



inward vector
برداردرونگرا



irrationable
نامناسب، نامستدل



irrational
ناگويا، اصم، گنگ، عدد اصم، عدد ناگويا، عدد گنگ



irrational algebraic surface
رويه ي جبري گنگ



irrational equation
معادله ي اصم، معادله ي گنگ



irrational exponent
نماينده ي اصم، نماينده ي گنگ، توان ناگويا، نماي گنگ، توان گنگ



irrational function
تابع گنگ



irrational number
عدد گنگ



irrational root
ريشه ي اصم



irrationality
اصميت، اصم بودن، گنگي



irreducibility
تحويل ناپذيري



irreducibility theorem
قضيه ي تحويلناپذيري



irreducible
ساده نشدني، تحويل ناپذير، کاهش نيافتني، تجزيه ناپذير



irreducible 3 manifold
خمينه ي سه بعدي تحويل ناپذير



irreducible case

• casus irreducibilis

حالت تحويلناپذير



irreducible character
مشخصه ي تحويل ناپذير، مشخصه ي ساده



irreducible component
مولفه ي تحويلناپذير



irreducible continuous geometry
هندسه ي پيوسته ي تحويلناپذير



irreducible element
عضو تحويل ناپذير



irreducible element of a ring
عنصر تحويل ناپذير حلقه



irreducible equation
معادله ي تحويل ناپذير



irreducible factor
سازه ي تحويل ناپذير



irreducible form
صورت تحويل ناپذير، صورت ساده نشدني



irreducible ideal
ايده آل تحويل ناپذير



irreducible k module
k-مدول تحويل ناپذير



irreducible markov chain
زنجير تحويل ناپذير مارکوف



irreducible module
مدول تحويل ناپذير



irreducible polynomial
چندجمله اي تحويل ناپذير



irreducible R-module
R - مدول تحويل ناپذير



irreducible radical
راديکال تحويل ناپذير



irreducible representation
نمايش تحويل ناپذير



irreducible riemannian manifold
خمينه ي ريماني تحويل ناپذير



irreducible ring
حلقه ي تحويل ناپذير



irreducible set
مجموعه ي تحويل ناپذير



irreducible symmetric hermitian space
فضاي ارميتي متقارن تحويل ناپذير



irreducible tensor
تانسور تحويل ناپذير



irreducible variety
چندگوناي تحويل ناپذير



irredundant
نا فزونه، غير زائد



irredundant decomposition
تجزيه ي نافزونه



irredundant intersection
اشتراک نافزونه



irreflexive
ضد بازتابي، ضد انعکاسي، نابازتابي، غير انعکاسي



irreflexive relation
رابطه ي نا بازتابي



irregular
نامنظم، بي قاعده، غير عادي



irregular matrix
ماتريس نامنظم



irregular permutation
جايگشت نامنظم، جانشيني غير منظم



irregular point for a set
نقطه ي غير عادي مجموعه



irregular polygon
چندضلعي غير منتظم، چندضلعي نامنظم



irregular singular point
نقطه ي تکين غير عادي



irregular surface
سطح نامنظم



irremovable
انتقال ناپذير



irremovable discontinuity
ناپيوستگي رفع ناشدني



irrespective
بدون توجه



irreversible embrittlement
تردي غير برگشت پذير



irreversible process
فرآيند برگشت ناپذير



irrevocable documentary credit
اعتبار اسنادي غير قابل فسخ، اعتبار اسنادي برگشت پذير



irrotational
بي چرخش، غير چرخشي، نا دوراني



irrotational field
ميدان بدون چرخش



irrotational flow
جريان غير دوراني



irrotational vector field
ميدان برداري بي ناو



is allowed
مجاز باشد، معتبر باشد



is an element of
يک عنصر ... است



is called
خوانده مي شود



is concerned with getting
متوجه ي خواندن



is considered to be
فرض مي شود



is contained in
زيرمجموعه، زيرمجموعه ي ... است، در درون ... قرار دارد، در داخل ... بودن، داخل ... است، در ... قرار دارد



is coupled
وصل کرده است



is defined as
بنا به تعريف، چنين تعريف مي کنيم



is determined
تعريف شده است



is due to
از ... ناشي مي شود، قرار است، منسوب است



is found
به دست مي آوريم، پيدا مي کنيم



is included in
در داخل ... بودن



is inversely proportinal
نسبت معکوس دارد



is irrelevant
مربوط نيست



is isomorphic to
با ... يکسان است



is meant
مورد نظر مي باشد



is not obligatory
صرف نظر کردن



is preferrable to
نسبت به ... ترجيح دارد



is refered to
توصيه مي شود



is said to be
گويند



is subject to
اگر قرار باشد، وارد شدن



is the same as
برابر است



is understand
نشان دهنده ي اين است، به مفهوم اين است که، عبارت است از



is unrestricted
هيچ گونه محدوديتي ندارد



is useful
سودمند است



iso
يک، يکسان



iso cost lines
خطوط هم هزينه، منحني هاي سطح، خطوط هم خرجي



isobar
همفشار



isobaric surface
رويه ي تک فشار، رويه ي ثابت فشار



isochronous
همزمان



isochronous curve
منحني همزمان



isoclinal
هم شيبي، هم شيب، يک شيبه



isodiametric
متساوي القطر



isogonal
همزاويه اي، متساوي الزوايا، مطابق، تک گوشه اي، داراي زاويه هاي برابر، هم زاويه



isogonal mapping
نگاشت هم زاويه اي



isogonal transformation
تبديل حافظ زاويه



isogonic
متساوي الزوايا



isolate
مجزا کردن، جدا کردن



isolate point
نقطه منفرد، نقطه مجزا



isolated
تنها، منزوي، منفرد، جدا



isolated critical
بحراني منزوي



isolated critical point
نقطه ي بحراني منزوي



isolated ordinal number
عدد ترتيبي تنها



isolated point

• acnode

نقطه ي تنها



isolated primary component
مولفه ي ابتدايي تنها



isolated real root
ريشه ي حقيقي منزوي، ريشه ي حقيقي منفرد



isolated set
مجموعه ي تنها



isolated singular point
نقطه ي استثنايي تنها، نقطه ي تکين تنها



isolated singularity
تکيني تنها



isolated square
مربع تنها، مربع منفرد



isolated vertex
رأس تنها



isolated zero
صفر منفرد



isolated zeros
صفر هاي تنها



isolation
تنهائي، انفراد



isomer
هم فرمول، هم ترکيب، ايزومر



isomerism
هم ترکيبي، هم فرمولي



isometer
طولپاي



isometric
هم مقياس، ايزومتريک، همانمتري



isometric axonometry
محورسنجي طولپاي



isometric graph
گراف يکريخت



isometric mapping
نگاشت طولپاي



isometric projection
تصوير هم مقياس



isometric spaces
فضا هاي طول پاي



isometric surfaces
رويه هاي طولپاي



isometry
ايزومتري، همانمتري، همسنجي، طولپايي، يکمتري، حافظ اندازه، تبديل حافظ طول



isomorph
يکسان، هم ريخت، همسان



isomorphic
يکسان، هم ريخت، همسان، يک ريخت



isomorphic algebraic systems
دستگاه هاي جبري يکريخت



isomorphic boolean algebra
جبر بولي يک ريخت



isomorphic graphs
گراف هاي يکريخت



isomorphic groups
گروه هاي يکريخت



isomorphic lattice
شبکه ي يک ريخت



isomorphism
يکريختي



isomorphism of fields
ايزومورفيسم هيئت ها، هم ريختي هيئت ها، ايزومورفيسم ميدان ها



isomorphism of groups
ايزومورفيسم گروه، هم ريخت گروه ها، ايزومورفيسم گروه ها



isomorphism of ordered sets
ايزومورفيسم مجموعه هاي مرتب، هم ريختي مجموعه هاي مرتب



isomorphism of rings
هم ريختي حلقه ها، ايزومورفيسم حلقه ها



isomorphism theorems
قضاياي ايزومرفيسم



isomorphous
همسان، هم شکل، هم ريخت



isomorphy
هم ريختي، ايزومورفي، همشکلي، يکدستي



isoperimeter inequality
نامساوي هم پيراموني



isoperimetric
هم محيط، هم پيرامون، متساوي المحيط



isoperimetric curves
خم هاي برابر محيط



isoperimetric inequalities
نابرابري هاي برابر-محيطي



isoperimetric problems
مساله هاي برابر-محيطي



isoperimetrical
هم پيرامون، متساوي المحيط



isoperimetry
هم پيراموني



isoresource curve
منحني منبع همسان



isosceles
مثلث متساوي الساقين، متساوي الساقين



isosceles spherical triangle
مثلث کروي متساوي الساقين



isosceles trapezoid
ذوزنقه ي متساوي الساقين



isosceles trapozoid
ذوزنقه ي متساوي الساقين



isosceles triangle
مثلث متساوي الساقين، مثلث دو پهلو برابر، مثلث راست پاي



isothere
منحني، ايزومتر



isotherm
همدما



isothermal
هم دما، حرارت تابستاني يکسان



isothermal conjugate system of curves on a surface
دستگاه مزدوج منحني هاي هم دما روي يک سطح



isothermal coordinates
مختصات تکدمايي



isothermal expansion
انبساط همدمايي



isothermal lines
خط هاي تکدما



isothermal parameters
پارامتر هاي تکدمايي



isothermal transformation
استحاله در دماي ثابت، استحاله ايزوترم



isothermic
هم دما



isothermic family of curves on a surface
دسته منحني هاي هم دما روي يک سطح



isotone
همنوا، ايزوتون، هم نوترون



isotonic
همنوا



isotopy
ايزوتوپي



isotrope
متحدالخواص، ايزوتروپ، همسان، تکروند، متشابه الامتداد، يکسانگرد



isotropic
متجانس، يکسان گرد، همسان گرد، همگن، همروند، ايزوتروپ



isotropic curve
منحني همگن، منحني ايزوتروپ



isotropic lines
خطوط متشابه الامتداد، خطوط تکروند



isotropic plane
صفحه ي ايزوتروپ



isotropy
همروندي، همسانگردي، متحدالخواصي، ايزوتروپي



isotropy subgroup
زيرگروه هم روندي



issue
ناشي شدن، نتيجه بحث، صادر شدن، موضوع، انتشار دادن، شماره، عمل



issued stock
سهام منتشره



issuing
صدور کالا از انبار



it can be seen that
مي توان تحقيق کرد که



it follow that
در نتيجه خواهيم داشت، در اين صورت



it is advisable
بهتر است



it is common practice
معمولا، امري معمولي است



it is common practice to
معمولا



it is convenient
کار را ساده مي کند



it is convenient to
بهتر است، شايسته است



it is customary
معمولا



it is easy to draw
رسم ... آسان است



it is easy to verify
به آساني ثابت مي شود



it is found that
ملاحظه مي شود که



it is normal
بهتر است



it is possible to
مي توان



it is readily seen
به سادگي معلوم مي شود که



it is required to
بخواهيم، مي خواهيم، مطلوب است



it is then advisable
به همين مناسبت توصيه مي شود که



it is understood that
معلوم باشد، بدانيم



it means
يعني



it should be noted that
لازم به يادآوري است که



it was found that
معلوم شد که



it would be unfortunate
صحيح نيست، درست نيست



it's useful
بهتر است که



italicised
کج شده



item
عنصر، داده، بخش، عنوان، قلم، جنس، داده ي اطلاعاتي، فقره، مورد



item by item sequential plan
طرح نمونه گيري پي در پي قلم به قلم



itemize
قلم به قلم نوشتن، جزء به جزء مشخص کردن، جزء به جزء مرتب کردن، جزء به جزء تجزيه و تحليل کردن



itemized price list
ليست جزء به جزء قيمت



iterate
تکرار کردن، بارستن



iterated
مکرر، بارسته



iterated integral
انتگرال مکرر



iterated integration
انتگرال گيري مکرر



iterated kernel
هسته ي مکرر



iterated limit
حد مکرر



iterated series

• repeated series

سري مکرر



iteration
بارست، از سرگيري، پياپي، تکرار، تسلسل



iteration method
روش تکرار



iteration process
روش مبتني بر تکرار



iterative
ترجيعي، تکراري



iterative improvement
اصلاح تکراري



iterative method
روش تکراري



iterative process
فرايند تکراري



iterative step
قذم تکراري



its argument
آرگومان خود را



itself
خود، هم



ivertible function
تابع وارون پذير



ivertible matrix
ماتريس وارون پذير



j
دهمين حرف الفباي انگليسي



jackson networks
شبکه هاي جکسون



jacobi condition
شرط ژاکوبي



Jacobi differential equation
معادله ي ديفرانسيل ژاکوبي



jacobi field
ميدان ژاکوبي



jacobi identity
اتحاد ژاکوبي



jacobi imaginary transformations
تبديل هاي انگاري ژاکوبي



jacobi inverse problem
مسأله ي وارون ژاکوبي



jacobi matrix
ژاکوبي ماتريس



jacobi method
روش ژاکوبي



Jacobi polynomials
چندجمله اي هاي ژاکوبي



jacobi symbol
نماد ژاکوبي



jacobi transformation
تبديل ژاکوبي



jacobi's identity
اتحاد ژاکوبي



jacobi's polynomials
چندجمله اي هاي ژاکوبي



jacobi's theorem
قضيه ي ژاکوبي



jacobian
دترمينان ژاکوبي، ژاکوبي، ژاکوبين



jacobian determinant
دترمينان ژاکوبي، ژاکوبي



jacobian elliptic functions
توابع بيضوي ژاکوبي



jacobian matrix
ماتريس ژاکوبين، ماتريس ژاکوبي



jacobian of n functions in n variables
ژاکوبين n تابع ِ n متغيره



jacobian of transform
ژاکوبين تبديل



jacobian of transformation
ژاکوبين تبديل



jacobian variety
چندگوناي ژاکوبي



jacobson radical
راديکال جيکوبسن



jag
دندانه دار کردن، دندانه، بريدگي



jagged
دندانه دار، اره مانند، پله اي



jaggy
دندانه اي



jam
گير کردن، مسدود کردن، تراکم، فشرده شدن



jamming
انسداد، مسدود کردن



jansen's inequality
نامساوي جانسن



jargon
زبان نامفهوم



jensen formula
فرمول ينسن



jensen inequality
نابرابري ينسن



jerk
کشش، ضربه، برخورد، تکان تکان



jig
الگوي کار، الگو، قيد، هدايت کننده ي ابزار، گيره، راهنما، راهنماي کار



jig and fixture
قيد و بند



jig boring
سوراخ کاري دقيق



job
وظيفه، شغل، کار، پست



job analysis
تجزيه و تحليل شغل، تحليل و بررسي حرفه، کارشکافي



job centered
متمرکز روي کار، کار مدار



job classification
طبقه بندي مشاغل، طبقه بندي شغل



job enlargement
عناصر تشکيل دهنده ي شغل، گسترش محدوده ي مشاغل، توسعه ي کار



job evaluation
ارزيابي شغل، ارزشيابي شغل



job group
گروه شغلي، رسته ي شغلي



job hazards
خطرات شغلي



job hierarchy
سلسله مراتب شغلي



job knowledge
کارداني، معلومات شغلي



job order
سفارش کار



job order costing
هزينه يابي سفارش کار



job planning
برنامه ريزي شغلي



job production
توليد تکي (تکسازي)



job rating
ارزيابي شغل، تقويم شغل، نرخ گذاري کار



job satisfaction
رضايت شغلي



job sequence
توالي کار ها



job shop scheduling
زمان بندي کار در کارگاه



job shop work
کار کارگاهي



job standard
معيار کار



job surrounding
شرايط کار، محيط کار



job task pyramid
هرم وظايف، سلسله مراتب رسمي شغلي، نمودار سازمان رسمي



job training
آموزش حرفه اي



jodgement
حکم، قضاوت، تصديق



jodgement sample
نمونه ي قضايي



jodgement sampling
نمونه برداري قضاوتي



join
الحاق کردن، متصل نمودن، پيوستن، جفت شدن، وصل شدن، الحاق، وصل، اجتماع، اتحاد، وصل کردن، متصل کردن، ملحق شدن، ملحق کردن، اتصال



join irreducible
تحويل ناپذير الحاقي



join irreducible decomposition
تجزيه ي تحويل ناپذير الحاقي



join of elements in a lattice
وست عنصر ها در مشبکه



join of sets
الحاق مجموعه ها



join of two subgroups
وست دو زيرگروه



joining rate
نرخ اتصال



joint
همبند، مشترک، مفصل، اتصال، توأم، زانويي، بند، درز، اتصالي، لولا، چفت، متصل، متحد، شکاف



joint bayesian distribution
توزيع بيزي مشترک



joint characteristic function
تابع مشخص توأم



joint denial
نفي مشترک، ترکيب عطفي دو نقيض، نفي مضاعف



joint density
چگالي توأم



joint density function
تابع چگاي توأم



joint design
طرح اتصال



joint distribution
توزيع توأم، توزيع مشترک، بخش مشترک



joint distribution function
تابع توزيع توأم، تابع پخش توأم



joint effects
تأثيرات مشترک



joint frequency function
تابع چگالي توأم



joint gap
درز جوش



joint informations
اطلاعات مشترک



joint marginal distribution
توزيع حاشيه اي توأم



joint occurence
فراواني مشترک



joint parameter spaces
فضاهاي پارامتري مشترک



joint penetra on
عمق نفوذ اتصال



joint probabilities
احتمالات توأم، احتمالات مشترک، احتمالات همبسته



joint probability density
چگالي احتمال مشترک



joint probability distribution
توزيع احتمال توأم، توزيع حاشيه اي توأم



joint probability function
تابع احتمال توأم



joint probability table
جدول احتمال توأم، جدول احتمال مشترک



joint products
محصولات پيوسته، محصولات توأم



joint random variable
متغير تصادفي توأم



joint restraint
مهار اضافي اتصال



joint stock company
شرکت سهامي



joint venture
سرمايه گذاري کلي، سرمايه گذاري شراکتي



jointly
با هم، مشترکا، توأما



jointly continuous
پيوسته ي توأم



jointly distributed
مشترکا توزيع شده، توأما توزيع شده



jolt type machine
ماشين رها کن



jolting
بالا بردن و رها کردن



Jordan
ژردان



jordan algebra
جبر ژوردان



jordan arc
کمان ژوردان، قوس ژوردان



Jordan block
قالب ژردان



Jordan canonical form
فرم متعارف ژردان



jordan content
محتواي ژوردان



jordan curve
منحني ژردان، خم ژوردان، خم بسته ي ساده



jordan curve theorem
قضيه ي منحني ژوردن، قضيه ي خم ژوردان



jordan domain
حوزه ي ژوردان



Jordan form
فرم ژردان



jordan matrix
ماتريس ژردان



jordan measurable set
مجموعه ي اندازه پذير ژردان، مجموعه ي داراي اندازه ي ژردان



jordan measure
اندازه ي ژوردان



jordan test
آزمون ژردان



jordan theorem on fourier series
قضيه ي ژردان در مورد سري هاي فوريه



jordan's lemma
لم ژوردان



joukowski transformation
تبديل ژوکوفسکي، تبديل حافظ زاويه



joule
واحد کار، انرژي و حرارت در دستگاه SI تقريبا



journal
دفتر روزنامه، سرمحور، تکيه گاه اصلي، دفتر روزانه



journal book
دفتر روزنامه



journal voucher
برگه ي روزنامه، سند حسابداري، مدرک روزنامه، سند روزنامه



journalize
در دفتر روزنامه ثبت کردن، در دفتر روزنامه وارد کردن



joystick
دسته ي فرمان



judge
داور



judgement
قضاوت، داوري، فتوي، رأي، حکم



judgement methods
روش هاي نظري



judgement sampling
نمونه برداري مبتني بر قضاوت



jump
پرش، جهش، افزايش ناگهاني



jump cut broach
خانکش با دندانه ي جهت دار



jump discontinuity

• ordinary discontinuity

ناپيوستگي جهشي



jump statement
دستور پرشي، دستور شرطي



junction
نقطه ي اتصال، برخوردگاه، اتصال، ارتباط، پيوندگاه، پيوند، انشعاب، نقطه ي اتصال، محل ربط، مفصل



junction point
نقطه ي اتصال



junior
کوچکتر، کهتر



junior grade employee
کارمند دونپايه



jupiter
سياره ي مشتري



just
فقط



just as before
که مثل حالت قبل است



just as in
درست مشابه قسمت



justifiable
قابل تصديق، صدق پذير، توجيه پذير، قابل توجيه



justifiable excuse
عذر موجه



justification
اثبات، دليل، صدق، توجيه



justify
توجيه کردن، توجهي کردن، دليل آوردن، صدق کردن



juxtapose
پهلوي هم گذاشتن



juxtaposition
پهلوي هم گذاري، پهلوي هم نهادن، همجواري، کنار هم قرار دادن



k
يازدهمين حرف الفباي انگليسي



k cycle
k سيکل، k-دور



k dimensional space
فضاي k بعدي



k dimensional subspace
زيرفضاي k بعدي



k fold
مکرر مرتبه ي k



k group
k-گروه



k permutation
k-جايگشت



k ply permutations
تبديلات انتقال پذير k گانه



k ply transitive group
گروه انتقال پذير k گانه



k regular
k-منتظم



k sample problem
مساله ي -kنمونه گيري



k transitive permutation
گروه k-ترايا جايگشتي



k variate normal distribution
k توزيع نرمال متغيره



kappa
کاپا، حرف دهم الفباي يوناني



karnaugh map
نقشه ي کارنو



karush kuhn tucher conditions duality
دوگاني شرايط کروش-کان-تاکر



keep accounts
حساب هاي دايمي



keep in
ذخيره شده



keep in mind
به خاطر داشتن، يادآور شدن



keep track of
مورد توجه قرار دادن، پردازش کردن، پي گيري و دنبال کردن



keeping in mind
با در نظر گرفتن



kelvin functions
تابع هاي کلوين



kepler laws
قانون هاي کپلر



kerf
شکاف، پهناي برش، شکاف برش، خار



kernel
هسته، شالوده، مغز، کرنل



kernel function
تابع هسته



kernel of a homomorphism
هسته ي هم ريختي



kernel of a transformation
هسته ي يک تبديل



kernel of an integral equation
هسته ي معادله ي انتگرالي



kernel of an integral transform
هسته ي تبديل انتگرالي



kernel of linear mapping
هسته ي نگاشت خطي



kev
کليد، خار، دکمه، واحد انرژي مساوي هزار الکترون ولت



key
زبانه، کليد، خار، دکمه، ميله ي اتصال



key board
صفحه ي کليد، صفحه ي کليدي، تخته ي کليد، صفحه ي شستي ها، مجموعه ي شستي ها



key dirve taper nose
دماغه ي مخروطي خارخور



key hole type die
قالب سوراخ کليدي



key industry
صنعت کليدي، صنعت عمده، صنعت اساسي، صنعت پايه اي، صنايع ماشين سازي، صنايع مادر



key job
شغل مهم، شغل کليدي، شغل اصلي، شغل حساس، شغل عمده



key man
عضو حساس، عضو مؤثر



key operation
عمل کليدي



key personnel
کادر مؤثر، کادر اصلي، کادر حساس، پرسنل حساس



key punch
کليد منگنه، منگنه ي کليدي، دکمه ي منگنه



key resource
منابع کليدي



key vaiable
متغير کليدي



keyboard
صفحه کليد



keying
قطع متناوب، جازدن، قطع و وصل کردن، درگير کردن، زخمي کردن



keyseat rule
خط کش مخصوص جاخار



keyway
جاخار، شيار خار، جاي خار



khayyam newton binomial
دوجمله اي خيام-نيوتن



khinchin theorem
قضيه ي خينچين



kick press
پرس ضربه اي



killed steel
فولاد آرام، فولاد کشته



killing differential equation
معادله ي ديفرانسيل کيلينگ



killing fire
گرماي آرام کردن، بالاترين حد درجه ي حرارت



Killing vector field
ميدان برداري کيلينگ



kilo
پيشوندي به معني هزار



kilogram
کيلوگرم، هزار گرم



kilometer
کيلومتر، يک هزار متر



kilometric
کيلومتري



kinematics
سينماتيک، حرکت شناسي



kinetic
جنبشي



kinetic energy
انرژي جنبشي



kinetic friction
اصطکاک جنبشي



kinetics
علم اثر نيرو بر حرکت اجسام مادي، سينتيک، جنبش شناسي



kink
تاب، گره زدن، گره، گره خوردن، پيچ دار کردن



kleen closure
پوشش کلين، بستار کلين



klein bottle
بطري کلاين



klein four group
گروه چهارتايي کلاين، گروه چهار کلاين



klein group
گروه کلاين



klein's four group
گروه چهار تائي کلاين



knack
مهارت، فن



knapsack problem
مسأله ي کوله پشتي، مسأله ي سبکي کوله بار



kneading
ورز دادن، ورز



knee
زانو، زانويي، مفصل



knee type milling machine
ماشين فرز زانويي



kneecap
کاسه ي زانو، کاسه ي زانويي



kneejoint
مفصل زانو، مفصل زانويي



knob
گره، دستگيره ي گوي شکل، شستي، ضامن، تکمه، برآمدگي



knock out pin
ميله ي بيرون انداز، ميله ي پران



knot
گره دريايي، گره، واحد سرعت دريايي معادل با 6076.1 فوت در ساعت، واحد سرعت باد



knot group
گروه گرهي



knot how
دانش فني، دانش و فن، مهارت، فوت و فن، لم، طرز کار



knot theory
نظريه ي گره



knowing that
با اين فرض که، به شرطي که، با علم به اين که



knowledge
دانش، اطلاعات، معرفت



known
معلوم، داده



knurl
کنگره دار، کنگره، آجدار، آجزني، آج، مخطط



Kolmogorov axiom
اصل موضوع کولموگوروف



Kolmogorov backward equation
معادله ي پسرو کولموگوروف



kolmogorov equation
معادله ي کولموگروف



kolmogorov forward equation
معادله ي پيشرو کولموگوروف



Kolmogorov inequalities
نابرابري هاي کولموگوروف



kolmogorov sinai invariant
ناورداي کولموگوروف-سينايي، آنتروپي تبديل



kolmogorov's form of the law of large numbers
قانون اعداد بزرگ به صورت کولموگوروف



kolmogorov's form of the strong law of large numbers
قانون قوي اعداد بزرگ به صورت کولموگوروف



kolmogorov's inequality
نامساوي کولموگوروف



kolmogorov's system of axioms of probablity
دستگاه اصول کولموگوروف احتمال



konig's symbol
نماد کونيگ



konigsberg bridges problem
مسأله ي پل هاي کونيگسبرگ



kotone
ستون



krein milman theorem
قضيه ي کراين-ميلمن



Kronecker delta
دلتاي کرونکر



kronecker index
شاخص کرونکر



Kronecker product
حاصلضرب کرونکر



kronecker set
مجموعه ي کرونکر



krull's theorem
قضيه ي کرول



kruskal wallis test
آزمون کروسکال-واليس



kuhn's modified gradient
ضريب تعديل کوهن



kummer relation
رابطه ي کومر



kummer's equation
معادله ي کومر



kummer's test for convergence
آزمون همگرائي کومر



kuratowski graphs
گراف هاي کوراتوفسکي



Kuratowski space
فضاي کوراتوفسکي



kurtosis
کشيدگي، ستيغ، انحنا، پخي



kurtosis coefficient
ضريب کشيدگي



L
دوازدهمين حرف الفباي انگليسي



l space
L-فضا



L.u.b
کوچکترين کران بالا



L'hopital rule
قاعده ي هوپيتال، قاعده ي لوپيتال



L'hospital's rule
دستور لوپيتال، قانون هوپيتال



L'hospital's theorem
قضيه ي هوپيتال



L2 norm
نرم L2، هنج L2



label
برچسب



labeled digraph
گراف جهت دار برچسب گذاري شده



labeled graph
گراف نشاندار، گراف برچسب دار



lable
برچسب زدن، طبقه بندي کردن، علامت، نشاني، مشخصه، مشخصات، برگه، برچسب



labor
کار، نيروي کار، کارگر، نيروي کارگري، نيروي انساني، دستمزد



labor cost
هزينه ي دستمزد



labor inspection
بازرسي کار



labor intensive
طرح کارطلب، کارطلب، کاربر، نفربر، کارگربر



labor law
قوانين کارگري، قانون کارگري، حقوق کار



labor productivity
بهره دهي کار



labor rate
نرخ دستمزد



lack of fit
نقض برازش



lacuna
رخنه، حفره



lacunary
حفره اي



lacunary values
مقادير رخنه اي



ladder method
روش نردباني



ladder network
شبکه ي نردباني



ladder sliding
لغزش نردبان



ladder sliding problem
مساله ي لغزش نردبان



Lagrange
لاگرانژ



lagrange bracket
کروشه ي لاگرانژ



lagrange coordinates
مختصات لاگرانژي



lagrange equation of motion
معادله ي حرکت لاگرانژ



lagrange identity
اتحاد لاگرانژ



lagrange interpolation
درونيابي لاگرانژ



Lagrange multiplier
ضريب لاگرانژ



lagrange multiplier function
تابع ضرب کننده ي لاگرانژ، تابع تکثير کن لاگرانژ



Lagrange multipliers
ضريب هاي لاگرانژ



lagrange theorem
قضيه ي لاگرانژ



lagrange's differential equation
معادله ي ديفرانسيل لاگرانژ



lagrange's form of the remainder for taylor's theorem
صورت باقيمانده ي لاگرانژ در قضيه ي تيلور



lagrange's formula
فرمول لاگرانژ



lagrange's formula of interpolation
فرمول درون يابي لاگرانژ



Lagrange's identity
اتحاد لاگرانژ



lagrange's theorem
قضيه ي لاگرانژ



lagrange's trigonometric identity
اتحاد مثلثاتي لاگرانژ



lagrangian
لاگرانژين، لاگرانژي



lagrangian dual problem
مسأله ي دوگان لاگرانژين



lagrangian function
تابع لاگرانژ



lagrangian multipliers
مضارب لاگرانژين، ضريب لاگرانژ



lagrangian theorem
قضيه ي لاگرانژ



lags in delivery time
تأخير در زمان تحويل يا توليد کالا



laguerre functions
توابع لاگر



laguerre geometry
هندسه ي لاگر



laguerre polynomials
چندجمله اي هاي لاگر



laguerre's differential equation
معادله ي ديفرانسيل لاگر



lambda
لاندا، حرف يازدهم الفباي يوناني



lambda matrix
ماتريس لاندا



lambda transition
تبديل تهي، تبديل لاندا



lame differential equation
معادله ي ديفرانسيل لامه



lame function
تابع لامه



Lame' differential equation
معادله ي ديفرانسيل لامه



Lame' function
تابع لامه



lamina
لايه، ورقه



laminar flow
شارش لايه اي



laminar object
جسم ورقه اي



laminated
ورق مانند، متورق، چندلايي، ورقه ورقه شده



laminating
لايه سازي، ورقه سازي



lamination
ورقه شدن، ناخالصي لايه اي، پوسته پوسته شدن



lancing
شيار سازي، چاک دادن



land
زمين، کفي



land transport
حمل و نقل جاده اي



landed pluger
سمبه ي پله اي



landing gear
ارابه ي فرود



language
زبان



language equation
معادله ي زبان



laobor force
نيروي کار



lap
روي هم قرار گرفتن، لب روي هم، چرخ پرداخت، روي هم افتادن، صيقل دادن، زير کار، ساييدن، صيقل زدن، ساييدن دقيق



lap joint
مفصل روي هم، اتصال نيم-نيم، جوشکاري، اتصال روي هم، اتصال پوششي



laplace
فرمول مجانبي موآور-لاپلاس



Laplace differential equation
معادله ي ديفرانسيل لاپلاس



laplace expansion
بسط لاپلاس



laplace function
تابع لاپلاس



laplace operator
عملگر لاپلاس، لاپلاسي، عامل لاپلاس، اپراتور لاپلاس



laplace transform
تبديل لاپلاس، مبدّل لاپلاس، تبديل لاپلاس



laplace's differential equation
معادله ي ديفرانسيل لاپلاس



laplace's equation
معادله ي لاپلاس



laplace's theorem
قضيه ي لاپلاس



laplacian
لاپلاسي



laplacian operator
عملگر لاپلاسي



lapse
افت، تنزيل، تنزل، کاهش



lapse rate
نرخ افت، سرعت افت



lare sample theory
نظريه ي بزرگ، نمونه ها



large
بزرگ



large numbers
شرط لازم و کافي قانون اعداد بزرگ



large quantity
بي نهايت بزرگ



large sample
بزرگ-نمونه



large sample approximation
تقريب با نمونه ي بزرگ



large sample inference
استنباط با نمونه ي بزرگ



large sample theory
نظريه ي بزرگ نمونه ها



large scale production
توليد در مقياس وسيع، توليد انبوه، توليد مقياس



largely
جامعا، به طور فراگير



largen
وسعت بخشيدن، بزرگ کردن



larger
بزرگتر



larger area
سطح بزرگتر، قطعه ي بيشتر از نيم



larger than
بزرگ تر از



larger topology
توپولوژي قويتر



largest
بزرگترين



largest member
بزرگترين عدد، بزرگترين عضو



last
آخرين، دوام آوردن، واپسين، پائيدن



last come first serve

• LCFS

سرويس به ترتيب عکس ورود، نظام آخرين مشتري



last element
آخرين عنصر، عنصر آخر، جزء انتها، عضو انتها



last in first out

• LIFO

اولين صادره از آخرين وارده



last theorem of fermat
قضيه ي آخر فرما



last theorem of poincare
آخرين قضيه ي پوانکاره، قضيه ي نقطه ي ثابت پوانکاره-برکاف



lastest time of occurence
ديرترين زمان مجاز براي وقوع



latch
زبانه، بست، قفل، قفل فنري، چفت



latch jig
جيگ چفتي



late finish time
ديترين زمان پايان



late start time
ديرترين زمان شروع



latent
نهفته، نهان



latent root
مقدار ويژه، ريشه ي راکد



latent root of a matrix
مقدار ويژه ي يک ماتريس



latent vector
بردار راکد، بردار ويژه



lateral
پهلوئي، جانبي



lateral area
مساحت جانبي، سطح جانبي



lateral edge
يال جانبي



lateral face
وجه جانبي



lateral surface
رويه ي جانبي



laterally
از پهلو، جانبا



latex
لاتک، لاستيک خام، شيره ي لاستيک، لاتکس



latin square
مربع لاتين



latin squares
مربعات لاتين



latitude
عرض جغرافيايي، عرض



latter
نوع اول، دوم، اخير، قسمت اخير



lattice
مشبّکه



lattice distribution
توزيع مشبّکه اي، پخش مشبک، توزيع مشبکه



lattice homomorphism
همريختي مشبّکه اي



lattice isomorphism
يکريختي مشبّکه اي



lattice point
نقطه ي شبکه اي



latus rectum
پارامتر سهمي، طول قطر اطول، ضلع قائم، وتر کانوني



latus rectum of a conic
پارامتر منحني مخروطي



latus rectum of ellipse
راست وتر بيضي



latus rectum of hyperbola
راست وتر هذلولي



latus rectum of parabola
راست وتر سهمي



Laurent
لوران



Laurent expansion
بسط لوران



laurent series
سلسله ي لورن، سري لورانت، رشته ي لوران، سري لوران



law
قانون



law of a group
قانون گروه



law of action and reaction
قانون کنش و واکنش



law of area
قانون مساحت ها



law of associatiativity
قانون پذيري شرکت



law of binomial probability distribution
قانون توزيع احتمال هاي دوجمله اي



law of cancellation
قانون حذف



law of combination
قانون ترکيب



law of commutativity
قانون جابجائي



law of composition
قانون ترکيب، قانون همنهش



law of conservation
قانون بقا



law of conservation of momentum
قانون بقاء اندازه ي حرکت



law of contradiction
قانون تناقض



law of cooling
قانون تبريد



law of cosines
قانون کسينوس ها



law of cotangents
قانون کتانژانت ها



law of diminishing returns
قانون بازده ي نزولي



law of distributivity
قانون پخشي



law of errors
قانون خطا ها



law of excluded middle
قانون طرد شق ثالث، قانون طرد واسطه



law of exponents
قانون نما ها



law of geometric probability distribution
قانون توزيع احتمال هاي هندسي



law of gravitation
قانون گرانش



law of growth
قانون رشد، قانون نمو



law of hypergeometric probability distribution
قانون توزيع احتمال هاي فوق هندسي



law of inertia
قانون ماند



law of inner composition
قانون ترکيب داخلي، قانون همنهش دروني



law of iterated logarithm
قانون لگاريتم مکرر



law of large numbers
قانون اعداد بزرگ



law of left distributivity
قانون پخش پذيري از چپ



law of logarithms
قانون لگاريتم ها



law of logic
قانون منطق



law of markov polya probability distribution
قانون توزيع احتمال هاي مارکوف-پوليا



law of motion
قانون هاي حرکت



law of parallelogram
قانون متوازي الاضلاع



law of pascal's triangle
قانون مثلث پاسکال



law of poisson probability distribution
قانون توزيع احتمال هاي پوآسون



law of probability
قانون احتمال



law of probability distribution
قانون توزيع احتمال ها



law of quadratic reciprocity
قانون متعاکس تربيعي، قانون تقابل مجذوري، قانون تقابل مربعي، قانون متقابل تربيعي



law of reflection
قانون انعکاس



law of refraction
قانون تفرق



law of right distributivity
قانون پخش پذيري از راست



law of signes
قانون علامت ها



law of signs
قانون علامت ها



law of simplification
قاعده ي ساده کردن



law of sines
قانون سينوس ها



law of small numbers
قانون اعداد کوچک



law of supply and demand
قانون عرضه و تقاضا



law of tangents
قانون تانژانت ها



law of total probability
قانون مجموع احتمالات، قانون احتمال مجموع، قضيه ي جمع احتمالات



law of two points probability distribution
قانون توزيع احتمال هاي ذوزنقه اي



laws
ترکيب قوانين، ترکيب قوانين توزيع هاي دوجمله اي، ترکيب قوانين توزيع هاي نرمال، ترکيب قوانين توزيع هاي نمايي



laws of chance
قوانين شانس



laws of logarithms
قانون هاي لگاريتم ها



laws of logic
قوانين منطق



laws of motion
قانون هاي حرکت



laws of the mean
قضيه هاي مقدار ميانگين



lay
قرار دادن



lay down
پايه گذاري کردن، کنار گذاشتن



lay off
اختيار شدن، برکناري، معلق از خدمت تعليق، انتظار خدمت موقت



lay out
آرايش، طرح اوليه ي قالب، طرح، نقشه ي اوليه، جانمايي، طرح مقدماتي، طرح جانمايي، آرايش چيدن، طرح چيدن، طريقه ي چيدن، استقرار، ماکت، ترتيب، طرحبندي، طراحي، تنظيم



layaid off
واقع بودن، قرارداشتن



layer
پوسته، طبقه، ورقه، قشر، لايه



layout
طرح، آرايش



layout chart
نمودار جا و مکان



layout planning chart
جدول طراحي کارخانه



LB

• libra

علامت اختصاري پوند، واحد وزن معادل 453.7 گرم



lead
گام، پيشروي، گام محوري، منجر شدن، سوق دادن، رسيدن



lead lag quantity
ارزش تأخير



lead time
زمان تأخير در دريافت کالا، زمان تقدم، زمان انتظار، زمان انجام کار، فاصله ي زمان پيش سفارش و دريافت آن



lead to
منتهي شدن، بدست دادن



leadership
رهبري



leading
مقدم



leading coefficient
ضريب پيشرو، ضريب اصلي



leading non 0
مقدم غير صفر



leading nonzero entry
درايه ي غير صفر اصلي



leading submatrix
زيرماتري مقدم



leading term
جمله ي پيشرو، جمله ي اصلي



leading terms
جمله ي پيشرو



leading zero
صفر هاي قبل از عدد



leading zeros
صفر هاي پيشرو



leads to
منتهي شدن



leaf
برگ



leaf jig
الگوي بازشدني



leafed
گلبرگ، گلبرگي



leak
رخنه، نشست، نشست کردن، چکه



leap
پرش، کبيسه، جست



leap day
روز آخر سال کبيسه، روز کبيسه



leap year
سال کبيسه



learn
آموختن، فراگرفتن



learning curve
منحني يادگيري



learns
در مي يابد



lease
اجاره



least
حداقل، کوچکترين، کمترين، اقل



least absolute remainder
کوچکترين باقيمانده ي مطلق



least absolute value
کمترين قدر مطلق



least amount
کمترين مقدار، کوچکترين مقدار



least common denominator
کوچک ترين مخرج مشترک



least common divisor
کوچکترين مضرب مشترک



least common multiple
کوچکترين مخرج مشترک



least cost analysis
تحليل حداقل هزينه



least cost combination
ترکيب هزينه ي حداقل



least cost criterion
ملاک هزينه ي حداقل



least cost method
روش کمترين هزينه



least element
عضو اقل، کوچکترين عضو، کوچکترين عنصر، عنصر مينيمم، عنصر اقل، عنصر کمينه



least favorable distribution
توزيع با کمترين مساعدت



least lower bound
کوچکترين کناره پايين



least member
عضو اقل، عنصرکمينه



least preferred co worker

• LPC

همکاران با کمترين امتياز



least significant difference
کمترين تفاوت معني دار



least square
کوچکترين مربع



least square approximation
تقريب کمترين توان هاي دوم، تقريب کمترين مربعات



least squares
کوچکترين توان هاي دوم، کمترين توان هاي دوم



least squares approximation
تقريب حداقل مربعات



least squares criterion
ملاک کمترين مجذورها



least squares estimate
برآورد با کمترين توان هاي دوم



least squares estimator
برآورد کننده ي کمترين



least squares law
قانون کمترين مربعات



least squares line
خط کمترين مربعات



least squares method
روش حداقل مجذورات، روش کمترين مجذور ها، روش کمترين توان هاي دوم، روش کمترين مربعات، روش حداقل مربعات



least unit cost
حداقل هزينه ي واحد



least upper
کمترين بالايي



least upper bound
سوپرمم، زبرينه، کوچکترين کران بالا، کرانه ي بالايي، کوچکترين



least upper bound property
خاصيت کوچکترين کران بالايي



least upper bound theorem
قضيه ي کوچکترين کران بالا



leave
ترک کردن، رها کردن، ترک، مرخصي، خارج شدن، بيان کردن، برگ، باقي گذاردن، واگذار کردن



leaving
خارج شدن



leaving basic variable
متغير خروج از پايه، متغير اساسي خروجي



leaving variable
متغير خارج شونده



lebesgue bounded convergence theorem
قضيه ي تقارب محدود لبگ



lebesgue criterion
محک لوبگ، آزمون لبگ



lebesgue criterion for riemann integrability
معيار لوبگ براي انتگرال پذيري ريمان



Lebesgue decomposition theorem
قضيه ي تجزيه ي لبگ



Lebesgue integrable
لبگ - انتگرالپذير



lebesgue integrable function
تابع انتگرال پذير لبگ، تابع انتگرال پذير به تعبير لبگ



Lebesgue integral
انتگرال لبگ



lebesgue integral of a complex function
انتگرال لوبگ يک تابع مختلط



lebesgue measurable function
تابع اندازه پذير لبگ



lebesgue measure
اندازه ي لوبگ، سنج لوبگ



lebesgue monotone convergence theorem
قضيه ي همگرايي يکنواي لبگ



Lebesgue number
عدد لبگ



lebesgue radon integral
انتگرال لوبگ-رادون



lebesgue steiltjes integral
انتگرال لبگ-استيلتيس



lebesgue stieltjes integral
انتگرال لبگ-استيلتيس، انتگرال لبگ-رادون



lecture
کنفرانس، نطق



lectures
درس هايي، درس ها



ledeburite
لدبوريت



ledger
دفتر قانوني، دفتر حساب، دفتر کل، تخته، تير



lee way
مهلت



left
باقي ماندن، چپ



left annihilator
پوچساز چپ



left cancellation law
قانون حذف از چپ، قانون حذف از سمت چپ



left circular helix
مارپيچ استوانه اي چپ گرد



left congruence
همنهشتي چپ



left continuity
پيوستگي سمت چپ



left continuous function
تابع چپ پيوسته، تابع پيوسته ي چپ



left coordinate system
دستگاه مختصات دست چپي



left coset
هم مجموعه ي چپ، همدسته ي چپ، هم مجموعه به چپ، طبقه چپ، همرده ي چپ



left coset space
فضاي خارج قسمت هاي چپ، فضاي هم مجموعه هاي چپ



left derivative
مشتق چپ، مشتق دست چپي



left descendant
نسل چپ



left differentiable function
تابع چپ مشتقپذير



left distributive
پخش پذير از چپ



left distributive law
قانون پخشپذيري از چپ



left division
بخش چپ



left division algorithm
الگوريتم بخش چپ



left downward
از چپ به پايين



left downward slanted line
خط متمايل به سمت چپ، متمايل به سمت پايين



left endpoint
نقطه ي انتهايي چپ



left factor
عامل چپ



left half
نيمه ي سمت چپ



left half open
نيمباز چپ



left half plane
نيمه ي صفحه ي چپ



left hand
چپ (دست)



left hand continuity
پيوستگي چپ



left hand coordinate system
دستگاه مختصات چپ (دست)



left hand derivative
مشتق چپ



left hand jump
پرش چپ



left hand limit
حد چپ



left hand shadow price
قيمت سايه ي چپ



left hand tangent
مماس چپ دست



left hand tangent line
خط مماس چپ



left handed
چپ گرد



left handed coordinate system
دستگاه مختصات چپگرد



left handed curve
خم چپگرد، منحني چپ گرد



left handed helix
مارپيچ چپ دست



left handed trihedral
کنج چپ گرد



left hereditary ring
حلقه ي موروثي چپ



left ideal
ايدآل چپ



left identity
هماني چپ



left invariant tensor field
ميدان تانسوري چپ ناوردا



left inverse
وارون چپ، معکوس چپ



left inverse element
عنصر وارون چپ



left invertible
معکوسپذير چپ



left invertible linear transformation
تبديل خطي معکوسپذير چپ



left invertible matrix
ماتريس معکوسپذير چپ



left jump
جهش دست چپي



left k module
k مدول چپ



left limit
حد چپ



left linear grammar
دستور خطي چپ



left lower derivative
مشتق پايين چپ



left most
منتهي اليه سمت چپ



left multiple
مضرب چپ



left multiples
مضرب هاي طرف چپ



left multiplication
ضرب از چپ



left noetherian
نوتري چپ



left open interval
فاصله ي از سمت چپ باز، بازه ي نيمباز از چپ



left quasicontinuity
شبه پيوستگي چپ



left quotient space

• left coset space

فضاي خارج قسمت هاي چپ، فضاي هم مجموعه هاي چپ



left R module
R - مدول چپ



left ring
حلقه ي چپ



left semihereditary ring
حلقه ي نيم-موروثي چپ



left shift
تغيير مکان به چپ، انتقال به چپ



left simplifiable element
عضو ساده شندي از چپ



left singulos vector
بردار منفرد چپ



left subtree
زيردرخت چپ



left successor
تالي چپ



left tangent
مماس چپ



left topology
توپولوژي چپ



left upper derivative
مشتق بالاي چپ



left vector space
فضاي برداري چپ



leftchild
بچه ي چپ



lefthand die
قالب چپگرد، حديده ي چپگرد



lefthand thread
رزوه ي چپ پيچ، پيچ چپگرد



lefthand tool
ابزار چپ بر، قلم چپگرد



leftmost branch
سمت چپ ترين شاخه



leftmost derivation
اشتقاق از چپ



leftward
به چپ



leg
ساق



leg of a triangle
ساق يک مثلث، ضلع يک مثلث



leg size
طول ساق جوش



legal
قانوني، طبق قانون



legal authority
اعمال قدرت قانوني، اعمال قدرت بر اساس قانون



Legendre associated differential equation
معادله ي ديفرانسيل وابسته ي لژاندر



legendre coefficient
ضريب لژاندر



legendre differential equation
معادله ي ديفرانسيل لژاندر



legendre functions
تابع هاي لژاندر



legendre polynomial
چندجمله اي لژاندر



legendre polynomials
چندجمله اي هاي لژاندر



legendre symbol
علامت لژاندر



legendre's differential equation
معادله ي ديفرانسيل لژاندر



legendre's method
روش لژاندر



legendre's polynomials
چندجمله اي هاي لژاندر



legitimate variable
متغير قانوني



legitimate variables
متغير هاي مجاز



leibnitz's formula
رابطه ي ليبنيتز، دستور لايب نيتس



leibnitz's rule
دستور ليبنيتس، دستور لايب نيتس



leibnitz's series
سري لايب نيتز



leibniz formula
فرمول لايپنيتس



Leibniz test
آزمون لايپنيتز



leibniz test for convergence
آزمون همگرائي لايب نيتز



leibniz's theorem or formula
قضيه يا فرمول لايب نيتز



lemma
لم



lemniscate
لمنيسکات



lemniscate of bernoulli
خم پروانه ي برنولي



length
درازا



length of a curve
طول يک منحني



length of a line segment
طول يک پاره خط



length of a rectangle
طول يک مستطيل



length of a vector
طول يک بردار، نرم بردار، طول بردار



length of confidence interval
طول فاصله ي اعتماد



length of service
سابقه ي خدمت، سنوات خدمت



length of stroke
طول حرکت رنده، طول کورس



length of vector
طول بردار



length sum
مجموع طول



lengthen
دراز کردن



lengthways
طولي، در امتداد طول



lengthwise
طولي، در امتداد طول



lengthy
طويل



lens
ذره بين، عدسي، لنز



lenticular
ذره بين، عدسي وار



leontief input output model
مدل هاي ورودي-خروجي لئون تيف



lepto kurtic
منحني بلند



less
کمتر



less than
کوچکتر از



less than or equal to
کوچکتر مساوي



less the few that may
کمتر ممکن است



lessen
کم کردن



let
اگر، هرگاه، فرض کردن، گرفتن، گذاردن، اگر، فرض کنيد، قراردادن



letter
حرف



letter of credit
اعتبار نامه، اعتبار اسنادي



level
سطح، تراز، تراز کردن، مسطح، همسطحي، مرحله، ارتفاع، رتبه، مسطح کردن



level curve
منحني تراز



level curves

• contour lines
• level lines

خم هاي تراز، خط هاي تراز



level line
منحني تراز، خط تراز



level lines
خطوط تراز



level number
عدد سطح، شماره ي سطح



level of a factor
سطح يک عامل



level of a test
تراز يک آزمون



level of confidence
سطح اطمينان، سطح اعتماد



level of employment
سطح اشتغال، ميزان اشتغال



level of error
سطح اشتباه



level of risk
سطح خطر



level of significance
سطح تشخيص، سطح معنادار بودن، سطح معني دار بودن



level surface
رويه ي تراز، سطح تراز، سطح افق



levelled reference polynomial
چندجمله اي مرجع تراز شده



levelling




levelling pad
لايي تراز



lever
دسته، اهرم، ميله، اهرم دستي



leverage ratios
نسبت هاي اهرمي



levi's converse theorem
قضيه ي معکوس لوي



levi's direct theorem
قضيه ي مستقيم لوي



levy
ماليات



lexical analysis
تحليل لغوي



lexico length order
ترتيب طول لغت و الفبايي



lexicographic
قاموسي، فرهنگ لغتي، ترتيب الفبايي



lexicographic cycling prevention rule
قاعده ي ممانعت از دوري الفبايي



lexicographic linear ordering
ترتيب خطي الفبايي



lexicographic order
ترتيب حروف الفبا



lexicographic ordering
ترتيب الفبايي، ترتيب فرهنگ لغتي، ترتيب قاموسي



lexicographical order
ترتيب الفبايي، ترتيب فرهنگ لغتي، ترتيب قاموسي



lexicographically
به صورت الفبايي



lexicographically nonnegative vector
بردار به طور الفبايي نامنفي



lexicographically positive vector
بردار به طور الفبايي مثبت



lexicography
به صورت الفبايي



liabilities
بدهي ها، اقلام بدهي ها



liberate
آزاد کردن



librarian system
سيستم بايگاني



library functions
توابع کتابخانه اي



license
حق استفاده، تصديق، اجازه نامه، گواهينامه، جواز، امتياز



licensing agreement
موافقت براي بهره برداري



lid
سرپوش، قاب، درپوش، درب



lie
قراردادن، قرار داشتن



lie algebra
جبر لي



lie bracket
کروشه ي لي



Lie derivative
مشتق لي



lie group
گروه لي



lie product
ضرب لي



lie transformation group
گروه تبديل هاي لي



life expectancy
طول عمر، ميانگين عمر، عمر انتظاري



life periods method
روش مجموع سنوات



life table
جدول طول عمر



life testing
آزمايش طول عمر، آزمون کردن طول عمر



life time

• mean life
• average life

عمر، عمر ميانگين، عمر متوسط



lifetime
درازاي زندگي



lifo costing
هزينه يابي به روش اولين صادره از آخرين وارده



lift
بالابردن، بلند کردن، خيز



lift time
عمر، عمر ميانگين، عمر متوسط



light
نور (ي)



light pen
قلم مغناطيسي، قلم نوري



light year
سال نوري



lightly coated electrode
الکترود با روپوش نازک



like
مساوي، برابر، متساوي، مثل، مشابه



likelihood
احتمال ضعيف، درست نمايي، شانس، بخت، راستنمايي



likelihood function
تابع درست نمايي، تابع بخت



likelihood function of sample
تابع درستنمايي نمونه



likelihood of sample
درستنمايي نمونه



likelihood probability
احتمال درستنمايي



likelihood ratio
نسبت درستنمايي



likelihood ratio statistic
آمار نسبت درستنمايي



likelihood ratio test
آزمون نسبت درستنمايي



likely
متشابها، محتمل، مناسب، شبيه، شايسته



liken
تشبيه کردن



likewise
به طور مشابه، هم، نيز، به همين ترتيب، همين طور



limacon
منحني حلزوني، حلزوني



limacon of pascal
حلزوني پاسکال، خم حلزوني پاسکال



limb
عضو



lime stone
سنگ آهک، آهک خام



limit
حد، مرز



limit at infinity
حد در بينهايت



limit comparison
مقايسه ي حد



limit comparison test
آزمون مقايسه ي حدي، آزمون مقايسه اي حدي



limit distribution of sum of random variables
توزيع حدي حاصل جمع کميت هاي تصادفي



limit function
تابع حد



limit gauge
اندازه گير حدي، شابلون حدي



limit inferior
حد اسفل



limit law
قانون حدي



limit of a function
حد يک تابع، حد تابع



limit of a net
حد تور



limit of a sequence
حد دنباله



limit of a variable
حد يک متغير



limit of frequency
حد فراواني



limit of function
حد تابع



limit of integration
حدود انتگرالگيري



limit of summation
حد جمعبندي



limit of the right of a function
حد راست تابع



limit on the left of a function
حد چپ تابع



limit on the right of a function
حد راست تابع



limit point
نقطه ي حدي



limit superior
حد بالا، حد اعلا، حد زبرين



limit theorems
قضاياي حدي، قضيه هاي حدي



limit theorems of characteristic function
قضاياي حدي تابع مشخصه



limit value
مقدار حد، مقدار حدي



limitation
تحديد، محدوديت



limited
محدود



limited company
شرکت با مسئوليت محدود



limited function
تابع حد



limited inferior
حد پايين، حد اسفل



limited integrator
انتگرال گير محدود



limited life expectancy
اندازه گيري حدي، شابلون حدي



limited resource allocation
تخصيص منابع محدود



limiting
حدي، ساماني



limiting behavior
رفتار حدي



limiting distribution
توزيع حدي



limiting frequency
بسامد حدي



limiting hypersphere
ابرکره ي حدي



limiting parallel
موازي حدي



limiting probabilities
احتمالات حدي



limiting process
روش حدي



limiting quality
کيفيت حدي



limiting value
مقدار حدي، حد، مرز



limiting velocity
سرعت حدي



limitless
نامحدود، بي حد



limits
محدوده



limits of class
حدود دسته



limits of confidence
حدود اطمينان



limits of integration
حدود انتگرال گيري، حد هاي انتگرال گيري



limits of supervision
حدود نظارت



lindberg and levi's value theorem
قضيه ي حدي ليندبرگ و لوي



lindberg's condition
شرط ليندبرگ



Lindelof space
فضاي ليندلوف



lindelof theorem
قضيه ي ليندلوف



line
حرفه، کار، شغل، صف، سطر، خط، خط راست، خط مستقيم، سطر



line and staff
صف و ستاد



line and staff organization
سازمان صف و ستاد



line at infinity
خط بي نهايت، خط در بينهايت، خط ايده آل



line authority
اختيار صفي، قدرت صفي



line belonging to set
خط متعلق به مجموعه



line bundle
کلاف خطي



line by line
سطر به سطر



line concentrator
متمرکز کننده ي خطي



line deagram
نمودار خطي



line departments
ادارات صفي



line feed
تعويض سطر



line graph
گراف يالي



line inspection
بازرسي در خط



line integral
انتگرال خط



line intergral
انتگرال روي خط



line joining p and q
خط واسط p و q



line of balance
خط تعادل



line of best fit
خط بهترين برازش



line of centers
خط المرکزين، خط دو مرکز



line of contact
خط تماس



line of curvature
خط خميدگي، خم انحناء



line of enclosure
خط انسداد



line of product
خط توليد



line of regression
خط برگشت



line of sight
خط ديد



line of symmetry
خط تقارن



line of upsides
خط رئوس، محور اطول مسير



line organization
سازمان صف



line printer
چاپ خطي



line production
توليد زنجيري



line segment
پاره خط، قطعه خط، تکه خط



line supervisor
سرپرست صف



line symmetry
تقارن محوري



line up
همترازي، به صف در آمدن، قطار شدن



line vector
بردار سطر، بردار خط



line with the greatest slope
منحني بزرگترين شيب، خط بزرگترين شيب



line x line
خط اندر خط زدن



linear
خطي



linear algebra
جبر خطي



linear algebraic equation
معادله ي جبري خطي



linear algebraic group
گروه جبري خطي



linear application
کاربرد خطي



linear array
آرايه ي خطي



linear bounded automata
ماشين خودکار خطي کراندار



linear code
کد خطي



linear combination
ترکيب خطي



linear composition
ترکيب خطي



linear composition of vector
ترکيب خطي بردار



linear congruence
هم ارزي خطي، همنهشتي خطي



linear congruence equation
معادله ي خطي همنهشت



linear convergence
همگرايي خطي



linear correlation
همبستگي خطي



linear demand
تقاضاي خطي



linear density
چگالي خطي



linear dependence
ارتباط خطي، بستگي خطي، وابستگي خطي



linear dependent
مستقل خطي



linear dependent vector
بردار وابسته ي خطي



linear differential
ديفرانسيل خطي



linear differential equation
معادله ي ديفرانسيل خطي



linear differential equation of order n
معادله ي ديفرانسيل خطي از مرتبه ي n



linear displacement
جابجائي خطي



linear element
عنصر خطي



linear equation
معادله ي خطي



linear equation or expression
معادله يا عبارت خطي



linear equations
معادلات خطي



linear estimate
برآورد خطي



linear estimator
برآوردکننده ي خطي



linear expression
بسط خطي، عبارت خطي



linear extimator
برآوردکننده ي خطي



linear factor
عامل خطي، سازه ي خطي



linear first order difference equations
معادلات تفاضلي مرتبه ي اول خطي



linear form
صورت خطي



linear fractional
خطي کسري



linear fractional transformation

• Mobius transformation

تبديل کسري خطي، تبديل موبيوس



linear function
تابع خطي



linear functional
تابعک خطي



linear genus
گوناي خطي



linear group
گروه خطي



linear growth
رشد خطي



linear homogeneous equation
معادله ي همگن خطي



linear homotopy
همجايي خطي



linear independence
استقلال خطي، ناوابستگي خطي



linear independence of a vector
استقلال خطي بردار



linear inequalities
نامعادلات خطي، نابرابري هاي خطي



linear integral equation
معادله ي انتگرالي خطي



linear interpolation
درونيابي خطي، ميان يابي خطي، درون گيري خطي



linear least squares fit
برازش کمترين مربعات خطي



linear mapping
نگاشت خطي، گسترش خطي، تحويل خطي



linear measure
مقياس طول



linear model
مدل خطي



linear momentum
اندازه ي حرکت خطي



linear motion
حرکت خطي



linear multistep method
روش چندگامي خطي



linear network
شبکه ي خطي



linear number
عدد خطي



linear operator
عامل خطي، عملگر خطي



linear optimization
اپتيمم سازي خطي



linear order
ترتيب خطي



linear ordering
ترتيب خطي



linear ordering relation
رابطه ي ترتيب خطي، نسبت ترتيب خطي



linear part
قسمت خطي



linear polynomial
چندجمله اي خطي



linear primal
اوليه ي خطي



linear programming
برنامه ريزي خطي، برنامه نويسي خطي



linear programming problem
مسأله ي برنامه ريزي خطي



linear property
خاصيت خطي



linear regression
وايازي خطي، برگشت خطي، رگرسيون خطي



linear relation
رابطه ي خطي



linear relationship
ارتباط خطي



linear search
جستجوي خطي



linear sorted array
آرايه ي مرتب شده ي خطي



linear space
فضاي خطي، فضاي برداري



linear space of functions
فضاي خطي توابع



linear span
پيماي خطي



linear structural equation system
دستگاه معادله هاي خطي ساختار



linear subspace
زيرفضاي خطي



linear system
دستگاه خطي



linear term
جمله ي خطي



linear topological space
فضاي خطي توپولوژيک، فضاي برداري توپولوژيک



linear topology
توپولوژي خطي



linear transformation
تبديل خطي



linear trend
روند خطي



linear variety
چند گوناي خطي



linear velocity
سرعت خطي



linearisation
خطي سازي



linearity
کيفيت خطي بودن، خطي



linearity property
خاصيت خطي بودن، خاصيت خطي



linearity with respect to the integrand
خطي بودن نسبت به تابع زير انتگرال، خطي بودن نسبت به عبارت زير انتگرال



linearization
خطي سازي



linearizing
خطي کردن، خطي کننده



linearizing transformation
تبديل کننده ي خطي



linearly
خطي



linearly dependant
وابسته ي خطي



linearly dependence
وابستگي خطي



linearly dependent
وابسته ي خطي، داراي وابستگي خطي



linearly dependent elements
عنصر هاي خطي وابسته



linearly dependent vectors
بردار هايي با وابستگي خطي



linearly describing
بيان خطي



linearly disjoint fields
هيات هاي خطي-مجزا



linearly estimable parameter
پارامتر خطي برآوردپذير



linearly independant
مستقل خطي



linearly independence
استقلال خطي



linearly independent
داراي استقلال خطي، مستقل خطي، به طور خطي مستقل



linearly independent elements
عنصر هاي خطي-مستقل



linearly independent quantities
کميت هاي مستقل خطي



linearly independent set
مجموعه ي مستقل خطي



linearly independent vector
بردار مستقل خطي



linearly independent vectors
بردار هاي مستقل خطي



linearly ordered
خطي مرتب، مرتب خطي، مرتب به ترتيب خطي، مرتب شدن به صورت خطي



linearly ordered set
مجموعه ي مرتب خطي، مجموعه ي مرتب به ترتيب خطي



linearly ordered subset
زيرمجموعه ي مرتب خطي



linearly subspace
زيرفضاي خطي



lineation
ترتيب روي خط و يا خط گذاري



lineraly independent vectors
بردار هاي مستقل خطي



lines not situated in the sameplane
خطوط متنافر



lines of a graph
يال هاي يک گراف



lines of flow
خطوط جريان



lines of force
خطوط قوا



lines of intersection
فصل هاي مشترک



lining
کفي، لنت ترمز، لنت



link
به هم پيوستن، پيوند، پيوند دادن، اتصال فرعي، رابطه، مفصل، قطعه ي واسطه، اتصال، انشعاب، بند، بست، شاخه ي ارتباطي، ميله ي واسط، ميله ي رابط، قطعه ي ارتباط



link polygon
چندضلعي پيوندي



link representation
نمايش پيوندي



linkage
پيوند، مفصل، ترکيبي از مفصل ها، اتصال، رابطه، ارتباط، به هم پيوستگي، پيوند، الحاق



linked list
ليست پيوندي



linked representation
نمايش پيوندي



linking
زنجيره اي، اتصال



linking coefficient
ضريب پيوند



linking number
عدد زنجيره اي



liouvile's theorem
قضيه ي ليوويل



lip
لبه، کناره، لب



lip pouring
لبريزي



lipschitz condition
شرط ليپ شيتس، شرط ليپ شيتز



lipschitz equivalence
هم ارزي ليپ شيتسي



lipschitz function
تابع ليپ شيتسي



lipschitz functions
توابع ليپ شيتز



lipschitz mapping
نگاشت ليپ شيتسي، نگاشت ليپ شيتز



liquid
مايع، قابل تبديل، سيال، نقدينه، نقد شدني، نقد، نقد شونده



liquid asset
دارايي قابل تبديل به نقد آني، دارايي نقدي، موجودي نقدي



liquidating value
ارزش نقدينگي



liquidation
تصفيه



liquidity
نقدينگي، توانايي پرداخت بدهي، ميعان



liquidity ratio
نسبت نقدينگي



liquidus
خط ذوب



list
صورت، سياهه، جدول، مواد، ليست، فهرست



list of duties
فهرست وظايف، شرح وظايف



list sample
نمونه ي فهرستي



list structures
ساختار هاي فهرستي



listing
صورت، صورت برداري، فهرست کردن



lit
وصل



liter
ليتر، واحد حجم



literal
حرفي، به صورت حرفي، حرف، کلمه



literal coefficients
ضرائب حرفي



literal constant
ثابت حرفي



literal equation
معادله ي حرفي



literal expression
عبارت حرفي



literal notation
نمادگذاري حرفي



literal numbers
ارقام حرفي



litotes
اثبات گزاره اي از راه نفي نقيض آن



little's result
فرمول هاي ليتل، استنتاج ليتل



lituus
چنگک



live roll conveyor
نقاله ي غلتکي با نيروي محرکه



load
وزنه، به کامپيوتر دادن، افزايش حق بيمه، بارگيري، بار، محموله، وزن



load point
نقطه ي بهره برداري، نقطه ي بارگيري



load sensitivity
حساسيت بار



load sharing
تقسيم بار



loading
مبلغ اضافه، بارکردن، بارگذاري، بارگيري



loan
قرض، قرضه، وام



lobe
نيم موج، حلقه، نيم دوره ي تناوب



local
موضعي، محلي، گله



local area network
شبکه ي محلي



local base
پايه ي موضعي



local basis
پايه ي موضعي



local behaviour
رفتار موضعي



local compactness
فشردگي موضعي



local concept

• concept in the small

مفهوم موضعي



local constrained extremum
اکسترمم مقيد موضعي



local coordinate system
دستگاه مختصات موضعي



local decentralization
عدم تمرکز محلي



local error
خطاي محلي، خطاي موضعي



local extremum
اکسترمم نسبي، اکسترمم موضعي



local homomorphism
همريختي موضعي



local hornomorphism
همريختي موضعي



local inverse
معکوس موضعي



local inverse function
تابع معکوسي موضعي



local isomorphism
يکريختي موضعي



local jig
جيگ موضعي



local limit theorem
قضيه ي حد موضعي، قضيه ي حدي مکاني، قضيه ي حد محلي



local maximum
ماکزيمم نسبي، ماکزيمم موضعي



local maximum modulus principle
اصل کالبد ماکزيمم موضعي



local minimum
مينيمم موضعي



local operating system
سيستم عامل موجود



local parameter
پارامتر موضعي



local property
خاصيت موضعي



local ring
حلقه ي موضعي



local stability
پايداري موضعي



local strict maximum
ماکزيمم اکيد موضعي



local strict minimum
مينيمم اکيد موضعي



local time
زمان موضعي



local truncation error
خطاي برش موضعي



local uniformizing variable
متغير يکسان کننده ي موضعي



localization
موضعي سازي



localization theorem
قضيه ي موضعي سازي



localized heat treatment
عمليات حرارتي موضعي



locally
به طور موضعي، گله اي، موضعا



locally arcwise connected space
فضاي موضعا قوسي همبند



locally closed subset
زيرمجموعه ي موضعا بسته



locally compact
فشرده ي موضعي



locally compact group
گروه موضعا فشرده



locally compact space
فضاي موضعا فشرده



locally connected
همبندي موضعي



locally connected space
فضاي موضعا همبند



locally connected topological space
فضاي توپولوژيک موضعا همبند



locally constant
موضعا ثابت، ثابت موضعي



locally contractible space
فضاي فرشه ي موضعا انقباض پذير



locally convex frechet space
فضاي فرشه ي موضعا محدب



locally euclidean group
گروه موضعا اقليدسي



locally finite algebra
جبر موضعا متناهي



locally homogeneous space
فضاي موضعا همگن



locally one to one
يک به يک موضعي



locally one to one mapping
نگاشت يک به يک موضعي



locally trivial fiber space
فضاي تاري موضعا بديهي



locate
محل چيزي را تغيين کردن، مستقر کردن، تعيين محل کردن، معلوم کردن



locating errors
تعيين محل خطا ها



locating pin
پين تعيين موقعيت، پين استقرار



locating roots
تعيين محل ريشه ها



location
تعيين محل و موقعيت، موضع دهي، موقعيت دهي، استقرار، جايابي، وضعيت، مکانيابي، جا، مکان، محل، موقعيت، تعيين محل، پارامتر مکان



location parameter
پارامتر مکان



location scale parameter
پارامتر مکان مقياسي



locator
موضع دهنده، موقعيت دهنده



lock gate
دريچه ي آب بند



locus

• geometric locus

مکان هندسي



locus of the equation
مکان هندسي يک معادله، مکان هندسي معادله، نمودار معادله



log
ثبت روزانه، جدول، جدول کارنما، نمودار گرفتن، نمودار



logarithm
لگاريتم



logarithm function
تابع لگاريتمي، تابع لگاريتم



logarithm integral
انتگرال لگاريتمي



logarithm of a complex number
لگاريتم يک عدد مختلط



logarithm to the base a
لگاريتم در مبناي a



logarithm to the base e
لگاريتم در پايه ي e



logarithmic
لگاريتمي



logarithmic capacity
گنجايش لگاريتمي



logarithmic convex function
تابع محدب لگاريتمي



logarithmic curve
منحني لگاريتمي، خم لگاريتم



logarithmic decrement
کاهش لگاريتمي



logarithmic derivative
مشتق لگاريتمي



logarithmic derivative of a function
مشتق لگاريتمي يک تابع



logarithmic differential
ديفرانسيل لگاريتمي



logarithmic differentiation
مشتقگيري لگاريتمي



logarithmic equation
معادله ي لگاريتمي



logarithmic function
تابع لگاريتمي، تابع لگاريتم



logarithmic integral
انتگرال لگاريتمي



logarithmic intergral

• integral logarithm

انتگرال لگاريتمي



logarithmic laws
قانون هاي لگاريتمي



logarithmic normal law
قانون نرمال لگاريتمي



logarithmic scale
مقياس لگاريتمي



logarithmic series
سري لگاريتمي، رشته ي لگاريتمي



logarithmic singularity
تکيني لگاريتمي



logarithmic spiral
مارپيچ لگاريتمي، مارپيچ برنولي



logarithmic systems
دستگاه هاي لگاريتمي



logarithmic table
جدول لگاريتمي



logarithmic transformation
تبديل لگاريتمي



logic
منطق



logic add
جمع منطقي



logic analyzer
تحليل گر منطقي



logic arithmetic unit
واحد منطق و حساب



logic circuit
مدار منطقي



logic design
طراحي منطقي، طرح منطقي



logic diagram
نمودار منطقي



logic element
عنصر منطقي



logic function
تابع منطقي



logic gate
دريچه ي منطقي



logic instruction
دستورالعمل منطقي



logic multiply
ضرب منطقي



logic network
شبکه ي منطقي



logic operation
عمل منطقي



logic product
حاصل ضرب منطقي



logic shift
تغيير مکان منطقي



logic sum
مجموع منطقي



logic switch
گزينه ي منطقي



logic symbol
نماد منطقي



logic unit
واحد منطقي



logic variable
متغير منطقي



logical
منطقي



logical 0 state
حالت صفر منطقي



logical 1 state
حالت يک منطقي



logical add
جمع منطقي



logical addition
جمع منطقي



logical analysis
تحليل منطقي



logical analysis of mathematics
تحليل منطقي رياضيات



logical argument
استدلال منطقي



logical axioms
اصول موضوع منطقي



logical conjunction
عطف منطقي



logical connective
رابطه منطقي



logical connector
رابط منطقي



logical constant
ثابت منطقي



logical debugging
اشکالزدايي منطقي



logical design
طرح منطقي، هم ارزي منطقي



logical disjunction
فصل منطقي



logical equivalence
تعادل منطقي، هم ارزي منطقي



logical form
صورت منطقي، فرم منطقي



logical function
تابع منطقي



logical implication
التزام منطقي، استلزام منطقي، نتيجه ي منطقي



logical inference
استنتاج منطقي



logical ingredients
اجزاء منطقي



logical necessity
ضرورت منطقي، بايستگي منطقي



logical not
نفي منطقي، نقض منطقي



logical notation
نماد منطقي



logical operation
عمل منطقي



logical operator
عملگر منطقي



logical operators
عملگر هاي منطقي



logical possibility
امکان منطقي



logical product
حاصل ضرب منطقي



logical reasoning
استدلال منطقي، برهان منطقي



logical shift
استدلال منطقي، برهان منطقي



logical state
حالت منطقي



logical sum
مجموع منطقي، حاصل جمع منطقي، جمع منطقي



logical symbol
مظاهر منطق، نماد منطقي



logical symbols
نماد هاي منطقي



logical syntax
نحو منطقي



logical trace
رد منطقي



logical truth
راستي منطقي



logical types
طبقات منطقي



logical value
ارزش منطقي



logical variable
متغير منطقي



logically
منطقا



logically equivalent
منطقا هم ارز



logically imply
به طور منطقي ملتزم



logicism
منطق گرايي



logistic
لژيستيک



logistic chain
زنجير تدارکاتي



logistic curve
منحني تابع نمائي



logistic growth
رشد لژيستيک



logistic spiral
مارپيچ هم زاويه



logistic system
دستگاه منطقي



logit
لاجيت



loglinear
لگاخطي



loglinear model
مدل لگاخطي، مدل خطي لگاريتمي



lognormal
لگانرمال



lognormal distribution
توزيع لگانرمال، توزيع نرمال لگاريتمي



long
طولاني، طولاني شدن، طويل، درازا، مديد



long distance
راه دور



long division
تقسيم طولاني، عمل تقسيم با ذکر کليه ي مراحل آن



long haul
دوربرد، دور



long measure
مقياس طول



long range
دراز مدت، دوربرد



long range planning
برنامه ريزي درازمدت، طرح ريزي درازمدت



long range resource planning
برنامه ريزي درازمدت منابع



long run
طولاني، بلند، درازمدت، طويل المدت، گردش دراز، دفعات زياد، در طول زمان دراز



long tail
دنبال دراز



long term
دراز مدت، بلند مدت، طويل المدت



long term liabilities
بدهي هاي بلند مدت، بدهي هاي دراز مدت، بدهي هاي طويل المدت



long term notes payable
سفته هاي طولي المدت پرداختني، اسناد پرداختني مدت دار



longer
اطول، درازتر



longest
بلندترين



longest beam
بلندترين تير



longest beam problem
مساله ي بلندترين تير



longest path model
مدل طويلترين مسير عبور



longest side
ضلع مهين



longitude
طول جغرافيايي، طول



longitudinal
در امتداد طول، طولي



longwise
در جهت درازا، در طول



look ahead
پيش بيني کردن



look up
پيدا کردن، جستجو کردن



loop
کمند، طوقه، پيچ حلقه اي، طوق، حلقه، بست، پيچ، دور، دريچه، چرخ، مدار، گيره، سوراخ



loop body
جسم حلقوي



loop free
بدون دور



loop in a graph
طوقه در گراف



loop of a curve
حلقه ي يک منحني



loop space
فضاي طوقه اي



loop theorem
قضيه ي طوقه اي



looper
دستگاه حلقه انداز



loose fit
انطباق لق، انطباق شل



lop sided
غير متقارن



Lorentz force
نيروي لورنتس



lorentz group
گروه لورنتز



lose
ضرر، زيان، اتلاف، افت، زيان کردن، لطمه زدن، تلف کردن، باختن، گم کردن



loss
اتلاف، افت، تأخير، تلفات، ضرر، زيان



loss factor
ضريب اتلاف



loss function
تابع زيان



loss of accuracy
فقدان دقت



lot
قرعه، مقدار زياد، توده، انبوه، انباشته



lot by lot inspection
بازرسي انباشته به انباشته



lot formation
تشکيل انباشته



lot quality
کيفيت انباشته



lot size
مقدار توليد، ميزان توليد، اندازه ي انباشته، حجم انباشته



lot tolerance percentage defective

• LTPD

حداکثر ضايعات قابل قبول، ماکزيمم خرابي در محصول، درصد قابل قبول محموله ي معيوب



loterie
قرعه



lottery
بخت آزمائي



loudness
بلندي



low
پائين



low level language
زبان سطح پايين



low order
مرتبه ي پائين



low pass filter
صافي پائين گذر



low pitch
گام کوتاه



lower
پائين تر، کمتر، پايين، کوچکتر، پاييني، زيرين



lower bound
کرانه ي پائيني، کران پايين، بند پايين، بند بائيني



lower boundary
مرز پايين



lower bounded variables
متغير هاي مشخص شده با حد پايين



lower case
حروف کوچک الفباي انگليسي، حالت پائين تر



lower central series
دنباله ي پايين مرکزي



lower class
طبقه ي پايين



lower class boundary
حد پايين طبقه



lower control limit

• LCL

حد کنترل پايين، حد پايين کنترل



lower critical probability
حد پايين احتمال بحراني



lower derivative
مشتق پايين



lower envelope
پوش زيرين



lower integral
انتگرال پايين



lower limit
حد اسفل، حد پايين، حد پائيني



lower limit function
تابع حد پايين



lower limit of an integral
حد پايين انتگرال



lower limit of summation
حد پاييني جمع بندي



lower quality statistic
شاخص کيفيت پايين



lower real limit
حد واقعي پايين



lower riemann sum
مجموع ريمان پاييني، مجموع پائيني ريمان



lower right corner
پايين ترين گوشه ي سمت راست



lower semicontinuous function
تابع پايين نيم پيوسته



lower semilattice
نيم مشبکه ي پايين



lower specification limit
حد فني پايين، حد قابل قبول پاييني



lower stieltjes sum
مجموع اشتيل يس پاييني، مجموع پائيني استيلجس



lower sum
مجموع پايين، مجموع پاييني، حاصل جمع پاييني



lower than
پائين تر از، کمتر از



lower triangular
پايين مثلثي



lower triangular matrix
ماتريس مثلث پاييني، ماتريس پايين مثلثي، ماتريس زيرقطري، ماتريس مثلثي زيرين



lowest
پائين ترين



lowest common multiple
کوچکترين مضرب مشترک



loxodrome

• loxodromic spiral

مارپيچ ثابت-زاويه



loxodromic curve
خم ثابت-زاويه



lozenge
لوزي



lu decomposition

• lu factorization

تجزيه ي Lu، فاکتورگيري Lu



LU face
وجه LU



LU factors
فاکتور هاي LU



lubricant
روان کننده، نرم کننده، چرب کننده، روانساز



lubrication
روانسازي، رونوازي، روانکاري، روغنکاري



ludolfine number
عدد ?



luminescence
تابناکي، پرتو افشاني



lunar
قمري



lunar month
ماه قمري



lunar ocean tide
جزر و مد قمري اقيانوس ها



lune
هلال، قسمتي از سطح کره واقع بين دو دايره ي عظيمه



lyaponov's condition
شرط لياپونوف



lyaponov's inequality
نامساوي لياپونوف



lyaponov's theorem
قضيه ي لياپونوف



lying
قرار گرفتن



lying within
واقع در



M
سيزدهمين حرف الفباي انگليسي، در اعداد رومي عدد 1000



m cycle
دور m تايي



m dimensional point
نقطه ي m بعدي



m tuple
m تايي



machine index
واحد تقسيم ماشين، انديکس ماشين



machine language
زبان ماشين



machine loading
تنظيم ظرفيت ماشين، بار کردن ماشين



machine location problem
مسأله ي تعبيه ي ماشين



machine number
عدد ماشيني



machine scheduling problem
مسأله ي برنامه ريزي ماشين



Maclaurin
مکلورن



Maclaurin series
سري مکلورن



maclaurin's formula
دستور ماکلورن، رابطه ي ماکلورن



maclaurin's series
سري ماکلورن، رشته ي ماکلورن، سلسله ي ماکلورن



macro
کل، کلان



macroeconomics
اقتصاد کلان



magazine
محفظه، جعبه ي ماتريس، مخزن



magic square
مربع جادوئي، مربع شگفت انگيز، مربع، مربع وفقي



magnet
مغناطيس، آهنربا



magnetic
مغناطيسي



magnetic chuck
سه نظام الکترومغناطيسي، وسيله ي نگهدارنده ي مغناطيسي، گيره ي نظام مغناطيسي



magnetic drum storage
حافظه ي استوانه ي مغناطيسي



magnetic field
ميدان مغناطيسي



magnetic flow detection
عيب ياب مغناطيسي



magnetic meridian
نصف النهار مغناطيسي



magnetic observatory
رصدخانه ي مغناطيسي



magnetic permeability
نفوذ پذيري مغناطيسي



magnetic poles
قطب هاي مغناطيسي



magnetic saturation point
نقطه ي اشباع مغناطيسي



magnetic storage
حافظه ي مغناطيسي، انباره ي مغناطيسي



magnetic tape
نوار مغناطيسي



magnetic variation
ناپايداري مغناطيسي



magnetostrication
تغيير بعد مغناطيسي، الاستيسيته ي مغناطيسي، قابليت ارتجاعي مغناطيسي، دگرساني آهنربايي



magnification
بزرگنمايي



magnification ratio
نسبت بزرگ نمايي



magnifier
ذره بين، درشت کننده



magnify
بزرگ کردن، درشت کردن



magnifying power
ضريب درشت نمائي، ضريب بزرگ نمائي



magnitude
بزرگي، قدر، اندازه، ميزان بزرگي



magnitude of a complex number
قدرمطلق عدد مختلط



magnitude of a vector
نرم بردار، طول بردار، قدرمطلق بردار، مقدار عددي بردار



mail credit
اعتبار پستي



mail order
حواله ي پستي، سفارش پستي



mail payment order
حواله ي ارزي کتبي



mail transfer
انتقال پستي، حواله ي ارزي کتبي



main
اصلي



main credit
اعتبار اصلي



main diagonal
قطر اصلي



main diagonal of a matrix
قطر اصلي ماتريس



main documentary credit
اعتبار اسنادي اصلي



main effect
اثر اصلي



main frame
اثر اصلي



main issues
اهداف اصلي



main menu
فهرست اصلي



main processor
پردازش کننده ي اصلي



main ram
کوبه ي اصلي، ضربه زن اصلي



mainly
اصلي، اساسا



maintain
ابقاي روش جديد در عمل، نگهداري، ابقا، ذخيره شدن، نگهداري شدن، نگهداري کردن، ذخيره کردن



maintainability
تعمير پذيري، قابليت نگهداري



maintenance
نگهداشت، نگهداري، تعمير و نگهداري وسايل و دستگاه ها، تعمير کاري، سرويس و نگهداري



maintenance cost
هزينه ي نگهداري، هزينه ي نگهداري دارايي ثابت



maintenance cycle
زمان دور نگهداري، سيکل نگهداري



maintenance period
دوره ي تناوب نگهداري



maintenance policy
سياست نگهداري



major
مهم، ارشد، عمده، اصلي، تخصصي، بزرگ، بزرگ تر، مهاد، بيشتر، اکبر، برتر



major and minor premise
صغري و کبراي قياس، کبري و صغري



major arc
قوس اطول، کمان بزرگتر



major arc of a circle
قوس بزرگ تر دايره



major axis
محور اطول



major axis of an ellipse
قطر اطول بيضي



major defect
عيب مهم، نقص مهم



major diameter
قطر بزرگ، قطر اصلي



major dimension
اندازه ي بزرگ



major object
هدف عمده



major premise
کبراي قضيه ي منطقي، کبراي قياس



majorant
مهتر



majorate
محدود کردن



majore
بيشيده



majorer
بيشيدن



majority function
تابع اکثريت



majority of shares
اکثريت سهام



majorized
مهاد شده، مهتر شده



majorized term
حد اکبر



make
به دست آوردن، در نظر گرفتن



make disapear
محو شدن



make into
تبديل شدن



make or buy decision
تصميم گيري بين ساخت، تصميم گيري بين خريد



make sure
تحقيق کردن، مشخص کردن، ثابت کردن



make up
ساختار، به دست آوردن، تشکيل شدن، آراستن



making decision
تصميم گيري



making tot stock
ذخيره سازي



maladministration
سوء مديريت، مديريت بد



malfunction
بد کار کردن



man hour
نفر-ساعت



man rating
ارزيابي کارکنان



man to man comparison
مقايسه فرد به فرد، روش مقايسه اي نفر به نفر



man week
نفر-هفته، هفته-کارگر



manage
پردازش کردن



management
مديريت، اداره



management accounting
حسابداري مديريت



management analysis
تجزيه و تحليل مديريت



management audit
ارزشيابي مديريت



management by exception
مديريت در موارد استثنايي، اصل مديريت بر پايه ي استثنا، مديريت در حالت استثنا، مديريت مسايل استثنايي



management by objective
مديريت بر مبناي هدف، مديريت با هدف، مديريت مبتني بر هدف



management by result
مديريت بر مبناي نتيجه ي کار



management consultant
مشاور مديريت



management development
پرورش مديران، توسعه ي مديريت



management expenses
هزينه ي مديريت، مخارج اداره کردن



management information system
سيستم اطلاعات مديريت، نظام اطلاعات مديريت



management of production
مديريت توليد



management systems
سيستم هاي مديريت



management zone
منطقه ي مديريت



manager
مدير



managerial accounting
حسابداري مديريت



managerial finance
ماليه ي مديريت



managerial statistics
آمار مديريت



managing director
مدير کل، مدير عامل



mandrel
ميله ي محور، سنبه، نگهدار مرغک، ميله، کارگير



manifold
بسلا



manifold chamber
محفظه ي چند راهه، محفظه ي مانيفولد



manifold without boundary
خمينه ي بي مرز



manipulate
برزيدن، پردازش کردن



manipulation
برزيدن، دستکاري، شگرد، انجام با مهارت، برزش، انجام عمليات بر روي، کنترل کردن، مهارت استفاده از دست، دستکاري، برزيدن



manipulation of linear program
برنامه خطي دست کاري



manner
طريقه، روش



manning table
جدول نيروي انساني



manpower
دستمزد، کار، نيروي انساني، کارکرد



manpower control
کنترل نيروي انساني



manpower development
توسعه ي نيروي انساني



manpower management
مديريت نيروي انساني



manpower turnover
گردش نيروي انساني، چرخش نيروي انساني



mantissa
مانتيس، جزء اعشاري لگاريتم يک عدد



mantissa of a logarithm
جزء اعشاري لگاريتم



manual
روش هاي دستي، راهنما، کتاب، کتاب راهنما، دستي



manual of operation
راهنماي انجام کار



manual operation symbol
نماد عمليات دستي



manual skill
مهارت يدي



manual time
زمان حرکت يدي



manually
دستي، به طور دستي



manufacture
توليد دستي، توليد صنعتي، توليد کردن، ساختن، ساخت، درست کردن، کارگاه دستي



manufacturing control
کنترل ساخت



manufacturing cost
هزينه ي توليد، هزينه ي ساخت



manufacturing licence
اجازه ي ساخت، ليسانس ساخت



manufacturing order
سفارش ساخت، دستور ساخت



manufacturing rights
حقوق ساخت



manufacturing supplies
ملزومات ساخت



manuscript
نسخه ي خطي



many figure
شکل بسيار پهلو



many many
چند به چند



many many relation
نسبت چند به چند



many one
چند به يک



many one relation
نسبت چند به يک



many sided
چندضلعي، چندگوشه اي، چند جنبه اي



many times
به کرات



many to many function
تابع چند به چند، تابع چند ارزشي، تابع نامعين



many to many relation
رابطه ي چند به يک



many to one correspondence
تناظر چند به يک



many valued
چند مقداري، چند ارزشي



many valued function
تابع چند ارزشي، تابع چند مقداري



many valued logic
منطق چند ارزشي



many zeros
تعداد زيادي صفر



map
نگاشت، تصوير کردن، نقشه، نگاشتن، تابع



mapped
نگاشته شده



mapping
نگاشت، گسترش، تابع، نمايش، انتقال نقطه به نقطه، انتقال



mapping diagram
نمودار نگاشت



mapping into
گسترش يک سو



mapping onto
گسترش پوشا



maps
نقشه



marble
مهره



marching
رژه رفتن



marching process
روند گام به گام



margin
سود ناخالص، نهايت، لبه، مرز، حد، حاشيه، سود ناويژه



marginal
کناري، حاشيه اي، لبه اي، نهايي، مرزي



marginal analysis
تحليل نهايي



marginal approach
روش حد نهايي



marginal benefit
فايده ي نهايي



marginal cost
هزينه ي نهائي



marginal cost function
تابع هزينه ي نهائي



marginal demand
تقاضاي نهايي



marginal density
چگالي کناري، چگالي حاشيه اي



marginal distribution
توزيع نهائي، توزيع کناري، توزيع حاشيه اي، بخش کناري



marginal distribution function
تابع توزيع حاشيه اي، تابع توزيع گروهي از اجزا



marginal factor cost
هزينه ي عامل نهايي، هزينه ي نهايي عامل توليد



marginal fixed cost
هزينه ي نهايي عامل توليد



marginal frequency
فراواني حاشيه اي، تواتر حاشيه اي



marginal investment
سرمايه گذاري نهايي



marginal physical product
محصول فيزيکي نهايي



marginal probabilities
احتمالات حاشيه اي



marginal probability
احتمال کناري، احتمال حاشيه اي



marginal productivity
بهره وري نهايي



marginal profit
سود حاشيه اي



marginal project
طرح نهايي



marginal propensity
تمايل حاشيه اي



marginal propensity to consume
تمايل حاشيه اي به مصرف



marginal propensity to import
ميل نهايي به واردات



marginal propensity to save
تمايل نهايي به پس انداز، گرايش نهايي به پس انداز



marginal rate of input substitution
نرخ نهايي جانشيني نهاده



marginal rate of return over cost
نرخ نهايي بازده بر حسب هزينه



marginal rate of substitution
نرخ نهايي جانشيني



marginal rate of time preference
نرخ نهايي ارجحيت زماني



marginal revenue
درآمد نهايي



marginal significance
اهميت نهايي



marginal total
حاصل جمع حاشيه اي



marginal utility
مطلوبيت نهايي، انتفاع حاشيه اي، فايده ي نهايي



marginal utility of income
مطلوبيت نهايي درآمد



marginality
حاشيه اي



marginals
فراواني هاي کناري



marine carrier
وسيله ي حمل و نقل دريايي



marine policy
بيمه نامه ي دريايي



mark
نشانه



marked
علامت دار



market
بازار



market conditions
شرايط بازار، وضع بازار



market equilibrium
تعادل بازار



market equilibrium price
قيمت تعادل بازار



market exchange rate
نرخ ارز بازار



market life
عمر بازاري



market penetration
رسوخ به بازار



market planning
برنامه ريزي جهت بازاريابي



market portfolio
مجموعه ي بازار



market price
قيمت روز، نرخ فروش، قيمت بازار



market rate
نرخ بازاري، نرخ غير بانکي



market research
بررسي بازار، تحقيق روي بازار



market survey
بررسي بازار



market value
قيمت بازار، ارزش بازاري



marketable securities
اوراق بهادار قابل تبديل، اوراق بهادار در گردش، اوراق بهادار قابل معامله



marketing
خريد و فروش، بازاريابي، اداره ي فروش



marketing management
مديريت بازاريابي



marketing research
تحقيق بازاريابي



marking
علامت گذاري



Markov chain
زنجير مارکوف



markov chains
زنجير هاي مارکوف



Markov decision process
فرايند تصميم مارکوف



markov inequality
نابرابري مارکوف



markov matrix
ماتريس مارکوف



markov polya distribution
توزيع مارکوف-پوليا



markov process
فرايند مارکوف



markov property
ويژگي مارکوف



Markov shift
تغيير جاي مارکوف



markov's condition
شرط مارکوف



markov's inequality
نامساوي مارکوف



markov's lemma
لم مارکوف



markov's theorem
قضيه ي مارکوف



markovian decision process
فرايند تصميم مارکوف، فرايند تصميم گيري مارکوف



martingale
مارتينگل



mascheroni's constant
ثابت ماسکروني



mask
پوشش



maskant
پوشش مقاوم، ماسک



masking
پوشش، روکش، روپوشاني



mass
جرم، مجموع، مقدار، توده



mass defect
کاستي جرم



mass density
جرم مخصوص، جرم ثابت



mass function
تابع جرم



mass number
عدد جرمي



mass of probability
جرم احتمال



mass production
توليد انبوه، عمده سازي، توليد وسيع، توليد به مقياس صنعتي، توليد جمعي، انبوه سازي، سري سازي، توليد توده وار



mass scale experiment
توده آزمايش ها



mass scale trial
توده آزمايش ها



mass servicing
سرويس گيري گروهي



mass spring system
دستگاه جرم و فنر



mass storage
انبارش توده اي، بايگاني، تل انباره



mass transport
نقل جرم



master
اصلي، قطعه ي کپي شده، سرپرست، استادکار، قطعه ي الگو، طرح اصلي



master budget
بودجه ي جامع، بودجه ي اصلي



master file
فايل شاخص



master grade
درجه ي شاخص



master plan
نقشه ي کليات، برنامه ي جامع، طرح جامع، نقشه ي مجموعه



master problem
مسأله ي مادر، مسأله ي اصلي



master schedule
برنامه ي اصلي، برنامه ي مادر



mat
بي جلا، شبکه، جفت کردن، در هم گير انداختن



match
جور کردن، متناسب، جور بودن، تطبيق دادن، تطبيق



match plate pattern
مدل صفحه اي



matched
جور شده



matched pairs
زوج جور شده، جفت هاي جور شده، جفت هاي جور



matched samples
نمونه هاي همتا



matched variables
متغيرهاي همتا



matching
جور کردن، جور شدن



matching distribution
توزيع جور شده ها



matching problem
مسأله ي جور سازي



matching variable
متغير تنظيم کننده



mate
همراه



material
ماده، مادي، مطلب، موضوع، مواد اوليه، مصالح، جنس، مواد خام، مواد



material classification
طبقه بندي مواد



material handling
جا به جايي، حمل مواد، مبادله ي مواد اوليه



material hopper
قيف مواد، قيفي مواد



material implication
استلزام مادي، استلزام منطقي



material ledger card
کارت معين مواد



material requirements planning
برنامه ريزي کالاي مورد نياز، طرح ريزي نيازمندي مواد



material requisition
درخواست مواد



material revised board
برگ تجديد نظر مواد



material transfer
انتقال مواد



materials
مواد خام، مواد



mathematical
از راه رياضي، به طريق رياضي، رياضي



mathematical analysis
آناليز رياضي



mathematical analysis of logic
تحليل رياضي منطق



mathematical axioms
اصول موضوع رياضي



mathematical background
سابقه ي رياضي



mathematical characterization
مشخص کردن معادلات رياضي



mathematical definition
تعريف رياضي



mathematical equation
معادله ي رياضي



mathematical expectation
انتظار رياضي، اميد رياضي



mathematical framework
چهارچوب رياضي



mathematical induction
استقراي کامل، استقراء رياضي، استقراي رياضي



mathematical logic
منطق نمادي، منطق رياضي



mathematical mode
مدل رياضي



mathematical model
مدل رياضي، قالب رياضي، نمونه ي رياضي، مدل رياضي



mathematical necessity
ضرورت رياضي



mathematical object
شئ رياضي



mathematical operation
عمل رياضي



mathematical optimization
بهينه سازي رياضي



mathematical physics
فيزيک رياضي



mathematical point
نقطه ي هندسي



mathematical point of view
نظرگاه رياضي



mathematical probability
احتمال رياضي، امکان رياضي



mathematical problems
مسائل رياضي



mathematical programming
برنامه ريزي رياضي



mathematical recreations
تفريحات رياضي



mathematical statistical model of experiment
مدل آماري-رياضي آزمايش



mathematical statistics
آمار رياضي



mathematical structure
ساختار رياضي، ساختمان رياضي



mathematical symbols
نماد هاي رياضي



mathematical system
دستگاه رياضي



mathematical theory of relativity
نظريه ي رياضي نسبيت



mathematically
به طور رياضي، به طريق رياضي



mathematician
رياضيدان، رياضي دان



mathematics
رياضيان، رياضي



mathieu's differential equation
معادله ي ديفرانسيل ماتيو



mating
به هم خوردن، جفت شدن



mating surfaces
سطوح مماس



matrices
ماتريس ها، آرايه ها



matrices addition
جمع ماتريس ها



matrices group
گروه ماتريس ها



matrix
ماتريس، آرايه، زهدان، قالب



matrix addition
جمع ماتريس ها، جمع ماتريس



matrix adjoint
ماتريس الحاقي



matrix algebra
جبر ماتريس ها



matrix calculus
حساب ماتريس ها، حساب ماتريسي



matrix characteristic
مشخصه ي ماتريسي



matrix definition
تعريف ماتريس



matrix determinant
دترمينان ماتريس



matrix diagonal
قطر ماتريس



matrix dimension
بعد ماتريس



matrix elementary
عناصر ماتريس



matrix equation
معادله ي ماتريسي



matrix game

• rectangular game

بازي ماتريسي، بازي مستطيلي



matrix gauge
اندازه گير مرکب



matrix generator
مولد ماتريس



matrix inversion
مکعوس کردن ماتريس



matrix line printer
چاپگر خط ماتريسي



matrix multiplication
ضرب ماتريس ها



matrix of an endomorphism
ماتريس يک درساني



matrix of change of base
ماتريس تغيير پايه، ماتريس تبديل مبنا، ماتريس تبديل پايه



matrix of coefficients
ماتريس ضريب ها



matrix of correlation coefficients
ماتريس ضرايب همبستگي



matrix of covariance
ماتريس کوواريانس



matrix of eigenvalues
ماتريس ريشه هاي راکد



matrix of latent roots
ماتريس ريشه هاي راکد



matrix of linear transformation
ماتريس يک تبديل خطي



matrix of losses
ماتريس زيان ها



matrix of transition probability
ماتريس احتمال انتقال



matrix operations
عمليات ماتريس



matrix permutation
ماتريس تبديل



matrix polynomial
چندجمله اي ماتريسي



matrix printer
چاپگر ماتريسي



matrix product
حاصل ضرب ماتريس



matrix rank
رتبه ي ماتريس



matrix representation
نمايش ماتريسي



matrix representing
ماتريس نمايش



matrix ring
حلقه ي ماتريسي



matrix statistical model
مدل ماتريس آماري



matrix theory
نظريه ي ماتريس ها



matrix thread gauge
رزوه سنج مرکب



matrix unit
يکا ماتريس



matrix with complete rank
ماتريس با رتبه ي کامل



matter
ماده



maturity date
سررسيد، موعد پرداخت



maxcimal basic rectangle
مستطيل اساسي ماکسيمال



maxheap
درخت حافظه ي پوياي ماکسيمم



maxi minimum
ماکسي-مينيمم



maxima
حداکثر، حداکثر حداکثر ها



maximal
ماکسيمال



maximal basic rectangle
مستطيل اساسي، مستطيل اساسي ماکسيمال



maximal concentration function
تابع تمرکز ماکسيمال



maximal deficiency
ناکارايي ماکسيمال



maximal element

• maximal member

عنصر ماکسيمال، عضو ماکسيمال



maximal ideal
ايده آل بيشين، ايده آل ماکسيمال



maximal linearly ordered subset
زيرمجموعه ي مرتب خطي ماکسيمال



maximal member
عنصر بيشينه



maximal member of a set
عضو بيشينه ي يک مجموعه



maximal prime divisor
مقسوم عليه اول ماکسيمال



maximal subset
زيرمجموعه ي بيشينه



maximal subspace
زيرفضاي ماکسيمال



maximal subword
زيرکلمه ي ماکسيمال



maximality
بيشتر بودن، مهيني



maximax
ماکزيمم ماکزيمم ها، حداکثر حداکثر ها، بيشترين بيشترين ها



maximax criterion
معيار ماکسيماکس



maximin
بيشترين کمترين ها، بيشينه ي کمينه، حداکثر حداقل ها، ماکزيمم مينيمم ها



maximization
ماکسيمم سازي، حداکثر گزيني، بيشينه ساختن، بيشينه سازي



maximize
بيشينه ساختن، بيشينه سازي، مهينه سازي



maximum
ماکزيمم



maximum decrease
کاهش ماکزيمم



maximum element
بزرگترين عنصر، عنصر ماکزيمم



maximum flow model
مدل حداکثر جريان ارسال، مدل ارسال ماکزيمم



maximum height
حداکثر ارتفاع، ارتفاع اوج



maximum increase
افزايش ماکزيمم



maximum invariant subgroup
زيرگروه ثابت ماکزيمم



maximum length
طولاني ترين طول، حداکثر طول



maximum likelihood
حداکثر احتمال، احتمال رخداد حداکثر، حداکثر درستنمايي



maximum likelihood estimate
برآورد راست نمايي ماکزيمم، برآورد حداکثر درست نمايي



maximum likelihood estimation
برآورد درستنمايي ماکسيمم، برآورد کننده ي درستنمايي ماکسيمم، برآورد بر اساس درست نماي بيشينه



maximum likelihood estimator
برآورد کننده ي درستنمايي ماکسيمم



maximum likelihood method
روش درست نمايي ماکسيمم، روش حداکثر درست نمايي



maximum modulus principle
قضيه ي ماکسيمم قدرمطلق، اصل ماکسيم قدرمطلق



maximum modulus theorem
قضيه ي حداکثر قدرمطلق



maximum point
نقطه ي اوج، نقطه ي بيشينه، نقطه ي حداکثر، نقطه ي ماکزيمم



maximum point on a curve
نقطه ي اوج يک منحني



maximum principle
اصل ماکسيمم



maximum revenue
ترکيب درآمد حداکثر



maximum standard deviation
حداکثر انحراف معيار



maximum utility
ماکزيمم سودمندي



maximum value flow model
مدل ماکزيمم ارزش حاصل



maxterm
جمله ي ماکسيمم



Maxwell Boltzmann distribution
توزيع ماکسول-بولتسمان



Maxwell convention
قرارداد ماکسول



maxwell convertion
قرارداد ماکسول



meager
لاغر



meager set
مجموعه ي رسته اول



mean
متوسط، وسيله، ميانگين، معدل، ميانگي، واسطه



mean absolute deviation
ميانگين قدرمطلق انحرافات



mean and extreme ratio
نسبت ذات وسط و طرفين



mean and range of card
ميانگين و دامنه ي تغييرات کارت



mean average
مقدار متوسط



mean axis of ellipsoid
محور متوسط بيضي گون



mean convergence
همگرائي ميانگين، تقارب ميانگين



mean curvature
خميدگي ميانگين



mean deviation
ميانگين انحراف، انحراف متوسط، انحراف ميانگين، ميانگين قدرمطلق انحراف ها، متوسط انحراف



mean difference
تفاضل ميانگين، ميانگين قدرمطلق تفاضل ها



mean distance
فاصله ي ميانگيني، ميانگين حداکثر و حداقل فاصله ي يک سياره از قمر آن، فاصله ي متوسط



mean effective value
مقدار مؤثر متوسط



mean error
خطاي ميانگين



mean life
عمر ميانگين



mean lifetime
عمر متوسط



mean normal curvature
انحناي ميانگين



mean of data
ميانگين داده ها



mean ordinate
مقدار متوسط تابع، عرض متوسط



mean proportional
واسطه ي هندسي



mean proportional between two numbers
واسطه ي هندسي دو عدد



mean rank method
روش ميانگين رتبه ها



mean recurrence time
ميانگين زمان برگشت



mean solarday
روز متوسط خورشيدي



mean square
ميانگين مجذور ها، پراش



mean square approximation
تقريب ميانگين مربعي



mean square deviation
ميانگين مربع انحراف ها



mean square error
ميانگين توان دوم خطا ها، ميانگين مربع خطا ها، خطاي ميانگين مجذورات



mean square errors
ميانگين توان دوم خطا ها



mean terms of proportion
وسطين تناسب



mean time to failure
زمان متوسط تا خرابي



mean time to repair
متوسط زمان تعمير



mean value
مقدار مياني، مقدار متوسط، مقدار ميانگين



mean value formula
دستور مقدار ميانگين



mean value of a function
مقدار ميانگين تابع، مقدار ميانگين يک تابع



mean value theorem
قضيه ي واسطه، قضيه ي مقدار مياني



mean value theorem for integral
قضيه ي مقدار مياني براي انتگرال



mean value theorem of the differential calculus
قضيه ي مقدار مياني حساب ديفرانسيل



mean value theorems
قضيه هاي مقدار ميانگين



mean variance
واريانس ميانگين



mean vector
بردار ميانگين



meaningless
بي معني



meanpoint
نقطه ي ميانگين، نقطه ي مياني



meanproportional
واسطه ي هندسي



means
وسطين تناسب



means that
به اين معني است که



measurability
اندازه پذيري



measurable
اندازه پذير



measurable cardinal number
عدد اصلي اندازه پذير



measurable channel
کانال اندازه پذير



measurable cover
پوشش اندازه پذير



measurable event
پيشامد تصادفي، پيشامد اندازه پذير



measurable function
تابع اندازه پذير



measurable kernel
هسته ي اندازه پذير



measurable set
مجموعه ي اندازه پذير



measurable space
فضاي اندازه پذير



measure
بيان کردن، سنجيده شدن، مقياس، سنج، اندازه، سنجش، سنجيدن، مقياس، سنجه، پيمانه، اندازه گرفتن



measure a distance
فاصله يابي کردن



measure of a set
اندازه ي يک مجموعه



measure of center
اندازه ي مرکزيت



measure of distribution
اندازه ي پراکندگي



measure of intensity of dependency of events
اندازه شدت وابستگي حوادث



measure of kuratosis
اندازه ي کشيدن



measure of length
مقياس طول



measure of probability
اندازه ي احتمال



measure of set
اندازه ي مجموعه



measure of size
اندازه ي حجم



measure of variations
اندازه ي تغييرات



measure of volume
گنجا، اندازه ي حجم



measure preserving transformation
تبديل حافظ اندازه



measure space
فضاي اندازه



measure theory
نظريه ي اندازه



measure zero set
مجموعه ي صفر، اندازه



measured
سنجيده



measureless
بي اندازه



measurement
اندازه، مقدار، کميت، اندازه گيري، سنجش



measurement error
خطاي اندازه گيري



measurement standards
استاندارد هاي اندازه گيري



measures of central tendency
اندازه هاي گرايش به مرکز، اندازه هاي تمايل به مرکز، مقادير متمايل به مرکز، مشخص کننده هاي مرکزي، سنجيده هاي گرايش به مرکز



measures of dispersion
پراکنداگي، پراکندگي



measures of standards
استاندارد هاي اندازه گيري



measures of variability
اندازه هاي تغيير پذيري



mechanical
مکانيکي



mechanical ability
توان مکانيکي، توانايي مکانيکي



mechanical advantage
مزيت مکانيکي



mechanical comprehension
درک مکانيکي، ادراک فني



mechanical drawing
رسم فني، ترسيم بوسيله ي ابزار مکانيکي، رسم مکانيکي



mechanical engineering
مهندسي مکانيک



mechanical fastening
بستن مکانيکي



mechanical tape reader
نوار خوان مکانيکي



mechanics
مکانيک



mechanics rules
قوانين مکانيک



mechanism
مکانيزيم، مکانيسم، سازوکار



mechanized data processing
پرورش داده ها به طور مکانيزه، داده پردازي مکانيزه



mechanized operation
عمليات مکانيزه



mecro miniaturization
تفکيک سازي ميکرومتري



media
محيط، رسانه، متوسط



medial
مياني



medial triangle
مثلث ميانک



median
خط ميانه، ميانه، متوسط



median class
طبقه ي ميانه



median in statistics
ميانه، عنصر مياني



median location
ميانگين جايابي



median of a trapezoid
ميانه ي ذوزنقه، ميان خط ذوزنقه



median of a triangle
ميانه ي مثلث



median parameters
پارامتر هاي ميانه



median point of a triangle
نقطه ي مياني مثلث



median regression line
خط رگرسيون ميانه



medium
دنده ي متوسط، رابط، محيط، پيرامون، متوسط، واسطه، وسيله، معتدل، ميانجي، رسانه



medium fit
انطباق متوسط



medium force fit
انطباق با نيروي متوسط



medium frequency
ميان بسامد



medium hard steel
فولاد نيم سخت



medium range
ميان مدت



medium range planning
برنامه ريزي ميان مدت



medium term
متوسط المدت



medium wave
موج متوسط



meet
ارضا کردن، صدق کردن، برآوردن، انجام دادن، برخورد کردن، تلاقي، برخورد، قطع کردن، تماس، واژه، ي قديمي براي مقطع



meet irreducible
تحويل ناپذير تماسي



meet irreducible element
عنصر تحويل ناپذير تماسي



meet of elements in a lattice
تماس عنصر ها در مشبّکه



meet of sets
تماس مجموعه ها، اشتراک مجموعه ها



meet of two sets
مقطع دو مجموعه، اشتراک دو مجموعه، قدر مشترک دو مجموعه



meeting
جلسه، نشست، ملاقات، مجمع، جلسه، انجمن



mega
پيشوندي به معني يک ميليون



mellin transform
تبديل ملين



melt temperature
دماي ذوب



melting range
طيف ذوب، دامنه ي ذوب



melting rate
ميزان ذوب، نرخ ذوب، سرعت ذوب



member
عضو



member of a set
عضو يک مجموعه



member of set
عضو مجموعه



members of an equation
عضو هاي يک معادله



membership
عضويت، تعلق



membership problem
مسأله ي عضويت



membership symbole\
نماد تعلق، نماد عضويت



membrance
غشاء



membrane
غشاء



memonic
يادآور



memorize
ذخيره کردن



memory
تغذيه کننده، حافظ، ياد



memory capacity
گنجايش حافظه



memory location
خانه ي حافظه



memory store
مخزن حافظه



memoryless
بي حافظه، فاقد حافظه، بدون حافظه



menelaus theorem
قضيه ي منلائوس



meniscus
هلال يا جسم هلالي شکل، عدسي از يک سو مقعر و از سوي ديگر محدب، سطح محدب يا مقعر



mensuration
اندازه گيري، پيمايش



mental activity
فعاليت فکري



mental arithmetic
حساب ذهني، محاسبه ي ذهني



mental fatigue
فرسايس ذهني، خستگي فکري، فرسودگي



mention
اشاره کردن، بيان شدن



menu
فهرست



menu planning problem
مسأله ي برنامه ي غذايي، مسأله ي طراحي برنامه ي غذايي



meokurtic
منحني با درجه ي مناسب کشيدگي



mercator projection
تصوير مرکاتور، نقشه ي مرکاتور



merchandise
خريد و فروش، کالا، جنس، موجودي جنسي



merchandise in transit
کالاي بين راهي



merchandise inventory
موجودي کالا



mercury
سياره ي عطارد، جيوه



merely
فقط، صرفا



merge
درآميختگي، ادغام کردن، ترکيب کردن، قاطي کردن، اختلاط اطلاعات، به طور رديفي، پوشش



merge bias
جابجايي در آميختگي



merge event
واقعه ي پوششي



merge relationship
رابطه ي درآميختگي



meridian
نصف النهار



meridian of a surface of revolution
نصف النهار رويه ي دوراني



meridian of celestial sphere
نصف النهار کره ي سماوي



meridian of earth
نصف النهار زمين



meridian plane
صفحه ي نصف النهاري



meromorphic
برخه ريخت



meromorphic function
تابع برخه ريخت، تابع مروفورفيک، تابع برخه ريخت



meromorphism
برخه ريختي



Mersenne number
عدد مرسن



mersenne numbers
اعداد مرسن



mersenne prime number
عدد اول مرسن



mersenne prime numbers
اعداد اول مرسن



mertens theorem
قضيه ي مرتنس



mesh
تور مانند، مشبک کردن، شبکه، سوراخ، جور شدن، گيرانداختن



mesh of a covering
قطر پوشش



mesh size
چشمه ي غربال



mesne
وسطي، مياني



message
خبر، پيام فرستادن، پيغام، پيام، مکالمه



meta
پيشوندي به معناي فوق، متا، ماوراء



meta mathematics
متا رياضيات، ماوراء رياضي



meta system
مابعدالدستگاه



meta theorem
متاقضيه، ماوراء قضيه



metadiscriminant
فوق مبين



metal spraying
بارش فلزي، فلز پاشي



metalanguage
شبه زبان، ماوراء زبان



metallic yield
محصول فلزي، باردهي فلزي



metallurgy
فلزکاري، متالورژي



metalogic
فوق منطق، شبه منطق، ماوراء منطق



metamathematical
متا رياضي



metamathematics
فرا رياضيات، فرا رياضي



metaproof
فوق دليل، متا دليل



metastale
فوق پايدار



metatheorem
فوق قضيه



metavariable
فوق متغير، متا متغير



meter
متر، معادل 39.37 اينچ، سنجه



metering device
وسيله ي سنجش



method
شيوه، طريق، روال کار، روش، اسلوب، طريقه، راه و روش



method of disks
روش قرص ها



method of exhaustion
روش اشباع، روش افنا



method of false position
روش موقعيت نادرست



method of fitting constants
روش برازاندن ثابت ها، روش برازش ثابت ها



method of intersection
روش برش



method of least squares
روش حداقل مجذورات، روش کمترين مربعات



method of linearization
روش خطي سازي



method of paried comparison
روش مقايسه ي مزدوج



method of penalty
روش جريمه



method of pivot selection
روش انتخاب پاشنه



method of quadrature in differential equations
روش حل معادله هاي ديفرانسيل با انتگرال گيري



method of shells
روش غشاء ها



method of successive approximation
روش تقريب متوالي



method of successive approximations
روش تقريب هاي پياپي



method of successive bisection
روش دو نيم سازي متوالي



method of successive bisections
روش تنصيفات متوالي



method of successive iteration
روش تکرار متوالي



method of the auxiliary hypothesis
روش فرض کمکي



method of undetermined coefficients
روش ضرايب نامعين، روش ضرايب مبهم، روش ضرايب نامعلوم



method of variation of constants
روش تغييرات مقادير ثابت



method of variation of parameters
روش تغيير اعداد ثابت، روش تغيير پارامتر ها



method of washers
روش واشر ها



method study
مطالعه ي روش



methodology
روش شناسي



methods analysis
تحليل روش ها



methods engineering
مهندسي روش ها



methods improvement
بهبود روش ها



methods study
مطالعه ي روش ها، بررسي روش ها



metoorite
سنگ آسماني



metre
متر



metric
متريک، سنجه اي، فاصله اي، تابع فاصله، متري



metric geometry
هندسه ي متري، هندسه ي متريک



metric invariant
ناورداي متريک



metric space
فضاي متري، فضاي فاصله اي، فضاي متريک



metric subspace
زيرفضاي متريک، زيرفضاي فاصله اي



metric system
دستگاه فاصله اي، دستگاه متريک



metric tensor

• fundamental tensor

تانسور متريک، تانسور اصلي



metric theory of function
تئوري متريک تابع



metric value
اندازه ي کمي



metric vector space
فضاي برداري متريک



metric vernier caliper
کليس ارتفاع سنج



metrizable
متريک پذير، متري پذير



metrizable space
فضاي فاصله پذير، فضاي متري شدني، فضاي متريک پذير



metrization theorem
قضيه ي متريک سازي



metrology
تخصص اندازه گيري، علم اندازه گيري، سنجه شناسي



micro
جزء، خرد، پيشوندي به معني يک ميليونيم



micro structure
ساختمان ذره اي، ريز ساختمان



microcomputer
ريزکامپيوتر، خردکامپيوتر، ريزرايانه، ريزرايانگر



microeconomics
اقتصاد خرد



microeconomy
اقتصاد خرد، اقتصاد ميکرو



microhardness
ريز سختي، سختي ريز



micrometer
ريزسنج



micrometer caliper
ريز سنج، ميکرومتر، اندازه گير ميکرومتر



micrometer depth gage
ميکرومتر عمق سنج، عمق سنج ميکرومتري



micron
يک هزارم ميليمتر، ميکرون



microprocessor
خردآما، داده پرداز، ظريف، ريزپردازنده، ميکرو پروسسور



microstructure
ساختمان ذره اي



microwave
موج ريز



mid
پيشوندي به معني وسط



mid line
خط واصل اوساط، دو ساق ذوزنقه، خط ميانه



mid point
نقطه ي وسط، نقطه ي مياني



mid range
ميان دامنه، ميان برد



mid year population
جمعيت وسط سال



middle
مياني، ميان، وسط



middle management
مديريت مياني، مديران مياني



middle manager
مدير واسطه



middle point
ميانگاه، وسط



middle term
حد اوسط، حد وسط



middling
مياني



middlingly
به طور مياني



midland
بين النواحي



midmost
دقيقا واقع شده در وسط، وسط ترين



midperpendicular
عمودمنصف



midpoint
نقطه ي مياني



midpoint formula
فرمول نقطه ي مياني



midpoint of a line segment
وسط پاره خط



midpoint rule
قاعده ي ميانگاهي



midrange
نيم دانه



midst
قسمت وسط



midway
وسط، نيمه راه



mile
واحد طول معادل 2580 فوت يا 1609 متر، ميل، مايل



mileage
کرايه به ميل، مسافت پيموده شده به ميل



milestone
واقعه ي مهم، منزلگاه، شاخص کار، پايان نما، برهه



milestone event
رويداد شاخص



milestone network
شبکه ي شاخص



milky
شيري



milky way
راه شيري



milkyway
راه شيري



mill
سنگ شکن، کارخانه، فرز، دستگاه پرداخت، آسيا



mille
هزار



milli
يک هزارم، پيشوندي به معني يک هزارم



milliard
ميليارد، هزار ميليون، 109



millin transform
تبديل ملين



million
ميليون، هزار هزار، 106



mimic
تقليد کردن



min max technique
تکنيک مينيماکس



minding
تصور، انگاشت



mineur
اصغر



mineure
صغري



minheap
درخت حافظه ي پوياي مينيمم



mini max approximation
تقريب ميني ماکس



mini maximum
ميني ماکسيمم



miniamal rule
روش برازش



miniature
ظريف، کوچک



minicase
رخدادک



minicomputer
کامپيوتر کوچک، ريزکامپيوتر، ميني کامپيوتر



minima
حداقل



minimal
کمين، مينيمال، حداقل، کوچکتر، کهينه، اقل، کمينه



minimal basis
پايه ي مينيمال



minimal boolian expression
عبارت بولي مينيمال



minimal cover
پوشش مينيمال



minimal curve
خم مينيمال



minimal element
کمترين عضو، عضو کمينال، عنصر مينيمال، عضو مينيمال



minimal equation
معادله ي مينيمال



minimal extension
توسيع کهين



minimal form
صورت مينيمال



minimal generating set
مجموعه ي توليد کننده ي کهين



minimal ideal
ايدآل مينيمال



minimal left ideal
ايده آل چپ مينيمال



minimal member
عضو مينيمال



minimal polynomial
چندجمله اي مينيمال، کثيرالجمله ي کهينه



minimal prime divisor
مقسوم عليه اول مينيمال



minimal prime ideal
ايده آل اول مينيمال



minimal right ideal
ايده آل راست مينيمال



minimal spanning tree
درخت فراگير حداقل



minimal sufficiency
کيفيت مينيمال



minimal sum
مجموع مينيمال، حاصل جمع مينيمال



minimal sum form
صورت مجموع مينيمال



minimal sum of produst form
صورت مجموع حاصل ضرب هاي مينيمال



minimal sums
حاصل جمع مينيمال



minimal surface
رويه ي مينيمال



minimal surface method
رويه ي کمترين مساحت



minimal tree
درخت مينيمال



minimality
کهيني



minimax
مينيماکس



minimax criterion
ملاک مينيماکس



minimax decision function
تابع تصميم مينيماکس



minimax estimate
برآورد اقل اکثر



minimax point
نقطه ي زين اسبي



minimax property
خاصيت ميني ماکس



minimax regret
مينيمم حداکثر زيان



minimax rule
قاعده ي ميني ماکس



minimax solution
تابع تصميم مينيماکس



minimax strategy
استراتژي مينيماکس، خط مشي مينيماکس



minimax technique
تکنيک مينيماکس، تقريب چبيشف، روش مينيماکس



minimax theorem
قضيه ي مينيماکس



minimax theory
نظريه ي ميني ماکس



minimization
کمينه سازي



minimum
مينيمم، حداقل، کمينه، کهين



minimum element
عنصر مينيمم، عنصر کمينه، عنصر کهينه



minimum height
حداقل ارتفاع



minimum modulus principle
اصل کالبد مينيمم



minimum moment
گشتاور حداقل



minimum path
کوتاهترين مسير



minimum point
نقطه ي حداقل، نقطه ي مينيمم



minimum principle
اصل حداقل



minimum qualifications
حداقل شرايط لازم



minimum rastio test
آزمون مينيمم کسر



minimum requirements
حداقل شرايط لازم



minimum traveling time
حداقل زمان پيمايش



minimum variance estimator
برآورد کننده ي مينيمم



minkowski reduction theory
نظريه ي تحويل مينکوفسکي



minor
کهاد، کوچک، کوچکتر، کهين، اقصر



minor a determinant
کهين يک دترمينان



minor arc
قوس اقصر، کمان کوچکتر



minor arc of a circle
قوس کوچکتر دايره



minor axis
محور اقصر



minor axis of an ellipse
قطر اقصر بيضي، محور اقصر بيضي



minor defect
عيب جزيي، نقص جزيي



minor determinant
دترمينان کهاد، دترمينان جزء، معين فرعي، دترمينان جزء، زيردترمينان



minor diameter
قطر کوچک



minor of a determinant
کهاد دترمينان



minor of a matrix
کهاد ماتريس



minor of an element in a determinant
کهين يک عنصر در دترمينان



minor of matrix
ماتريس جزء زيرماتريس، مينور ماتريس، کهين ماتريس



minor premise
صغراي قضيه، صغري



minor premiss
صغري



minor sector
قطاع کوچکتر



minor segment
قطعه ي کوچکتر



minor term
جمله ي کوچک، حد اصغر



minorant
مادون، پائين، کهتر



minore
کميده، کهين دار



minorer
کميدن، فروبستن



minorized
کهتر شده، کهاد شده



minors of order r
مينور هاي مرتبه ي r



minterm
جمله ي مينيمم



minterm canonical form
صورت متعارف جمله ي مينيمم



minuend
مفروق منه



minus
منها، منفي



minus infinity
منهاي بينهايت



minus lable arrow
پيکان با برچسب منفي



minus sign
علامت منها



minus tolerance
تلرانس منفي



minute
يک شصتم ساعت، دقيقه، يک شصتم درجه



mirror finished surface
سطح صيقلي



mirror image
تصوير آيينه اي، تصوير آئينه گونه، قرينه تايي



mirroring
قرينه سازي



miscalculate
اشتباها محاسبه کردن



miscalculation
محاسبه ي غلط



miscast
اشتباه محاسبه کردن



miscellaneous
پراکنده، متفرقه، گوناگون



miscellaneous expenses
هزينه هاي فرعي



miscellaneous income
درآمد فرعي



miscellaneous problems
مسائل متفرقه



miscellaneous process
فرايند فرعي، عمليات غير دقيق



miscount
بد حساب کردن، بد شمردن



mismatching
جور نشدن، به هم نخوردن، عدم تقارن، مقطع



misoperate
اشتباهي مرتکب شدن



misprint
اشتباه چاپي



misshapen
ناجور



missing
از دست رفته



missing data
داده هاي گم شده



mission
هيئت، رسالت، مأموريت، هيئت اعزامي



mistake
اشتباه



mix
مخلوط کردن، آميختن



mixed
مختلط، مرکب، مخلوط شده، آميخته، مخلوط



mixed account
حساب مختلط، حساب مخلوط



mixed acquisition
خريد تعدادي از انواع دارايي ها به طور يکجا



mixed base number
عدد آميخته پايه، عدد آميخته مبنا



mixed central moments
گشتاور هاي مرکزي آميخته، گشتاور هاي مختلط مرکزي



mixed cost
هزينه ي نيمه متغير



mixed decimal
(عدد) دهدهي آميخته، عدد اعشاري غير صحيح



mixed decision
تصميم آميخته



mixed expense
هزينه ي مرکب



mixed expression
عبارت آميخته



mixed ideal
ايدآل آميخته



mixed integer problem
مسأله ي آميخته با اعداد صحيح



mixed line
خط مختلط



mixed moment
گشتاور مختلط



mixed number
عدد کسري، عدد آميخته



mixed partial derivative
مشتق جزئي مخلوط، مشتق پاره اي آميخته، مشتق جزئي آميخته



mixed partial derivatives of the second order
مشتقات جزئي مخلوط مرتبه ي دوم



mixed periodic
متناوب مرکب



mixed periodic fraction
کسر متناوب مرکب



mixed product
حاصل ضرب مختلط سه بردار، محصول ترکيبي، محصول مختلط



mixed radix number

• mixed base number

عدد آميخته-پايه، عدد آميخته-مبنا



mixed recurrent
متناوب مرکب



mixed recurrent fraction
کسر متناوب مرکب



mixed recurring
متناوب مرکب



mixed recurring continued fraction
کسر مسلسل بازگشتي آميخته



mixed sample
نمونه مختلط



mixed sampling
نمونه گيري آميخته



mixed strategy
استراتژي آميخته



mixed system
نظام آميخته



mixed tensor
تانسور آميخته



mixer
مخلوط کننده، مخلوط کن، به هم زن



mixer chamber
محفظه ي اختلاط



mixture
آميخته، اختلاط، ترکيب، آميزه، مخلوط



mixture experiment
آزمايش مخلوط



mnemonic
نماد ساده



mobile
جسم متحرک، پويا، متحرک



mobile cathode
کاتد متحرک، کاتد جنبشي



mobility
پويايي، تحرک



mobius band
نوار موبيوس



mobius function
تابع موبيوس



mobius geometry
هندسه ي موبيوس



Mobius strip
نوار موبيوس



mobius transformation
تبديل موبيوس



mod
باقيمانده، مانده



mod p quadratic residue
باقيمانده ي درجه ي دوم با کالبد p



modal logic
منطق موجه



modal proposition
قضيه ي موجه



modal sentence
گزاره ي موجه



modality
جهت



mode
روش، حالت، نما، نحوه، طريقه، طرز، مد



mode class
طبقه ي نما



mode of a distribution
نماي يک توزيع



mode of distribution
نماي يک بخش



mode of production
طرز توليد، نحوه ي توليد



model
سرمشق، شکل دادن، طرح، الگو، مدل، طرح ريختن، مدلسازي، نمونه، قالب



model building
ساخت مدل، مدلسازي



model theory
نظريه ي مدل ها



modeling
مدل بندي، مدل سازي، نمونه سازي، قالب سازي



modem
تلفيق و تفکيک کننده، دستگاه دادگان، مودم



modern
جديد، مدرن، نوين



modern algebra
جبر مدرن، جبر نوين



modernization
نو سازي



modification
تغيير، تغيير شکل، تعديل، اصلاح، پيرايش



modified
اصلاح شده، به ساخته، پيراسته، اصلاح شده



modified bessel
شبه بسل



modified bessel function
تابع بسل تعديل شده



modified cancellation law
قانون حذف اصلاح شده



modified euler method
روش اويلر تعديل يافته



modified limits
حدود تصحيح شده



modified martempering
مارتمپرينگ اصلاح شده



modified mathieu function
تابع تبديل يافته ي ماتيو



modified Mathieu functions
تابع هاي تيدبل يافته ي ماتيو



modified mean
ميانگين تعديل يافته



modified second
تفاضل هاي دوم اصلاح شده



modifiy
اصلاح کردن، پيراستن، تعديل کردن، دگرگون کردن



modifying dual solution primal
جواب دوگان اصلاح شده



modular
قدرمطلقي، پيمانه اي، واحدي، تکه تکه، سيستم خودکفا



modular arithmetic
حساب پيمانه اي، حساب هم نهشتي، حساب هنگي



modular function
تابع مدولي



modular group
گروه مدولي



modular lattice
مشبّکه ي مدولي



modular law
قانون مدولي



module
سنج، مدول، هنگ، قطعه، اندازه، کالبد، ضريب، عکس، گام، مدول دنده، واحد، ميزان، قدرنسبت



moduli
پيمانه ها



modulo
پيمانه



modulo m
به سنج m



modulo n
به پيمانه ي n



modulo n integer
عدد صحيح با کالبد n



modulus
کالبد



modulus of a complex number
قدر مطلق عدد مختلط



modulus of a congruence
پيمانه ي همنهشتي



modulus of a vector
نرم بردار، طول بردار



modulus of an elliptic integral
هنگ انتگرال بيضوي



modulus of continuity of a function
هنگ پيوستگي تابع



modulus of elasticity
ضريب ارتجاع، ضريب جهمندي، ضريب کشساني، ضريب ارتجاعي



modulus of logarithms
ضريب تبديل لگاريتم ها



modulus of rigidity
ضريب صلبيت



modulus of rupture
مدول پارگي، ضريب شکست، ضريب گسيختگي، ضريب پارگي



modulus of toughness
ضريب سفتي، ضريب چقرمگي



modus ponens
قياس استثنايي



moebius transformation
تبديل موبيوس



moiety
نصفه



mold
شکل دادن، قالبريزي کردن، قالبگيري، قالب



mold ability
قابليت قالبگيري



mold assembly
مونتاژ قالب



mold board
تخته ي زير درجه



mold body
بدنه ي قالب



mold designer
طراح قالب



mold frame
چهارچوب قالب، قاب قالب



mold identification
مشخصه ي شناسايي قالب، مشخصات قالب



molding compound
ماده ي قالبگيري



moldmaker
قالبساز



molten
مذاب، ذوب شو



moment
ممان، گشتاور، لختي



moment about the mean
گشتاور نسبت به ميانگين، گشتاور حول ميانگين



moment about the origin
گشتاور نسبت به مبدأ، گشتاور حول صفر



moment generating function
تابع مولد گشتاور



moment of a couple
گشتاور زوج



moment of a force
گشتاور نيرو



moment of couple
گشتاور زوج نيرو



moment of inertia
گشتاور لختي، ممان اينرسي، لنگر لختي، گشتاور ماند



moment of momentum
گشتاور اندازه ي حرکت



moment of the n th order
گشتاور مرتبه ي n ام



momental
گشتاوري



momentarily
براي لحظاتي، به طول لحظه اي



moments of different order
گشتاور هاي مرتبه هاي مختلف



moments of random variable
گشتاور هاي متغير تصادفي



momentum
تکانه، اندازه ي حرکت، گشتاور



monic
تکين



monic polynomial
چندجمله اي تکين



monitor
پيگير، بازرس، نمايشگر، دستگاه بازبيني، دستگاه کنترل، مواظبت کردن، کنترل کردن



monitoring
اصلاح کننده، هدايت کننده، پيگيري، نظارت، کنترل، دقت، تنظيم، مراقبت



monoaxial
تک محوري



monochromatic
تکرنگ، تکفام



monochromatic light
نور تک فام



monochrome
تکرنگ



monodirectional
يک سوئي، يک جهتي



monodromy
تک مقداري



monodromy matrix
ماتريس مداري



monogeni
تحليلي



monogenic function
تابع تکژني



monogram
منوگرام



monoid
تکوار، نيمگروه يکه دار، تکواره



monomer
تکپار، منومر



monomial
يک جمله اي، تک جمله اي، چندجمله اي، چندجمله اي تکين



monomial expression
عبارت تک جمله اي



monomorphic
تکديسه، تکريخت، تکسان



monomorphism
تکريختي، تکساني



monopolistic
انحصارگر



monopolistic firm
شرکت انحصارگر



monopoly
امتياز انحصاري، انحصار، حق انحصار



monorail conveyor
نقاله ي تک ريلي



monosyllabic
تک هجايي



monotone
يکنواخت، يکنوا



monotone convergence theorem
قضيه ي همگرايي يکنوا



monotone decreasing function
تابع ناصعودي، تابع يکنواي نزولي



monotone function
تابع يکنوا



monotone increasing function
تابع نانزولي، تابع يکنواي صعودي



monotone mapping
نگاشت يکنوا



monotone operator
عملگر يکنوا



monotone property
خاصيت يکنوايي



monotone sequence
دنباله ي يکنوا



monotone system of sets
دستگاه يکنواي مجموعه ها



monotonic
يکنوا



monotonic case
حالت مونوتونيک



monotonic decreasing
صعودي، نزولي يکنواخت



monotonic decreasing quantity
کميت نزولي يکنواخت



monotonic decreasing sequence
دنباله ي يکنواي نزولي



monotonic function
تابع يکنوا



monotonic increasing
صعودي، صعودي يکنواخت



monotonic increasing sequence
دنباله ي يکنواي صعودي



monotonic sequence
دنباله ي يکنوا



monotonic system of sets
دستگاه يکنواي مجموعه ها



monotonically decreasing sequence
دنباله ي نزولي يکنواخت، دنباله ي يکنواي نزولي



monotonically increasing sequence
دنباله ي يکنواي صعودي



monotonicity
يکنوايي



monotonicity law
قانون يکنواختي



monotonicity test
آزمون يکنوايي



monotonously
به طور يکنواخت



monotonus density
دانسيته ي يکنواخت



monotonus distribution
توزيع يکنواخت



monotony
يکنواختي



monte carlo method
روش مونت کارلو



monte carlo simulation
شبيه سازي مونت کارلو



month
يک دوازدهم سال، ماه



mood
ضريب



more
چند



more concisely
به صورت فشرده تر



more convenient
مناسب تر



more generally
به طور کلي



more over
علاوه بر اين، به علاوه



more than
بزرگ تر از، بيشتر از



moreover
بعلاوه



morera's theorem
قضيه ي موررا



morphism
ريختار



morphisms
ريختي ها



morphologic set
مجموعه ي ريختي



Morse inequalities
نابرابري هاي مورس



Morse theory
نظريه ي مورس



mortality
ميرايي



mortality function
تابع مرگ و مير، تابع فنا



mortgage payable
ديون رهني



most
بيشترين



most applications
در بيشتر موارد



most efficient estimate
سود بخش ترين برآورد



most likely estimate
محتمل ترين براورد



most likely time estimate
برآورد زماني محتمل



most optimistic time
حداکثر زمان خوشبينانه



most pessimistic time
حداکثر زمان بدبينانه



most powerful
تواناترين، قوي ترين



most powerful critical region
تواناترين ناحيه ي بحراني



most powerful test
تواناترين آزمون



most probable number of occurrence of event
محتمل ترين تعداد وقوع حادثه



most probable parameter point
محتمل ترين نقطه ي پارامتري



most probable time
زمان با بيشترين احتمال وقوع، محتمل ترين زمان



most probable value
محتمل ترين مقدار



mothball evaporating
تبخير گلوله ي نفتالين



mother population
جامعه ي مادر



motion
حرکت



motion analysis
تجزيه و تحليل حرکات



motion and time study
حرکت و زمان سنجي



motion economy
اقتصاد حرکت



motion in a circle
حرکت دوراني، حرکت روي يک دايره



motion in a straight line
حرکت مستقيم الخط، حرکت روي يک خط راست



motion study
مطالعه ي حرکت، حرکت سنجي، بررسي حرکات، تحرک سنجي



motivate
انگيختن، برانگيختن



motivation
محرک، انگيزه، موجب، انگيزش



motive
انگيزه



mount
مونتاژ، نصب کردن، نمو کردن، صعود کردن، کار گذاشته شدنف متصل شدن، انباشتن، زياد شدن، سوار شدن



mouse
ماوس، موش، موشواره



mouth
دهان، دهانه



movable
قابل حرکت، متحرک



movable launder
لاوک متحرک



move
جابجائي، حرکت، انتقال، بردن، حرکت دادن، نقل مکان کردن



move back and forth
رفت و برگشت کردن



move into
منتقل کردن به



move round
دور زدن



movement
تغيير مکان، جنبش، حرکت



movement detector
آشکارساز حرکت



moving
متحرک (حرکت)



moving average
معدل متحرک، ميانگين متحرک



moving total
جمع متحرک



moving trihedral
سه وجهي متحرک



much
زياد، بسيار



multatis mutandis
پس از تصرفات لازم



multi
پيشوندي به معني چند، چند ...



multi channel queue
صف چند کانالي



multi column chart
نمودار چند ستوني



multi dimensional distribution
قانون توزيع چند بعدي، قانون توزيع چند متغيره



multi level continuous sampling plan
طرح نمونه گيري پيوسته ي چندسطحي



multi purpose
چندمنظوري، چندهدفي، چندکاره



multi slide press
پرس چند کشويي



multi stage
چندمرحله اي، چندطبقه



multi stage sampling
نمونه برداري چند درجه اي، نمونه برداري چند مرحله اي، نمونه گيري چند مرحله اي



multi stage test
آزمون چند مرحله اي



multi type
چند گونه



multi valued function
تابع چند ارزشي



multi variable differential calculus
حساب ديفرانسيل چندمتغيره



multi variate distribution
توزيع چند بعدي، توزيع چند متغيره



multi variate distribution law
قانون توزيع چندبعدي، قانون توزيع چند متغيره



multiblade
چند پره، چند تيغه



multichannel
چندکانالي، چندکاناله



multichannel amplifier
تقويت کننده ي چند کاناله



multicolinearity
چند همخطي



multicommodity matrix
ماتريس چند منظوره



multidimensional
چندبعدي



multidimensional derivative
مشتق چندبعدي



multidimensional distribution
توزيع چند بعدي، توزيع چندمتغيره



multidimensional hypergeometric distribution
توزيع ابر هندسي چند بعدي



multidimensional normal distribution
توزيع نرمال چند بعدي



multidimensional random variable
کميت تصادفي چند بعدي



multidivisional problem
مسأله ي چند بخشي



multiform
چندشکلي، چندصورتي



multiform function
گسترش چند ارزشي، تابع چندساني، تابع چند فرمولي



multigraph
يال چندگانه



multilateral
چند وجهي، چندجنبه اي، چندضلعي



multilinear
چندخطي



multilinear algebra
جبر چند خطي



multilinear form
قرم چندخطي



multilinear function
تابع چندخطي



multilinear mapping
نگاشت چندخطي



multimodal
چندنمايي



multimodal distribution
توزيع چند مدي



multimodale
چند نمايي



multinomial
بسجمله اي



multinomial coefficient
ضريب چندجمله اي



multinomial coefficients
ضرائب چندجمله اي



multinomial distribution
توزيع چندجمله اي



multinomial expression
عبارت بسجمله اي



multinomial theorem
قضيه ي بسجمله اي



multinomial trials
امتحان هاي بسجمله اي



multiobjective program matrix
برنامه ريزي خطي با چند تابع هدف



multipass
چندراهه، چندگذره



multipass weld
جوش چند راهه



multipe root
ريشه ي مکرر



multiple
مضاعف، مکرر، مضرب، چندگانه، چندتايي، مضروب، چند برابر، ضريب، متعدد



multiple acceptance sampling plan
طرح چند نمونه اي براي پذيرش



multiple branching
انشعاب چندگانه



multiple cavity
محفظه ي چندگانه



multiple cavity mold
قالب چندسوراخه



multiple choice
چند انتخابي



multiple classification
رده بندي چندگانه



multiple comparisons test
آزمون مقايسه اي چندگانه



multiple correlation
همبستگي چندتايي، همبستگي جامعه، همبستگي چندمتغيري، همبستگي چند جانبه



multiple correlation coefficient
ضريب همبستگي چندگانه



multiple critical paths
مسير هاي چندگانه ي بحراني، داراي چند مسير بحراني



multiple edge
يال چندگانه



multiple edge gate
مدخل لبه اي چندگانه



multiple electrode
الکترود چند تايي



multiple equation
معادله ي چندتايي



multiple integral
انتگرال چندگانه



multiple integration
انتگرال گيري چندگانه



multiple loop
حلقه ي چندگانه



multiple mathematical induction
استقراي چندگانه ي رياضي



multiple point
نقطه ي چندگانه، نقطه ي مکرر، نقطه ي مضاعف، نقطه ي بستا، نقطه ي مکرر



multiple range test
تست چند دامنه



multiple reflection
انعکاس چندگانه



multiple reflection problem
مساله ي انعکاس چندگانه



multiple regression
برگشت چندگانه، رگرسيون چند متغيري، تابع برگشت چند متغيره، همگرايي مرکب، رگرسيون مرکب



multiple riemann integral
انتگرال چندگانه ي ريمان، انتگرال ريمان چندگانه



multiple root
ريشه ي مکرر



multiple root of an equation
ريشه ي چندگانه ي يک معادله



multiple sample acceptance sampling plan
روش نمونه برداري چندمرحله اي



multiple sampling plan
طرح چند نمونه اي



multiple step income statement
سود خالص نهايي



multiple stratification
طبقه بندي چندگانه



multiple tangent
مماس چندگانه



multiple valued
چند مقداري، چند ارزشي



multiple valued function
تابع چند مقداري



multiple variable
چند متغيره



multiple zero
صفر مکرر



multiples
اضعاف، امثال



multiplicable
قابل ضرب، ضرب شدني



multiplicand
مضروب



multiplicate inverse
معکوس ضربي



multiplication
ضربي، ضرب



multiplication factor
ضريب تکثير، عامل ضرب



multiplication function
تابع ضربي



multiplication group
گروه ضربي



multiplication identity
هماني ضربي، عضو خنثي ضربي



multiplication inverse
مکعوس ضربي، وارون ضربي



multiplication law
قانون حاصل ضرب



multiplication of a vector by a scalar
ضرب يک بردار در يک اسکالر



multiplication of determinants
ضرب دترمينان ها



multiplication of matrices
ضرب ماتريس ها، ضريب ماتريس ها، ضريب ماتريس



multiplication of series
ضرب سري ها



multiplication probability theorem
قضيه ي حاصل ضرب احتمالات



multiplication set
مجموعه ي حاصل ضرب



multiplication table
جدول ضرب



multiplication theorem
قضيه ي ضرب، قضيه ي حاصل ضرب



multiplicative
ضربي



multiplicative axiom
اصل متعارف ضربي



multiplicative congruence
همنهشتي ضربي



multiplicative congruential method
روش ضريب مبنا، روش تکثير متجانس



multiplicative constant
ضريب ثابت



multiplicative functinoal
تابعک ضربي



multiplicative function
تابع ضربي



multiplicative functional
تابعک ضربي



multiplicative group
گروه ضربي



multiplicative identity
عضو هماني ضرب



multiplicative inverse
وارون ضربي، عکس ضربي، عکس



multiplicative law
قانون ضربي



multiplicative notation
نماد ضربي



multiplicative property
خاصيت ضربي، خاصيت ضرب پذيري



multiplicative semigroup
نيمگروه ضربي



multiplicative sequence
دنباله ي ضربي، دنباله ي ضرب پذير



multiplicative system
دستگاه ضربپذير



multiplicative valuation
ارزه ي ضربي



multiplicatively
به طور ضربي



multiplicator
مضروبٌ فيه



multiplicity
چند بارگي، مرتبه ي تکرار، تعدد، چندگانگي، تکرر، دفعات تکرار



multiplicity of a root
چندگانگي ريشه



multiplicity of a root of an equation
مرتبه ي تکرار ريشه ي يک معادله، تکرر ريشه ي يک معادله



multiplier
ضريب



multiplier effect
اثر ضريب



multiply
تابيدن، ضرب کردن



multiply by
ضرب در، ضرب کردن در



multiply connected
چند پارچه، همبند چندگانه



multiply connected domain
ناحيه چند پارچه، حوزه ي چندگانه ي همبند، حوزه ي همبند چندگانه، ميدان چند پارچه



multiply connected set
مجموعه ي چندگانه ي همبند



multiply connected space
فضاي چندگانه ي همبند



multiply coonected
همبند چندگانه



multiply coonected domain
قلمرو همبند چندگانه



multiply through
با ضرب دو طرف در



multiply transitive permutation group
گروه جايگشتي چندگانه ترايا



multipolar
چندقطبي



multipolar coordinates
مختصات چندقطبي



multipurpose survey
آمارگيري چندمنظوره



multistage
چند مرحله اي



multistage allocation process
فرايند تخصيص چندمرحله اي



multistage sampling
نمونه گيري چند مرحله اي



multistep method
روش چندگامي



multitime period problem
مسأله ي چند دوره اي



multiuse
چند استفاده اي



multivalence
چند ارزي



multivalent
چند ارزي، چند ظرفيتي



multivalent function
تابع چند ارز



multivalued
چند مقداري، چند ارزشي، چند ارزي



multivalued function
تابع چند مقداري، تابع چند ارزشي



multivariable differential calculus
حساب ديفرانسيل چند متغيره



multivariate
چند وردائي، چند متغيري، چند متغيره



multivariate analysis
تحليل چند متغيره



multivariate distribution
توزيع چند متغيره



multivariate distribution function
تابع توزيع چند متغيره



multivariate frequency function
تابع فراواني توزيع چند متغيره



multivariate linear regression
رگرسيون چند متغيره ي خطي، رگرسيون خطي چند متغيره



multivariate normal distribution
توزيع نرمال چند متغيره



multivariate probability function
تابع احتمال چند متغيره



multivariate random variable
کميت تصادفي چند متغيره



multivariate regression
رگرسيون چندمتغيره



multivector
چندبرداره



must know that
بايد مشخص کند که



mutation
تغيير اساسي و چشمگير، تغيير بزرگ



mutual
دو جانبه، دو طرفه، متقابل، مشترک، دو سوئي، دو سره



mutuality
دو سره بودن، تقابل



mutuality exclusive
دوبدو ناسازگار



mutually
يکديگر، مشترکا، دوبدو



mutually dependent variables

• dual variables

متغير هاي دو به دو وابسته



mutually disjoint
دو به دو از هم جدا



mutually disjoint sets
مجموعه هاي دوبدو مجزا



mutually exclusive
دو به دو ناسازگار، ناسازگار، مانعةالجمع



mutually exclusive event
پيشامد دوبدو ناسازگار



mutually exclusive events
پيشامد هاي ناسازگار، حوادث ناسازگار، پيشامد هاي دوبدو ناسازگار، وقايع مانعةالجمع



mutually exclusive projects
طرح هاي ناسازگار



mutually orthogonal
دوبدو متعامد



mutually perpendicular
دو به دو عمود بر هم



muzzle
گريز



muzzle velocity
سرعت گريز



myriad
پيشوندي به معني ده هزار



myriagram
ده هزار گرم



myrialiter
ده هزار ليتر



N
علامت مجموعه ي اعداد طبيعي، چهاردهمين حرف الفباي انگليسي



n adic extension
گسترش n عملوندي



n ary
n تايي



n ary composition
ترکيب n تايي



n ary forms
صورت هاي n تايي



n ary operation
عمل n تايي



n ary relation
رابطه ي n تايي



n ball
گوي n بعدي



n bit sequence
دنباله ي n بيتي



n cell
n-حجره



n closed interval
بازه ي بسته ي n بعدي



n colorable
n-رنگ پذير



n connected graph
گراف n-همبند



n cycle
دور n بعدي



n dimensional
n بعدي



n dimensional closed interval
فاصله ي بسته ي n بعدي



n dimensional Euclidean geometry
هندسه ي اقليدسي n بعدي



n dimensional euclidean space
فضاي n بعدي اقليدسي



n dimensional measure
اندازه ي n بعدي



n dimensional open interval
فاصله ي باز n بعدي، بازه ي باز n بعدي



n dimensional point
نقطه ي n بعدي



n dimensional random vector
بردار n بعدي تصادفي



n dimensional region
ناحيه ي n بعدي



n dimensional space
فضاي n بعدي



n dimensional space of coordinates
فضاي n بعدي مختصات



n dimensional vector
بردار n بعدي



n element product
حاصلضرب n عنصري



n factorial
n فاکتوريل، n عاملي



n fold integral
انتگرال n گونا



n fold of a
n لايي a



n gon
n ضلعي



n inclusive
خود ِ n، شامل n



n measure
اندازه ي n



n measure zero
صفر اندازه ي n



n person game
بازي n نفره



n space
فضاي n بعدي



n sphere
کره ي n بعدي



n square matrice
ماتريس مربعي از مرتبه ي n



n square matrix
ماتريس مربعي مرتبه ي n



n times differentiable function
تابع n بار مشتق پذير



n - torsion




n tuple
n گانه، n تائي، n گانه



n tuple ordered
n تايي مرتب



n tuple point
نقطه ي مکرر از درجه ي n



n tuples
n تايي



n vector
n برداره



n web
n-بافته



nabla
نابلا



nabla operator
عملگر نابلا



nadir
سمت القدم، حضيض



naive set theory
نظريه ي طبيعي مجموعه ها



namely
يعني، به اين ترتيب که



nano
پيشوندي به معني 10-9



nanstandard natural number
عدد طبيعي نااستاندارد، عدد طبيعي غير استاندارد



nap
سفره



naperian logarithm
لگاريتم نپري



napier
نپر



napier number
عدد نپر



napier rule
قاعده ي نپر



napier's analogies
فرمول نپر، فرمولي براي حل مثلث هاي کروي



napier's rules
قوانين نپر



napierian
نپري



napierian logarithm
لگاريتم طبيعي، لگاريتم نپري



napierian logarithm base
مبداء لگاريتم نپري، مبناي لگاريتم نپري



napking
دستمال سفره



napking ring
حلقه ي دستمال سفره



nappe
دامنه، پارچه، هر يک از دو مخروطي که در رأس مشترک اند



narrow
دقيق، باريک، کم عرض، باريک کردن، کم کردن



narrow down
کم کردن



national income
درآمد ملي



nationality
مليت



natural
مليت



natural basis
پايه ي طبيعي



natural boundary
مرز طبيعي



natural contingencies
ممکنات طبيعي



natural cubic spline
اسپلاين درجه ي سه ي طبيعي



natural domain
قلمرو طبيعي



natural equation of a curve
معادله ي طبيعي خم



natural equations of a surface
معادله هاي طبيعي رويه



natural frequency
بسامد طبيعي، فرکانس طبيعي



natural geometry
هندسه ي طبيعي



natural homomorphism
همومورفيسم طبيعي



natural injection
يک سويي طبيعي



natural logarithm
لگاريتم معمولي



natural mapping
نگاشت طبيعي



natural model
مدل طبيعي



natural number
عدد طبيعي



natural numbers
اعداد طبيعي



natural order
ترتيب طبيعي



natural process
پويش طبيعي، فرايند طبيعي، فرايند عادي



natural rubber
کائوچو، لاستيک طبيعي



natural series powers
مرتبه هاي طبيعي



natural sine
جيب راست



natural surjection
دوسويي طبيعي



natural transformation
تبديل هاي طبعي



natural transformations
تبديل هاي طبيعي



natural weighting
وزن دادن طبيعي



nature
خصوصيات، ماهيت، طبيعت، سرشت



naught
صفر، هيچ، خطا



nautical mile
ميل دريائي، واحد طول انگليسي برابر 6080 فوت يا 1853.2 متر



near
نزديک، تقريبا، در مجاورت



nearly complete
تقريبا کامل



necessarily
ببايستگي، لزوما، الزاما



necessary
لازم



necessary and sufficient
لازم و کافي



necessary and sufficient condition
شرط لازم و کافي



necessary condition
شرط لازم



necessary condition for convergence
شرط لازم براي همگرائي



necessary condition of law of large numbers
شرط لازم قانون اعداد بزرگ



necessary premisses
مقدمات ضروري



necessity
لزوم، بايستگي، ضرورت



neck
گردنه، گلوگاه، گردن، گلويي



necking
باريکسازي، ايجاد گردونه، گلودادن، بغلتراشي



needed
مورد نظر، مورد توجه، مدنظر، مطلوب



needle
خار، شاخص، عقربه، سوزن، سوزني



needle problem
مسأله ي سوزن بافون، مسأله ي سوزن



needn't change
نيازي به تغيير ندارد



negate
نفي کردن، نقيض گزاره ي ... را به دست آوردن



negation
خنثي سازي، تناقض، نفي، قرينه ي يک بردار، نفي، نقيض



negation of a proposition
نقيض گزاره



negation of a statement
نفي يک گزاره



negative
منفي، قرينه



negative angle
زاويه ي منفي



negative binomial
بينم منفي، دوجمله اي منفي



negative binomial distribution
توزيع بينم منفي، توزيع دوجمله اي، پخش دوجمله اي منفي، توزيع دوجمله اي منفي



negative curvature
خميدگي منفي



negative cut
بريدگي منفي



negative definite
معين منفي



negative definite form
فرم معين منفي



negative definite matrix
ماتري معين منفي



negative dependency of events
وابستگي منفي حوادث



negative direction
سوي منفي



negative exponent
نماينده ي منفي، توان منفي، نماي منفي، قوه ي منفي



negative feedback
واخوراند منفي، پس خور منفي، عکس العمل معکوس، ضدواکنش، عکل العمل منفي



negative infinity

• minus infinity

منهاي بي نهايت



negative integer
عدد صحيح منفي



negative integer part
قسمت عدد صحيح منفي



negative multinomial
چندجمله اي منفي



negative multinomial distribution
توزيع بسجمله اي منفي



negative number
عدد منفي



negative numbers
اعداد منفي



negative of a rational integer
قرينه ي يک عدد صحيح گويا



negative orientation
جهت منفي



negative part
قسمت منفي



negative part of a function
جزء منفي تابع



negative part of a random variable
بخش منفي يک متغير تصادفي



negative particular proposition
قضيه ي ساليه ي جزئيه



negative power
توان منفي



negative proposition
گزاره ي سالب



negative quantity
کميت منفي



negative rational number
عدد گوياي منفي



negative root
ريشه ي منفي



negative semi definite matrix
ماتريس نيمه معين منفي



negative semidefinite
نيمه معيّن منفي



negative semidefinite matrix
ماتريس نيمه معين منفي



negative sense
جهت منفي



negative sentence
گزاره ي سالب



negative sign
علامت منفي



negative skewness
چاولگي منفي، چوله ي منفي، اريب منفي، کجي منفي، ناهنجاري منفي، کشيدگي منفي



negative statement
گزاره ي سالب



negative term
حد منفي



negative universal proposition
قضيه ي سالبه کليه



negative variation
تغيير منفي



negative variation function
تابع تغييرات منفي



negative variation of a mapping
وردش منفي نگاشت



negatively
به طور منفي



negatively oriented
با جهت منفي، جهت دار با جهت منفي



negatively oriented path
مسير با جهت منفي، گذر جهت دار با جهت منفي



negatively skewed
کجي منفي



negativeness
منفيت، کيفيت منفي بودن



negativity
منفيت، کيفيت منفي بودن



neglect
اغماض کردن، صرفنظر کردن



negligible
قابل اغماض، جزئي، ناچيز، قابل صرفنظر



negotiable bonds
اوراق بهادار



neighborhood
نبش، بر، همسايگي



neighborhood of a point
همسايگي نقطه



neighborhood system
دستگاه همسايگي ها



neighbourhoods
دستگاه اصلي همسايگي ها، دستگاه اصلي از همسايگي ها



neper
واحد لگاريتمي اندازه گيري شدت صوت



nephroid
کليه گون



nested
آشياني، تو در تو، متداخل



nested cell
حجره ي آشياني، فاصله هاي آشياني



nested intervals
بازه هاي تو در تو



nested multiplication
ضرب تو در تو



nested sequence
دنباله ي تو در تو



nested sets
مجموعه هاي تو در تو



nested squares
مربعات تو در تو



nesting
تو در تو، متداخل



net
بدون ظرف، ويژه، دقيق، تور، شبکه، روشن، خالص، ناب



net asset
دارايي خالص، دارايي ويژه



net benefit
سود خالص، فايده ي خالص



net cash flow
جريان نقدي خالص



net income
درآمد خالص، درآمد ويژه



net inventory value
مقدار موجودي خالص



net operating income
روش درآمد عملياتي خالص



net present value
ارزش کنوني، ارزش خالص کنوني، ارزش فعلي خالص، ارزش خالص حال



net present worth
ارزش ويژه ي کنوني، ارزش کنوني خالص



net price
بهاي خالص



net profit
سود خالص، سود ويژه



net return
بازده ي خالص، برگشتي ناب



net worth
ارزش ويژه، ارزش خالص



network
شبکه



network analysis
تحليل شبکه، تحليل شبکه اي



network capital
سرمايه در گردش



network logic
منطق شبکه



network of circles
شبکه ي دواير



network planning
برنامه ريزي شبکه اي



network theory
نظريه ي شبکه ها



networking convention
قاعده ي شبکه سازي



networks of queue
شبکه هاي صف



Neumann boundary condition
شرط مرزي نويمان



neumann function
تابع نويمان



neumann law
قانون نويمن



Neumann line
خط نويمان



neumann problem
مسأله ي نويمن، مسأله ي نويمان



Neumann series
سري نويمان



neumann's formula
فرمول نويمن



neumann's function
تابع نويمن



neumann's polynomial
چندجمله اي نويمن



neumann's problem
مسأله ي نويمن



neumann's series
سري نويمن



neumann's triangle
مثلث نويمن



neuter element
عنصر خنثي



neutral
خنثي، بي اثر



neutral element
عنصر خنثي، عضو خنثي، عضو بي اثر



neutral equilibrium
تعادل بي تفاوت



neutral flame
شعله ي خنثي



neutral geometry
هندسه ي خنثي



neutral surface
رويه ي خنثي



Nevanlinna first fundamental theorem
اولين قضيه ي اصلي نوانلينا



nevanlinna theory
نظريه ي نوانلينا



never ending
بي پايان، لايتناهي



neverthless
با وجود اين، معهذا



new activity
يک فعاليت جديد



new activity adding
افزون فعاليت جديد



new constraint
يک محدوديت جديد



new constraint activity
افزون محدوديت جديد



new coordinate system
دستگاه مختصات نوين، دستگاه هماراي نوين



Newton
نيوتن



newton cotes quadrature formulas
روابط انتگرال نيوتن-کتنر



Newton diagram
نمودار نيوتن



newton divided difference formula
فرمول تقاضاي تقسيم شده ي نيوتن



newton identities
اتحاد هاي نيوتن



newton law of gravitation
قانون گرانش نيوتن



Newton method
روش نيوتن



newton three laws of motion
سه قانون حرکت نيوتن



Newton's identities
اتحاد هاي نيوتن



newton's identity
اتحاد نيوتن



newton's law of cooling
قانون تبريد



newton's law of gravitation
قانون جاذبه ي عمومي



newton's principle
اصل موضوع نيوتن



Newtonian capacity
گنجايش نيوتني



next
در مرحله ي بعد، بعد از، پس از آن، متعاقب، بعد



next branch
شاخه ي ديگر



next in first out
روش اولين صادره از وارده ي آتي



next state
حالت بعدي



next state function
تابع حالت بعدي



next to each other
با هم، کنار يکديگر



next to last
قبل از آخرين



next to last step
قبل از آخرين مرحله



next to last vertex
رأس قبل از آخر



next we show that
حال نشان مي دهيم که



neyman's theorem
قضيه ي نيمن



nickel silver
ورشو



nil
پوچ، تهي



nil ideal
پوچ آرمان



nilalgebra
پوچ جبر



nilpotence
پوچتواني



nilpotent
پوچ توان، صفر توان



nilpotent element
عنصر پوچتوان



nilpotent group
گروه پوچتوان



nilpotent linear transformation
تبديل خطي پوچ توان



nilpotent matrix
ماتريس پوچ توان



nilradical of a ring
پوچ-راديکال حلقه



nine
نه، 9



nine points circle
دايره ي نه نقطه



no at all
هيچ



no class theory
نظريه ي بي طبقه



nobound element
عضو غير کران



nodal
گره اي



nodal line
خط گرهي



nodal surface
رويه ي گرهي



node

• crunode
• ordinary double point

گره، نقطه ي دوگانه ي معمولي



node network
شبکه ي گرهي



node of a curve
گره ي منحني



node of a linear graph
رأس گراف خطي



node point
گره



noether
نوئتر



noetherian
نويتري، نوتري



noetherian domain
حوزه ي نويتري



Noetherian module
مدول نويتري



noetherian ring
حلقه ي نويتري



noise
سروصدا، غوغا، نوفه، اغتشاش، صداي نامطلوب، اختلال در کانال ارتباطي



nomial definition
تعريف اسمي



nomial measurement
اندازه گيري اسمي



nomial scale
مقياس اسمي



nominal
اسمي، صوري



nominal definition
تعريف صوري



nominal dimension
اندازه ي اسمي



nominal price
قيمت اسمي



nominal rate of interest
نرخ اسمي بهره



nominal value
مبلغ اسمي، ارزش اسمي



nomogram
نوموگرام، فرمول نگاشت



non abelian
ناآبلي



non abelian group
گروه ناآبلي



non additive model
مدل جمع ناپذير



non archimedean
ناارشميدسي



non archimedean ordered field
هيئت مرتب ناارشميدسي



non archimedean valuation
ارزه ي ناارشميدسي



non associative
غير شرکت پذير



non associativity
ناانجمني



non asymptotic
غير مجانبي



non central distributions
توزيع هاي غير مرکزي



non central f distribution
توزيع f غير مرکزي



non central intervals
فواصل غير مرکزي



non central quadratics
سطح درجه ي دوم متقارن غير مرکزي



non central t2 distribution
توزيع t2 غير مرکزي



non central t2 variate
متغير t2 غير مرکزي



non collinear points
نقاط غير واقع بر يک خط راست



non commutative
غير جابجائي، ناجابجايي



non commutative matrices
ماتريس هاي غير جابجايي



non commutativity
ويژگي ناجابجايي



non comparable
غير قابل مقايسه



non comparable set
مجموعه ي غير قابل مقايسه



non conservative
غير ابقايي



non constant
ناثابت، غير ثابت



non constrant




non constructive method
روش غير سازنده



non correlated
ناهمبسته



non decimal fraction
کسر غير اعشاري



non decreasing
غير نزولي



non decreasing function
تابع غير کاهشي، تابع ناکاهشي، تابع افزايشي



non decreasing sequence
دنباله ي ناکاهشي، دنباله ي افزايشي



non degenerate
زوال ناپذير



non degenerate bilinear form
فرم دو خطي ناتبهگون



non degenerate conic
مخروط ناتبهگون، مخروط سره



non degenerated
زوال ناپذير



non deleted
نابسوده



non denumerable
شمارش ناپذير، ناشمارا، غير قابل شمارش



non denumerable set
مجموعه ي ناشمارا، مجموعه ي شمارش ناپذير، مجموعه ي غير قابل شمارش



non desarguesian geometry
هندسه ي نادزارگي



non destructive test
آزمايش غير تخريبي، آزمايش غير مخرب



non deterministic
نامتقن، غيرقطعي، نامعين



non empty
ناتهي، غير تهي



non empty set
مجموعه ي ناتهي



non enumerable
شمارش ناپذير



non enumerable set
مجموعه ي شمارش ناپذير



non essential
ناگوهري، غير ضروري، غير اساسي



non euclidean
نااقليدسي، غير اقليدسي



non euclidean geometry
هندسه ي نااقليدسي



non euclidean space
فضاي نااقليدسي



non existent
ناموجود



non existent demand
تقاضاي ناموجود



non heat treatable
عمليات حرارتي ناپذير



non homogeneous
ناهمگن، غيرهمگون، غير همگن



non homogeneous equation
معادله ي غير همگن



non homogeneous system
دستگاه غير همگن



non increasing
غير صعودي



non increasing function
تابع غير افزايشي



non increasing monotonic function
تابع يکنواي غير افزايشي



non increasing sequence
دنباله ي ناافزايشي، دنباله ي کاهشي



non irreducible element
عضو تحويل ناپذير الحاقي



non isolated
ناتنها، غير منفرد، غير تنها



non isomorphic
غير يکسان، غير ايزومرف، نايکسان



non itegrability
انتگرال ناپذيري



non linear
غير خطي



non linear dependence
بستگي غير خطي



non linear model
مدل غير خطي



non linear programming
برنامه ريزي غير خطي



non linear system
دستگاه غير خطي



non literalistic
ناجازم



non mathematical
غير رياضي



non meager
چاق



non measurable
سنج ناپذير، اندازه ناپذير



non measurable set
مجموعه ي سنج ناپذير، مجموعه ي اندازه ناپذير



non metric
غير طولي



non metric geometry
هندسه ي غير طولي



non negative
نامنفي



non negative form
فرم غير منفي



non negative function
تابع نامنفي



non negative matrix
ماتريس غير منفي



non nul
ناصفر



non ordinary fraction
کسر غير معمولي



non orientable surface
رويه ي جهت ناپذير



non oriented plane
هامن بدون جهت



non overlapping
بدون عضو مشترک، غير قابل پوشش



non parallel
ناموازي، غيرموازي



non parametric methods
روش هاي غير پارامتري



non parametric statistics
آمار غير پارامتري



non parametric test
آزمايش غير پارامتري



non periodic
غير متناوب، غير تناوبي، نامتناوب



non periodic head
دوره ي غير گردش



non positional
غير موضعي



non positional notation
دستگاه عدد نويسي غير موضعي



non positive numbers
اعداد غير مثبت



non radiative
غير تشعشعي



non random
غير تصادفي



non random sample
نمونه ي غير تصادفي



non random type surveying
آمارگيري از نوع غير تصادفي



non randomize
ناتصادفي کردن



non randomized
ناتصادفي شده، نابختين



non real
غير حقيقي



non real roots
ريشه هاي غير حقيقي



non realization
عدم تحقق



non rectifiable curve
خم غير قابل اصلاح



non rectilinear function
تابع غير خطي



non reflexive
غير منعکس



non reflexive relation
رابطه ي انعکاس ناپذير



non regular
بي قاعده، نامنظم



non removable
غير قابل حذف، نابرداشتني



non residue
نامانده



non reversing
يکطرفه، معکوس نشو



non sampling error
اشتباه غير نمونه گيري



non simple closed curve
منحني بسته ي غير ساده



non simultaneous
غير هم جنس



non singular
ناتکين، غير تکين



non singular matrix
ماتريس غير تکين



non singular transformation
تبديل غير تکين



non symmetrical
غير متقارن



non terminating
بدون پايان، بدون انتها، بي پايان



non terminating decimal
عدد دهدهي بي پايان



non transitive
غير متعدي



non trivial
غير بديهي، غير مبتذل، نابديهي



non trivial solution
جواب غير بديهي، جواب غير صفر مبتذل



non uniformity
ناهمشکلي، غير يکنواختي، ناهمگوني



non void
غير تهي، ناتهي



non zero
مخالف صفر، غير صفر



non zero sum game
بازي بدون مجموع صفر، بازي مجموع غير صفر



nonabelian group
گروه غير آبلي



nonadjecent exterme point methods
روش هاي نقاط رأسي نامجاور



nonagon
نه ضعلي



nonassociative
شرکت ناپذير



nonassociative algebra
جبر شرکت ناپذير



nonassociative ring
حلقه ي شرکت ناپذير



nonatomic boolean algebra
جبر بولي نااتمي



nonatomic measure space
فضاي اندازه ي نااتمي



nonbasic
غير پايه



nonbasic definition
تعريف تابع هدف



nonbasic matrix
ماترسي غير پايه



nonbasic variable
متغير غير پايه، متغير غير اساسي، متغير غير پايه اي



nonbasic variables
متغير هاي غير پايه



nonbinding constraint
محدوديت هاي نامقيد



noncentral
غير علي، غير مرکزي، نامتمرکز شده، غير متمرکز



noncentral chi square distribution
توزيع مربع خي نامرکزي



noncentral distribution
توزيع نامرکزي



noncentral quadrics
رويه هاي درجه ي دوي بي مرکز



noncommutative
تعويض ناپذير



noncommutative ring
حلقه ي جابجا ناپذير



noncomparable
غير قابل مقايسه



noncomparable elements
عضو هاي غر قابل مقايسه



noncomparable pair of element
دو عنصر غير قابل مقايسه



nonconstant
ناپايا



nonconstant polynomial
چندجمله اي ناپايا



nonconstructive proof
اثبات غير سازنده



nonconvex
نامحدب



noncoverage
ناپوشا



nondecreasing
ناکاهشي، ناکاهنده



nondecreasing function
تابع نانزولي، تابع يکنواي صعودي



nondefective
سالم



nondefective unit
واحد غير معيوب



nondegeneracy
ناتباهيده، ناتباهيدگي، ناتباهي



nondegenerate
ناتباهيده، ناتبهگون، ناتباهنده



nondegenerate basic feasible solution
جواب شدني پايه ي ناتباهيده



nondegenerate bounded variables
متغير هاي کران دار ناتباهيده



nondegenerate divisor
مقسوم عليه ناتباهيده



nondegenerate iteration pivot
محور گيري تکرار ناتباهيده



nondegenerate quadratic form
صورت درجه ي دوم نا تباهيده



nondegerate linear equation
معادله ي خطي غير تبهگون



nondeleted limit
حد ناسوده



nondense set
مجموعه ي هيچ جا چگال، مجموعه ي ناچگال



nondenumerable
ناشمردني، شمارش پذير



nondenumerable set
مجموعه ي ناشمارا



nonderogatory matrix
ماتريس غير تخفيف ناپذير



nondiagonal element
عضو غير قطر



nondimensional parameter
پارامتر غير بعدي



nondirected graph
گراف غير جهت دار



nondistributive
پخش ناپذير



none
هيچ يک



none theless
با اين حال، با وجود اين



nonempty
ناتهي



nonempty finite set
مجموعه ي باپايان ناتهي



nonempty set
مجموعه ي ناتهي



nonempty subset
زيرمجموعه ي ناتهي



nonequivalent
نا هم ارز



nonequivalent proposition
گزاره ي نا هم ارز



nonetheles
در هر صورت، به هر حال



nonexistence
عدم وجود



nongenerative
غير توليدي



nonhomogeneous
ناهمگن، غير هموژن، غير همگن



nonhomogeneous difference equation decreasing function
تابع ناصعودي، تابع يکنواي نزولي



nonhomogeneous system
دستگاه غير همگن



nonillion
نانيليون، عدد 1030 در دستگاه آمريکايي و 1054 در دستگاه انگليسي



nonincreasing
ناافزايشي



nonincreasing function

• monotone decreasing function

تابع ناصعودي، تابع يکنواي نزولي



nonintegrable function
تابع انتگرال ناپذير



noninvertible matrix
ماتريس وارون ناپذير



nonisomorphic
نايکسان



nonlabeled term
جمله ي بدون برچسب، جمله ي برچسب گذاري نشده



nonleaf
غير برگ



nonlinear
غير خطي، ناخطي



nonlinear correlation
همبستگي غير خطي



nonlinear differential equation
معادله ي ديفرانسيل غير خطي



nonlinear equation
معادله ي ناخطي



nonlinear fit
برازش غير خطي



nonlinear programming
برنامه ريزي غير خطي



nonmeasurable
غير قابل اندازه گيري، اندازه ناپذير



nonmeasurable function
تابع اندازه پذير



nonmodular
غير پيمانه اي، ناپيمانه اي



nonnegative
نامنفي



nonnegative function
تابع غير منفي



nonnegative ingteger
عدد صحيح نامنفي



nonnegative integers
اعداد صحيح نامنفي



nonnegative linear transformation
تبديل خطي نامنفي



nonnegative number
عدد نامنفي



nonnegative numbers
اعداد غير منفي



nonnegative property
خاصيت نامنفي بودن



nonnegative semidefinite matrix

• positivc semidefinite matrix

ماتريس نيمه معين نا منفي



nonnegative series
سري نامنفي



nonnegativity constraint
محدوديت نامنفي، محدوديت غير منفي



nonorientability
جهت ناپذيري



nonoverlapping
بدون عضو مشترک، غير قابل پوشش



nonoverlapping intervals
بازه هاي نا متداخل



nonparametric
ناپارامتري، غير پارامتري



nonparametric statistics
آمار نا پارامتري



nonperiodic cubic spline
اسپلاين درجه ي سه ي نامتناوب



nonperiodic head
دوره ي غير گردش



nonpermanent die
قالب غير توليدي



nonplanar
غير مسطح



nonplanar graph
گراف غير مسطح



nonpositive
نامثبت، غير مثبت



nonpositive definitive matrix
ماتريس معين نامثبت



nonprime
غير اول



nonprobability sample
نمونه ي غير احتمالي



nonproductive experiment
آزمايش غير تصادفي



nonproductive labor
کار غير توليدي



nonrandom experiment
آزمايش غير تصادفي



nonrandomized decision function
تابع تصميم تصادفي نشده



nonreal
ناحقيقي



nonreal root
ريشه ي غير حقيقي



nonrectangular coordinate system
دستگاه مختصات غير قائم



nonrectifiable
با طول نامتناهي، با درازاي نامتناهي



nonrectifiable curve
منحني با طول متناهي، خم با درازاي نامتناهي



nonrecurrent Markov chain
زنجير مارکوف نا باز گشتي



nonremovable discontinuity
نابرداشتني ناپيوستگي



nonrepeating decimal
اعشاري نامکرر



nonresidue
ناباقيمانده



nonresponse
بي پاسخ



nonresponse questionnaire
پرسشنامه بدون جواب



nonsense correlation
همبستگي نامعقول، همبستگي بي معني



nonsimilar binary tree
درخت دودويي غير متشابه



nonsimple path
مسير غير ساده



nonsingular
نا استثنائي



nonsingular linear transformation
تبديل خطي ناتکين



nonsingular matrix
ماتريس عادي، ماتريس ناتکين، ماتريس منظم، ماتريس انعکاس پذير، ماتريس منفرد



nonsingular point of a variety
نقطه ي ساده ي چندگونا، نقطه ي ناتکين چندگونا



nonsingular transformation
تبديل ناويژه، تبديل نااستثنايي



nonsingular trianglular matrix
ماتريس مثلث ناويژه



nonsingular variety
چندگوناي هموار، چندگوناي ناتکين



nonsquare matrix
ماتريس غير مربع



nonstandard natural number
عدد طبيعي نا استاندارد



nonstandard real number
عدد حقيقي نااستاندارد



nonstationary
ناايستا



nonstationary oscillation
نوسان نا مانا



nonstrictly determined matrix
ماتريس کاملا غير معين



nonsymmetric relation
رابطه ي نا متقارن



nonterminal
ناپايانه، غير انتهايي



nonterminating
نامختوم، بي انتها، بي پايان



nonterminating decimal

• infinite decimal

عدد دهدهي نا مختوم



nontransitive relation

• intransitive relation

رابطه ي نا ترايا



nontrivial
نابديهي



nontrivial factorization
تجزيه ي نابديهي



nontrivial solution
جواب ناصفر



nontrivial subgroup
زيرگروه نابديهي



nontrivial subset
زيرمجموعه ي سره، زيرمجموعه ي نابديهي



nonunit
غير يکه، نايکه



nonweighted 2 tree
2- درخت غير وزندار



nonzero
نا صفر



nonzero column vector
بردار ستوني ناصفر



nonzero determinant
دترمينان غير صفر، دترمينان ناصفر



nonzero entry
درايه ي غير صفر



nonzero vector
بردار ناصفر



norm
نرم



norm of a functional
نرم تابعک



norm of a matrix
نرم ماتريس



norm of a vector

• modulus of a vector
• absolute value of a vector
• length of a vector
• numerical value of a vector
• magnitude of a vector

نرم بردار، طول بردار، قدر مطلق بردار، مقدار عددي بردار



norm of vector nonbasic
نرم يک بردار



norma
استاندارد، قاعده، مدل



normal
بهنجار



normal acceleration
شتاب قائم، شتاب عمودي



normal allowance
زمان بيکاري مجاز



normal approximation to
تقريب نرمال براي



normal asymptotic distribution for binomial
توزيع مجانبي نرمال براي دوجمله اي



normal axis
محور قائم



normal basis
پايه ي نرمال



normal bi variate distribution
توزيع دو متغيري طبيعي



normal chain
زنجير نرمال



normal closure
بسته ي نرمال



normal component
مولفه ي قائم



normal continued fraction
کسر مسلسل نرمال



normal coordinates
مختصات نرمال



normal cruve
منحني طبيعي، منحني نرمال



normal curvature
خميدگي قائم



normal curvature of a surface
انحناي نرمال سطح



normal density function
تابع چگالي نرمال



normal derivation
انحراف نرمال، انحراف طبيعي



normal derivative
مشتق نرمال



normal distribution

• Gaussian distribution

توزيع نرمال، توزيع گاوسي



normal distribution curve
منحني توزيع نرمال



normal distribution function
تابع توزيع نرمال



normal distribution in plane
توزيع نرمال در سطح، توزيع نرمال دو متغيره



normal distribution law
قانون توزيع نرمال



normal divisor
مقسوم عليه نرمال



normal equation
معادله ي نرمال، معادله ي متعارف



normal equation of a straight line
معادله ي متعارف خط راست



normal equations
معادلات نرمال، معادله هاي نرمال



normal extension
توسيع بهنجار



normal family
خانواده ي نرمال



normal force
نيروي قائم



normal form
صورت متعارف



normal form of an equation
صورت متعارف يک معادله



normal form of differential equations
صورت نرمال معادله هاي ديفرانسيل



normal function

• normalized function

تابع نرمال شده، تابع نرمال



normal function of ordinal numbers
تابع نرمال عدد هاي ترتيبي



normal inspection
بازرسي نرمال



normal line
خط نرمال (قائم)



normal linear transformation
تبديل خطي بهنجار



normal matrix
ماتريس نرمال



normal operator
عملگر نرمال



normal order
ترتيب طبيعي



normal plane
صفحه ي قائم



normal population
جامعه ي نرمال



normal probability curve
خم احتمال نرمال



normal probability density function
تابع چگالي احتمال نرمال



normal probability plot
رسم احتمال نرمال



normal projection
تصوير قائم، تصوير متعامد



normal random variable
کميّت تصادفي نرمال، متغير تصادفي نرمال شده، متغير تصادفي نرمال



normal reaction
عکس العمل طبيعي، عکس العمل عادي



normal region
ناحيه ي نرمال (قائم)



normal section
مقطع قائم



normal space
فضاي نرمال



normal stock
موجودي طبيعي



normal stress
تلاش قائم



normal subgroup

• invariant subgroup
• normal divisor

زيرگروه نرمال، زيرگروه ناوردا



normal time
زمان عادي، زمان معمولي



normal to a curve
قائم بر خم، قائم بر منحني



normal to a plane
قائم بر صفحه



normal to a surface
قائم بر رويه، قائم بر يک سطح



normal to hyperplane
عمود بر ابرصفحه، نرمال به ابرصفحه



normal transformation
تبديل نرمال



normal unit vector
بردار يکه ي قائم



normal variative
متغير نرمال



normal vector
بردار عمودي، بردار قائم



normal vector bundle
کلاف برداري نرمال



normalisation
نرمال ساختن



normality
نرمال بودن، هنجار بودن



normality condition
شرط نرمال بودن



normalization
نرمال سازي



normalize
بهنجار کردن، هنجاري کردن، به دست آوردن بردار يکه، به بردار يکه تبديل کردن



normalized
هنجار يافته، نرمال شده، هنجار شده



normalized deviation
انحراف نرمال شده



normalized equation of line
معادله ي نرمال خط



normalized function random variable
متغير تصادفي نرمال شده، متغير تصادفي نرمال



normalized random variable
متغير تصادفي نرمال شده



normalizer
بهنجارساز



normalizer of a subgroup
هنجارگر يک زيرگروه



normalizer of a subset of a group
نرمالگر زيرمجموعه ي گروه



normalizing
يکه سازي، طبيعي کردن، عادي کردن، نرم کردن، عادي سازي، بهنجار کردن، يکنواخت کردن، نرمالسازي



normalizing transformation
تبديل نرمالساز



normalze
بدست آوردن بردار يکه



normative supply function
تابع ارزشي عرضه



normed
نرم دار، هنج دار، داراي نرم



normed linear space
فضاي خطي نرمدار



normed ring
حلقه ي نرمدار



normed space
فضاي نرمدار



normed subgroup
زيرگروه نرمال



normed vector lattice
مشبکه ي برداري نرم دار



normed vector space
فضاي برداري نرم دار، فضاي برداري هنج دار



north pole
قطب شمال



northwest corner method
روش گوشه ي چپ بالايي



northwest corner rule
قانون گوشه ي شمال غربي، قاعده ي گوشه ي شمال غربي



not
چنين نيست که، نه



not equal to
نامساوي با، مخالف با



not function
تابع نفي



not mutually exclusive event
پيشامد پيوستني، پيشامد متداخل



not p
چنين نيست که p، نه p



not stop
ادامه يافتن



notable
نشان دادن، نمايش دادن



notation
مفهوم، نمايش، علامت، نشانگذاري، علامتگذاري، نشانه گذاري، نمادسازي، نشانه ي طبقه بندي، نشانه ي رده بندي، نماد



notation of probability
مفهوم احتمال



notch
شکاف، شکاف دادن، گوشه



notching
گوشه بري، گوشه زني، بريدن لبه اي



note
نت موسيقي، توجه کردن، توجه



note receivable
سفته ي وصولي، سند وصولي، سند دريافتني، سفته ي دريافتني



note that
توجه داريد که، متذکر شدن، يادآور شدن



notes payable
اسناد پرداختني، سفته هاي پرداختني



notes receivable
اسناد دريافتني، حساب اسناد دريافتني



nothing
هيچ، صفر



notion
مفهوم



nought
هيچ، خطا



nowhere dense
هيچ جا چگال



nowhere dense set
مجموعه ي هيچ جا چگال، مجموعه ي ناچگال



nozzle
پخش کن، مغزي، فواره، قسمت خروج، مجراي خروج



nozzle tip
نوک تزريق کننده



np chart
نمودار تعداد ضايعات



nth
n ام، n امين



nth coordinate
مختص n ام، مؤلفه ي n ام



nth derivative
مشتق مرتبه ي n ام، مشتق n ام



nth factor
عامل n ام



nth iterate
تکرار n ام



nth order differential equation
معادله ي ديفرانيسل مرتبه ي n ام



nth partial product
حاصل ضرب جزئي n ام



nth partial sum
مجموع جزئي n ام



nth power
توان n ام



nth root
ريشه ي nم



nth root function
تابع ريشه ي n ام



nth root of unity
ريشه ي n ام واحد، ريشه ي n ام يک



nth term
جمله ي n ام



nth variation
n امين وردش



nuclear
هسته، هسته اي



nuclear class
رده ي هسته اي



nuclear fission
انشقاق هسته اي



nuclear operator
عملگر هسته اي



nuclear reaction
فعل و انفعال هسته اي



nuclear space
فضاي هسته اي



nuisance parameter
پارامتر مزاحم



null
پوچ



null circle
دايره ي صفر، دايره اي با شعاع صفر



null class
مجموعه ي خالي



null element
عامل صفر، عنصر صفر، عنصر پوچ



null event
پيشامد پوچ، پيشامد تهي، پيشامد نشدني، حادثه ي خنثي



null function
صفر تابع، تابع صفر



null graph

• empty graph

گراف تهي



null group
گروه صفر



null hypothesis
فرض صفر



null matrix
ماتريس پوچ، ماتريس صفر، ماتريس تهي



null quantifier
کم صفر، سور صفر



null recurrent
برگشت پذير تهي، بازگشتي-پوچ



null sequence
صفر دنباله، هيچ رشته، دنباله ي صفر، دنباله اي که حد آن صفر است



null set
مجموعه ي خالي، مجموعه ي تهي



null sets
مجموعه هاي خالي، مجموعه هاي تهي



null space
صفر فضا، فضاي پوچ هسته



null string
رشته ي پوچ، رشته ي تهي



null tree
درخت پوچ



null vector
بردار صفر



nullary operation
عمل هيچتايي



nullity
درجه ي پوچي، بعد فضاي پوچ، پوچي



nullity of a linear mapping
بعد هسته ي نگاشت خطي



nullity plus rank theorem
قضيه ي پوچي بعلاوه رتبه



number
تعداد، نمايش هندسي عدد مختلط، عدد، شمار، شماره، شماره گذاري کردن، نمايش هندسي يک عدد مختلط



number axis
محور اعداد



number field
ميدان عددي، ميدان اعداد، هيئت اعداد، هيأت اعداد



number line
خط اعداد، محور حقيقي



number of basic feasible solutions
تعداد جواب هاي شدني پايه



number of basis
تعداد پايه



number of bounded variables
متغري هاي کران دار تعداد



number of renewals
تعداد تعويض



number of solutions
تعداد جواب هاي



number of teeth
تعداد دندانه



number scale
محور اعداد



number sieve
غربال اعداد، غربال اراتستن



number system
دستگاه اعداد



number theoretic
نظريه ي اعداد، منسوب به نظريه ي اعداد



number theoretic functions
توابع حسابي، توابعي که مجموعه ي اعداد طبيعي را به توي خودش تصوير مي کنند



number theory
تئوري اعداد، نظريه ي اعداد



numberable
قابل شمارش، شمارش پذير



numberal
عددي، عدد



numberal system
دستگاه شمارش، دستگاه عددنويسي، دستگاه شمار



numberate
شمردن، حساب کردن، به شمار آوردن



numberation
شمار، شمارش، احتساب



numberator
صورت کسر



numberical
عددي



numberical analysis
آناليز عددي، تجزيه و تحليل عددي



numberical coefficients
ضرايب عددي



numberical determinant
دترمينان عددي



numberical methods
روش هاي عددي



numberical scale
مقياس عددي



numberical sequence
دنباله ي عددي



numberical value
مقدار عددي



numberically
به طور عددي



numbering
شماره گذاري



numbering of favourable cases
تعداد حالات مساوي



numbering scale
سيستم عددنويسي، پايه ي اعداد



numbering scale with base n
عدد نويسي به



numbering system
دستگاه اعداد



numbering theoretic
نظريه ي اعداد



numbering theoretical functions
توابع نظريه ي اعداد



numbering theory
نظريه ي اعداد



numbering with common factors
عدد هاي مشترک



numberless
بي شمار



numbers of times
تعداد دفعات



numeral
عددي، رقم، پيکر



numeral system
سيستم عدد نويسي، پايه اعداد



numeration
شمارش



numeration system

• numeral system

دستگاه شمارش



numerator
صورت کسر، برخه شمار



numerator function
تابع صورت کسر، تابع صورت



numerator of a fraction
صورت کسر



numeric function
تابع عددي



numerical
عددي، شماري



numerical analysis
آناليز عددي



numerical approach
نگرش عددي، روش عد



numerical arrangement
ترتيب شماره اي



numerical calculus
حساب عددي



numerical characteristic
مشخصه ي عددي



numerical check
تحقيق عددي



numerical component
مؤلفه ي عددي



numerical computation
محاسبه ي عددي



numerical control
کنترل عددي



numerical differentiation
مشتق گيري عددي، ديفرانسيل گيري عددي



numerical instability
ناپايداري عددي



numerical integration
انتگرالگيري عددي



numerical line
خط عددي



numerical methods
روش هاي عددي



numerical range
برد عددي



numerical sequence
گزاره ي خبري، دنباله ي عددي



numerical series
سري عددي



numerical solution
حل عددي، جواب عددي



numerical solution of algebraic equation
حل عددي معادله هاي جبري



numerical solution of algebraic equations
حل عددي معادله هاي جبري



numerical tables
حداول عددي



numerical value
مقدار عددي



numerical value of a vector
مقدار عددي يک بردار



numering
نمره گذاري، عددنويسي



numerous
متعدد، زياد، بي شمار



nut
مهره ي ضامن، مهره، مهره ي شاتون



nutation
رقص محوري، ناوش



o
پانزدهمين حرف الفباي انگليسي



o notation
نماد o



obelisk
چندوجهي مربع القاعده، هرم ناقص



obey
تبعيت کردن، پيروي کردن



object
شيء، جسم، موضوع، هدف، مقصد، مقصود، چيز، شکل، منحني



object language
زبان موضوعي



object of expriment
هدف آزمايش



object program
برنامه ي مقصد، برنامه ريزي مقصد



object variable
متغير شيء



objective
عيني، هدف، منظور، مقصود، بروني، عملي



objective contour
نمودار تابع هدف



objective criterion
معيار عيني، ضابطه ي عيني



objective function
تابع هدف



objective probability
احتمال ابژکتيو



objects of expriment
هدف هاي آزمايش



oblate
جمع شده



oblate ellipsoid
بيضوي پخ



oblate spheroid
کره وار پخت



oblateness
ضريب فشردگي



obligation
تکليف، التزام، بدهي، مسئوليت، تعهد



obligatory
ضروري، الزامي



oblique
مورب، مايل، کج



oblique angle
زاويه ي ناقائمه، زاويه ي حاد يا منفرجه، زاويه ي غير قائمه



oblique asymptote
مجانب مايل



oblique axonometry
محورسنجي مايل



oblique circular cone
مخروط مايل دوار، مخروط مستدير مايل



oblique circular cylinder
استوانه ي مستدير مايل



oblique cone
مخروط مايل



oblique coordinates
مختصات مايل



oblique cutting
برشکاري مورب



oblique cylinder
استوانه ي مايل، ستون کژ



oblique line
خط مايل



oblique parallelepiped
متوازي السطوح مايل



oblique plane
صفحه ي مايل



oblique prism
منشور مايل



oblique projection
تصوير مايل



oblique pyramid
هرم مايل



oblique triangle
مثلث نا قائمه



obliquely
به صورت مايل، به طور اريب يا مايل



obliqueness
کجي، تمايل



obliquity
ميل، انحراف



oblong
مستطيل



oblong number
عدد غيري



oblongated
امتداد يافته



obovate
مقطع طولي تخم مرغ



obscure
پيچيده و مبهم



observability
قابليت رؤيت



observable
چشمگير، قابل ملاحظه



observable variate
متغير مشاهده شدني



observation
مشاهده کردن، تنظيم، معاينه، کنترل، دقت، مشاهده، ديده باني، ملاحظه، نتيجه، رصد



observation outcomes
نتايج مشاهدات



observational
مشاهده اي



observatory
رصد خانه



observe
حفظ کردن، مشاهده کردن، ملاحظه کردن، برقرار بودن، رعايت شدن، نگريستن



observe frequencies
فراواني هاي آزمايشي، فراواني هاي واقعي



observe frequency
فراواني مشاهده شده



observe probits
جستجو هاي مشاهده شده



observe value
مقدار مشاهده شده



observed frequency
فراواني مشاهده شده، فراواني مشهود



observer
ناظر، شنونده، شاهد، راصد



obsolescence
قديمي شدن، کهنگي و منسوخ شدن، کهنگي و فرسودگي



obsolescent technology
تکنولوژي ناباب



obstacle
سد، مانع



obtain
به دست آوردن، حاصل کردن، کسب کردن



obtuse
منفرجه، منفرجه الزاويه، منفرج الزاويه



obtuse angle
زاويه ي منفرجه



obtuse angled triangle
مثلث منفرجه الزوايا



obtuse triangle
مثلث منفرجه، مثلث منفرجه الزاويه



obverse
طرف مقابل، معکوس، نقيض



obversion
استنتاج معکوس، عدول محمول



obvert
نقض کردن، نماي چيزي را عوض کردن



obverted contrapositive
عکس نقيض



obviate
رفع کردن، رفع نياز کردن



obvious
روشن، آشکار، معلوم، واضح، بديهي



obviously
واضح است که، آشکارا، به طور آشکار



occasion
موقع، مورد، فرصت



occupancy problem
مسأله ي اشغال کردن



occupancy theory
نظريه ي اشتغال



occupation
اشغال، تصرف



occupational hazards
خطرات شغلي



occupational safety
ايمني حرفه اي



occupy
فراگرفتن، اشغال کردن، قرارداشتن، اختيار کردن، تصرف کردن



occur
برخورد کردن، اتفاق افتادن، ظاهر شدن، پيش آمدن، واقع شدن، رخ دادن



occur on
فرد بودن



occurrence
رخداد، وقوع، رخداد، رويداد



occurrence of an event
وقوع يک پيشامد، وقوع يک پديده



octa
هشت، پيشوندي به معناي هشت



octad
هشت تائي، هشت



octagon
هشت ضلعي



octagonal
هشت ضلعي شکل، هشت گوشه اي



octagonal group
گروه هشت وجهي



octagonal ingot
شمش هشت ضلعي



octahedral group
گروه هشت وجهي



octahedron
هشت وجهي



octal
مربوط به هشت، هشت تائي



octal number system
دستگاه هشت هشتي اعداد



octamerous
هشت هشت، هشت جزئي، داراي ساختماني با اجزاء هشت تائي



octangular
هشت گوشه



octant
هشت يک، يک هشتم



octic
هشتمين



octic group
گروه هشتمين



octillion
اکتيليون عدد 1027 در دستگاه آمريکايي و 1048 در دستگاه انگليسي



octo
هشت



odd
فرد



odd function
تابع فرد



odd integer
عدد صحيح فرد



odd inversion
انعکاس فرد



odd number
عدد فرد، طاق



odd permutation
جايگشت فرد



odd polynomial
چندجمله اي فرد



oddness
فرد بودن



odds
بخت، شانس



odds ratio
کسر برتري



oddy odd
فردالفرد



of a through b
از a تا b



of characteristic
از مشخص



of class
از رده ي



of degree n
از درجه ي n



of finite characteristic
از مشخص متناهي



of integration
انتگرالگيري



of linear transformations
تبديل هاي خطي



of maximum length
با بيشترين طول



of order n
از مرتبه ي n



of pertaining to
در رابطه با، مربوط به



of which
در حالتي که، در حالي که، حال آن که



of which n
n تا از آنها



of which two
که دو تاي آنها



off
مبداء، منشاء، قطع، خاموش، باز، عضوهاي غير واقع بر، روي ... نباشد



off line
بدون ارتباط مستقيم، خارج از خط، خط خاموش، قطع، برون خطي



off peak hour
ساعت عادي مصرف برق



off time
مرخصي، زمان توقف، زمان خاموشي، وقت آزاد



offer
داشته باشد، پيشنهاد، عرضه



office supplies
ملزومات اداري



official structure
ساختار اداري، ساختار رسمي، سازمان رسمي، ساخت سازمان رسمي



offset
خارج از مرکز، خارج از خط، زانو، متنافر، خنثي کردن، متعادل ساختن، انحراف، جبران کردن



offspring
فرزند



oft recurring statement
گزاره ي دائما در حال تکرار



often
بيشتر، اغلب، بسيار اتفاق مي افتد



ogives
نمودار هاي اجايو



oil circulation system
سيستم گردش روغن



oil cuchion
بالشتک روغني



old
قبلي



old coordinate system
دستگاه مختصات پيشين، دستگاه هماراهاي پيشين



omission
قلم افتادگي، حذف



omit
حذف کردن



on
رويِ



on a circle
واقع روي يک دايره، روي يک دايره، بر يک دايره، واقع بر دايره



on a keyboard
در يک صفحه کليد



on a line
در يک خط



on and off
متناوب، نوبتي، قطع و وصل



on line
ارتباط مستقيم، با ارتباط مستقيم، در خط، در مدار، درون خطي، روي خط



on line terminal
پايانه ي پيوسته



on passing to
درباره ي



on the basis of
با توجه به



on the contrary
برخلاف، برعکس



once
زماني که، يکبار، همين که



once again
مجدد، بار ديگر



ond limit
حد يکطرفي



ond sided vderivative
مشتق يکطرفي



ond surface
رويه ي يکجانبه



one
يک



one can
مي توان



one dimension set
مجموعه ي يک بعدي



one dimensional
يک بعدي



one dimensional distribution law
قانون توزيع يک متغيره، قانون توزيع يک بعدي



one dimensional probability distribution
توزيع احتمال يک بعدي



one dimensional random variable
کميت تصادفي يک بعدي



one dimensional space
فضاي يک بعدي



one element
مجموعه ي تک عنصري



one element set
مجموعه يک يک عنصري



one hundred percent inspection
بازرسي صددرصد



one layout
آرايش يکطرفه



one line
روي خط



one many relation
نسبت يک به چند



one material problem
مسأله ي تک محصولي



one off production
توليد تکي



one one
يک به يک



one or more
يک يا چند



one parameter family
خانواده ي يک پارامتري



one parameter group
گروه يک پارامتري



one parameter subgroup
زيرگروه يک پارامتري



one poini compactification
فشرده سازي يک نقطه اي



one point compactification
فشرده سازي يک نقطه اي



one point confidence set
مجموعه ي اعتماد يک نقطه اي



one possibility
يک راه ممکن



one sample problem
مساله ي يک نمونه اي



one sample runs test
آزمون سري هاي يک نمونه اي



one sample sign test
آزمون علامت يک نمونه اي



one sheet
يک پارچه، يک پارچه اي



one sheet hyperboloid
هذلوليوار يکپارچه



one shot
يک باره اي



one shot sampling
نمونه گيري يکباره اي



one sided
يکطرفه، يک پهلو، يک جانبه



one sided bayesian interval
فاصله ي بيزي يکطرفه



one sided continuity
پيوستگي يکطرفه



one sided derivative
مشتق يکطرفه



one sided limit
حد يکطرفه



one sided limits
حدود يکطرفه



one sided surface
سطح يکطرفه



one sided test
آزمون يکطرفه



one single strand machine
ماشين يک رشته اي



one space
فضاي يک بعدي



one step
تک گام



one step method
روش تک گامي



one step transition matrix
ماتريس انتقال وضعيت يک مرحله اي



one tailed
يکطرفه، يک دامنه، يک دنبالي



one tailed test
آزمون يک دامنه اي،



one to one
يک به يک



one to one continuous function
تابع پيوسته ي يک به يک



one to one correspondence
تناظر يک به يک



one to one function
تابع يک به يک



one to one mapping
گسترش دوسويي، نگاشت يک به يک



one to one onto
دوسويي، يک به يک پوشا



one to one relation
رابطه ي دو سويي، رابطه ي يک به يک



one to one transformation
تبديل دو سويي، تبديل يک به يک



one valued
يک مقداري، يک ارزشي



one valued function
تابع تک مقداري، تابع يک مقداري، تابع يک ارزشي



one way
يکطرفه، يک راهه، يک جانبه، يکراهي



one way analysis of variance
تحليل واريانس يک عاملي، تحليل واريانس يکطرفه



one way classification
طبقه بندي يکطرفه



oneness
وحدانيت، يگانگي



ones
اينها، آنها



only if
فقط وقتي که، فقط اگر



onto
بر روي، پوشا



onto function
تابع پوشا، تابع به رو، تابع پوششي



onto mapping
نگاشت پوشا، نگاشت بروي



onto transformation
تبديل پوشا



opaque
ناشفاف، تيره، کدر، مات



oparation table
جدول عمل



opcode
کد عمل، عملياتي



open
باز



open ball
گوي باز



open base
پايه ي باز



open closed interval
بازه ي باز-بسته



open cover
پوشش باز



open covering
پوشش باز



open covering of a set
پوشش باز مجموعه



open curve
خم باز، منحني باز، منحني غير بسته



open disc
قرص باز



open end budget
بودجه ي نامحدود



open ended
راه به در



open ended questionnaire
پرسشنامه ي آزاد



open half space
نيم فضاي باز



open interval
بازه ي باز



open loop
حلقه ي باز، مدار باز



open manifold
خمينه ي باز



open mapping
نگاشت باز



open mapping theorem
قضيه ي نگاشت باز



open multi dimensional interval
سنگفرش باز



open neighborhood
همسايگي باز



open region
ناحيه ي باز



open sentence
گزاره نما، گزاره ي باز



open sequence system
سيستم با توالي باز



open set
مجموعه ي باز



open set of point
مجموعه ي باز نقاط



open simplex
سادک باز



open statement
گزاره ي باز، گزاره نما



open subgroup
زيرگروه باز



open system
نظام باز، سيستم باز



open train
نورد يک رشته اي



open traverse
خط شکسته ي باز



open unit interval
بازه ي يکه ي باز



opening
فرجه



opening inventory
موجودي کالاي ابتداي دوره



openning
سوراخ



operand
عامل، کارگزار، عملوند



operate
عمل کردن



operating
عملکرد، عامل



operating characteristic
مشخصه ي عملکرد،



operating characteristic curve
خم مشخصه ي عملکرد، منحني مشخصه ي عمل، منحني مشخصه ي عملکرد، منحني مشخصه ي عملياتي



operating cost
هزينه ي بهره برداري، هزينه ي عملياتي، هزينه ي راهبري



operating efficiency
کارايي عملياتي



operating expense
هزينه ي عملکرد، هزينه ي عمليات بهره برداري، هزينه ي عمليات



operating function
تابع عمل کننده



operating leverage
اهرم عملياتي



operating managers
مديران عملياتي



operating manual
راهنمايي عملياتي، کتاب دستي عملياتي، دستور کار، دستورالعمل



operating system
سيستم تنظيم کننده، سيستم کارنمايي، سيستم عامل



operation
عمل



operation characteristic curve
منحني مشخصه ي عمل



operation of a group
عمل گروه



operation process chart
نمودار فراگرد عملياتي، نمودار فرايند عمليات، جدول اجراي عمليات



operation research
پژوهش عملياتي، بررسي عمليات، تحقيق عمليات، پژوهش عمليات



operation sheet
برگه ي عمليات، فرم عمليات



operation symbol
علامت عمل، علامت رمز



operational
عملي، عملگري



operational calculus
حساب عملي، حساب عملگري



operational mathod
روش عملگري، روش عملي



operational method
روش عملگري



operational planning
طرحريزي عملياتي، برنامه ريزي عمليات



operational research
پژوهش عمليات، تحقيق عمليات، بررسي عمليات



operational symbol
نماد عملياتي



operations of arithmetic
عمليات محاسباتي



operations research
تحقيق در عمليات



operations set
مجموعه ي عمليات



operative
عملگر، عامل، عمل کننده، عملي، کارگر، مؤثر، فراونده



operator
عملگر



operator algebra
جبر عملگر ها



operator of integration
عملگر انتگرال گيري



operator ring
حلقه ي عملگر ها



opisometer
وسيله ي اندازه گيري طول منحني



opponent
حريف، هماورد



opportunity cost
هزينه ي فرصت، هزينه ي فرصت از دست رفته



opportunity curve
منحني فرصت



opportunity loss
زيان غفلت، زيان از دست رفتن فرصت، فرصت از دست رفته، زيان فرصت



opportunity studies
شناسايي و بررسي امکانات



oppose
مخالفت کردن، ضديت کردن، مقابله کردن



opposite
مقابل، متقابل، مخالف، روبرو



opposite angles
زاويه ي مقابل، زاويه هاي متقابل، زواياي روبرو، زواياي متقابل



opposite arrow
فلش متقابل، پيکان متقابل



opposite number
عدد مخالف



opposite of
مخالف



opposite orientation
سوي متقابل



opposite sense inequalities
نامساوي هاي مختلف الجهت



opposite sides
اضلاع روبرو



opposite vector
بردار متقابل



oppositely
متقابلا



opposition
مقابلت، تقابل



optical
مربوط به چشم، چشمي



optical comparator
مقايسه گر نوري، کمپراتور نوري



optical property of conics
ويژگي اپتيکي مقطع هاي مخروطي، خاصيت نوري مقاطع مخروطي



optical property of conies
ويژگي اپتيکي مقطع هاي مخروطي



optics
اپتيک، نورشناسي، فيزيک نور، عمل نور، علم مناظر



optimal
مطلوب، اپتيمال، بهين



optimal basic feasible solution
جواب شدني پايه ي بهينه



optimal basis
پايه ي بهينه



optimal block design
طرح بلوکي اپتيمال



optimal bounded variables
متغير هاي کراندار بهينه



optimal control
کنترل اپتيمال



optimal control problem
مسأله ي کنترل بهينه



optimal decision
تصميم اپتيمال



optimal extreme point
نقطه ي رأسي بهينه



optimal feasible solution
جواب ممکن بهينه



optimal frequency
فرکانس بهينه، بسامد، تواتر بهينه



optimal location problem nonbasic
مسأله ي موقعيت بهينه



optimal point
نقطه ي مطلوب



optimal policy
سياست بهينه



optimal solution
جواب بهينه



optimal strategy
استراتژي بهينه



optimal system
دستگاه اپتيمال



optimality
اپتيمم بودن، بهينگي



optimality at
بهينگي در



optimality condition
شرط بهينگي



optimality conditions criterion nonbasic
معيار/شرايط بهينگي، غير پايه



optimality criterion
معيار بهينگي



optimalize
به سطح مطلوب رسانيدن



optimistic
خوشبينانه



optimistic estimate
تخمين خوشبينانه، براورد خوشبينانه



optimistic time
زمان خوشبيني کامل، زمان خوشبينانه



optimization
اپتيمم سازي، بهينه سازي



optimization problem
مساله ي بهينه سازي



optimization theory
نظريه ي اپتيمم سازي، نظريه ي بهينه سازي



optimize
بهينه يافتن، بهينه ساختن، بهينه کردن



optimizing
بهينه سازي



optimum
اپتيمم، حداکثر، بهترين، مطلوب، بهينه، بهترين، حد بهينه، بهين، حد متناسب، دلخواه، وضع مطلوب، حد مطلوب، مناسب، به حد مطلوب



optimum allocation
تخصيص اپتيمم



optimum design
طراحي بهينه، طرح بهينه



optimum maintenance program
برنامه ي نگهداري بهينه



optimum output
بازده مطلوب



optimum plant size
اندازه ي بهينه ي واحد توليد



optimum point
نقطه ي بهينه



optimum policy
سياست بهينه



optimum size of clusters
اندازه ي بهينه ي خوشه ها



optimum work period
مناسبترين طول زمان کار، طول دوره ي کار مطلوب



option
اختيار معامله، انتخاب معامله، خيار، شق، حق انتخاب، اختيار



option sampling
نمونه گيري اختياري



optional sampling
نمونه گيري اختياري



optional time
زمان اختياري



or
يا



or else
يا به طريق ديگر، يا به طريقي ديگر



or equal to
يا مساوي



or function
تابع يا



or if
و اگر، و هرگاه



or simply
يا به صورت ساده تر



orb
جسم کروي، گوي، بدور چيزي



orbed
کروي، گرد



orbicularity
به طور کروي، به طور مدور، کروي بودن، کيفيت گرد



orbiculate
کروي، گرد، مدور



orbit
دايره وار، حرکت کردن، بدور مداري گشتن، قلمرو، مدار، مسير



orbit determination
تعيين مدار



orbit of x under g
مدار x بوسيله ي g



orbit space
فضاي مداري



orbital
مداري، مدار، مسير، مسيري



orbital elements
عنصر هاي مداري



orbital motion
حرکت مداري



orbital velocity
سرعت مداري



orbiting rocket
موشک مدار گرد



order
مرتبه



order axioms
اصول موضوع ترتيب، اصل هاي موضوع ترتيب



order confirmation
تأييد سفارش



order form
برگه ي سفارش، فرم سفارش، فرم سفارشدهي



order interval
فاصله ي سفارش



order mapping
نگاشت ترتيب



order of a branch point
مرتبه ي نقطه ي شاخه اي



order of a contact
مرتبه ي تماس



order of a cyclic group
مرتبه ي يک گروه دوره اي



order of a derivative
مرتبه ي مشتق



order of a determinant
مرتبه ي يک دترمينان



order of a differential equation
مرتبه ي معادله ي ديفرانسيل



order of a group
مرتبه ي گروه، مرتبه ي يک گروه، رتبه ي يک گروه



order of a lipschitz mapping
درجه ي يک نگاشت ليپ شيتز، قدرنسبت نگاشت ليپ شيتسي



order of a matrix
مرتبه ي ماتريس



order of a multiplicity
مرتبه ي تکرار



order of a pole
مرتبه ي قطب، مرتبه ي يک قطب



order of a polynomial
مرتبه ي چندجمله اي



order of a radical
مرتبه ي راديکال، فرجه ي يک راديکال



order of a root
مرتبه ي ريشه، مرتبه ي تکرار يک ريشه، رتبه ي يک ريشه



order of a subgroup
مرتبه ي يک زيرگروه



order of a zero
مرتبه ي يک صفر



order of an algebraic curve or surface
مرتبه ي منحني يا سطح جبري



order of an element
مرتبه ي عنصر، دوره ي يک عنصر



order of an equation
درجه ي يک معادله



order of an infinitesimal
مرتبه ي يک بينهايت کوچک



order of an infinity
درجه ي يک بينهايت بزرگ



order of contact
مرتبه ي تماس



order of convergence
مرتبه ي همگرايي



order of elements of a group
رتبه ي عناصر يک گروه



order of group
درجه ي گروه، مرتبه ي گروه



order of magnitude
درجه ي قدرت، درجه ي بزرگي، مرتبه ي بزرگي



order of matrix
مرتبه ي ماتريس



order of multiplicity
مرتبه ي تکرار



order of the number line
ترتيب روي محور اعداد



order point system
سيستم نقطه ي سفارش



order preserving
حافظ ترتيب



order preserving function
تابع حافظ ترتيب



order properties
ويژگي هاي ترتيب



order properties of the real numbers
خواص ترتيبي اعداد حقيقي



order relation
رابطه ي ترتيب، رابطه ي ترتيبي، ترتيب



order relative to
مرتبه نسبت به



order reversing
قلب کننده ي ترتيب، عاکس ترتيب



order size
اندازه ي سفارش، مقدار سفارش



order statistic
آمار ترتيبي، آماره ي ترتيبي



order topology
توپولوژي ترتيبي، توپولوژي ترتيب



order type
نوع ترتيب



ordered
مرتب



ordered additive group
گروه جمعي مرتب



ordered basis
پايه ي مرتب



ordered couple
زوج مرتب



ordered element
عضو مرتب



ordered field
هيئت مرتب، ميدان مرتب، هيأت مرتب



ordered group
گروه مرتب



ordered mapping
نگاشت مرتب



ordered n tuple
n تايي مرتب



ordered n tuples
n تايي مرتب،



ordered number
اعداد مرتب



ordered numbers
اعداد مرتب



ordered pair
جفت مرتب، زوج مرتب



ordered partition
افراز مرتب



ordered partitions
افراز هاي مرتب



ordered product
حاصلضرب مرتب شده



ordered quadruple
چارتايي مرتب، چهارتائي مرتب



ordered relation
رابطه ي ترتيب



ordered ring
حلقه ي مرتب



ordered rooted tree
درخت ريشه دار مرتب



ordered sample
نمونه ي مرتب



ordered samples
نمونه هاي مرتب



ordered set
دسته ي مرتب، مجموعه ي مرتب



ordered sets
مجموعه هاي مرتب



ordered subset
زيرمجموعه ي مرتب



ordered triple
سه تايي مرتب



ordered union
اجتماع ترتيبي



ordering
مرتب کردن، ترتيب، ترتيبي، مرتب سازي، رابطه ي ترتيبي



ordering axiom
اصل موضوع ترتيب



ordering cost
هزينه ي سفارش



ordering relation
رابطه ي ترتيبي، نسبت ترتيبي



ordering time
زمان سفارش



orderings
ترتيب ها



orderless
بي ترتيب، بي نظم



orderly
به طور مرتب، مرتبا



ordinal
ترتيبي، عدد ترتيبي



ordinal measurement
اندازه گيري رتبه اي



ordinal nubmer
عدد ترتيبي



ordinal number
عدد ترتيبي



ordinal numbers
اعداد ترتيبي



ordinal product
حاصلضرب ترتيبي



ordinal scale
مقياس رتبه اي



ordinal sum
حاصل جمع ترتيبي



ordinals arithmetics
حساب اعداد ترتيبي



ordinals product
ضرب اعداد ترتيبي



ordinals sum
حاصلجمع اعداد ترتيبي



ordinary
عادي



ordinary case cycloid curve
خم چرخنما حالت معمولي



ordinary depreciation
استهلاک عادي



ordinary derivative
مشتق معمولي



ordinary differential equation
معادله ي ديفرانسيل معمولي



ordinary differential equation of the first order
معادله ي ديفرانسيل معمولي مرتبه ي اول



ordinary differential operator
عملگر ديفرانسيل معمولي



ordinary discontinuity
ناپيوستگي معمولي



ordinary double point
نقطه ي مضاعف معمولي



ordinary fraction
کسر معمولي، کسر متعارفي



ordinary interest
بهره ي ساده، بهره ي عادي



ordinary point
نقطه ي معمولي



ordinary point of a curve
نقطه ي عادي يک منحني، نقطه ي ساده ي خم، نقطه ي معمولي خم



ordinary point of an analytic set
نقطه ي ساده ي مجموعه ي تحليلي



ordinary rooted tree
درخت ريشه دار معمولي



ordinary share
سهم معمولي، سهم عادي



ordinary singularity
تکيني معمولي



ordinate
رست، عرض، عرض يک نقطه در صفحه ي مختصات



ordinate of a point
عرض نقطه



ordinate set
مجموعه ي عرضي، مجموعه ي عرض



ordination
طبقه بندي، دسته بندي



organic
آلي، حياتي، مربوط به حيات



organization
تشکيلات، مؤسسه، سازماندهي، سازمان



organization chart
نمودار سازماني، نمودار سازمان



organization level
رده ي سازماني، سطح سازماني، طبقه ي سازماني



organization planning
طرحريزي سازماني



organization unit
واحد سازمان



organizational chart
نمودار سازماني



organizational level
رده ي سازماني، سطح سازماني



organizational pyramid
هرم سازماني



organizational structure
ساخت سازماني



organize
سازمان دادن، مرتب کردن



organizing
تشکيل سازمان، سازماندهي



orient
جهت يابي کردن، رسم شدن، جهت تعيين کردن، جهت انتخاب کردن



orientable
جهت پذير، سو پذير



orientable surface
رويه ي جهت پذير



orientable topological manifold
خمينه ي توپولوژيک جهت پذير



orientable trajectory
مسير جهت پذير



orientation
جهت



orientation of a topological manifold
جهت دهي خمينه ي توپولوژيک



orientation preserving
جهت نگهدار، حافظ جهت



orientation preserving mapping
نگاشت جهت برگردان، نگاشت جهت نگهدار



orientation reversing
جهت برگردان، حافظ جهت



orientation reversing mapping
نگاشت جهت برگردان



oriented
جهت دار، سو دار



oriented atlas
اطلس جهت دار



oriented curve
خم جهت دار



oriented manifold
خمينه ي جهت دار



oriented plane
هامن جهت دار



oriented simplex
سادک جهتدار



oriented surface
رويه ي جهت دار



oriented tangent line
خط مماس جهت دار



orienting
جهتدهي، جهت دادن



orifice
سوراخ، روزنه، دهانه، محل بازشدن، دريچه ي ورودي، مجرا، ورودي



origin
مبدا



origin of a ray
مبدأ پرتو، مبداء يک شعاع، مبداء يک نيم خط



origin of a reference
مبداء يک چارچوب



origin of cartesian coordinates
مبداء دستگاه مختصات دکارتي



origin of coordinates
مبداء مختصات



origin of vector
مبداء بردار



origin orthocenter
پيشوندي به معناي راست و مستقيم، محل برخورد سه ارتفاع مثلث



original
نسخه ي اصلي، نمونه ي اصلي، اصلي، اوليه، آغازين، آغازي



original assumption
فرض اصلي



original axiom
اصل موضوع اوليه



original diagram
نمودار اوليه



original matrix
ماتري اصلي



original observations
مشاهدات اصلي



original scores
نمره هاي اصلي، نمره هاي خام



original set
مجموعه ي اصلي



original statement
گزاره ي اصلي



original tree
درخت اصلي، درخت اوليه



originally
در ابتدا، در آغاز



orthic triangle
پادک، مثلث پادک



ortho complement
متمم قائم



orthocenter
نقطه ي تقاطع سه ارتفاع يک مثلث



orthodromie
ارتودرومي



orthogonal
متعامد



orthogonal affinity
تبديل آفين قائم



orthogonal axonometry
محور سنجي قائم



orthogonal basis
پايه ي متعامد



orthogonal circles
دواير متعامد



orthogonal complement
متمم متعامد، متمم قائم، مکمل عمودي



orthogonal complement group
گروه مکمل متعامد



orthogonal complement group projection
تصوير گروه مکمل متعامد



orthogonal component
مؤلفه ي قائم



orthogonal contacts
مقايسه هاي متعامد



orthogonal coordinate system
دستگاه مختصات متعامد، دستگاه مختصات قائم



orthogonal coordinates
مختصات متعامد



orthogonal curves
خم هاي بر هم عمود



orthogonal curvilinear coordiantes
مختصات خميده خطي متعامد



orthogonal curvilinear coordinates
مختصات خميده ي خطي متعامد



orthogonal cutting
بريدن متعامد، برشکاري متعامد



orthogonal decomposition theorem
قضيه ي تجزيه ي متعامد



orthogonal expansion
بسط متعامد



orthogonal functions
تابع هاي متعامد



orthogonal group

• orthogonal transformation group

گروه متعامد



orthogonal latin squares
مربع هاي لاتين متعامد



orthogonal linear transformation
تبديل خطي متعامد



orthogonal lines
خط هاي متعامد



orthogonal matrices
ماتريس هاي عمودي، ماتريس هاي قائم



orthogonal matrix
ماتريس متعامد



orthogonal polynomial
چندجمله اي متعامد



orthogonal polynomials
چندجمله اي هاي متعامد



orthogonal projection
تصوير متعامد



orthogonal series of functions
سري متعامد تابع ها



orthogonal set
مجموعه ي متعامد



orthogonal similarity
تشابه متعامد



orthogonal system
دستگاه متعامد



orthogonal system of curves on a surface
دستگاه منحني هاي متعامد روي يک سطح



orthogonal system of functions
دستگاه توابع متعامد



orthogonal to
عمود بر



orthogonal trajectories
مسير هاي متعامد



orthogonal trajectory
مسير قائم



orthogonal transformation
تبديل عمودي



orthogonal transformation group
گروه تبديل متعامد



orthogonal trihedron
کنج سه قائمه، سه وجهي سه قائم



orthogonal trijectories
مسير هاي عمودي، مسير هاي قائم



orthogonal vector
بردار متعامد



orthogonal vectors
بردار هاي عمود بر هم، بردار هاي متعامد



orthogonality
تعامد



orthogonality condition
شرط متعامد بودن



orthogonality relation
رابطه ي تعامد



orthogonality relations
روابط تعامد



orthogonalization
تعامد سازي، عمود سازي، متعامد سازي



orthogonalization process
فرايند عمودسازي، فرايند متعامد سازي، پروسه ي متعامد سازي



orthogonalization theorem
قضيه ي عمود سازي، قضيه ي متعامد سازي



orthographic
داراي خطوط عمودي، داراي زواياي قائمه، قائم



orthographic projection
تصوير قائم



orthonormal
متعامد يکه، راست هنجار، متعامد



orthonormal basis
پايه ي متعامد يکه



orthonormal coordinates
مختصات يکامتعامد



orthonormal functions
تابع هاي يکامتعامد



orthonormal plane
صفحه ي مختصات قائم



orthonormal set
مجموعه ي متعامد يکه



orthonormal system
دستگها متعامد بهنجار، دستگاه متعامد يکه، دستگاه يکامتعامد



orthonormal vectors
بردار هاي يکا متعامد



orthonormality
يکامتعامد بودن



orthonormalization
يکا متعامد سازي



orthonormalize
متعامد و يکه کردن، يکامتعامد سازي، متعامد سازي کردن



orthonormalized eigenfunction
ويژه تابع يکامتعامد شده



orthotropic
داراي محور اصلي کمابيش قائم



oscillate
نوسان کردن



oscillate boundedly
با دامنه ي محدود نوسان کردن، داراي نوسان محدود بودن



oscillate unboundedly
با دامنه ي نامحدود نوسان کردن، داراي نوسان نامحدود بودن



oscillating
نوساني



oscillating series
سري نوساني



oscillation
نوسان



oscillation of a function
نوسان تابع



oscillation of a function at a point
نوسان تابع در يک نقطه



oscillator
نوسانساز، نوسانگر



oscillatory
نوساني



oscillatory function
تابع نوساني



oscillatory motion
حرکت نوساني



oscillatory phenomenon
پديده ي نوساني



oscilliation
حرکت نوساني، ارزش، نوسان



oscillograph
نوسان نگار



oscilloscope
نوسان نما



osculate
بوسيدن



osculating
بوسان



osculating circle
دايره ي بوسان



osculating parabola
سهمي بوسان



osculating plane
صفحه ي بوسان



osculating sphere
کره ي بوسان



osculating sphere of a space curve at a point
کره ي بوسان يک منحني فضائي در يک نقطه



osculation
بوسيدن



osculation circle
دايره ي بوسان



osculation plane
صفحه ي بوسان



osculation point
نقطه ي بوسان



osculator
بوسان



osculatory
بوسان



ostrogradski theorem
قضيه ي انتگرادسکي



other
آخر، ديگر، ساير



other than
به غير از، غير از، متفاوت با، مخالف



other than itself
غير از خودش



otherwise
روش دوم، روش ديگر، در غير اين صورت، خلاف آن



ounce
اونس، واحد وزن انگليسي معادل يک شانزدهم



out
خارج، بيرون، از



out of bowl tooling
ابزاربندي برون کاسه اي



out of phase
خارج از فاز



out of stock
غير موجود



outcome
برآمد، پيشامد ساده، رويداد، پي آمد، نتجيه، حاصل، برآمد، رويداد



outcomes favourable to events
نتايج مساعد بر حادثه



outcomes of trials
نتايج آزمايش ها



outdegree
درجه ي خروجي



outer
خارجي



outer automorphism
خودديسگي بيروني، خودريختي بروني



outer composition
ترکيب خارجي



outer content
محتواي خارجي



outer harmonic measure
اندازه ي همساز بروني



outer jordan content
محتواي ژردان خارجي



outer measure
اندازه ي بروني، اندازه ي خارجي



outer operation
عمل خارجي



outer product
حاصل ضرب خارجي، حاصل ضرب برداري



outer product of two vectors
حاصل ضرب خارجي دو بردار، حاصل ضرب برداري دو بردار



outer region
ناحيه ي خارجي



outer sum
مجموع خارجي



outflow
جريان



outgoing
خروجي



outlet
دريچه ي خروجي، مجراي خروجي، خروجي، دررو



outlier
دور افتاده



outline
طرح، توضيح دادن، گرداگرد، شرح دادن، طرح کردن، پيرامون، رئوس مطالب، زمينه، مرز



output
عدد خروجي، خروجي، بازده، ستاده، برونداد، محصول، گرفته شده، حاصل، توان خروجي، ظرفيت، صادره، نتيجه، به دست آمده، صادرات



output bit
بيت خروجي



output data
داده هاي خروجي، اطلاعات خروجي، داده ي خروجي



output report
گزارش خروجي، گزارش خارج شده از سيستم



outside
بيرون، بيروني، خارج، خارج از...، بيرون از...



outside caliper
پرگار خارج، پرگار خارجي، اندازه گير خارجي، اندازه گير قسمت خارجي، قطرسنج خارجي



outward
برونسو، خارجي، به طرف خارج، ظاهري، بيروني، برونگرا



outward vector
بردار برونگرا



oval
خاگي، تخم مرغي، بادامي



oval of cassini
مرغانه ي کاسيني



ovally
به شکل تخم مرغ



ovaloid
تخم مرغي



ovals of cassini
منحني تخم مرغي شکل



over
روي، در، بالا، بالائي، رويي، زيل، به پايان رساندن



over a
در a، روي a



over a set a
روي مجموعه ي a



over all
کل، سطح، همه



over come
بر طرف کردن



over critical damping
ميرائي فوق بحراني



over flow
سرريز



over loading
سربار گذاري



over relaxation
فوق رهايي



over ring
حلقه ي فراگير



over shoot
جهش



over step
بر پله



over stimate
کران بالا



over which
که در آن



over write
پاک شدن



overal control
کنترل سراسري



overall
روي هم، جامع، سرتاسر، کل، همه سطح کل



overall development plan
برنامه ي کلي توسعه



overcritical damping
ميرايي فوق بحراني



overdamped
فوق ميرائي، ميرائي زياد



overdamped oscillation
نوسان فوق ميرا



overdamping
ميرائي شديد



overdelivery
اضافه تحويل، تحويل بيش از اندازه



overdetermined system
دستگاه فرامعين



overestimate
فزون برآورد، تخمين اضافي



overfield
زبرهيأت



overflow
تجاوز از حد، هزينه ي عمومي، سرريز، هزينه ي غير توليدي



overhaul
پياده کردن دستگاه، تعويض دوره اي، تعمير دوره اي، تعمير کلي، امتحان کردن، تعمير کردن، تعميرات اساسي



overhead
سرانه



overhead cost
هزينه ي بالاسري، هزينه ي سربار



overhead tool block
قلمگير بالاسري، کشوي ابزار بالاسر



overheating
حرارت دادن بيش از حد



overlap
تداخل کردن



overlapping
پوشاندن، رويهم ريخته، روي هم افتادگي، همپوشي، تداخل، همپوشاني، سررفتن



overlapping circles
دواير متقاطع



overlapping intervals
بازه هاي متداخل



overlapping loop
حلقه ي روي هم افتاده



overlapping network
شبکه ي همپوش



overlapping sets
مجموعه هاي متقاطع



overly
کاملا



override
پاک کردن



overspread
پوشاندن، گسترده، سراسري



overthwart
به طور متقاطع، متقاطع، در عرض، عرضي



overtime
اضافه کاري، ساعت فوق العاده، کار اضافي، اضافه کار



overtime premium
فوق العاده ي اضافه کاري



ovoid
خاکوار



owelty
برابري



p
حرف شانزدهم الفباي انگليسي



p adic
p-p اي



p adic integer
عدد صحيح p اي



p adic number
عدد p اي



p approximation
تقريب -p



p chart
نمودار درصد ضايعات



p closure
p-بستار



p fold exterior power
توان خارجي p تايي



p group
p-گروه



p.m.
بعد از ظهر



p relation
p-رابطه



p series
سري p



p sylow subgroup
زيرگروه p سيلو



p th power mean
ميانگين تواني p ام



pace
همگامي



pack
دسته کردن، بسته بندي، دسته بندي، دسته، بسته، عدلبندي



package
بسته ي نرم افزاري، عدل، بسته، جعبه، بسته بندي، عدلبندي، صندوق



packaging
بسته بندي



packing
بسته بندي، لايي، انباشتگي، بسته بندي، پوشالبندي، تراکم، عدلبندي، درزبندي، واشر



packing list
صورت عدل، سياهه ي بسته بندي، سياهه ي عدلبندي، صورت ريز محصولات، بارنامه



packing note
صورت بسته بندي



pad
صفحه، معبر، جاده، ضربه گير، زيردستي، لايي، روبنده، زيرسري، کفشک، بالشتک



padding
پرکننده، لايه گذاشتن، لايه گذاري، لايي، بالشتک



pade approximation
تقريب پاده



page
صفحه



paint
رنگ کردن



painting
رنگ آميزي



pair
جفت



pair of variables complementary
زوج متغير هاي مکمل



pair off
جفت کردن، شريک کردن، دو به دو يکي گرفتن



paired
زوج شده، جفت شده



paired bar
ميله اي زوج



paired comparison
مقايسه ي دو به دو، مقايسه ي زوجي



paired data
داده هاي زوج شده



paired difference
تفاضل زوجي، تفاوت جفت شده



paired observation
مشاهده ي جفت شده



paired sample sign test
آزمون علامت زوج نمونه اي



pairing
دو خطي



pairity
دوتايگي، زوجيت



pairwise
جفت جفت، دوبدو



pairwise coprime
دو به دو متباين



pairwise disjoint
دو به دو مجزا، جداگان، دو به دو از هم جدا



pairwise independent
دو به دو نابسته



pairwise mutally exclusive events
حوادث دو به دو ناسازگار، پيشامد هاي دو به دو ناسازگار



pallet
طبق، چهار چرخه ي باربري دستي، صفحه ي نگهدارنده، سيني، سيني زير بار، صندوقچه، صندوق، سکو



pallet loader conveyor
نقاله ي بارگيري پالت



panel
صفحه ي فرمان، تابلو کنترل، صفحه ي کنترل، صفحه ي کليد ها



panel method
روش گروي



pangeometry
هندسه ي کامل



panning
جابجايي



pantograph
مشابه نگار، شبيه نگار



pantometer
ابزاري براي اندازه گيري کليه ي زوايا



paper
مقاله ي تحقيقي



Pappus
پاپوس



Pappus configuration
ترکيب پاپوس



Pappus theorem




pappus's theorem
قضيه ي پاپوس



par
برابري، تعادل



par value
نرخ برابري، ارزش اسمي، بهاي اسمي، قيمت اسمي، ارزش صوري



parable
مقايسه، قياس، تمثيل



paraboize
سهمي کردن، سهموي کردن، به طور تمثيل، بيان کردن



parabola
سهمي



parabola of safety
سهمي اطمينان



parabolic
سهمي، شلجمي، سهمي گون، سهمي شکل، شلجمي شکل، سهموي



parabolic coordinates
مختصات سهموي



parabolic cylinder
استوانه ي سهموي، رويه ي استوانه ي سهمي گون، استوانه اي سهموي، سطح استوانه اي با مقطع قائم سهمي



parabolic cylindrical surface
استوانه ي سهموي، رويه ي استوانه اي سهموي



parabolic geometry
هندسه ي سهموي



parabolic motion
حرکت روي مسير سهمي



parabolic partial differential equation
معادله ي ديفرانسيل جزئي سهموي



parabolic point
نقطه ي سهموي



parabolic reflector
آينه ي سهموي، آينه ي شلجمي



parabolic segment
قطعه ي سهموي



parabolic spiral
مارپيچ شلجمي، منحني نمايش تابع، مارپيچ سهموي، مارپيچ فرما



parabolically
به طور سهمي، به طور شلجمي، تمثيلا



paraboloid
سهمي گون



paraboloid of revolution
سهميوار دوار



paraboloidal
سهميوار، سهموي شکل، مربوط به سهموي



paraboloidal reflector
بازتابنده ي سهمي وار



parachute
چتر نجات



paracompact space
فضاي پيرافشرده



paracompacty
فشرده گون



paradox
پارادکس، باطل نما، تناقض، پارادوکس



paradox of de mere
پارادوکس دومره



paradox of russel
تناقض راسل



paradoxes of zeno
پارادوکس هاي زنون



paradoxial
متناقض



paradoxic
متناقض



paradoxical
متناقض



paragraph
بند



parallax
اختلاف نظر



parallax second parsec




parallel
متوازي، موازي، فضادهنده، همگام، موازي کردن



parallel arc
يال موازي



parallel arcs
يال هاي موازي



parallel array
آرايه ي موازي



parallel axes theorem
قضيه ي محور هاي موازي



parallel axiom
اصل توازي



parallel axis
محور موازي



parallel axis theorem
قضيه ي محور موازي



parallel computations
محاسبات موازي



parallel configuration
تشکيل موازي



parallel coordinates
مختصات موازي



parallel displacement
جنبش همرو، تغيير مکان موازي



parallel line
خط متوازي



parallel lines
خطوط موازي



parallel loop
حلقه ي موازي



parallel operation
عمليات موازي، عملکرد موازي



parallel planes
صفحات متوازي، صفحه هاي موازي



parallel plate
با صفحات موازي



parallel plate capacitor
خازن با صفحات موازي



parallel profile
مقطع عمودي



parallel projection
تصوير موازي



parallel run
اجراي موازي



parallel samples
نمونه هاي همتا، نمونه هاي موازي



parallel surface
رويه ي متوازي



parallel surfaces
سطوح متوازي، رويه هاي موازي



parallel systems
سيستم هاي موازي، نظام هاي موازي



parallel vectors
بردار هاي موازي



parallelelism
توازي



parallelepiped
متوازي السطوح



parallelepipedon
متوازي السطوح



parallelism
موازات، توازي، موازي بودن



parallelism in large sense
موازي بودن به معناي دقيق



parallelize
موازي کردن



parallelogram
متوازي الاضلاع



parallelogram law
قانون متوازي الاضلاع



parallelogram of forces
متوازي الاضلاع نيرو ها



parallelogram of vectors
متوازي الاضلاع بردار ها



parallels
مدارات



paralogism
استدلال غلط، قياس نادرست



parameter
مقدار مشخص، پارامتر، برسنج



parameter domain
قلمرو پارامتري



parameter interval
بازه ي پارامتري



parameter space
فضاي پارامتر، فضاي پارامتري



parameter space for a probability distribution
فضاي پارامتر هاي توزيع احتمال



parameterless void function
تابع بدون پارامتر



parametric
پارامتري



parametric analysis
آناليز پارامتري



parametric analysis of cost vector
آناليز پارامتري بردار هزينه



parametric analysis of right hand side vector
آناليز پارامتري بردار سمت راست



parametric coordinates
مختصات پارامتري



parametric curve
منحني پارامتري



parametric equation
معادله ي پارامتري



parametric equation of a hyperbola
معادلات پارامتري يک هذلولي



parametric equations
معادله هاي پارامتري



parametric form
صورت پارامتري، فرم پارامتري



parametric interval
فاصله ي پارامتري، بازه ي پارامتري



parametric methods
بازده پارامتري



parametric problems
مسأله هاي پارامتري



parametric programming
برنامه ريزي پارامتري



parametric representation
نمايش پارامتري



parametric representation of a curve
نمايش پارامتري خم



parametric representation of a surface
نمايش پارامتري رويه



parametric statistics
آمار پارامتري، آمار معمولي



parametric test
آزمايش پارامتري



parametrically
با معادله ي پارامتري



parametrization
پارامتري کردن، پارامتريسازي، پارامتر سازي



parametrize
پارامتر کردن



parametrized
پارامتري



paramount
برتر، بزرگ تر



paranthesis
پرانتز، کمانک ها، ابرو



paranthesize
پرانتز گذاردن، يک عبارت را بين پرانتز نوشتن



parapoxe
نمود غير متعارف



parasite
اغتشاش، طفيلي



parent
والد، پدر



parentheses
پرانتز هاي باز و بسته، ( )



pareto
پاريتو



pareto diagram
نمودار پارتو



pareto optimal solution
جواب بهينه ي پارتو



pareto optimum situation
وضع بهينه ي پارتو



paried observations
مشاهدات جفت شده



parint
تفکيک کردن، جدا سازنده، قطعه سازي، جداسازي، قطع کردن، جداکننده، جداشونده



parity
دوتايگي، زوجيت، هم نوع، هم خواني، توازن، تساوي، تشابه، زوج بودن



parity of a function
جفتي يک تابع



parse tree
درخت تجزيه



parsec
پارسک، واحد اندازه گيري طول معادل 206265 برابر شعاع مدار زمين، 3.26 سال نوري، 19.2 تريليون مايل



parsec parallel second




parseval equality
برابري پارسوال



parseval equation
اتحاد پارسوال، معادله ي پارسوال، رابطه ي پارسوال



parseval formula
دستور پارسوال، فرمول پارسوال



Parseval identity

• Parseval equation
• Parseval relation

اتحاد پارسوال، معادله ي پارسوال، رابطه ي پارسوال



parseval relation
اتحاد پارسوال، معادله ي پارسوال، رابطه ي پارسوال



parseval theorem
قضيه ي پارسوال



parseval's equality
فرمول پارسوال، تساوي پارسوال، برابري پارسوال



parseval's formula
فرمول پارسوال، تساوي پارسوال



parseval's identity
اتحاد پارسوال، تساوي پارسوال، فرمول پارسوال



parseval's theorem
قضيه ي پارسوال



part
قسمت، جزء، بخش، قطعه، قطعه ي کار، پاره



part correlation
همبستگي جزئي



part number
شماره ي قطعه، شماره ي جنس



part of a set
قسمت يک مجموعه



part palacing mechanism
مکانيسم قطعه گذاري



part print
نقشه کار



part time
پاره وقت، نيمه وقت



parted
مجزا، تقسيم شده، دو پارچه اي



partial
جزئي، پاره اي، نسبي



partial association
پيوند جزئي



partial autocorrelation
خودهمبستگي جزئي



partial confounding
اختلاط جزئي



partial correlation
همبستگي جزئي



partial correlation coefficient
ضريب همبستگي جزئي



partial correlation coefficient estimate
برآورد ضريب همبستگي جزئي



partial costing
هزينه يابي جزئي



partial derivation with respect to
مشتق گيري جزئي نسبت به ...



partial derivative
مشتق جزئي، مشتق پاره اي، مشتق نسبي



partial derivative symbol
علامت مشتق جزئي، علامت مشتق نسبي



partial derivative with respect to
مشتق جزئي نسبت به



partial derivatives of higher order
مشتق هاي جزئي مراتب بالاتر



partial differential
ديفرانسيل پاره اي، ديفرانسيل جزئي



partial differential coefficients
ضرائب ديفرانسيل پاره اي، مشتقات پاره اي



partial differential equation
معادله ي ديفرانسيل جزئي



partial differential operator
عملگر ديفرانسيل جزئي



partial differentiation
مشتق گيري جزئي



partial distribution
مشتق گيري پاره اي، مشتق گيري نسبي، مشتق گيري جزئي



partial fraction
کسر جزئي



partial fraction decomposition
تجزيه به کسر هاي جزئي



partial fraction expansion
بسط کسر جزئي



partial fractions
کسر هاي ساده، کسر هاي جزئي، کسر ساده تر، کسر جزء



partial fractions decomposition
تجزيه به کسر هاي جزئي



partial function
تابع جزئي



partial function form
صورت تابع جزئي



partial integral
انتگرال نسبي، انتگرال جزئي



partial integration
انتگرال گيري جزء به جزء



partial mapping of a mapping
تحديد نگاشت، نگاشت جزئي يک نگاشت



partial order

• partial ordering

ترتيب جزئي



partial ordering
ترتيب جزئي



partial ordering relation
نسبت ترتيبي جزئي، رابطه ي ترتيب جزئي



partial out
حدف کردن



partial pricing
قيمت جزئي



partial product
حاصل ضرب جزئي



partial range
حوزه ي جزئي



partial regression
رگرسيون جزئي



partial sum
مجموع جزئي، جمعک، مجموع، جمع، جمع کردن، حاصلجمع، جامع، حاصل، روي هم



partial summation
جمع بندي جزئي



partial summation formula
دستور جمع بندي جزئي



partially
بگونه پاره اي، جزئي، جزئا



partially balanced
به طور جزئي متعادل



partially balanced incomplete block design
طرح بلوکي ناکامل جزئا متعادل



partially differentiable function
تابع جزئتا مشتق پذير



partially mapping
نگاشت نسبي



partially ordered set
مجموعه ي جزئا مرتب



partibility
بخش پذيري، قابليت تفکيک



partible
بخش پذير، قابل تفکيک



participation charges
مخارج شرکت



participative management
مديريت مشارکتي



particle
ذره، جسم، نقطه مادي



particular
عمومي



particular integral
انتگرال خصوصي



particular integral of a differential equation
انتگرال خصوصي معادله ي ديفرانسيل



particular judgement
حکم جزئي



particular proposition
گزاره ي جزئي



particular root
ريشه ي خصوصي



particular sentence
گزاره ي جزئي



particular solution
جواب خاص، جواب خصوصي، جواب ويژه، حل خصوصي، حل ويژه



particular statement
گزاره ي جزئي



particularity
ويژگي، به ويژه، خصوصيات برجسته، جزئيات



particularization
ذکر جزئيات



particularization the law of
قانون تجريد



particularly
به ويژه



partile
پارک



parting
تقسيم، جداسازي، تفکيک



parting dust
پودر جدايش، گرد فاصل



parting program
برنامه ي ساخت قطعه



partition
افراز



partition induced by statistic
افراز القا شده توسط آمار



partition of a positive integer
افراز عدد صحيح مثبت



partition of a set
افراز مجموعه، افراز يک مجموعه، تجزيه ي مجموعه



partition of an interval
افراز يک فاصله، پارش يک فاصله



partition of matrix
قسمت بندي ماتريس



partition or unity
فراز واحد



partitioned
افراز شده



partitioned matrix
ماتريس افراز شده



partitioning
افراز کردن، پارش کردن



partitive
جداکننده، قسمي



parts
جزء به جزء



Pascal configuration
پيکربندي پاسکال



pascal distribution
بخش پاسکال، توزيع پاسکال



pascal law
قانون پاسکال



pascal theorem
قضيه ي پاسکال



pascal triangel
مثلث خيام-پاسکال



Pascal triangle

• binomial array

مثلث خيام-پاسکال



pascal's theorem
قضيه ي پاسکال



pascal's triangle
مثلث پاسکال



pass
عبور کردن، گذشتن



pass band
ناحيه ي عبور



pass through
از ... گذشتن، گذرنده از، از ميان ... گذشتن، مارّ بر، گذشتن از



passage
گذرگاه، معبر



passage to the limit
مرور به حد



passive
غير فعال، بي اثر



passive repair time
زمان غير فعال تعميراتي



password
کلمه ي عبور، کلمه ي رمز، اسم رمز، گذر



past
بعد از



patent
انحصاري، حق اختراع، حق امتياز، ثبت شده، اختراع ثبت شده، پروانه، حق انحصاري، داراي امتياز، جواز



path
راه، گذر، مسير، گذار، کانال



path connected set
مجموعه ي مسيري همبند، مجموعه ي قوسي همبند



path curves
منحني هاي مسير



path goal theory
نظريه ي مسير-هدف، تئوري مسير-هدف



path length
طول مسير



path tracing
رديابي مسير



pathwise
راهي، گذري



pathwise connected set
مجموعه ي همبند گذروار، مجموعه ي مسيري همبند، مجموعه ي قوسي همبند



pathwise connectedness
همبندي گذروار



patial inspection
بازرسي سيار، بازرسي گشت



pattern
سرمشق، الگو، طرح، نمونه، شکل، نقشه، مدل، انگاره



pattern matching
الگوي تطبيق



pattern move
حرکت نمونه



pattern of 0s
الگويي از 0 ها، 0 ها



pattern recognition
شناسايي طرح، طرح شناسي



patternmaker
الگوساز



pavilion
غرفه، سالن



pawl
ضامن، ضامن چرخ دنده، زبانه، گيره



pawl pin
خار ضامن



pawl transfer
انتقال ضامن دار



pay increase
اضافه حقوق، اضافه دستمزد



pay off
دريافتي، بازده، تسويه حساب کردن



pay out ratio
نسبت پرداخت سود سهام



pay plan
طرح حقوق و دستمزد



pay rate
پايه ي حقوق



pay rool
ليست دستمزد، ليست حقوق، سياهه ي پرداخت حقوق، سياهه ي دستمزد، سياهه ي حقوق



pay scale
مقياس حقوق، اشل حقوق



payback period
زمان بازپرداخت، دوره ي برگشت، دوره ي برگشت سرمايه



payment
قسط، کارسازي، پرداخت، مقرري، وجه، پول



payment by results
کارمزدي



payoff matrix
ماتريس هاي مبلغ دريافتي-پرداختي



payroll accounting
حسابداري حقوق و دستمزد



peak
بالاترين نقطه، حداکثر، اوج، رأس، قله، فراز، نوک



peak hour
ساعت اوج مصرف برق



peak load
بار حداکثر



peak point
نقطه ي قله اي



peak season
فصل پرکار



peak set
مجموعه ي قله اي



peaked
داراي قله، نوک تيز، کشيده



peaked function
تابع قله اي



peakedness
کشيدگي، تيزي



peakedness coefficient
ضريب کشيدگي



peakeness coefficient
ضريب کشيدگي



peano axioms
اصول موضوع پئانو



peano continuum
پيوستار پئانو



peano curves
خم هاي پئانو



peano postulates
اصول موضوع پئانو



peano space
فضاي پئانو



peano's five axioms
پنج اصل پيانو، اصول موضوعه ي پيانو درباره ي اعداد طبيعي



pear shaped
گلابي شکل



pearson distribution
توزيع پيرسن



peculiar
خالص، مستقل، خاص، ويژه، عجيب



peculiarity
به طور خاص، به خصوص، به طور مجزا، غير معمول، به طور مستقل، انفرادا، خصوصيات، ويژگي، حالت ويژگي، غرابت، کيفيت عجيب غريب بودن



pedal
پائي، جا پائي، رکاب، پادک، پادکي



pedal circle
دايره ي پائي، دايره ي محيطي مثلث پائي



pedal curve
منحني پائي، خم پادکي



pedal line
خط پائي



pedal triangle
مثلث پادکي



peel
پوشش، پوسته، پوستکن شدن



peer
جفت، قرين، همتا، برابر بودن با، برابر کردن، هم درجه کردن



pell's equation
معادله ي پل



pellet
ساچمه، گلوله، قرص نازک، گندله، حبه



pen poltter
رسام قلمي



penal interest
بهره ي جزايي، بهره ي دير کرد



penalty
جريمه



pencil
دسته



pencil of circles
دسته دايره



pencil of lines
دسته ي خطوط، اشعه خطوط



pencil of lines through a point
دسته ي خطوط گذرنده از يک نقطه، اشعه ي خطوط



pencil of parallel lines
دسته ي خطوط موازي



pencil of plane algebraic curves
دسته منحني هاي جبري مسطحه



pencil of planes
دسته صفحه، دسته ي صفحات



pencil of spheres
دسته کره



pendant
آويخته، نامعلوم، معلق، لنگه، قرين



pendant to each other
قرينه ي يکديگر



pendulum
پاندول



pendulum bob
وزنه ي آونگ



pendulum property of a cycloid
خاصيت آونگي چرخنما



penetration
عمق جوش، تأثير، نفوذ



pension
بازنشستگي، حقوق بازنشستگي، حقوق تقاعد، مستمري، حقوق وظيفه



pent
پنج، پيشوندي به معناي پنج



penta
پنج، پيشوندي به معناي پنج



pentad
مدت پنج روزه، دسته ي پنج تايي، يک عنصر



pentadecagon
پانزده ضلعي



pentagon
پنج ضلعي



pentagonal
پنج ضلعي، پنج گوش، مخمسي



pentagonal number
عدد مخمسي



pentagram
ستاره ي پنج پر



pentagram of pythagoras
ستاره ي پنج پر فيثاغورث



pentahedral
پنج وجهي، پنج رويه



pentahedron
جسم پنج وجهي



pentangle
ستاره ي پنج پر حاصل از تقاطع اضلاع يک پنج ضلعي منتظم



pentangular
پنج ضلعي



penult
قبل از آخر، ماقبل آخر



penultimate
قبل از آخر، ماقبل آخر



people oriented
مردم محور



per
در هر، براي هر، از طريق، در جهت



per capita income
درآمد پولي سرانه



perambulate
گردش کردن، دور زدن، پيمودن



perambulation
گردش، پيمايش



perannum
سالي، در سال، ساليانه



percent
درصد



percent defective
درصد ضايعات



percent error
خطاي درصد



percentage
درصد



percentage distribution
توزيع درصدي، توزيع درصد



percentage error
خطاي درصدي، درصد خطا



percentage point
نقطه ي درصدي



percentile
در صدک، صدک، صده، چندک، صدم، صد يک، درصدي، صدکي



percentile norm
نورم درصدي



percentile point
نقطه ي درصدي



percentile rank
رتبه درصدي



perception
ادراک، اندريافتن، ضربه، برداشت هاي ذهني



percussion press
پرس تصادمي



perfect
کامل



perfect code
کد تام



perfect competition
رقابت کامل



perfect competition equilibrium
قيمت تعادل رقابتي



perfect cube
مکعب کامل



perfect field
هيأت تام



perfect graph
گراف تام



perfect group
گروه تام، گروه کامل



perfect n th power
توان n ام کامل



perfect number
عدد کامل، عدد تام



perfect power
توان کامل، قوه ي کامل



perfect set
مجموعه ي کامل، مجموعه ي تام



perfect square
مجذور کامل، مربع کامل



perfection
کمال



perfectly
کاملا، تماما



perforating
مشبک کاري



perforator
سوراخکن، منگنه، منگنه زن، دستگاه منگنه



perform
عمل کردن، انجام دادن، نمايش دادن، اجرا کردن



performance
سطح کارايي، راندمان، عملکرد، نحوه ي انجام کار، بازدهي، اجرا، کارايي، نحوه ي کار، نمود، بازده، انجام



performance budgeting
تنظيم بودجه طبق عمليات، تنظيم بودجه ي عملياتي



performance rating
ضريب عملکرد، ارزيابي کار



performance ratio
نسبت اجراي عمليات



pericenter
فرامرکز



pericycloid
نوعي هيپوسيکلوئيد



perigee
حضيض



perigon
2 راديان، زاويه ي چهار قائمه، زاويه ي تمام يک دوران کامل، دوران 360 درجه، ? صفحه



perihelion
حضيض خورشيدي



perimeter
طول محيط، محيط، پيرامون



perimeter of a polygon
محيط چندضلعي، مجموع طول اضلاع يک چندضلعي



perinelion
نقطه ي مرجع



period
تناوب، دوره، گردش، مدت يک نوسان، دوره ي تناوب



period budget
بودجه ي دوره اي



period curve
خم دوره اي، خم تناوبي



period in arithmetic
تناوب در حساب



period in astronomy
زمان لازم براي يک مدار گردش



period interval
فاصله ي تناوب، بازه ي تناوب



period of a function
دوره ي تناوب يک تابع



period of a repeating decimal
دوره ي کسر دهدهي دوره اي



period of an element
مرتبه ي يک عنصر، پريود يک عنصر



period of oscillaion
دوره ي تناوب نوسان، مدت زمان لازم براي يک نوسان کامل



period parallelogram
متوازي الاضلاع دوره ها



periodic
دوره اي



periodic behaviour
رفتار تناوبي



periodic constant
ثابت متناوب



periodic continued fraction
کسر مسلسل دوره اي



periodic decimal
دوره ي گردش، عدد اعشاري



periodic decimal fraction
کسر دهدهي دوره اي



periodic decimals
دوره ي گردش



periodic function
کسر متناوب، تابع دوره اي، تابع تناوبي، تابع متناوب



periodic function of a complex variable
تابع تناوبي با متغير مختلط



periodic function of a real variable
تابع تناوبي با متغير حقيقي



periodic inspection
بازديد دوره اي، بازرسي ادواري



periodic inventory system
سيستم موجودي سنجي دوره اي



periodic motion
حرکت متناوب، حرکت دوره اي، حرکت تناوبي



periodic number
عدد متناوب



periodic review system
سيستم دوره ي سفارش



periodical
تناوبي، متناوب



periodicity
دوره اي بودن، تناوب



periodicity of a function
دوره اي بودن تابع، تناوب تابع



periodogram
دوره نگار، دوره نما



periority rules
قوانين اولويت



peripheral
پيراموني، محيطي، جنبي



peripheral device
دستگاه جانبي



peripheral equipment
تجهيزات بروني



peripheral speed
سرعت دستگاه جنبي



peripheric
پيراموني، محيطي، جنبي



periphery
محيط، پيرامون



periphery of a circle
محيط يک دايره، محيط پايداري، دوام



permanence
پايداري، دوام



permanence of forms
پايداري صور



permanence of functional relations
بقاء همبستگي هاي تابعي، بقاء تابعي



permanent
پايدار، دائمي، دائم، مداوم، پايا، ثابت



permanent mold
قالب دائمي، قالب فلزي، قالب مورد استفاده ي دائمي



permanent motion
حرکت مداومي



permanent storage
انبار کردن دائمي، انباشت دائمي، انباره ي دائمي، انبارش دائمي



permanently
به طور پايدار، به طور ثابت، دائما



permeability
نفوذپذيري، نفوذپذيري مغناطيسي



permissed
مجاز



permissible
مجاز، بلامانع



permissible value
مقدار مجاز



permit
اجازه دادن، مجاز کردن



permittivity
ترخص، ثابت دي الکتريک



permutability
تبديل پذيري



permutable
گردش پذير



permutable element
عنصر تبديل پذير



permutation
جابجايي، جايگشت، ترتيب، تقدم، تبديل، جايگردي



permutation group
گروه جايگشتي



permutation group matrix
ماتريس گروه جايگشتي



permutation group representation
نمايش گروه جايگشتي



permutation matrix
ماتريس جايگشت



permutation representation
نمايش جايگشتي



permutation tensor
تانسور جايگشت



permutation with repetition
منظومه ي با تکرار، جايگشت با تکرار



permute
گردش پذيرفتن، جابجا کردن، پس و پيش کردن، تغيير ترتيب دادن



perpendicular
قائم، عمودي، متعامد، خط عمود، عمود، عمود بر هم



perpendicular bisector
عمود منصف



perpendicular curves
خم هاي متعامد



perpendicular line
خط عمود، خط قائم



perpendicular lines
خط هاي متعامد



perpendicular plane
صفحه ي قائم، صفحه ي عمود



perpendicular planes
صفحه هاي متعامد



perpendicular to
قائم، خط عمود بر ...



perpendicularity
تعامد، عمود بودن



perpendicularity condition
شرط تعامد



perpendicularly
به طور عمود، عمودا



perpetual
پيوسته، مکرر، هميشگي، دائمي، ابدي



perpetual calender
تقويم ابدي



perpetual inventory
مانده گير، موجودي دائم، موجودي گيري



perpetual inventory method
محاسبه ي دائمي موجودي کالا



perpetual motion
حرکت بي آسايش، جنبش پيوسته



perpetuity
دوام



persistent
پايا، پا بر جا، دير پا، پايدار، دير پاي، ماندگار



personal probability
احتمال شخصي



personal staff
ستاد شخصي، کارمندان شخصي



personnel
کارکنان، کادر، کارگزيني



personnel chart
نمودار کارگزيني، نمودار کارمندان



personnel information system
سيستم اطلاعاتي کارکنان



personnel manager
رئيس کارگزيني، مدير کارگزيني، مدير پرسنل



personnel review
ارزيابي کارمندان



personnel training problem
مسأله ي آموزش پرسنل



perspective
منظر، پرسپکتيو



perspective image
تصوير منظري



perspective mapping
نگاشت منظري



perspective projection
تصوير منظري



perthousand
در هزار



perturbation
اختلال



perturbation function
تابع اختلال



perturbation method
روش آشفتگي



perturbation of cost vector
آشفتگي بردار هزينه



perturbation of linear operators
اختلال عملگر هاي خطي



perturbation of right hand side vector
آشفتگي بردار سمت راست



perturbation theory
نظريه ي اختلال



perturbed proportion
نسبت مساوات مضطرب، نسبت مساوات ناهموار



pessimistic
بدبينانه، بدبيني



pessimistic estimate
برآورد بدبينانه، تخمين بدبينانه



pessimistic time
زمان بدبينانه



pesudo inverse
شبه معکوس



petitio principii
مصادره بر مطلوب



petition de principe
مصادره بر مطلوب



petty cash
تنخواه گردان



pffafian
فافي، پفافي



pffafian differential equation
معادله ي ديفرانسيل پفافي



phase
پايه، وضعيت شبکه ي کريستالي فلزات، ترکيب، نمونه، نمود، صوري، حالت، فاز، نمود، مرحله، آرگومان، آوند



phase angle
اختلاف فاز، زاويه ي فاز



phase difference
اختلاف فاز



phase I problem
مسأله ي فاز I



phase II problem
مسأله ي فاز II



phase of a complex number
آرگومان يک عدد مختلط



phase of cosinusoidal oscillation
فاز نوسان کسينوس گون



phase of simple harmonic motion
فاز حرکت همساز ساده



phase plane
صفحه ي فاز



phase plate
صفحه ي تغيير فاز



phase portrait
رخساره ي فاز



phase space
فضاي فاز



phase velocity
سرعت فاز، سرعت موج



phased project
پروژه ي مرحله اي، پروژه ي مرحله بندي شده



phenomen
پديده، رخ داد



phenomenon
پديده، رخداد، نمود



phonetic
صوتي



phosphorescence
شب تابي



photo plotter
رسام عکسي



photoelectric tape reader
نوار خوان فتوالکتريکي



photoelectricity
فتوالکتريسيته، الکتريسيته ي نوري



photoluminescence
پرتو افشاني بر اثر تحريک، نوري مرئي يا نامرئي



phrase structure grammar
دستور زبان ساختار جمله اي



phrasing
بدني، جسماني، فيزيکي



physical
بدني، جسماني، فيزيکي



physical ability
توانايي جسمي



physical characteristics
خصوصيات جسمي



physical fatigue




physical inventory
کالاي موجود، موجودي حقيقي



physical life
عمر خدمت



physical mechanics
مکانيک فيزيکي



physical motivation
انگيزه ي فيزيکي



physics
علم طبيعت، فيزيک، علم فيزيک



physiological needs
نياز هاي فيزيولوژيکي



pi
?، پي، عدد پي



pic chart
نمودار کلوچه اي



picard's method
قضيه ي پيکار، روش پيکارد، روش تکراري براي حل معادلات ديفرانسيل



pice work
کار قطعه اي، کار مقاطعه اي، پاره کاري، کار مقاطعه، مقاطعه کاري



pick and place mechanism
مکانيسم بردار و بگذار



pick up reel
حلقه ي خالي



pico
پيشوندي به معني 1012



pictogram
نمودار تصويري، نمودار ترسيمي



pictorial
تصويري، مصور



pictorial device
وسيله ي تصويري، ابزار تصويري



pictorial representation
نمايش تصويري



pictorial surface
سطح تصويري



pictorial view
نماي تصويري، نماي پرسپکتيو



pictorially
به طور تصويري



picture
پيکر، به تصوير کشيدن، نمايش دادن، نشان دادن، تصوير



picturing relation
رابطه ي تصويري



pie chart
نمودار کلوچه اي، نمودار دايره اي



piecewise
تکه اي، قطعه به قطعه



piecewise constant
قطعه قطعه ثابت، قطعه به قطعه ثابت



piecewise continuity
پيوستگي تکه اي



piecewise continuous
قطعه به قطعه پيوسته، پاره پاره پيوسته، قطعه قطعه پيوسته



piecewise continuous function
تابع قطعه قطعه پيوسته



piecewise differentiable
جزء جزء مشتق پذير، قطعه به قطعه مشتق پذير



piecewise linear
خطي جزء به جزء، خطي منفصل، قطعه به قطعه خطي، تابع خطي قطعه وار



piecewise linear and concave
تابع هدف خطي تيکه اي و مقعر



piecewise linear function
تابع قطعه قطعه خطي



piecewise linear manifold
خمينه ي تکه اي خطي



piecewise linear mapping
نگاشت تکه اي-خطي



piecewise monotone
قطعه قطعه يکنوا، قطعه به قطعه يکنواخت



piecewise smooth
قطعه به قطعه هموار، خم هموار قطعه وار



piecewise smooth curve
خم تکه اي هموار، خم هموار قطعه وار، منحني قطعه قطعه هموار



piecewise smooth path
گذر هموار قطعه وار، مسير قطعه به قطعه هموار



piecewise smooth surface
سطح قطعه قطعه هموار



piecewise surface
سطح قطعه قطعه



piecewise two sided surface
سطح دو طرفه ي هموار



piechart
نمودار تکه اي، نمودار کلوچه اي



piecing
سوراخ کردن، شکافتن، نفوذ کردن، سوراخزني



pigeonhole
لانه کبوتري



pigeonhole principle

• Dirichlet drawer principle

اصل حجره ها



pigment
ماده ي رنگي، رنگدانه، رنگريزه



pile
گروه اعداد



pilot
راهنما، الگو، نمونه



pilot nut
مهره ي راهنما



pilot program
برنامه ي راهنمايي



pilot project
طرح نمونه، پروژه ي راهنما، طرح آزمايشي



pilot sample
نمونه ي مقدماتي



pilot survey
بررسي مقدماتي



pin
خار، انگشتي، ميله، ثابت کردن، پرچ کردن، رزوه ي نر، نرينه



pin location
موضعدهي با پين



pinch off
لب به لب کردن



pinion stand
تکيه گاه چرخ دنده، قفسه ي چرخ دنده



pint
پاينت، واحد حجم معادل يک هشتم گالن



pipe
لوله، لوله اي، کانال، مجرا



pit
حفره، فرورفتگي، گودال، چاله، نوک



pitch
پا، گام، فاصله، پاي، تقسيم، ارتفاع، گام پيچ



pitch circle
دايره ي گام



pitch diameter
قطر ميانه، قطر گام، قطر متوسط، قطر دايره ي اصلي، قطر دايره ي گام، قطر متوسط پيچ



pitch of helix
پاي مارپيچ



pitch of screw
گام پيچ، پاي پيچ



pitch of the circular helix
پاي مارپيچ استوانه اي



pitch of the helix
پاي مارپيچ



pitting corrosion
خوردگي حفره اي



pivot
محور، لولا، پاشنه، مفصل، نقطه ي آويز، نقطه ي اتکا، چرخيدن، مدار، روي پاشنه چرخيدن، چرخاندن، محورگيري



pivot column
ستون لولا



pivot definition
تعريف محورگيري



pivot element
عنصر محوري، عنصر محور گيري، عنصر لولا



pivot entry
درايه ي پاشنه اي



pivot row
سطر محوري



pivotal
گرداندني، لولايي، محوري، مداري، مدار، محور



pivotal coefficient
ضريب محوري



pivotal condensation
انقباض محوري



pivotal value
مقدار لولايي



pivotal variable
متغير اساسي



pivoting
پاشنه گردي، محوريابي



pivoting set
محورگيري روش سيمپلکس



pixel
سلول تصويري



place
قرار دادن، وضع، وضعيت، جا، محل، موضع



place holder
جانگهدار، نمادي در يک گزاره



place value
ارزش مکاني، جا ارز



placeholder
جايبان



plaid
پيچازي



plaid square
مربع پيچازي



plaid square design
طرح مربع پيچازي



plain
تصوير افقي، هموار، ساده، پهن، مسطح، نقشه، برنامه



plain center
مرغک ساده



plain indexing
تقسيم ساده



plain mandrel
سمبه ي ساده، ماندرل عادي



plain rod depth gage
عمق سنج ميله دار ساده



plan
تصوير افقي [هندسه ي ترسيمي]



plan view
نماي مقطع



planar
مسطح، واقع بر يک صفحه، مستوي، مسطح



planar graph
گراف هامني



planar point of a surface
نقطه ي مسطح يک سطح



plance
صفحه، هامن



plane
صفحه



plane angle
زاويه ي مسطحه ي فرجه، زاويه ي مسطحه



plane coordinates
مختصات صفحه، مختصات مسطح، مختصات مستوي



plane curve
خم مسطح، خم هامني، منحني مسطح



plane figure
شکل مسطح



plane figures
اشکال مسطحه، اشکال مستوي



plane geometry
هندسه ي مسطحه



plane motion
حرکت در صفحه



plane number
عدد مسطح



plane of rational numbers
صفحه ي عدد هاي گويا



plane of reflection
صفحه ي تقارن



plane of symmetry
صفحه ي تقارن



plane polygon
چندضلعي مسطح



plane quadrilateral
چهار ضلعي مسطح



plane region
ناحيه ي مسطح، ناحيه ي هامني



plane surface
سطح مستوي، صفحه، مسطحه



plane trigonometry
مثلثات مسطحه، مثلثات هامني، مثلثات خطي



plane wave
موج صفحه اي، موج تخت



planet
سياره



planetary
سيارات، سياره اي، سياره وار، نجومي



planetary gear
دنده ي خارجي، چرخ دنده ي خورشيدي



planetary motion
حرکت نجومي، حرکت سيارات



planetary roll
غلتک اقماري



planetoid
جرم سماوي



planetology
سياره شناسي



planimeter
پهنه سنج، سطح پيما، مساحت سنج، صفحه سنج، مساح، زمين پيما



planimetry
اندازه گيري سطوح، هندسه ي مسطحه



planish
صاف و محکم کردن



planishing roll
غلتک پرداختي



planning
برنامه ريزي، تنظيم برنامه، طرحريزي، طراحي، نقشه کشي



planning horizon
افق برنامه ريزي



plant
تأسيسات، کارگاه، کارخانه، واحد توليدي، تجهيزات و تأسيسات، دستگاه، ماشين



plant assets
دارايي ثابت



plant capacity
ظرفيت کارخانه



plant layout
آرايش کارخانه، جانمايي کارخانه، طراحي کارخانه



plant location
تعيين محل کارخانه



plasma arc
قوس پلاسما



plastic deformation
تغيير شکل پلاستيکي، تغيير شکل خميري، تغيير شکل دائمي، تغيير شکل



plastic foam
متخلخل، کف پلاستيکي، اسفنج



plasticizer
نرمساز، نرمکن، نرم کننده



plasticizing
نرم کردن



plate
تنکه، رويه ي هموار، صفحه، ورقه، روکش کردن، متورق کردن، لوح، آبکاري، اندودن، صفحه



plate jig
الگوي کار صفحه اي، جيگ صفحه اي



plate mill
نورد صفحه، دستگاه نورد صفحه



plateau problem
مسأله ي پلاتو



platform hand truck
چرخ دستي



platform truck
تراک صفحه دار



platonic solids
اجسام افلاطوني



platy kurtie
منحني پهن



plausible
محتمل، باور کردني، پذيرفتني



play
بازي کردن، بازي



play board
تخته ي سيمبندي



player
بازيکن



plinth numbers
عدد هاي لبني



plot
ترسيم، رسم کردن، نقشه کشيدن، ترسيمه، نمودار، کرت، نمودار، پيدا کردن نقطه، نقشه کشيدن، طرح ريزي کردن، نقشه، طرح، قطعه، نقطه، موقعيت



plotter
رسام، دستگاه رسم کننده، نمودار نگار



plotting
ترسيم



plotting a curve
رسم يک منحني



plough back
سرمايه گذاري مجدد



ploughing
شکافتن



plucker coordinates of a line
مختصات خطي برداري



plucker line coordinates
مختصات پلوکري خط



plug
دو شاخه ي برق، درپوش، توپي، ميله ي کف بند، روزنه بند، توپک



plug gage
قطر داخلي، سنجيده ي توپي، شابلون توپي، شابلون سوراخ، کاليبر داخلي، سنجه ي توپي



plumb
به طور عمودي، عمودي، شاقول



plung cut
سنگزني فرورفتني



plural
جمع



plural description
شرح جمعي، توصيف جمعي



pluriharmonic distribution
توزيع همساز چندگانه



plurisubharmonic function
تابع زيرهمساز چندگانه



plus
باضافه، بعلاوه، به اضافه



plus infinity
بينهايت مثبت، بعلاوه ي بي نهايت، باضافه ي بينهايت



plus label arrow
پيکان با برچسب مثبت



plus sign
علامت بعلاوه، علامت جمع (+)



pneumatic
بادي، هوايي



pneumatic conveyor
نقاله ي بادي، نقاله ي کمپرسي، نقاله ي هواي فشرده



poincare birkoff fixed point theorem
قضيه ي نقطه ي ثابت پوانکاره-بيرکوف



poincare conjecture
حدس پوانکاره



poincare duality theorem
قضيه ي دوگاني پوانکاره



poincare group
گروه پوانکاره



point
نقطه



point (s) of subdivision




point at infinity
نقطه ي بي نهايت



point by point plotting of a curve
رسم خط با نقطه يابي، رسم نقطه به نقطه ي يک منحني



point by point plotting of a curvec




point by point plotting of a function
رسم نقطه به نقطه ي يک تابع



point dappui
پايه، نقطه ي اتکا



point estimate
برآورد نقطه اي



point estimation
برآورد کردن نقطه اي



point form
نقطه نما



point function
تابع نقطه اي



point grading system
سيستم درجه بندي امتيازي



point of a set
نقطه ي مجموعه



point of application
نقطه اثر



point of contact
نقطه ي اتصال، نقطه ي تماس



point of contrary flexure
نقطه ي عطف



point of control
نقطه ي کنترل



point of departure
نقطه ي آغاز



point of discontinuity
نقطه ي ناپيوستگي، نقطه ي انفصال



point of discontinuity of a function
نقطه ي ناپيوستگي يک تابع، نقطه ي انفصال يک تابع



point of inflection
نقطه ي عطف، نقطه ي انعطاف



point of intersection
نقطه ي تلاقي، نقطه ي تقاطع



point of osculation
نقطه ي بوسش، تيزه ي دوگانه



point of subdivision
نقطه ي تقسيم



point of symmetry
نقطه ي تقارن



point of tangency
نقطه ي تماس



point of view
ديدگاه، نقطه نظر



point out
خاطر نشان کردن، تذکر دادن، توجه کردن



point set topology
توپولوژي مجموعه هاي نقطه اي



point slope
نقطه - شيب



point slope equation
معادله ي نقطه -شيب



point slope form
نقطه نما، شيب نما



point space
فضاي نقطه اي



point spectrum
طيف نقطه اي



point to point control
کنترل نقطه به نقطه



point transformation
تبديل نقطه اي



point valued function
تابع برداري



pointer
عقربه، نشانگر، اشاره گر



pointer variable
متغير اشاره گر



points of subdivision
نقطه هاي تقسيم



pointwise
نقطه اي، نقطه به نقطه



pointwise bounded
نقطه به نقطه کراندار



pointwise bounded sequence
دنباله ي نقطه به نقطه کراندار



pointwise convergence
همگرايي نقطه به نقطه



pointwise convergence sequence
دنباله ي همگراي نقطه وار



pointwise convergent
همگراي نقطه به نقطه، همگراي نقطه اي



pointwise convergent sequence
دنباله ي همگراي نقطه اي همگرا، دنباله ي نقطه به نقطه، دنباله ي همگراي نقطه اي



pointwise limit
حد نقطه اي



poise
ثبات، توازن، آونگ، وزنه ي ساعت



poissn's integral formulas
روابط انتگرال پواسن



poisson
پواسن، پواسن



poisson asymptotic distribution
توزيع مجانبي پواسن



poisson distribution
توزيع پواسن، پخش پواسن، توزيع پويسان، توزيع پواسون



poisson equation
معادله ي پواسون



poisson flow
سيل پواسون



poisson form
به صورت پواسن



poisson formula
فرمول پواسون



poisson index of dispersion
شاخص پراکندگي پواسون



poisson integral
انتگرال پواسون



poisson integral formula
دستور انتگرال پواسون



poisson integral transform
تبديل انتگرال پواسون



Poisson kernel
هسته ي پواسن



poisson law
قانون پواسون



poisson paper
کاغذ پواسون



poisson probability distribution
توزيع احتمال پواسون



Poisson process
فرايند پواسن



poisson random process
فراروند تصادفي پواسون، فرايند تصادفي پواسون



poisson ration
ثابت پواسون، ضريب پواسون، نسبت پواسون



poisson scheme
شماي پوآسن



poisson summation formula
فرمول مجموعيابي پواسون، دستور جمع بندي پواسن



Poisson transform
تبديل پواسن



poisson's equation
معادله ي پواسون



poisson's theorem
قضيه ي پواسون



poker
پوکر



poker hand
دسته ورق



polar
قطبي



polar angle

• vectorial angle

زاويه ي قطبي



polar axis
محور قطبي



polar coordinate
مختص قطبي



polar coordinate system
دستگاه مختصات قطبي



polar coordinates
مختصات قطبي



polar curve
منحني قطبي



polar equation
معادله ي قطبي



polar form
شکل قطبي



polar form of a complex number
صورت قطبي عدد مختلط



polar form of complex number
صورت قطبي عدد مختلط



polar moment of inertia
گشتاور قطبي ماند، گشتاور لختي قطبي



polar of a point
قطبي نقطه



polar of a quadratic form
قطبي صورت درجه ي دوم



polar parametric
پارامتري قطبي



polar parametric equation
معادله ي پارامتري قطبي



polar plane
صفحه ي قطبي



polar transformation
تبديل قطبي



polar triangle
مثلث قطبي



polar vectorial angle
زاويه ي قطبي



polarity
قطبيت



polarization
قطبي کردن، قطبي سازي، قطبش



polarization abelian variety
چندگوناي آبلي قطبيده



polarization identity
اتحاد قطبي



polarization of light
قطبش نور



polarization on an Abelian variety
قطبي سازي چندگوناي آبلي



polarized abelian variety
چندگوناي آبلي قطبيده



polarized light
نور قطبيده



pole
قطب



pole and polar
قطب و قطبي



pole of a conic section
قطب مقطع مخروطي



pole of a function
قطب تابع



policy
خط مشي، سياست، مصلحت، تدبير، بيمه نامه، کارداني، سند هزينه، مشي



polish notation
نمادگذاري لهستاني



poly
چند ...



poly serial
پلي سريال



polya
پوليا



polyadic relation
نسبت چندتايي



polydisk
چندقرصي



polygon
چندضلعي، چندبر



polygon probability distribution
توزيع احتمال چندگوش



polygonal
چندجمله اي



polygonal arc
کمان چندضلعي



polygonal curve
خم چندبري



polygonal line
خط شکسته



polygonal number
عدد کثيرالاضلاعي



polygonal path
گذر چندضلعي



polygonally connected
چندضلعي وار همبند



polyharmonic function
تابع چند همساز



polyhartnonic function
تابع چند همساز



polyhedral
چندوجهي



polyhedral algorithm
الگوريتم چندوجهي



polyhedral angle
کنج، زاويه ي چندوجهي



polyhedral cone
مخروط چندوجهي



polyhedral set
مجموعه ي چندوجهي



polyhedron
چندوجهي



polymodal
چندنمايي



polynomial
چندجمله اي



polynomial approximation
تقريب چندجمله اي



polynomial characteristic
مشخص چندجمله اي



polynomial congruence equation
معادله ي همنهشتي چندجمله اي



polynomial derivative
مشتق چندجمله اي



polynomial distribution
توزيع چندجمله اي



polynomial equation
معادله ي چندجمله اي



polynomial expression
عبارت چندجمله اي



polynomial fit
برازش چندجمله اي



polynomial function
تابع چندجمله اي



polynomial ideal
ايده آل چندجمله اي



polynomial identity
اتحاد چندجمله اي



polynomial in n variables
چندجمله اي از n متغير



polynomial in two variables
چندجمله اي دو متغيره



polynomial inequality
نامساوي چندجمله اي



polynomial regression
رگرسيون چندجمله اي



polynomial ring
حلقه ي چندجمله اي



polynomial time polyhedral
چندجمله اي-زماني



polynomial trend
روند چندجمله اي



polysyllogism
قياس مرکب موصول النتايج



polytope
چند سقفي



polytope approach
رهيافت چند سقفي



pons asinorum
پل حمار



Pontryagin duality theorem
قضيه ي دوگاني پونترياگين



pontryagin numbers
اعداد پونترياگين



pool
ادغام کردن



pooled
ادغام شده



pooled error mean square
ميانگين ادغام شده ي توان دوم خطا



pooled estimate
برآورد ادغام شده



pooled estimate of variance
برآورد ادغام شده ي واريانس



pooled estimator
برآورد کننده ي ادغام شده



pooled sum of squares
مجموع مربعات ادغام شده



pooled variance
واريانس وزني



pooling
ادغام کردن



pooling of error
ادغام خطا ها



pooling variance
واريانس وزني



poor decision
تصميم سست



pop rivet
پرچ ميخي



population
جامعه، جمعيت، عمومي، جمعيت آماري، جامعه، توده



population correlation coefficient
ضريب همبستگي جامعه اي



population covariance
کواريانس جامعه اي



population critical size
اندازه ي بحراني جمعيت



population distribution
توزيع جامعه، توزيع جامعه اي



population drain
افت جمعيت



population explosion
انفجار جمعيت



population growth
رشد جامعه



population limiting size
اندازه ي حدي جمعيت



population logistic growth
رشد لژستيک جمعيت



population mean
ميانگين جامعه، ميانگين جامعه اي



population of analysis
جامعه ي تجزيه و تحليل



population proportion
نسبت جامعه



population size
اندازه ي جمعيت



population standard deviation
انحراف معيار عمومي



population variance
واريانس جامعه اي، واريانس جامعه



porosity
پوکي، وجود حفره، خلل و فرج، تخلخل



porous
متخلخل



portable elevator
بالا بر چرخدار قابل حمل



portfolio
اوراق بها دار، مجموعه



portion
بخش، قسمت، جزء، بهره



portrait
رخساره



posit
فرض کردن، ثابت کردن، قرار دادن، فرض



position
جا، موضع، نهش، جاي، موقعيت، وضعيت، مکان، جايگاه، مانده حساب، موجودي، مقام، منسب، پست، شغل



position classification
طبقه بندي مشاغل



position description
شرح شغل



position function
تابع مکان



position sensor
حساسه ي موقعيتي



position system
دستگاه عدد نويسي مکاني



position vector
بردار موضع



positional
وضعي، موضعي



positional notation
دستگاه عددنويسي مکاني



positional numeral
رقم نهشي



positioner
گيره ي تنظيم وضعيت، مستقر کننده، وضعيت دهنده



positioning
جايگذاري، موقعيابي، وضعيتدهي



positioning for size
محل برحسب اندازه



positive
مثبت



positive and finite condition
شرط مثبت و محدود بودن



positive angle
زاويه ي مثبت



positive curvature
خميدگي مثبت



positive cut




positive definite
هميشه مثبت، معين مثبت



positive definite bilinear form
فرم دوخطي معين مثبت



positive definite form
فرم معين مثبت، فرم هميشه مثبت



positive definite linear operator
عملگر خطي معين مثبت



positive definite linear transformation
تبديل خطي معين مثبت



positive definite matrix
ماتريس معين مثبت، ماتريس هميشه مثبت



positive definite quadratic form
فرم درجه ي دوم هميشه مثبت



positive dependence
وابستگي مثبت



positive dependency of events
وابستگي مثبت حوادث



positive deviation form mean
انحراف مثبت از ميانگين



positive difinite linear operator
عملگر خطي معين مثبت



positive direction
سوي مثبت



positive divisor
مقسوم عليه مثبت



positive error
خطاي مثبت



positive exponent
نماينده ي مثبت



positive feedback
واخوراند مثبت، انعکاس برگشتي مثبت، بازخورد مثبت، عکس العمل مثبت، پس خور مثبت



positive infinity

• plus infinity

بعلاوه ي بي نهايت



positive integer
عدد صحيح مثبت



positive integer power function
تابع تواني با توان صحيح مثبت، تابع تواني با توان عدد صحيح مثبت



positive integers
اعداد صحيح مثبت



positive linear functional
تابعک خطي مثبت



positive linear transformation
تبديل خطي مثبت



positive number
عدد مثبت



positive operator
عملگر مثبت



positive orientation
جهت مثبت



positive part
جزء مثبت، قسمت مثبت



positive part of a function
جزء مثبت تابع، جزء مثبت يک تابع



positive quantity
کميت مثبت



positive rational integers
اعداد صحيح گوياي مثبت



positive real function
تابع حقيقي مثبت



positive recurrent
بازگشتي مثبت



positive recurrent point
نقطه ي بازگشتي مثبت



positive scalar multiple
مضرب اسکالر مثبت



positive semi definite matrix
ماتريس نيمه معين مثبت



positive semidefinite
نيم معين مثبت



positive semidefinite linear operator
عملگر خطي نيمه معين مثبت



positive semidefinite matrix
ماتريس نيمه معين نامنفي، ماتريس نيمه معين مثبت



positive sense
جهت مثبت



positive sign
علامت بعلاوه



positive skewness
کجي مثبت، اريبي مثبت، چاولگي مثبت، کشيدگي مثبت



positive square root
ريشه ي دوم مثبت، جذر مثبت



positive stop
توقف سريع



positive term
حد مثبت



positive variation
تغيير مثبت



positive variation function
تابع تغييرات مثبت



positive variation of a mapping
وردش مثبت نگاشت



positive x axis
قسمت مثبت محور x



positive y axis
قسمت مثبت محور y



positively
به طور مثبت، مثبتا



positively oriented path
مسير با جهت مثبت، گذر جهت دار با جهت مثبت



positively skewed
کجي مثبت



positiveness
کيفيت مثبت بودن، مثبت بودن



possess
باشد، دارا بودن، متصرف بودن، متصرف شدن، دارا شدن، داشتن



possession
مالکيت، دارائي، ثروت، تصرف



possessor
مالک، دارا، متصرف



possibilities
حالت ها



possibility
عام، حالت ممکن، احتمال، امکان، وضعيت



possibility of occurrence of event
امکان وقوع حادثه



possible
شدني، ميسر، مقدور، ممکن



possible construction problem
مساله ي ترسيم ممکن



possible error
خطاي ممکن



possible event
پيشامد ممکن



possible exception
احتمالا به استثناء



possible outcome
نتيجه ي ممکن



possible outcomes
نتياج ممکن



possible states of nature
حالات ممکن طبيعت



possible values
مقادير ممکن



possibly
شايد



post
ميله، ايستگاه، ديرک



post censal
پس از سرشماري



post closing trial balance
تراز آزمايشي اختتامي



post data predictive probability
احتمال پيش بيني بعد از مشاهده



post eternity
ابد، جاويد، ازل



post multiplication
پس ضرب، ضرب تأخيري



post optimality analysis
آناليز پس بهينگي، آناليز حساسيت



postage
پستي



postage function
تابع پستي



postdictive probability
احتمال پست ديکتيو



postdictively
به طور پست ديکتيو



postency
توانائي، قدرت



posterior
پسين، بعد از، عقبي، عقب تر، پسي، خلفي، دير تر



posterior distribution
توزيع پسين



posterior marginal distribution
توزيع حاشيه اي پسين



posterior probability
احتمال پسين، احتمال ثانويه



posterior probability of parameters
احتمال پسين پارامتر ها



postmultiplied
پسضرب



postoptimality analysis
آناليز پس بهينگي، تحليل پسبهينگي



postoptimality sensitivity analysis
آناليز پس بهينگي تحليل حساسيت



postorder
پس ترتيب



postpone
به تعويق انداختن، به تعويق افتادن



postponement
تعويق



postulate
پوستولا



postulates of euclid
اصول موضوع اقليدس



postulation
اصل موضوع



postulatum
اصل موضوع



potency
قدرت، توانائي، توان



potency of a set
توان يک مجموعه



potential
پتانسيل



potential barrier
سد پتانسيل



potential difference
اختلاف پتانسيل



potential drop
افت پتانسيل



potential energy
انرژي پتانسيل، انرژي ضمني



potential for fluid flow
پتانسيل جريان سيال



potential force
نيروي بالقوه



potential function
تابع پتانسيل



potential theory
نظريه ي پتانسيل



potentially
به صورت کارا



power
توان، قوت، نما، قوه



power and root
قوت و طول



power curve
منحني توان



power curve of a test
خم توان آزمون



power down feed
تغذيه به پايين، پيشروي خودکار به طرف پايين



power feed
جعبه دنده ي قدرت، باردادن خودکار، پيشروي خودکار، جعبه دنده ي بار



power function
تابع توان



power method
روش تواني



power of a continuum
توان پيوستار



power of a point
قوت نقطه



power of a set
قوت يک مجموعه



power of a test
توان آزمون



power of the continuum
قوت متصله، توان پيوستار



power residue
مانده ي تواني



power saw
ماشين اره



power series
سلسله ي تواني، سري تواني، رشته ي تواني



power series expansion
بسط به صورت سري تواني، بسط به صورت رشته ي تواني



power series expansion of a function
بسط سري يک تابع به صورت سري تواني، بسط يک تابع به سري تواني



power set
مجموعه ي تواني، مجموعه ي کليه ي زيرمجموعه هاي يک مجموعه



power sets
مجموعه هاي تواني



powerful
نيرومند، توانا



powers of complex number
توان هاي عدد مختلط



powers of x
توان هاي x



poyroll tax
ماليات حقوق



practical
برزشي، عملي



practical capacity
گنجايش عملي، ظرفيت عملي



practical prevention rule
قاعده ي عملي ممانعت از



practical purpose
کاربرد عملي



practically certain events
حوادث عملا يقين



practically impossible events
حوادث عملا غير ممکن



practice
برزش، تمرين، روش، عادت



pragmatic
پراگماتيک، عملي



pre control
پيش کنترل



pre data predictive probability
احتمال پيش بيني قبل از مشاهده



pre multiplication
پيش ضرب، ضرب تقدمي



precalculus
پيش حساب



precede
مقدم بودن، جلو بودن، قبل از، پيش از، قبل از ... قراردادن



precedence
مقدم بودن، تقدم داشتن، پيش نياز، وابستگي، پي آيندي، تقدم، برتري



precedence diagramming
نمايش دياگرامي تقدم-تأخر



precedence network
شبکه ي پيش نيازي



precedes
قبل از ... است



preceding
آلي، پيشين، قبلي، فوق، قبلي



preceding element
عضو قبلي اش



preceding term
جمله ي قبلي



precession
تسريع، تعجيل، انحراف مسيري، تقدم، سبقت، حرکت تقديمي



precise
دقيق، راست، درست



precisely
دقيقا، صريحا، جامعا



precision
دقت، صراحت، درستي



precision factor
ضريب دقت



precleaning
تميزکاري ابتدايي، تميزکاري مقدماتي



precodition
پيش شرط، قبلا شرط کردن، پيش نياز



precompact
پيش فشرده



precompact set
مجموعه ي کلا کراندار،مجموعه ي پيش فشرده



precondition
پيشينه شرط



predecessor
ما قبل، مقدم، ريشه ي قبلي، گره ي قبلي، قبلي، اسبق، سابق



predecessor set
مجموعه مقدم



predetermine
تعيين کردن، مشخص کردن



predetermined motion time standards
زمان هاي از پيش تعيين شده براي حرکات



predicate
محمول



predicate calculus
حساب محمولات



predicate calculus of first order
حساب محمولات مرتبه ي اول



predicate calculus of higher order
حساب محمولات مراتب بالاتر



predicate letters
حروف حمل شده، الفاظ حکم شده



predicate logic
منطق محمولات



predicate variable
متغير محمولي



predication
اعلام، حمل



predicative
حملي



predicative probability
احتمال پيش بيني



predicative relation
رابطه ي حملي



predict
پيش گوئي کردن، پيش بيني کردن، معين کردن



predictable
قابل پيش بيني



prediction
پيشگويي



prediction theory
نظزيه ي پيشگويي



predictive forecast
پيشگويي



predictor
پيشگو، پيش بين



predictor corrector
پيشگو-اصلاح گر



predictor corrector method
روش پيشگو-مصحح



predictor modifier corrector
پيشگو-تعديل کننده-تصحيح کننده



preemptive priority
اولويت از پيش تعيين شده



preemptive priority queueing
صف بندي با حق تقدم ويژه



prefabricated
پيش ساخته



preface
پيش گفتار، مقدمه



prefered action
عمل مرجح



preference
رجحان



preference analysis
تجزيه ترجيح



preference share
سهم ممتاز، سهم ترجيحي



prefix
پيشوند



prefix notation
نمادگذاري پيشوندي



prehilbertian
تقريبا هيلبرتي



preimage
پيشنگاره، پيشنقش، پيش تصوير



preimagine
از پيش تصور کردن، پيش انگاشتن



preliminaries
مقدمات



preliminary
مقدماتي



preliminary difinition
تعريف مقدماتي



preliminary yield
محصول اوليه



preload double nut
مهره ي دوبل پيش بار دار



preloading
پيش باري



premise
فرض، مقدمه، مفروضات، فرض مقدم، صغري و کبري قياس



premises
مقدمات، مفروضات



premiss
فرض مقدم، مقدمه



premium
فوق العاده، نفع، پاداش، جايزه، حق بيمه



premultiplied
پيش ضرب



preorder
پيش ترتيب



preordering
شبه ترتيب



preordering relation
رابطه ي شبه ترتيبي



prepaid
پيش پرداخت



prepaid expense
هزينه ي پيش پرداخت، پيش پرداخت هزينه



preparation
مهيا کردن، آماده کردن، تدارک، آماده سازي، تهيه



prependicular
عمودي، قائم



prerequisite
پيشنياز



prerihelion
حضيض



prescribed
مقدر، مشخص شده



prescribed values
مقادير مقرر



presence
حضور، وجود



present
موجود



present value
ارزش فعلي، ارزش کنوني، ارزش حال



presentation
نمايش



preservation
نمايش، پايداري، نگهداشتن، باقي ماندن، حفظ کردن



presetting
پيش نشاندن، پيش تنظيمي



presheaf
پيشس بافته



presque partout
تقريبا همه جا



pressure
فشار



presuppose
فرض کردن، از پيش فرض کردن، پيش فرض



presupposed
آلي



presuppositions
فروض قبلي، پيشينه فرض ها



pretest
پيش آزمون



prevention rule
قاعده ي ممانعت از



preventive costs
هزينه هاي پيشگيري



preventive group replacement
تعويض پيشگيرانه ي گروهني



preventive inspection
بازرسي پيشگيري



preventive maintenance
برنامه ي نگهداري، نگهداري پيشگيرانه، تعميرات پيشگير، سرويس پيشگيرانه، تعميرات پيشگيرانه، نگهداشت پيشگيرانه



preventive replacement
تعويض پيشگيرانه



previous
پيشين، قبلي



prevision
پيش بيني



price
قيمت، بها



price earnings ratio
نسبت قيمت به عايدي، نسبت قيمت به درآمد



price index
شاخص قيمت



price list
فهرست قيمت، ليست قيمت، صورت نرخ هاي روز، صورت قيمت ها، سياهه ي قيمت



pricing
قيمت گذاري



pricing the inventory
ارزيابي موجودي، تقويم موجودي



primal
ابتدائي، اساسي، اوليه، آغازي، جدول سيمپلکس اوليه



primal dual
يکان-دوگان



primal dual algorithm
الگوريتم اوليه-دوگان، روش مزدوج-اوليه



primal dual method
روش اوليه-دوگان



primal dual method convergence
همگرايي روش اوليه-دوگان



primal dual set
روش سيمپلکس اوليه-دوگان



primal dual simplex algorithm
الگوريتم سيمپلکس اوليه-دوگان



primal dual tableau
جدول اوليه-دوگان



primal feasibility
شدني اوليه



primal feasible
قابل قبول اوليه



primal problem
مسأله ي اوليه



primal simplex method
روش سيمپلکس اوليه



primary
نخستيني، اوليه، ابتدائي



primary component
مؤلفه ي ابتدايي



primary concept
مفهوم اوليه



primary decomposition
تجزيه ي اوليه



primary departmentation
تقسيم وظايف ابتدايي



primary ideal
ايده آل ابتدايي، ايده آل اوليه



primary infinitesimal
بينهايت کوچک اصلي



primary integrals
جامعه هاي اوليه



primary module
مدول اوليه



primary notion
مفهوم اوليه



primary premisses
مقدمات اولي، اوليات



primary ring
حلقه ي ابتدايي



primary sampling unit
اوليه واحد نمونه گيري



primary submodule
زيرمدول ابتدايي



prime
اول، اوليه



prime direction
محور آغازين



prime divisor
مقسوم عليه اول



prime element
عنصر اول



prime element of a ring
عنصر اول حلقه



prime factor
عامل اول



prime field
هيأت اول



prime ideal
ايده آل اول



prime implicant
الزام آور اول، انتخاب اول، انتخاب اوليه



prime integer
عدد صحيح اول



prime number
عدد صحيح اول



prime number function
تابع اعداد اول



prime number theorem
قضيه اعداد اول



prime polynomial
چندجمله اي اول



prime power group
گروه توان اول



prime rate of interest
نرخ بهره ي ممتاز



prime root
ريشه ي اوليه



primeness
کيفيت اول بودن، اوليت



primeter
محيط



primitive
ابتدائي، اوليه، عمومي



primitive element
عنصر اوليه



primitive function
تابع اوليه



primitive group
گروه ابتدايي



primitive idempotent element
عنصر خود توان اوليه



primitive mapping
نگاشت اوليه



primitive nth root of unity
ريشه ي n ام اوليه



primitive period
دوره ي اوليه



primitive polynomial
چندجمله اي اوليه



primitive polynomials
چندجمله اي هاي اوليه



primitive principle
اصل اوليه



primitive proposition
گزاره ي ابتدايي



primitive recursive function
تابع بازگشتي اوليه



primitive ring
حلقه ي اوليه



primitive root
ريشه ي ابتدايي



primitive roots of unity
ريشه هاي اوليه ي يک



primitive statement
احکام اوليه، گفتار اوليه، عبارت اوليه



primitive statements
احکام اوليه



primitive terms
حدود اوليه



primsmatic surface
سطح منشوري



principal
سرمايه اصلي، اصل، اصلي، عمده



principal amount
مبلغ اصلي



principal angle
زاويه ي اصلي



principal argument
آرگومان اصلي، شناسه ي عمده



principal automorphism
خودريختي اصلي



principal axes of quadric surface
محور هاي اصلي رويه ي درجه ي دو



principal axis
محور اصلي



principal axis of a conic
محور اصلي مقطع مخروطي



principal branch
شاخه ي اصلي



principal branch of a function
شاخه ي اصلي تابع



principal component analysis
تحليل مؤلفه هاي اصلي



principal component method
روش تجزيه به عامل اصلي



principal curvation
انحناء اصلي



principal curvature
خميدگي اصلي



principal diagonal
قطر اصلي



principal diagonal of a matrix
قطر اصلي، قطر اصلي ماتريس



principal direction
امتداد اصلي



principal directions of a surface
امتداد هاي اصلي رويه



principal divisor
مقسوم عليه اصلي



principal fiber bundle
کلاف تاري اصلي



principal ideal
ايده آل عمده



principal ideal domain
حوزه ي ايده آل اصلي، حلقه ي اصلي



principal ideal ring
حلقه ي ايده آلي عمده



principal ideals
ايده آل هاي اصلي



principal infinitely small
بينهايت کوچک اصلي



principal logarithm
لگاريتم عمده



principal matrix
ماتريس اصلي



principal minor
کهاد اصلي، کهين اصلي



principal normal
قائم اصلي



principal part
جزء اصلي



principal part of a triangle
اجزاء اصلي مثلث



principal part of function
قسمت اصلي تابع



principal period
دوره ي تناوب اصلي، پريود اصلي



principal planes of a quadric surface
صفحات اصلي يک سطح درجه ي دوم



principal point
نقطه ي اصلي



principal prime
اول عمده



principal remainder
باقيمانده ي اصلي



principal root
ريشه ي اصلي



principal root of a number
ريشه ي اصلي يک عدد



principal sections
مقاطع اصلي



principal square root
ريشه ي دوم اصلي، جذر اصلي



principal subspace
زيرفضاي اصلي، ويژه فضاي تعميم يافته



principal term
جمله ي اصلي



principal unit normal
قائم يکه ي اصلي



principal unknowns
مجهولات اصلي



principal value
مقدار اصلي



principal value of an integral
مقدار اصلي يک انتگرال



principal value of argument
مقدار اصلي آرگومان



principal value of integral
مقدار اصلي انتگرال



principal value of logarithm
مقدار اصلي لگاريتم



principal value of logz
مقدار اصلي logz



principia
اصول



principle
اصل، قاعده ي کلي



principle of choice
اصل انتخاب



principle of completeness
شرط کامل بودن



principle of conditionality
اصل مشروط بودن



principle of conservation of energy
اصل پايستگي انرژي



principle of counting
اصل شمارش



principle of deformation
اصل تغيير شکل



principle of detailed balance
اصل تعادل جزء به جزء



principle of diminishing returns
اصل بازده نزولي



principle of duality
اصل دوگاني، اصل دوگانگي



principle of duality in a spherical triangle
اصل دوگانگي در مثلث کروي



principle of economy
شرط اختصار



principle of equivalence
اصل هم ارزي



principle of extension
اصل توسيع، اصل گسترش



principle of first difference
اصل اولين اختلاف



principle of generalization
اصل تعميم



principle of inclusion and exclusion
اصل رد و قبول، اصل شمول و عدم شمول



principle of induction
اصل استقراء، اصل استقرا



principle of insufficient reason
اصل دليل غير کافي، اصل عدم کفايت دليل



principle of least action
اصل کمترين عمل



principle of likelihood
اصل درست نمايي



principle of mathematical induction
اصل استقراء رياضي



principle of nested intervals
اصل بازه هاي تو در تو



principle of non contradiction
شرط عدم تناقض



principle of optimality
اصل بهينه بودن، اصل بهينگي



principle of smallest integer
اصل کوچکترين عدد صحيح



principle of specification
اصل تشخيص، اصل تجريد



principle of sufficiency
اصل کفايت



principle of superposition
اصل برهمنهي



principle of the first difference
اصل اولين اختلاف



principle of the maximum
اصل ماکسيمم



principle of the minimum
اصل مينيمم



prinit out
خروجي



print
نوشتن



printed circuit
مدار چاپي



prior
قبلي، پيشين، اوليه، پيش، از پيش



prior deduction
استنتاج يا قياس قبلي



prior distribution
توزيع پيشين



prior information
اطلاعات قبلي



prior probability
احتمال پيشين، احتمال اوليه، تخمين ابتدايي



prior probability of parameters
احتمال پيشين پارامتر ها



prior probability of sample
احتمال پيشين نمونه



prior to
مقدم بر، پيش از، قبل از



priority
حق تقدم، تقدم، اولويت، پيشي



priority queue
صف اولويت



prism
منشور



prismatoid
منشور گون



prismoid
منشورگون، منشوروار



prismoid formula
دستور منشورگان



pro forma invoice
پيش فاکتور، پروفورما



probabilistic
احتمالي، محتمل



probabilistic method
روش احتمالاتي



probabilistic model
مدل احتمالي



probabilistic time
زمان احتمالي



probabilistically
به طور احتمالي



probability
احتمالات، احتمال، ناکامل بودن اصول احتمالات



probability axis
محور احتمال



probability calculus
حساب احتمالات



probability concept
مفهوم احتمال



probability critical method
روش احتمال بحراني



probability cruve
منحني احتمال



probability density
چگالي احتمالي



probability density dimension
بعد چگالي احتمال



probability density function
تابع چگالي احتمال، تابع توزيع احتمال



probability distribution
پخش احتمال، توزيع احتمالي، توزيع احتمال



probability distribution law
قانون توزيع احتمال



probability element
عنصر احتمال



probability frequency function
تابع فراواني احتمالم



probability function
تابع احتمال، تابع احتمالي



probability generating function
تابع مولد احتمال



probability histogram
بافتنماي احتمال



probability integral
انتگرال احتمالي



probability interval
فاصله ي احتمالي



probability limits function
تابع حدود احتمالي



probability limits of estimate
حدود احتمالي برآورد



probability mass
جرم احتمال



probability measure
اندازه ي احتمال



probability of causes
احتمال علت ها



probability of deviation
احتمال انحراف



probability of event
احتمال حادثه



probability of happening
احتمال وقوع



probability of hypotheses
احتمال فرضيه ها



probability of proportional to size
احتمال متناسب با بزرگي



probability of success
احتمال موفقيت



probability paper
کاغذ احتمال



probability postdictive interpretation
تفسير پس بيني احتمال



probability ratio test
آزمون نسبت احتمال



probability sample
نمونه ي احتمال



probability sampling
نمونه گيري احتمال



probability scale
مقياس احتمال



probability space
فضاي احتمال



probability theory
نظريه ي احتمال، نظريه ي احتمالات



probability triangle
مثل احتمال



probability vector
بردار احتمال



probable
محتمل



probable error
اشتباه محتمل، خطاي محتمل



probable limits
حدود محتمل



probablity space
فضاي احتمال



probe
کاوش، جستجو کردن، جستجو، کاوشگر، تجسس، کاوش کردن، بازرسي، ميله، ميل، اکتشاف، گمانه زني، گمانه، ميل بازرسي، گودي سنج، ميل



probit
جستجو، آزمايش



problem
مشکل، مسأله، مسئله



problem of satisfiability
مسأله ي صدق



problem set
مجموعه ي مسائل



problem statement
صورت مسأله



problematic judgement
حکم احتمالي



probleme des recontres
مسأله ي برخورد



procedure
آيين، شيوه، طرز عمل، فرآيند، روش، مراحل کار، روال، رويه، روش انجام کار، دستورالعمل، فراشد، فراگرد، خط مشي، فرابرد، آيين کار، نحوه



proceed
انجام شدن، عمل کردن، اقدام کردن، حاصل شدن، پيش رفتن، رفتار کردن



proceed down
به طرف پائين پيش برويد



proceed up
به بالا پيش رفتن



proceeding
با توجه به، پس از، جريان، عمل، اقدام



proceeding as
عمل کردن به صورت



proceeding form
طبق، با استفاده از



process
پردازه، روش، پردازش، روند، طرز عمل، فرآيند، پردازش کردن، اجرا شدن، فراگرد، پروسه، فرايند، عمل، پويش، عمليات، فرابري، پرورش، عملکرد، فراشد، فعل و انفعال، مرحله



process average
متوسط فرايند



process capability
قابليت فرايند



process chart
نمودار جريان



process control
کنترل فرايند، کنترل پروسه، بررسي فرايند



process costing
هزينه يابي مرحله اي



process layout
آرايش فرايند، استقرار عملکردي، استقرار وابسته به نوع عمليات، طرح بر اساس پروسه ي توليد



process quality audit
مميزي کيفيت فرايند



process specification
مشخصات فرايند



process symbol
نماد فرايند



process technology
تکنولوژي مرحله اي، تکنولوژي تبديلي



process under control
فرايند تحت کنترل



process variables
متغير هاي فرايند



processor
اجرا کننده، فرايندگر، پردازنده، پردازشگر، وسيله ي اجرا



procurement time
زمان تدارک



produce
کشيدن، توليد کردن، امتداد دادن، رسم کردن، دادن



produce a line
امتداد دادن يک خط



producer and consumer risk
خط براي توليد کننده و مصرف کننده



producer's risk
ريسک توليد کننده



product
حاصلضرب، محصول، ضرب، فراورده



product acceptance
پذيرش محصول



product assurance
اصمينان محصول



product audit
مميزي محصول



product bundle
کلاف حاصل ضرب



product category
رسته ي حاصل ضرب



product costing
هزينه يابي محصول



product design
طراحي محصول



product event
حادثه ي حاصل ضرب



product flow
گردش محصول



product formulas
روابط حاصلضرب



product from of inverse
شکل ضربي معکوس



product function
تابع مرکب، تابع توليد



product layout
استقرار وابسته به نوع محصول، استقرار محصولي



product measure
اندازه ي حاصلضرب



product metric space
فضاي متري حاصلضرب



product mix
ترکيب توليد



product moment
گشتاور حاصل ضربي



product moment correlation
ضريب همبستگي گشتاوري



product notation
نماد ضرب



product of a family
حاصلضرب يک خانواده



product of cardinal numbers
ضرب اعداد اصلي، حاصل ضرب اعداد اصلي



product of events
حاصلضرب پيشامد ها



product of inertia
حاصلضرب ماند



product of integers modulo p
ضرب اعداد



product of matrices
ضرب ماتريس ها، حاصل ضرب ماتريس ها



product of metric spaces
حاصل ضرب فضا هاي متريک، حاصل ضرب فضا هاي متري



product of ordinal nubmers
حاصل ضرب اعداد ترتيبي



product of ordinal numbers
حاصلضرب اعداد ترتيبي



product of sets
حاصل ضرب مجموعه ها



product of sums form
شکل حاصل ضرب مجموع ها



product of topological spaces
حاصل ضرب فضا هاي توپولوژيک



product of two mappings
ترکيب دو گسترش



product of two more mappings
گسترش مرکب، ترکيب دو گسترش



product of two rational integers
ضرب اعداد صحيح گويا، حاصل ضرب اعداد صحيح گويا



product of two roots
حاصل ضرب دو ريشه



product of two sequences
حاصل ضرب دو دنباله



product of two sets
ضرب دو مجموعه



product of two vector spaces
حاصلضرب دو فضاي برداري



product order
ترتيب حاصل ضرب



product rule
قاعده ي حاصلضرب



product rule principle
اصل قاعده ي ضرب



product set
حاصل ضرب مجموعه ها، مجموعه ي حاصل ضرب



product sets
حاصل ضرب مجموعه ها



product sign
علامت ضرب



product space
فضاي حاصل ضرب



product theorem
قضيه ي حاصلضرب



product topological space
فضاي توپولوژيک حاصل ضرب



product topology
توپولوژي حاصل ضرب



product variance
واريانس حاصل ضرب



productibility
توليد پذيري، قابليت توليد



production
قاعده ي جايگزيني، قاعده ي توليد، دستور، زبان، قاعده ي توليد، استخراج، مصنوعات، ساخت، بهره برداري، نتيجه، توليدي، محصول، فراورده



production center method
روش هسته مرکزي، روش توليد مرکزي، روش مرکز توليد



production control
کنترل توليد



production cost
هزينه ي توليد



production department
بخش توليدي، دپارتمان توليد، بخش توليد



production design
طراحي توليد



production function
تابع توليد



production line
خط توليد، زنجير توليد



production management
مديريت توليد



production orientation
توليدگرايي، جهت گيري توليد



production planning
برنامه ريزي توليد



production possibility curve
منحني امکانات توليد



production process design
طراحي فرايند توليد، طراحي فرايند محصول



production scheduling
زمان بندي توليد



production scheduling problem
مسأله ي برنامه ريزي توليد



productivity
قابليت توليد، بهره دهي، بهره وري، قدرت توليد، بهره زايي، باروري



profile
نيمرخ، برش قائم نيمرخ، نمودار



profile line
خط نيمرخ



profit
سود، بهره، نفع، مفيد



profit and loss account
حساب سود و زيان



profit and loss statement
صورتحساب سود و زيان



profit function
تابع سود



profit margin
حاشيه ي سود



profit maximization
به حداکثر رسانيدن سود



profitability analysis
تحليل سودآوري



profitability index
شاخص سودآوري



profitability ratios
نسبت هاي سودآوري



profitable
پرسود، پر منفعت، مفيد، سودمند



progeny
زاده



program
برنامه



program evaluation and review rechnique
فن بازنگري ارزيابي برنامه



program flowchart
روند نماي برنامه



programme
برنامه



programming
برنامه سازي، برنامه نويسي، برنامه ريزي



programming problem
مسأله ي برنامه ريزي



programming sheet
ورقه ي برنامه



progress
پيشرفت، پيشرفت کردن



progression
تصاعد



progressional
به طور تصاعدي



progressive
تصاعدي، پيشرو، متصاعد



progressive broach
خانکشي تدريجي



progressive die
قالب چند مرحله اي، قالب مرحله اي



progressive gage
سنجه ي مرحله اي



progressively
به طور پيشرو، به طور تصاعدي، تدريجا



project
پرتاب کردن، تصوير کردن، طرح، نقشه، پروژه



project control
کنترل پروژه



project evaluation and review technique
فن بازنگري و ارزشيابي برنامه



project management
مديريت پروژه



project operation
بهره برداري از پروژه



project selection problem
مسأله ي انتخاب پروژه



project target date
تاريخ معين براي انجام پروژه



projected balance sheet
ترازنامه ي پيش بيني شده



projected policy
سياست پيش بيني شده



projectile
پرتابه (گلوله)



projecting
عمل تصوير کردن



projecting plane
صفحه ي مصوّر



projecting plane of a line in space
صفحه ي تصوير يک خط در فضا



projection
تصويري، تبديل تصويري، برآمدگي، نمايش، تصوير، طرحريزي، برجسته، پيش طرح، برجستگي، افکنش



projection function
تابع تصوير



projection map
نگاشت تصوير



projection mapping
نگاشت تصوير



projection of a fiber bundle
تصوير کلاف تاري



projection of x along y
تصوير x در امتداد y



projection operator
عملگر تصوير



projection operator technique
روش عملگر تصوير



projection plane
صفحه ي تصوير



projective
تصويري، افلکشي



projective class
طبقه ي تصويري



projective class group
گروه رده هاي تصويري



projective completion
مکمل تصويري



projective coordinates
مختصات تصويري



projective differential geometry
هندسه ي ديفرانسيل تصويري



projective geometry
هندسه ي تصويري



projective group
گروه تصويري



projective limit group
گروه حدي تصويري



projective limit space
فضاي حدي تصويري



projective line
خط تصويري



projective mapping
نگاشت تصويري



projective module
مدول تصويري



projective object
شيء تصويري



projective plane
صفحه ي تصويري



projective point
نقطه ي تصويري



projective space
فضاي تصويري



projective special linear group
گروه خطي تصويري خاص



projective topology
توپولوژي تصويري



projective transformation
تبديل تصويري



projector
تصويرگر



prolate
کشيده



prolate cycloid

• extended cycloid

چرخزاد کشيده



prolate ellipsoid
بيضوي کشيده



prolate spheroid
کره وار کشيده



prolong
امتداد دادن



prolong a line
امتداد دادن يک خط



promissory note
سفته



proof
اثبات، دليل، برهان



proof and refutation
برهان و بطلان



proof by accuracy
امتحان



proof by cases
دليل به طريقه ي حالات، برهان به روش حالت ها



proof by contradiction
اثبات با استفاده از تناقض، برهان خلف



proof by descent
دليل به طريقه ي نزول



proof by exhibiting a model
اثبات به وسيله ي ارائه ي نمونه



proof by induction
اثبات استقرايي، استدلال به استقرا



proof by interpretation
اثبات به وسيله ي ارائه ي نمونه



proof by reduction ad absurdum
برهان خلف



proof of accuracy
اثبات صحت



proof of existence
اثبات وجود، برهان وجود



proof of uniqueness
دليل يکتايي، برهان يکتايي، اثبات يکتايي



proof theory
نظريه ي برهان ها



propagate
منتشر کردن، وسعت دادن



propagation
انتشار، تکثير، افزايش، توسعه



propagation of error
تکثير خطا، تکرار خطا



propagation of errors
انتشار خطا ها



propagation velocity
سرعت انتشار



propayation
انتشار



proper
حقيقي



proper amount
درست به اندازه ي مورد نياز



proper class
رده ي سره



proper conic
مخروط سره، مخروط ناتبهگون



proper direction
امتداد خاص



proper disjunctive proposition
قضيه شرطيه منفصله حقيقه



proper divisor of zero
مقسوم عليه واقعي صفر



proper face
وجه سره



proper factor
عامل سره



proper fraction
کسر سره



proper frequency
فرکانس خاص



proper inclusion
جزئيت ويژه، جزئيت حقيقي، جزئيت واقعي



proper quadric surface
رويه ي درجه ي دوي سره



proper rational function
تابع گوياي حقيقي



proper set
مجموعه ي سره



proper subclass
جزء حقيقي يک مجموعه



proper subgroup
زيرگروه بديهي، زيرگروه سره



proper subset
زيرمجموعه ي محض، زيرمجموعه ي سره، مجموعک حقيقي، جزء حقيقي



proper time interval
فاصله ي زماني ويژه



proper transform
مبدّل سره



proper value
مقدار خاصل، مقدار ويژه



proper vector
بردار خاص، بردار ويژه



properly
به طور کامل، خاصيت



properly contained in
به طور کامل در ... قرار دارد



properly discontinuous transformation group
گروه تبديل هاي سره-نا پيوسته



properly divergent
به طور ويژه واگرا، متباعد خاص



properly divergent sequence
دنباله ي سره ي واگرا



properly divergent series
سري سره ي واگرا



properpoint
نقطه ي حقيقي



properties of characteristic function
خواص تابع مشخصه



properties of probability
ويژگي احتمال



property
اصل، خاصه، دارايي، خاصيت، مشخصه، ويژگي



property of additivity
ويژگي جمعي



property of commutativity
ويژگي جابجايي



propitious
مساعد



proportion
تناسب



proportion by inordinate equality
نسبت مساوات مضطرب، نسبت مساوات ناهموار



proportion of two quantities
نسبت دو کميت



proportionable
متناسب



proportionably
به طور متناسب، متناسبا



proportional
گزاره اي، متناسب



proportional allocation
تخصيص متناسب



proportional calculus
حساب گزاره ها



proportional form
صورت گزاره



proportional formula
فرمول گزاره اي



proportional function
گزاره نما، تابع گزاره نما



proportional limit
حد تناسب، حد الاستيسيته



proportional magnitudes
مقدار هاي متناسب



proportional numbers
اعداد متناسب، مقادير متناسب



proportional parts
جزء هاي متناسب



proportional quantities
کميت هاي متناسب



proportional sampling
نمونه گيري متناسب



proportional to
متناسب با



proportional to size
متناسب با اندازه



proportional variable
متغير گزاره اي



proportionality
تناسب، متناسب بودن



proportionality assumption
فرض متناسب بودن



proportionality constant
ضريب تناسب



proportionate
متناسب کردن، متناسب، درخور



proportionately
به طور متناسب، به تناسب، متناسبا



proportionately to
بتناسب



proportionless
بي تقارن، بي تناسب



proportionment
متناسب سازي



proposal
طرح پيشنهادي، طرح، پيشنهاد



proposition
گزاره



proposition calculus
جبر گزاره ها



proposition connective
رابط گزاره اي



propositional
گزاره اي



propositional calculus
حساب گزاره ها



propositional connectives
رابط هاي گزاره اي



propositional formula
فرمول گزاره اي



propositional function
تابع گزاره اي



propositional logic
منطق گزاره ها



propositional variable
متغير گزاره اي



proprietorship
سرمايه



prospect
نمود



protasis
مقدم



protection
حفاظت، محافظت، نگهداري، حمايت، حفاظ، روپوش حفاظ



protection level
سطح حفاظت



protector depth gage
عمق سنج نقاله اي



prototype
نمونه ي اوليه، نخستين نمونه، نمونه، مدل، دستگاه اوليه، مسطوره، مدل واحد صنعتي، الگو



prototype drawing
نقشه ي نمونه



protract
دراز کردن، امتداد دادن، طول دادن



protraction
امتداد



protractor
زاويه کش، اندازه گير زاويه، نقاله، زاويه سنج، گونيا



provable
قابل اثبات، ثابت شدني



prove
ثابت کردن، اثبات نمودن



prove that
ثابت کنيد، نشان دهيد



provide
به دست دادن، فراهم ساختن، تأمين کردن



provided
به شرط اين که، وقتي که، هر گاه، به شرطي که



providing we let
اگر فرض کنيم



proximity
نزديکي، مجاورت، همسايگي



proximity function
تابع نزديکي



pruning
قطع کردن



pruning algorithm
الگوريتم هرس



pscudoinverse
شبه معکوس



pseudo
شبه، کاذب، بدلي، وار



pseudo force
شبه نيرو



pseudo optimal
بهينه نما



pseudo ordering
ترتيب نما



pseudo ordering relation
رابطه ي ترتيب نما



pseudo orthogonal group
گروه شبه متعامد



pseudo random number
عدد شبه تصادفي



pseudo real
شبه حقيقي



pseudo riemannian metric
متريک شبه ريماني



pseudo scalar
شبه عددوار



pseudo vector
شبه بردار



pseudoanalytic function
تابع تحليلي نما



pseudocompact space
فضاي فشرده نما



pseudodistance function
تابع متريک نما



pseudoforce
شبه نيرو



pseudofunction
تابعنما



pseudograph
گرافنما



pseudomanifold
خمينه نما



pseudometric
تابع متريک نما



pseudometric space
فضاي متريک نما



pseudonorm
نرمنما



pseudoordering relation
رابطه ي شبه ترتيبي



pseudoplane
شبه صفحه



pseudorandom numbers
اعداد تصادفي نما، اعداد شبه تصادفي



pseudoscience
شبه علم، علم وار، علم گون



pseudosphere
کره ي کاذب، کره نما، شبه کره



pseudotensor
تانسور نما



pseudotensorial form
صورت تانسوري نما



pseudovector
بردارنما



pseudpordering relation

• preordering relation

رابطه ي شبه ترتيبي



psychic motivation
انگيزه ي رواني



psychometrics
روانسنجي



pth root
ريشه ي رتبه ي p



ptolemaic
بطلميوسي



Ptolemaic system
هيات بطليموسي



puck
نشانه گذار



pull
کشش



pull aside
منحرف کردن



pull back
برگشتن



pull pin
بين بيرونکش



pulley
قرقره، چرخ، چرخ محرک، طوقه، گردونه، فلکه ي تسمه، فلکه



pulsating current
جريان تپنده



pulse
ضربان، تپه، ضربه، نبضه، تکانه، پالس



pulsed spray
پاشش ضرباني



pulvinate
محدب



pumping
اعمال نيرو



punch
منگنه، سوراخ کردن، سوراخکن، منگنه کردن، سنبه



punch card
کارت منگنه، کارت منگنه شده



punch card machine
ماشين منگنه زني



punch tape
نوار منگنه



punched card
کارت منگنه، کارت پانچ



punching
منگنه کاري، سوراخ کردن، سمبه کاري



punctual
نقطه اي



punctual plane
صفحه ي نقطه اي



punctual transformation
تبديل نقطه اي



punctured
سفته



punctured neighbourhood
همسايگي سفته، همسايگي محذوف



purchase
خريد، خريداري کردن



purchase discount
تخفيف از خريد، تخفيف خريد، تخفيف نقدي خريد



purchase order
سفارش خريد کالا، سفارش خريد، ميزان سفارش خريد



purchase returns
برگشتي خريد، برگشت از خريد



pure
ناب، محض، خالص



pure birth process
فرايند زاد حالص



pure context sensitive grammar
دستور زبان وابسته به متن خالص



pure death process
فرايند مرگ خالص



pure geometry
هندسه محض



pure ideal
ايده آل ناآميخته، ايده آل خالص



pure imaginary number
موهومي محض، مطلقا موهومي، عدد انگاري محض، عدد موهومي محض



pure mathematics
رياضيات محض، رياضي محض



pure numbers
اعداد مطلق



pure periodic fraction
کسر متناوب بسيط



pure perojective geometry
هندسه ي تصويري محض



pure projective geometry
هندسه ي تصويري محض



pure quadratic surd
عدد اصم مربعي محض



pure rate of discount
نرخ مطلق تنزيل



pure recurrent
متناوب بسيط



pure recurrent fraction
کسر متناوب بسيط، کسر متناوب ساده



pure recurring continued fraction
کسر مسلسل بازگشتي خالص



pure strategy
نوع خاصل استراتژي، استراتژي خالص، راهبرد خالص



purely periodic
متناوب ساده



purepose
هدف، منظور



purity
خالص بودن، خلوص، صافي، درجه ي خلوص



purpose
هدف، تصميم، عزم، منظور، مقصود، قصد



purposive
قصدي



purposive sample
نمونه ي وضعي



purposive sampling
نمونه گيري با هدف و منظور خاص



purposive selection
گزينش با هدف



pursuit
تعقيب



pursuit curve
منحني تعقيب



pursuit problem
مسأله ي تعقيب



purturbate
پريشيدن



purturbation
پريشنده، پريشيدگي



push
قرار دادن، اضافه کردن



push and guide placing mechanism
مکانيزم قطعه گذاري هادي و فشارنده



pusher bar conveyor
نقاله ي ميله اي با نيروي کار



put
فرض کردن، قرار دادن



put into
تبديل کردن، تبديل کردن به، فرض کردن، قرار دادن



put on
نوشتن



putative mathematical proof
اثبات فرضي رياضي



putting
گذاشتن



pyramid
هرم



pyramid numbers
اعداد هرمي



pyramidal
هرمي



pyramidal number
عدد هرمي



pyramidal surface
رويه ي هرمي



pyramidical
هرمي



pyramidically
به طور هرمي، هرم وار



pythagoras theorem
قضيه ي فيثاغورث



pythagorean
فيثاغورثي، مربوط به فيثاغورث



Pythagorean closure
بستار فيثاغورسي



pythagorean extension
توسيع فيثاغورسي



pythagorean field
هيأت فيثاغورسي



Pythagorean identities
اتحاد هاي فيثاغورسي



pythagorean identity
اتحاد فيثاغورس



pythagorean number triple
عدد سه گانه ي فيثاغورثي



Pythagorean numbers
اعداد فيثاغورسي



pythagorean relation
رابطه ي فيثاغورسي



pythagorean theorem
قضيه ي فيثاغورسي



pythagorean triangle
مثلث فيثاغورث



pythagorean triplet
سه تايي فيثاغورسي



pythagoreans
فيثاغوريان، فيثاغورثيان، پيروان مکتب فيثاغورث



q
هفدهمين حرف الفباي انگليسي



q.e.d

• quod erat demonstrandum

اين همان بود که مي خواستيم ثابت کنيم، اين همان است که بايد ثابت مي شد



qua x

• x qua x

اکس في نفسه (x بماهو x)



quad
چهارقلو، سيم چهارلا



quadrangle
چهارگوش، چهارضلعي، چهارزاويه



quadrangular
چهارگوش



quadrant
چارک، ربعي، ربع، ربع دايره، چهار يک، ربع صفحه



quadrant angle
زاويه ي قائمه



quadrant fluid flow in
جريان سيال در ربع صفحه



quadrant of a circle
ربع دايره



quadrant of circle
ربع دايره



quadrant of plane
ربع صفحه



quadrant relations
رابطه هاي ربعي



quadrantal
تربيعي، ربعي



quadrantal angles
زواياي قائمه



quadrate
مربعي، مربعي شکل، مربع کردن، به توان دو رساندن، مجذور کردن



quadratic
معادله ي درجه ي دوم، مرتبه ي دوم، مربعي، از درجه ي دوم، تربيعي



quadratic congruence
همنهشتي درجه ي دوم



quadratic convergence
همگرايي مرتبه ي دوم، همگرايي مرتبه ي دو همگرايي، درجه ي دو



quadratic equation
معادله ي درجه ي دو



quadratic equation formula
فرمول معادله ي درجه ي دوم



quadratic extension
توسعه ي درجه ي دوم



quadratic factor
عامل درجه ي دو



quadratic field
هيأت درجه ي دوم



quadratic form
فرم درجه ي دوم



quadratic formula
فرمول درجه ي دو، فرمول معادله ي درجه ي دوم، فرمول حل معادله ي درجه ي دوم، فرمول درجه ي دوم



quadratic function
تابع درجه ي دوم



quadratic group
گروه درجه ي دوم، چهار-گروه



quadratic inequality
نامساوي درجه ي دو



quadratic interpolation
درونيابي درجه ي دوم



quadratic irreducible polynomial
چندجمله اي تحويل ناپذير درجه ي دو



quadratic loss
زيان درجه ي دوم



quadratic loss function
تابع زيان درجه ي دوم



quadratic mean
ميانگين درجه ي دوم، ميانگين درجه ي دو، ميانگين مربع



quadratic non residue
غير باقيمانده ي تربيعي



quadratic nonresidue
غير باقيمانده ي تربيعي



quadratic nonresidue modulo m
نامانده ي درجه ي دوم به پيمانه ي m



quadratic of the circle
تربيع دايره



quadratic polynomial
چندجمله اي درجه ي دوم



quadratic programming
برنامه ريزي کوادراتيک



quadratic reciprocity
تقابل مربعي



quadratic reciprocity law
قانون تقابل مربعي، قانون تقابل درجه ي دوم



quadratic regret
تأسف درجه ي دوم



quadratic residue
باقيمانده ي تربيعي، مانده ي مجذوري، مانده ي مربعي



quadratic residue modulo m
مانده ي درجه ي دوم به پيمانه ي m



quadratic surd
اصم، گنگ، عدد اصم مربعي



quadratic surface
رويه ي درجه ي دوم



quadratic term
جمله ي درجه ي دوم



quadrature
تربيع، انتگرال گيري، کوادراتور، جامعه ي بديهي



quadrature of a circle
تربيع دايره



quadrature of circle
تربيع دايره



quadrature of the circle
تربيع دايره



quadric
منحني يا رويه ي درجه ي دوم، از درجه ي دوم، درجه ي دو، سطح درجه ي دوم، صورت درجه ي دوم



quadric cone
رويه ي مخروطي درجه ي دو، مخروط درجه ي دو



quadric conical surface
رويه ي مخروطي درجه ي دو، مخروط درجه ي دو



quadric curve
منحني درجه ي دوم



quadric cylinder
استوانه ي درجه ي دو



quadric degenerate surface
سطح تباه شده ي درجه ي دو



quadric surface
رويه هاي درجه ي دو، سطح از درجه ي دوم، رويه ي درجه ي دوم



quadric surface of revolution
سطح درجه ي دو ي دوار



quadric surfaces

• quadrics
• surfaces of the second order

رويه هاي درجه ي دو



quadridual
همتاي چهارم



quadrilateral
چهارپهلو، چهارضلعي



quadrilateral distribution
توزيع چهارجمله اي



quadrilateral figures
چهارسو ها



quadrinomial distribution
توزيع چهار جمله اي



quadruple
چهار برابر کردن، چهارگانه، چهار برابر، از رتبه ي چهارم چهارگانه، چهارتائي



quadruple point
نقطه ي مکرر از رتبه ي چهارم



quadruple vector product
حاصلضرب چهار برداري



quadruplet
چهار قلو، چهار تايي، چارگان



quadruplicate
چهار برابر کردن، چهار نسخه اي، چهار برابر، چهار تائي



quadruplication
عمل چهار برابر کردن



quadruplicity
کيفيت چهار برابري



qual rule
قانون نفسه



qualification
توصيف، تعريف، شرايط کيفي، شرايط لازم، خصوصيات



qualified
مشروط و مقيد، واجد شرايط، حائز شرايط، داراي شرايط



qualimetry
کيفيت سنجي



qualitative
کيفي



qualitative analysis
تجزيه و تحليل کيفي



qualitative characteristics
خواص کيفي



qualitative data
داده هاي کيفي



qualitative factor analysis
تحليل کيفي عوامل



qualitative forecast
پيش بيني کيفي



qualitative observations
مشاهدات کيفي



qualitative properties
ويژگي هاي کيفي



qualitative theory
نظريه ي کيفي



quality
چوني، کيفيت، خاصيت، کيفيت و جنس، مرغوبيت



quality assurance
اطمينان مرغوبيت، اطمينان کيفيت



quality audit
مميزي کيفيت



quality characteristic
مشخصه ي کيفيتي



quality control
کنترل کيفيت



quality control circles
حلقه هاي کنترل کيفيت



quality cost
هزينه ي کيفيت



quality engineering
مهندسي کيفيت



quality goals
اهداف کيفيت



quality history
سوابق کيفيت



quality improvement
بهبود کيفيت، اصلاح کيفيت



quality index
شاخص کيفيت



quality information equipment
تجهيزات اطلاعات کيفيت



quality inspection
بازرسي کيفيت



quality loop
حلقه ي کيفيت



quality management
مديريت کيفيت



quality measure
معيار کيفيت



quality objectives
اهداف کيفيتي



quality parameter
پارامتر کيفيت



quality planning
برنامه ريزي کيفيت



quality policy
سياست کيفيت



quality protection
تشخيص کيفيت، حمايت کيفي



quality report
گزارش کيفيتي



quality spiral
مارپيچ کيفيت



quality statistic
شاخص کيفيت



quality system
سيستم کيفيت



quant
پيمانه، کوانتم



quanta
پيمانه



quantification
تسوير



quantified
سور دار، مسوّر، کمّي شده



quantified expression
گزاره هاي داراي سور، عبارت سور دار



quantified formula
فرمول مسور



quantified proposition
گزاره ي مسور، قضيه ي محصوره



quantified sentence
گزاره ي مسور



quantified statement
گزاره ي مسور



quantifier
سور



quantifier existential
سور وجودي



quantify
تعيين کيفيت کردن



quantifying symbol
نماد سور



quantile
چندک، پارک



quantile of pth order
چندک مرتبه ي p ام



quantitative
کمي، مقداري



quantitative data
داده هاي کمي



quantitative evidential interpretation
تفسير هاي مقرون بدليل کيفي



quantitative forecast
پيش بيني کمي



quantitative method
روش کمي، روش مقداري



quantitative observations
مشاهدات کمي



quantity
کميت



quantity discount
تخفيف در خريد کلي، تخفيف در سفارش، تخفيف کميت، تخفيف در خريد هاي عمده



quantization
کوانتش، کوانتومي کردن



quantized energy level
تراز انرژي کوانتيده



quantized field
ميدان کوانتيده



quantum
کوانتم، پيمانه



quantum field theory
نظريه ي کوانتومي ميدان



quantum mechanics
مکانيک کوانتمي



quantum statistical mechanics
مکانيک آماري کوانتومي



quantum statistics
آمار کوانتومي



quart
کوارت، پيمانه اي در حدود يک ليتر



quarter
ربع مربع، يک چهارم، ربع، چارک، چهاريک



quarternion
چهارگان



quartic
از درجه ي چهارم، چهارمين، چهارين، درجه ي چهارم، منحني درجه ي چهارم، درجه ي چهارم



quartic curve
خم درجه ي چهارم، منحني درجه ي چهارم



quartic equation
معادله ي درجه ي چهارم



quartic polynomial
چندجمله اي درجه ي چهارم



quartic symmetry
تقارن چهار محوري



quartile
ربع، چهاريک، چارک



quartile coefficient
ضريب چارک



quartile coefficient of variation
ضريب تغييرات چارکي



quartile deviation
انحراف چارک، انحراف ربعي، انحراف چارکي



quartum non datur
طردشق چهارم



quasi
وار، شبه، گون، شبه مانا



quasi cylinder
شبه استوانه



quasi euclidean
اقليدسي وار، شبه اقليدسي



quasi frequency
شبه فرکانس



quasi invariant measure
اندازه ي شبه ناوردا



quasi inverse element
عنصر شبه وارون



quasi invertible element

• quasiregular element

عنصر شبه وارون پذير



quasi latin square
شبه مربع لاتين



quasi linear
شبه خطي



quasi newton method
روش شبه نيوتن



quasi order
شبه ترتيب



quasi ordering
شبه ترتيب



quasi period
شبه دوره ي تناوب



quasi power series
سري شبه تواني



quasi recursive
نيمه تراجعي، شبه تراجعي



quasianalytic function
تابع شبه تحليلي



quasibounded harmonic function
تابع همساز شبه کراندار



quasiconformal mapping
نگاشت شبه همديس



quasicontinuous function
تابع شبه پيوسته



quasidual space
فضاي شبه دوگان



quasigroup
شبه گروه



quasilinear operator
عملگر شبه خطي



quasinorm of a vector
شبه نرم بردار



quasinormal family of analytic functions
خانواده ي شبه نرمال تابع هاي تحليلي



quasinormal linear space
فضاي خطي شبه نرمال



quasiordering
شبه ترتيب، ترتيب وار



quasiperiodic motion
حرکت شبه دوره اي



quasiperiodic solution
جواب شبه دوره اي



quasirandom sampling
نمونه گيري شبه تصادفي



quasiregular element
عنصر شبه وارون پذير



quasistable distribution
توزيع شبه پايدار



quasratic approximation
تقريب درجه ي دوم



quaterly
سه ماهه، سه ماه يکبار



quaterly review
فصل نامه



quaternary
چهار تايي، چهار واحدي، چهارتائي، چهار عضوي



quaternary relation
رابطه ي چهارتايي، نسبت چهارتاي



quaternion
عدد چهار برگي، چهارگانه، چهارمقداري، چهارگان، چهارعنصري



quaternion algebra
جبر چهارگاني



quaternion group
گروه چهارگاني



quaternion unit
يکه ي کوترنيوني



quaternion units
يکه هاي چهار گانه



quaternion vector bundle
کلاف برداري چهارگاني



quaternionic
چهارگاني



quaternions
مجموعه ي چهارتائي، اعداد چهار تائي، چهار واحدي



quenching
تبريد سرد، سريع سرد کردن، سرمادهي، آبدهي



quenching range
محدوده ي حرارتي سخت کردن



questionnaire
پرسشنامه، سئوالنامه



questionnaire sampling
نمونه گيري پرسشنامه اي، نمونه برداري پرسشنامه اي



queucing markov chain
زنجير مارکف صفي



queucing with balking
صف بندي با انصراف، صف بندي با طرد



queue
صف



queue discipline
نظم صف



queueing
صف بندي



queueing model
مدل صف



queueing theory
نظريه ي صف، تئوري صف، تئوري صف انتظار، تئوري رديف بندي، نظريه ي صف انتظار، تئوري صف بندي



queuing discipline
نظام صف بندي



queuing model
مدل صف بندي



queuing theory
نظريه ي صفبندي، نظريه ي صف



quick ratio
نسبت سريع، نسبت نقدينگي، نسبت آني



quill
محور تو خالي، ماسوره



quinary
پنج تائي، پنج به پنج، از مرتبه ي پنج دستگاه شمار در مبناي پنج



quindecagon
پانزده ضلعي



quindecillion
در آمريکا 1048 و در انگليس 1090



quinque
پيشوندي به معني پنج و به پنج قسمت



quintic
از مرتبه ي پنج، از درجه ي پنج، پنجمين، درجه ي پنجم، از درجه ي پنجم



quintic curve
خم درجه ي پنج



quintic equation
معادله ي درجه ي پنجم



quintillion
در آمريکا 1018 و در انگليس 1030



quintuple
پنج برابر، پنج برابر شدن، پنج تائي، پنج برابر کردن، از درجه ي پنجم، پنجگان، از مرتبه ي پنجم



quintuplet
پنج تائي، پنجگان



quit
ترک کردن، ترک خدمت



quite sufficient
کافي است، کافي



quod erat demostrandum

• q.e.d.

همان است که بايد ثابت مي شد



quoin
گوشه، زاويه



quota
سهميه، سهميه اي



quotasampling
نمونه گيري سهميه اي، نمونه برداري سهمي



quotation
تخمين، نرخ، مظنه



quotient
خارج قسمت



quotient algebra
جبر خارج قسمت ها، جبر رده اي مانده اي



quotient bundle
کلاف خارج قسمت ها



quotient construction
ساختمان خارج قسمتي



quotient field
هيأت خارج قسمت ها



quotient group
گروه خارج قسمتي



quotient ideal
ايده آل خارج قسمتي، حلقه ي خارج قسمت ها



quotient module
مدول خارج قسمت



quotient ring

• factor ring
• residue class ring

حلقه ي خارج قسمت ها، حلقه ي رده هاي مانده اي



quotient rule
قاعده ي خارج قسمت



quotient set
مجموعه ي خارج قسمت ها



quotient space
فضاي خارج قسمت



quotient structure
ساختمان خارج قسمتي



quotient system
دستگاه خارج قسمتي، دستگاه خارج قسمت ها



quotient topological space
فضاي توپولوژي خارج قسمت



quotient topology
توپولوژي خارج قسمت



quotient vector space
فضاي برداري خارج قسمت



r
هجدهمين حرف الفباي انگليسي، علامت مجموعه ي اعداد حقيقي



r betti group
گروه r- بتي



r chain group
گروه r-زنجيري



r chart
نمودار دامنه ي تغييرات، نمودار



r closable
r-بسته پذير، r- بسته شونده



r- dimensional homology group
گروه r بعدي مانستگي



r homology group
گروه r-مانستگي



R homomorphism
R - همساني



R module
R - مدول



R module ring
حلقه ي R - مدول



r shuffle
r - بر



r times
r بار



raabe and duhamel's rule
قاعده ي رآب و دوهامل



raabe converence test
آزمون همگرايي رابه



Raabe convergence test
آزمون همگرايي رابه



rabatting
تسطيح



race course
مسابقه



racecourse paradox
پارادوكس مسابقه



raceway
لوله ي كابل، كانال، كابل



rack
قفسه، طبقه، دنده ي شاخه اي، ميله ي دنده دار، ميله ي مدرج، دنده ي يكطرفه



radial
شعاعي



radial acceleration
شتاب شعاعي



radial component
مولفه ي شعاعي



radial coordinate
مختص شعاعي



radial distance
فاصله ي شعاعي



radial distribution function
تابع توزيع شعاعي



radial set
مجموعه ي شعاعي



radial tangential
شعاعي - مماسي



radial tangential angle
زاويه ي شعاعي مماسي



radial vector
بردار شعاعي



radially
به طور شعاعي



radially simple
به طور شعاعي ساده



radially simple region
ناحيه ي به طور شعاعي ساده



radian
راديان



radian measure
اندازه ي راديان



radiant center
مركز تابش



radiate
تشعشع كردن



radiating element
عنصر تابان



radiation
پرتو افكني، تابش، تشعشع



radiation condition
شرط تابش



radiator
تابشگر



radical
راديکال



radical axis
محور اصلي



radical axis of two circles
محور اصلي دو دايره



radical center
مرکز اصلي



radical expression
عبارت راديكالي، عبارت ريشه گيري



radical ideal
ايده آل راديکال



radical of a ring
راديكال حلقه



radical of an ideal
ريشگي يك ايده آل، راديكال ايده آل



radical plane
صفحه ي اصلي



radical plane of two spheres
صفحه ي اصلي دو كره



radical sign
نماد راديكال، علامت ?، علامت راديكال



radicand
زير راديكال، عبارت زير راديكال، مقدار زير راديكال



radii
اشعه، شعاع ها



radiluminescence
پرتو افشاني راديو اكتيو



radioactive
پرتو زا، تابش دار، راديواكتيو، پرتو افشان



radioactive decay
تحليل راديو اکتيو



radioactive fall out
تجزيه ي راديواکيتو



radioactive tracer
ردياب راديواکتيو



radiocarbon
راديوکربن



radiocarbon dating
تاريخ گذاري راديوکربن



radius
شعاع، پرتو، اشعه



radius gage
قوس سنج، انحنا سنج، سنجه ي انحناء



radius of a circle
شعاع دايره



radius of a sphere
شعاع كره



radius of convergence
شعاع همگرايي



radius of convergence of a power series
شعاع همگرايي سري تواني



radius of curvature
شعاع انحناء، شعاع خميدگي، شعاع چرخش، شعاع ژيراسيون



radius of gyration
شعاع چرخش



radius of torsion
شعاع تاب



radius of torsion of a space curve
شعاع پيچش يك منحني فضايي



radius vector
شعاع بردار



radix
پايه، ريشه، پايگاه دستگاه عددي، مبناي شمارش



radix point
مميز



Radon measure
اندازه ي رادون



Radon Nikodym derivative
مشتق رادون-نيکوديم



Radon Nikodym theorem
قضيه ي رادون-نيکوديم



rae of cooling
درجه ي تبريد



railroad car
واگن ريلي



raise
به توان رسيدن، بالا بردن، ترفيع، رساندن، بلند كردن، بلندي، برجستگي



raise a number to power
به توان رساندن



raising a number to a power
عددي را به توان رساندن



rake angle
زاويه ي گام مته، زاويه ي تراش



raker set
چپ و راست دو در ميان



ram travel
كورس ضربه زدن



ramanujan conjecture
حدس رامانوجان



ramanujan graph
گراف رامانوجان.0



ramification
انشعاب



ramification index
شاخص انشعاب



ramification point
نقطه ي انشعاب



ramified element
عنصر منشعب



ramp
نرده،‌ شيب، راهرو شيبدار



random
تصادفي، اتفاقي، تصادف، پيشامد، بي نظم، بي ترتيب



random access memory
حافظه با دسترسي اتفاقي، حافظه با دسترسي درهم، حافظه با دسترسي بي ترتيب



random aspects
جنبه هاي تصادفي



random causes of variation
علل تصادفي تغييرات



random current
جريان تصادفي



random digit
رقم تصادفي



random digits table
جدول اعداد تصادفي



random distribution
توزيع تصادفي



random error
اشتباه تصادفي، خطاي اتفاقي، خطاي تصادفي



random event

• measurable event

پيشامد تصادفي، پيشامد اندازه پذير



random experiment
آزمايش تصادفي



random function
تابع تصادفي



random manner
روش تصادفي



random matrix
ماتريس تصادفي



random model
مدل تصادفي



random noise
نوفه ي تصادفي



random number
عدد تصادفي



random number generation
توليد اعداد تصادفي



random numbers
ارقام تصادفي، اعداد تصادفي



random order
ترتيب تصادفي



random ordered sample
نمونه ي مرتب تصادفي



random process
فرايند تصادفي



random prospect
نمود تصادفي



random sample
نمونه ي تصادفي



random sampling
نمونه گيري تصادفي، نمونه برداري تصادفي



random sampling procedure
شيوه ي نمونه گيري تصادفي



random sequence
دنباله ي تصادفي



random type surveying
آمارگيري از نوع تصادفي



random value
مقدار تصادفي، مقدار اتفاقي



random variable

• variate

متغير تصادفي



random variable generation
توليد متغير تصادفي



random vector
بردار تصادفي



random walk
گردش تصادفي، سير تصادفي، قدم زدن تصادفي، گام برداري تصادفي، گام تصادفي



random walk model
مدل قدم زدن تصادفي



randomization
تصادفي كردن، انتخاب تصادفي



randomize
تصادفي كردن، بختي كردن



randomized
تصادفي شده، تصادفي



randomized block design
طرح بلوكي تصادفي شده



randomly
به طور تصادفي بختانه، بطور تصادفي، به طور اتفاقي



randomness
تصادفي



range
برد



range finder
مسافت ياب



range finding
يافتن برد



range limits
حدود دامنه



range method
روش دامنه ي تغييرات، روش هاي كمي نمونه گيري



range of a correspondence
برد تناظر



range of a function
برد تابع، برد يك تابع



range of a linear transformation
برد يک تبديل خطي



range of a variable
برد متغير



range of function
برد يك تابع، تابع برد تابع، ناحيه ي مقادير



range of mapping
برد يك نگاشت



range of relation
برد يك رابطه، برد يك نسبت، ناحيه ي مقادير، حوزه ي مقدار رابطه



range of variable
دامنه ي تغييرات، برد يك متغير



range of variations
دامنه ي تغييرات



ranging
مسافت يابي



rank
رتبه، مرتبه، رتبه بندي، رديف، پايه، درجه



rank biserial
رتبه اي دو دسته اي



rank biserial correlation
همبستگي رتبه اي دو دسته اي



rank correlation
همبستگي رتبه اي



rank correlation coefficient
ضريب همبستگي رتبه اي، ضريب همبستگي رتبه



rank difference correlation coefficient
ضريب همبستگي تفاوت-رتبه اي، ضريب همبستگي اختلاف-رتبه اي



rank differences chi square
كاي دو اختلاف رتبه



rank of a abelian group
رتبه ي گروه آبلين



rank of a family of linear forms
رتبه ي يك خانواده از صورت هاي خطي



rank of a homomorphism
رتبه ي يك همساني



rank of a linear mapping
رتبه ي نگاشت خطي



rank of a matrix
رتبه ي يك ماتريس



rank of a quadric form
رتبه ي صورت درجه ي دو



rank of a system of equations
رتبه ي يك دستگاه از معادلات



rank of an observation
رتبه ي مشاهده



rank of linear transformation
رتبه ي تبديل خطي



rank of matrix
رتبه ي ماتريس، رتبه ي يك ماتريس



rank of system of linear equations
رتبه ي دستگاه معادلات خطي



rank order statistics
آماره هاي ترتيب رتبه اي



rank sum test
آزمون مجموع رتبه



rank test
آزمون رتبه اي



ranked
رتبه بندي شده



ranked data
داده هاي رتبه بندي شده



ranking
رتبه بندي



ranking extreme points
نقاط رأسي رتبه بندي



ranking method
روش دسته بندي، روش اولويت، روش اعطاي رتبه، روش رتبه بندي، روش درجه بندي



ranking scale
مقياس درجه بندي



ranking system
سيستم رتبه اي، سيستم رتبه دادن، روش رتبه بندي ترتيبي



ranking techniques
روش رتبه بندي



rap allowance
ضريب لقي



rapid
سريع،‌ تند



rapidly decreasing distribution
توزيع سريعا نزولي



rare
نادر، ندرتا



rare set
مجموعه ي نادر



rare test
مجموعه ي نادر



rarly finish date
زودترين تاريخ پايان



ratchet gearing
چرخ دنده ي ضامن دار



ratchet polygons
كثيرالاضلاع هاي چرخ دنده



rate
ميزان



rate of
ميزان، آهنگ، نرخ



rate of change
ميزان تغيير



rate of charge
آهنگ تغيير، نسبت تغيير، ميزان تغيير، نرخ متغير، ميزان متغير، نسبت تغييرات، نرخ تغييرات



rate of convergence
نرخ همگرائي، سرعت همگرايي



rate of exchange
نرخ تبديل، نرخ ارز، نرخ مبادله



rate of growth
آهنگ رشد، نرخ رشد، نسبت رشد، ميزان رشد



rate of increase
نمو



rate of interest
نرخ بهره



rate of return
نرخ برگشت، نرخ بازدهي، نرخ بازده



rated
متزايد



rated speed
تندي متزايد



rather
نسبتا



rather than
و نه، نه مانند، نه با، به جاي



rather than q
نه با q



rating
ضريب عملكرد



rating system
سيستم تعرفه بندي، سيستم ارزشيابي، سيستم نرخ بندي



ratio
نسبيت



ratio estimate
برآورد نسبت، براورد نسبي



ratio estimator
برآورد کننده ي نسبيت



ratio ex aequali
نسبت مساوات منظم، نسبت مساوات هموار



ratio measurment
اندازه گيري نسبي



ratio of a geometric series
قدر نسبت يك سري هندسي



ratio of a section
نسبت مقطع



ratio of dilation
نسبت يك انبساط



ratio of homothty
نسبت تجانس



ratio of proportionality
نسبت تناسب



ratio of similarity
نسبت تشابه



ratio of similitude
نسبت تجانس، نسبت تشابه



ratio scale
مقياس نسبي



ratio test
آزمون نسبت



ratiocinate
استدلال كردن



ratiocinative
استدلالي



ration
دريدن



rational
گويا، منطق، منطقي



rational algebraic function
كسر جبري گويا، تابع جبري منطق



rational and surd roots
جذر اصم و جذر منطق



rational canonical form
فرم متعارف گويا



rational curve
خم گويا



rational cut
بريدگي گويا



rational expression
عبارت گويا



rational form
فرم گويا



rational fraction
كسر گويا، كسر منطق



rational function
تابع گويا،‌ تابع منطق



rational homothety
نسبت تجانس



rational insight
بينش عقلي



rational integers
اعداد صحيح گويا



rational integral function
تابع صحيح منطق



rational line
خط گويا، خط منطق



rational mechanics
مكانيك استدلالي



rational number
عدد منطق، عدد گويا، شمار گويا



rational number system
دستگاه عدد هاي گويا



rational operation
عمل گويا



rational operations
اعمال گويا



rational part
قسمت گويا



rational plane
صفحه ي گويا



rational point
نقطه ي گويا



rational points
نقاط گويا



rational power
توان گويا



rational proper
حقيقي گويا



rational proportionality
نسبت تناسب



rational root theorem
قضيه ي ريشه ي گويا



rational sequence
دنباله ي گويا، رشته ي گويا



rationalism
عقل گرايي



rationalists
اصحاب عقل



rationalization
گويا كردن، عمل از زير راديكال درآوردن



rationalize
گويا كردن، منطق كردن



rationalizing
گويا كننده



rationalizing a denominator
عمل گويا كردن مخرج



rationalizing substitution
تعويض متغير گويا كننده



rationalizing the denominator of a fraction
گويا كردن مخرج كسر



raveled
پيچاندن



raw
خام، نارس



raw data
داده هاي خام



raw datum
داده ي خام، داده ي آماري خام



raw material
مواد اوليه، مواد خام



raw score
نمره ي خام



ray
اشعه، نيم خط، پرتو، شعاع، خط شعاعي



ray center
مركز، شعاعي



rayleigh
ريلي



rayleigh distribution
توزيع ريلي



Rayleigh principle
اصل ريلي



Rayleigh quotient
خارج قسمت ريلي



rayleigh ritz method
روش ريلي-ريتس



reach
دراز كردن دست، دسترس، رفتن



reachable
قابل دسترس، قابل دسترسي



reachable state
حالت قابل دسترس



reaction
واکنش، عکس العمل



reactive
واكنشپذير، فعال، واكنشي، عكس العملي، انفعالي



read
مدرج بودن، به دست آوردن، قرائت كردن



read off
خواندن



read only memory
حافظه ي فقط خواندني



read out
دستگاه بازده اطلاعات، اندازه خوان، بازخواني، نتيجه



readily
به آساني، به سهولت، به دلخواه، زود



real
حقيقي،‌واقعي



real analysis
آناليز حقيقي



real analytic function
تابع تحليلي حقيقي



real assets
داراي غير منقول



real axis
محور حقيقي



real Banach space
فضاي باناخ حقيقي



real estate
اموال غير منقول، املاك، دارايي غير منقول، مستغلات



real exponent
قوه ي حقيقي، توان حقيقي



real exponential function
تابع نمايي حقيقي



real field
ميدان حقيقي



real function
تابع حقيقي، تابع راستين



real integral
انتگرال حقيقي



real intergral
انتگرال حقيقي



real life
زندگي واقعي



real line
خط حقيقي



real linear space
فضاي خطي حقيقي



real number
عدد حقيقي، عدد راستين



real number axis
محور اعداد حقيقي



real number field
هيأت اعداد حقيقي



real number system
دستگاه اعداد حقيقي



real numbers
اعداد حقيقي



real orthogonal group
گروه متعامد حقيقي



real part
قسمت حقيقي، جزء حقيقي، بخش حقيقي



real part of a complex number
جزء حقيقي يك عدد مختلط



real part of complex number
قسمت حقيقي عدد مختلط



real plane
صفحه ي حقيقي



real polynomial function
تابع چندجمله اي حقيقي



real power
قوه ي حقيقي



real power series
سري تواني حقيقي



real quadratic form
فرم درجه ي دوم حقيقي



real quaternion
کوترنيون حقيقي



real rate of return
نرخ بازده حقيقي



real root
ريشه ي حقيقي



real roots
ريشه هاي حقيقي



real sequence
دنباله ي حقيقي



real spectral measure
اندازه ي طيفي حقيقي



real subset
زيرمجموعه ي واقعي



real time
سيستم بازده فوري



real unimodular group
گروه تك مدولي حقيقي



real value
مقدار حقيقي



real valued
حقيقي مقدار



real valued function
تابع حقيقي



real valued function of a real variable
تابع حقيقي از يك متغير حقيقي



real valued functions
تابع هاي حقيقي، توابع حقيقي مقدار



real valued sequence
دنباله ي حقيقي، رشته ي حقيقي



real variable
متغير حقيقي



real vector bundle
کلاف برداري حقيقي



real vector space
فضاي برداري حقيقي



real wage
مزد واقعي



realism
واقعگرايي



realistic
راستين گرا، واقع گرايانه



realization
تحقيق، به وجود آمدن وقوع



realization time
زمان ادراك



realized
تحقق يافتن، پياده كردن



realized value
ارزش بازيافتي



reallocation
اختصاص مجدد



reallotment
اختصاص مجدد



rear
پشت، عقب



rearrange
تغيير دادن



rearrangement
تغيير نظم، تجديد آرايش، بازآرايش، تغيير منظم، ترتيب مجدد



rearrangement of series
تجديد آرايش سري ها



rearrangement of the terms in a series
تجديد آرايش (جمله هاي) سري



rearrangement theorem
قضيه ي تجديد آرايش



rearranging
تجديد آرايش



reason
برهان، دليل، دليل آوردن



reasonable
روا، معقول، عاقلانه



reasoning
استدلال، تعقل، استنتاج



reasoning by resemblance
استدلال تمثيلي



reassemble
دوباره سوار كردن، باز همگذاردن، دوباره مونتاژ



rebate
كاهش،‌ تخفيف، شيار، تراشيدن، كم كردن



rebcall
احضار كننده، در نظر گرفتن



recall that
به خاطر بياوريد، در نظر بگيريد، يادآوري مي كنيم كه



receipt
اعلام، دريافت، وصول، رسيد، وصول كردن



receive
قبول كردن



receiver gauge
شابلون چند كاره



receiving inspection
بازرسي دريافت



receiving report
گزارش تحويل كالا



recentralization
تمركز مجدد



recessing
شيار درآوردن، گود كردن



recession
ركود، كسادي، دور شونده



recession cone
مخروط دور شونده



recession direction
جهت دور شونده



recessive
ناچيز، بازگشتني، مايل به بازگشت، ارتجاعي، پس رفتي



reciproc
متقابل



reciproca
عکس (يک عدد)



reciprocal
دو سو،‌ دو طرفه، رفت و برگشتي، معكوس، متقابل، وارونه، عكس، وارون، متعاكس، معكوس، متناسب معكوس، متقابل



reciprocal agreement
قرارداد دو جانبه



reciprocal cone
مخروط متقابل



reciprocal curve of a curve
خم عكس خم



reciprocal element
عنصر معكوس



reciprocal equation
معادله ي معكوسه



reciprocal image
تصوير معكوس



reciprocal method allocation
روش سرشكن كردن دو طرفه



reciprocal of a fraction
معكوس يك كسر،‌عكس يك كسر، كسر معكوس



reciprocal of a number
عكس يك عدد، معكوس يك عدد



reciprocal of a ratio
نسبت معكوس



reciprocal relation
رابطه ي معكوس



reciprocal spiral
مارپيچ وارون



reciprocal theorem
قضيه ي دوگان



reciprocally
به طور معكوس



reciprocity
تقابل، متقابليت



reciprocity law
قانون تقابل



reckon
به حساب آوردن، محاسبه كردن، تخمين زدن، شمردن



reckon with
به حساب آوردن



reckoning
محاسبه، تصفيه ي حساب



recognition
تشخيص،‌ شناسايي



recognize
شناسايي كردن،‌شناسايي، تشخيص دادن، شناختن



recognizer
تشخيص دهنده



recoil
عقب نشيني



recommendation
مشخصه اي



reconciliation statement
صورت تطبيقي، صورت رفع اختلاف، صورت مغايرات



reconsider
تجديد نظر



record
گزارش،‌مدرك، ركورد، سابقه، پرونده، حفظ و نگهداري، ثبت اطلاعات، ضبط كردن، سند



recording
حفظ و نگهداري اطلاعات، ثبت اطلاعات، ثبت كردن



records management
مديريت اسناد



recovery
آزاد سازي، بازيافت، بهبودي، ترميم، بازيابي



recreate
از نو ايجاد كردن



recruit
كارمند



recrystallization
تبلور مجدد، تبلور دوباره



rectangle
مستطيل



rectangular
مستطيلي، مستطيل شكل، قائم الزاويه، راست گوشه، متعامد، مستطيل



rectangular array
آرايش مستطيلي، آرايه ي مستطيلي، ماتريس



rectangular Cartesian coordinates
مختصات دکارتي قائم



rectangular coordinate
مختص قائم



rectangular coordinate system
دستگاه مختصات قائم



rectangular coordinates
مختصات قائم



rectangular distribution
توزيع مستطيل، توزيع مستطيلي، توزيع يكنواخت



rectangular distribution in plane
توزيع مستطيلي در سطح، توزيع يكنواخت دو بعدي



rectangular game
بازي ماتريسي، بازي مستطيلي



rectangular hyperbola
هذلولي قائم الزاويه، هذلولي قائم، هذلولي متساوي الساقين، هذلولي دو پهلو برابر



rectangular hyperbolic coordinates
مختصات هذلولي قائم



rectangular matrix
ماتريس مستطيل شكل، ماتريس مستطيلي، ماتريس مستطيل



rectangular number
عدد مستطيل



rectangular parallelepiped
متوازي السطوح قائم، متوازي السطوح قائم الزاويه، مكعب مستطيل



rectangular pluse
تپه ي مستطيلي



rectangular right prism
مكعب مستطيل، منشور قائم القاعده



rectangular rule
دستور مستطيلي، دستور راست گوشه



rectangular slot
شيار مستطيل



rectangular solid
مكعب مستطيل



rectangular term
جمله ي مستطيل



rectangularly
تعامد، به شكل راست گوشه، به شكل مستطيل



recti linear generators
مولد هاي راست خط، مولد هاي مستقيم الخط



rectifiable
با درازاي متناهي، راستي پذير، راست شدني، راستا شدني،‌مستقيم شدني، اندازه پذير



rectifiable curve
منحني با طول متناهي



rectifiable path
مسير راست شدني، مسير با طول متناهي



rectification
راستش، راستا بخشي، عمل راست كردن، يافتن طول منحني با روش راست كردن آن



rectification of an arc
محاسبه ي طول قوس



rectifier
يكسو ساز، اصلاح كننده، يكسو كننده، راستگر



rectify
راست كردن، يك سو كردن، راستا كردن، راستيدن، اصلاح كردن



rectifying
راستگر، مقوم



rectifying inspection
بازرسي غربالي



rectifying plane
صفحه ي راستگر، صفحه ي راست كننده (يكسو ساز)



rectilinear
مستقيم الخط، صفحه ي راست كننده (يكسو ساز)



rectilinear angle
زاويه ي دو خطي



rectilinear coordinates
مختصات مستقيم



rectilinear distance
مسافت مستقيم



rectilinear generators
مولد هاي راستخط، مولد هاي مستقيم الخط



rectilinear motion
حرکت راست خط، حرکت مستقيم الخط



rectiwinear displacement
راستاي جابجايي



recur
بازگشتن، باز رخ دادن، تكرار شدن



recurrence
تراجع، بازگشت، بازگشتي،‌تسلسل، تكراري



recurrence decimals
اعشار متناوب



recurrence formula
فرمول بازگشتي، فرمول بازگشت، رابطه ي تكراري دستور برگشتي، دستور بازگشتي، دستور تراجعي



recurrence relation
رابطه ي برگشتي، رابطه ي تراجعي



recurrent
بازگشتي، بازگردنده، ركوران، برگشتي، متناوب، تراجعي



recurrent fraction
كسر متناوب



recurrent Markov chain
زنجير مارکوف بازگشتي



recurrent sequence
دنباله ي بازگشتي



recurring
متناوب، ‌مكرر



recurring decimal
اعشاري متناوب



recurring series
سري بازگشتي، سلسله ي تراجعي، سري برگشتي، سلسله ي برگشتي، سري تراجعي



recursion
بازگشتي



recursion formula
دستور بازگشتي، فرمول بازگشتي



recursive
بازگشتي، برگشتي، تراجعي



recursive definition
تعريف بازگشتي، تعريف تراجعي



recursive formula
فرمول بازگشتي



recursive function
تابع بازگشتي



recursive loop
حلقه ي بازگشتي



recursive procedure
روند تراجعي



recursive programming
برنامه ريزي بازگشتي



recursively
به طور بازگشتي، به طور تراجعي



recursively defined sequence
دنباله ي به طور بازگشتي تعريف شده



recycling
بازيابي، بازگرداني، واگرداني، دوباره سازي



redemption
از گرو درآوردن، بازخريد



redesign
از نو طراحي كردن



redial
شعاعي



redial acceleration
شتاب شعاعي



redial component
مولفه ي شعاعي



redial distance
فاصله ي شعاعي



redially
به طور شعاعي، شعاع وار



redian
راديان، پرتو افكني، واحد اندازه گيري زاويه معادل 57/29 درجه، زاويه ي مقابل به قوسي از دايره برابر شعاع همان دايره



redouble
دو چندان كردن، دوباره تكرار كردن، دو چندان شدن



reduce
ساده كردن، تحويل انجاميدن، رد و ارجاع، تجزيه



reduce to
تبديل كردن، تبديل شدن، خلاصه گرديدن، منجر شدن، كاهش دادن، تقليل دادن، تقسيم كردن



reduced
تقليل داده شده، كاهش يافته، ساده شده، مخفف، تقليل يافته



reduced character
مشخصه ي تحويل يافته، اثر تحويل يافته



reduced characteristic equation
معادله ي مشخصه ي تقليل يافته



reduced clifford group
گروه تحويل يافته ي كليفرد



reduced cost coefficients
ضرايب هزينه ي تقليل يافته



reduced cubic equation
معادله ي درجه ي سه ناقص



reduced equation
معادله ي كاهش يافته، معادله ي تقليل يافته



reduced form
صورت تحويل يافته



reduced fraction
كسر ساده شده



reduced inspection
بازرسي كاهش يافته



reduced length
طول مقصوره



reduced mass
جرم كاهش يافته



reduced matrix method
روش كاهش عناصر ماتريس



reduced norm
نرم تحويل يافته



reduced polynomial
چندجمله اي كاهش يافته



reduced representation
نمايش تحويل يافته



reduced residue system
دستگاه تقليل يافته ي مانده ها



reduced residue system modulo m
دستگاه تقليل يافته ي مانده ها به پيمانه ي m



reduced sample space
فضاي نمونه، تقليل يافته



reduced set of residues
مجموعه ي كاهش يافته ي باقيمانده ها



reduced trace
مشخصه ي تحويل يافته، اثر تحويل يافته



reduced word
وا‍ه ي تحويل يافته، واژه ي ساده شده، كلمه ي تقليل يافته



reducibility
تحويل پذيري، ويژگي ساده شدني، تجزيه پذيري



reducible
قابل تبديل، تبديل پذير، تحويل پذير، ساده شدني، كاهش پذير، تجزيه پذير



reducible algebraic equation
معادله ي جبري تحويلپذير



reducible algebric equation
معادله ي جبري تحويل پذير



reducible continuous geometry
هندسه ي پيوسته ي تحويل پذير



reducible fraction
كسر تحويل پذير



reducible linear representation
نمايش خطي تحويل پذير



reducible polynomial
چندجمله اي تحويلپذير



reducible transformation
تبديل تحويل پذير



reducible variety
چندگوناي تحويل پذير



reducing charge method
روش كاهش پذير، روش نزولي



reducing flame
شعله ي احيا كننده



reducing invariant subspace
زيرفضاي ناورداي تحويل گر



reducting invariant subspace
زيرفضاي ناوردا ي تحويلگر



reductio ad absurdum
برهان خلف، قياس خلف، احيا، كسور، كسورات، تخفيف، كاستن، تحويل، كاهش، تقليل، تبديل، ساده كردن، كم كردن، كاهش، تقليل، تلخيص



reduction
احيا، كسور، كسورات، تخفيف، كاستن، تحويل، كاهش،‌ تقليل، تبديل، ساده كردن، كم كردن، تلخيص



reduction ad absurdum
برهان خلف



reduction ad absurdum method
روش برهان خلف



reduction formula
دستور تحويل



reduction of a fraction to its lowest term
تحويل كسر به ساده ترين صورت



reduction of data
تلخيص داده ها



reduction of order
کاهش مرتبه



reduction theorem
قضيه ي تحويل



reduction to common denominator
مخرج مشترك گرفتن



reduction to lowest terms
نورديدن عدد



reductive group
گروه تحويلي



reductive Lie algebra
جبر لي تحويلي



reductive stabilizer
پايدار ساز تحويلي



redundancy
زائد بودن، زياده روي



redundant
اضافه، زيادي، مازاد، زائد، مازاد بر احتياج، غير ضروري



redundant algebraically
به طور جبري زائد



redundant constraint
محدوديت اضافي، قيد زائد



redundant constraints
محدوديت هاي زائد



redundant equation
معادله ي فزونه



redundant geometrically
به طور هندسي زائد



redundant in parametrization
زياده روي در پارامتري كردن



redundant number
عدد فزونه، عدد زائد



redundant system
سيستم يدك، سيستم مازاد



reduplicate
مضاعف كردن



reel
حلقه،‌چرخ، پيچ، حلقه ي نوار، قرقره



reentrant angle
زاويه ي مقعر



refer to
نشان دادن، رجوع كردن به، نگريستن، مربوط شدن،‌ اشاره كردن



referable
قابل مراجعه، مراجعه پذير



refere
تعيين محل كردن



refered to the axes
نسبت به محور ها، تعيين شده به كمك محور ها



reference
مرجع، مراجعه، كتاب مرجع، رجوع، مرجع، عطف، مراجعه، معيار، نمونه، اشاره، مدرك



reference angle
زاويه ي مرجع



reference frame
دستگاه مختصات مرجع، دستگاه مرجع



reference point
نقطه ي مرجع



reference polynomial
چندجمله اي مرجع



reference set
مجموعه ي مرجع



reference system
سه وجهي مقايسه



referent power
قدرت مرجعيت



referential
مرجعي، ارجاعي



reffered to as
با توجه به، مطابق



refine
تظريف كردن، تظريف، دقيق كردن، ظريف كردن، ريز كردن



refinement
تظريف، ريزه سازي



refinement of a covering
تظريف پوشش



refinement of a normal chain in a group
تظريف زنجير نرمال در گروه



refinement of a partition
تظريف افراز



reflect
بازتابيدن، نشان دادن، منعكس كردن، بازتافتن



reflected
منعكس شده، بازتافته



reflected image
تصوير بازتافته



reflected ray
پرتو بازتابيده



reflecting
انعکاس



reflecting telescope
تلسکوپ انعکاسي



reflection
بازتابي



reflection coefficient
ضريب بازتاب



reflection in a line
تقارن نسبت به خط



reflection in a plane
تقارن نسبت به صفحه



reflection in the origin
تقارن نسبت به مبدا



reflection law
قانون بازتاب



reflection principle
اصل بازتابي



reflection property
خاصيت انعکاس (انعکاسي)



reflective
انعکاسي



reflectivity
بازتابندگي



reflector
آينه، بازتابنده



reflex
انعكاس، بازتاب، مقعر



reflex angle
زاويه ي مقعر



reflex quadrilateral
چهارضلعي پروانه اي



reflexion
بازتاب، انعكاس



reflexive
بازتابي، انعكاسي، منعكس، بازگشت پذير، انعكاس پذير



reflexive Banach space

• regular Banach space

فضاي باناخ بازتابي، فضاي باناخ منظم



reflexive inverse
معكوس انعكاسي



reflexive law
قانون بازتابي



reflexive locally convex space
فضاي موضعا محدب بازتابي



reflexive property
خاصيت انعکاسي



reflexive property of equivalence relation
خاصيت انعكاسي رابطه ي هم ارزي



reflexive relation
رابطه ي انعكاسي، رابطه ي بازتابي، رابطه ي انعكاس پذير، نسبت بازتابي



reflexivity
انعکاسي



reflexivity property
نسبت بازتابي، رابطه ي انعكاسي



reform
اصلاح، بهبود، نوسازي



refract
تجزيه كردن، شكستن



refraction
انكسار، شكست، تجزيه، شكستگي



refrigeration
سرمايش، تبريد، سردسازي، انجماد



regard
در نظر گرفتن، مورد توجه قرار دادن، با توجه به اين كه



region
ناحيه



region of acceptance
ناحيه ي قبول



region of integration
ناحيه ي انتگرال گيري



region of rejection
ناحيه ي رد



region selection
منطقه گزيني، انتخاب منطقه



regionalism
توسعه و عمران منطقه اي



regions of complex plane
نواحي صفحه ي مختلط



register
ثبات، حافظه، ثبت نام كردن



register transfer statement
عبارت انتقال ثبات



registeration
ثبت



registeration fee
حق ثبت سفارش



reglee
خط كشي



regression
برگشت



regression analysis
تحليل برگشت ها



regression coefficient
ضريب برگشت



regression coefficients
ضرايب رگرسيون



regression curve
خم برگشت



regression equation
رابطه ي رگرسيون، معادله ي رگرسيون



regression estimate
برآورد رگرسيوني



regression estimator
برآورد كننده ي رگرسيوني



regression line
خط برگشت



regression model
مدل برگشت



regression of several variables
رگرسيون چند متغير بر حسب چند متغير



regression surface
سطح رگرسيون



regression to the mean
بازگشت به ميانگين



regressive
پسرو



regret
تأسف



regret criterion
معيار تأسف



regret function
تابع تاسف



regrouping
دسته بندي مجدد



regualr tetrahedron
چهاروجهي منتظم



regula
دستور، قاعده



regula duorum falsorum
جايگاه غلط، قاعده ي خطأين



regula falsi
نابجا، جايگاه نا درست، قاعده ي خطا و تصحيح



regulaing
حرارت دادن مجدد



regular
منتظم، موزون



regular banach space
فضاي باناخ بازتابي، فضاي باناخ منظم



regular decagon
ده ضلعي منتظم



regular dilatation
انبساط منظم



regular element
عنصر عادي، عنصر وارون پذير، جزء عادي، عنصر با قاعده



regular element of Lie algebra
عنصر عادي جبر لي



regular embedding
نشاندن منظم



regular expression
عبارت منظم



regular figure
شكل منتظم



regular function
تابع منظم



regular graph
گراف منتظم



regular heptagon
هفت ضلعي منتظم



regular hexagon
شش ضلعي منتظم



regular hexagonal group
گروه شش ضلعي منتظم



regular icosahedron
بيست وجهي منتظم



regular ideal
ايدآل منظم



regular language
زبان منظم



regular linear mapping
نگاشت خطي منظم



regular linear transformation
تبديل خطي موزون



regular matrix
ماتريس منظم، ماترسي انعكاس پذير، ماتريس عادي، ماتريس ناتكين، ماتريس وارون پذير،‌ ماتريس غير منفرد



regular part
قسمت موزون



regular pencentage
درصد معمولي



regular pentagon
پنج ضلعي منتظم



regular permutation
جايگشت منظم، منظم، جانشيني تبديل با قاعده



regular point of a surface
نقطه ي غير منفرد سطح، نقطه ي عادي سطح



regular point of an analytic set
نقطه ي ساده ي مجموعه ي تحليلي، نقطه ي معمولي مجموعه ي تحليلي،‌نقطه ي عادي مجموعه ي تحليلي



regular polygon
كثيرالاضلاع منتظم، چندضلعي منتظم، چندضلعي منظم



regular polyhedral group
گروه چندوجهي منتظم



regular polyhedron
چندوجهي منتظم



regular presentation
نمايش با قاعده



regular region
ناحيه ي منظم



regular representation
نمايش با قاعده، نمايش عادي



regular septagon
هفت ضلعي منتظم



regular sequence
دنباله ي منظم



regular set
مجموعه ي منظم



regular sets substitution
جايگزيني مجموعه هاي منظم



regular singular
منظم منفرد



regular singular point
نقطه ي تكين عادي



regular singularity
انفراد عادي



regular solid
چندوجهي منتظم



regular solids
اجسام منتظم



regular space
فضاي منظم



regular tetrahedron
چهاروجهي منتظم



regular transformation
تبديل منظم



regular value
مقدار عادي



regularity
منظم بودن، نظم،‌ گنارش،‌ ترتيب،‌ دستور



regularization
منظم سازي، تنظيم



regularize
تنظيم كردن، مرتب كردن



regularly
به طور مرتب، به ترتيب، به طور منظم



regulate
تنظيم كردن



regulated plane
صفحه ي تنظيم شده



regulation
دستور، قاعده، تنظيم، تعديل



regulator
ناظم، تنظيم کننده



reheating
حرارت دادن مجدد



reimman stieltjes integral
انتگرال ريمان-استيل يس



reject
قبول نكردن، رد،‌حذف، نپذيرفتن، رد كردن، رد، طرد كردن، راندن، صرف نظر كردن



reject gate
درب مردودي ها، دريچه ي خروج



rejectable quality level
سطح كيفيت قابل رد كردن



rejecting state
حالت غير قابل قبول



rejection
رانش،‌ رد، صرف نظر، حذف، رد كردن، دفع، عدم پذيرش، طرد،‌رد، پس زدن، پس دادن، دور افكندن، عدم قبول، وازني، دور انداختن



rejection number
عدد ردي



rejection of hypothesis
رد فرض



rejection rate
نرخ رد شدن



rejection region
ناحيه ي رد



relabel
برچسب مجدد



relabeling
برچسب گذاري مجدد



relate
منسوب، مربوط بودن، مربوط كردن، نسبت داشتن، نسبت دادن



related
مرتبط



related angle
زاويه ي مربوط



related angle of an angle
زاويه ي وابسته به يک زاويه



related rate
نسبت وابسته، ميزان مربوطه نرخ منسوب



related rates
ميزان هاي وابسته، ميزان هاي مربوط



related variables
متغير هاي وابسته



relation
ارتباط، نسبت، بستگي، رابطه، ممتنع



relation companion
هم رابطه



relation group
گروه رابطه



relation of equivalence of events
رابطه ي هم ارزي حوادث



relations between moments and characteristic function
رابطه ي گشتاور ها با تابع مشخصه



relations of events
روابط بين حوادث، روابط حوادث



relationship
نسبت،‌ رابطه، بستگي، ارتباط



relationship to
در ارتباط با



relationship to cycling
رابطه ي دوري



relationship to extreme points
مرتبط به نقاط رأسي



relationships
روابط



relationships of matrix
زائد ماتريس



relationships of vector
زائد بردار



relationships primal vs dual problems
زائد مسائل اوليه و دوگان



relative
نسبي، وابسته، بسته، محلي، رابطه، مربوط



relative closed set
مجموعه ي بسته ي نسبي



relative complement
متمم نسبي



relative complement of two sets
متمم نسبي دو مجموعه



relative consistency
سازگاري نسبي



relative cumulative frequency
فراواني تجمعي نسبي



relative curvature
خميدگي نسبي



relative density
چگالي نسبي، گراني ويژه



relative deviation
انحراف نسبي



relative discriminant
مبيّن نسبي



relative dispersion
پراكندگي نسبي



relative distance
فاصله ي نسبي



relative efficiency
بازده نسبي، كارايي نسبي



relative enlargement
بزرگ نمايي نسبي



relative error
خطاي نسبي



relative error of an approximation
خطاي نسبي يک تقريب



relative extremum
اكسترمم نسبي، فرينه ي نسبي



relative extremum of a function
اكسترمم نسبي تابع



relative frequency
فراواني نسبي، تواتر نسبي



relative frequency histogram
هيستوگرام تواتر نسبي



relative frequency of event
فراواني نسبي حادثه



relative information
اطلاع نسبي



relative maximum
ماکسيمم نسبي



relative metric induced by
متر نسبي القا شده به وسيله ي ...، متريك نسبي القاء شده به وسيله ي ...



relative metrix induced by
متر نسبي القا شده به وسيله ي ...، متريك نسبي القاء شده به وسيله ي ...



relative minimum
مي نيمم نسبي، كمينه ي نسبي، مي نيمم محلي، حداقل نسبي، حداقل موضعي



relative neighborhood
همسايگي نسبي



relative number
عدد جبري



relative open set
مجموعه ي باز نسبي



relative position
وضع نسبي، موقعيت نسبي،‌ وضعيت نسبي



relative precision
ارزش نسبي



relative predicate
محمول اضافي



relative price
قيمت نسبي



relative product
حاصلضرب نسبي



relative reduction
كاهش نسبي



relative skewness
چاولگي نسبي



relative standard deviation
انحراف معيار نسبي، انحراف استاندارد نسبي



relative to
نسبت به



relative topology
توپولوژي نسبي



relative uniformity
يكنواختي نسبي



relative variance
واريانس نسبي



relative velocity
سرعت نسبي



relatively
به طور نسبي، تا حدي



relatively compact set
مجموعه ي نسبي، فشرده



relatively open
به طور نسبي باز، باز نسبي



relatively open set
مجموعه ي نسبتا باز



relatively prime
نسبت به هم اول



relatively prime numbers
اعداد نسبت به هم اول، اعداد متباين



relativistic
نسبيتي



relativistic effect
اثر نسبيت



relativistic mass equation
معادله ي جرم



relativity
نسبيت



relativization
نسبي سازي



relativization of a topology
نسبي سازي توپولوژي



relavant
مربوط



reliability
قابليت اطمينان، قابليت اعتماد، اعتبار، ثبات، اعتماد، قابليت دوام، اطمينان، اعتمادپذيري، پايابي، قابليت اعتماد



reliability coefficient
ضريب ثبات



reliable
معتبر، موثق،‌مطمئن، قابل اعتماد



relief
آزادي، تيز كردن ابزار، كاستن فشار، خلاص كردن، رهايي،‌خلاصي



relleased
ارائه شدن



relocate
جا به جا كردن



reluctance
تخالف، مقاومت مغناطيسي



remain
باقي ماندن، ساير



remain at rest
حال سكون باقي مي ماند



remainder
باقي مانده، مانده



remainder formula
فرمول باقيمانده



remainder function
تابع باقيمانده



remainder in taylor's formula
باقيمانده در دستور تيلور



remainder in taylor's theorem
باقيمانده در قضيه ي تيلور



remainder least absolute
كوچكترين باقيمانده ي مطلق



remainder of a series
باقيمانده ي يک سري



remainder of an infinite series
باقيمانده ي يك سري نامحدود



remainder principal
باقيمانده ي اصلي، مانده



remainder term
جمله ي باقيمانده، جلمه ي متمم



remainder theorem
قضيه ي باقيمانده



remaining duration
مدت باقيمانده



remains unchanged
تغيير نمي كند



remark
تذكر،‌ نكته، ملاحظه، يادداشت، تبصره



remarks for
نكاتي در مورد



remoteness
دوري



removable
برداشتني



removable discontinuity
ناپيوستگي قابل رفع، ناپيوستگي رفع شدني، ناپيوستگي برداشتني



removable plate mold
قالب با صفحات متحرك



removable singular point
نقطه ي منفرد قابل رفع، نقطه ي استثنايي رفع



removable singularity
تکيني برداشتني



removal
حذف، رفع، انتقال، جابجائي



removal of a term of an equation
حذف يك جمله از يك معادله



remove
پرانتز باز كردن، حذف كردن، بسط دادن، منتقل كردن، جابجا كردن، برداشتن، رفع كردن، برداشتن، خارج كردن، بردن،‌رفع كردن، زدودن



renderring
ارائه دادن



renewal
تجديد، تكرار



renewal function
تابع تعويض



renewal theorem
قضيه ي تجديد



renewal theory
نظريه ي تجديد



renormalization method
روش نرمال سازي مجدد



rent
بهره ي زمين، كرايه،‌بهره ي مالكانه، شكستگي، اجاره بها، شكاف، ترك، اجاره



renumber
تجديد شماره گذاري



renumbering
تجديد شماره گذاري



reorder interval
فاصله ي زماني بين دو سفارش، زمان بين دو سفارش



reorder interval system
سيستم سفارش مقدار ثابت



reorder point
نقطه ي سفارش مجدد



reorganization
سازماندهي مجدد، تجديد سازمان، تجديد نظر



reorientation
جهت دهي مجدد



repair
تعمير كردن، درست كردن، تعمير، ترميم، نوسازي، مرمت



repair center
تعميرگاه



repair cycle
سيكل تعمير، دوره ي تعمير



repair shop
تعميرگاه



reparametrization
بازپارامتري سازي، بازپرمايش



repartition
بخش، پراكندگي، پخش توزيع



repartition function
تابع توزيع



repayment
بازپرداخت، پرداخت



repeat
تكرار كردن



repeated
مكرر،‌متوالي، چندگانه



repeated bisections
تنصيف مكرر، نيمسازي پي در پي، تنصيفات متوالي، تنصيفات مكرر



repeated block of a repeating decimal
جزء تکراري کسر دهدهي دوره اي



repeated bolck of a repeating decimal
جزء تكراري كسر دهدهي دوره اي



repeated decimal
كسر دهدهي دوره اي، عدد اعشاري متناوب، عدد دهدهي تكراري



repeated integral
انتگرال مكرر



repeated limit
حد مكرر



repeated measurements model
مدل اندازه گيري هاي مكرر



repeated permutations
جايگشت هاي تكراري



repeated root
ريشه ي مرتبه ي، ريشه ي مكرر



repeated series
سري مكرر



repeated sum
مجموع مكرر



repeated trials
آزمايش هاي تكراري



repeating decimal
اعشاري مکرر



repeatition
تكرار



repelling force
نيروي دافعه



repetition
تكرار



replace
به جاي خود قرار گرفتن، جايگزين كردن، عوض كردن، جانشين كردن، جابجا كردن



replace x by y
x جايگزين y مي شود



replacement
جاي گذاري



replacement cost accounting
حسابداري ارزش جايگزيني



replacement cost method
روش ارزش جايگزيني، روش قيمت جايگزيني



replacement policy
مشي تعويض



replacement time
مهلت تعويض، مهلت تدارك مجدد



replacing
تعويض



replacing vector in the basis
بردار جايگزيني در پايه



replenishment level
سطح حداكثر موجودي



replica
رونوشت، برگردان، كپي



replicated
تكرار شده



replicated experiment
آزمايش تکراري



replication
تکرار



replication of an experiment
تكرار آزمايش



report
گزارش كار، گزارش، گزارش دادن



reported value
ارزش گزارش شده



represent
نشان دادن، نمايش دادن، معرف، عبارت است از



representable
قابل نمايش



representable functor
تابعگون نمايش پذير



representant
نماينده



representation
نمايش



representation curve of a function
منحني نمايش تغييرات تابع



representation decimal
نمايش اعشاري



representation of a curve
نمايش خم



representation of a functional
نمايش تابعك



representation of a group
نمايش گروه



representation of nonbasic vector
نمايش بردار غير پايه



representation tabular
نمايش جدولي



representation theorem
قضيه ي نمايش



representation theory
نظريه ي نمايش ها



representative
عامل، نمايشگر، نماينده، نمايشي، معرف



representative function
تابع نماينده



representative ring
حلقه ي نماينده ها



representative sample
نمونه ي نماينده



reproduce
دوباره ايجاد كردن، تكثير كردن



reproducing kernel
تابع هسته



reproduction
تكثير



reproductive
تكثيري، قابل تكثير



reproductive property
خاصيت تكثيري، خاصيت دوباره به وجود آورندگي



repulsion
دفع



repulsive
رانشي، وازنشي، دافع، پس زدن



repulsive force
نيروي دافعه



reputation
اعتبار، شهرت



repute
حساب كردن



request
سفارش جنس، تقاضا، درخواست



require
پرسيدن، مطلوب است محاسبه ي ...، منجر شدن، لازم بودن، لازم داشتن، ايجاب كردن



required
مطلوب، مورد نظر، لازم



requirement
مورد نياز، شرط، ايجاب، الزام، نيازمندي، اقتضا، لزوم، احتياج، لازم، موازين، مقررات، شرايط لازم



requirement space
فضاي احتياج



requires
دارد، مستلزم ... است



requisite
لازم،‌ لازمه



research
مطالعه، پژوهش، تحقيق، تحقيقات، تحقيق كردن، جستجو كردن، جستجو، كاوش، پژوهش، تتبع كردن، تجسس



research and development
پژوهش و تكامل، تحقيق و توسعه



research process
جريان بررسي



reserve
اضافي، ذخيره



reserve accounts
حساب هاي ذخيره



reserve for bad debts
اندوخته ي مطالبات مشكوك الوصول



reserve for depreciation
حساب اندوخته ي استهلاك، ذخيره ي استهلاك



reserve ratio
نسبت ذخيره



reservoir
مخزن آب



reset
تنظيم مجدد، سكون، ساكت، از ابتدا شروع كردن



residual
بازمانده، باقيمانده، مانده، مانده اي، باقيمانده اي



residual charge
بار باقيمانده



residual class
كلاس مانده اي، طبقه ي مانده اي



residual concentration
غلظت مانده اي



residual correction method
روش تصحيح باقيمانده



residual effects
اثر باقيمانده ها



residual entry
ارزش دفتري مستهلك شده



residual flush
في پس مانده



residual relationship
ارتباط مازاد



residual scores
نمره هاي مازاد



residual set
مجموعه ي مانده



residual spectrum
طيف مانده اي



residual stress
تنش پس مانده، بازمانده، تنش باقيمانده، تنش مانده



residual sum of squares
مجموع مربعات مانده ها



residual value
ارزش باقيمانده



residual variance
واريانس باقيمانده ها



residue
مانده، باقيمانده



residue calculus
حساب باقيمانده



residue class
رده ي مانده ها



residue class algebra
جبر خارج قسمت ها، حلقه ي رده هاي مانده اي



residue class ring
حلقه ي خارج قسمت ها،‌حلقه ي رده هاي مانده اي



residue of an analytic function
باقيمانده ي تابع تحليلي



residue system
دستگاه مانده ها



residue system modulo m
دستگاه مانده ها به پيمانه ي m



residue theorem
قضيه ي مانده



resignation
استعفا



resistance
ايستادگي، مقاومت



resistive force
نيروي مقاومت



resistivity
مقاومت مخصوص، واحد مقاومت



resistor
مقاومت



resolution
حل، تفكيك پذيري، دقت، تجزيه، جدا سازي



resolution into factors
تجزيه به عوامل



resolution of a vector
تجزيه ي بردار



resolution theorem
قضيه ي تجزيه



resolve
حل كردن، تجزيه كردن



resolve into factor
تجزيه كردن به عوامل



resolvent
حلال، واگشا



resolvent equation
معادله ي حلال



resolvent kernel
هسته ي حلال



resolvent of a matrix
معادله ي حلال ماتريس



resolving
تجزيه



reson
قرارداد



resonance
تشديد



resonance frequency
فركانس تشديد



resonance theorem
قضيه ي كرانداري يكنواخت



resonant
بازآوا، تشديدي، تشديد



resonant frequency
فرکانس تشديد



resonator
تشديد كننده، مشدد



resort
در نظر گرفتن، متوسل شدن



resource
منبع، امكان، دارايي



resource allocation
تخصيص منابع، تخصيص منبع



resource improvement coefficient
ضريب اصلاح منبع



resource leveling
تسطيح منابع



resource rate
نرخ بهره وري منبع



resource utilization rate
نرخ بهره وري منبع



resources allocation
اختصاص منابع، تخصيص منابع



respect
نسبت، رجوع كردن، در مورد، رجوع، رابطه



respective
مربوط، مربوطه، منسوب، خود



respective position
وضع نسبي



respective position of two circles
وضع دو وايره نسبت به هم، وضع نسبي دو دايره، وضعيت دو دايره نسبت به هم



respective relation
رابطه ي مربوطه



respectively
به ترتيب، به تناظر، در پي يكديگر



response
پاسخ، عكس العمل، جواب



response surface
رويه ي پاسخ



response variable
متغير پاسخ



responsibility
مسئوليت، تكليف



ressemblance
شباهت



rest
باقيمانده، مانده، سكون تفاضل، بقيه، باقيمانده ي آن



restart
از سرگيري، از ابتدا شروع كردن



restoring
بازيابي، برگشت دهنده



restoring force
نيروي بازگرداننده



restraint
بازدارنده، محدوديت، مهار، فاكتور ممانعت، اجبار، قيد



restrict
تحديد، محدود شدن، منحصر كردن، محدود كردن، مقيد كردن



restricted
محدود شده



restricted functional calculus
حساب محمولات مرتبه ي اول



restricted Lie algebra
جبر لي محدود



restricted predicate calculus
حساب محمولات مرتبه ي اول



restricted primal problem
مسأله ي اوليه ي محدود شده



restricted quantifier
سور مقيد



restricted runner
سيستم راهگاه محدود شونده



restricted to
محدود به، مقيد به



restriction
تحديد، تحديد، انحصار، محدوديت، قيد، شرط، محدود شده



restriction of a mapping
تحديد نگاشت، تحديد يك تابع،‌ تخصيص يك تابع، نگاشت جزئي يك نگاشت



restriction operator
عملگر تحديد



resubmitted lot
انباشته ي برگشتي



result
يافته، برايند، پي آمد، نتيجه، جواب، منتج شدن، نتيجه دادن، حل شدن



resultant
برايند



resultant moment
برايند آهنگ ها، گشتاور منتجه، گشتاور حاصل



resultant of forces
برايند نيرو ها



resultant of several equations
برايند چند معادله



resultant of two forces
برآيند دو نيرو



resultant of two or more vectors
برايند دو يا چند بردار



resultant of two vectors
برآيند دو بردار



resultant of vectors
برايند بردار ها



resulting digraph
گراف جهت دار حاصل



resume
خلاصه، سابقه ي كار، از سر گرفتن، ادامه يافتن، دوباره به دست



retail method
روش خرده فروشي



retain
ثابت باقي ماندن، داشتن



retained earning
سود تقسيم نشده، سود انباشته



retained slag practice
باقي گذاردن سرباره



retaining plug
توپي نگاهدارنده



retard motion
حركت كند شونده، حركت تأخيري، جنبش درنگي



retardation
كندي، تأخير



retarded fall
سقوط تاخيري



retarded motion
حركت تأخيري، جنبش درنگي



retarding action
عمل كند كننده



retarted
پس افتاده



retention period
دوره ي نگهداري



reticular density
چگالي مشبّكه اي



retract
درون بَر



retraction
درون بَري



retrench
كسر كردن



retrieve
بازيابي، بازيافتن



retrograde
پس رو، وارون، معكوس



retrograde sense
جهت وارون، جهت معكوس



return
برگشتن، برگشتي، برگشت، برگرد، حاصل، كالاي برگشتي، بازگشت، بازده



return on equity
بازده اصل سرمايه، بازده حقوق صاحبان سهام



return on investment
بازده سرمايه، بازده روي سرمايه گذاري



return ratio
نسبت بازده



revenue
عوايد دولتي، عايدي، دخل، درآمد، بهره وري



revenue account
حساب درآمد، حساب دريافتي، حساب دخل و خرج، حساب دخل



revenue tax
ماليات بر درآمد



reversal
معكوس، واروني، برگشت، واژگون سازي، واژگوني، ‌نقض



reversal cost method
روش هزينه يابي معكوس



reverse
بر عكس كردن، وارونه، معكوس كردن، معكوس، عوض كردن، وارون كردن، واژگون كردن، پشت و رو كردن، وارون، منعكس



reverse curve
خم s شكل



reverse lexicographical
فرهنگ لغتي معكوس



reverse lexicographical order
ترتيب قاموسي وارونه، ترتيب ضد فرهنگ لغتي، ترتيب قاموسي معكوس



reverse order
ترتيب عكس، ترتيب معكوس



reverse process
فرايند برگشت، فرايند معكوس



reverse the arrows
جهت پيكان را عوض كردن



reverse to back to
ترتيب عكس به y برگشتن



reversed sequence
دنباله ي وارون شده



reversely
به عكس، بالعكس



reversibe
برگشت پذير، قابل برگشت، وارونه پذير، وارون پذير، واروني پذير



reversibility
برگشت پذيري، قابليت برگشت



reversibility principle
اصل برگشت پذيري



reversible
وارونه پذير



reversible embrittlement
تردي برگشت پذير



reversible engine
ماشين برگشت پذير



reversion
ارجاع، عكس، عود، انعكاس، تبديل، تبديل واحد، تحويل



revert
برگرداندن، برگشت، برگشتن، تبديل كردن، تحويل كردن، عكس كردن



reverting a series
معكوس كردن سري



review
بررسي، بازنگري، بازديد، مرور، نقد، مطالعه دوره اي



revise simplex method
روش سيمپلكس تجديد نظر شده، روش سيمپلكس اصلاح شده



revised simplex
جدول سيمپلكس اصلاح شده



revised simplex algorithm
الگوريتم سيمپلكس اصلاح شده



revision
بازبيني، رسيدگي، تجديد نظر



revivify
احياء كردن



revolution
دوار، دوران، گردش



revolve
گرداندن، دوران كردن



revolving fund
تنخواه گردان



reward
تنبيه، جايزه، تشويق، پاداش



rewriting
دوباره نويسي، نوشتن، بازنويسي



rhomb
لوزي



rhombic
لوزي شكل



rhombohedron
متوازي السطوح متساوي الاضلاع، متوازي السطوحي لوزي



rhomboid
لوزي شكل، لوزي وار، متوازي الاضلاع



rhombus
لوزي



rhomobidal
متوازي الاضلاع شكل



rib
پره، رگه، آج، دنده، شيار



riccati equation
معادله ي ريكاتي



riccati's differential equation
معادله ي ديفرانسيل ريكاتي



ricci tensor
تانسور ريچي



ridge
راندن



riem




Riemann Christoffel tensor
تانسور ريمان-کريستوفل



riemann condition
شرط ريمان



Riemann continuation theorem
قضيه ي ادامه ي ريمان



riemann function of the cauchy pro
تابع ريمان مسأله ي كوشي



riemann function of the cauchy problem
تابع ريمان مسأله ي كوشي



riemann integrable
داراي انتگرال ريماني، انتگرال ريمان دار



riemann integral
انتگرال ريمن، انتگرال ريماني، انتگرال ريمان



riemann lebesgue lemma
لم ريمان - لبگ



riemann mapping theorem
قضيه ي نگاشت ريمان



riemann non euclidean geometry
هندسه ي نااقليدسي ريمان



Riemann Roch theorem
قضيه ي ريمان-روخ



riemann space
فضاي ريمان



riemann sphere
كره ي ريمان، كره ي مختلط



Riemann Stieltjes integral
انتگرال ريمان-استيلتيس



riemann sum
مجموع ريمان



Riemann surface
رويه ي ريمان



riemann surfaces
سطوح ريمان



riemann theorem
قضيه ي ريمان



riemann theta function
تابع تتاي ريمان



riemann zeta function
تابع زتاي ريمان



riemann's theorem
قضيه ي ريمان



riemannian christoffel tensor
تانسور ريماني - كريستوفل



riemannian geometry
هندسه ي ريماني، هندسه ي ريمان



Riemannian manifold
خمينه ي ريماني



riemannian metric
متريك ريماني



riemanninan manifold
خمينه ي ريماني



riesz fischer theorem
قضيه ي ريس - فيشر



riesz space
فضاي ريس



right
راست



right adjoint linear mapping
نگاشت خطي الحاقي راست



right angle
زاويه ي قائمه، گوشه ي راست



right angle trapezoid
ذوزنقه ي قائم الزاويه



right angled triangle
مثلث قائم الزاويه



right annihilator
پوچ ساز راست



right ascension
بعد، قوس استوايي ما بين اعتدال



right body
جسم صلب، جسم سخت



right circular
مستدير قائم



right circular cone
مخروط مستدير قائم، مخروط قائم دوار



right circular cylinder
استوانه ي مستدير قائم، استوانه ي قائم دوار



right congruence
قانون حذف از راست،‌ همنهشتي راست



right conoid
مخروط گون قائم



right continuity
پيوستگي سمت راست



right continuous function
تابع راست-پيوسته



right coordinate system
دستگاه مختصات دست راستي



right coset
هم مجموعه راست، همرده ي راست، طبقه راست، همدسته ي راست



right coset space
فضاي خارج قسمت راست، فضاي هم مجموعه هاي راست



right cylinder
استوانه ي راست



right cylindrical solid
جسم استوانه اي قائم



right derivative
مشتق راست، مشتق دست راست



right descendant
نسل راست



right differentiable function
تابع راست، مشتق پذير



right dihedral angle
زاويه ي دو وجهي قائمه



right distributive
بخش پذير از راست



right distributive law
قانون پخشپذيري از راست



right distributivity
پخش پذيري از راست



right down
گرد كردن نقصاني



right downward
از راست به پائين



right downward slanted line
خط متمايل به سمت راست متمايل به سمت پايين



right endpoint
نقطه ي انتها



right factor
مقسوم عليه راست،‌عامل راست



right half open
نيمساز راست



right half plane
نيم صفحه ي راست، نيمه ي راست صفحه



right hand
راست



right hand continuity
پيوستگي راست، اتصال از راست



right hand derivative
مشتق راست



right hand limit
حد راست



right hand rule
قانون دست راست



right hand shadow price
قيمت سايه راست



right hand side
سمت راست، طرف راست



right hand side column
ستون سمت راست



right hand side vector
بردار سمت راست



right hand tangent
مماس راست



right hand tangent line
خط مماس راست



right hand tool
ابزار راستبر، قلم راستبر



right handed
راست گرد



right handed cartesian frame
دستگاه مختصاتي دكارتي راست گرد



right handed circular helix
مارپيچ استوانه اي راستگرد



right handed coordinate
مختص (ات) راست دست



right handed coordinate system
دستگاه مختصات راست دست



right handed curve
منحني راست گرد



right handed helix
مارپيچ راست دست



right handed trihedral
كنج سه وجهي راست گرد



right helicoid
سطح مارپيچي قائم



right hereditary ring
حلقه ي موروثي راست



right ideal
ايده آل راست



right identity
هماني راست



right invariant tensor field
ميدان تانسوري راست-ناوردا



right inverse
وارون راست، معكوس راست



right inverse element
عنصر وارون راست



right invertible
معکوسپذير راست



right invertible linear transformation
تبديل خطي معکوسپذير راست



right invertible matrix
ماتريس معکوسپذير راست



right k module
k- مدول راست



right limit
حد راست



right linear grammar
دستور خطي راست



right lipschitz condition
شرط ليپ شيتس دست راستي



right lower derivative
مشتق پايين راست



right motion
حركت مقيد، حركت جسم صلب



right multiplication
ضرب از راست



right open interval
بازه ي نيم باز از راست



right parallelepiped
متوازي السطوح قائم



right prism
منشور قائم



right quotient space
فضاي خارج قسمت راست،‌ فضاي هم مجموعه هاي راست



right reflection
قرينه ي راست



right ring
حلقه ي راست



right rule
قاعده ي سمت راست



right section
مقطع قائم، مقطع مسطح



right semihereditary ring
حلقه ي نيم موروثي راست



right sign
علامت درست، علامت خاص



right singular vector
بردار منفرد راست



right space
فضاي صلب



right subtree
زيردرخت راست



right successor
تالي راست



right tangent
مماس راست



right topology
توپولوژي راست



right translation
انتقال راست



right triangle
مثلث قائمه، مثلث قاوم الزاويه



right truncted prism
منشور ناقص قائم



right unit element
عنصر يكه ي راست



right upper derivative
مشتق بالاي راست



righthanded
راستگرد



rightmost derivation
اشتقاق از راست



rigid
جامد، صلب



rigid body
جسم صلب



rigid motion
حرکت صلب



rigid space
فضاي صلب



rigidity
صلبيت، سحتپايي، استحكام، سختي، مقاومت، محكمي، عدم نرمش، عدم انعطاف



rigidity of a sphere
سختي کره



rim
حاشيه، حاشيه دار كردن، طوقه، لبه



rim area
سطح ديواره، سطح جداره



rimming
اكسيدزدايي



ring
حلقه (ها)



ring compound
دوري، سيكليك



ring homomorphism
همريختي حلقه ها، هم ريختي حلقه اي



ring isomorphism
يك ريختي حلقه اي، يكريختي حلقه ها



ring jig
الگوي كار حلقوي



ring mappings of a set into a ring
حلقه ي نگاشت هاي يك مجموعه در يك حلقه



ring network
شبكه ي حلقه اي



ring of endomorphisms
حلقه ي درون ريختي ها، حلقه ي درساني ها



ring of gausslan integers
حلقه ي عدد هاي صحيح گاوسي



ring of integers
حلقه ي عدد هاي صحيح



ring of integers mod p
حلقه ي اعداد صحيح با کالبد p



ring of integers modulo p
حلقه ي اعداد صحيح به سنج p



ring of linear transformations
حلقه ي تبديل هاي خطي



ring of matrices of order n
حلقه ي ماتريس هاي مرتبه ي n



ring of polynomials
حلقه ي چندجمله اي ها



ring of rational integers
حلقه ي اعداد صحيح گويا



ring of real quaternions
حلقه ي کوترنيون هاي حقيقي



ring theory
نظريه ي حلقه، نظريه ي حلقه ها



ring with identity element
حلقه ي يگاني، حلقه با عنصر خنثي



ring with unit element
حلقه با عنصر يکه



ring with unity
حلقه ي واحد دار



rise
بالا رفتن، برخاست، نمو، افزودن، افزايش، صعود،‌ نشيب، خيز، فرورفتگي



rise per teeth
برجستگي در هر دندانه، اختلاف ارتفاع



rise to run
پرش به دوش



rise to run ratio
نسبت پرش به دوش



riser
تغذيه كننده، بالا برنده



risk
احتمال خسارت، احتمال زيان، ريسك، احتمال خطر، مخاطره، خطر،‌ مورد بيمه،‌ بيم، به خطر انداختن



risk analysis
تحليل مخاطره



risk avoider
ريسك ناپذير، محافظه كار، ريسك ناطلب



risk free rate
نرخ بهره ي بدون ريسك



risk function
تابع مخاطره



risk of error
مخاطره ي اشتباه



risk premium
حق مقابله با خطر، صرف ريسك



risk ratio
نسبت ريسك



risk theory
نظريه ي مخاطره



risktaker
ريسك پذير



ritz method
روش ريتس



rivalry
رقابت



riveting
پرچكاري



robot
آدم مصنوعي، آدم مكانيكي، آدم آهني، آدم ماشيني، ربوت، دستگاه خودكار، آدمك آهني



robust
نيرومند،‌قوي



rocket
موشك



rocket launching problem
مسأله ي تغذيه ي موشك، مسأله ي تغذيه ي راكت



rockwell hardness test
ضريب سختي راكول، آزمايش راكول، آزمايش سختي راكول



rod
ميل، شاخص، مفتول، ميله، ميله ي مدرج، ميل گرد



rodrigues's formula
فرمول رودريگز



role playing
نقش بازي كردن، آزمايش و تمرين، ايفاي نقش



roll
نورد كردن، غلتك، نورد،‌غلتك كاري كردن، نورد كاري،‌نورديدن



roll barrel
استوانه ي غلتك



roll bearing
ياتاقان غلتكي



roll conveyor
نقاله ي قرقره اي،‌نقاله ي غلتكي



rolle theorem
قضيه ي رول



rolle's theorem
قضيه ي رل



rolling
غلتان، نورد كاري، غلتك كاري،‌ نورد،‌عمليات نورد، غلتزني،‌ غلتكزني



rolling body
جسم غلتان



rolling mill
دستگاه نورد، ماشين نورد، نورد ورق، كارخانه ي نورد، كارگاه نورد



rolling motion
حركت غلتشي



rolls
سنگ شكن، غلتكي، جفت غلتك، ماشين كلوخه سازي



rollver jig
حركت غلتشي



roman numbers
اعداد رومي، دستگاه عدد نويسي رومي



roman numerals
ارقام رومي



root
ريشه



root bend
خمش ريشه اي



root circle
دايره ي بن دندانه، دايره ي ريشه، دايره ي پايه



root diameter
قطر هسته، قطر مغزي، قطر پايه



root field
هيات ريشه ها



root mean square
جذر ميانگين مربعات



root of a number
ريشه ي عدد، ريشه ي يك عدد



root of a polynomial
ريشه ي چندجمله اي



root of an equation
ريشه ي يك معادله



root of an equation test
آزمون ريشه ي يک معادله



root of equation
ريشه هاي معادله



root test
آزمون ريشه، آزمون ريشه اي، قاعده ي گوشي، قاعده ي ريشه



root tree
درخت ريشه ها



root tree diagram
نمودار درختي ريشه دار



rootogram
ريشه نگار



roots of unity
ريشه ها ي يک



rosace
گلبرگ، گلگونه، چند برگي، گلبرگ گونه، خوشه اي، انشعاب



rosette pattern
توزيع گل رزي



roster
نوبتي



roster notation
نماد گذاري نوبتي



rotary
دوراني، گردان، دوار، گردنده، چرخشي



rotary indexing fixture
كارگير گردان، بست گردان تقسيم شو، شاخصدار



rotary shear
قيچي گردان



rotatable
دوراني، چرخشي، قابل چرخش



rotation
دوران



rotation angle
زاويه ي دوران



rotation equation
معادله ي دوران



rotation group
گروه دوران ها



rotation invariance
پاياي دوران



rotation of a vector
دوران بردار



rotation of axes
دوران محور ها



rotation of fluid
دوران سيال



rotation sampling
نمونه گيري چرخشي



rotational
چرخشي، دوراني



rotational coordinates
مختصات دوراني



rotationed
دوران يافته



rotor
دستگاه چرخنده



rouche theorem
قضيه ي روشه



rouche's theorem
قضيه ي روشه



rouge
گرد صيقل



rough
تقريبي، ناقص، طبيعي، ناهموار



roughest
تقريبي ترين



roughing cut
برش خشن، زبربري



roughing mill
دستگاه پيش نورد



roughly speaking
صرف نظر از جزئيات، تقريبا



roughness
زيرتني، زبر، ناصافي، ناهمواري،‌زبري



roulette
چرخك



round
ميل گرد، گرد كردن، سرراست كردن، رُند كردن، گرد



round angle
زاويه ي تمام صفحه



round bracket
پرانتز



round error
خطاي ناشي از گرد شدن، خطاي سرراست كردن



round file
سوهان دم موشي، سوهان گرد



round nose chisel
قلم نوك گرد



round number
عدد گرد شده، عدد بي خرده،‌ عدد صحيح



round off
گرد کردن



round off error
خطاي گرد کردن



round off error of an approximation
خطاي گرد کردن يک تقريب



round runner
داهگاه با مقطع گرد



round sheet
ورقه ي مسير كار، برگه ي عملياتي



round trip
يك دور رفت و برگشت، گرد كردن اضافي



rounding
گرد كردن، عمل گرد كردن، سرراست كردن



rounding down
گرد كردن نقصاني



rounding error
خطاي گرد كردن



rounding off
گرد كردن، عمل گرد كردن



rounding up
گرد كردن اضافي



routing
راه درآري،‌گاه درآري



routing sheet
ورقه ي تعيين مسير كار



row
سطري، رديف، سطر، رج



row canonical form
صورت متعارف نظري، صورت متعارف سطري



row echelon form
صورت پلکاني سطري



row equivalence
هم ارز سطري



row equivalent
هم ارزي سطري



row equivalent matrices
ماتريس هاي هم ارز سطري



row matrix
ماتريس سطري



row nullity of a matrix
سطر، پوچي ماتريس



row of a matrix
سطر ماتريس



row of determinant
سطر دترمينان



row of matrix
سطر ماتريس



row operation
عمل سطري



row operations
عمل هاي سطري



row operators relationships
عمليات سطري



row player
بازيكن سطري



row rank
رتبه ي سطري،‌ مرتبه ي سطري



row reduced
تحويل شده ي سطري



row reduced echelon
تحويل شده ي سطري پلکاني



row space
فضاي سطري



row vector
بردار سطري



row zero
سطر صفر



royalty
حق التاليف، حق اختراع، حق امتياز



rtrihedron
سه وجهي مقايسه



rubber
كائوچو، لاستيك



rugged
مقاوم، مستحكم، خشن



ruin
ورشكستگي



ruin probability
احتمال نابودي



rule
قانون، دستور، قاعده



rule depth gage
خط كش عمق سنج، عمق سنج خط كش دار



rule of addition
قانون جمع



rule of calculation
دستور محاسبه



rule of compound probabilities
قانون احتمال هاي مركب



rule of description
قانون ترسيم



rule of detachment
قاعده ي انتزاع



rule of exponents
قاعده ي نماها



rule of false position
قاعده ي امتحان و تصحيح



rule of inference
قاعده ي استنتاج



rule of multiplication
قانون ضرب



rule of multiplication of sings
قاعده ي ضرب علائم



rule of sign
قاعده ي علامت، قاعده ي نشان



rule of signs
قاعده ي علامات



rule of three
تبديل به واحد



rule of two errors
حساب خطاين



ruled
خط كشي، خط دار



ruled surface
رويه ي خط دار



ruled surfaces
سطوح خط دار



ruler
خط كش مدرج، خط كش



ruler function
تابع خط كش



rules of multiplication of signs
قاعده ي ضرب علامت ها



ruling
خط دار



ruling of the cylinder
يال هاي استوانه



rulings of the cone
يال هاي مخروط



run
رانش،‌ تغذيه، تعداد مرتبه، چرخه ي عملياتي، اجرا، اجرا كردن، ريختن، راهگاه سازي،‌كاركرد ماشين، گردش، لوله، ريزشگاه، راندن، رفت، گردش، مسير، طريق، پيمودن، طي كردن، حركت كردن، پيموده شده، رفتن



run for
تقلا كردن، كوشش كردن



run from
پيموده شدن



run into
وارد كردن



run out
خارج كردن



run over
به خود گرفتن



run through
گذشتن، عبور كردن، از ميان گذشتن، از ... گذشتن



run time
زمان اجرا



run to run control
كنترل مرحله به مرحله، كنترل قدم به قدم



runge kutta method
روش رونگ-كوتا



Runge theorem
قضيه ي رونگه



runner
مجراي اصلي، پاي راهگاه



running fit
خوراندن رونده، انطباق روان، انطباق رونده



running time
زمان اجرا



rupture strength
استحكام پارگي، استحكام شكست، بار كششي، مقاومت در برابر پارگي



Russell definition of finiteness
تعريف راسل از تناهي



russell definition of fiteness
تعريف راسل از تناهي



Russell paradox
پارادوکس راسل



russell's paradox
تناقض راسل، باطل نماي راسل



s
حرف نوزدهم الفباي انگليسي



s algebra
s- جبر



s curve
خم s‌ شكل



s field
ميدان s



s perpendicular
قائم بر s



s space
فضاي شوارتس، s- فضا



saddle
زين، خرك،‌ مقره، زيني



saddle point
نقطه ي زيني، نقطه ي زين مانند، نقطه ي زين اسبي



saddle point method
روش نقطه ي زيني



saddle point theorem
قضيه ي نقطه ي زيني



saddle region
ناحيه ي زيني



saddle shaped
زيني شكل



saddlepoint
نقطه ي زيني، نقطه ي اتكاء، نقطه ي زين اسبي، نقطه ي تعادل



safety
اطمينان،‌بي خطر، ايمني، رضايت بخش



safety factor
عامل استحفاظي، عامل اطمينان، ضريب اطمينان



safety latches
چفت ايمني، بست اطمينان



safety stock
ذخيره ي احتياطي، موجودي ايمني، ذخيره ي ايمني



safety training
آموزش ايمني



safety valve
دريچه ي اطمينان، شير اطمينان، سوپاپ اطمينان



sag
خميدگي، نوك بلندي، خمش، تاب برداشتن، شكم برداشتن



sagging bending moment
گشتاور خمشي خيز دار



sagitta
سهم



salary
مواجب، سوپاپ، حقوق



sale
فروش، حراج



sale discount
تخفيف از فروش، تخفيف نقدي از فروش



sale policy
سياست فروش



saled forecasting
پيش بيني فروش



sales on account
فروش نسيه



sales return
برگشت از فروش، برگشتي فروش



sales volume
حجم فروش



salianon
سرداب نمك، سالينون



salient
برجسته، تيز



salient angle
زاويه ي محدب



salient point
نقطه ي توقف، نقطه ي تيز



salt bath furnace
كوره ي حمام نمك



saltus
جهش، قطع پيوستگي، حذف مرحله ي لازم اثباتي در منطق



saltus of a function
جهش يك تابع



salvage value
ارزش اسقاطي، قيمت قديمي شدن، قيمت حراج، بازيافتي، ارزش اسقاط



same
همان، همانند، همسان، يكسان



same length
هم طول



same parity
هم افزار



same sense intequalities
نامساوي هاي متحدالجهت



same subject
هم موضوع



same thing
همان عمليات



sameness
تشابه، يكساني، همساني



sample
نمونه، نمونه اي،‌ نمونه گرفتن، نمونه برداشتن، نمونه گرفتن، قطعه ي آزمايشي،‌مستوره



sample correlation coefficient
ضريب همبستگي نمونه اي، ضريب همبستگي نمونه



sample covariance
کواريانس نمونه اي



sample design
طرح نمونه اي، طرح نمونه



sample distribution
توزيع نمونه اي



sample function
تابع نمونه اي



sample mean
ميانگين نمونه، ميانگين نمونه اي



sample mean distribution
توزيع نمونه اي



sample mean vector
بردار ميانگين نمونه اي



sample median
ميانه ي نمونه، ميانه ي نمونه اي



sample number
تعداد نمونه



sample of size n
نمونه ي n تايي



sample path
مسير نمونه اي



sample place
فضاي نمونه، فضاي نمونه اي



sample point
نقطه ي نمونه، پيشامد ساده، پيشامد مقدماتي، نقطه ي نمونه اي



sample problem
مسأله ي نمونه



sample range
وسعت نمونه، طيف نمونه، حدود نمونه



sample size
اندازه ي نمونه، طيف نمونه، حدود نمونه



sample space

• basic space

فضاي نمونه اي



sample standard deviation
انحراف معيار نمونه



sample survey
بررسي نمونه اي



sample unit
واحد نمونه



sample value
مقدار نمونه



sample values
مقادير نمونه اي



sample variance
واريانس نمونه اي، پراش نمونه



sample variance covariance matrix
ماتريس واريانس كوواريانس نمونه اي



sample vector
بردار نمونه



sampled
نمونه گيري شده



sampling
نمونه گيري، نمونه برداري



sampling approach
شيوه ي نمونه برداري، روش نمونه برداري



sampling by attributes
نمونه گيري وصفي



sampling by variables
نمونه گيري كمي



sampling design
طرح نمونه برداري



sampling distribution
توزيع نمونه برداري، توزيع نمونه اي، توزيع نمونه گيري، پخش نمونه اي



sampling distribution mean
ميانگين توزيع نمونه اي



sampling error
خطاي نمونه گيري



sampling fluctutation
تغييرات نمونه گيري



sampling fraction
کسر نمونه گيري



sampling inspection
بازرسي نمونه اي، بررسي نمونه اي



sampling interval
فاصله ي نمونه گيري



sampling moments
گشتاور هاي نمونه گيري



sampling on several occasions
نمونه گيري پي در پي



sampling plan
برنامه ي نمونه گيري



sampling procedure
شيوه ي نمونه گيري



sampling ratio
نسبت نمونه گيري



sampling size
ميزان نمونه برداري، اندازه ي نمونه گيري



sampling survey
آمارگيري نمونه اي



sampling technique
فن نمونه برداري، شيوه ي نمونه برداري



sampling theorem
قضيه ي نمونه گيري



sampling theory
تئوري نمونه گيري، نظريه ي نمونه گيري، واحد نمونه گيري



sampling unit
واحد نمونه گيري



sampling variance
واريانس نمونه گيري



sampling with replacement
نمونه گيري با جايگذاري



sampling with replacement scheme
شماري نمونه گيري بازگردان



sampling without replacement
نمونه گيري بي جايگذاري، نمونه گيري بدون جايگذاري



sampling without replacement scheme
شماي نمونه گيري بدون بازگردان



sarrus rule
قاعده ي ساروس



satandard error
خطاي استاندارد،‌خطاي استانده، خطاي پايه، خطاي معيار



satellite
ماهواره، قمر مصنوعي



satisfaction
رضايت، رضا



satisfactory
رضايتبخش



satisfiability
صدق پذيري



satisfiable formula
فرمول صدق پذير



satisfiable forumula
فرمول صدق پذيري



satisfy
ارضاء كردن، صدق كردن در، صدق كردن، برآردن



saturated
اشباع شده، اشباع



saturated solution
محلول اشباع شده



saturation
اشباع



save
پس انداز كردن، ذخيره كردن



saving
پس انداز



saw toothed
دندانه اره اي



sawtooth function
تابع دندانه اره اي



say
مثلا



scaffolding
داربست گذاري، داربست، قلاب شدن كوره



scalar
اسکالر



scalar capacity
ظرفيت عددوار، ظرفيت عددي



scalar curvature
خميدگي اسكالر



scalar density
جرم مخصوص عددوار



scalar equation
معادله ي اسكالر، معادله ي عددي



scalar field
ميدان عددي، ميدان اسكالر، هيأت اسكالر ها



scalar function
تابع اسکالر



scalar matrix
ماتريس اسكالر



scalar muliplication
ضريب اسكالر، ضرب نردكي، ضرب اسكالر، ضرب عددي، ضرب نرده اي



scalar multiple
ضرب اسكالر، مضرب اسكالر، مضرب عددي



scalar multiplication
ضرب اسکالر



scalar polynomial
چندجمله اي اسکالر



scalar product
ضرب اسکالر



scalar product of two vectors
حاصل ضرب اسكالر دو بردار، حاصلضرب داخلي



scalar quantity
كميت اسكالر، كميت عددي، كميت نرده اي



scalar triple
سه گانه ي اسکالر



scalar triple product
حاصل ضرب سه گانه ي اسکالر



scale
مقياس



scale change
تعويض سنجه



scale diagram
نموداغر پراكنش



scale factor
ضرب مقايسه



scale factor of conformal transformation
ضريب مقايسه ي تبديل همديس



scale parameter
پارامتر مقياس



scale unit
به اندازه ... واحد، واحد



scalene
مختلف الاضلاع



scalene numbers
عدد هاي لوحي



scalene of measurement
مقياس اندازه گيري



scalene triangle
مثلث غير مشخص، مثلث مختلف الاضلاع، مثلث نه راست پهلو



scalene value
اندازه



scaling
نسبت دادن مقياس، مقياس



scaling method
روش مقياس بندي



scaling type saw tooth
دنده اره ي حلزوني، دندانه اره ي نوع حلزوني



scan
جستجو كردن، پوييدن، حساب رسي اجمالي، ردگيري، معاينه ي پي در پي، خواندن



scanner
قلم نوراني



scanning
آزمايش، وارسي، رگزني، خط زني، مطالعه، تحقيق، پويش



scant curve
منحني سكانت



scarce
كمبود، كمياب



scatter
پراكنش



scatter diagram
نمودار پراکنش



scattered
پراكنده



scattering
پراكندگي



scattering operator
عملگر پراکندگي



schedule
زمان بندي كردن، برنامه ي زماني، در جدول گذاردن، زمان بندي، برنامه ي زمان بندي، ريز برنامه تهيه كردن، فهرست گذاردن، نقشه، برنامه، نمودار



scheduling
برنامه بندي زماني، برنامه ريزي زماني، برنامه ي زمان بندي، تنظيم برنامه ي زمان بندي شده، زمان بندي



scheduling problems
مسائل زمان بندي



schein problem
مسائل مجازي



schema
شكل، نمودار، طرح



schematic
الگووار، خلاصه، طرح، طرحواره، ترسيمي



schematic diagram
نمودار کلي



scheme
طرح



schlaflis integral
انتگرال شلفلي



schlicht
يك ارزشي، تك ارزشي



schlicht function
تابع (تحليلي) تك ارز، تابع ساده



schroder bernstein theorem
قضيه ي شرويدر-برنشتين



Schur lemma
لم شور



schur theorem
قضيه ي شور



Schwartz Christoffel formula
فرمول شوارتس-کريستوفل



schwartz christoffel transformation
تبديل شوارتس-كريستوفل



schwartz inequality
نامساوي شوارتز



Schwartz space

• s space

فضاي شوارتس، s-فضا



Schwarz
شوارتز



schwarz christoffel transformation
تبديل شوارتس كريستوفل



Schwarz inequality
نابرابري شوارتس



schwarz integral formula
فرمول انتگرال شوارتس



Schwarz theorem
قضيه ي شوارتس



schwarz's inequality
نابرابري شوارتس



schwarz's lemma
لم شوارتز



schwarzian derivative
مشتق شوارتزي، مشتق شوارتسي



science
علم، دانش



scientific
علمي



scientific management
مديريت علمي



scientific notation
نماد علمي



scientifically
به طور علمي



score
برد، حدود، وسعت، دامنه، حوزه، دامنه ي فعاليت، ميدان عمل، محدوده ي، ميدان، قلمر، حوزه، هدف، منظور، طرح نهايي، حوصله، اندازه، نمره، حساب كردن، به حساب آوردن، امتياز اوردن، ثبت كردن، حساب، امتياز، خش، شيار، شكاف، خط انداختن



score class
كلاس نمره، طبقه نمره



score it under
زير آن خط بكشيد



scrap
اسقاط كردن، بي ارزش، ضايعات، دور ريز،‌قراضه، انداختن



scrap strip
نوار زايد، تسمه ي دور ريز



scrap value
ارزش اسقاط



scratch
خراشيدن، خش،‌خط انداختن، سايش، ساييدن، خراشيدگي



screen
الك كردن، غربال كردن، سرند كردن، سرند، صافي فلزي، صافي



screening inspection
بازرسي غربالي



screw
پيچ دادن، پيچاندن، پيچ، سفت كردن



screw conveyor
نقاله ي حلزوني، نوار نقاله ي پيچي، نقاله ي پيچي



screw dislocation
نابجايي پيچشي



screw line
پيچ، مارپيچ، حلزوني، منحني



screw thread
راه پيچ، پاي پيچ، رزوه ي خارجي پيچ، رزوه ي پيچ، نخ پيچ



scriber
خط انداز، سوزن خط كش، سوزن خط كشي، قلم حكاكي، سوزن خط انداز



sdidus
مرز جامد،‌ خط كسري



seaf of ideals
بافه ي ايده آل ها



seal
آب بندي، چسب،‌محكم كردن، واشر آب بندي، درز بند، درز بندي، مهره



sealing ring
حلقه ي آب بندي



seam
شكاف، درز گرفتن، درز گيري كردن، درزي، شيار، درز



seaming
درزكاري، درز بندي



seamless
بدون خط اتصال،‌ بي درز، بدون درز، يك تكه



search
جستجو كردن، جستجو، كاوش، تجسس



search light
نور افكن



seasonal
فصلي



seasonal demand
تقاضاي فصلي



seasonal effect
اثر فصلي



sec
سكانت، عكس كسينوس



secant
سكانت، قاطع، قطر ظل، متقاطع، خط وتر، قاطع، خط قاطع، متقاطع



secant figure
شكل قطاع، قطاع



secant function
تابع سكانت



secant line
خط متقاطع، قاطع، خط قاطع



secant method
روش قاطع،‌روش وتري



sech
سكانت هيپربوليك، سكانت هذلولي



second
دو (دوم)



second best optimization
بهينه سازي ثانويه، بهينه سازي دوم



second boundary value problem
دومين مسأله ي مقدار مرز



second coordinate
مختص دوم



second curvature
انحناي كلي



second degree
درجه ي دوم



second degree cruve
منحني درجه ي دوم



second degree equation
معادله ي درجه ي دوم



second derivative
مشتق دوم



second derivative test
آزمون مشتق دوم



second diagonal
قطر فرعي



second dual
دوگان فرعي



second fundamental form of a hypersuface
دومين صورت بنيادي اَبَر رويه



second fundamental form of a hypersurface
دومين صورت بنيادي ابر رويه



second isomorphism theorem
دومين قضيه ي يكريختي



second kind
نوع دوم



second law of cosines
قانون دوم كسينوس ها



second mean value theorem
دومين قضيه ي مقدار ميانگين



second number class
طبقه ي دوم اعداد



second of a finite group
بخش گروه متناهي



second of a polyhedral angle
مقطع كنج



second order
مرتبه ي دوم



second order derivative
مشتق مرتبه ي دوم، مشتق رتبه ي دوم



second order derivatives
مشتقات مرتبه ي دوم



second order differential
ديفرانسيل مرتبه ي دوم



second order differential equation
معادله ي ديفرانسيل مرتبه ي دوم



second order equation
معادله ي مرتبه ي دوم



second order fundamental magnitude
دومين شكل اساسي



second order polynomial function
تابع چندجمله اي درجه ي دوم



second partial
جزئي دوم



second partial test
آزمون جزئي دوم



second permutation representation
نمايش دوم جايگشتي



second principl line
خط جبهي



second projection
تصوير دوم



second projection line
خط منتصب



second quadrant
ربع دوم



second sample
نمونه ي دوم



second side
طرف ثاني



second side of equality
طرف راست تساوي



second side of the equality
طرف دوم معادله، طرف راست معادله



second state injection
تزريق در مرحله ي دوم



secondary
دومي، كمكي، فرعي، ثانوي



secondary availability curve
منحني موجودي كمكي



secondary constriaints
قيود ثانوي



secondary cooling
سردكاري ثانويه، مرحله ي دوم سرد كردن



secondary relations
روابط درجه ي دوم، روابط غير اصلي



secondary storage
حافظه ي ثانويه، انباره ي ثانويه



secondly
ثانيا، دوم اينكه



seconod order interactions
اثرات متقابل مرتبه ي دوم



section
بخش



section of a finite group
بخش گروه متناهي



section of a polyhedral angle
مقطع كنج



sectional
مقطعي، قطعه اي



sectionally
به طور مقطعي، به طور قطعه اي



sectionally continuous function
تابع قطعه اي پيوسته



sectionally smooth
قطعه قطعه هموار



sector
شق،‌ قسمت، قطعه، ناحيه، بخش، قطاع، قطاع دايره، بخش، ناحيه، تقسيم كردن، جزء، پاره ي دايره



sector of a circle
قطاع دايره



sector plan
برنامه ي بخشي



sector target
هدف كمي بخش



secular equation
معادله ي عام



secular trend
روند ديرپاي



security
تأمين،‌ ضمانت، امنيت، وثيقه، تضمين، گرو



see
ر . ک . (رجوع کنيد به)



seek
با جستجو پيدا كردن، تعيين كردن، به جستجو پرداختن، پيدا كردن، در نظر گرفتن، جستجو كردن



segment
پاره، قطعه، پاره خط، قطعه خط، فاصله، قسمت



segment in an ordered set
قطعه ي مجموعه ي مرتب



segment of a circle
قطعه ي دايره



segment of a curve
پاره خم



segment of a line
پاره خط



segment of a sphere
قطعه ي كرده



segmental
قطعه اي



segmentary
قطعه اي



segmentation
عمل قطعه قطعه كردن



segmented chip
تراشه ي شكست



segnificance level
سطح معني دار بودن



segnificance probability
احتمال معني دار



segnificance test
آزمون معني دار بودن، آزمون معني دار



segregation
تجمع ناخالصي ها،‌جدايش، قطعه بندي، انفكاك، تفرق



select
انتخاب كردن، گزيدن



selection
تصفيه، انتخاب، گزينش



selection factor
عامل گزينش، فاكتور انتخاب



selection option
اختيار انتخاب



selection statistic
آماره ي گزينش



selection with replacement
انتخاب با جايگزاري



selection without replacement
انتخاب بدون جايگزاري



selective
انتخابي، برگزيده، گزينشي، مبني بر انتخاب، انتخاب كننده، داراي حسن انتخاب



selective assembly
جفت كردن انتخابي، جفت كردن قطعات



selective heating
گرم كردن موضعي



selective quenching
سخت كردن موضعي، سرد كردن منطقه اي، آب دادن موضعي



selector
انتخاب كننده، جداساز، گزيننده



self actualization
نياز هاي خودگرايانه، نياز به خوديابي



self adapting system
سيستم خود وفق، سيستم خودتطبيق



self adjoint
خودالحاق، خودبروسته، خودالحاقي، خودهمال



self adjoint algebra
جبر خود الحاقي



self adjoint form

• Hermitian form

فرم هرميتي



self adjoint matrix
ماتريس ارميتي



self adjoint operator
عملگر خود الحاقي



self adjoint transformation
تبديل خودالحاقي، تبديل ارميتي



self adjusting
خود تنظيمي



self adjustment
خود تطبيقي



self centering chuck
نظام خود مركز كن



self conjugate
خود مزدوج، خود هميوغ



self conjugate element
عنصر خود-مزدوج



self consistent
خود سازگار



self consistent field
ميدان خود سازگار



self contained
همه چيز سر خود، خود شمول، بي نياز



self correcting lu procedure
روش lu تصحيح خودبخود



self correction
خود كنترل، خود نظارتي



self dual algorithm
الگوريتم خود-دوگان



self dual analysis
آناليز خود-دوگان



self dual linear space
فضاي خطي خود دوگان



self evaluation
خود تصحيحي



self evident
بديهي، خودپديده، خود پيدا



self expenses
هزينه هاي فروش



self induced transparency
شفافيت خود القاييده



self inductance
خودالقائي، خود القاء



self induction
خود القا، خود القائي



self maintaining structure
ساخت خود نگهدارنده



self orthogonal
برخود عمود، خود متعامد



self polar tetrahedron
چهاروجهي خود قطبي



self preparing system
سيستم خود مرمت كننده



self realization needs
نياز هاي مربوط به شناخت شخصيت خويش



self regulating system
دستگاه تنظيم كننده ي خودكار، سيستم خود به خود تنظيم شونده، تنظيم شونده ي خودكار، سيستم خودفرمان، نظام خود بازيابي، سيستم خودكنترل، نظام خود نظمي،‌ نظم خودكاري



self regulation
خود تنظيمي، تنظيم شدن خودكار، خودنظمي



self selection bias
اريبي خودگزيني



self shielding
خود محافظ



self subgroup
زيرگروه خود مزوج، زيرگروه ثابت



self sufficient
خودكفا



self weighting
خود وزني



semantic
لغوي، معنائي



semantic rules
قوانين لغوي،‌ قوانين معنائي



semantical
لغوي،‌ معنوي،‌معنائي



semester
ترم، نيمسال



semi




semi automatic mold
قالب نيمه اتوماتيك، قالب شبه خودكار



semi circle
نيم دايره



semi circular
نيمدايره اي، نيمه مستدير



semi conductor
نيم هادي، نيم رسانا، نيمه هادي، نيمه رسانا



semi continuous
نيمه متصل، نيمه پيوسته



semi convergent
نيم همگرا، نيمه همگرا، نيمه متقارب



semi cubic
نيمه مكعبي



semi cubical
نيم مكعبي



semi cubical parabola
سهمي نيم مكعبي



semi definite
نيم معين، نيمه معين



semi elliptic
نيم بيضوي



semi function
تابع نيمه متصل



semi group
نيم گروه



semi infinite
نيمه نامتناهي، نيم بي پايان، نيم نامتناهي



semi interquartile
دامنه ي چاركي متوسط، چارك متوسط



semi interval
نيم فاصله



semi invariant
نا پايا، نيم استوار



semi lie algebra
جبر لي نيم ساده



semi major axis
نيم قطر مهين



semi parabola
سهمي نيمه مكعبي



semi perimeter
نصف محيط



semi positive definite matrix
ماتريس معين نيمه مثبت



semi positive form
فرم نيمه مثبت



semi segment
نيم قطعه



semi series
سري نيم همگرا، سلسله ي نيمه متقارب



semi simple operator
عملگر نيم ساده



semi strip fluid flow in
جريان سيال در نوار نيمه نا متناهي



semiaxis
نيم قطر



semicircle
نيم دايره



semicircular
نيمدايره اي



semiclassic
نيمه كلاسيك



semiclosed interval
بازه ي نيم بسته



semiconductor
نيمه هادي، نيمه رسانا



semicontinuity
نيم پيوستگي



semicontinuous
نيمه پيوسته، نيمه متصل



semicontinuous function
تابع نيمپيوسته



semicylinder
نيم استوانه



semidefinite
نيم مطلق



semidefinite negative
منفي نيم مطلق



semidirect product of groups
حاصلضرب نيم مستقيم گروه ها



semiempirical
نيمه تجربي



semifinished good
كالاي نيمه ساخته



semifinishing tooth
دندانه ي نيمه پرداخت



semigroup
نيم گروه



semigroup algebra
جبر نيمگروهي



semigroup homomorphism
هم ريختي نيم گروهي



semigroup theory
نظريه ي نيم گروه ها



semihereditary ring
حلقه ي نيمه موروثي



semikilled worker
كارگر نيمه ماهر، نيروي كار نيمه ماهر



semiliear transformation
تبديل نيم خطي



semilinear mapping
نگاشت نيم خطي



semilinear transformation
تبديل نيمخطي



semilogarithmic paper
كاغذ نيم لگاريتمي



semimajor
نيمه اطول



semimajor axis
محور نيمه اطول



semimetric space
فضاي نيمه متري



semiminor
نيمه اقصر



semiminor axis
نيم قطر اقصر، نيم قطر كهين



seminoching
ريزه بري



seminorm
نيم نرم



seminterquartile range
نصف دامنه ي تغيير بين دو ربع، نيمه دامنه ي ميان چاركي



semiopen interval
بازه ي نيمباز



semiordered set
مجموعه ي نيمه مرتب



semiotic
ماوراي منطق



semipath
نيم مسير



semiperimeter
نصف محيط، نيم محيط



semipolar
نيمه قطبي



semipositive mold
قالب نيمه مثبت



semiprimary ring
حلقه ي نيم ابتدايي



semiprime ideal
ايدآل نيمه اول



semiprimitive ring
حلقه ي نيم ابتدايي



semireflexive locally convex space
فضاي موضعا محدب نيمه بازتابي



semiregular transformation
تبديل نيمه منظم



semisimple A module
A-مدول نيمساده



semisimple algebra
جبر نيم ساده



semisimple Lie algebra
جبر نيمساده



semisimple Lie group
گروه لي نيمساده



semisimple matrix
ماتريس نيم ساده



semisimple path
نيم مسير ساده



semisimple ring
حلقه ي نيمساده



semisphere
نيم كره



semistable distribution
توزيع نيمپايدار



semitrail
نيم گذر



semivariable cost
هزينه ي نيمه متغير



senary
شش تائي، شش



sense
جهت، سو، مفهوم، معني



sense of a line
جهت يك خط



sense of an angle
جهت زاويه



sense of an inequality
جهت نابرابري، جهت نامساوي



sense of variation
جهت تغييرات تابع



sensed
توجيه شده، هدايت شده، جهت دار، راستا دار



sensible
محسوس



sensitive
حساس، اثر پذير



sensitivity
حساسيت



sensitivity analysis
آناليز حساسيت، تجزيه و تحليل حساسيت، تحليل حساسيت، بررسي حساسيت



sensitivity device
ابزار حسي



sensor
حس كننده، اندازه گير سمتي،‌حساسه



sentence
جمله، گزاره، حكم



sentencial calculus
حساب گزاره ها



sentential
جمله اي، گزاره اي



sentential caculus
حساب گزاره اي، حساب گزاره ها، حساب احكام



sentential connective
رابطه گزاره اي



sentential letters
حروف جمله اي



separability
تفکيک پذيري



separable
جدا شونده، تفكيك پذير، تفكيك كننده، جدايي پذير



separable algebra
جبر تفكيك پذير



separable convex programming
برنامه ريزي محدب تفكيك پذير



separable differential
ديفرانسيل جدايي پذير



separable differential equation
معادله ي ديفرانسيل تفكيك پذير



separable element
عنصر تفكيك پذير



separable equation
معادله ي تفكيك پذير، معادله ي جدايي پذير،‌معادله ي جدائي پذير



separable extension
توسيع جدايي پذير



separable function
تابع تفكيك پذير



separable metric space
فضاي تفكيك پذير، فضاي مجزا، فضاي جدائي پذير، فضاي جداشونده



separable polynomial
چندجمله اي تفکيک پذيري



separable ring
حلقه ي تفکيک پذير



separable space
فضاي تفكيك پذير،‌فضاي مجزا، فضاي جدائي پذير، فضاي جداشونده



separate
منفك،‌جدا،‌مفروز كردن، مفروز شدن، مجزا كردن، جدا كردن، تفكيك كردن،‌تجزيه كردن، تقسيم كردن



separate numbers
عدد هاي متباين



separated
مجزا، جدا شده



separated kernel
هسته ي تفكيك شده



separated set
مجموعه ي از هم جداشده



separated sets
مجموعه هاي جدا شده، مجموعه هاي منفك



separated variables
متغير هاي جدا شده، مجموعه هاي منفك



separately
تنها



separately continuous bilinear mapping
نگاشت دو خطي منفك پيوسته



separating
جدا شونده



separating family
خانواده ي تفکيک کننده



separating vector
بردار جداکننده



separation
جداسازي



separation axiom
اصل موضوع تفکيک



separation constant
ثابت جداسازي



separation of a set
تفكيك مجموعه



separation of ratio
تفصيل نسبت



separation of variables
تفکيک متغير ها



separation theorem
قضيه ي تفكيك



septagon
هفت ضلعي



septenary
هفت تائي، مربوط به هفت



septilateral
هفت سال يك بار، هفت ضلعي، هفت بر



septillion
1024 در آمريكا، 1042 در انگليس



septimal
در مبناي هفت، هفت هفتي



septinary number
عدد هفت رقمي



septuple
هفت تائي، هفت برابر



sequence
دنباله



sequence control
كنترل مرحله اي



sequence of connected
دنباله ي همبند



sequence of function
دنباله ي تابع ها



sequence of functions
دنباله ي تابع ها



sequence of numbers
دنباله ي اعداد



sequence of partial sums
دنباله ي مجموع هاي جزئي



sequence of random variables
دنباله ي كميت هاي تصادفي



sequence of sets
دنباله ي مجمو عه ها



sequence step
گام توالي



sequencing
ترتيب گذاري، ترتيب دهي، توالي



sequential
دنباله اي



sequential analysis
تحليل دنباله اي



sequential circuit
مدار ترتيبي



sequential compacteness
فشردگي دنباله اي



sequential compactness
فشردگي دنباله اي



sequential integration
انتگرال گيري دنباله اي



sequential likelihood ratio test
آزمون نسبت درست نمايي دنباله اي



sequential procedure
شيوه ي دنباله اي



sequential representation
نمايش ترتيبي



sequential sampling
نمونه گيري دنباله اي، نمونه گيري متوالي، نمونه برداري پشت سر هم، نمونه برداري تدريجي



sequential sampling for acceptance
نمونه گيري پي در پي براي رد يا قبول، نمونه گيري پي در پي براي پذيرش



sequential sampling inspection
بازرسي نمونه گيري دنباله اي



sequential sampling plan
طرح نمونه گيري پي در پي



sequential test
آزمون دنباله اي



sequential tests
آزمون هاي دنباله اي



sequential trials
امتحان هاي دنباله اي



sequentially compact space
فضاي دنباله اي فشرده



sequentially complete locally convex linear topological space
فضاي توپولوژيك خطي موضعا محدب دنباله اي كامل



sequentially indexed
انديس گذاشته شده ي دنباله اي، متعاقبا انديس گذاشته شده



serial
پياپي



serial correlation
همبستگي پياپي



serie
سري، رشته



series
سري



series circuit
مدار سري



series of distributions of random variable
سري توزيع هاي كميت تصادفي



series of functions
سلسله ي توابع، رشته ي توابع، سري توابع



series of nonnegative terms
سري با جمله هاي منفي



series of positive terms
سري با جمله هاي مثبت



series systems
سيستم هاي سري



series with positve terms
سري با جملات مثبت



seriousness classification
دسته بندي اهميت



serpentine
مارپيچ



serrate
دندانه دار،‌ اره اي



serum
پيماب



server
خدمت دهنده، سرويس دهنده



service
سرويس،‌ خدمات، خدمت، تعمير و نگهداري، تعميرات



service charge
هزينه ي خدمت،‌كارمزد، مخارج سرويس



service in random order
نظام خدمت بر اساس شانس



service pattern
الگوي خدمت دهي



service period
دوره ي سرويس



service rate
ميزان سرويس



service time
زمان سرويس



servomechanism
مكانيسم فرمان يار، سرو مكانيسم، سيستم خودكار، ساز و كار خود تنظيم، دستگاه تنظيم خودكار



sesqui linear
يک و نيم خطي



sesqui linear form
فرم يک و نيم خطي



sesquilinear
دو خطي



sesquilinear form
صورت يک و نيم خطي



sesquiliniear form
صورت يك و نيم خطي



set
مجموعه، دسته،‌ قرار دادن، تعيين گرديدن، تيز كردن، دستگاه، ميزان كردن



set algebra
جبر مجموعه ها، جبر مجموعه اي، جبر مجموع ها



set builder
سازنده ي مجموعه



set definition
تعريف مجموعه



set dimension
بعد مجموعه



set expression
عبارت مجموعه اي



set function
تابع مجموعه اي



set of all complex numbers
مجموعه ي اعداد مختلط



set of all inegers
مجموعه ي اعداد صحيح



set of all irrational numbers
مجموعه ي اعداد اصم



set of all real numbers
مجموعه ي اعداد حقيقي



set of all sets
مجموعه ي همه ي مجموعه ها



set of all subsets
مجموعه ي مجموعكان



set of complex number
مجموعه ي اعداد مختلط، مجموعه ي عدد هاي مختلط



set of conditions
مجموعه ي شرط ها



set of definition
مجموعه تعريف



set of elementary events
مجموعه ي حوادث ساده



set of estimator
مجموعه ي برآورد كننده



set of generators of a group
مجموعه ي مولد هاي يك گروه



set of generators of a module
مجموعه ي مولد هاي يك مدول



set of integers
مجموعه ي عدد هاي صحيح



set of mappings
مجموعه ي نگاشت ها



set of mathematical functions
مجموعه ي مولد هاي يك مدول



set of measure zero
مجموعه ي با اندازه ي صفر



set of operations
عمليات روي مجموعه ها



set of points
مجموعه ي نقطه ها



set of rational numbers
مجموعه ي اعداد گويا، مجموعه ي عدد هاي گويا




set of real numbers
مجموعه ي اعداد حقيقي، مجموعه ي عدد هاي حقيقي



set of sets
مجموعه ي مجموعه ها



set of simple events
مجموعه ي حوادث ساده



set of subsets
مجموعه ي زيرمجموعه ها



set of subsets of x
مجموعه ي زيرمجموعه هاي x



set of the first category

• meager set

مجموعه ي رسته ي اول



set of the second category
مجموعه ي رسته ي دوم



set of two elements
مجموعه ي دو عنصري



set of uniqueness

• U set

مجموعه ي يکتايي، U-مجموعه



set of values
مجموعه ي مقادير



set region dimension
بعد مجموعه (ناحيه)



set screw
پيچ ضامن،‌ پيچ مغزي، پيچ ميزان، پيچ تنظيم



set square
گونيا كردن، گونيا، نوعي گونيا، گونياي قابل تنظيم



set theoretic
مربوط به نظريه ي مجموعه ها



Set theoretic identity
اتحاد نظريه ي مجموعه اي



set theoretic notations
نماد هاي نظريه ي مجموعه ها



set theory
نظريه ي مجموعه ها، تئوري مجموعه ها



set up
نصب، مدل، نمونه، طرح كردن،‌ ساختن، برپا كردن، تنظيم اوليه، آماده ساختن، پيدا كردن، محاسبه كردن، بدست آوردن، تشكيل دادن



set up cost
هزينه ي راه اندازي



set up time
زمان تنظيم، زمان كارگذاري



set with n elements
مجموعه ي n عنصري



set with one element
مجموعه ي يك عنصري



setting
تنظيم، جايگذاري، جور كردن، رديف كردن، سوار كردن، تنظيم



setting cost
هزينه هاي آمادگي



settlement
نشست ساختمان



settling
جاافتادگي



seven
هفت



seventeenth
هفدهم، يك هفدهم



seventh
هفتم، يك هفتم



seventieth
هفتادم، يك هفتادم



seventy
هفتاد



several
چند، متعدد



several inputs
چند ورودي



severance
جداسازي،‌تفكيك، تجزيه



severe impact
ضربه ي شديد



severity of inspection
شدت بازرسي



sexagesimal
شصتي، شصت تايي



sexagesimal division
تقسيمات شصت تايي



sexagesimal fraction
كسر شستگاني، كسر شصتي



sexagesimal system
دستگاه شصت تايي



sexagesimal system of numbers
دستگاه شصت شصتي اعداد، دستگاه ستيني اعداد



sexagesimal system of numeration
دستگاه شمار در مبناي شصت



sextant
يك ششم دايره



sextic
ششين، درجه ي ششم



sextic curve
خم درجه ي شش



sextillion
در آمريكا 1021، در انگلستان 1036



sextuple
شش تائي



sextuplet
شش تايي،‌ شش گان



shade
سايه زدن، هاشور زدن، سايه



shaded area
ناحيه ي سايه دار شده



shadow cost
هزينه ي سايه اي،‌ هزينه ي سايه



shadow price
قيمت هاي سايه، قيمت سايه، ارزش سايه، ارزش سايه اي، قيمت مجازي، قيمت سايه اي،‌بهاي سايه



shaft furnace
كوره ي استوانه اي، كوره ي استوانه اي عمودي، كوره ي ميله اي



shallow drawing
سخت كردن پوسته اي، آب دادن سطحي



shape
اندام،‌ديس، شكل دادن، قالب دادن، قالب، شكل‌، مدل ساختن



shaped
شكل،‌ به شكل



shaping
صفحه تراشي



share
سهم، تقسيم كردن، به صورت مشترك استفاده كردن



share dividend
سود سهم



share focus
نكته هاي باريك



share indicess
شاخص هاي سهم



share issue
انتشار سهام



sharp corner
گوشه ي تيز



sharp focus
نكته هاي باريك



sharp v thread
پيچ مثلثي نوك تيز



sharpness
تيزي



sheaf
بافه



sheaf of ideals
بافه ي ايدآل ها



sheaf of planes

• bundle of planes

بافه ي صفحه



shear
چينش، برش، بريدن، قيچي كردن، قيچي كردن، قيچي، پارگي



shear deformation
تغيير شكل برشي



shear forming
شكل دادن با تغيير شكل برشي، فرم دهي برشي، شكل دادن برشي بران



shearing stress
تلاش بُرينشي



sheet
بافته‌، دسته، پارچه، صفحه، برگه، برگ،‌ لايه، ورقه ورقه كردن، ورقه، ورق نازك، ورق



sheet of a hyperboloid
پارچه ي يک هذلولي گون



Sheet of planes
بافه ي صفحه



sheet of Riemann surface
برگ رويه ي ريمان



shelf
قفسه،‌ طاقچه



shell
پوسته،‌ لايه، گلوله



shell drawing
پوكه سازي



shell molding
قالب گيري پوسته اي



shellcutter
قلم پوسته بر، پوسته بر



sheme
برنامه،‌نقشه،‌طرح، طرح كردن، كروكي، پروژه تهيه كردن، پروژه، شكل



sheppard correction
تصحيح شپرد



sheppard's correction
تصحيح شپرد



shewhart control charts
نمودار هاي كنترل شوارت



shield
سپر، غلاف، روكش، پوشش، آب بند، محافظ، حفاظ



shift
انتقال



shift transformation
تبديل تغيير جا



shift work
كار نوبتي، نوبت كاري



shifting
انتقال، جابجايي،‌عوض كردن



shifting formula
دستور انتقالي



shifting graph
نمودار انتقال



shifting theorem
قضيه ي تغيير جا



shipment
محموله، ارسال، حمل، مرسوله



shipping
كشتيراني، حمل و نقل



shipping documents
اسناد حمل



shock
ضربه، تكان، كوب



shock wave
موج ضربه اي



shooting method
روش پرتابي



shop
خريد كردن، تعميرگاه، مغازه، كارگاه



shopping problem
مسأله ي خريد



short
كوتاه



short exact sequence
دنباله ي كامل كوتاه، دنباله ي دقيق كوتاه



short notice
اضطراري، كوتاه مدت



short out
خاموش بودن



short range
كوتاه مدت



short run equilibrium
تعادل كوتاه مدت



short term
كوتاه مدت



shortage
اشتباه، عيب،‌نقص، كسري، كمبود



shortage cost
هزينه ي كمبود



shorten
كوتاه كردن



shortene
كوتاهتر كردن



shorter
كوتاهتر، اقصر



shorter of the short size
كوتاه ترين هر دو فرد، اقصرالاقصرين



shortest
کوتاهترين



shortest confidence interval
كوتاه ترين بازه ي اطمينان



shortest ladder
کوتاهترين نردبان



shortest ladder problem
مساله ي کوتاهترين نردبان



shortest path model
مدل كوتاه ترين مسير



shortest path problem
مسأله ي كوتاهترين مسير



shortest route problem
مسأله ي كوتاهترين مسير



shortline
پاره خط



show
نشان دادن، نماياندن، صريح كردن، نمايش دادن



show that
ثابت كنيد، نشان دهيد



shrink fit
جاافتادگي انقباضي، سوار كردن انقباضي، انطباق انقباضي



shrink forming
شكل دادن انقباضي



shrink rule
خط كش نسبت، خط كشي نمونه ساز، خط كش انقباضي



shrinkage
كوچك سازي،‌كشيدگي انقباضي، انقباض، آبرفتگي



shrinkage allowance
ضريب انقباض،‌انقباض مجاز



shuffle
بُر زدن، آميختن



shuffled sequence
دنباله، آميخته



sibing
بردار، همرديف



side
يال، ضلع، طرف، ضلع، جانب، جنب، پهلو، بر



side condition
شرط جنبي



side conditions
شرايط جنبي



side core
ماهيچه ي جانبي، ماهيچه ي بغل



side of a polygon
ضلع چندضلعي



side of an angle
ضلع زاويه



side restriction
قيد جنبي



side view
نماي جانبي، نيمرخ، نماي پهلو، نماي بغل



sided
جانبي



sidereal day
روز نجومي



sidereal hour
ساعت نجومي



sidereal month
ماه نجومي



sidereal time
زمان نجومي



sidereal year
سال نجومي



sides of a triangle
ضلع هاي مثلث



sides of an angle
اضلاع يك زاويه



sidon set
مجموعه ي زيدن



siegl modular group
گروه مدولي سيگل



siegl upper half space
نيم فضاي بالاي سيگل



sieve
غربال



sieve of eratorsthenes
غربال اراتستن



sieve of Eratosthenes
غربال اراتستن



sigma
? يا سيگما، حرف هيجدهم الفباي يوناني، نماد ?



sigma field
سيگما هيأت، سيگما جبر



sigma notation
نماد سيگما



sigma score
نمره ي سيگمايي



sigma unit
واحد سيگمايي



sign
علامت، نشانه، نشان، اثر



sign of equality
علامت تساوي



sign of membership
علامت تعلق



sign of permutation
علامت جايگشت



sign preserving property
خاصيت محفوظ ماندن علامت



sign test
آزمون علامت، علامت، آزمايش علامت، تست علامت



signal
علامت،‌نشان، اخطار، راهنما، خبر دادن، با اشاره رساندن



signal flow
جريان سيگنال



signal wave
موج سيگنالي



signature
نشان



signature of a permutation
نشانه ي يك جايگشت



signed
نشاندار، علامت دار



signed measure
اندازه ي علامت دار



signed number
عدد علامت دار، عدد جبري



signed rank
رتبه ي علامت دار



signed rank statistics
آماره هاي رتبه ي علامت دار



signed rank test
آزمون رتبه ي علامت دار



significance
معني دار بودن، مفهوم، معني، اعتبار، معني دار، اهميت



significance level
سطح معني دار بودن



significance level of a test
سطح معني دار بودن آزمون



significance probability
احتمال معني دار بودن



significant
معني دار، با معني، معتبر، رهنمون



significant difference
مهم ترين تفاوت



significant digit
رقم معني دار، رقم با معني



significant digits
ارقام بامعني، اعشار



significant figure
رقم با معني، رقم معني دار



significant figures
ارقام با معني، رقم اعشار



significant probability
احتمال معني دار بودن



signification
دلالت، معني



signify that
به اين معنا است كه



signt bill
برات ديداري



signum
علامت



signum function
تابع علامت، تابع نشانه



silicon chips
ورقه هاي سيليكان



similar
متشابه، متجانس، مشابه، همانند، شبيه، مانا



similar arcs
قوس هاي متشابه



similar figure
مجانس



similar figures
شکل هاي متشابه



similar fractions
كسر هاي متشابه



similar matrices
ماتريس هاي متشابه، ماتريس هاي همانند، ماتريس هاي مشابه



similar matrix
ماتريس متشابه



similar ordered sets
مجموعه هاي مرتب متشابه



similar permutations
تبديلات متشابه، تبديلات مزدوج



similar polygons
چند ضلعي هاي متشابه



similar polyhedrons
چندوجهي هاي متشابه



similar set
مجموعه ي متشابه



similar sets
مجموعه هاي همانند، مجموعه هاي متشابه



similar solids
جسم هاي متشابه



similar surfaces
رويه هاي متشابه



similar terms
جل متشابه، جملات متشابه، جمله هاي متشابه



similar tests
آزمون هاي متشابه



similar to
مشابه با...، ... با ... متشابه بودن



similar transformations
تبديلات متشابه



similar triangles
مثلث هاي متشابه



similar well ordered set
مجموعه ي خوش ترتيب متشابه



similarity
همساني،‌همانندي، شباهت، مانندي، تشابه



similarity class
رده ي تشابه



similarity function
تابع مشابهت



similarity mapping
تصوير همانند



similarity relation
نسبت هم قوه بودن



similarity transformation
تبديل تشابهي



similitude
تشابه،‌همساني، همانند، تجانس، تشابه



simple
ساده،‌ مختصر، بسيط



simple analytic function
تابع تحليلي تك ارز



simple arc
كمان ساده، قوس ساده، كمان جردن، كمان ژوردان



simple arithmetic mean
ميانگين حسابي ساده



simple arrangement
ترتيب ساده



simple character
كاراكتر ساده



simple closed
ساده ي بسته



simple closed contour
مرز ساده ي بسته



simple closed curve
منحني ساده ي بسته



simple combination
تركيب ساده



simple component
مؤلفه ي ساده



simple condition
شرط ساده



simple connected region
حوزه ي همبند ساده، ناحيه ي يك پارچه، ناحيه ي همبند ساده، ناحيه ي مرتبط ساده، ناحيه ي هموسته ي ساده



simple connected set




simple connectivity
پيوستگي ساده، همبندي ساده



simple convergence topology
توپولوژي همگرايي ساده



simple converse
عكس ساده



simple correlation
همبستگي ساده



simple curve
منحني ساده



simple cusp
بازگشت ساده



simple discontinuity
ناپيوستگي ساده



simple equation
معادله ي ساده



simple equations
مفردات برابر يكديگر، معادلات ساده



simple event
پيشامد ساده،‌ حادثه ي ساده، برآمد ساده



simple extension of a field
توسيع ساده ي هيات



simple flow
سيل ساده



simple form
شكل ساده



simple function
تابع تك ارز، تابع ساده



simple group
گروه ساده



simple harmonic
توافقي ساده



simple harmonic motion
حرکت توافقي ساده



simple hexagon
شش ضلعي ساده



simple hypothesis
فرض ساده



simple interest
بهره ي ساده



simple iteration
تكرار ساده



simple iteration method
روش تكرار ساده



simple k module
k-مدول ساده



simple Lie group
گروه لي ساده



simple linear equations
معادلات خطي ساده



simple linear regression
رگرسيون خطي ساده



simple loss function
تابع زيان ساده



simple motion
حرکت ساده



simple multivariate regression
رگرسيون چندمتغير ساده



simple open arc
كمان ساده ي باز



simple order
ترتيب ساده



simple order relation
نسبت ترتيبي ساده



simple ordering relation
رابطه ي ترتيبي ساده



simple path
مسير ساده



simple pendulum
پاندول ساده



simple point of a curve
نقطه ي ساده ي يك منحني، نقطه ي ساده ي خم، نقطه ي معمولي خم



simple point of a variety

• nonsingular point of a variety
• smooth point of a variety

نقطه ي ساده ي چند گونا، نقطه ي ناتکين چندگونا



simple point of an analytic set

• ordinary point of an analytic set
• regular point of an analytic set

نقطه ي ساده ي مجموعه ي تحليلي، نقطه ي معمولي مجموعه ي تحليلي، نقطه ي عادي مجموعه ي تحليلي



simple pole
قطب ساده



simple polyhedron
چندوجهي ساده



simple proposition
تناسب ساده، گزاره ي بسيط، قضيه ي مطلقه، گزاره ي ساده



simple quadrangle
چهارگوش ساده



simple random sample
نمونه ي تصادفي ساده



simple random sampling
نمونه گيري تصادفي ساده



simple random variable
متغير تصادفي ساده



simple region
ناحيه ي ساده



simple regression
همگرايي ساده، رگرسيون ساده



simple ring
حلقه ي ساده



simple root
ريشه ي ساده



simple sampling
نمونه برداري ساده، نمونه گيري ساده



simple sentence
گزاره ي بسيط



simple shear transformation
تبديل بُرينشي ساده



simple statement
گزاره ي بسيط



simple zero
ريشه ي ساده،‌ صفر ساده



simplex
سادک



simplex algorithm
الگوريتم سيمپلكس



simplex method
روي سادكي، روش سيمپلكس



simplex method convergence
همگرايي روش سيمپلكس



simplex multipliers
مضارب سيمپلكس



simplex multipliers set
ضرايب سيمپلكس



simplex path
مسير سيمپلكس



simplex set
مجموعه ي سيمپلكس



simplex tabeau
جدول سيمپلكس



simplicial
سادگي



simplicial approximation
تقريب سادکي



simplicial approximation theorem
قضيه ي تقريب سادکي



simplicial complex
مجتمع سادكي



simplicial homology
مانستگي سادکي



simplicial mapping
نگاشت سادكي



simplicial scheme
طرح بسيط گونه



simplicity
سادگي، سهولت، تسهيل



simplifiable element
عضو ساده شدني



simplification
ساده كردن، ساده سازي، مختصر سازي، ساده گرداني



simplified
ساده شده، ساده نشدني، تحويل ناپذير



simplified expression
عبارت ساده شده



simplified fraction
كسر ساده شده، كسر تحويل ناپذير



simplified gant chart
نمودار ساده شده ي گانت



simplify
ساده كردن، مختصر كردن



Simply
ساده،‌ به طور ساده، به اختصار، كافي است، در حقيقت، فقط



simply connected
همبند ساده



simply connected domain
حوزه ي همبند ساده



simply connected group
گروه ساده ي همبند



simply connected set
مجموعه ي ساده-همبند



simply connected space
فضاي ساده- همبند



simply connectedness
همبندي ساده



simply ordered set
مجموعه ي ساده ي مرتب، مجموعه ي مرتب به ترتيب ساده



simply periodic function
تابع ساده ي دوره اي



simpson
سيمسون



simpson distribution law
قانون توزيع سيمسون



simpson rule
قاعده ي سيمپسون



simpson's rule
دستور سيمپسون



simulation
شبيه سازي



simulation language
زبان شبيه سازي



simultaneous
به طور همزمان، با هم، همزمان، با هم،‌مقارن، هم جنس، توأم، هر دو، دو



simultaneous diagonalization
قطري سازي همزمان



simultaneous differential equation
معادله ي ديفرانسيل توأم



simultaneous distribution
توزيع همزمان



simultaneous equations
معادلات همزمان، دستگاه معادله ها، معادلات توأم، دستگاه معادلات



simultaneous fiducial distribution
توزيع فيدوسيال مشترك



simultaneous inequalities
نامساوي هاي همزمان، دستگاه نامعادلات، نامعادلات توأم



simultaneous linear equations
معادلات خطي همزمان، معادلات خطي توأم، دستگاه معادلات خطي



simultaneous triangulation
مثلث بندي همزمان



simultaneously
توأما، با هم، هم زمان، تقارن، مقارن، معاصر،‌به طور هم زمان



sine
سينوس، جيب



sine bar
خط كش سينوسي، زاويه سنج سينوسي، ميله ي سينوسي



sine curve
خم سينوس



sine function
تابع سينوس، تابع جيب



sine integral

• integral sine

انتگرال سينوسي



sine of an angle
سينوس زاويه



sine series
سري سينوسي



sine wave

• sinusoiudal wave

موج سينوسي



single
منحصر به فرد، يگانه، تك، يك، منفرد



single artificial constraint technique
روش تك محدوديت مصنوعي



single artificial variable technique
روش تك متغير مصنوعي



single broach
خانكش ساده



single channel queue
صف يك كانالي



single constraint artificial technique
روش مصنوعي تك محدوديت



single element event
پيشامد تك عضوي، مجموعه ي تك عضوي



single element set
مجموعه ي يك عضوي



single entry bookkeeping
دفترداري يك طرفه، دفتر داري ساده



single episode model
مدل فصلي



single facility location
استقرار وسايل و تجهيزات انفرادي، استقرار امكانات تكي



single factor
تك عاملي



single integral
انتگرال ساده



single map
نگاشت تنها، يك نگاشت



single matrix
ماتريس تنها



single member event
پيشامد تك عضوي



single number
عدد واحد



single proecision
دقت ساده



single purpose
يك منظوره



single response
تك پاسخي



single sampling
تک نمونه گيري



single sampling plan
نقشه ي نمونه گيري يكباري، طرح يك نمونه اي



single specification limit
حد مشخصه ي فني يك طرفه



single step method
روش تك گامي



single terminal
تنها يك پايانه



single value
تك مقدار



single valued
تك مقدار، يك مقداري، يك ارزشي، يك مقداره، تك مقداري، تك ارزشي



single valued function
تابع تک مقداري



single variable artificial technique
روش مصنوعي تك متغير



singleton
مجموعه ي يك عضوي، مجموعه ي تك عنصري، مجموعه ي تك عضوي، منفرده



singleton set
مجموعه ي يك عضوي



singly asymptotic triangle
مثلث تك مجانبي



singular
تكين،‌ منفرد، ويژه، خصوصي، مخصوص، استثنايي، ممتاز



singular chain complex
مجتمع زنجيري تكين



singular cohomology
همانستگي تكين



singular complex
مجتمع تكين



singular curve of a surface
خم تکين رويه



singular homology group
گروه مانستگي تكين



singular integral
جامعه ي ممتاز



singular integral equation
معادله ي انتگرالي تکين



singular integral of a differential equation
انتگرال تكين معادله ي ديفرانسيل



singular interval
فاصله ي ويژه



singular judgement
حكم شخصي



singular limits
حدود ويژه



singular linear transformation
تبديل خطي تکين



singular locus of a variety
مجموعه ي نقاط تکين چندگونا



singular matrix
ماتريس منفرد، ماتريس يكه، ماتريس غير عادي، ماتريس نامنظم، ماتريس انعكاس ناپذير، ماتريس ويژه، ماتريس خصوصي، ماتريس استثنايي، ماتريس تكين



singular n simplex
n-سادك تكين



singular normal distribution
توزيع نرمال ويژه



singular part
جزء تکين



singular point
نقطه ي منفرد، نقطه ي ويژه، نقطه ي تكين، نقطه ي مخصوص



singular point of a surface
نقطه ي منفرد يك سطح



singular point of an analytic function
نقطه ي منفرد يك تابع تحليلي



singular points
نقاط تكين



singular proposition
گزاره ي شخصي، قضيه ي شخصيه



singular root
ريشه ي ممتاز



singular sentence
گزاره ي شخصي



singular solution
جواب ممتاز، جواب تكا، جواب تكين، جواب منفرد



singular solution of a differential equation
جواب منفرد يك معادله ي ديفرانسيل، جواب تكين يك معادله ي ديفرانسيل



singular solutions
جواب هاي منفرد



singular statement
گزاره ي شخصي



singular support
محمل تكين



singular transformation
تبديل منفرد



singular value
مقدار ويژه



singular values of a matrix
مقدار هاي تکين ماتريس



singularities
نقاط منفرد



singularity
تکيني



singularity connective
ادات يك طرفي، رابط يك طرفي



singularity of a complex function
تكيني تابع مختلط



singularity of an analytic function
تكيني تابع تحليلي



sinh
سينوس هيپربوليك، سينوس هذلولي



sink
چاه، چاهك، زيراب



sink of a field
چاهك ميدان



sinking funds
وجوه استهلاكي



sinter
كلوخه، بازپخت، كلوخه شدن، كلوخه كردن



sintering strand
ميز كلوخه سازي



sinusoid
منحني سينوسي، سينوس وار، جيب نما، جيبي،‌خم سينوسي



sinusoidal
سينوس گون



sinusoidal function
تابع سينوسي، تابع سينوس واري



sinusoidal oscillation
نوسان سينوس وارگون



sinusoidal wave
موج سينوسي



site selection
انتخاب محل



situate
جادادن، قرارگرفتن، تعيين محل كردن، معلوم كردن



situation
وضعيت، صورت وضعيت، وضع،‌مورد، حالت، موقعيت



situational theory
تئوري وضعيت



six
شش



six 8 element subalgebra
شش زير جبر 8 عضوي



six angled
شش گوش



six high mill
دستگاه نورد شش غلتكي



six sides
شش جهت



sixteen
شانزده



sixthly
سادسا



sixtieth
يك شصت، شصتم، شصتمين



size
اندازه، بزرگي، مرتبه، حجم



size distribution
توزيع اندازه (ذرات)



size of a block
اندازه ي بلوك



size of a population
اندازه ي جامعه، حجم جامعه



size of a test
اندازه ي آزمون، اندازه ي يك آزمون



size of critical region
اندازه ي ناحيه ي بحراني



size of experiment
حجم آزمايش



size of sample
بزرگي نمونه



sizing
تصحيح اندازه،‌ به اندازه آري، اندازه در آري، اندازه سازي، تنظيم، دانه بندي، دسته بندي، درجه بندي



sizing die
قالب اندازه كردن، قالب اندازه درآور



sizing mill
نورد اندازه ساز



sizing roll
غلتك تنظيم قطر



skeleton
استخوانبندي



sketch
رسم كردن، طرح، طرح كردن، نقشه كشيدن، نقشه



sketching curve
رسم منحني



skew
كج، اريب، چپ، بر هم افتاده، از هم گذشته، مورب، متناظر، منحرف، چپ



skew coefficient
ضريب چولگي، ضريب كجي



skew curve
خم فضايي، خم نامسطح، خم چپ، منحني فضايي، منحني معوج



skew distribution
توزيع چولگي، توزيع چاوله، توزيع چوله، توزيع ناهنجار



skew field
هيأت چاوله، s هيأت، حلقه ي تقسيم، ميدان اريب، هيات كج



skew hermitian matrix
ماتريس ارميتي چاوله، ماتريس شبه هرميتي



skew lines
خط هاي متنافر، خطوط متنافر، خط هاي از هم گريز



skew matrix
ماتريس متقارن چوله، ماتريس متقارن



skew product of measure preserving transformations
حاصل ضرب چاوله ي تبديل هاي حافظ اندازه



skew quadrilateral
چهارضلعي معوج، چهارضلعي صليبي، چهارضلعي خاجي



skew surface
رويه ي چاوله



skew symmetric
شبه تقارن، متقارن چپ، ماتريس مربع، متقارن كج، متقارن اريب، قرينه ي چپ، ضد متقارن



skew symmetric bilinear form
فرم دوخطي متقارن کج



skew symmetric determinant
دترمينان پادمتقارن



skew symmetric matrix
ماتريس شبه متقارن، ماتريس متقارن كج



skew symmetric multilinear mapping
نگاشت چندخطي شبه متقارن



skew symmetry
شبه متقارن، شبيه متقارن



skew to the right
چوله به راست،



skewed
چوله، كج، منحرف، اريب



skewed to the left
چولگي به سمت چپ



skewed to the right
چولگي به سمت راست



skewness
كشيدگي، چولگي، تنافر، كجي، اريبي، چولگي، چاولگي، عدم تناظر، عدم تقارن، بي قرينگي، كجكي، بي تفاوتي



skewness negative
چولگي منفي



skewness of two lines
از هم گريزي دو خط



skewness positive
چولگي مثبت



skidding
سريدن، لغزيدن، لغزش، سرخوردن، ليز خوردن



skip
حذف كردن



skip hoist
بالابر سطلي چرخدار



skip lots sampling plan
طرح نمونه گيري انباشته هاي جهشي



slab
قاب



slack
فرصت، كند كاري، سست، نا پايا، كمكي



slack path




slack time
زمان آزاد، زمان كندكاري



slack variable
متغير سست، متغير كمبود، متغير لنگي، متغير خفيف، متغير كمكي



slackness
قضيه ي مكمل زائد ضعيف



slackness conditions complementary
شرايط زائد مكمل



slackness theorem complementary
قضيه ي زائد مكمل



slag
روباره، پس مانده، كف، سرباره



slag pocket
مخزن سرباره



slag post
حفره هاي سرباره



slagging
سرباره زدايي، سرباره كشي، عمل سرباره كشي



slant
شيب، كج كردن، اريب، مايل



slant height
مولد مخروط، سهم هرم



slant line
خط كسري، خط مورب



slant product
حاصلضرب مورب



slanting fraction line
خط كسري مايل



slanting upward
متمايل به سمت بالا



slantwise
به طور مورب، به طور مايل



slash
خط كج، /



slat conveyor
نقاله ي تخت، نقاله ي زنجيري



slat elevator
بالابر تخت



sleepest slope
حداكثر ترقي



slice
لغزش، لغزيدن، لغزنده، لغزاندن، ورقه، ورقه ورقه كردن، تراشه، برش، قاچ



slide ficture
بست كشويي، كارگير كشويي



slide fit
انطباق لغزشي



slide frame saw
كمان اره ي تاشو، اره ي كشويي



slide rule
خطکش محاسبه



slide valve
دريچه ي كشويي، دريچه ي متحرك، سوپاپ لغزنده، شير كشويي



slider
قطعه ي كشويي،‌ لغزنده،‌ كشويي



sliding
لغزش



sliding bar
ميله اي افقي



sliding vector
بردار لغزان، بردار لغزنده، بردار سران



slightly
تغير اندك، كمي



slip gauge
تكه ي اندازه گيري، درجه، منشور



slip plance
سطح لغزش، صفحه ي لغزش



slipline gage
سنجه ي زبانه اي



slit
شكافتن، باريكه، شكاف



slit domain
حوزه ي شكافدار



slitter
صفحه تراش، شيارساز، شكاف تراش



slitting
شكافتن



slitting attachment
دستگاه الحاقي شيارساز



slobbovian integral
انتگرال اسلوبووي



slope
سرازيري، انحراف، شيب، ضريب زاويه، زاويه، تانژانت زاويه، ضريب زاويه اي



slope angle
زاويه ي شيب



slope intercept
شيب - قطع



slope intercept equation
معادله ي شيب - قطع



slope intercept form
صورت شيب عرض از مبدأ



slope method
روش ضريب زاويه



slope of a curve at a point
شيب منحني در يك نقطه



slope of a line
شيب يك خط، ضريب زاويه ي يك خط



slopewise
به طور مايل، به طور مورب



sloping
سراشيب، مايل، مورب



slot
روزنه، چاك، چاك دادن، شكاف دادن، سوراخ، شيار



slot die
قالب شيار



slot down
كند كردن



slow down
كمك كاري، كم كردن سرعت، آهسته كاري، كاهش سرعت



slowing down density
پايين آوردن غلظت



slowing down of neutrons
كاهش سرعت نوترون ها



slowly increasing function
تابع آهسته ي صعودي



slug
اسلاگ



smaler topology
توپولوژي ضعيفتر



small category
دسته ي كوچك، رسته ي كوچك



small circle
دايره ي صغيره



small error
خطاي ناچيز



small lot production
توليد ناانبوه، توليد متوسط



small sample
نمونه ي كوچك



small span
پيماي كوچك



small span theorem
قضيه ي پيماي كوچك



smallarity correspondence
تناظر تشابهي، تشابه نظير به نظير



smaller
كوچكتر، پاييني، زيرين، كمتر



smaller & smaller

• smaller and smaller

رفته رفته كوچكتر



smaller area
سطح كوچكتر،‌قطعه ي كمتر از نيم



smaller than
كوچكتر از



smallest
كمترين، كوچكترين، حداقل، كمترين، اقل



smallest element
كوچكترين عنصر، عنصر كمينه، عنصر حداقل، عضو كمينه، عنصر اقل



smallest member
كوچكترين عضو



smallest number
كوچكترين عدد، عدد اقل



smallness
كوچك، خرد، بينهايت كوچك



Smirnov theorem
قضيه ي اسميرنوف



smooth
هموار



smooth arc
قوس هموار



smooth continuous curve
خم هموار، منحني هموار



smooth curve
منحني هموار



smooth file
سوهان نرم



smooth function
تابع هموار



smooth hyper surface
ابرسطح هموار، فوق سطح هموار



smooth manifold
خمينه ي هموار



smooth morphism
ريختي هموار



smooth point of a variety
نقطه ي ساده ي چندگونا، نقطه ي ناتكين چندگونا



smooth surface
سطح هموار



smooth variety

• non singular variety

چندگوناي هموار، چندگوناي ناتکين



smoothed value
مقدار هموار



smoothing
هموار، هموار كردن



smple random sampling
نمونه گيري تصادفي ساده



Snell's law of refraction
قانون شکست اسنل



so
بنابراين، از اين رو



so as to
براي، زيرا



so called
معروفند



so far that
تا آنجا كه



so long as
مادامي كه، به شرطي كه



so that
بنابراين، طوري كه، چنان كه، تا، بطوري كه، چنان كه، چنين، تا اينكه، تا، براي اينكه



so to speak
اصطلاحا



sobolev space
فضاي سوبولف



social
اجتماعي



social income
درآمد اجتماعي، درآمد ملي



social sciences
علوم اجتماعي



sociology
جامعه شناسي



socket
فرورفتگي، حفره، گودال، بوش، پريز



softener
نرم كننده



software
نرم افزار، امور برنامه اي



software module
واحد نرم افزاري



solar
خورشيدي،‌شمسي



solar day
روز شمسي



solar ocean tide
جزر و مد خورشيدي اقيانوس



solar system
منظومه ي شمسي



solar time
زمان خورشيدي، زمان شمسي



sole
تنها، فقط



solenoid
سيملوله



solenoidal
سولنوئيدي



solenoidal field
ميدان سولنوئيدي



solenoidal vector
بردار سولنوئيدي



solenoidal vector field
ميدان برداري سيم لوله اي



solid
جسم صليب، حجم، دج، سخت، جامد، جسم، سه بعدي، توپر، صلب، يك پارچه، مكعب



solid analytic geometry
هندسه ي تحليلي فضائي



solid angle
زاويه ي فضايي



solid body
جسم سخت



solid center
مرغك ثابت



solid clamp
گيره ي يكپارچه



solid die
حديده ي ثابت



solid figure
شكل فضايي



solid geometry
هندسه ي فضايي، هندسه ي مجسمه



solid jig
جيگ يكپارچه



solid line
خط پر



solid mandrel
سمبه ي ساده



solid modelling
مدلسازي توپر



solid numbers
عدد هاي مجسم



solid of revolution
جسم دوراني



solid region
ناحيه ي جسم



solid sphere
كره ي توپر



solid state
حالت جامد



solidification shrinkage
انقباض در حال انجماد، انقباض انجمادي



solidus
خط كسري، خط كسري مايل



soluble
قابل حل، حل پذير، حل شدني



soluble group
گروه قابل حل



solute
حل شده



solution
ريشه، حل، جواب، نتيجه، پاسخ، گشايش، راه حل، محلول



solution by radicals
حل به وسيله ي راديكال ها، حل به وسيله ي راديكال، حل به وسيله ي ريشه گيري



solution of a differential equation
حل يك معادله ي ديفرانسيل



solution of an equation
جواب معادله، حل معادله



solution of an triangle
حل مثلث



solution set
مجموعه ي جواب، مجموعه ي جواب ها



solution space
فضاي جواب



solution vector
بردار جواب



solvable
حل شدني، قابل حل، حل پذيري



solvable group
گروه حل پذير



solve
حل كردن، گشودن



solvency
توانايي نقدي



solvent
حلال



solving
حل



some
بعضي، تعدادي، برخي، مشخص، كم و بيش



some color
هم رنگ



some of which
بعضي از آنها



some times
در بعضي موارد



somehow
به گونه اي



somewhere
در جايي ديگر



son
بچه،‌ پسر



sondage
مراجعه به عده ي معدود



sonine polynomials
چندجمله اي هاي سونين



sort
رديف، رديف كردن، رده بندي، دسته كردن، نظم، ترتيب،‌ تفكيك



sought for
مجهول



sound
صدا



sound source
منبع صوت



source
مخزن،‌منشأ اوليه،‌ چشمه، مبدا، منبع، سرچشمه، مأخذ



source of energy
منبع انرژي



source of mapping
مبداء يك مطابقه



source set
مجموعه ي مبدأ



south pole
قطب جنوب



sowing
تاب،‌ انحراف، لرزش، نوسان



space
فضاي، جا، جاصلضرب پاياندار فضاهاي توپولوژيك، حافظه، فضا



space and layout chart
نمودار تقسيم جا و مكان



space closed curve
منحني بسته ي فضايي



space coordinates
مختصات فضايي



space curve
خم فضايي



space figure
شكل فضائي



space filling
فضا پر کن



space filling curve
منحني فضا پر کن



space fillinig curve
خم فضا پر كن



space geometry
هندسه ي فضايي، هندسه ي مجسمه



space group
گروه فضايي



space like
فضا گون



space measure
اندازه ي فضا



space of elementary events
فضاي حوادث ساده



space of freedom
فضاي آزادي



space of simple events
فضاي حوادث ساده



space out
فاصله داشتن



space polar coordinates
مختصات قطبي فضايي



space rectifiable curve
منحني با طول متناهي فضايي



space shuttle
سفينه ي فضايي



space solution
فضاي جواب



space time
فضاي زمان



spacer
فاصله گير،‌ جداكننده، فاصله انداز، لايي فلزي، فاصله پر كن



spaces
حاصل ضرب بي پايان فضا هاي توپولوژيك



spacial
فضائي



spacing
فاصله گذاشتن، فاصله گذاري، مراعات فواصل



spade
پيك، گلابي



span
پيماي



span of control
حيطه ي كنترل، حيطه ي نظارت



spanned
پديد آمده، ارشيده، تنيده، پيموده شده، گسترش يافته



spanned by
پديد آمده توسط



spanning
پديد آوردنده، پديد آرنده، مولد، گسترنده، توليد كردن، فراگير



spanning semipath
نيم مسير فراگير



spanning set
مجموعه ي فراگير، مجموعه ي پديد آرنده، مجموعه ي مولد، مجموعه ي گسترنده



spanning subgraph
زيرگراف فراگير



spanning tree
درخت فراگير



spare
اضافي، يدكي، زاپاس



sparking
جرقه ي فلزي، شراره ي فلزي



sparse
تنك، خلوت



spatial
فضايي، مكاني، فاصله اي



spatial polar coordinates
مختصات قطبي فضايي



spatio temporal world
جهان فضا زماني



special
خاص، ويژه



special case
حالت خاص



special clifford group
گروه كليفرد فضايي



special functions
توابع خاص



special jordan algebra
جبر ژوردان خاص



special linear group
گروه خطي خاص



special linear group in n variables
گروه خطي ويژه با n متغير



special purpose
يك منظوره، تك منظوره، كاربرد ويژه، هدف مخصوص، تك كاره



special relativity
نسبيت خاص



special sequence
دنباله ي خاص



special theorem of repeated trials
قضيه ي خاص آزمايش هاي تكراري



special theory
نظريه ي خصوصي



special theory of relativity
نظريه ي نسبيت خاص



special types
انواع خاص



special unitary group
گروه يكاني خاص



specialization
تخصيص، تخصص



specialized staff
ستاد تخصصي



species
نوع، قسم، گونه، انواع



species of a set of points
انواع مجموعه ي نقطه ها



specific
اختصاصي، ويژه، خاص، معين



specific gravity
چگالي نسبي، گراني ويژه، وزن مخصوص



specific heat
گرماي ويژه



specification
تشخيص، تصريح، مشخصه، مشخصات، مشخصات فني،‌ ويژگي ها



specification curvature
انحناي كلي



specification hypothesis
فرض مشخص



specification limit
حدود مشخصات فني



specification the law of
قانون تخصيص



specifications
خصوصيات



specificity
ميزان عدم اشتراك



specify
مشخص كردن، تعيين كردن، تصريح كردن، تخصيص كردن، تصريح



specimen
نمونه، شخص، فرد، نمونه براي آزمايش، نمونه ي فرعي، قطعه ي آزمايشي



spectral
طيفي



spectral analysis
آناليز طيفي



spectral density function
تابع چگالي طيفي



spectral distribution
توزيع طيفي



spectral factorization
تجزيه ي طيفي



spectral function
تابع طيفي



spectral mapping theorem
قضيه ي نگاشت طيفي



spectral measure
اندازه ي طيفي



spectral norm
نرم طيفي



spectral radius
شعاع طيفي



spectral representation
نمايش طيفي



spectral resolution
تفكيك طيفي



spectral sequence
دنباله ي طيفي



spectral theorem
قضيه ي طيفي



spectral value
مقدار طيفي



spectrographic analysis
تجزيه و تحليل طيفي، تحليل طيف نگاري



spectrometer
بيناب سنج



spectroscope
طيف نما



spectrum
طيف



spectrum of a transformation
طيف تبديل



speed
اندازه ي تندي، تندي، سرعت، سترگي تندي



speed of light
سرعت نور



speed of sound
تندي صوت



speeding variance
انحراف هزينه



sphere
كره، گوي، سپهر



sphere geometry
هندسه ي کره ها



sphere shaped
كروي، كره گون



spheric
كروي شكل، كروي



spherical
کروي



spherical angle
زاويه ي كروي



spherical astronomy
نجوم کروي



spherical Bessel function
تابع بسل کروي



spherical cap
عرقچين كروي، عرقچين كره اي



spherical coordinate
مختص کروي



spherical coordinate system
دستگاه مختصات كروي



spherical coordinates
مختصات کروي



spherical curvature
انحناي كروي



spherical curve
خم کروي



spherical cyclic curve
خم دوري کروي



spherical distance
فاصله ي كروي



spherical excess
فزوني مثلث كروي، ميزان فزوني، فزوني كروي، فضل كروي



spherical harmonic
همساز کروي



spherical harmonic function
تابع همساز کروي



spherical helix
مارپيچ كروي



spherical image
نگاره ي كروي



spherical indicatrix
منحني مشخصه ي كروي



spherical polygon
چندضلعي كروي



spherical porosity
تخلخل كروي



spherical sector
قطاع كروي، عرقچين كروي



spherical segment
قطعه ي کروي



spherical solid
كره ي جامد



spherical surface
رويه ي کروي



spherical symmetry
تقارن کروي



spherical triangle
مثلث كروي



spherical trigonometry
مثلثات کروي



spherical wedge
گوه ي کروي



spherical zone
منطقه ي كروي



sphericity
كرويت



spherics
هندسه ي كروي



spheriod oblate
جمع شده ي کره گون



spheroid
کره گون



spheroidal harmonics
همسازه هاي كروي



spikes
دست انداز



spin
اسپين، گردش، چرخاندن، چرخيدن، چرخش



spin mapping
نگاشت اسپين



spin matrices
ماتريس هاي تنش



spin matrix
ماتريس اسپين



spindle
دوكي، دوك، هرز گرد، محور دوران، سگدست، محور حركت، كشوي ريزسنج، محور چرخ، محور، محور اصلي، محور چرخنده، هرزه گرد



spinning
چرخان، شكل دهي چرخشي، چرخيدن، چرخاندن، شكل دادن، چرخش سريع، قوطي سازي



spinode
تيزه، نقطه ي بازگشت، نقطه ي برگشت



spinor
اسپينور



spinor group
گروه اسپينور



spinors
تننده ها



spiral
پيچ، پيچي، مارپيچ مسطح، حلزوني، مارپيچ



spiral bevel gear
سيستم چرخ دنده ي حلزوني، چرخ دنده ي مخروط مارپيچ



spiral conveyor
نقاله ي حلزوني، نقاله ي مارپيچي، نقاله ي پيچكي، نوار نقاله ي پيچي، برنده ي مارپيچ



spiral curve
منحني حلزوني



spiral elevator
بالابر مارپيچ



spiral of archimedes
مارپيچ ارشميدس



spiral plane curves
خم هاي مسطح مارپيچي



spirally
به طور مارپيچ



spire
مارپيچ



spitting ring
حلقه ي شكافنده



spline
محور خارخور، هزار خار، خارجو



split
شکاف



split core box
جعبه ي ماهيچه ي دو تكه



split die
حديده ي شكاف دار، حديده ي متغير



split extension
گسترش شكافنده، توسيع مقطع



split nut
مهره ي دو تكه



split plot
كرت هاي شكافته شده



split split design
طرح كرت هاي خرد شده



split split plot
كرت هاي دو بار شكافته شده



split split plot design
طرح كرت هاي دوبار خرد شده



split upo into partial fractions
تجزيه كردن به مجموع كسر هاي ساده



splitting
تفكيك، تجزيه، تجزيه كننده



splitting field
هيات شكافنده



splitting ring
حلقه ي شکافنده



spoilage
ضايعات



spoke gate
مدخل پره اي



spontaneous
فوري،‌ خودبخود، بي اختيار



spontaneous process
فرايند خود به خود



spool mold
قالب توليد قرقره



spot
مكان، نقطه، محل، كشف كردن، لحظه



spot facing
پرداخت سطح



spray chamber
محفظه ي پخش، محفظه ي پاشش، اتاق پاشيدن



spray head
سر رنگ پاش



spray paintiong
رنگ پاشي



spread
پراكندگي، گسترده، گستردن، گستردگي، گسترش يافتن، گستردن، گسترش، توسعه يافتن، منتشر شدن، پخش كردن



spring
ميله، گيره ي فنري، خار، فنر



spring balance
ترازوي فنري



spring caliper
پرگار آهني



spring loaded
بافنر بارگذاري شده



spring problem
مساله ي فنر



sprue cutter
شيار بر



sprue hole
مذاب رو، راهگاه، سوراخ راهگاه



spur
اثر



spur of a matrix
اثر ماتريس، مجموع قطري ماتريس



spurious coefficient of correlation
ضريب همبستگي ساختگي



spurious correlation
همبستگي بدلي



square
مربعي



square bracket
كروشه



square factor
سازه ي مربع



square free
بدون توان دوم، بدون مجذور



square grid method
روش تور مربعي



square group
گروه مربع



square head
اتصال گونيايي



square integrable function
تابعي مربعي انتگرال پذير



square inverse
عکس (معکوس) مجذور



square inverse law
قانون عکس (معکوس) مجذور



square matrix
ماتريس مربعي



square meter
متر مربع



square number
عدد مربعي، عدد مربع، عدد مربع كامل



square numbers
اعداد مربعي، عدد هاي مربع متوالي



square of a nubmer
مال، مربع يك عدد، مجذور يك عدد



square of modes
مربع امتداد ها



square of opposition
مربع تباينات



square root
ريشه ي دو، جذر، ريشه ي جذر



square root function
تابع ريشه ي دوم



square root law
قانون ريشه ي دوم



square root transformation
تبديل جذري



square term
جمله ي مربع



square thread
دنده ي مستطيلي، پيچ مربعي، رزوه ي تخت، رزوه ي چهارگوش



squared
بتوان دو، بقوه ي دو



squareness
چهارگوشي



squaring
به توان دو رساندن، تربيع



squaring of circle
تربيع دايره



squaring shear
گونيا بر، راست بر، قيچي راست بر



squaring the circle
تربيع دايره



squeeze
فشردن



squeezing
فشردن، فشار



squeezing forecasting
پيش بيني فروش



squeezing principle
اصل فشار



stability
ثبات، پايايي، پايداري، استقرار، ايستادگي، تعادل، استواري



stability group
گروه پاينده، گروه پايداري، گروه يكروندي



stability of a system
پايداري دستگاه



stability of frequencies
ثبات فراواني ها



stability subgroup

• isotropy subgroup

زيرگروه پايداري، زيرگروه يک روندي



stabilization
پايدار سازي



stabilizer
پايدار ساز



stabilizer subgroup
زيرگروه پاينده



stabilizing treatment
عمليات حرارتي



stable
استوار، پايا، ثابت، پايدار



stable class
كلاس پايدار



stable distribution
توزيع پايدار



stable equilibrium
تعادل پايدار



stable homeomorphism conjecture
حدس همسان ريختي پايدار



stable process
فرايند پايدار



stable subset
زيرمجموعه ي ماندگار، بخش پايدار



stable system
دستگاه پايدار



stable vector bundle
بافه ي برداري پايدار



stably equivalent vector bundles
بافه هاي برداري پايدار هم ارز



staff and line
صف و ستاد



staffing
به كار گماردن، به كار گماري، استخدام، ستاد سازي، كارگزيني



stage
گام، مرحله، گامه، سكو، فاز



stage space
مرحله



staggered mill
نورد صليبي



stagnation
توقف



stagnation point
نقطه ي ركود، نقطه ي توقف



staircase function
تابع پلكاني، تابع پله اي



stake
محكم كردن، قائم كردن



stalk
ساقه



stalk of a sheaf
ساقه ي بافه



stalling
ايست



stalling definition
تعريف ايست



stamp
مهر زدن، نقش انداختن، كوبيدن، پرس كردن، قالب،‌قالب زدن، منگنه كردن، منگنه



stamping
مهر زني، ماتريس كاري، فشار كاري، پرس كاري،‌گرم كوبي



stand for
قرار دادن به جاي



standard
استانده



standard basis
پايه ي متعارف



standard complex
مجتمع استاندارد



standard conditions
شرايط متعارفي



standard costing
هزينه يابي استاندارد



standard data
داده هاي استاندارد



standard deviation
انحراف استاندارد، انحراف معيار، انحراف استانده، معادله ي استانده



standard error
خطاي معيار، خطاي استاندارد



standard error of estimate
خطاي استاندارد برآورد



standard error of the estimation
خطاي معيار تخمين



standard error of the mean
خطاي معيار ميانگين، خطاي استاندارد ميانگين



standard form
شكل استاندارد، شكل متعارف، شكل معيار، صورت استانده



standard form of an equation
شكل متعارف معادله، شكل استاندارد يك معادله



standard form of dual
شكل استاندارد دوگان



standard form of linear program
شكل استاندارد برنامه ي خطي



standard gravitational acceleration
شتاب ثقل در استوا، شتاب ثقل نمونه



standard hours allowed
ساعات استاندارد مجاز



standard normal distribution
توزيع نرمال استاندارد



standard presentation
نمايش متعارف



standard region
ناحيه ي استانده



standard resolution
تفکيک استاندارد



standard score
نمره ي معيار، نمره ي استاندارد



standard simplex
سادک متعارف



standard time
زمان استاندارد



standardization
استاندارد شدن، استاندارد كردن، برسنجش



standardize
استانده كردن، برسنجيدن، استاندارد كردن



standardized
برسنجيده، استاندارد شده



standardized normal variates
متغير هاي نرمال استاندارد شده



standardized random variable
متغير تصادفي استاندارد شده



standardized test statistic
آماره ي آزمون استاندارد شده



standardized units
واحد هاي استاندارد شده



standardized variable

• standardized variate

متغير استاندارد شده



standing
قائم



standing wave
موج ايستاده



star
ستاره



star graph
گراف ستاره



star like
ستاره گون



star network
شبكه ي ستاره اي



star of a set
ستاره ي مجموعه



star of a subset
ستاره ي زيرمجموعه



star refinement
تظريف ستاره اي



star region
ناحيه ي ستاره اي



star shaped
ستاره گون



star shaped set
مجموعه ي ستاره گون



staring value
مقدار آغازين



start
شروع كردن، شروع، آغاز كردن، آغاز، آغازيدن



start state
حالت اوليه، حالت شروع



start symbol
علامت شروع، نماد شروع



start variable
متغير شروع



start with
شروع كردن



starting
آغازين، اوليه، آغازي، آغاز



starting basic solution
جواب پايه اي آغازين



starting up
كار اوليه



starting value
مقدار آغازين



starting variable
متغير شروع



state
وضعيت، سطح، فاز، حالت، وضع،‌ موقعيت، منزل، شرح دادن، توضيح دادن، گفتن، چگوننگي، حالت



state diagram
نمودار حالت



state of nature
حالت طبيعي



state of reduction
كاهش حالت



state of regularity
انتظام حالت



state sequence
دنباله ي حالت ها



state space
فضاي حالت، فضاي حالت ها



state table
جدول حالت



state transformation
تبديل وضعيت



state transition
تبديل حالت



state transition diagram
نمودار تبديل حالت



state transition table
جدول تبديل حالت



state variable
متغير وضعيت،‌ متغير حالت



statement
بيان،‌حكم، گزاره، مطلب، موضوع، عبارت



statement calculus
حساب گزاره ها



statement form
قالب



statement heading
عنوان صورتحساب



statement of account
صورتحساب



statement variable
متغير گزاره اي



static
سكوني،‌ ايستايي، استاتيك، ايستا، ساكن، ايست



static analysis
تحليل ايستايي



static balance
تعادل ايستايي، تعادل سكوني، توازن ايستا



static budget
بودجه ي ثابت



static equilibrium
تعادل استاتيک



static friction
اصطکاک ايستايي



static model
مدل ايستايي



static product layout
استقرار استاتيكي محصول



static system
دستگاه ايستا



statics
استاتيك، ايستايي، ايستاشناسي، علم استاتيك، علم السكون، ايستايي شناسي، منزل



station
ايستگاه، پايگاه، دفتر، مركز



stationarity
مانايي



stationary
پابرجا، در محل مانده، ثابت، ايستا، ساكن، ايستي، تعادل، مانا، حالت نرمال، بدون تغيير، پايا، مانايي، ساكن



stationary channel
کانال مانا



stationary distribution
توزيع ساكن



stationary increment
رشد ثابت



stationary motion
حركت پايا



stationary observer
ناظر ساکن



stationary phase
فاز مانا



stationary point
نقطه ي سكون، نقطه ي مانا، نقطه ي متوقف، نقطه ي ساكن، نقطه ي ايستا، نقطه ي ايستي



stationary process
فرايند مانا



stationary sequence
دنباله ي ايستي، دنباله ي ايستا، دنباله ي توقفي



stationary values
مقادير توقف، مقادير ايستا



statistic
سرشماري، آماره، آمار، شاخص آماري، رقم



statistical
آماري



statistical analysis
تحليل آماري



statistical approach
رويكرد آماري



statistical correlation
همبستگي آماري



statistical data
داده هاي آماري



statistical decision function
تابع تصميم آماري



statistical definition of probability
تعريف آماري احتمال



statistical distribution
توزيع آماري



statistical equilibrium
تعادل آماري



statistical estimation
برآورد آماري، تخمين آماري



statistical evidence
مدرك آماري



statistical games
بازي هاي آماري



statistical hypothesis
فرضيه ي آماري، فرض آماري



statistical inference
استنباط آماري



statistical measure
معيار آماري



statistical mechanics
مکانيک آماري



statistical model
مدل آماري



statistical population
جامعه ي آماري



statistical probability
احتمال آماري



statistical psychology
روانشناسي آماري



statistical quality control
كنترل كيفيت آماري



statistical sampling
نمونه برداري آماري، نمونه گيري آماري



statistical test
آزمون آماري



statistical theory
نظريه ي آماري



statistical thermodynamics
ترموديناميك آماري



statistically
به طور آماري



statistician
آمار گر، آمارشناس



statistics
آمار،‌ آمار شناسي، علم آمار، آمارگان



statuary
نقش



steady
پايا



steady current
شدت جريان حالت پايدار



steady discharge
تخليه ي دائم



steady distribution
توزيع پايا، توزيع تعادلي



steady flow
جريان يكنواخت



steady flow of heat
جريان ماندگار گرما



steady rest
تكيه گاه ساكن



steady state
حالت پابرجا، حالت يكنواختي، وضعيت ثابت، حالت دايم، حالت پايا، حالت پايدار، حالت يكنواخت، يكسان، حالت مانا



steady state flow
جريان يكنواخت



steady temperature
دماي پايا



steady value
مقدار وضع ثابت



steel casting
فولادريزي



steel rule
خط كش اندازه گيري



steepest ascent
بزرگترين شيب صعودي



steepest descent
نزول سريع، تندترين كاهش، حداكثر كاهش



steepest descent method
روش تندترين كاهش، روش كند ترين نزول



steepest edge selection
انتخاب تندترين يال



steepness
شيب



steering
تحقيق



stefan boltzmann law
قانون اشتفان-بولتسمان



Stein manifold
خمينه ي اشتاين



Steiner problem
مساله ي اشتاينر



stellar
ستاره اي (ستاره)



stellar energy
انرژي ستاره اي



stellar magnitude
اندازه ي ستاره اي



stellate polygon
كثيرالاضلاع كواكبي، كثيرالاضلاع كوكبي



step
پله اي



step by step
مرحله به مرحله



step by step run
قدم به قدم، اجراي مرحله به مرحله



step drill
مته ي پله اي



step function
تابع پله اي



step gauge
شابلون پله اي



step length
طول گام



step method allocation
روش سرشكن كردن يك طرفه



step region
ناحيه ي پله اي



step size
اندازه ي گام



step type budget
بودجه ي مرحله اي



stepfluid flow over
جريان سيال بر پله



steplike
پله اي، پله مانند



stepwisc method
روش تك گامي



stepwise
گام به گام، قدم به قدم، مرحله به مرحله، تدريجا



stepwise continuation
تمديد تدريجي



steradian
استراديان،‌ مقياسي زاويه ي فضايي، زاويه ي فضايي



stere
يك متر مكعب



stereo
سه بعدي



stereographic
گنج نگاري



stereographic image
تصوير استروگرافيك



stereographic projection
تصوير گنج نگاشتي، تصوير استريوگرافيك، تصوير گنج نگاري



stereography
گنج نگاري



stereoscopoic photos
تصاوير سه بعدي



stick
اهرم،‌ چسب، شمش، ماده ي چسبناك، ميله، گير كردن، چسباندن، چسبيدن



sticking together some mappings
چسباندن چند نگاشت



Stieltjes integral
انتگرال استيلتيس



stieltjes moment problem
مسأله ي گشتاور استيلتيس



stieltjes sum
مجموع استيلجس، مجموع استيليس



stiff
سخت



stiffness
سختي



stiffness constant
ثابت سفتي



stiffness factor
ضريب شقي



stiffness matrix
ماتريس سفتي



stiling formula
فرمول استرلينگ



still
ولي باز، باز هم، همچنان، ولي،‌ باز



stimulated
تهييج شده



stimulated emission
گسيل القايي



stimulus
انگيزه، محرك



stipper plate
صفحه ي ماسه نگهدار، صفحه ي جدا كن، صفحه ي آزاد كننده



stipple
نقطه چين خورده



stirling formula
فرمول استرلينگ



stirling number
عدد استرلينگ



stirling's formula
رابطه ي استرلينگ، فرمول استرلينگ



stirring
به هم زدن



stochastic
تصادفي، احتمالي، بختي، نامعين، شانسي



stochastic calculus
حساب ديفرانسيل و انتگرال تصادفي



stochastic chain rule
قاعده ي زنجيري تصادفي



stochastic convergence
همگرايي تصادفي



stochastic differential equation
معادله ي ديفرانسيل تصادفي



stochastic equation
معادله ي تصادفي



stochastic independence
استقلال تصادفي



stochastic integral
انتگرال تصادفي



stochastic matrix
ماتريس تصادفي، ماتريس نامعين



stochastic model
مدل تصادفي



stochastic problems
مساله هاي تصادفي



stochastic process
رفتار احتمالي، فرايند تصادفي، فرايند نامعين



stochastic system
دستگاه تصادفي، دستگاه نامعين



stochastic variable
متغير تصادفي



stochastically
بختانه، تصادفا، به طور تصادفي



stochastically larger random variable
متغير تصادفي تصادفا بزرگتر



stock
سهم،‌ دسته ي حدديه، قطعه ي كار، موجودي، ذخيره، اكثريت سهام، موجودي انبار، موجودي كالا، توليد روزانه



stock adjustment
تعديل موجودي، تطبيق موجودي



stock control
كنترل موجودي، تطبيق موجودي



stock dividend
سود سهم، سود سهام



stock exchange
بورس سهام، بورس اوراق بها دار



stock on hand
كالاي موجود، موجودي



stock out
بدون موجودي



stock out cost
هزينه ي كسري، هزينه ي كمبود كالا



stock taking
انبار گرداني، صورت برداري از انبار، فهرست برداري از موجودي انبار



stockes line
خط استوكس



stockholders equity
حقوق صاحبان سهام



stockkeeper
انبار دار، متصدي انبار



stockman
انباردار، متصدي انبار



stockyard
انبار مواد اوليه، بخش انبار مواد اوليه



Stokes line
خط استوکس



stokes phenomenon
پديده ي استوكس



stokes theorem
قضيه ي استوكس



stone cech compactification
فشرده سازي استون-چخ



stone theorem
قضيه ي استون



stone weierstrass theorem
قضيه ي استون-وايراشتراس



stop point
نقطه ي توقف



stop watch studies
زمان سنجي با كرونومتر



stopping
توقف



stopping criterion
معيار توقف



stopping rule
قاعده ي توقف



stopping time
زمان ايست



storage cost
هزينه ي انبار داري، هزينه ي انبار



storage space
حافظه



storage unit
واحد ذخيره، واحد حافظه



store
ذخيره كردن، انبار كردن، انبار، مخزن



store accounting
حسابداري موجودي انبار



store room
انبار، انبار كالا، مخزن



store's stock
موجودي انبار



storekeeper
انباردار



storekeeping
اداره ي امور انبار، انبارداري



storing
انبارداري، ذخيره



storing expense
هزينه ي انبارداري



straight
قائم،‌ نيم صفحه، نيم فضا، مستقيم الاضلاع، مستقيم،‌ راست



straight angle
زاويه ي دو قائمه، زاويه ي نيمصفحه



straight forward
آسان، ساده



straight line
خط مستقيم



straight line depreciation
استهلاك مستقيم



straight line method
طريقه ي مستقيم، روش خط مستقيم،‌روش مستقيم



straight lines
خط هاي مستقيم



straight oblique line
خط مايل مستقيم



straight oblique lines
خط هاي مايل مستقيم



straight parallel lines
خط هاي موازي مستقيم



straight perpendicular lines
خط هاي عمود بر هم مستقيم



straightedge
ستاره



straighten
راست كردن، درست كردن



straightening
تابگيري



straightness
استقامت



strain
دگروشي، کُرنش



strand
رديف، رشته



strata
طبقه



strategic
تدابير كلي و اساسي و دراز مدت، راهبردي،‌ استراتژيك



strategic control point
نقطه ي كنترل اساسي، نقطه ي كنترل حساس و اساسي، نقطه ي كنترل استراتژيك



strategic decisions
تصميمات استراتژيك



strategic variable
متغير استراتژيک



strategy
استراتژي، خط مشي



strategy for a game
استراتژي بازي



strategy space
فضاي استراتژي ها



straticied sampling
نمونه گيري طبقه بندي شده، نمونه گيري از راه طبقه بندي، نمونه برداري طبقه اي، نمونه گيري خوشه اي



stratification
طبقه بندي



stratified
طبقه بندي شده،‌مطبق،‌ طبقه



stratified cluster sampling
نمونه برداري طبقه اي، نمونه گيري با طبقه بندي



stratified random sampling
نمونه گيري از راه طبقه بندي



stratified sample
نمونه طبقه اي



stratified sampling
نمونه برداري طبقه اي، نمونه گيري با طبقه بندي



stratify
طبقه، طبقه بندي، طبقه بندي كردن



stratum
طبقه



stream
جريان



stream function
تابع جريان



stream line
خط جريان



streamline
خط روان،‌ خط سيلان، خط جريان



strength
قدرت، مقاومت، قوي،‌ سنگ، نيرومندي، شدت



strength of an interaction
قدرت بر هم کنش



strength of and interaction
قدرت بر هم كنش



strength of materials
مقاومت مصالح



stress
بار،‌ فشار، تلاش، تنش



stress relief
رها كردن تنش، عمليات تنش زدايي



stress relief annealing
تاباندن براي رفع تنش



stress relieving
آزاد كردن تنش، رفع تنش، تنش گيري



stretch
امتداد دادن، كشيدن، يازيدن، يازه



stretch forming
شكل دهي انبساطي، شكل دهي كششي



stretch press die
قالب انبساطي



stretch wrap forming
شكل دان انبساطي پوششي



stretched elliposoid
بيضيوار كشيده



stretched ellipsoid

• prolate ellpsoid

بيضيوار کشيده



stretching
انبساط، كشش،‌ شكل دهي انبساطي، شكل دهي كششي، منبسط كردن



strict
دقيق، اكيد، صرف،‌ موكد، خاص، محض، محدود



strict convex combination
تركيب محدب اكيد



strict functional calculus
حساب اكيد تابعي



strict implication
استلزام اکيد



strict inequality
نامساوي اكيد، نابرابري سره، نابرابري اكيد



strict maximum
بيشينه ي نسبي سره، بيشينه ي سره



strict maximum minimum
كمينه ي نسبي سره



strict monotony
يكنواختي محض، يكنواختي اكيد



strict order
ترتيب به معناي دقيق



strict relative extremum
قرينه ي نسبي سره



strictly
دقيقا، اكيدا، به طور محض،‌ كاملا



strictly axiomatic approach
طريقه ي كاملا اصولي



strictly convex function
تابع كاملا محدب



strictly convex space
فضاي اکيدا محدب



strictly decreasing
اكيدا نزولي، كاملا كاهشي، دقيقا نزولي، نزولي اكيد



strictly decreasing function
تابع اكيدا نزولي، تابع نزولي اكيد



strictly decreasing sequence
دنباله ي اکيدا نزولي



strictly determined
كاملا معين



strictly greater than
اكيدا بزرگتر از



strictly increasing
اكيدا صعودي، كاملا صعودي، كاملا افزايشي، دقيقا صعودي، صعودي اكيد



strictly increasing function
تابع اكيدا صعودي



strictly increasing sequence
دنباله ي اکيدا صعودي



strictly inductive limit
حد اكيدا استقرايي



strictly less
اكيدا كمتر از



strictly monotone decreasing function
تابع اکيدا يکنواي نزولي



strictly monotone function
تابع اکيدا يکنوا



strictly monotone increasing function
تابع اکيدا يکنواي صعودي



strictly monotonic
اكيدا يكنواخت، كاملا يكنوا، اكيدا يكنوا



strictly monotonic function
تابع يكنواي اكيد، تابع اكيدا يكنواخت



strictly negative real number
عدد حقيقي اكيدا منفي



strictly ordered mapping
نگاشت مرتب سره



strictly unilateral
اكيدا يك طرفه



strictly weak
اكيدا ضعيف



strightforward
ساده، روان



strike
برخورد كردن، روبرو شدن



strike off rule
خط كش صاف كن



strike out
حذف كردن



string
ريسمان، تار، سيم، نوار، رشته، فنر



string diagram
نمودار نخي، نقشه ي نخي



strip
نوار،‌نوار كار، ورقه كردن، لخت كردن، باريكه



stripping bay
بخش قالب كشي



stroke
خط،‌ ضربه، برخورد، كوبه



strong
قوي،‌ پرتوان، شديد، نيرومند



strong back
نگهدارنده ي قوي،‌ حمايت قوي، پشت بند قوي



strong convergence
همگرايي قوي



strong converse theorem
عکس قوي قضيه



strong deformation retract
درون بَر تغيير شکل قوي



strong duality
دوگاني قوي، دوگان قوي



strong induction
استقراء قوي، استقراي قوي،‌ استقراي پر توان



strong interaction
بر هم كنش قوي



strong law of large numbers
قانون قوي اعداد بزرگ



strong markov property
خاصيت پرتوان ماركف



strong operator relation
رابطه ي ترتيبي قوي



strong operator topology
توپولوژي قوي عملگر ها



strong order relation
نسبت ترتيبي قوي



strong relation
نسبت قوي



strong topology
توپولوژي پرتوان، توپولوژي قوي



stronger
قوي تر



stronger topology
توپولوژي قوي تر



strongly connected
همبند قوي



strongly continuous mapping
نگاشت قوي پيوسته



strongly continuous representation
نمايش قوي پيوسته



strongly feasible basic partition
افراز پايه به طور قوي شدني



strongly measurable function
تابع قوي اندازه پذير



strongly normal extension field
هيأت توسيع قوي نرمال



strongly order preserving
حافظ ترتيب قوي



strongly ordered
به طور قوي مرتب، قويا مرتب



strongly paracompact space
فضاي قوي پيرافشرده



strophoid
استروفوييد، چرخ تيز نما، چرخك نما، چرخ نما



structural
ساختاري



structural constant
ثابت ساختاري



structural relationship
رابطه ي ساختاري



structural stability
پايداري ساختاري



structure
ساختار



structure sheaf
بافه ي ساختاري



structured flowchant
نمودار گردشي ساختيافته



structured programming
برنامه ريزي ساختيافته



stud
روباز



Student distribution
توزيع استيودنت



student variable
متغير استيودنت



student's integral table
جدول استيودنت



studentization
استودنتي كردن



studentize
t نمودن



studentized
استيودنت شده



studentized statistic
آمار استودنتي شده



study
مطالعه، مطالعه كردن، وارسي كردن، بررسي كردن، بررسي



stuffer
پر کننده (= T - هادي)



Sturm comparison theorem
قضيه ي مقايسه ي استورم



Sturm Liouville operator
عملگر استورم-ليوويل



sturm liovile defferential equations
معادلات ديفراسيل استورم-ليوويل



sturm liuvile operator
عملگر استورم ليوويل



sturm method
روش استورم



Sturm separation theorem
قضيه ي مجزا کننده ي استورم



sturm sequence
دنباله ي استورم



style
روش، شيوه، سبك، نمونه



suan pan
چرتكه ي چيني



sub
زير، فرعي، پيشوندي به معني تحت، زير، كوچك



sub annulus
زيرحلقه



subadditive
زيرجمعي، زيرجمعپذير



subadditive function
تابع زيرجمعي



subadditivity
ويژگي زيرجمعي، زيرجمعپذيري



subalgebra
زيرجبر، جبرك



subaltern
متداخل



subarc
زيرقوس



subarea
زيرناحيه، زيرپهنه



subassembly
قسمت فرعي، گروه فرعي، زيرمجموعه



subbase
زيرپايه



subcategory
زيركاتگوري، زيررسته



subclass
زيررده



subcollection
زيرمجموعه، زيردسته، زيرگردايه



subcomplex
زيرمجتمع



subcontrary
داخل تحت تضاد، داخل در تحت تضاد



subcover
زيرپوشش



subcritical
زيربحراني



subdeterminant
مينور



subdiagonal
زيرقطري



subdirectory
فهرست نامه ي فرعي، زيردايركتوري



subdivide
تقسيم به جزء كردن، به اجزاء تقسيم كردن، تقسيم كردن



subdivided column
ستون هاي تقسيم شده



subdivided surface
سطح تقسيم شده



subdivision
زيربخش، زيردامنه، زيرتقسيم، جزء، بخش



subdivision ring
حلقه ي زيربخشي



subdomain
زيرميدان، زيردامنه، زيرحوزه



subevent
زيرپيشامد



subexpression
زيرعبارت



subfactorial
زيرفاكتوريل، تحت فاكتوريل



subfamily
زيرخانواده



subfield
زيرميدان، ميدانك، زيرهيئت، زيرحوزه، حوزه ي فرعي، زيرهيأت



subgraph
زيرگراف



subgraph homeomorphic
زيرگراف همسان ريخت با



subgraph isomorphic to
زيرگراف يك ريخت با



subgroup
زيرگروه



subgroup of g generated by x
زيرگروه g توليد شده توسط x



subharmonic function
تابع زير همساز



subinterval
زيرفاصله، فاصله ي كوچك، زيربازه



subinvariant measure
اندازه ي زير ناوردا



subject
ذهني، نهشتي، نهادي



subject predicate of sentence
گزاره ي حملي



subject to
تحت، وارد شدن، موكول به، با توجه به، مشروط به، به شرط اين كه



subjective
ذهني، نهشتي، نهادي



subjective definition of probability
تعريف ذهني احتمال



subjective probability
احتمال ذهني



subjective probability theory
نظريه ي ذهني احتمال



sublattice
زيرشبكه، زيرمشبكه



subledger
دفتر معين



submanifold
زيرخمينه، زيرچندگونا، زيربسلا



submatrix
زيرماتريس، تحت ماتريس، زيرآرايه



submenu
زيرفهرست



submerge
غوطه ور بودن



submodule
زيرمدول



submultiple
مقسوم عليه، مقياس مشترك دو پاره خط



subnet
زيرشبكه



subnormal
تحت نرمال، زيرقائم، تحت قائم



subnormal subgroup
زيرگروه زيرنرمال



subobject
زيرشئ



suboptimal
زيربهين، زيربهينه



suboptimization
زيربهينگي



subordinate
فرعي، وابسته، مادون، پيرو



subordinate form
فرم فرعي



subpath
زيرمسير



subpopulation
زيرجامعه



subproject
جزء پروژه، زيرطرح



subregion
زيرناحيه



subregular
زيرمنظم



subring
زيرحلقه



subroutine
زيرروال، زيربرنامه، رويه ي فرعي



subsampling
زيرنمونه، نمونه گيري از نمونه، زيرنمونه گيري



subscript
زيرنويس، شاخص پاييني، انديس پايين، زيروند، شاخص زير،‌ زيرنويس، انديس، انديس زيرين، انديس زيري



subsection
زيربخش، زيربند



subsemigroup
زير نيم گروه



subsequence
زيردنباله



subsequent
در ساير متعاقب، بعدي، لاحق



subsequent letter
حرف بعدي



subsequential
زيردنباله اي



subsequential limit
حد زيردنباله اي



subsequently
در نتيجه



subseries
زيرسلسله، زيررشته



subset
زيرمجموعه



subset defined by
زيرمجموعه ي تعريف شده به وسيله ي



subsidiary
كمكي، معاون، معين، متمم فرعي



subsidiary equation
معادله ي کمکي



subsidiary ledger
دفتر معين



subsisting
قائم، واقف، ايستاده، ايستادن



subspace
زيرفضا، فضاهك



subspace affine
زيرفضاي آفين



subspace of a topological space
زيرفضاي يك فضاي توپولوژيك



substance
گوهر، جسم، ماده موجود



substantial
واقعي، اساسي، مهم



substatement
زيرگزاره



substitute
جانشين، بدل، جانشيني، جابجا كردن، عوض كردن، جانشين كردن، منظور نمودن، برقرار كردن



substitution
جانشاني



substitution method of solving equations
حل دستگاه معادلات از طريق حذف تبديلي



substitution poperty
خاصيت جانشاني



substitution process
فرايند جانشين سازي



substrata
زيرطبقه، طبقات فرعي



substring
زيررشته



subsystem
زيردستگاه، دستگاه جزء، زيرمنظومه، سيستم فرعي، زيرسيستم، زيرسامانه، مجموعه ي فرعي، نظام فرعي، جزء نظام، خرده سيستم



subtangent
زيرمماس، تحت مماس، تفريق كردن، كم كردن، كاستن



subtend
رؤيت كردن، قرار گرفتن، روبرو واقع شدن، مقابل بودن



subtended angle
زاويه ي مقابل



subterranean
زيرزميني، نهاني، تحت الارضي



subtitute
تعويض كردن، عوض، جانشين كردن، جانشين، جابجا كردن، بدل



subtract
تفريق كردن، كم كردن، كاستن



subtraction
تفريق



subtraction of events
تفاضل بردار ها



subtraction sign
علامت تفريق، منها



subtractive
مفروق، كاهشي، كاهنده، تفريقي



subtrahend
مفروق



subtree rooted
زيردرخت ريشه دار



subvariety
زيرچندگونا



subword
زيركلمه



succeed
موفق بودن، بعد از ... بودن



succeed one another
بدنبال آمدن، به طور توالي قرار گرفتن



succeeding element
عضو بعد از آن



succeeding term
جمله ي بعدي



succesor
تالي، مؤخر



success
پيروزي، كاميابي، موفقيت، برد، موفق، پيروزي



successful completion
موفقيت كامل



succession
توالي



successive
متوالي



successive approximation
تقريب پي در پي، تقريب پياپي



successive approximation method
روش تقريب هاي متوالي



successive approximations
تقريبات متوالي



successive bisection method
روش تنصيف متوالي



successive derivatives
متشق هاي متوالي



successive differentiation
مشتق گيري متوالي



successive linear approximation
تقريب خطي متوالي



successive overrelaxation method
روش فوق تخفيف متوالي



successive transformations
تبديلات متوالي



successively
متواليا، ترتيب، متوالي، پشت سر هم، پياپي



successor
گره فرزند، تالي، فرزند، گروه بعدي



successor list
ليست تالي



successor of an integer
تالي يك عدد صحيح



such a graph
چنين گرافي، چنين گراف



such a matrix
اين ماتريس، چنين ماتريسي



such as
مانند



such determinants
اين گونه دترمينان ها



such that
چنان، كه،‌ به قسمي كه، طوري كه



suffer
دارد، داشتن، است



suffice
كافي بودن



sufficiency
كفايت،‌ بسندگي، به اندازه ي كافي



sufficient
كافي،‌ بسنده



sufficient condition
شرط کافي



sufficient condition of law of large numbers
شرط كافي قانون اعداد بزرگ



sufficient estimate
برآورد كافي



sufficient statistic
آماره ي كافي، آماره ي بسنده، آمار كافي



sufficient ststistic
آماره ي بسنده



sufficiently
به طور كافي، به طور بسنده، به اندازه ي كافي



sufficiently large
به قدر كافي بزرگ



suffix
انديس،‌ پسوند



suggest
مبين اين است، پيشنهاد كردن، توصيه كردن، اظهار نظر كردن



suggestion
راهنمايي



suit
رديف، مورد قبول بودن، قابل قبول، مناسب بودن، مناسب،‌ شايان بودن، دنباله



suitable
مناسب، قابل قبول، دلخواه، مفيد



sujective forecasting
پيش بين نظري



sum
جمع كردن، حاصل جمع، رقم كل، جمع، مجموع، مبلغ



sum event
حادثه ي حاصلجمع



sum function
تابع مجموع



sum of an infinite series
مجموع سري نامتناهي



sum of cardinal numbers
مجموع اعداد اصلي



sum of events
مجموع پيشامد ها



sum of horizontal components
مجموع مؤلفه هاي افقي



sum of matrices
مجموع ماتريس ها



sum of product form
صورت ِ‌مجموع ِ حاصلضرب ها



sum of products form
شكل مجموع حاصل ضرب ها



sum of random variables
حاصل جمع كميت هاي تصادفي



sum of sequences
مجموع دنباله ها



sum of series
مجموع سري



sum of sets
مجموع مجموعه ها



sum of squared derivations
مجموع مجذور انحراف ها



sum of submodules
مجموع زيرمدول ها



sum of subspaces
مجموع زيرفضا ها



sum of the year's digits
مجموع ارقام سالانه



sum of topologies
حاصل جمع توپولوژي ها



sum of two ideals
مجموع دو ايده آل



sum of two rational integers
مجموع دو عدد صحيح گويا



sum of two sequences
مجموع دو دنباله



sum of vectors
مجموع بردار ها



sum of years digits method
روش مجموع سنوات



sum or difference
جمع يا تفاضل



sum rule principle
اصل قاعده ي جمع



sum square
مجموع مجذورات



sum topology
توپولوژي حاصل جمع



sum variance
پراكندگي حاصلجمع، واريانس حاصل جمع



sum vector
جمع برداري



summability
مجموع پذيري، جمع پذيري، جمعپذيري



summable
مجموعپذير



summable series
سري مجموعپذير



summand
سري جمع پذير، سري مجموع پذير



summarize
خلاصه كردن، منحصر كردن، شرح مختصر دادن



summary
خلاصه، مختصر



summary network
شبكه ي فشرده



summation
مجموع يابي، جمع، مجموع يابي، جمع بندي، جمع، جمع زني



summation by parts
جمع بندي جزء به جزء



summation convention
قرارداد مجموع يابي، قرارداد جمع بندي



summation formula
فرمول مجموعيابي



summation notation
علامت ?، نماد مجموع، علامت جمع، نماد جمع بندي



summation of convention
قرارداد جمعبندي، قرارداد مجموع يابي



summation of part
مجموع جزء به جزء



summation process
فرايند جمع بندي، فرايند جمع زني



summation sign
علامت جمع بندي



summation symbol
نماد محاسبه ي مجموع



summend
جمله ي دوم مجموع دو عدد



summetric matrix
ماتريس متقارن



summing up
از جمع،‌ از مجموع



summit
تارك، قله، اوج، رأس



sunchronic difference
تفاضل متقارن، اختلاف متقارن، اختلاف هزينه اي



sunchronic distribution
توزيع متقارن



sunchronic elements
اجزاي متقارن



sunchronic form
صورت متقارن، فرم متقارن، فرم تقارني



sunchronic function
تابع متقارن، تابع زوج



sunchronic graph
نگار متقارن، گراف متقارن



sunchronic group




sunchronic group on n group
گروه متقارن با n متغير



sunchronic limit
حد تقارني



sunchronic matrix
ماتريس متقارن



sunchronic neighborhood
همسايگي متقارن



sunchronic polynomial
بسجمله ي متقارن



sunchronic property of experiment
خاصيت قرينگي آزمايش



sunchronic relation
رابطه ي تقارني، رابطه ي تقارن، رابطه ي قرينه



sunchronic simple binary experiments
آزمايش هاي دو تايي ساده ي متقارن



sunchronic square matrix
ماتريس مربع متقارن



sunk cost
هزينه ي نابرگشتني، هزينه ي ريخته شده، هزينه ي هدر رفته، هزينه ي ريخته



super
پر قدرت، زبر،‌اَبَر



super finishing
فوق پرداخت، پرداخت كاري فوق العاده



super hardness
فوق سختي



super highspeed press
پرس فوق العاده سريع



super micrometer
فوق ريزسنج



super plane
سطح مافوق



super population
زبرجامعه، ابرجامعه



super system
سيستم بسيار عظيم، سوپر سيستم، ابر سيستم، فرا سيستم



superadditive function
تابع زبرجمعي



superaditive function
تابع زبرجمعي



superelevation
ابَر ارتفاع



superfluous
زايد



superharmonic function
تابع زيرهمساز



superimpose
روي هم گذاشتن، بر هم منطبق كردن



superior
اعلي، زبرين، بالايي، بزرگتر، بالاتر، خارجي، بيروني، عالي



superior limit
حد زبرين، حد اعلي



superior triangular matrix
ماتريس مثلثي زبرين



supermartingale
زبر مارتينگل



superparallel
ابر موازي



superpopulation
زبر جامعه



superposable configurations
پيكربندي هاي قابل انطباق



superpose
روي هم گذاشتن، بر هم منطبق كردن



superposition
انطباق، استقراء، بر هم نهي، تركيب، انطباق، استقرار، روي هم جمعي، بر همنهش



superposition coefficients
ضريب هاي بر همنهي



superscript
انديس بالا، زبروند، شاخص بالا، انديس فوقاني، انديس زبرين، انديس بالايي، زبرنويس



superset
ابرمجموعه، فوق مجموعه



supersolvable group
گروه زبر حل پذير



supervision
سرپرستي، نظارت



supervisor
سرپرست عمليات



supervisor's principle
اصل ناظر



supervisory index
ضريب همبستگي



supnorm
هنج سوپرمم



supplement
مكمل، تكميل كردن، تمام كردن



supplemental
مكمل، تكميلي



supplementary
متمم، مكمل، افزون



supplementary angle
زاويه ي مكمل، زاويه ي مجانب



supplementary angles
زاويه هاي مکمل



supplementary number
عدد متمم



supplementary of an angle
مکمل زاويه



supplementary trigonometric function
تابع مثلثاتي مكمل



supplier
تنظيم كننده ي فرم، فروشنده، توليد كننده، كارگزار، عرضه كننده



supplies
تداركات، مواد مصرفي، ملزومات



supply
تحويل دادن، تهيه كردن، منبع، عرضه كردن، رساندن، تداركات، تأمين كردن، تكميل كردن، عرضه، موجودي، ملزومات، كارپردازي



supply curve
منحني توليد



support
تکيه گاه



support of a differential form
محمل صورت ديفرانسيل



support of a distribution
محمل تابع تعميم يافته



support of a function
محمل تابع



support of distribution
محمل تابع تعميم يافته



supporting hyperplane
ابر صفحه ي حائل



supporting linkage
اهرم بندي نگاه دارنده



suppose
فرض كنيد، فرض كردن، گرفتن، پنداشتن، قبول كردن، اگر، انگاشتن



supposedly
فرضا، به طور فرضي



suppositio formalis
اطلاق وضعي



suppositio materialis
اطلاق عيني



supposition
فرض



supremum
سوپريمم



supremum norm
نرم سوپريمم



supremum theorem
قضيه ي سوپرمم



surd
عدد اصم



surd number
عدد اصم



surd plane
صفحه ي گنگ



surd quantity
مقدار اصم، كميت گنگ



sure
مطمئن، محقق، مسلم، قطعي، واثق



sure event
پيشامد حتمي



surface
سطح



surface adhesion
چسبندگي سطحي



surface area
مساحت رويه، مساحت سطح



surface broach
خانكش مسطح



surface coating
پوشش سطحي، روكش كاري



surface cutting
رو تراشي



surface defects
عيوب سطحي، معايب سطحي



surface gage
سوزن خط كش پايه دار، خط كش پايه دار



surface integral
انتگرال سطح



surface integral of revolution
انتگرال سطح دوار



surface of contact
رويه ي تماس



surface of enneper
رويه ي نپر



surface of revolution
رويه ي دوراني، سطح دوار، رويه ي دوار، رويه ي چرخشي



surface of sphere
سطح يك كره



surface of zero
رويه ي هموار



surfaces
پوش دسته اي از سطوح يك پارامتري



surfaces of the second order
رويه هاي مرتبه ي دوم



surfacing
سخت گرداني سطحي، سخت كردن سطحي



surfacing cut
صفحه تراشي، رو تراشي، عمليات سطحي



surjection
تابع پوششي، پوشا، تابع پوشا، برون گستري، برافكني، پوشايي، نگاشت پوشا



surjective
به رو، پوششي، پوشا، برون گستر، گسترش پوششي



surjective mapping
پوشايي، نگاشت پوشا، گسترش برافكن



surpass
بزرگتر بودن، تجاوز



surplus
اضافي، اندوخته، منافع، مازاد



surplus variable
متغير اضافي، متغير مازاد



surprising
شگفت انگيز



surround
احاطه كردن، محاصره كردن، در بر گرفتن



surrounding
دو طرف آن، محيط، فراگيرنده، كناري



surveillance
ارزيابي فني



survey
بررسي، مختصر، خلاصه، بررسي، نظر اجمالي، آمارگيري، نقشه برداري نمودن



survey planning
برنامه ريزي براي بررسي



surveying
نقشه برداري



surveying by correspondence
آمارگيري به وسيله ي مكاتبه



surveying by direct observation
آمارگيري به وسيله ي مشاهده ي مستقيم



surveying by interviewing
آمارگيري با مصاحبه



surveying by mail
آمارگيري به وسيله ي پست



surveying by registration of current events
آمارگيري به وسيله ي ثبت وقايع جاري



surveyor
مسّاح، نقشه بردار، كارشناس، مميز، بازبين، ارزياب، بررسي كننده، آمارگير



survival function
تابع بقا



Suslin theorem
قضيه ي سوسلين



suspend
آويزان شدن، ايستادن



suspension
معلق



suspension bridge
پل معلق



suspension point
نقطه ي آويز



swarf
تراشه



sweep
شابلون



sweeping method
روش جارو كردن



switch
كليد



switching
كليدي،‌ كليد دار



switching circuit
مدار راه گزين، مدار كليدي، مدار كليد دار



switching rules
قوانين تغيير سطوح بازرسي



syllogism
مقايسه ي ظاهري، قياس صوري، قياس، قياس منطقي، قياس منتج



syllogism by absurd
قياس خلف



syllogism of why
قياس لمي



Sylow
سيلو



sylow group
گروه سيلو



Sylow subgroup
زيرگروه سيلو



sylow theorem
قضيه ي سيلو



sylow's theorem
قضيه ي سيلو



Sylvester
سيلوستر



sylvester criterion
آزمون سيلوستر



Sylvester law
قانون سيلوستر



sylvester's theorem
قضيه ي سيلوستر



symbol
نماد، نشان دادن، نشانه، علامت



symbol of a pseudodifferential operator
ماد عملگر ديفرانسيل نما



symbolic
رمزي، نمادي، اختصاري، نمادين



symbolic designation
نمايش نمادي



symbolic form
صورت نمادي



symbolic formual
رابطه ي اختصاري



symbolic language
زبان نمادي



symbolic logic
منطق علامتي، منطق صوري، منطق نمادي، منطق رياضي



symbolicly
به طور سمبليك



symbolism




symchronic
هم زمان، هم دوره



symmetric
تقارني



symmetric about the origin
متقارن نسبت به مبدأ



symmetric algebra
جبر متقارن



symmetric bilinear form
صورت دوخطي متقارن



symmetric configuration
پيكر بندي متقارن



symmetric coordinates

• symmetrical coordinates

مختصات متقارن



symmetric difference
تفاضل متقارن



symmetric distribution
توزيع متقارن



symmetric equation
معادله ي تقارني



symmetric form
صورت متقارن



symmetric function
تابع متقارن



symmetric group
گروه متقارن



symmetric group of degree n
گروه متقارن از درجه ي n



symmetric law
قانون متقارن



symmetric matrix
ماتريس متقارن



symmetric neighbourhood
همسايگي متقارن



symmetric points
نقاط قرينه



symmetric polynomial
چندجمله اي متقارن



symmetric quadratic form
صورت درجه ي دوم متقارن



symmetric random walk
قدم زدن تصادفي متقارن



symmetric rational
گوياي متقارن



symmetric rational function
تابع گوياي متقارن



symmetric relation
رابطه ي متقارن



symmetric Riemannian space
فضاي ريماني متقارن



symmetric root
ريشه ي متقارن



symmetric space
فضاي متقارن



symmetric tensor
تانسور متقارن



symmetric transformation
تبديل متقارن



symmetrical
متقارن، همال



symmetrical difference
تفاضل متقارن



symmetrical figures
اشكال متقارن



symmetrical matrix
ماتريس متقارن



symmetrical test
آزمون متقارن



symmetrically
به طور متقارن



symmetrically congruent
متساوي معكوس



symmetrisation
قرينه پذير كردن، متقارن شده



symmetrisation theorem
قضيه ي مقارنت



symmetrised
متقارن شده



symmetrization
متقارن سازي



symmetrizer
متقارن ساز



symmetry
تقارن



symmetry axis
محور تقارن



symmetry center
مرکز تقارن



symmetry group
گروه تقارن ها



symmetry plane
صفحه ي تقارن



symmetry principle
اصل تقارن



symmetry test
آزمون تقارن



synchronic
همزمان



synchronization
همزمان سازي



synchronize
هم زمان كردن، همدوره كردن



synchronous
همگرد، هماهنگ، همزماني، همزمان، همگم، هم سرعت



synonym
مترادف



syntactical
نحوي



syntax
دستوري



syntax error
اشتباه دستوري، خطاي دستوري



synthesis
ساخت، تركيب، با هم نهاد، پيوند، تلفيق



synthesize
تركيب كردن، آميختن



synthetic
ساختني،‌ تركيبي



synthetic budget
بودجه ي تلفيقي



synthetic division
تقسيم تركيبي، تصميم تركيبي



synthetic division method
روش تقسيم تركيبي



synthetic geometry
هندسه ي ترکيبي



synthetic judgement
حكم تركيبي



synthetic method
روش تركيب



synthetic proof
اثبات تركيبي



system
سيستم شدني، نظام،‌ سامانه، برنامه، سيستم، رشته، دستگاه، سلسله، سلسله مراتب، نظم،‌ منظومه، قاعده



system accounting
حسابداري سيستم



system clearing house model
مدل تهاتري سيستم



system discipline
نظم سيستم



system of axioms
دستگاه بنداشت ها، دستگاه اصول



system of axioms of conditional probability
دستگاه اصول احتمال شرطي



system of circles
دستگاه دواير، دسته دواير



system of coordinates
دستگاه مختصات



system of equations
دستگاه معادلات



system of generators of a module
دستگاه مولد هاي يك مدول



system of inequalities
دستگاه نامعادله ها



system of linear equations
سيستم معادلات خطي، دستگاه معادله هاي خطي، دستگاه معادلات خطي



system of notation
دستگاه نمادگذاري



system of open sets
دستگاه مجموعه هاي باز



system of random variables
دستگاه كميت هاي تصادفي



system of simultaneous differential equation
دستگاه معادله ديفرانسيل همزمان



system of simultaneous differential equations
دستگاه معادله هاي ديفرانسيل (همزمان)



systematic
اصولي، با قاعده، سيستماتيك، با نظم، ورشدار، منظم،‌ نظام يافته،‌ سامانمند



systematic difference
تفاوت سيستماتيك



systematic error
خطاي غير تصادفي



systematic procedure
فرايند نظام گرا،‌ رويه ي منظم



systematic sampling
نمونه گيري سيستماتيک



systemic risk
خطر نظام دار



systems analysis
تجزيه و تحليل سيستم ها، تجزيه و تحليل نظام ها



systems approach
طرز تفكر و برخورد سيستمي، نگرش سيستمي، جهان بيني سيستمي



systems audit
مميزي سيستم ها



t
بيستمين حرف الفباي انگليسي



T conductor
T - هادي



t distribution
توزيع t



t equivalence of distances
هم ارزي دوري ها



t flow
طرح توسعه ي t شکل



t joint
اتصال t شکل، اتصال سپري



t of student
t ي استودنت



t score
نمره ي t



t test
آزمون t



t2 of hoteling
T2 ي هتلينگ



t2 space
فضاي T2



t2 test
آزمون t2



tab
دريچه، تکه، بند، باريکه، خار، باريکه اي از فلز



tab gate
مدخل نوع برگه اي



table
فهرست، ميز، جدول



table of distribution
جدول توزيع



table of distribution of random variables
جدول توزيع کميت هاي تصادفي



table of distribution two dimensional random variables
جدول توزيع کميت هاي تصادفي دو بعدي



table of logarithms
جدول لگاريتم



table of random numbers
جدول اعداد تصادفي



table of the area under normal curve
جدول سطح زير منحني نرمال



table of the normal integral
جدول سطح زير نرمال



tableau
جدول



tableau and charts
جداول و منحني ها، جداول و کارت ها



tables format
چارچوب جدول



tablet
لوح



tabular
جدولي، جدول، رديفي



tabular difference
اختلاف جدولي



tabular form of set
بيان مجموعه از طريق جدول



tabular interpolation
درونيابي جدولي



tabular representation
نمايش جدولي



tabulate
در جدول، جدول بندي کردن، فهرست کردن



tabulation
جدول سازي، فهرست، جدول بندي



tacnode
نقطه ي بوس، نقطه ي تماس دو شاخه ي يک منحني



tactic
تدبير اجرايي ساده و کوتاه، تدبير، تاکتيک



taft hartly act
عمل تافت-هارتلي



tag number
عدد نشانه



tail
خط، دامنه، دم، دنباله، دنبال، پشت



tail event
رويداد پايان



tail of stochastic process
دنباله ي فرايند تصادفي



tail recursion
بازگشتي از انتها



tail stock
پس دستگاه، ته دستگاه



tailing
در انتها



take
اختيار کردن، فرض کردن، گرفتن، پيدا کردن، پنداشتن، برداشتن، اختيار شدن



take a value
قبول کردن يک مقدار، مقدار پذيرفتن



take adgantage of
استفاده کردن از



take advantage
استفاده کردن



take as
در نظر گرفتن



take effect
اجرا شدن، انجام گرفتن



take for
در نظر گرفتن، اختيار کردن



take in the following form
به شکل ... درآوردن، به صورت ... نوشتن



take into account
گرفتن، با استفاده از، با توجه به



take into consideration
با توجه به، به، بخاطر داشته باشيد، با در نظر گرفتن، با ملاحظه ي اينکه



take off
راه اندازي، خيزش، خيز، جهش



take on
پذيرفتن، قبول کردن، داشتن، حاصل شدن، اختيار کردن



take out of
جدا کردن



take out the factor x
از x فاکتور گرفتن، عامل مشترک قرار دادن x



take over
انجام شدن



take place
انجام گرفتن، انجام شدن



taken all at a time
تمام اشياء در يک زمان انتخاب شده



taken r at a time
r به r در يک زمان



tall organization
سازمان بلند، سازمان توسعه يافته در طول



tall type organization
سازمان مرتفع



tally
تطبيق کردن، حساب، چوب خط، علامت گذاري، شمردن



tally chart
خط نشاني



tame
منظم



tandem
پشت سر هم



tander scheduling
زمان بندي تانکره



tang
زبانه، دُم ابزار



tangency
تماس



tangent
تانژانت، مماس



tangent bundle
کلاف مماس ها



tangent circles
دواير مماس



tangent cone
مخروط مماس



tangent curve
خم تانژانت، خم مماس



tangent curves
منحني هاي مماس



tangent externally
مماس خارج



tangent formulas in spherical trigonometry
روابط تانژانت در مثلثات کروي



tangent function
تابع تانژانت، تابع ظل



tangent graph
نمودار تابع تانژانت



tangent inflectional line
خط عطفي مماس



tangent internally
مماس داخل



tangent inverse
عکس (معکوس) تانژانت



tangent law
قانون تانژانت ها



tangent line
خط مماس



tangent of an angle
تانژانت يک زاويه



tangent plane
صفحه ي مماس، هامن مماس



tangent plane approximation
تقريب صفحه ي مماس



tangent rule
قاعده ي تانژانت



tangent space
فضاي بردار هاي مماس، فضاي مماس ها



tangent surface
رويه ي مماس ها



tangent surfaces
سطوح مماس



tangent to
مماس بر



tangent unit vector
بردار يکه ي مماس



tangent vector
بردار مماس



tangent vector bundle
کلاف بردار هاي مماس



tangent vector space
فضاي بردار هاي مماس، فضاي مماس ها



tangential
مماسي



tangential acceleration
شتاب مماسي



tangential component
مؤلفه ي مماسي، همنه ي مماسي



tangential component of acceleration
مولفه ي مماسي شتاب



tangential coordinates of a surface
مختصات مماسي يک سطح



tangential stress
تلاش مماسي



tangential vector
بردار مماس، بردار مماسي



tangentoid
منحني تانژانتي



tangibility
مماس پذيري



tangible
قابل دسترس



tangible assets
دارايي ملموس، دارايي مرئي، داراي مادي



tangible fixed assets
دارايي ثابت مشهود



tangible property
دارايي ملموس، دارايي مرئي



tank
جعبه ي فلزي، مخزن



tanker scheduling problem tableau
مسأله ي زمان بندي تانکر



tannode
نقطه ي بوسش، تيزه ي دوگانه



tantology
گزاره ي هميشه درست



tape expression
عبارت نواري



tape plug gage
سنجه ي توپي شيبدار، شابلون مخروط سنج



tape set
مجموعه نوار



taper
مجموعه نوار



taper shank
ساقه ي مخروطي، تنه ي مخروطي



taper valve
شير مخروطي



tapped hole
سوراخ رزوه شده



target
هدف، آماج، مقصد



target population
جامعه ي هدف



target set
مجموعه ي فرجام، مجموعه ي مقصد



tariff
فهرست قيمت ها، اجرت، عوارض، تعرفه، نرخ



task
عمل، کار، وظيفه، شغل، تکليف



task oriented network
شبکه ي فعاليت مدار



task structure
ساخت وظايف، ساختار وظيفه



taste testing
آزمون کردن طعم، آزمودن طعم



tauber theorem
قضيه ي تاوبر



tauberian
تاوبري



tauberian theorem
قضيه ي تاوبري



tauberian theorems
قضاياي تابر



taut
محکم بسته، کشيده، محکم کشيده



tautochrone
خم همزماني



tautochrone problem
مساله ي همزماني



tautology
(گزاره ي) راستگو



tax
ماليات



tax accounting
حساب داري مالياتي



tax free
بي ماليات، معاف از پرداخت ماليات، معافي مالياتي، بدون ماليات



tax rate
نرخ مالياتي



Taylor
تيلور



taylor expansion
بسط تيلور، بسط تيلر



taylor formula
فرمول تيلر



taylor series
سري تيلر، سري تيلور، سلسله ي تيلور



Taylor theorem
قضيه ي تيلر



taylor young's formula
دستور تيلور يانگ



taylor's expansion
بسط تيلور



taylor's formula
دستور تيلور، رابطه ي تيلور



taylor's formula with remainder
دستور تيلور با باقيمانده



teamwork
کار دسته جمعي، کار تيمي، کار گروهي



technic
فن، تکنيک، صناعت



technical
فني، صنعتي



technical coefficient
ضريب فني



technical consultant
مشاور فني



technical knowhow
دانش فني



technical knowledge
معلومات فني



technical staff
افراد فني، ستاد فني، پرسنل فني، گروه فني



technical supervision
نظارت تخصصي، نظارت فني، سرپرستي تخصصي



technically
از لحاظ فني، به طور فني



technician
صنعت گر، کارگر فني، مهندسي ساز، تکنيسين



technique
تکنيک



technological
فني، صنعتي



technological coefficients
ضرايب فني



technology
فن شناسي، فن آوري، صنعت، تکنولوژي



telegraph equation
معادله ي تلگراف



telescope
ادغام، تلسکوپ، توي هم توي



telescoping
توي هم رونده



telescoping property
خاصيت ادغام، خاصيت توي هم روي



telescoping series
سلسله ي ادغامي، سري توي هم رو، رشته ي توي هم رونده



telescoping sum
مجموع ادغامي



tell us that
بيان مي کند که



temper
بازگشت، نرم کردن، تميز کردن، بازپخت، آبگيري



temper mill
نورد صاف کننده، دستگاه آبگيري فلز



temperature
دما، درجه ي حرارت، درجه ي گرما



temperature gradient
شيب حرارتي، گردايان حرارتي، گراديان دما



template
بالشتک، الگو، مدل دو بعدي، قالب، نمونه



temporal
زماني



temporary storage
انبار کردن موقت



ten
ده



tenary relation
رابطه ي سه تايي



tend
ميل کردن، گرائيدن



tend to
ميل کردن به



tendency
تمايل، استعداد، گرايش، توجه، ميل



tender
مناقصيه، پيشنهاد



tenfold
ده برابر



tenon
برجستگي، زبانه



tens digit
رقم دهگان



tensile strength
قدرت کششي، استحکام کششي، توان کششي، تاب کششي، مقاومت کششي



tension
کشش



tensor
تانسور، کشان، تانسوري



tensor algebra
جبر تانسوري



tensor analysis

• tensor calculus

آناليز تانسوري، حساب تانسوري



tensor calculus
محاسبات تانسوري، آناليز تانسوري، حساب تانسوري، حساب تانسور ها



tensor contraction
ادغام تانسوري



tensor density
چگالي تانسوري



tensor differentiation
مشتق گيري تانسوري



tensor field
ميدان تانسوري



tensor form
صورت تانسوري



tensor of type
تانسور نوع



tensor product
حاصل ضرب تانسوري، ضرب تانسوري



tensor quantity
کميت تانسوري



tensor space
فضاي تانسوري



tensorial form
صورت تانسوري



tensorial set
مجموعه ي تانسوري



tentative
تجربي، آزمايشي



tenth
دهم، يکدهم



term
جمله، اصطلاح



term by term
جمله به جمله



term by term integrating
انتگرال گيري جمله به جمله



term by term integration
انتگرال گيري جمله به جمله



term credit
اعتبار مدت دار



term documentary credit
اعتبار اسنادي مدت دار



term of a sequence
جمله ي يک دنباله



terminable
پايان دار، پايان يافتني، کرانه دار، محدود



terminal
پايانه، دوم، پاياني، نهايي، انجامي، انتهاي



terminal decision rule
قاعدهي تصميم پاياني، قاعده ي تصميم نهايي



terminal node
گره پاياني



terminal picture
تصوير پايانه



terminal point
نقطه ي پاياني، نقطه ي انتهايي، نقطه ي منتها



terminal point of a vector
نقطه ي پاياني بردار، انتهاي بردار



terminal salvage value
ارزش اسقاطي نهايي



terminal set
مجموعه ي پاياني، مجموعه ي پايانه



terminal velocity
سرعت نهايي



terminal vertice
رأس انتها



terminally
در انتها، در پايان، نهايتا



terminalpoint
نقطه ي منتها



terminate
به پايان رسيدن، منتهي شدن



terminating
پاياندار، محدود، مختوم



terminating continued fraction
کسر مسلسل مختوم



terminating decimal
کسر اعشاري مختوم، عدد دهدهي با پايان، عدد اعشاري مختوم، عدد دهدهي مختوم



termination
پايان، انقضاء، انفصال، خاتمه، ختم، فسخ



termination criterion
معيار توقف



terminology
اطلاحات علمي يا فني، اصطلاحات، اصطلاح، مجموعه ي اصطلاحات



terminus
ايستگاه نهائي، پايانه



terms of a problem
صورت مسأله



terms of contract
شرايط قرارداد



terms of delivery
شرايط تحويل



termwise
جمله اي، جمله به جمله



termwise differentiation
مشتق گيري جمله به جمله



termwise integration
انتگرال گيري جمله به جمله



tern
دسته ي سه تائي، شيئي سه تايي



ternary
سه جائي، سه تايي، سه سه ئي، سه گانه، بر مبناي سه



ternary expansion
بسط سه سه اي



ternary notation
نماد گذاري سه سه اي



ternary number system
دستگاه سه سه اي اعداد



ternary numberation
شمارش بر مبناي سه



ternary operation
عمل سه تايي، عمل سه جايي



ternary relation
نسبت سه تايي، رابطه ي سه تائي



tesselation
خانه بندي، کاشه کاري



test
آزمون کردن، تجربه ي تصادفي، امتحان، آزمون، آزمايش، محک، معيار، امتحان کردن، محک زدن، بيازمائيد، تحقيق کردن، کنترل کردن، آزمايش نمودن



test administrator
آزماينده



test data
اطلاعات آزمايشي، داده ي آزمايشي



test for convergence
معيار همگرا بودن



test function
تابع آزمون



test of goodness of fit
آزمون نيکويي برازاندن



test of homogeneity
آزمون فرض همگني، آزمون فرض يکنواختي



test of hypothesis
آزمون فرض، تست فرضيه ها



test of randomness
آزمون تصادفي بودن



test of significance
آزمون معني دار بودن



test ratio
نسبت آزموني



test statistic
آمار آزمون، آماره ي آزمون



testing
آزمون کردن



testing of hypothesis
آزمون فرض



testing procedures
شيوه هاي آزمون



tests for convergence
آزمون هاي همگرايي



tetr
داراي چهار قسمت، پيشوندي به معناي چهار



tetra
داراي چهار قسمت، پيشوندي به معناي چهار، چهار ...



tetrachoric coefficient
ضريب تتراکوريک



tetracuspid
ستاره گون، سيارک نما، ستاره وار، شيارک نما، داراي چهار نقطه ي بازگشت



tetrad
چهارتائي، چهار ارزشي، چهار



tetragon
چهارگوش، چهارضلعي



tetragonal system
دستگاه چهار گوشه اي



tetrahedral
چهاروجهي، مربوط به چهاروجهي



tetrahedral angle
کنج چهاروجهي



tetrahedral group
گروه چهاروجهي



tetrahedron
چهار وجهي



tetrahexahedron
بيست و چهار وجهي



text editor
ويرايشگر متن



th
م



than
نسبت به، از



that is why
زيرا، آنگاه، به اين جهت



the converse
عکس قضيه



the dual aspect principle
اصل تساوي دارايي با بدهي و سرمايه



the equation of a general circle
معادله ي عمومي يک دايره



the event that
در صورتي که



the fact that
بر اين اساس که



the following theorem
قضيه ي زير



the infinite space
فضاي لايتناهي



the job of
عمل



the law of gravitation
قانون جاذبه



the occasion of
به مناسبت



the only
منحصر به فرد



the part of
نقش



the problem is to write
مسأله ي نوشتن ... است.



the question
بحث مربوط به، درباره ي



the same as
شبيه، همان



the same color
هم رنگ



the sum
محاسبه ي مجموع



the sums
مجموع



the three dimensions
ابعاد سه گانه



the unity
عدد يک



then
در نتيجه ي آن، به اين ترتيب، در اين صورت، در نتيجه، چانچه، از اين پس



theodolite
دوربين مهندسي، زاويه سنج طول ياب، تئودوليت



theorem
قضيه ي اساسي، قضيه ي اصلي، قضيه



theorem about the average probability
قضيه ي مربوط به احتمال متوسط



theorem about the probability of hypotheses
قضيه ي مربوط به احتمال فرضيه ها



theorem of addition of probabilities
قضيه ي حاصل جمع احتمال ها



theorem of bolzano weierstrass
قضيه ي بلتزانو-وايرشتراس



theorem of completeness
قضيه ي کمال، قضيه ي تماميت



theorem of pascal
قضيه ي پاسکال



theorem of weierstrass
قضيه ي وايرشتراس



theorems of the alternative
قضاياي دگرين



theorems on dispersion
قضاياي مربوط به پراکندگي



theorems on expectation
قضاياي راجع به اميد رياضي



theorems on variance
قضايا راجع به واريانس



theoretical
نظري، کلي، فرضي، نظريه، نگرش، تئوريک، نگره اي



theoretical capacity
ظرفيت تئوريکي، ظرفيت اسمي



theoretical formula
فرمول نظري



theoretical frequencies
فراواني هاي نظري



theoretical frequency
فراواني نظري



theoretical inferential
نظري استنباطي



theoretical population
جامعه ي نظري



theoric
نظري



theorical
نظري، نگره اي



theory
نظريه



theory of approximation
نظريه ي تقريب



theory of automata
نظريه ي اتوماتا



theory of classical probability
تئوري احتمال کلاسيک



theory of duality
نظريه ي دوگانگي



theory of equations
نظريه ي معادله ها



theory of errors
نظريه ي خطا ها



theory of function
نظريه ي تابع ها



theory of games
تئوري بازي ها، نظريه ي بازي ها



theory of geometric probability
تئوري احتمال هاي مهندسي



theory of groups
نظريه ي گروه ها



theory of information
نظريه ي اطلاعات



theory of limit distributions
تئوري توزيع هاي حدي



theory of limits
نظريه ي حدود



theory of magnetism
نظريه ي مغناطيس



theory of meaning
نظريه ي معناشناسي



theory of numbers
تئوري اعداد، نظريه ي اعداد



theory of probability
تئوري احتمال



theory of sets
نظريه ي مجموعه ها



theory of statistical inference
نظريه ي استنباط آماري



theory of the aggregates
نظريه ي مجموعه ها



theory of types
تئوري طبقات



there by
در نتيجه، به موجب آن



there exist
وجود دارد



there is an x such that
يک x وجود دارد که



there of
از آنها



therefore
بنابراين



thermal balance
بالانس حرارتي، تعادل حرارتي



thermal conductivity
گرما رسانايي، هدايت حرارتي، قابليت هدايت حرارتي، ضريب هدايت گرمايي



thermal diffusivity
نفوذ پذيري حرارتي



thermal stress
تنش حرارتي، تنش گرمايي



thermodynamic
دماپويا، ترموديناميک



thermoforming
شکل پذيري حرارتي، فرم دهي گرمايي



thermoluminescence
گرماتابي، خاصيت نور افشاني مواد



thermometry
دماسنجي



thermosprary
گرماپاشي



these enable us to
به کمک اينها مي توانيم



thesis
برنهاد، پايان نامه، فرض، رساله، تز



theta
تتا، هشتمين حرف الفباي يوناني ?، ?



theta function
تابع تتا



thick
ضخيم، ستبر



thickness
ضخامت، ستبرا، خشن، ضخامت جداره



thimble
چرخ دستي ظريفه، بوش متحرکت، انگشتي، دسته ي ريز سنج، دسته



thin
باريک، نازک



thing
امر، شيء، چيز، نکته



thing language
زبان شيء



things
اشياء



think of
پيدا کردن، فکر کردن، در نظر گرفتن، ثالث



third
يک سوم، سومين، سوم، ثلث



third boundary value problem
سومين مساله ي مقدار مرزي



third degree
درجه ي سوم



third derivative
مشتق سوم



third derivative test
آزمون مشتق سوم



third fundamental form
سومين صورت اصلي



third order derivative
مشتق رتبه ي سوم



third part
ثلث، ثالث



third party insurance
بيمه ي شخص ثالث



third quadrant
ربع سوم



third quartile
ربع سوم



thirteen
سيزده



thirteenth
سيزدهم، يک سيزدهم



thirty
سي



this
به اين ترتيب



this defines a variable
به اين ترتيب يک متغير تعريف مي شود که



this is equivalent
به بيان ديگر، به عبارت ديگر



this is needed
اين عمل بايستي انجام شود



this is the case
چنين است



this leads us to
اين منجر مي شد به اين که



this leaves
در نتيجه



this makes
به اين ترتيب



this means that
اين بدان معني است که، معني اين مطلب اين است که، به بيان ديگر



this shows that
که نشان مي دهد



thoroughly
به طور کامل



though
در حالي که، با اين که، اگرچه، گرچه



thousand
هزار



thousandth
هزارم، يک هزارم



thread
قطعه نخ، پيچ، دنده، رزوه کردن، رزوه، نخ پيچ



thread angle
زاويه ي دندانه



three
سه



three column expansion
سه بسط ستوني



three dimensional
سه بعدي



three dimensional geometry
هندسه ي سه بعدي، هندسه ي فضايي



three dimensional space
فضاي سه بعدي



three high mill
نورد سه گانه



three input
به سه ورودي



three jaw chuck
سه نظام، گيره ي سه نظام



three leaved curve
خم سه گلبرگي



three leaved rose
گل سه پر



three or more elements
سه عضو يا بيشتر



three plate mold
قالب سه صفحه اي



three point clamp
گيره ي سه شاخه



three point integration
انتگرال گيري سه نقطه اي



three point problem
مسأله ي سه نقطه



three space
فضاي سه بعدي



three variable karnuagh map
نقشه ي سه متغيره ي کارنو



three variable map
نگاشت سه متغيره



three vector
سه برداره



three way
سه راهي



three word sequences
دنباله هاي سه کلمه اي



threshold
آستانه



threshold of hearing
آستانه ي شنوايي



threshold of pain
آستانه ي دَرد



thrice
سه بار



throat
تنگنا، دهانه، گلو، گلويي، گلوگاه، گردنه



through
گذرنده از، از ميان



through hardening
سخت کردن سرتاسري، آب دادن عميق، سخت کردن عمقي



throughout
سراسر، تماما، بکلي



throw up
پرتاب شدن



throwback
عقب گرد



thrust
نيروي پيشران، نيروي کشش



thus
به اين ترتيب، بنابراين، به اين معني که، پس، مثلا



thus obtained
حاصل



tic tac toe
تيک تک تو، دوز بازي



tide tidal
جزر و مد، جزر و مدي



tie
همرتبه، برابر، مساوي، شرط



tie breaking rule
قاعده ي شکستن گره



tie line
خط درجه ي حرارت ثابت، تاي لاين



tied ranks
رتبه هاي پيوسته



tierce
تيرس، سوم



ties
همرتبه، مساوي



Tietze extension theorem
قضيه ي توسيع تيتسه



tight constraint
محدوديت تنگ



tightened inspection
بازرسي با سختگيري بيشتر، بازرسي سختگيرانه



tilde
مَد، تيلدا، موج، کلاه



tilling theorem
قضيه ي آجر فرش



tilting
شيبدار کردن، منحرف کردن، انحرافي، کج کردن



tilting hearth
بوته ي گردان



tilting table
ميز انحرافي، ميز متحرک



time
ضرب در، زمان، هنگام، دوران، وقت، موقع، لحظه، مرحله



time analysis
تجزيه و تحليل زماني



time and motion study
بررسي حرکات و زمان، مطالعه ي حرکت و زمان، زمان و حرکت سنجي



time constant
ثابت زماني



time delay
تاخير زماني



time depreciation
استهلاک زماني



time dilation
اتساع زمان



time domain
محدوده ي زماني



time efficiency
کارايي زماني



time estimate
برآورد زماني



time interval
بازه ي زمان، فاصله ي زماني



time keeping
گاهشماري، وقت پايي، ثبت اوقات



time lag
زمان تلف شده



time series
سري زماني، سري هاي زماني



time sharing
اشتراک وقت، اشتراک زماني، سيستم اشتراک زماني



time study
بررسي زماني، زمان سنجي



time study analyst
کارشناس زمان سنجي



time temperature transformation
زمان-درجه ي حرارت-استحاله



time variable
متغير زماني



time wage
مزد زماني



time zone
منطقه ي زماني



timeless
بي زمان



times
ضرب در



tiny
کوچک



tip
نوک، نوکي، مشعل، سو، نازل، تيز کردن، سرمته، نکته، رأس، سر، نوک، افشانک



title of table
عنوان جدول



to
در مقابل



to approach
ميل کردن، گراييدن



to be amount of
برابر است با



to be available
در دسترس قرار گرفتن، در دسترس بودن



to be consistent with
سازگار بودن با



to be contained in
مشمول شدن در



to be contrary to
مخالفت کردن، مخالف بودن



to be include
در نظر گرفتن



to make sure that
براي حصول اطمينان از اين که



to matter what
هر مقدار دلخواه



to tend
ميل کردن، گراييدن



to void confusion
براي پرهيز از ابهام



to which
که به آن



to whithin
که بدين طريق، که از ميان آنها



together with
همراه با، و



toggle off
خاموش بودن



toggle on
روشن بودن



tolerance
خطاي مجاز، حد مجاز خطا، مقدار خطا، تحمل، مجاز



tolerance approach
رهيافت تحمل پذيري



tolerance factor
ضريب حدود مجاز



tolerance interval
بازه ي تحمل



tolerance limit
حد خطا



tolerance limits
حدود تحمل، حد بازي، تفاوت مجاز، مرز روا داري، حدود لقي



tolerance sensitivity approach
رهيافت حساسيت تحمل پذيري



tolerate
شکيبيدن



ton
تن، 1000 کيلوگرم



tool
اسباب کار، کارافزرا، ابزار، وسيله، دستگاه



tool bit
نوک ابزار، نوک قلم



tool block
کشوي ابزار، بلوکه ابزار



tool crib
قفسه ي ابزار، جعبه ي ابزار



tool holder
قلم گير، ابزار گير



tool lifter
قلم بلند کن، ابزار بلند کن



tool post
تکيه گاه قلم، رنده بند، ابزارگاه، تيغه بند، پايه ي ابزار



tool rest
ابزارگاه، تکيه گاه ابزار



tool room
کارگاه ابزارسازي، انبار ابزار



tool strength
مقاومت ابزار، استحکام ابزار



toolhead
مکانيزم جا به جا کدن ابزار، مکانيزم جابجايي قلم



toolhead assembly
مجموعه ي ابزارگاه، مجموعه ي ابزارگير، مجموعه ي قلم گير



tooth space
فضاي دندانه



tooth thichness
ضخامت دندانه



toothed
دندانه دار، اره اي



top
تارک، رأس، سر، نوک، اوج، قله



top down
بالا به پايين



top edge
يال بالايي



top ejection
بيرون اندازي قطعه از بالا، پران به بالا



top management
مديريت در سطح بالا، هيئت مديره



topic
جدول، بحث، موضوع، عنوان، مبحث



topologic
توپولوژيک



topological
مربوط به توپولوژي، مکان شناسي، توپولوژي، توپولوژيک، از لحاظ توپولوژي



topological cylinder
استوانه ي توپولوژيک



topological embedding
نشاننده ي توپولوژيک



topological equivalence
هم ارزي توپولوژيک



topological generator
مولد توپولوژيک



topological group
گروه توپولوژيک



topological image
نقش توپولوژيک



topological immersion
فروبري توپولوژيک



topological index
شاخص توپولوژيک



topological invariant
ناورداي توپولوژيک



topological isomorphism
يکساني توپولوژيک، ايزومورفيسم توپولوژيک



topological linear space
فضاي خطي توپولوژيک، فضاي برداري توپولوژيک



topological manifold
خمينه ي توپولوژيک



topological mapping
نگاشت توپولوژيک، همانريختي، همانساني



topological n cell
n حجره ي توپولوژيک، همانريختي، همانساني



topological product
حاصلضرب توپولوژيک



topological property
ويژگي توپولوژيک



topological space
فضاي توپولوژيک



topological sphere
فضاي توپولوژيک، کره ي توپولوژيکي



topological structure
ساختار توپولوژيک



topological subspace
کره ي توپولوژيک، زيرفضاي توپولوژيک



topological transformation
تبديل توپولوژيک



topological vector space
فضاي خطي توپولوژيک، فضاي برداري توپولوژيک



topologically equivalent figures
شکل هاي توپولوژيک-هم ارز



topologicalspaces
حاصلضرب پايان دار فضاهاي توپولوژيک



topology
توپولوژِي



topology associated to a total order
توپولوژي وابسته به يک ترتيب تام



topology of a metric space
توپولوژيک فضاي متريک



topology of pointwise convergence
توپولوژي همگرايي نقطه به نقطه



topology of segments
توپولوژي پاره خط ها



topology of uniform convergence
توپولوژي همگرايي يکنواخت



tore
چنبره، تر



torisonal
پيچشي



torisonal strength
استحکام پيچشي



toroidal coordinates
مختصات چنبره اي



torque
گشتاور دوراني، پيچش، گشتاور، جفت نيرو، گشتاور زاويه اي، گشتاور پيچي، گشتاور پيچشي



torsion
تاب



torsion coefficients
ضريب هاي تاب



torsion element
عنصر تاب



torsion free
بدون تاب، بي تاب، بي پيچش، غير دوراني



torsion free a module
a- مدول بي تاب



torsion free group
گروه بي تاب



torsion group
گروه تابدار



torsion of a curve
تاب خم



torsion of a space curve at a point
تاب يک منحني فضائي در يک نقطه



torsion subgroup
زيرگروه تابدار



torsion submodule
زيرمدول پيچشي



torsional angle
زاويه تاب



torus
چنبره، طاق، حلقه



toss
پرتاب کردن، بالا انداختن، ريختن



toss a coin
پرتاب سکه، پرتاب کردن سکه، شير و خط کردن سکه، ريختن سکه



tot
جمع زدن، جمع



total
کل



total area
سطح کل



total area shaded
ناحيه ي کل سايه زده شده



total boundedness
محدوديت



total cost
مخارج کل، کل هزينه، هزينه ي کل



total curvature
انحناي کل، انحناي کلي



total degree
درجه ي کلي



total demand
تقاضاي کل



total derivative
مشتق کل، مشتق تام، مشتق کلي



total differential
ديفرانسيل کل



total energy
انرژي کل



total expectation
اميد رياضي کل



total float
شناوي تجمعي، شناوي کل، مجموع تأخير



total graph
گراف کلي



total normal curvature
انحناي نرمال کلي



total order

• total ordering

ترتيب کلي



total order relation
رابطه ي ترتيبي تام



total ordering
ترتيب کلي



total ordering relation
نسبت ترتيبي کلي



total probability
احتمال کل



total probability theorem
قضيه ي احتمال کل



total profit
سود کل



total quality control
کنترل کيفيت جامع



total revenue
کل درآمد، درآمد کل



total space
فضاي کلي



total sum of sequence
مجموع توان دوم هاي کل، مجموع مجذورات کل



total transform
مبدّل کلي



total utility
مطلوبيت کل



total variance
تغييرات کل



total variation function
تابع تغييرات کل



total variation of a mapping
وردش کلي نگاشت



totality
کليه، تماميت، کليت، مجموع



totalization
جمع بندي، جمع زني



totalize
جمع بستن، جمع زدن



totall order
ترتيب کلي، ترتيب تمام، ترتيب صحيح، ترتيب کامل



totall ordering
ترتيب کلي، نسبت ترتيبي کلي



totally
کلي، تماما، کاملا، به طور کلي



totally additive ring of sets
حلقه ي کلا جمعي مجموعه ها



totally bounded
کلا محدود، تماما محدود، کاملا کراندار



totally bounded set
مجموعه ي کلا کراندار



totally bounded uniform space
فضاي يکنواخت کلا کراندار



totally differentiable function
تابع کلا مشتق پذير



totally disconnected metric space
فضاي متريک کلا ناهمبند



totally imaginary field
هيأت کلا انگاري



totally independent
تماما مستقل، رويهم نابسته



totally isotropic subspace
زيرفضاي کلا يکروند



totally linearly ordered
مرتب خطي کلي



totally ordered group
گروه کلا مرتب



totally ordered set
مجموعه ي کلا مرتب



totally ordered subset
زيرمجموعه ي تماما مرتب



totally real field
هيأت کلا حقيقي



totient
نشانگر



toughness
سفتي، استحکام، دوام، سختي



tourism problem
مسأله ي گردش گري



tow
يدک کردن، يدک



towards
به جهت، به سمت



trace
نقطه ي برخورد، طي کردن، رديابي کردن، رد، پيمودن، رسم کردن، اثر، سايه



trace of a matrix

• diagonal sum of a matrix
• spur of a matrix

اثر ماتريس، مجموع قطري ماتريس



trace of a surface
اثر رويه



trace of an element
اثر عنصر



trace of an endomorphism
اثر يک درساني



trace of linear transformation
رد تبديل خطي



trace of matrix
رد ماتريس، اثر ماتريس



trace out
رسم کردن



tracer
طراح، ردياب، نقشه کش، رسام، پيرو، تعقيب کننده، پي جو



track
شيار، مسير



tracking
تعقيب، شيار



tractrix
کشاننده



tractrix curve
منحني کشاننده



trade credit
اعتبار تجاري



trade mark
علامت تجاري، علامت کارخانه، مارک تجارتي، مارک کارخانه، علامت تجاري



tradition
عادت



traditional
سنتي، متداول



traditional flowchart
نمودار گردشي مرسوم



traditional logic
منطق کلاسيک



traffic assignment problem
مسأله ي تخصيص ترافيک



traffic intensity
شدت ترافيک



trailing
مؤخر، در انتها، انتهائي



trailing submatrix
زيرماتريس مؤخر



training within industry
کارآموزي صنعتي



trajectory
مسير، خط سير



trammels
بيضي کش، هر وسيله براي رسم بيضي



tranlatory motion
حرکت انتقالي



transaction
تراکنش، دادوستد، فعاليت، معامله



transcendental
متعالي (غير جبري)



transcendental curve
خم متعالي



transcendental curves
منحني هاي متعالي، منحني هاي توابع غير جبري



transcendental element
عنصر متعالي



transcendental equation
معادله ي متعالي



transcendental extension
توسيع متعالي



transcendental function
تابع غير جبري، تابع متعالي



transcendental geometry
هندسه ي عالي



transcendental number
عدد متعالي، عدد غير جبري



transcendental numbers
اعداد غير جبري، اعداد متعالي



transcendental operation
عمل متعالي



transducer
مترجم، مبدل، مبدل انرژي



transection
مقطع عرضي



transendent number
عدد غير جبري



transfer
ترابرد، تراگذاري، انتقال، انتقال دادن



transfer control
انتقال کنترل



transfer function
تابع انتقال



transfer measuring
اندازه گيري انتقالي



transfer molding
قالب گيري انتقالي



transfer orbit
مدار انتقال



transfer press
پرس انتقالي



transfer ram
ضربه زدن انتقالي، کوبه ي انتقالي



transfinite
ماوراء متناهي، تراباپايان، تراپايان، فوق محدود، فرانهايي، ماوراي نهايت



transfinite cardinal number
عدد اصلي ترانسفيني، عدد اصلي ترامتناهي، عدد اصلي تراباپايا



transfinite induction
استقراي ترامتناهي، استقراء با پايان، استقراء تراباپايان، استقراي ترانسفيني، استقراي ترانسفينيت



transfinite number
عدد تراباپايان، عدد ترامتناهي، عدد فوق محدود، عدد کران گذر، عدد فرانهايي



transform
تبديل شدن، مبدل، تبديل کردن، مبدل کردن، متناظر، بدل، تبديل



transform into
تبديل کردن به



transform of a line
تبديل يک خط



transform of a matrix
مبدَّل ماتريس



transform of a point
تبديل يک نقطه



transform of an element
مبدَّل عنصر



transformation
تغيير و تبديل، زاويه ي دوران تبديل همديس، تبديل اندازه پذير پايستار، تراديسي، دگرگوني، گردش، تغيير شکل، انتقال



transformation formula
دستور تبديل



transformation group

• group of transformations

گروه تبديل ها



transformation matrix
ماتريس تبديل



transformation of boundary conditions
تبديل شرايط کرانه اي



transformation of coordinates
تبديل مختصات



transformation of multidimensional variable
تبديل کميت تصادفي چند بعدي



transformation of one random variable
تبديل يک متغير تصادفي



transformation of two dimensional variable
تبديل دو کميت تصادفي



transformation range
محدوده ي حرارتي استحاله



transformed
مبدل، تبديل شده، گردانده



transformed figure
شکل تبديل شده، شکل مبدل، شکل حاصل، تصوير



transformed scores
نمره هاي تبديل شده



transforming element
عنصر تغيير دهنده



transgranular
ميان دانه اي



transient
گذرنده، تغيير پذير، لحظه اي، گذرا، ناپايدار، موقتي



transient current
شدت جريان گذرا



transient process
فرايند گذرا



transistor
تراينده



transit
انتقال، تحول، گذار، عبور، مرور، عبور کردن



transit rate
نرخ عبور



transition
تغيير حالت، ترايش، انتقال، عبور، تحول



transition curve
منحني تبديل



transition diagram
نمودار انتقال، نمودار گذار ها، گذارنما



transition function
تابع تغيير وضعيت



transition matrix
ماتريس تغيير وضعيت



transition probabilities
احتمالات انتقال



transition probability
احتمال انتقال، احتمال تغيير وضعيت



transition rate matrix
ماتريس آهنگ گذار، ماتريس آهنگ انتقال



transitional
انتقالي



transitive
تراگذار، متعدي، انتقالي، انتقال پذير، سرايت پذير، ترايا، تراگذري



transitive closure
بستار متعدي



transitive group
گروه ترايا



transitive law
قانون تعدي



transitive permutation group
گروه جايگشتي ترايا



transitive permutations
تبديلات انتقالي پذير



transitive relation
رابطه ي ترايا، رابطه ي انتقالي، رابطه ي انتقال پذير، رابطه ي متعدي، نسبت متعدي، رابطه ي سرايت پذيري



transitivity
تراگذاري، خاصيت متعدي، انتقال پذيري، خاصيت تعدي، سرايت پذيري، ترايابي، تعدي



transitivity of inequalities
تعدي نامساوي ها



transitivity of subspaces
تعدي زيرفضا ها



translate
تبديل کردن، انتقال دادن



translation
انتقال



translation equation
معادله ي انتقال



translation equivariant
از لحاظ انتقال هم واريانس



translation function
تابع ترجمه



translation invariance
پاياي انتقال



translation model
مدل انتقال



translation of axes
انتقال محور ها



translation of origin
تغيير مبدأ، انتقال مبداء



translation operator
عملگر انتقال



translation surface
رويه ي انتقال



transmission
ارسال، جعبه دنده، انتقال، عبور



transport
انتقال دادن، انتقال، ترابري کردن، حمل و نقل کردن، حمل و نقل، ترابري



transportation
ترابري، حمل و نقل، توزيع، انتقال، ارسال



transportation model
مدل ترابري، مدل حمل و نقل



transportation problem
مساله ي ترابري



transportation theory
نظريه ي حمل و نقل، فرضيه ي توزيع



transporter
فرابر



transpose
ترانهاده



transpose matrix
ماتريس ترانهاده، ماتريس وارونه



transpose of a homomorphism
ترانهاده ي يک همساني



transpose of a matrix
ترانهاد ماتريس



transpose of a vector
برگردان بردار



transposed
ترانهاده، جابجا شده، پس و پيش، مقلوب، جابجا شده، برگردان، منتقل کردن



transposed matrix
ماتريسي ترانهاده، ماتريس وارونه، ماتريس مقلوب



transposed row vector
ترانهاده ي بردار قطري



transposition
ترانهش



transposition of matrix
ماتريس حمل و نقل



transposition problem
مسأله ي حمل و نقل



transposition problem definition
تعريف مسأله ي حمل و نقل



transshipment
تبادل، ترابري



transshipment problem
مسأله ي حمل و نقل مرکب



transversable
قابل پيمايش، قابل عبور



transversable trail
گذر قابل پيمايش



transversal
خط قاطع، خط مورب



transversal intersection
اشتراک متقاطع



transversality condition
شرط تراگردي



transverse
عرضي، پيمودن، متقاطع



transverse axis
محور قاطع، محور کانوني، محور متقاطع، قطر برا، قطر قاطع



transverse axis of a hyperbola
محور کانوني هذلولي، محور قاطع هذلولي



transverse component
مؤلفه ي متقاطع



transverse weld
جوش عرضي



trapezium
چهار پهلو، ذوزنقه، منحرف



trapezoid
ذوزنقه



trapezoid rule
قاعده ي ذوزنقه اي، دستور ذوزنقه



trapezoidal
ذوزنقه اي (ذوزنقه)



trapezoidal prism
منشور ذوزنقه القاعده، منشور با قاعده ي ذوزنقه



trapezoidal rule
قاعده ي ذوزنقه اي



trapezoidal rule for integration
قاعده ي ذوزنقه اي براي انتگرال گيري



trapezoidal runner
راهگاه با مقطع ذوزنقه اي، راهگاه ذوزنقه اي



traphics tablet
لوح طراحي



travel
پيمودن، طي کردن، حرکت کردن، پيش رفتن



traveling
پيمودن، پيمايش



traveling wave
موج سيار



traversal
پيمايش



traverse
حرکت عرضي، عبور کردن عرضي، عبور کردن، عرضي، پيمايش کردن، طي کردن، پيمودن، خط قاطع، قطع کردن



traversing binary tree
پيمايش درخت دودويي



treat
رفتار کردن، بحث کردن، مربوط بودن به، بررسي کردن، مورد بررسي قرار دادن، تفسير کردن، تعبير کردن



treatment
تفسير، تيمار، تعبير، بررسي، بحث، طرز عمل، رفتار، تفسير



treble
سه برابر، سه برابر کردن، سه برابر، سه لا کردن، سه لا



trebly asymptotic tiangle
مثلث سه مجانبي



tree
درخت



tree diagram
نمودار شجري، نمودار درختي



tree graph
گراف درختي



tree of the game
درخت بازي



trend
روند، انحراف، گرايش، تمايل، روال



trend analysis
تجزيه و تحليل روندي



trepanning cutter
دايره بر، واشر بر، قلم گرد بري، سوراخ بر



tri
سه ...



triad
سه گانه، سه تائي، ثلاثي، سه وجهي



triadic
سه تائي



triadic extension
گسترش سه سه ئي



triadic relation
نسبت سه تايي



trial
آزمايش، کوشش، سعي، آزمون، گذر، امتحان



trial and error
آزمون و خطا



trial balance
تراز آزمايشي



trial equation
معادله ي آزمايشي



trial order
سفارش آزمايشي



triangle
مثلث، سه گوش، سه پهلو، سه بر



triangle inequality
نابرابري مثلثي، نامساوي مثلث، نامساوي مثلثي



triangulable
قابل مثلثي، مثلثي شونده



triangular
مثلثي شکل



triangular array
آرايش مثلثي



triangular canonical form
شکل متعارف مثلثي



triangular decomposition
تجزيه ي مثلثي



triangular density function
تابع احتمال مثلثي



triangular distribution
توزيع مثلثي



triangular factorization
تجزيه ي مثلثي



triangular form
شکل مثلثي



triangular matrix
ماتريس مثلثي، ماتريس مثلث، ماتريس سه بري



triangular number
عدد مثلثي، عدد مثلث



triangular numbers
اعداد مثلثي



triangular pyramid
هرم مثلثي، هرم مثلث القاعده



triangular region
ناحيه ي مثلثي، ناحيه ي مثلثي شکل



triangular right prism
منشور قائم مثلث القاعده، سه گوش کردن، سه گوش



triangular system
دستگاه مثلثي



triangularity of in networks basis
پايه مثلثي در شبکه ها



triangularization
مثلث بندي، مثلثي کردن



triangularization transposition problem
مثلثي کردن مسأله ي انتقال



triangulate
به صورت ماتريس مثلثي در آوردن، مثلث بندي کردن، به صورت مثلث درآوردن



triangulation
مثلث بندي



triangulation of a square matrix
مثلثي کردن يک ماتريس مربع، تبديل يک ماتريس مربع به يک ماتريس مثلثي



triangulation problem
مسأله ي مثلث بندي



tribology
اصطکاک سنجي



triboluminescence
تابش بر اثر اصطکاک، اصطکاک تابي



trichotomy
تثليث، سه حالتي، تقسيم به سه بخش، تثليث، سه گانگي



trichotomy law
قانون تثليث، قانون سه حالتي



trichotomy property
ويژگي سه حالتي



tricuspid
هيپوسيکلوئيد با سه نقطه ي بازگشت



trident
منحني سه شاخه اي، سه شاخه، سه دندانه، منحني نمايش تابع درجه ي سه



tridiagonal
سه قطري



tridiagonal matrix
ماتريس سه قطري



tridimensional profiles
نيم رخ هاي سه بعدي



tridual
همتاي سوم



trieder
کنج



trigamma function
تابع سه گاما



trigger
ضامن، چاشني، ماشه



trigon
مثلث



trigonal
مثلثاتي



trigonal lattice
مشبکه ي مثلث



trigonometric
مثلثاتي



trigonometric cofunction

• complementary trigonometric function

تابع مثلثاتي متمم



trigonometric confunction
تابع مثلثاتي متمم



trigonometric equation
معادله ي مثلثاتي



trigonometric form
صورت مثلثاتي



trigonometric formulas
فرمول هاي مثلثاتي



trigonometric function
تابع مثلثاتي، تابع دايره اي



trigonometric function inverse
عکس (معکوس) تابع مثلثاتي



trigonometric functions
توابع مثلثاتي، تابع هاي مثلثاتي، تابع هاي مستدير



trigonometric identity
اتحاد مثلثاتي



trigonometric inequality
نامساوي مثلثاتي



trigonometric integral
انتگرال مثلثاتي



trigonometric inverse
عکس (معکوس) مثلثاتي



trigonometric inverse function
تابع معکوس مثلثاتي



trigonometric polynomial
چندجمله اي مثلثاتي



trigonometric sense
جهت مثلثاتي



trigonometric series
سري مثلثاتي



trigonometric substitution
جانشاني مثلثاتي



trigonometric survey
مساحي مثلثاتي



trigonometrical
مثلثاتي، وابسته به مثلثات



trigonometrical ratios
نسبت هاي مثلثاتي



trigonometry
مثلثات



trihedral
کنج سه وجهي، سه وجهي



trihedral angle
کنج سه وجهي



trihedron
سه وجهي، کنج سه وجهي، سه روي



trilateral
مثلث، سه طرفي، سه وجهي، سه جانبي، سه سطحي



trilinear
سه خطي، سه بر



trilinear coordinates
مختصات سه خطي



trillion
تريليون، 1012 در آمريکا، 1018 در انگلستان



trim
تنظيم



trim loss
ضايعات برش



trimetric skew axonometry
محور سنجي کج سه واحدي



triming
اصلاح، صاف کردن، چيدن، تميز کاري، تراشيدن



trimmed
پيراسته



trimmed mean
ميانگين پيراسته



trimodal
سه نمايي



trimodale
سه نمايي



trinar
سه تايي، سه جايي



trinar operation
عمل سه تايي، عمل سه جايي



trinary
سه تائي، سه برابر



trinary operation
عمل سه تايي



trinomial
سه جمله اي



trip
مسافت، راه، فاصله، مسير



triple
سه تايي، سه گانه، سه برابر، از درجه ي سوم، سه برابر کردن



triple asymptote
مجانب سه گانه



triple integral
انتگرال سه گانه، انتگرال مثلث



triple point
نقطه ي سه گانه، نقطه ي مکرر از درجه ي سوم



triple prime
تيرس



triple product
حاصلضرب سه گانه



triple root
ريشه ي سه گانه



triple root an equation
ريشه ي سه گانه ي يک معادله



triple scalar product
حاصلضرب سه گانه ي عددي، ضرب عددي سه گانه، حاصل ضرب مختلط



triple vector product
ضرب برداري سه گانه



triplet
دسته ي سه تائي، سه تايي، سه برابر، سه گانه، سه گاني



triplicate
سه برابر کردن



triplicate ratio
نسبت مثلثه بالتکرير، نسبت به قوه ي سه



triplication
سه برابر سازي



tripoint
سه نقطه



triquetrum
سه گوشه اي



trirectangular
سه قائمه



trisect
سه بخش کردن، به سه قسمت مساوي تقسيم کردن، تثليث نمودن



trisection
تثليث



trisection of an angle
تثليث زاويه



trisection of angle
تثليث زاويه



trisectrix
سه بخشي



trisectrix of maclaurin
ترايسکتريکس مکلورن، منحني



triserial
تري سريال



tristate logic
منطق سه حالتي



trivariate probability density
چگالي احتمال سه متغيره



trivial
بديهي، بيمايه، واضح، مبتذل، عادي، معمولي، صفر



trivial bundle
بافه ي بديهي



trivial graph
گرافي بديهي



trivial mapping
گسترش عادي



trivial production
قاعده ي توليد دستور زبان بديهي



trivial representation
نمايش بديهي



trivial ring
حلقه ي بديهي



trivial solution
جواب صفر



trivial subsets
زيرمجموعه هاي بديهي



trivial topology
توپولوژي بديهي، توپولوژي ناگسسته



trivialisation
بديهيت



trochoid
چرخه زاد



trolley conveyor
نقاله ي قرقره اي



trucate pyramid
هرم ناقص



trucating
برش، کوتاه سازي



trucation
برش، کوتاه سازي، قطع



trucation error
خطاي برشي، خطاي سر بريدن



trucation method
روش برشي



true
صادق، درست، واقعي، صحيح، راست



true difference
تفاوت واقعي



true horizon
افق حقيقي



true linear regression equation
معادله ي رگرسيون خطي حقيقي



true maximum
ماکزيمم حقيقي



true mean
ميانگين واقعي



true minimum
مينيمم حقيقي



true proposition
گزاره ي درست



true representation
نمايش صادق



true stratification
طبقه بندي درست



true value of the parameter
مقدار واقعي پارامتر



truing
صحيح کردن، تصحيح، درست کردن



truncate
بريده شدن، ريختن اضافات، کوتاه کردن، بريدن، قطع کردن



truncated
بريده، قطع شده، ناقص، شکسته



truncated cone
مخروط بريده



truncated distribution
توزيع بريده



truncated normal distribution
توزيع نرمال بريده شده



truncating
قطع



truncation
برش (برشي)



truncation error
خطاي برش، خطاي سر بريدن



truncation point
نقطه ي برش



trunk
بدن، قسمت اصلي، بدنه، تنه



truth
راستي، حق، درستي، حقيقت، صدق



truth function
تابع ارزش، تابع راستي



truth functional compound
ترکيب ارزشي



truth set
مجموعه ي درستي، مجموعه ي صدق



truth sets
مجموعه هاي صدق



truth table
جدول صحت، جدول درستي، جدول راستي، جدول ارزش



truth value
ارزش راستي



try to find
آيا مي توان ... به دست آورد، جستجو کردن



tube
لوله



tunningfork
دياپازون، دو شاخه



tuple
رديف، سطر، چندتائي، تايي، گانه



tuple ordered
تايي مرتب



turing machine
ماشين تورينگ



turn
نوبت، پيچ، چرخش، تبديل کردن، برگرداندن، گردش، گرديدن، پيچاندن، چرخيدن، چرخه، پيچ، برگردانيدن، گردانيدن، تراش دادن، خراطي کردن، گرديدن، گام پيچ، چرخاندن



turn key
تحويل کامل، کليد به دست



turn out
معلوم شدن، ثابت کردن، نتيجه دادن



turn over jig
جيگ وارونه



turn up
پيش آمدن



turning over
برگرداندن، وارو کردن، برگرداني



turning point
نقطه ي برگشت



turnover
سرمايه، اخراج، بازده، گردش کار، برگرداندن



turret head
کله گي چند قلمه، سر چند ابزاره



twelve
دوازده



twelve sided polygon
دوازده ضلعي منتظم



twenty
بيست



twice
دو بار، دو برابر، دو مرتبه، دو دفعه



twin
توأم کردن، دو قلو، چند قلو، جفت، زوج، توأم، دو



twin numbers
اعداد توأمان



twisted
پيچيده، تابيده



twisted curve

• skew curve

خم نامسطح، خم چپ



twisting
جفت کردن، پيچش



two
دو



two 3 regular graph
دو گراف 3-منتظم



two applications
دو بار استفاده از



two bin card system
سيستم دو کارت مشخصات



two bin system
سيستم ظرف ذخيره



two by two rectangle
مستطيل دو در دو



two decimal places
دو رقم اعشار



two decision problem
مسأله ي دو تصميمي



two different ways
دو روش مختلف



two dimensional
دو بعدي



two dimensional cartesian system
دستگاه مختصاتي دکارتي دو بعدي



two dimensional distribution law
قانون توزيع دو متغيره، قانون توزيع دو بعدي



two dimensional geometry
هندسه ي مسطحه، هندسه ي دو بعدي



two dimensional normal distribution
توزيع نرمال دو بعدي، توزيع نرمال در سطح



two dimensional probability density function
تابع چگالي احتمال دو بعدي



two dimensional random variable
کميت تصادفي دو بعدي



two dimensional uniform distribution
توزيع يکنواخت دو بعدي، توزيع مستطيلي در سطح



two dimensional variable
متغير دو بعدي، کميت دو بعدي



two fold
دو تايي، دو لا، دو لايه



two high mill
نورد دو غلتکي



two ideal
ايده آل دو طرفه



two intercept
دو قطعي



two intercept equation
معادله ي دو قطعي



two jaw chuck
دو نظام



two leaved rose curve
خم گلبرگ دو برگي



two level design
طرح دو سطحي



two more
دو ... ديگر



two person zero sum game
بازي دو نفره با مجموع صفر



two phase method
روش دو فازي، روش دو فاز، روش دو مرحله اي



two phase method analysis
آناليز روش دو فازي



two phase method description
توصيف دو فازي



two phase sampling
نمونه گيري دو مرحله اي



two phase tableau
جدول دو فازي



two plate mold
قالب دو صفحه اي



two point
دو نقطه اي



two point clamp
گيره ي دو شاخه



two point distribution
توزيع دو جمله اي



two point equation
معادله ي دو نقطه اي



two point form of the equation of a line
صورت دو نقطه اي معادله ي خط



two point integration
انتگرال گيري دو نقطه اي



two point sample space
فضاي نمونه اي دو نقطه اي



two points distribution
توزيع دو نقطه اي



two quarter
دو ربع مربع



two railed
دو طرفه



two sided
دو طرفه، دو طرفي



two sided bayesian interval
فاصله ي بيزي دو طرفه



two sided generator
مولد دو طرفه



two sided ideal
ايده آل دو طرفه



two sided inverse element
عنصر وارون دو طرفه، عنصر معکوس دو طرفه



two sided test
آزمون دو طرفه، آزمون دو طرفي



two sided unit element
عنصر يکه ي دو طرفه



two space
فضاي دو بعدي



two stage
دو مرحله اي



two stage cluster sample
نمونه گيري خوشه اي دو مرحله اي



two stage design
طرح دو مرحله اي



two stage experiment
آزمايش دو مرحله اي



two stage sample
نمونه ي دو مرحله اي



two stage sampling
نمونه گيري دو مرحله اي



two tail test
آزمون دو دنبالي



two tailed
دو دنبالي



two tailed test
آزمون دو دامنه اي، آزمون دو گوشه اي، آزمون دو دامنه، آزمون دو دومي



two theorem
قضيه ي دو طرفه



two things
دو نکته



two valued
دو ارزشي



two valued function
تابع دو مقداري



two valued variable
متغير دو مقداري



two variate distribution law
قانون توزيع دو متغيره، قانون توزيع دو بعدي



two way
دو طرفه، دو راهي، دو راهه



two way analysis of variance
تحليل واريانس دو طرفه



two way clamp
گيره ي دو طرفه



two way classification
رده بندي دو طرفه



twofold
دو برابر، دو قسمتي، دو جنبه اي



tychonoff topology
توپولوژي تيخونف



Tychonov space
فضاي تيخونوف



tychonov theorem
قضيه ي تيخونوف



type
نوع، گونه، روش، صورت



type casting
تغيير موقت نوع



type I error
خطاي نوع اول، اشتباه نوع اول



type I error probability
احتمال خطاي نوع اول



type II error
خطاي نوع دوم، اشتباه نوع دوم



type II error probability
احتمال خطاي نوع دوم



type problem
مساله ي نوع



type theory
نظريه ي انواع



typical
نوعي، نمونه اي



typical values
ارزش هاي نمونه



typically
نوعا



u
بيست و يکمين حرف الفباي انگليسي



u chart




u curve
u-خم



u flow
طرح توسعه ي u شکل، جريان u



u test
آزمايش u



ufd
حوزه ي تجزيه ي يکتا



ultimate
ماکزيمم، محدود، نهايي، غايي، واپسين



ultimate administrative authority
عالي ترين مرجع اداري



ultimate authority
اختيار نهايي



ultimate cluster
خوشه ي نهايي



ultimate departmentation
تقسيم وظايف نهايي



ultimate maximizer
حداکثر کننده ي نهايي



ultimate responsibility
مسئوليت نهاي



ultimate sampling unit
آخرين واحد نمونه گيري



ultimately
نهايتا، سرانجام، نهايي، غايي، بالاخره، دوترين، مآلا



ultra
فرا، مافوق، ماوراء



ultra ideal
فراآرماني



ultra parallel
فراموازي



ultrafilter
فراپالايه، فراصافي



ultrainfinite point
نقطه ي فرابينهايت



ultrametric
فرامتريک، فرامتري



ultrasonic
مافوق صوت، فراصوتي، اَبَر صوت، مافوق سرعت صوت



ultrasonic testing
عيب يابي با امواج ماوراء صوت، آزمايش فراصوتي، عيب يابي فراصوتي



ultraviolet
ماوراء بنفش، فرابنفش



umbilic
نافي، نقطه ي نافي



umbilic point
نقطه ي نافي



umbilical point
نقطه ي نافي



umbilicus
ناف



un
پيشوندي به معني بدون، نه، غير



un favorable
نامطلوب



unacceptable
ناپذيرفتني، غير قابل قبول



unacceptable quality level
سطح کيفيت غير قابل پذيرش



unaccomodate
ناهمساز



unaccomodation
ناهمسازي



unadaptation
عدم انطباق



unadapted
انطباق نيافته، نامنطبق



unadjusted
ناسازگار



unadjusted trial balance
تراز آزمايشي اصلاح نشده



unadjustment
ناسازگاري



unaligned
ناهمخط، نا هم تراز



unallotted appropriation
اعتبار تخصيص نيافته



unallotted share
سهام منتشر نشده، سهام توزيع نشده



unambiguous
بدون ابهام



unambiguously
آشکارا، به طور بدون ابهام



unary
يکتايي، يک جايي



unary connective
ادات يک طرفي



unary operation
عمل يگاني، عمل يکتايي، عمل يک جايي



unary operator
عملگر يکتايي



unassignable cause
عامل غير قابل شناسايي



unaugmented histogram
نمودار پله اي ناافزوده



unauthorized
غير مجاز



unauthorized absence
غيبت غير موجه، غيبت غير مجاز



unavailability
عدم قابليت استفاده



unavodabel hacard
خطر اجتناب ناپذير



unavoid able delay
تأخير اجتناب ناپذير



unbalanced
غير متعادل، نامتعادل، ناميزان، غير متقارن، نامتوازن



unbalanced transportation model
مدل حمل و نقل ناموزون



unbias
نااريب



unbiased
نااريبي، بي نظرانه، بي پيشقدر، نااريب، درست، بي اريب



unbiased estimate
برآورد نااريب، برآورد بي غرض



unbiased estimator
برآورد کننده ي نااريب



unbiased sample
نمونه ي مستقيم



unbiased test
آزمون نااريب



unbiasedness
نااريبي



unbound
بي کران



unbounded
بيکران



unbounded above
از بالا بي کران



unbounded from above
از بالا نامحدود، از بالا بي کران



unbounded function
تابع بي کران



unbounded interval
بازه ي بي کران، فاصله ي نامحدود، فاصله ي بي کران



unbounded manifold
خمينه ي بيکران



unbounded optimal solution
جواب بهينه ي بيکران



unbounded optimal value
مقدار بهينه ي بي کران



unbounded polyhedral set
مجموعه ي چندوجهي بي کران



unbounded sequence
دنباله ي بي کران



unbounded set
مجموعه ي بيکران



unbounded sets
مجموعه هاي بي کران



unbounded subset
زيرمجموعه ي بي کران، بخش بي کران



unboundedly
به طور بي کران، به طور نامحدود



unboundedness
نامتناهي بودن، بي کراني، نامحدودي



unboundely
به طور نامتناهي



unbroken interval
فاصله ي يکپارچه



unbroken service
خدمت بلاانقطاع، سابقه



uncertain
نايقين، ناآورين، نامشخص، نامعلوم، غير حتمي، نامعين



uncertainty
ناآوري، عدم قطعيت، بلاتکليفي، نايقين، عدم وجود اطمينان، عدم يقين، غير قطعي، عدم اطمينان، نايقيني



uncertainty condition
شرط عدم اطمينان



uncertainty principle
اصل عدم قطعيت



unchangeable
تغيير ناپذير، پايدار، ثابت



unchecked
بدون بررسي



uncia
يک دوازدهم



unclaimed
مطالبه نشده



unclaimed balance
مانده ي مطالبه نشده



unclaimed wage
دستمزد مطالبه نشده



uncofirmed
تأييد نشده



uncollectable
وصول نشدني، غير قابل وصول



uncollectable cash items
اقلام نقدي وصول نشدني



uncomplemented
بدون متمم



uncomplemented variable
متغير بدون متمم



unconditional
بدون شرط، بي شرط، بلاشرط، غير شرطي، غير مشروط



unconditional convergence
همگرايي غير شرطي، همگرايي نا مشروظ



unconditional frequency
فراواني غير شرطي



unconditional inequality
نابرابري نامشروط، نامساوي غير شرطي



unconditional probability
احتمال غير شرطي



unconditional relative frequency
فراواني غير شرطي نسبي



unconditional relative frequency of event
فراواني نسبي غير شرطي حادثه



unconditionally
بدون هيچ شرطي



unconfirmed credit
اعتبار تأييد نشده



unconfirmed letter of credit
اعتبار نامه ي تأييد نشده



unconnected
ناهمبند، غير يکپارچه، ناهمبسته، ناهموسته



unconstrained
بدون محدوديت



unconstrained optimization
بهينه سازي نامقيد



uncorrelated infinity
بي پايان، شمارش پذيري



uncorrelated random numbers
اعداد تصادفي ناهمبسته



uncorrelated random variables
متغير هاي تصادفي نا همبسته



uncorrelated samples
نمونه هاي نا همبسته



uncorrelated variables
متغير هاي ناهمبسته



uncountability
شمارش ناپذيري



uncountable
تعريف ناپذير، شمارش ناپذير، ناشمارا



uncountable set
مجموعه ي نا شمارا



uncoupled system
دستگاه غير زوج(غير جفت)



unctional statement
شرح وظايف



undamped
ناميرا



undamped oscillation
نوسان غير ميرا



undamped wave
موج ناميرا



undate period
دوره ي بهنگام کردن



undefinable
تعريف ناپذير، غير قابل تعريف



undefined
تعريف نشده



undefined concept
مفهوم تعريف نشده



undefined term
جمله ي تعريف نشده، اصطلاح تعريف نشده



undefined terms
حدود تعريف نشده



under
نسبت به



under applied overhead
کسر جذب سربار



under damping
کند ميرايي



under flow
پاريز



under go
مذکور



under investigation
مورد بحث



under the action
تحت تأثير



under the action of
تحت تأثير



undercritical damping
ميرايي تحت بحراني



undercut face tooth
دندانه ي نوع زيرخالي



undercut section
مقطع با تو رفتگي جنبي



underdamped
ميراي کم، ميرائي خفيف



underdamped oscillation
تحت ميرا



underdetermined system
دستگاه فرو معيّن



underemployed economy
اقتصاد کم اشتغال



underestimate
تخمين کم، کاست برآورد



underevaluation
ارزيابي کم، برآورد کم، ارزشيابي کم



underfills
کمتر از حد معمولي



underline cracking
ترک زير لايه اي



underlying
اصولي، اساسي، زيربنا، زمينه، اصلي



underlying group
گروه زيربنا



underlying mapping of a function
نگاشت زيربناي تابع



underlying normal distribution
توزيع بنيادي نرمال



underlying ordered set
مجموعه ي مرتب زيربنا



underlying set
مجموعه ي زيربنا



undermonopoly
وضعيت انحصاري



understand
درک کردن، فهميدن



understanding
استنباط، درک



understimate
کران پائين



understood
معلوم



undertaker
صاحبکار، متعهد



undertaking
کسب و کار، تعهد کردن، تعهد



undervaluing
ارزش گذاري کمتر از اندازه، کم ارزش دادن



underwriter
متعهد معامله، بيمه گر، کارگزار، متعهد خريد، متعهد



underwriting
تعهد خريد



undeterminable
غير قابل تعيين، مشکوک، تعيين نشدني، تصميم ناپذير



undetermined
نامعين، مبهم، غير مشخص، نامعلوم



undetermined coefficient method
روش ضرايب نامعين



undetermined coefficients
ضريب هاي نامعيّن، ضرايب مبهم، ضرائب نامعلوم، ضرائب نامعين



undirect flow
جريان غير مستقيم



undirected graph
گراف بيسو، گراف غير جهت دار



undiscountable bill
برات غير قابل تنزيل



undistributed
غير منبسط



undo
خنثي کردن، بي اثر کردن



unearned income
پيش دريافت



unemployable
غير قابل استخدام



unemployment
بيکاري، عدم اشتغال



unemployment benefit
مستمري بيکاري، اعانه ي بيکاري، غرامت بيکاري



unemployment compensation
حقوق بيکاري، جبران بيکاري، غرامت بيکاري



unemployment fund
صندوق بيمه ي بيکاري



unequal
نابرابر، نامساوي، غير مساوي



unequal precision
دقت نابرابر



unequal probability
احتمال نامساوي



uneven
نامساوي



unevenly even
زوج الفرد



unexcused absence
غيبت غير موجه



unexpected departure
حرکت غير منتظره



unexplained variation
تغييرات غير قابل توضيح



unfavorable
نامساعد



unfavoral
نامساعد، نامطلوب



unfavourable
نامساعد



unharmonic
ناهمساز، ناهماهنگ



unharmonic ratio
نسبت ناهماهنگ



unharmony
ناهماهنگي، ناهمسازي



uni
پيشوندي به معني يک، واحد، تنها، يک ...، يک تا



uniaxial force
نيروي تک محوري



unidentifiable
غير قابل شناسايي



unidimensional
يک بعدي، يک مايشي



unified budget
بودجه ي واحد



unified terms
حدود تعريف نشده، حد، جمله



uniform
يکنواخت



uniform acceleration
شتاب يکنواخت



uniform algebra
جبر يکنواخت



uniform bound
کران يکنواخت، کران يک شکل



uniform boundedness
کرانداري يکنواخت



uniform boundedness theorem

• resonance theorem
• Banach Steinhaus theorem

قضيه ي کرانداري يکنواخت، قضيه ي تشديد، قضيه ي باناخ-اشتينهاوس



uniform bundedness theorem
قضيه ي کرانداري يکنواخت، قضيه ي تشديد، قضيه ي باناخ



uniform calssification of accounts
طبقه بندي متحدالشکل حساب ها



uniform charge method
طريقه ي اقساط مساوي



uniform chiling
سردکاري يکنواخت، تبريد يکنواخت



uniform circular
مستدير يکنواخت



uniform circular motion
حرکت مستدير يکنواخت



uniform closure
بست يکنواخت



uniform continuity
پيوستگي يکنواخت



uniform convergence
تقارب متشابه، هم گرايي يکنواخت، همگرايي يک شکل



uniform convergence of a series
همگرايي يکنواخت سري، همگرايي يکنواخت يک سري



uniform convergent
يکنواخت - همگرا



uniform covering system
دستگاه پوششي يکنواخت



uniform distribution
احتمال يکنواخت، توزيع يکسان، پخش يکنواخت، توزيع يکنواخت، توزيع مستطيلي



uniform field
ميدان يکنواخت



uniform function
تابع منظم، تابع يکسان، تابع يکنواخت



uniform isomorphism
يکريختي يکنواخت



uniform lipschitz condition
شرط ليپ شيتس يک شکل



uniform motion
حرکت يکنواخت



uniform neighborhood system
دستگاه همسايگي يکنواخت



uniform norm
نرم يکنواخت



uniform operator topology
توپولوژي عملگر يکنواخت



uniform probability
احتمال يکنواخت



uniform probability distribution
توزيع احتمال يکنواخت



uniform resource rate
نرخ بهره وري يکنواخت منبع



uniform sampling procedure
شيوه ي نمونه گيري يکنواخت



uniform space
فضاي يکنواخت



uniform structure
ساختار يکنواخت، يکنواختي



uniform subspace
زيرفضاي يکنواخت



uniform topology
توپولوژي يکنواخت



uniform update
بهنگام کردن پيوسته



uniformative outcome
پيشآمد غير آگاهي بخش



uniformity
هم شکلي، يکساني، يکنواختي، يکريختي، متحد الشکلي



uniformizable
يکنواخت پذير



uniformizable topological space
فضاي توپولوژيک يکنواختي پذير



uniformize
يکنواخت کردن



uniformly
به طور يکسان، يکنواخت، به طور يکنواخت، به طور منظم، به گونه ي يکنواخت



uniformly absolutely convergent series
سري مطلقا يکنواخت همگرا



uniformly bounded
کراندار يک شکل



uniformly bounded sequence
دنباله ي کراندار يک شکل، دنباله ي کراندار يکنواخت



uniformly closed
به طور يکنواخت پيوسته



uniformly closed algebra
جبر به طور يکنواخت پيوسته



uniformly consistent test
آزمون يکنواخت سازگار



uniformly continuous
پيوسته ي يکنواخت، پيوسته ي منظم، پيوسته ي يک شکل



uniformly continuous function
تابع يکنواخت-پيوسته



uniformly continuous mapping
نگاشت يکنواخت پيوسته



uniformly convergent
متقارب منظم



uniformly convergent sequence
دنباله ي يکنواخت همگرا



uniformly convergent series
سري متقارب منظم، سري يکنواخت همگرا



uniformly convex normed linear space
فضاي خطي نرم دار يکنواخت-محدب



uniformly differentiable
به طور يکنواخت مشتقپذير



uniformly distributed variable
متغير با توزيع يکنواخت، متغير با توزيع مستطيلي



uniformly locally compact space
فضاي يکنواخت موضعا فشرده



uniformly minimum variance unbiased estimator
برآورد کننده ي نااريب با واريانس يکنواخت-مينيمم



uniformly most accurate
به طور يکنواخت درست ترين



uniformly most powerful
به طور يکنواخت تواناترين



uniformly motion
حرکت متشابه، جنبش يکسان



unify
يکي کردن، برابر نمودن



unifying ideas
مفاهيم وحدت بخش



unilateral
يک طرفه، يک جانبه، يک رويه



unilateral agrement
قرارداد يک جانبه



unilateral contract
انتقال يک طرفه



unilateral surface

• one sided surface

رويه ي يک طرفه



unilateral transfer
انتقال يک طرفه



unilaterally connected
همبند يک طرفه



unimodal
يک نمايي، يک کوهانه، تک نمايي



unimodal distribution
توزيع تک مدي، توزيع يک نما، توزيع يک نمايي



unimodular
تک پيمانه اي، يک هنگ



unimodular group
گروه خطي خاص



unimodular matrix
ماتريس تک مدولي



uninterrupted
بي وقفه، نامعبر



uniomodal function
تابع يک کيفي



union
اتحاديه، انجمن، مجموع، اتحاد، مهره ي ماسوره، بست، اتصال، اجتماع



union of a family of sets
اجتماع يک خانواده از مجموعه ها



union of events
اجتماع حوادث



union of intersections
اجتماع اشتراک ها



union of relations
اجتماع روابط



union of sets
اجتماع مجموعه ها



union of the family
اجتماع خانواده ها



union of two sets
اجتماع دو مجموعه



union steward
حوزه ي فعاليت اتحاديه



unipotent
تک توان



unipotent matrix
ماتريس تک توان



unique
يکتا، منحصر به فرد، يگانه، تک، منحصر



unique element
عنصر يکتا، عنصر منحصر به فرد



unique existence theorem
قضيه ي وجود يکتا



unique factorization
يکتايي تجزيه



unique factorization domain
قلمرو يکتايي تجزيه



unique factorization theorem
قضيه ي تجزيه ي يکتا



unique finite optimal solution
جواب بهينه ي متناهي بي کران



unique immediate predecessor
مقدم بي واسطه ي يکتا



unique set of atoms
مجموعه اي يکتا از اتم ها



unique solution
جواب بي کران، جواب يکتا، جواب يگانه



uniquely
منحصرا، به طور يگانه، به صورت يکتا



uniquely define
به صورت يکتايي تعريف کردن



uniqueness
يکتايي



uniqueness condition
شرط يکتايي



uniqueness of complement
يکتايي متمم



uniqueness principle
اصل يکتايي



uniqueness proof
برهان يکتايي



uniqueness theorem
قضيه ي يکتايي، قضيه ي يگانگي



uniqueness theorem of analytic
قضيه ي يکتايي تحليلي



uniqueness theorem of analytic continuation
قضيه ي يکتايي ادامه ي تحليل



unissued debenture
سند قرضه ي نشر نشده



unissued share
سهم نشر نشده



unit
يکه، يکاني، شمار، يکي، بخش، شعبه، يکان، دستگاه، يکا، واحد



unit ball
گوي واحد



unit cell
سلول واحد، حجره ي يکه، قرص واحد



unit circle
دايره ي واحد، دايره ي يکه، دايره ي يکاني



unit class
مجموعه ي يکاني



unit closed ball
گوي بسته ي يکه



unit coordinate vectors
بردار هاي يکه ي مختصات، بردار هاي مختصات يکه



unit cost
بهاي تمام شده ي يک واحد، بهاي واحد، قيمت واحد، هزينه ي واحد



unit cube
مکعب يکه



unit disc
قرص يکه



unit disk
قرص يکه، قرص واحد



unit distance
فاصله ي يکه



unit element
عنصر واحد، عضو واحد، واحد، عامل، واحد، عنصر يکه، عنصر يکاني، عنصر خنثي



unit fraction
کسر واحد



unit group
يکاگروه



unit hyperbola
هذلولي يکه، هذلولي يکاني



unit impulse function
تابع ضربه اي واحد



unit interval
بازه ي يکه



unit length
واحد طول



unit load
واحد بار، تک محموله، محموله ي واحد



unit matrix
ماتريس واحد، ماتريس يکه



unit normal
قائم واحد



unit normal curve
منحني نرمال واحد



unit normal deviate
نمره ي انحرافي نرمال واحد



unit normal vector
بردار قائم يکه، بردار قائم واحد، بردار يکه ي قائم، بردار يکاني قائم



unit of account
واحد محاسبه



unit of currency
واحد پول



unit of distance
واحد طول، واحد مسافت



unit of length
سنجه ي اندازه، واحد طول



unit of measurement
واحد اندازه گيري



unit of value
واحد ارزش



unit of work
واحد کار



unit open ball
گوي باز يکه



unit operator
عملگر واحد، عملگر يکاني



unit point
نقطه ي واحد، نقطه ي يکه



unit set
مجموعه ي يکاني



unit sets
مجموعه ي يکاني



unit sphere
کره ي واحد



unit square
مربع واحد، مربعي به ضلع واحد



unit step function
تابع پله اي يکه، تابع پله اي



unit tangent
مماس واحد



unit tangent vector
بردار يکه ي مماس



unit variant
با يک درجه ي آزادي



unit vector
بردار يکه



unital
يکه دار



unital ring
حلقه ي يکه دار



unitarical
يکاني



unitary
يکاني



unitary A module
A-مدول يکه دار



unitary algebra
جبر يکه دار



unitary annulus
حلقه ي يگاني



unitary diagonalization
قطري کردن يکاني



unitary group
گروه يکاني



unitary matrix
ماتريس يکاني، ماتريس يکه



unitary operator
عملگر يکاني



unitary ring
حلقه ي يکه دار



unitary semigroup
نيمگروه يکه دار، تکواره



unitary similarity
تشابه يکاني



unitary space
فضاي يکه اي



unitary transformation
تبديل يکاني، تبديل يکه، تبديل هماني



unitary vector
بردار واحد



unite
متحد شدن، متحد کردن، متفق کردن



unitless
بي يکه



units digit
رقم يکان



units of output method
روش تعداد توليد



units on order
مقدار در سفارش، تعداد در سفارش



unity
يگاني



unity element
عضو يکه، عنصر يکه، عضو واحد



unity matrix
ماتريس واحد



unity of command
وحدت فرماندهي



unity of purpose
وحدت هدف



univalent
تک مقداري، تک ارزي



univalent analytic function

• schlicht function

تابع تحليلي تک ارز



univalent correspondence
تناظر تک ارز



univalent function
تابع تک ارز



univariate
يک متغيري، يک وردائي



univariate analysis
تحليل يک متغيره



univariate distribution
توزيع يک متغيره



univariate distribution law
قانون توزيع يک متغيره، قانون توزيع يک بعدي



universal
جهاني، عمومي، فراگير، کلي، همگاني، جامع



universal address system
دستگاه آدرس دهي کلي



universal algebra
جبر عام



universal bevel
زاويه سنج جامع، نقاله ي عمومي



universal bundle
بافه ي عام



universal Chern class
رده ي چرن عام



universal class
مجموعه ي عمومي



universal covering group
گروه پوششي عام



universal covering space
فضاي پوششي عام



universal covering surface
رويه ي پوششي عام



universal curve
خم عام



universal domain
حوزه ي عام



universal gas constant
ثابت گاز عمومي



universal gravitational constant
ثابت ثقلي عمومي



universal jig
الگوي کار همه کاره



universal judgement
حکم کلي



universal machine
ماشين همه کاره



universal net
تور عام



universal proposition
گزاره ي عام، گزاره ي کلي، قضيه ي کليه، گزاره ي عمومي



universal quantifier
سور عمومي، کم کلي



universal quantifier symbol
علامت سور کلي



universal relation
رابطه ي مرجع، رابطه ي عام، رابطه ي عمومي، نسبت عمومي



universal sentence
گزاره ي کلي



universal set
مجموعه ي عام، مجموعه ي مرجع، مجموعه ي جهاني، مجموعه ي عمومي، مجموعه ي کل، مجموعه ي جامع



universal sets
مجموعه ي عمومي



universal statement
گزاره ي کلي



universal time
زمان جهاني



universal truths
حقايق کلي



universal valid expression
عبارت هميشه معتبر



universality
جهاني بودن، کليت، عموميت، کليت، جامعيت



universally valid
هميشه برقرار، عموما برقرار



universally valid experssion
عبارت هميشه معتبر



universals
کليات



universe
جهان، کيهان، کل، عالم، جامعه ي کل، کل جامعه، جامعه، حيطه، جامعه ي آماري



universe of discourse
عالم سخن، جهان مباحثه



universe of discussion
جهان مباحثه



universe relation
رابطه ي مرجع، رابطه ي عام



univocal
يک ارزشي، يکسو، يک مفهومي



univocal correspondence
تناظر يکسويي



univocal function
تابع يک ارزشي



univocal mapping
گسترش يک ارزشي



unknown
مجهول، ناشناخته، مقدار مجهول، نامعلوم



unknown quantity
کميت مجهول



unlabeled
بدون برچسب



unlike
مختلف، متفاوت، نابرابر، غير مساوي، بي شباهت، برخلاف



unlikely
غير محتمل، بعيد



unlimited
نامحدود، لايتناهي، بدون نهايت



unlimited capital
سرمايه ي نامحدود



unlimited period
مدت نامحدود



unlimited resource allocation
تخصيص منابع نامحدود



unload
بي بار کردن، خالي کردن، تخليه ي بار، پياده کردن



unloading
خالي کردن بار، بار اندازي، تخليه



unloading fixture
بست پياده کردن، بست تخليه کردن



unlocking
آزاد کردن، رها کردن



unmixed ideal

• pure ideal

ايدآل نا آميخته، ايدآل خالص



unmixedness theorem
قضيه ي نا آميختگي



unnecessary
غير ضروري، غير لازم، نابايسته



unofficial employee
مستخدم غير رسمي



unordered pair
زوج نا مرتب



unordered partition
افزار نامرتب



unpack
از بسته بندي در آوردن، باز، غير متراکم، نافشرده، باز کردن



unpainted
رنگ نشده



unparted
يک پارچه



unpredictable
غير قابل پيش بيني، پيشگويي ناپذير



unproductive expenditure
خرج غير توليدي



unprovable
غر قابل اثبات، اثبات نشدني



unproved
اثبات نشده، ثابت نشده



unranked data
داده هاي غير رتبه اي



unraveled
حل کردن، نوشتن



unreachable state
حالت غير قابل دسترسي



unrecorded cost
هزينه ي جبران نشده



unrecorded expenses
هزينه هاي ثبت نشده



unrecorded revenue
درآمد ثبت نشده



unrecorded variable
متغير آزاد، متغير نامقيد



unrelated
نابستگي، عدم همبستگي



unrelated variable
متغير نابسته



unrestricted
غير مقيد



unrestricted random sample
نمونه ي تصادفي نامقيد



unrestricted variable
متغير نامقيد



unrestricted variables
متغير هاي نامقيد



unsecured
بدون تضمين، بي وثيقه



unsecured credit
اعتبار بدون وثيقه



unsecured loan
وام بي وثيقه



unsettled
تسويه نشده



unshaded area
ناحيه ي سايه دار نشده



unsignificant
نامعتبر



unskilled labor
نيروي کار غير ماهر، نيروي کار بدون تخصص



unskilled worker
کارگر غير ماهر، کارگر ساده، کارگر بدون تخصص



unsolvability
حل ناپذيري



unsolvable
غير قابل حل، حل نشدني



unsolved problem
مسأله ي حل نشده



unstable
ناپايدار، بي ثبات



unstable equilibrium
تعادل نا پايدار



unstable solution of Hill equation
جواب نا پايدار معادله ي هيل



unstable state
حالت ناپايدار



unstressed
استفاده شدن، استفاده کردن از، کشيده نشده، عادي



unstretched
عادي، کشيده نشده



untied
ناپيوسته



untied ranks
رتبه هاي ناپيوسته



until
تا آنجا، تا اين که



unwinding
باز کردن، نامتقاطع



up
بالا



up and down
بالا و پايين



up to
به تقريب، تا حد، حداکثر، متوالي، حداکثر تا، تا حدود، تا، به ميزان



up to an isomorphism
در حد يک يکساني، صرفنظر از يک يکساني، با تقريب يک يکساني، با تقريب يک ايزومرفيسم



up to date
بهنگام، به روز بودن، به روز در آوردن، بهنگام بودن، بموقع، به روز، جديد، به روز کردن، بهنگام کردن، منعکس کردن، آخرين تغييرات، تازه، جديد، به هنگام



update
به هنگام آوردن، به روز در آمدن، به تاريخ روز، به روز رساندن، بهنگام درآوردن، به روز درآوردن، بهنگام کردن، بموقع کردن، بوقت کردن، تازه کردن



updated
بهنگام، به روز



updated basis invector
معکوس پايه ي بهنگام



updated column vector
بردار ستوني بهنگام



updated tableau
جدول بهنگام



updated tree
درخت به روز درآمده



updating
بهنگام سازي، بهنگام درآوري، بهنگام کردن



upon
بر روي، بر، روي، برفراز، فوق



upper
بالايي



upper arm
بازوي بالايي



upper bainite
بينيت بالايي



upper bound
کران بالايي



upper bound constraint
محدوديت حد فوقاني



upper boundary
مرز بالا



upper bounded variable
متغير مشخص شده با حد بالا



upper boundes on variables updated
کران بالاي متغير ها



upper cavity
محفظه ي فوقاني



upper central series
سري بالا مرکزي



upper class
رده ي بالا



upper control limit
حد بالايي کنترل، حد کنترل بالايي



upper derivative
مشتق بالا



upper envelope
پوش بالايي



upper function
تابع بالايي، تابع فوقاني



upper half
نيمه ي سمت راست



upper half of poincare
نيم صفحه ي پوانکاره



upper half plane
نيمه ي بالايي صفحه، نيم صفحه ي فوقاني، نيم صفحه ي بالايي



upper integral
انتگرال بالا



upper left corner
بالاترين گوشه ي سمت چپ



upper limit
حد بالايي



upper limit function
تابع حد بالا



upper limit of an integral
حد بالاي انتگرال



upper limit of summation
حد بالايي جمع بندي



upper normal
قائم بالايي



upper number
عدد بالا



upper real limit
حد بالايي واقعي



upper riemann sum
مجموع ريماني بالايي، مجموعه ي بالايي ريمان



upper right entry
درايه ي بالايي سمت راست



upper semicontinuous function
تابع بالا نيم پيوسته



upper semicontinuous partition
افراز بالا-نيمپيوسته



upper semilattice
نيم مشبّکه ي بالا



upper specification limit
حد فني بالايي، حد مشخصه ي بالا، حد قابل قبول بالايي، حد بالاي مشخصه ي فني



upper specification statistic
شاخص کيفيت بالايي



upper stieltjes sum
مجموع اشتيل يس بالايي، مجموعه ي بالايي استيلجس



upper sum
مجموع بالا



upper triangular
بالامثلثي



upper triangular matrix
ماتريس بالا مثلثي



upper triangularization
بالا مثلثي سازي



upper variation
وردش بالا



upright
راست، عمودي



upset
جا زدن، فرو بردن



upset butt
سر به سر جازده



upward
به بالا بردن، به سمت بالا، به بالا، رو به بالا، بالائي، به طرف بالا، رو به ترقي



upward bias
بالا اريبي



upward concave function
تابع مقعر رو به بالا



upward tendency
گرايش صعودي



urban planning
برنامه ريزي شهري



urbanization
شهري شدن



urn
ظرف، آوند، کيسه



urn model
شماي کيسه گلوله ها، شماي آوند



urn scheme
شماري آوند، شماي کيسه



uryson lemma
لم اوريسون



usability
قابليت استفاده



usage
مصرف، کاربرد، استفاده



usage rate
ضريب مصرف



usance
مهلت پرداخت سفته، مهلت پرداخت برات



usance credit
اعتبار مدت دار



use
استفاده کردن، بکاربردن، کاربرد، مصرف شدن، استعمال



use depreciation
استهلاک ناشي از استفاده



use factor
ضريب استفاده



use value
ارزش استعمال، ارزش استفاده



used
متداول



useful economic life
عمر مفيد اقتصادي



useful life
عمر مفيد



usefullness
استفاده



user
کاربر، مصرف کننده، استفاده کننده



user guide
راهنماي استفاده کننده



user manual
راهنماي استفاده کننده، راهنماي مصرف کننده



usual
معمول، معمولي، متداول، مرسوم، عادي



usual distance
دوري معمولي، فاصله ي معمول



usual order
ترتيب معمولي



usual order relation
نسبت ترتيبي معمولي، رابطه ي ترتيب معمولي



usual ordering
ترتيب معمولي



usual product of integers
ضرب معمولي اعداد صحيح



usual product of natural numbers
ضرب معمولي اعداد طبيعي



usual product of rational numbers
ضرب معمولي اعداد گويا



usual product of real numbers
ضرب معمولي اعداد حقيقي



usual sum
جمع معمولي



usual sum of integers
جمع معمولي اعداد صحيح



usual sum of natural numbers
جمع معمولي اعداد طبيعي



usual sum of rational numbers
جمع معمولي اعداد گويا



usual terms
شرايط معمولي



usual topology
توپولوژي معمولي



usual way
روش معمولي



utilities
تأسيسات ضروري، برنامه هاي خدمات عمومي



utilities expense
هزينه ي آب و برق و تلفن



utility
سودمندي، فايده، مطلوبيت، مطلوبيتي، کاربردي



utility cost
هزينه ي بهره برداري



utility function
تابع مطلوبيت، تابع سودمند



utility graph
گراف سودمندي



utility matrix
ماتريس سودمندي



utility model
مدل بهره برداري



utility programs
برنامه هاي خدمات عمومي



utility table
جدول سودمندي



utilization
استفاده، به کارگيري، کاربرد، بهره برداري



utilization factor
ضريب بهره وري، ضريب بهره گيري، ضريب بهره برداري کردن، عامل بهره برداري



utilize
به کارگرفتن، بهره برداري کردن، مورد استفاده قرار دادن، به کار بردن، استفاده کردن



utilizing
استفاده کردن



utmost
به حداکثر، بيشترين، حداکثر، دورترين



utter
کامل، تمام، مطلق، به اعلي درجه



v
بيست و دومين حرف الفباي انگليسي



v belt
تسمه، تسمه ي ذوزنقه اي



v curve
v-خم



v shape
ناوداني، v شکل



vacant
خالي



vacuous
تهي، خالي، پوچ، بي معني



vacuous set
مجموعه ي تهي



vacuum
خلاء



vague
نامعلوم، مبهم



vagueness
نامعلومي، ابهام



valence
ظرفيت، ارزش



valid
معتبر، درست، مجاز، قابل پذيرش، جايز، صحيح



valid argument
استدلال معتبر



validation
معتبر سازي



validation of prevention rules
اعتبار قواعد ممانعت از



validity
اعتبار



validity check
بررسي اعتبار، مقابله ي اعتبار



validity coefficient
ضريب اعتبار



valuability
ارزايي



valuable
با ارزش، ارزشمند



valuation
ارزه



valuation ideal
ايده آل ارزه



valuation ring
حلقه ي ارزه



value
مقدار



value added
ارزش افزوده



value analysis
تحليل مقداري، آناليز ارزش، تحليل کمي



value date
سررسيد، تاريخ اعتبار



value of a fuction
مقدار يک تابع



value of a function
مقدار تابع



value of an expression
ارزش يک عبارت



value of function
مقدار تابع



value of ratio
مقدار نسبت، مقدار کسر



valve
دريچه، سوپاپ، سرپوش، شير



vander waerden x test
آزمون x واندرواردن



vandermonde determinant
دترمينان واندرموند



vandermonde's determinant
دترمينان واندرموند



vandermonde's theorem
قضيه ي وان در موند



vane
پره



vanish
به صفر رسيدن، ناپديد شدن، صفر شدن، از بين رفتن



vanishing flux
شار صفر



vanishing line




vanishing plane
صفحه ي فرار



vanishing point
نقطه ي فرار



vaque
مبهم، نامعلوم



variability
تنوع، وردش، وردش پذيري، تغيير پذيري، قابليت تغيير



variable
تغيير پذير، قابل تغيير، متغير، مقدار متغير، وردا



variable angle
زاويه ي مجهول



variable budget
بودجه ي متغير، بودجه ي انعطاف پذير



variable coefficient
ضرايب متغير



variable cost
هزينه ي متغير



variable definition
تعريف متغير



variable metric method
روش متريک متغير



variable of integration
متغير انتگرالگيري



variable of one random variable
پراکندگي يک کميت تصادفي، پراش يک کميت تصادفي



variable of random variable
پراش کميت تصادفي، پراکندگي کميت تصادفي



variable of sampling
پراش نمونه گيري



variable of the estimation of the mean
پراش برآورد ميانگين



variable of two random variables
پراش کميت تصادفي



variable point
با مميز متغير



variable precision
رفت متغير



variable quantity
کميت متغير



variable ratio
نسبت پراش ها، نسبت پراش



variable space nonbasic
متغير-فضاي غير پايه



variable square root
جذر پراش



variable theory
نظريه ي متغير هاي



variable upper bounding
متغير کران بالا



variable vector
بردار متغير



variable within samples
پراش داخل نمونه ها



variableness
قابليت تغيير



variables
متغير هاي، متغير ها



variably
به طور متغير



variance
واريانس



variance analysis
تجزيه ي واريانس، تجزيه و تحليل مغايرت، تجزيه و تحليل واريانس، تحليل واريانس، تجزيه و تحليل انحراف



variance between samples
پراش بين نمونه ها



variance component
مؤلفه ي پراش



variance confidence limits
حدود اعتماد پراش



variance covariance
پراش همپراش



variance covariance matrix
ماتريس واريانس کوواريانس



variance equation
معادله ي پراش



variance function
تابع پراش



variance matrix
ماتريس پراش



variance of a probability distribution
واريانس توزيع احتمال



variance of a random variable
واريانس متغير تصادفي



variance of estimate
پراش برآورد



variance of frequency
پراش فراواني



variance of function of more random variables
پراش تابعي از چند کميت تصادفي، پراکندگي تابعي از چند کميت تصادفي



variance of function of one random variable
پراش تابعي از يک کميت تصادفي، پراکندگي تابعي از يک کميت تصادفي



variance ratio distribution
توزيع نسبت واريانس



variance ratio test
آزمون نسبت واريانس



variant
مختلف، مغاير



variant process
پروسه ي متغير



variate
صفت، متغير تصادفي، صفت متغير



variate value
مقدار صفت



variation
تغيير



variation of a curve
وردش خم



variation of a first degree function
تغييرات تابع درجه ي اول



variation of a first degree linear function
تغييرات تابع خطي



variation of a second degree function
تغييرات تابع درجه ي دوم



variation of constants

• variation of parameters

وردش ثابت ها، وردش پارامتر ها



variation of parameter
تغيير پارامتر



variation of parameters
تغيير پارامتر ها، تغيير مقادير ثابت



variation of parameters method
روش تغيير پارامتر ها



variational
تغيير پذير، متغير



variational equation
معادله ي وردشي



variational problem
مساله ي وردشي



variational problems
مسائل تغييراتي



variations
تغييرات



variations of function
تغييرات توابع



variety
تنوع، گوناگوني، چندگونا



various
گوناگون، مختلف، چندين



various alternative
نحو ديگري



vary
تغيير کردن، فرق داشتن، تغيير دادن، ورديدن



vavitation
ايجاد حفره، حفره سازي، خلاء زايي



vdu
واحد نمايش بصري



vector
بردار



vector addition
جمع برداري



vector algebra
جبر برداري



vector analysis
آناليز برداري



vector basis
پايه ي بردار



vector bundle
کلاف برداري



vector calculus
حساب برداري



vector component
مولفه ي بردار



vector dimension
بعد بردار



vector equation
معادله ي برداري



vector field
ميدان برداري



vector function
تابع برداري



vector interpolation
درونيابي برداري



vector operation
عمليات برداري



vector operations
عمليات برداري



vector potential
پتانسيل برداري



vector product
ضرب برداري، حاصل ضرب حاملي، حاصل ضرب خارجي، ضرب خارجي، حاصل ضرب برداري



vector projection
تصوير برداري



vector quantity
کميت برداري



vector space
فضاي خطي، فضاي حاملي، فضاي برداري



vector subspace
زيرفضاي برداري، تحت فضاي برداري



vector triple product
حاصل ضرب سه گانه ي بردار



vector valued
برداري، برداري مقدار، بردار ارز



vector valued function
تابع بردار مقدار، تابع برداري



vector with n components
بردار با n مؤلفه



vectorial
برداري



vectorial angle
زاويه ي قطبي



vectorial component
مؤلفه ي برداري



vectorial parametrical representation
نمايش پارامتري برداري



vectorial product
حاصل ضرب خارجي، حاصل ضرب برداري



vectorial space
فضاي برداري



vectorial subspace
زيرفضاي برداري



vectors
بردار ها، بردار هاي



vectors addition
جمع بردار ها



vectors dependence
وابستگي بردار ها



vectors in the same sense
بردار هاي هم جهت



vectors with opposite sense
بردار هاي مختلف الجهت



vee location
موضع دهي v شکل



veer
تغيير مسير، تغيير جهت دادن، انحراف، برگشت



velocity
سرعت، تندي



velocity average
متوسط سرعت



velocity field
ميدان سرعت



velocity function
تابع سرعت



velocity of b relative to a
سرعت b نسبت به a



velocity of fluid
سرعت سيال



velocity of light
سرعت نور



velocity parameter
پارامتر سرعت



velocity potential
پتانسيل سرعت



velocity vector
بردار سرعت



vendor
شرکت، فروشنده



venn diagram
نمودار ون، تصوير ون، شکل ون



venn euler diagrams
نمودار هاي ون و اويلر



venus
زهره



verbal assertion
بيان گفتاري



verge
در شرف، مشرف بر، لبه، حاشيه، کناره



verging
ميل



verifiable
قابل تصديق، قابل تحقيق



verification
رسيدگي، کنترل، مميزي، بازبيني، تحقيق، امتحان، تحقيق، وارسي، بررسي، بازرسي



verified
محقق شده، مسلم شده، سازگار، تحقيق شده



verified condition
شرط صادق



verify
تحقيق کردن، درستي ... تحقيق کردن، نشان دادن، بررسي کردن



vernier bevel protractor
نقاله ي دقيق



vernier caliper
کوليس اندازه گير، کوليس، کوليس ورنيه



vernier height gage
کوليس ارتفاع سنج



vernier micrometer
ميکرومتر ورنيه دار، ريزسنج ورنيه دار



versatile
شکيل، تطبيق نمودن، همه کاره، تطبيق پذير



versed cosine
سمت جيب تمام



versed sine
جيب معکوس، سمت جيب، جيب باشگونه، سهم



version
گونه، مدل، روايت، ترجمه، نسخه، متن، تفسير، شرح



versus
روياروي، در مقابل، در برابر، بر ضد، بر حسب، مقابل



vertex
راس



vertex array
آرايه ي رأسي



vertex coloring
رنگ آميزي رأسي



vertex file
فايل رأس



vertex in a simplicial complex
رأس مجتمع سادکي



vertex of a cone
راس مخروطي



vertex of a linear graph
رأس گراف خطي



vertex of a parabola
رأس سهمي



vertex of a solid angle
رأس زاويه ي فضايي



vertex of an angle
رأس زاويه



vertex of parabola
تارک سهمي



vertex of projection
تارک تصويري



vertex of ray
رأس شعاع



vertex of the cone
تارک مخروط



vertical
قائم



vertical angles
زواياي متقابل، زواياي متقابل به رأس



vertical asymptote
مجانب قائم



vertical axis
محور قائم



vertical circle
دايره ي قائم



vertical communication
ارتباط عمودي



vertical direction
امتداد قائم



vertical distance
فاصله ي قائم



vertical expansion of a graph
بسط عمودي يک نگار



vertical growth
رشد عمودي



vertical line
خط قائم



vertical line property
خاصيت خط قائم



vertical plane
صفحه ي قائم، صفحه ي عمودي، هامن قائم



vertical tangent
مماس قائم



vertical tangent line
خط مماس قائم



vertical trace
اثر قائم



vertical vector
بردار قائم



verticality
حالت عمودي، عموديت، راستي، قائمي



verticall line
خط قائم عمودي



vertically
به طور قائم



vertically opposite angles
زواياي متقابل به رأس



vertically simple
به طور قائم ساده



vertically simple region
ناحيه ي به طور قائم ساده



vertice
رأس، تارک



vertices
رئوس، تارک ها، قلل



vertices of a graph
رأس هاي گراف



vertices of a hyperbola
رأس هاي هذلولي



vertices of a polygon
رأس هاي چندضلعي



vertices of a spherical triangle
رأس هاي مثلث کروي



vertices of a triangle
رأس هاي مثلث



vertices of ellipse
رأس هاي بيضي



vertices of polygon
رأس هاي چندضلعي



very significant
بسيار معتبر



vibrate
ارتعاش کردن، ارتعاش داشتن



vibrating string
تار مرتعش



vibration
ارتعاش



vibration dampener
لرزه گير، ضربه گير، ارتعاش گير



vibratory rail
ريل مرتعش



vibratory roller
غلتک لرزان



vice
دستگاه گيره، قيد، گيره



vice versa
برعکس



vicinity
همسايگي، مجاورت، نزديکي، حومه



vicious circle
دور تسلسل، دور باطل، دور فاسد، دور



video
تصويري



video display
نمايش تصويري



vierergruppe
چهارگروه، گروه درجه ي دوم، چارگروه



viete relation
رابطه ي ويت



view
ديد، نظريه، نظر، عقيده، قضاوت، بازنگري



view as
در نظر گرفتن، به صورت ... در نظر گرفتن



viewed as
به عنوان



viewpoint
نقطه ي ديد، نقطه نظر، ديدگاه



vigesimal numeration system
دستگاه شمار در مبناي بيست



vinculum
خط



violate
تغيير کردن، نقض شدن



violation
تغيير، تخلف، تخطي، تجاوز



virtual
حقيقي، واقعي



virtual waiting time
زمان انتظار واقعي



viscosity
چسبندگي



viscous
چسبيده، غليظ، چسبنده، شکسته



visibility
وضوح، پديداري



visible
قابل رؤيت، پديدار، مرئي، واضح، نمايان



visible spectrum
طيف مرئي



visit
ملاقات کردن



visual inspection
بازرسي رؤيتي، بازرسي ظاهري، بازرسي با ديدن



visual review system
سيستم بازديد عيني



visualization
تجسم



vital
اساسي، حياتي، واجب



vital index
شاخص حياتي



vital records
ثبت و نگهداري وقايع زندگي



vital statistics
آمار وقايع زندگي



vitali covering theorem
قضيه ي پوشش ويتالي



viz
بدين قرار، به عبارت ديگر



vocal number
شماره ي مشخصات کالا



void
حفره، ناخالصي، پوچ، تهي، خالي



void result
نتيجه ي باطل



void set
مجموعه ي پوچ، مجموعه ي تهي، مجموعه ي خالي



voltage peak
اوج ولتاژ



volterra's integral equations
معادلات انتگرال ولترا



volume
حجم



volume discount
تخفيف حجمي، تخفيف براي حجم



volume element
جزء، حجم، عنصر حجم



volume function
تابع حجم



volume integral
انتگرال حجم



volume of solid
حجم جسم



voluminous
حجيم، گنجا



voluntarism
اراده گرايي



voluntary motion
حرکت ارادي



von mises conception of probability
مفهوم احتمال بر طبق فون ميزس



von neumann algebras
جبرهاي فون نويمان



vortex
گرداب



vortex lines
خط هاي گرداب



vortex point
نقطه ي گردابي



vorticity
چرخش، گردابي



voucher
سند، سند حسابداري، برگه، مدرک هزينه، رسيد، سند هزينه



voulgar fraction
کسر متعارفي



w
بيست و سومين حرف الفباي انگليسي



wage
اجرت، مزد، دستمزد



wage policy
سياست دستمزد



wage scale
پايه ي دستمزد، اشل دستمزد



wage system
سيستم دستمزد



wager
روز مزد



waiting
انتظار



waiting line
صف، در صف گذاشتن، خط انتظار



waiting line analysis
تحليل خط انتظار



waiting line model
مدل صف، مدل خط انتظار



waiting time
زمان انتظار



walk
گذر، گشت و گذار، گام، راه



walking beam
شمش سيار



walkthrough method
روش گامي



wall
ديواره



wall thickness
ضخامت ديواره



wallis formula
دستور واليس



wallis product
حاصل ضرب واليس



wallis's formula
فرمول واليس



ware
جنس



warehouse
انبار کالا، مخزن، انبار



warehouseman
انباردار



warehousing
نگهداري در انبار، انبارداري



waring's problem
مسأله ي وارينگ



warning lines
خطوط هشدار، خطوط اعلام



warpage
اعوجاج، تاب برداشتن، پيچيدگي، تاب برداشتني



warrant
تضمني کردن، رسيد انبار، ضمانت کردن، تعهد کردن، مجوز دادن، مجوز



warranty
تجويز، تعهدنامه، التزام، اجاره، ضمانت نامه ي کالا، تضمين



warranty of quality
تضمين کيفيت



waste
بي مصرف، باطله، ضايعات



water shield plasma
پلاسما با لايه ي پوششي آب



water volume
حجم آب



watery body
شکل آبي



watson's lemma
لم واتسون



wave
موج



wave equation
معادله ي موج



wave function
تابع موج



wave length
طول موج



wave motion
حرکت موج، حرکت موجي



wave number
عدد موج، عکس طول موج، تعداد موج، تعداد موج در واحد طول



wave velocity
سرعت موج، سرعت فاز



waveform
موجي شکل



wavelength
طول موج



waviness
تموجي بودن، موجدار بودن، موجي بودن، تموج



way
راه، طريق



way bill
بارنامه ي زميني، صورت بار، بارنامه



we are given that
در صورتي که بدانيم



we are though
مسأله تمام است، اثبات تمام است



we have found that
ديديم که



we notice that
مي بينيم که



weak
خفيف، ضعيف



weak compactness
فشردگي ضعيف



weak completeness
فشردگي ضعيف، کمال ضعيف، تماميت ضعيف



weak convergence
همگرائي ضعيف، همگرائي خفيف



weak converse theorem
عکس ضعيف قضيه



weak duality
دوگان ضعيف، ضعيف دوگاني



weak induction
استقراي کم توان



weak integral
انتگرال ضعيف



weak interaction
بر هم کنش ضعيف



weak law of large numbers
قانون خفيف اعداد بزرگ، قانون ضعيف اعداد بزرگ، قانون کم توان



weak minimum
مينيمم ضعيف



weak operator topology
توپولوژي ضعيف عملگر ها



weak order
ترتيب ضعيف



weak order relation
نسبت ترتيبي ضعيف، رابطه ي ترتيبي ضعيف



weak relation
نسبت ضعيف



weak solution
جواب ضعيف



weak topology
توپولوژي ضعيف، توپولوژي کم توان



weak* topology
توپولوژي ضعيف ستاره، توپولوژي ضعيف*



weaken
سبک کردن



weakened mood
ضرب ضعيف، استقراي ضعيف



weaker topology
توپولوژي ضعيفتر



weakly
به طور ضعيف



weakly continuous representation
نمايش ضعيف پيوسته



weakly convergent sequence
دنباله ي ضعيف همگرا



weakly integrable function
تابع ضعيف-انتگرال پذير



weakly measurable function
تابع ضعيف-اندازه پذير



weakly order preserving
حافظ ترتيب ضعيف



weakly ordered
به طور ضعيف مرتب شده



weakly stationary process
فرايند ضعيف مانا



weakly symmetric riemannian space
فضاي ريماني ضعيف متقارن



wear
فرسودگي، فرسايش، ساييدگي، خورده شدن، ساييده شدن، مستهلک شدن، فرسودن، سايش



wear and tear
سايش و فرسايش، استهلاک عادي، استهلاک، ريخت و ريز، ساييدگي و فرسودگي، فرسودگي



wear out
فرسوده شدن، ساييده شدن، فرسايش، خورده شدن



wear resistance
مقاومت در برابر سايش، ديرسايي، سخت سايي، پايداري در برابر سايش



weather
هوا



weather map
نقشه ي هوا



weber function
تابع وِبِر، تابع وبر



weber transform
تبديل وبر



weddle's rule
قاعده ي ودل



wedge
بيرون انداز، لبه، گاوه، گوه، از هم جدا کردن، با گوه شکافتن



wedge clamp
گيره ي شيبدار، گيره ي گوه اي



wedge product
حاصل ضرب گوه اي



weibull distribution
توزيع وايبال



weierstrass approximation theorem
قضيه ي تقريب وايراشتراوس



weierstrass canonical product
حاصل ضرب متعارف وايرشتراس



weierstrass elliptic functions
تابع هاي بيضوي وايرشتراس



weierstrass m test
آزمون وايرشتراس، آزمون m وايرشتراس



weierstrass point
نقطه ي وايرشتراس



weierstrass stone theorem
قضيه ي وايرشتراس-استون



weierstrass test
آزمون وايرشتراس



Weierstrass theorem
قضيه ي وايرشتراس



weierstrass zeta function
تابع زتاي وايرشتراس



weight
وزن



weight function
تابع وزن



weight of a code
وزن کد



weighted
وزندار، وزين، سنگين، وزنه دار، موزون، وزن دار



weighted arithmetic mean
ميانگين موزون حسابي، حسابي وزندار، ميانگين حسابي وزني



weighted average
ميانگين وزني، ميانگين وزين، واسطه ي وزن دار، معدل وزن دار، ميانگين موزون، متوسط موزون، ميانگين وزندار، متوسط وزندار



weighted mean
متوسط وزنه دار، ميانگين موزون، متوسط موزون، ميانگين وزن دار، واسطه ي وزن دار



weighted mean value theorem
قضيه ي مقدار ميانگين وزندار



weighted moving average
معدل متحرک موزون



weighted path length
طول مسير وزن دار



weighting factor
عامل وزنه



weighting function
تابع چگالي



weightlessness
بي وزني



weil conjecture
حدس وايل



weil domain
حوزه ي وايل



well behaved
خوش رفتار، خوش کردار



well behaved function
تابع خوش رفتار



well conditioned
خوش حالت، خوش طرح



well defined
خوش تعريف، خوب تعريف شده



well defined function
تابع خوش تعريف



well formed
خوش ساخت



well formed formula
فرمول خوش ساخت، دستور خوب ساخته



well known
آشنا



well ordered
خوش ترتيب، نيکو مرتب، خوب مرتب شده



well ordered set
مجموعه ي خوش ترتيب



well ordering
خوش ترتيبي



well ordering principle
اصل خوش ترتيبي



well ordering property
ويژگي خوشترتيبي



well ordering theorem
قضيه ي خوشترتيبي



well posed
خوش طرح



well principle
اصل خوش ترتيبي



well relation
نسبت ترتيبي نيکو



well set
مجموعه ي خوش ترتيب، مجموعه ي کاملا مرتب



weyl integral formula
فرمول انتگرال وايل



Weyl principle
اصل وايل



what happen
به چه صورتي در مي آيد



whatever
بدون توجه به، اگر، هر چه باشد، هر چه، هر آنچه، اصلا، هر، دلخواه، هر قدر



whatever process
هر پردازشي



wheel
نقاله ي چرخي، چرخ



when
براي، به ازاي، چه وقت



when need
در صورت لزوم



when possible
در صورت امکان



when we wish to
هنگامي که بخواهيم



whence
از آنجا، که از آن نتيجه مي شود



whenever
هر جا، هرگاه، اگر



where
در کجا، کي



where by
که به وسيله ي آن



where the stone falls
پاي ارتفاع مثلث



whereas
نظر به اين که، از آنجا که، در حالي که



wherefore
به چه علت، چرا



wherefrom
که از آنجا



wherein
که در آن، در جائي که



whereof
از آنجائي که



wherever
جائي که، آنجا که، هر جا که



whether
آيا، چه، خواه



whether each of
کداميک از



whether or not
در همه حال، به هر صورت، به هر حال



which
که، کدام، به طوري که



which is
يعني



which means that
به معناي آن است که



which of
کدام يک از



whichever
هر کدام



whispering
نجوا



white
سفيد



white dwarf
کوتوله ي سفيد



white noise
اغتشاش خالص



whitehead product
حاصل ضرب وايتهد



Whittaker differential equation
معادله ي ديفرانسيل ويتاکر



whittaker function
تابع هاي ويتاکر



Whittaker functions
تابع هاي ويتاکر



whoever x
هر چه باشد x، به ازاي تمام مقادير x



whole
کامل، درست، تمام، سراسر، همه، سالم، بي خرده، صحيح، کل



Whole number
عدد صحيح، عدد تام، عدد درست، عدد تمام، شمار درست



whole part
قسمت صحيح



wholesale
عمده فروشي، کلي فروشي



wide
پهن، گشاد، وسيع



wide area
فراگير



wide range
دامنه ي وسيع



widen
گستراندن، پهن کردن



width
عرض، پهنا، پهنه



width of a region
عرض يک ناحيه



widthwise
عرضي گون



wiener levy theorem
قضيه ي وينر-لوي



Wiener process
فرايند وينر



wigger indicator
سنجه ي جنبان



wild function
تابع وحشي



wilding
پيچش، تاب دادن، چرخش، گشت



wilding number
عدد پيچش، عدد گردشي، شماره ي گشت، عدد چرخش



will
دلخواه، اختياري



will be
مي توان



wilson's theorem
قضيه ي ويلسون



wilsorized
وينسوريزه



winding
گردشي



winding number
عدد چرخش



wiper
برف پاک کن، جاروبک، بادامه



wiper blade
تيغه جاروب کن



wire
مفتول، کابل، سيم



wire drawing
کشش سيمي، مفتول کشي



wire frame modelling
مدل قاب سيمي، مدل سازي شبکه ي توري



wire rope
سيم رشته اي، کابل فولادي



wish
بخواهيم



wishart distribution
توزيع ويشارت



wit replacement
با جاي گذاري



witch of agnesi
خم آنزا، خم اگنس



with
با استفاده از، با، بوسيله ي



with a number of examples
با چند مثال



with account take
با در نظر گرفتن



with different sign
نا همعلامت



with different signs
با علامت هاي مختلف



with reference to
مرجع، نسبت به



with regard to
نسبت به، درباره ي، با رعايت، با ملاحظه



with respect
نسبت به، در مورد



with respect to
نسبت به، بر حسب



with the exception
به استثناي



with the same sign
هم علامت



with the same signs
هم علامت



within
در قرار دارد، درون، تو، داخل



within and on
دروبر



within loss
بدون انحصار



within replacement
بدون جايگزاري



without loss of generality
بدون از دست رفتن کليت



without replacement
بدون جاي گذاري



wobble
لرزش، حرکت لرزشي



wold decomposition
تجزيه ي ولد



word
کلمه، واژه



word length
طول واژه



word problem
مسأله ي واژه



word processing
پردازش کلمه، لغت پردازي



work
کار



work breakdown schedule
جدول زماني تقسيم کار



work head
کارگير



work in process
کالاي در جريان ساخت، محصول نيمه تمام



work integral
انتگرال کار



work measurement
کارسنجي، اندازه گيري کار



work pachage
گروه کاري



work priority system
سيستم کار با اولويت



work program
برنامه ي کار



work sampling
نمونه برداري از کار



work shop
کارخانه ي کوچک، کارگاه



work simplification
ساده کردن کار



work situation
محيط کار، وضعيت کار، موقعيت کار



work station
ايستگاه کاري



work stoppage
متوقف شدن کار، توقف کار



work study
بررسي کار، کارسنجي، مطالعه ي کار



work unit
واحد کار



work volume
فضاي کاري



work zone
منطقه ي کاري



workflow chart
نمودار مراحل کار، نمودار جريان کار



workhandling
جا به جا کردن قطعه ي کار



working capital
سرمايه ي جاري، سرمايه ي در گردش



working day
روز غير تعطيل، روز فعاليت، روز کار، روز کاري



working fund
تنخواه گردان



working hours method
روش ميزان ساعات کارکرد، روش ساعات کارکرد



working life
دوره ي کارکرد، عمر کارکرد، دوره ي فعاليت، دوام



working origin
مبداء کارآمد



working probits
آزمايش هاي عملي



working procedure
روش کار، رويه ي کار



workmanship
طرز کار، مهارت، استادي



workpiece
قطعه ي کار



workplace
منطقه ي کار، منطقه ي کاري، محل کار



works
کارخانه، عمليات، آثار، عمل کردن



worksheet
برگه ي کار، ورقه ي کار، کارگاه



world series
سري هاي جهاني



worm
لوله ي مارپيچي حلزوني، پيچ حلزون



worm gear
چرخ دنده ي بي انتها، چرخ دنده ي حلزوني، دنده ي مارپيچي، دنده ي حلزوني



wormwheel
چرخ حلزون، چرخ دنده ي مارپيچي، چرخ حلزوني



worst case
بدترين حالت



wrench
چرخش، پيچش، پيچاندن، آچار



wring fit
انطباق چسبنده



wrinkled
چين دار



wrist pin
انگشتي پيستون، انگشتي



write down
پايين آوردن ارزش دفتري



write in the form
به شکل ... درآوردن، به صورت ... نوشتن



wrong
غلط



wronskian
دترمينان رانسکي، رانسکين، رونسکي، رانسکي



Wronskian determinant

• Wronskian

دترمينان ورونيسکي، ورونيسکي



wronskin
رونسکيني، تابع رانسکين



wrought
ساختار فرم داده شده، نوردي



x
بيست و چهارمين حرف الفباي انگليسي



x and or y
x يا y يا هر دو



x axis
محور x، محور x ها



x chart
نمودار x، نمودار ميانگين



x component
مؤلفه ي x



x coordinate
مختص x



x intercept
طول از مبدأ، خفت از مبدأ برخوردگاه



x manifold of class
خمينه ي x از رده ي



x minimal function
تابع x-مينيمال



x punch
منگنه ي ايکس



x ray
اشعه ي رونتگن، اشعه ي ايکس



xy plane
صفحه ي xy، هامن xy



xz plane
صفحه ي xz، هامن xz



y
بيست و پنجمين حرف الفباي انگليسي



y axis
محور عرض ها، محور y، محور y ها، محور عرض هاي در دستگاه مختصات



y coordinate
مختص y، آراينده ي y، هماراي y



y intercept
عرض از مبدأ، رست از مبدأ، برخوردگاه



y replaced by x
x جايگزين y شده است



yanoff list
ليست يانوف



yard
يارد، واحد مقياس طول انگليسي معادل 0.9144 متر، محوطه، ميدان



Yates correction
تصحيح يتس



yates's correction
تصحيح ييتس



yaw
انحراف، منحرف شدن



yes state
حالت بله، حالت درست



yet neither
حتي، اگر، هيچ يک



yet we can't
حتي نمي توانيم



yield
محصول، حاصل، باردهي، بهره دهي، بازده، تشکيل دادن، دادن، بارآوردن، دستاورد



yield of capital
حاصل سرمايه، بازده سرمايه



yield ratio
نسبت بازدهي



yield strength
تاو تسليم، استحکام تسليم



yields
نتيجه مي گيريم، نتيجه مي دهد، در مي آيد، مي رسيم، خواهيم داشت، معين کردن



yoke
بند، طوقه



young inequality
نابرابري يانگ



young's modulus
معيار يانگ



yule process
فرايند يول



yz plane
صفحه ي yz، هامن yz



z
بيست و ششمين حرف الفباي انگيسي



z axis
محور z ها، محور ارتفاع در دستگاه مختصات سه بعدي



z coordinate
آراينده ي z، هماراي z، مختص z



z distribution
توزيع z



z intercept
ارتفاع از مبدأ



z plane
صفحه ي z



z score
نمره ي z، نمره ي معيار طبيعي



z transform
تبديل z



z transformation
تبديل z



zahl
عدد صحيح، عدد



zanith
اوج، بالاترين نقطه ي آسمان، سمت الرأس



zassenhaus
زاسن هاوس



zenith
سمت الراس



zeno's paradox
تناقض زنو، پارادوکس زنو، باطل نماي زنو



zermelo
زرملو



zermelo axiom
اصل موضوع تسرملو



zermelo's theorem
قضيه ي زرملو



zero
صفر، جواب، ريشه، هيچ



zero base gudgeting
بودجه بندي بر مبناي صفر



zero defect
نقص صفر، بدون نقص



zero derivative theorem
قضيه ي مشتق صفر



zero divisor
مقسوم عليه صفر، بخشياب صفر



zero element
عضو صفر، عنصر صفر



zero entries
درايه هاي صفر



zero function
تابع صفر



zero matrix
ماتريس صفر



zero measure
اندازه ي صفر



zero of a function
صفر تابع، صفر يک تابع



zero of a polynomial
صفر چندجمله اي



zero of multiplicity m
ريشه ي m گانه، صفر از مرتبه ي m، صفر از تکرار m



zero one law
قانون صفر-يک



zero one problem
مسأله ي صفر-يک



zero point of coordinate system
نقطه ي صفر دستگاه مختصات، مبداء مختصات



zero polynomial
چندجمله اي صفر



zero position
نقطه ي مبنا، نقطه ي شروع



zero quantifier
سور صفر



zero ring
حلقه ي صفر



zero row
سطر صفر



zero set
مجموعه ي صفر



zero sum game
بازي مجموع صفر، بازي صفر مجموع



zero sum two person game
بازي دو نفري مجموع-صفر



zero time activity
فعاليت زمان-صفر



zero variable
بردار صفر، متغير صفر



zero vector

• null vector

بردار صفر



zeros of hyperbolic functions
صفر هاي توابع هذلولي گون



zeroth derivative
مشتق صفرم



zeta
ششمين حرف از الفباي يوناني، z يا ?



zeta function
تابع زتا



zigzag
داراي پيچ و خم، شکسته، منکسر



zigzag progress
ترقي زيگزاگ



zonal harmonic
همساز هاي منطقه اي



zonal harmonics
همساز هاي منطقه اي



zone
محوطه، حوزه، بخش، محدوده، ميدان، منطقه، ناحيه



zone of a surface of revolution
منطقه ي يک سطح دوار



zone of acceptability
حدود پذيرش



zone of one base
عرقچين کروي



zone of sphere
منطقه ي کروي



zoom
اندازه نمايي



zorn
زرن



zorn lemma
لم زرن



zornify
زرني کردن